سلامت خانواده
سلامت خانواده
سلامت خانواده

نويسنده: حجت الاسلام جواد محدثى

معيارگرايى

چنين نيست كه هر كس ازدواج كرد, سعادتـمند شد. چـنين هم نيست كه هر كس همسرى بـرگزيد, مى تـواند او را بـه سعادت و خوشبـختـى برساند. دليل آن هم وجود آتشهاى اختلاف و زبانه هاى كينه و كدورت در خانواده هاى بسيارى است كه گاهى هم پايشان به شكايت و دادگاه و پرونده و ... كشيده مى شود.
مهمتر از ((تشكيل خانواده)) , داشتن خانواده اى سالم, استوار, پاك و عاطفى و داشتن همسرى همدل و همزبان و همراه و همدرد است. خانواده هايى كه پـس از تـشكيل, خيلى زود از هم مى پـاشد و طوفان اختلاف, ريشه آن را لرزانده و سقف آن را فرو مى ريزد, يا از همان آغاز, ميان زن و شوهر و اقوام و بـسـتـگان دو طرف, ((مسـإله)) بوده است, يا در اثر لجاجتها, خودخواهيها, نبـودن روحيه گذشت و ايثار و ناديده گرفتـن خطاهاى كوچك و ضعفهاى ناچيز, ((مسايلى)) بروز مى كند و رفته رفته بـزرگ مى شود و ((مشكلات)) , عرصه را بـر ((زندگى)) تـنگ مى سازد. اگر از آغاز, بـناى ازدواج, سالم نهاده شده بـاشد, اين گونه بـحـرانها يا هرگز يا دير بـه سـراغ خـانه مى آيد.
هستـه اوليه يك خـانواده سالم و مطلوب, از همان آغاز ازدواج, از هنگام خواستگارى و وصلت بـا خانواده ديگر شكل مى گيرد و ريشه آن, شناختن و داشتن ((معيارهاى مكتـبـى)) در انتـخاب همسر است.
همسر ايده آل كيست؟ خصوصيات يك زن يا شوهر خوب كدام است و بـا كدام ((معيار)) , بـايد سـراغ انتـخـاب شريك زندگى رفت, يا بـه درخواسـت يك خـواسـتـگار بـراى ازدواج, ((آرى)) گفت؟ و اين آرى گفتن, كه گاهى بلكه اغلب, يك زندگى مادام ا لعمر را بر دوش انسان مى گذارد, بايد با در نظر گرفته چه ويژگيهايى باشد؟

نجابت و ديانت

وصلت با خانواده هايى كه نجيب و شريف اند, پسنديده تر است. تدين و تقوا, ملاك ديگرى در همسرگزينى است. ارزش و اعتبـار يك مسلمان در ديدگاه مكتب, بـه ((دين)) او است. پس ملاك قرار دادن ديندارى در ازدواج, نشانه اصول گرايى و مكتبى انديشيدن و مكتبى عمل كردن است.
اگر كسى مسلمان و مومن است و در ازدواج, دنبـال همتا, هم شإن و ((كفو)) مى گردد, لابد مى- داند كه مسلمانى و ايمان, رمز و نشانه آن همتايى اسـت و مومن, كفو مومن اسـت و زنان پـاك و عفيف, لايق مردان باتقوا و پاكند(و الطيبـات للطيبـين)(1) و در آيات قرآن, ازدواج بـا مشرك و كافر نهى شده است, چرا كه همتـاى مومن نيست. (2
امام صادق(ع)فرمود: ((الكفو ان يكون عفيفا و عنده يسار)) ; (3)
كفو و همتا در همسرى آن است كه پـاكدامن و تـوانگر بـاشد(تـا بتواند خرج زندگى را تإمين كند).
پـس معيار در ((آرى)) گفتن بـه همسر آينده يا خواستگارى كردن از يك دخـتـر, آن اسـت كه هم ((عفاف)) داشتـه بـاشد, هم ((قدرت مالى)) . در برخى احاديث, دين و امانت مطرح شده است, در روايتى ((دين و اخـلاق)) معيار قرار گرفتـه اسـت و بـى اعتـنايى بـه اين معيارها فسادآفرين دانسته شده است.
رسول خدا(ص)فرمود:
((اذا جإكم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه و ان لا تفعلوه تـكن فتنه فى الارض و فساد كبير)) ; (4
هر گاه كسـى سـراغ شـما آمد كـه ((اخـلاق)) و ((ديانت)) او را مى پسنديد, پس بـا او ازدواج كنيد و گرنه در زمين فتنه خواهد شد و فساد بزرگ پديد خواهد آمد.
گرچه ((زيبايى و جمال)) را بـه عنوان يك معيار و ارزش مى توان حساب كرد, اما در صورتى كه با تقوا, عفاف و پاكى در تعارض قرار نگيرد. كسى كه در ازدواج, تنها به ((زيبايى)) , يا ((ثروت)) يا ((شهرت)) توجه كند و از اصالت خانوادگى و تربـيت و اخلاق پـدر و مادر و عفاف دختر غافل شود, چه تـضمينى وجود دارد كه خانواده اى محكم, استوار و پـابـرجا پـديد آيد و اين كانون, پـايگاه صفا و محبت شود؟!
سنتهاى دينى و ملى را نبـايد ناديده گرفت. فرهنگ خودى ما بـه اصول خوبـى آميخته و بـر آنها استوار است, اگر آن را در مقابـل فـرهنگ بـيگانه, بـه ديده حـقارت ننگريم و كنار نگذاريم. در يك خانواده, هر چه نجابت و اصالت و حيا و عفت بيشتر بـاشد و هر چه معيارهاى مكتبى بـيشتـر حاكم و سرنوشت ساز و تـإثيرگذار بـاشد, نظام و انسجام و قوام آن خانواده نيز, مستـحكم تـر و بـادوام تـر خواهد بود.
سستى بنيان خانواده ها را بـيشتر در ميان كسانى مى توان ديد كه به اصول مكتبى و ارزشهاى فرهنگ خودى بى اعتنا و از آنها بـيگانه يا گريزان اند.

همسر نمونه

بـراى خـيلى ها اين سـوال كه ((همسـر نمونه كيسـت؟ زن يا شوهر ايده آل و مطلوب, چـه ويژگيهايى بـايد داشتـه بـاشد؟)) از سوالات اساسى در گزينش همسر است. نه تنها در گام نخست و آغاز كار, حتى در مورد كسـانى هم كه ازدواج كرده اند و مدتـى از پـى نهادن اين بـنا و بـر پـا ساختن اين خيمه گذشته و صاحب فرزند نيز شده اند, آشنايى بـا اين ((شاخص)) ها و ((معيار)) ها, مناسب و مفيد است, زيرا بـا عينيت بـخشيدن بـه آنها در زندگى مشترك, مى توانند بـه سلامت و استحكام بنيان خانواده خويش, كمك كنند.
پـيش از آنكه بـه خصوصيات مثبـت و ارزشى همسر اشاره شود, بـد نيست كه بـا چـهره منفى و نكوهيده همسر ناشايست هم آشنا شويم و خـانواده هاى ((مسـإله دار)) را بـشناسـيم. در اين زمينه روايات بسـيار اسـت و در اين احـاديث, از ازدواج بـا فاسـق, بـداخـلاق, شراب خوار, عقيم, احمق و سفيه, مجنون, و دخترى كه در خانواده بد رشد و نمو يافته است, نهى شده است. از جمله اين حديث مشهور است كه رسول خدا(ص)فرمود: از ازدواج بـا ((خضرإ دمن)) بـپـرهيزيد. پرسيدند: يا رسـول الله, مقصود از خـضرإ دمن(سـبـزه روييده در مزبله)چـيسـت؟ فرمود: ((المرإه الحـسـنإ فى منبـت السـوء)) . (5)يعنى زن زيبـارويى كه در خانواده اى پست و فرومايه, بـه بـار آمده باشد.
همچنين از زنان نازا, آلوده, لجبـاز, نافرمان, حقير و پست در نظر فاميل خـود, سركش در بـرابـر شوهر, رام و تـسليم در مقابـل ديگران, ناموافق با شوهر, كينه توز, فخرفروش, بى پروا از كار زشت و ... در روايات نكوهش شده و از اين گونه زنان به عنوان ((شرار النسإ)) ياد شده است.
در مقابل, بـه ازدواج بـا دوشيزگان, زيبـارويان, فرزندآوران, عفيفان و نجيبان, صاحبان اخلاق نيكو, ديندار و امين, فرمانبرداران از شوهر و حافظان مال و آبروى همسر و ... تشويق و ستايش شده است.
از پـيامبـر اكرم(ص)روايت است: از جمله عواملى كه موجب صلاح و اصلاح مرد مسلمان مى شوند آن است كه همسرى داشته بـاشد كه هر گاه به او بنگرد, خوشحال و مسرور شود و اگر از زنش غايب باشد, حافظ و نگهبان آبرو و حرمت شوهر باشد و اگر به او دستورى داد, اطاعت كند.(6)
و در روايت ديگر چـنين اسـت: هيچ مرد مسـلمانى پـس از اسـلام, بهره اى بيشتر از اين نبرده است كه همسرى مسلمان داشته بـاشد كه اگر به او بـنگرد, شادمان شود و اگر فرمانش دهد اطاعت كند و هر گاه از همسرش غايب باشد, وى نسبت به خودش و مال شوهرش, نگهبـان و امين باشد.(7
و رسول خدا(ص)فرمود:((من سعاده المرء الزوجه الصالحه)) ; (8) همسر صالح و شايسـتـه, از جـمله عوامل خـوشبـخـتـى مرد اسـت.
رهنمود اين احاديث, عبـارت از اين اسـت كه از معيارهاى همسـر خوب, ((حفظ عفاف)) , ((مراعات حـقوق همسر)) و ((صيانت از مال و آبـرو)) اسـت. همين عوامل و مراعات اين نكات, از سـوى ديگر بـه قوام و استحكام بنياد خانواده كمك مى كند. روابط مناسب عاطفى زن و شوهر با يكديگر و آن دو با فرزندان و بستگان و حفظ حقوق آنان و مراعات وظايف متـقابـل, عامل ديگرى بـراى سلامت خـانواده است.

آتش اختلاف

به كار بستن معيارهاى مكتب, بـه انس و الفت خانواده مى انجامد و بى توجهى به آنها عامل بروز تشنج و اختلاف در خانواده است سعدى گفته است: ((قدر عافيت كسى داند كه به مصيبـتـى گرفتـار آيد.)) (9)و چه مصيبتى سخت تـر و تـلخ تـر از بـروز اختـلاف در يك خانه و خانواده؟
صفاى زندگى, نعمت بزرگى است كه برخورداران از آن بايد پيوسته شكرگزار آن باشند و قدر و قيمت خانه بى اختلاف و نزاع را بدانند. چنين محيطهاى گرمى, بهشتى دنيوى براى فرزندان نيز خواهد بـود و طعم شيرين زندگى را به آنان خواهد چشاند.
البـته گاهى بـرخى بـگو مگوها در حد بـيان ديدگاهها و انتقال سـليقه ها بـه طرف مقابـل لازم اسـت, تـا دو همسـر كه شريك زندگى يكديگرند, از نظرات, خـواسـتـه ها, تـوقعات و كاسـتـيها و حـتـى انتـقـادها و عـيوب خـويش آگاه شـوند و عـقـده اى در دل نماند و ((انتقاد حضورى)) به ((غيبـت و بـدگويى پشت سر)) نيانجامد. اما تـا حـدى كه صميميت زندگى مشتـرك و آرامش كانون خانه را بـر هم نزند و بـراى خود زوجين, كينه نيافريند و كودكان را هم كه شاهد اين گونه مشاجرات يا بحثهاى ((درون خانگى)) مى شوند, بـه نگرانى و اضطراب و آشفتگى فكرى و روحى نكشاند.
اگر زوجين, اهل منطق باشند و حرفهاى خود را مستدل و در فضايى دور از تعصب و لجاجت و پرخاش براى هم بـگويند و موضوعاتى را كه سبب بروز ناسازگارى شده و بحران آفريده است, ريز و مشخص كنند و بـراى حل آن همفكرى جدى داشته بـاشند, مطمئنا هيچ خطرى خانواده را تهديد نمى كند.
بـسيارى از اختلافها, ريشه در ((سوء تفاهم)) و ((بـدفهمى)) از حرف و عمل طرف مقابـل دارد. گفتـگوى منصفانه مى تـواند آشتـى آور باشد. نحوه بـرخورد بـا يك مشاجره خانوادگى, هم مى- تواند آميخته به صحبتى منطقى و معقول بـاشد و آن مسايل را روشن سازد و گره ها را بگشايد, هم مى تواند آن را به يك بحران و مشكله لاينحل تبـديل سازد. اينكه گفته اند: ((گرهى را كه با دست باز مى شود, با دندان باز نمى كنند)) اشاره به همين گونه راه حلهاى صحيح و منطقى بـراى معضلات خانوادگى و رفتارى و ارتباطى هم مى تواند باشد.
گفتـگوها و نزاعهاى لفظى, آسمان خـانه و خـانواده را ابـرى و بـغض آلود مى كند. نبـايد گذاشـت اين وضـعيت ادامه يابـد و ريشـه بـدواند. حرفهاى پـشت سر و پـيش اين و آن, اوضاع را بـحرانى تـر مى سازد و ((پرنده آشتى)) را از بـام و در آن خانه دورتر مى كند. تا مى توان در خانه به درمان پرداخت, چرا بايد بـه بـيرون كشيده شود؟ و تا مى توان خود به خاموش كردن شعله اقدام كرد, چرا بـايد دامنه شعله را گسترده تر ساخت؟
صحبـت روياروى و بـى واسطه, خيلى كارسازتـر از آن است كه پـاى بـيگانگان و حتـى اقوام نزديك كه اغلب, كارى هم از آنان در رفع اخـتـلاف ساخـتـه نيست, بـه ميان كشيده شود. زيرا خـطر رسوايى و بى آبرويى و عميق تر شدن اختلاف, بيشتر مى شود.
اگر قرآن كريم, فرمان مى دهد كه خود و خانواده خود را از آتـش حفظ كنيد: ((قو انفسكم و اهليكم نارا)) (10), هم حفاظت از آتـش دوزخ به وسيله پرهيز از مفاسد و گناهان است, هم اگر بروز اختلاف در يك خانواده را شعله اى هستى سوز بـدانيم ـ كه هست ـ بـايد بـا رفتـار سنجيده و صحيح, خود و خانواده را از سوختـن در اين آتـش نيز نگه داشت.
نعمت ((خانواده بـى اختلاف)) را قدر بـدانيم و اگر اين شعله در بـساط و كانون زندگى ما در افتاده است, هر چه سريعتر آن را بـا تدبير و حكمت, با تصحيح رفتار, با گفتگوى منطقى, با ريشه يابى و درمان فـورى, خـاموش كـنيم, پـيش از آنكـه ما و فـرزندانمان را خاكسترنشين كند.
راستـى كه همسر صالح, نجـيب, بـاتـقوا و عفاف, هديه اى از سوى خداوند است و خوشا آنان كه از اين موهبت برخوردارند.

پي نوشت :

1ـ نور, آيه 26.
2ـ ر.ك: بقره, آيه 221.
3ـ بحارالانوار, ج100, ص372.
4ـ همان, ص373.
5ـ همان, ص232.
6ـ وسائل الشيعه, ج14, ص22.
7ـ همان, ص23.
8ـ همان.
9ـ گلستان سعدى, باب هشتم.
10ـ تحريم, آيه 6.

منبع: ماهنامه پيام زن


نسخه چاپی