امام خمينى (ره) و بازگشت ‏به قرآن
امام خمينى (ره) و بازگشت ‏به قرآن
امام خمينى (ره) و بازگشت ‏به قرآن

نويسنده:دكتر نادعلى عاشورى

چكيده

امام خمينى (ره) قرآن كريم را پس از آنكه مهجور و متروك شده بود، با قيام‏و رهبرى خود به صحنه آورد. از مهمترين علل مهجوريت قرآن بى‏توجهى‏مسلمانان بويژه علماى اسلامى به معارف و احكام قرآن در مدارس مذهبى‏و مجامع عمومى و نيز تبليغات سوء دشمنان مبنى بر كهنه و افيون بودن‏تعليمات قرآن بوده است. حضرت امام (ره) بازگشت‏به قرآن را وسيله‏سعادت آدمى و نفى سلطه بيگانه مى‏دانستند و بر آن تاكيد مى‏ورزيدند.
كليد واژه‏ها: مهجوريت قرآن، بازگشت‏به قرآن، تبليغات سوء، سلطه‏بيگانه.

1. مقدمه

بى ترديد يكى از بارزترين ويژگى نهضت‏هاى اصلاحى سده‏هاى اخير در ممالك‏اسلامى، خصيصه "بازگشت‏به قرآن" است كه به وسيله رهبران مسلمان اين جنبش‏هااظهار شده است.
از سلسله جنبان اين نهضت‏ها يعنى سيد جمال الدين اسد آبادى (1314 -1254ق) گرفته تا بزرگ‏ترين مصلح جهان اسلام در قرن حاضر، يعنى حضرت امام‏خمينى (1368 - 1279ش) كه نهضت اصلاحى خويش را به انقلابى مردمى بر ضداستبداد داخلى و استعمار خارجى تبديل نمود، جملگى شعار "بازگشت‏به قرآن" راسر لوحه برنامه‏هاى خويش قرار دادند و جوامع اسلامى را به اتحاد حول محور قرآن‏و اسلام فرا خواندند.
نتيجه اين دعوت و اهتمام آن شد كه قرآن تا حدودى از زاويه نسيان و فراموشى به‏درآيد و در دو صحنه علم و عمل، چراغ پر فروغ و مشعل روشنگر راه باشد كه‏نگارش ده‏ها تفسير تمام و نيمه تمام بر قرآن و برپائى صدها و بلكه هزارها جلسات‏تفسير قرآن در محافل و مجامع اسلامى نشان دهنده حضور علمى قرآن در ميان‏ملت‏هاى مسلمان در قرن حاضر است. همان گونه كه برپائى ده‏ها نهضت اصلاحى وجنبش آزادى بخش در كشورهاى مسلمان، كه همگى بازگشت‏به قرآن را اساس كارخويش قرار داده بودند، بهترين گواه حضور عملى قرآن، و خاصيت انقلابى و رهائى‏بخش آن در صحنه زندگى مسلمانان و حيات مجدد آنان است.
يكى از محققان در اين باره مى‏نويسد: "تفسير نگارى در قرن چهاردهم از هر قرن‏ديگرى در تاريخ اسلام، متفاوت و ممتاز است. اين امتياز صرفا به فراوانى انبوه‏تفاسير هر مشرب و مكتبى ارتباط ندارد; بلكه به تحول ديدگاه تفسيرنويسى نيزمربوط است. در اين قرن سمت و سوى تفسيرنويسى از ديدگاه فردى و اخروى به‏ديدگاه عرفى و اجتماعى تحول يافته است.
چنين به نظر مى‏رسد كه بازگشت‏به قرآن و نهضت عظيم تفسير نويسى در قرن‏چهاردهم، بارزترين مختصه و مشخصه انقلاب اصلاحى فراگير يا رنسانس اسلامى‏است. آهنگ همواره شنيدنى در اين نهضت‏سراسرى اصلاح در عالم اسلامى، نواى‏دل‏انگيز قرآن، اين قلب تپنده زندگى بخش اسلام و ايران است.
بارى، در يك كلام، هيچ مشخصه‏اى از بازگشت‏به قرآن و كشف مجدد قرآن وارزش اصلاحگر و انقلاب‏انگيز آن، در رنسانس اسلامى بارزتر نيست‏»[1].
پنهان نيست كه قرآن در هيچ دوره‏اى به طور كلى در زاويه فراموشى و نسيان‏نبود; بلكه مراد از اين فراموشى، عملى نشدن احكام اجتماعى و حكومتى قرآن است‏كه قرنها تحت الشعاع احكام فرعى و فقهى قرار داشت. چنانكه امام خمينى از اين‏غفلت جوامع اسلامى بارها با اندوه و تاثر سخن گفت و از جمله در وصيت نامه‏سياسى - الهى خود فرمود: "هر چه اين بنيان كج‏به جلو آمد، كجى‏ها و انحراف‏هاافزون شد، تا آنجا كه قرآن كريم را كه براى رشد جهانيان و نقطه جمع همه مسلمانان[است]... چنان از صحنه خارج نمودند كه گويى نقشى براى هدايت ندارد و كار به‏جايى رسيد كه نقش قرآن به دست‏حكومت‏هاى جائر و آخوندهاى خبيث‏بدتر ازطاغوتيان، وسيله‏اى براى اقامه جور و فساد و توجيه ستمگران و معاندان حق تعالى‏شد و مع الاسف به دست دشمنان توطئه‏گر و دوستان جاهل قرآن، اين كتاب‏سرنوشت‏ساز، نقشى جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آن كه‏بايد وسيله جمع مسلمانان و بشريت و كتاب زندگى آنان باشد، وسيله تفرقه واختلاف گرديد و يا به كلى‏از صحنه خارج شد[2]".
ناگفته پيداست كه تكيه بر شعار "باز گشت‏به قرآن" هرگز به معناى حذف سنت وبسنده كردن به كتاب خدا نبوده و نيست. اين شيوه مذمومى است كه يكبار در تاريخ‏اسلام تجربه شد و در قالب شعار "حسبنا كتاب الله" جلوه كرد و تايج‏سوء و ثمرات‏زيان بخش اين تجربه ناميمون، هنوز هم به مانند شرنگى، كام جوامع اسلامى راشديدا تلخ ساخته است.
شهيد مطهرى كه از عالمان بيدار دل و درد آشناى جامعه ما است، آنجا كه درباره‏اهداف اصلاح طلبانه سيد جمال سخن مى‏گويد، در اين باره مى‏نويسد: "باز گشت‏به‏اسلام نخستين دور ريختن خرافات و پيرايه‏ها و ساز و برگ‏هايى است كه به اسلام درطول تاريخ بسته شده است. بازگشت مسلمانان به اسلام نخستين از نظر سيد به‏معناى بازگشت‏به قرآن و سنت معتبر و سيره سلف صالح است. سيد در بازگشت‏به‏اسلام تنها بازگشت‏به قرآن را مطرح نكرده است; زيرا او به خوبى مى‏دانست كه خودقرآن رجوع به سنت را لازم شمرده است; به علاوه، او به خطرات «حسبنا كتاب الله‏» كه‏در هر عصر و زمانى، به شكلى، بهانه براى مسخ اسلام شده است، كاملا پى برده‏بود[3].
شك نيست كه پرداختن به بحث و بررسى پيرامون نهضت "بازگشت‏به قرآن" درقرون اخير، نه تنها در حوصله يك يا دو مقال نمى‏گنجد; بلكه نيازمند تاليف‏هاى‏مستقل و جداگانه‏اى در اين زمينه است تا به همه زواياى آشكار و نهان اين بحث، آن‏گونه كه شايسته است رسيدگى شود. آنچه در اين مجال مطرح خواهد شد، صرفاطرح موضوع مذكور از ديدگاه امام خمينى (رضوان الله تعالى عليه) است تا بلكه‏انديشمندان با كفايت و صاحب نظران با صلاحيت، در فرصت‏هاى مناسب به‏بررسى همه جانبه آن اقدام نمايند. اميد آن كه در همين اندازه هم توفيق، رفيق راه‏باشد و بتوانيم گوشه‏اى از مسائل فراوان اين بحث را طرح كنيم.

2. علل مهجوريت قرآن

با مطالعه و دقت در آثار مكتوب و اظهارات شفاهى حضرت امام چنين بدست مى‏آيدكه دو عامل سبب مهجوريت قرآن در ميان مسلمانان شده است: يكى بى‏توجهى خودمسلمانان به قرآن و مشغوليت‏به غير قرآن و ديگرى تلاشهاى تبليغى دشمنان.
1.2. بى توجهى مسلمانان به قرآن
امام خمينى (ره) ريشه‏اى‏ترين مشكل و بزرگ‏ترين درد جوامع اسلامى را دورى‏مردم از قرآن و در نتيجه مهجور ماندن اين آخرين صحيفه آسمانى مى‏دانست و براين واقعيت تلخ همواره تاكيد مى‏كرد كه "مشكلات مسلمين زياد است، لكن مشكل‏بزرگ مسلمين اين است كه قرآن كريم را كنار گذاشته‏اند و تحت لواى ديگران درآمده‏اند"[4].
به اعتقاد ايشان "دورى دول اسلامى از قرآن كريم، ملت اسلام را به اين وضع سياه‏و نكبت‏بار مواجه ساخته و سرنوشت ملتهاى مسلمان و كشورهاى اسلامى رادستخوش سياست‏سازشكارانه استعمار چپ و راست قرار داده است"[5].
مساله مهجوريت قرآن و دور شدن جوامع اسلامى از قرآن، از جمله نگرانى‏هاى‏بسيار جدى حضرت امام و دغدغه خاطر مستمر ايشان است كه از همان آغازين‏روزهاى نهضت در سال 42 تا بعد از پيروزى انقلاب اسلامى و حتى تا واپسين‏روزهاى حيات هم، بارها و بارها بدان اهتمام ورزيده و لزوم توجه به قرآن را تاكيدفرمودند. مثلا در يك سخنرانى در سال 43 در مورد نقشه‏هاى استعمار بيان داشتند كه‏سلطه مستكبرين بر دولتهاى اسلامى در اثر دست‏برداشتن از قرآن كريم و اتكانداشتن بر قواعد اسلام بوده است [6] و در مقدمه مفصل وصيت نامه سياسى - الهى‏خود كه در واقع آخرين ديدگاه‏هاى ايشان درباره مسائل مختلف است، نوشتند:"شايد جمله «لن يفترقا حتى يردا على الحوض‏» اشاره‏باشد، بر اين كه بعد از وجودمقدس رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) هر چه بر يكى از اين دو گذشته است‏برديگرى گذشته است و مهجوريت هر يك، مهجوريت ديگرى است، تا آن‏گاه كه اين‏دو مهجور بر رسول خدا در «حوض‏» وارد شوند... اكنون ببينيم چه گذشته است‏بركتاب خدا، اين و ديعه الهى و ما ترك پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم). مسائل‏اسف‏انگيزى كه بايد براى آن خون گريه كرد، پس از شهادت حضرت على‏عليه السلام شروع‏شد، خود خواهان و طاغوتيان قرآن كريم را وسيله‏اى كردند براى حكومت‏هاى ضدقرآنى... و با قرآن در حقيقت قرآن را، كه براى بشريت تا ورود به حوض، بزرگ‏ترين‏دستور زندگانى مادى و معنوى بوده و هست، از صحنه خارج كردند"[7].
همچنين در جاى ديگرى فرمودند: "قرآن مهجور و احكام قرآن مهجور است. به‏اين كه در ماذنه‏ها اذان بگويند و نماز بجا آورند، قرآن از مهجوريت‏بيرون نمى‏رود.البته قرائت قرآن و حاضر بودن قرآن در تمام شؤون زندگى انسان از امور لازم است،لكن كافى نيست. قرآن بايد در تمام شؤون زندگى ما حاضر باشد...[8].
نكته مهمى كه به عنوان يكى از محورى‏ترين اركان بازگشت‏به قرآن در بيانات‏امام به چشم مى‏خورد، اين است از نظر حضرت امام، بازگشت‏به قرآن، يعنى‏بازگشت‏به اسلام راستين و حقيقى كه پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم منادى آن بود. اين چنين ديدگاهى‏درباره قرآن، نه تنها به هيچ روى نمى‏تواند از سنت جدا باشد; بلكه در واقع، عين‏پيروى از سنت نيز هست. اين حقيقتى است كه با نگاهى گذرا به مقدمه وصيت نامه‏ايشان به خوبى قابل درك و دريافت است; علاوه بر اين در موارد متعدد ديگرى هم‏بدان تصريح فرمودند. مثلا در كتاب "ولايت فقيه" در اين باره مى‏نويسند: "قرآن‏مجيد و سنت، شامل همه دستورات و احكامى است كه بشر براى سعادت و كمال‏خود احتياج دارد. در كافى فصلى است‏به عنوان «تمام احتياجات مردم در كتاب وسنت‏بيان شده است‏» و كتاب يعنى قرآن، «تبيان كل شى‏» است. روشنگر همه چيز وهمه امور است. امام سوگند ياد مى‏كند (طبق روايات) كه تمام آنچه ملت احتياج دارد،در كتاب و سنت است و در اين شكى نيست." [9] و در جايى ديگر مى‏فرمايند: "انبياهم، همه چيزهايى كه مربوط به روح و مربوط به مقامات عقليه و مربوط به مراكزفيضيه است، براى ما بيان كرده‏اند و قرآن هم بيان كرده است و اهلش مى‏دانند. هم آن‏چيزهايى كه وظايف شخصيه است و دخيل در ترقيات انسان و تكامل انسان است درسنت و در كتاب بيان شده است و هم آن چيزهايى كه مربوط به امور سياسى اجتماعى‏است، بيان فرموده است [10].
همچنين در نخستين ماه‏هاى پس از پيروزى انقلاب، در جمع نمايندگان شيعيان‏لبنان در اين باره اظهار داشتند: "در قرآن همه چيز هست، لكن مع الاسف ما از آن‏استفاده نكرده‏ايم و مسلمين مهجورش كردند; يعنى استفاده‏اى كه بايد از آن بكنندنكردند. بايد مردم را به قرآن توجه داد [11].
در موردى ديگر، تقريبا در همان ايام، فرمودند: "از پيغمبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم منقول است‏كه اسلام در ابتدا مظلوم بود و بعد هم مظلوم خواهد بود.
در قرآن شريف هم پيغمبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم به خداى تبارك و تعالى شكايت كرده است‏كه «ان قومى اتخذوا هذا القرآن مهجورا» [فرقان، 30].
مهجوريت و مظلوميت قرآن و اسلام در اين است كه معارف آن مورد توجه‏نباشد و به احكام آن عمل نشود; لذا بايد گفت در اين زمان نيز اسلام و قرآن مهجور ومظلومند[12].
از جمله احكام قرآن كه به عقيده حضرت امام، همانند خود قرآن مهجور مانده‏است و ايشان اصرار داشتند كه آن را به حقيقت اصلى و اولى خود برگردانند، احكام‏عبادى- سياسى حج ابراهيمى است. چون به اعتقاد امام، حج مظهر كامل احكام فردى‏و عبادى قرآن و نمونه اعلاى مقررات عبادى و سياسى آن است. دشمنان اسلام وقرآن پيوسته سعى داشتند كه اين حكم و فرمان الهى را از محتوا تهى سازند وپوسته‏اى به ظاهر اسلامى به جامعه مسلمان عرضه كنند. از اين رو، گويا كه امام تجلى‏عينى و عملى همه معانى و مضامين قرآن را در چهره تابناك حج مجسم مى‏بينند و درمقايسه آن با قرآن مى‏فرمايند: "حج‏بسان قرآن است كه همه از آن بهره‏مند مى‏شوند;ولى انديشمندان و غواصان و درد آشنايان امت اسلامى، اگر دل به درياى معارف آن‏بزنند و از نزديك شدن و فرو رفتن در احكام و سياستهاى اجتماعى آن نترسند، ازصدف اين دريا، گوهرهاى هدايت و رشد و حكمت و آزادگى را بيشتر صيد خواهندنمود و از زلال حكمت و معرفت آن تا ابد سيراب خواهند گشت. ولى چه بايد كرد، واين غم بزرگ را به كجا بايد برد كه حج‏بسان قرآن مهجور گرديده است و به همان‏اندازه‏اى كه آن كتاب زندگى و كمال و جمال در حجاب‏هاى خود ساخته ما پنهان شده‏است و اين گنجينه اسرار آفرينش در دل خروارها خاك كج فكرى‏هاى ما دفن و پنهان‏گرديده است و زبان انس و هدايت و زندگى، و فلسفه زندگى ساز او به زبان وحشت‏و مرگ و قبر، تنزل كرده است; حج نيز به همان سرنوشت گرفتار گشته است"[13].
همان گونه كه مشاهده مى‏شود، حضرت امام از يك سو، با غم و اندوه فراوان ازمهجوريت قرآن سخن مى‏گويد و از سوى ديگر مسلمانان را بيدار باش مى‏دهد كه ازخواب غفلت چند صد ساله برخيزند و قرآن را با تمام ابعادش هادى و راهنماى‏خويش قرار دهند و از جهت‏سوم بر اين نكته اصرار مى‏ورزد كه مراد از توجه به‏قرآن، توجه به تماميت اسلام و سنت پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم است كه قرآن جامع و حاكى آن‏است.
نكته آخرى كه در خور طرح است، اين است كه مهجوريت از ديدگاه امام داراى‏مراتب و درجات است و محروم ماندن از معارف عميق قرآن به واسطه حجاب‏هاى‏غليظ شيطانى از همه تاسف بارتر است.
ايشان در كتاب "آداب الصلوة" در اين باره مى‏فرمايند: "مهجور گذاردن قرآن‏مراتب بسيار و منازل بى شمار دارد كه به عمده آن شايد ما متصف باشيم. آيا اگر ما اين‏صحيفه الهيه را مثلا جلدى پاكيزه و قيمتى نموديم و در وقت قرائت‏يا استخاره‏بوسيديم و به ديده نهاديم آن را مهجور نگذاشتيم؟ آيا اگر غالب عمر خود را صرف‏در تجويد و جهات لغويه و بيانيه و بديعيه آن كرديم اين كتاب شريف را ازمهجوريت‏بيرون آورديم؟ آيا اگر قرائات مختلفه و امثال آن را فرا گرفتيم، از ننگ‏هجران از قرآن خلاصى پيدا كرديم؟ آيا اگر وجوه اعجاز قرآن و فنون محسنات آن راتعلم كرديم از شكايت رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم مستخلص شديم؟ هيهات كه هيچ يك از اين‏امور مورد نظر قرآن و منزل عظيم الشان آن نيست. قرآن كتاب الهى است و در آن‏شؤون الهيت است. قرآن حبل متصل ما بين خالق و خلق است و به وسيله تعليمات آن‏بايد رابطه معنويه و ارتباط غيبى بين بندگان خدا و مربى آنها پيدا شود. از قرآن بايدعلوم الهيه و معارف لدنيه حاصل شود. رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم به حسب روايت كافى‏شريف فرمود: انما العلم ثلاثة: آية محكمة و فريضة عادلة و سنة قائمة. قرآن شريف‏حامل اين علوم است. اگر ما از قرآن اين علوم را فرا گرفتيم آن را مهجور نگذاشتيم.اگر دعوت‏هاى قرآن را پذيرفتيم و از قصه‏هاى انبيا عليهم السلام كه مشحون ازمواعظ و معارف و حكم است، تعليمات گرفتيم، اگر ما از مواعظ خداى تعالى ومواعظ انبيا و حكما كه در قرآن مذكور است موعظت گرفتيم قرآن را مهجورنگذاشتيم و الا غور در صورت ظاهر قرآن نيز اخلاد الى الارض است و از وساوس‏شيطان است كه بايد به خداوند از آن پناه برد"[14].
اكنون بى مناسبت نيست كه بخش‏هايى از سخنان يكى از برجسته‏ترين شاگردان‏مكتب امام، يعنى استاد شهيد مطهرى را در اين زمينه نقل كنيم كه با تاسى از استادفرزانه خويش، با دلى پر درد، از مهجور ماندن قرآن سخن مى‏گويد و همگان را به‏بازگشت‏به قرآن فرا مى‏خواند.
ايشان در ضمن يك سخنرانى كه در سال 41 شمسى تحت عنوان "رهبرى نسل‏جوان" ايراد شد در اين باره مى‏فرمايند: "ما امروز از اين نسل گله داريم كه چرا با قرآن‏آشنا نيست؟ البته جاى تاسف است. اما بايد از خودمان بپرسيم آيا با همين فقه وشرعيات و قرآن كه در مدارس است، توقع داريم نسل جوان با قرآن آشنايى كامل‏داشته باشد؟ عجبا! كه خود نسل قديم قرآن را متروك و مهجور كرده، آن وقت از نسل‏جديد گله دارد كه چرا با قرآن آشنا نيست. قرآن در ميان خود ما مهجور است. اگركسى علمش علم قرآن باشد و تفسير قرآن را كاملا بداند، در ميان ما چندان احترامى‏ندارد. اما اگر كسى «كفايه‏» آخوند ملا كاظم خراسانى را بداند، يك شخص محترم و باشخصيتى شمرده مى‏شود. عجيب است كه اگر كسى عمر خود را صرف قرآن بكند،به هزار سختى و مشكل دچار مى‏شود، از نان، زندگى، شخصيت، احترام و از همه‏چيز محروم مى‏شود; اما اگر عمر خود را صرف كتابهايى از قبيل كفايه بكند، صاحب‏همه چيز مى‏شود. در نتيجه هزارها نفر پيدا مى‏شوند كه كفايه را چهار لا بلدند، يعنى‏خودش را مى‏دانند، رد كفايه را هم مى‏دانند، رد رد آن را هم مى‏دانند، رد رد رد آن راهم مى‏دانند; اما چندان كسانى كه قرآن را به درستى بداند، پيدا نمى‏شوند. از هر كسى‏درباره آيه‏اى قرآن سؤال شود مى‏گويد: بايد به تفاسير مراجعه كرد. در رهبرى نسل‏جوان، بيش از هر چيز دو كار بايد انجام شود: يكى بايد درد اين نسل را شناخت وآن‏گاه در فكر درمان و چاره شد. زيرا بدون شناختن آن هر گونه اقدامى بى مورداست. ديگر اين كه نسل كهن بايد اول خود را اصلاح كند. نسل كهن از بزرگ‏ترين گناه‏خود بايد توبه كند و آن مهجور قرار دادن قرآن است (1) [15].
2.2. تلاشهاى تبليغى دشمنان
امير مؤمنان، على بن ابى طالب‏عليه السلام كه قرآن ناطق و تجلى معارف و فضائل اين كتاب‏جاودانه الهى است و از دوستان جاهل و نادان و دشمنان عالم و دانا رنجها ديده، ودردها در سينه داشته است، در زمينه ديدگاه اين دو طايفه درباره خود مى‏فرمايد: قصم‏ظهرى رجلان: عالم متهتك او جاهل متنسك[16].
اگر فضاى حاكم بر جامعه اسلامى آن روزگار، به گونه‏اى زهرآلود و مسموم بوده‏است كه قرآن ناطق و مجسمه عينى حقايق قرآن را وادار ساخته تا به "زبان قال" چنين‏بفرمايد كه دو طايفه، يعنى دوست نادان و دشمن دانا پشت مرا شكستند; بدون‏كم‏ترين ترديدى بايد منتظر شنيدن همين بانگ و فرياد از قرآن صامت و كتاب‏جاودانه الهى بوده كه به " زبان حال" بفرمايد: دوستان ناآگاه و دشمنان آگاه در حق من‏جفا كردند و شؤون الهى مرا ناديده گرفتند و آن گونه كه شايسته بود مرا در جايگاه‏واقعى خود قرار ندادند. البته گله از دشمن دانا نيست. او اقتضاى طبيعتش عناد ودشمنى است; بلكه شكايت از دوست نادان است كه آن همه سفارش پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم‏را در حق قرآن فراموش كرد و آن چنان كه سزاوار بود شان قرآن را حفظ نكرد.
شايد امام خمينى نظر به اين حديث‏شريف داشته است; آنجا كه مى‏گويد: «هان‏اى حوزه‏هاى علميه و دانشگاههاى اهل تحقيق بپاخيزيد و قرآن را از شر جاهلان‏متنسك و عالمان متهتك كه از روى علم و عهد به قرآن و اسلام تاخته و مى‏تازند، نجات دهيد»[17].
پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران در سال 57 كه اقشار مختلف مردم يانمايندگان آنان براى ديدار حضرت امام مى‏آمدند، علاوه بر مردم ايران، از ديگرممالك اسلامى نيز نمايندگانى براى ملاقات با امام مى‏آمدند، لحن كلام امام درمواجهه با مخاطبان مختلف به نحو محسوسى تفاوت داشت. معمولا وقتى امام بامهمانانى از ديگر بلاد اسلامى مواجه بودند، سعى مى‏كردند مشكلات جهان اسلام وتوطئه دشمنان قرآن را براى نابودى اساس اسلام و قرآن مطرح نمايند، تا از اين‏رهگذر به بيدارى ملتهاى مسلمان و دعوت آنان به پايبندى به قوانين و مقررات قرآن‏كمك نمايند; زيرا معتقد بودند" در يك همچو زمانى كه سياست‏هاى ابر قدرتها،بلعيدن همه جاست، مسلمين بايد بيدار شوند." [18] و چون به تعبير خودشان ازبيدارى دولتها و حكومتها مايوس شده بودند، تلاش مى‏كردند كه به هر وسيله ممكن‏و در هر فرصت پيش آمده دعوت "بازگشت‏به قرآن" را به گوش همه ملتهابرسانند."مسلمين بايد بيدار بشوند، ملتها، دولتها را من از اكثرشان مايوس هستم،لكن ملتها بايد بيدار بشوند و همه تحت لواى اسلام و تحت‏سيطره قرآن باشند"[19];بر اين اساس، در اولين ماه‏هاى پيروزى انقلاب اسلامى، در جمع نمايندگان مردم‏بحرين و پاكستان مطالبى ايراد فرموده، از جمله چنين اظهار داشتند:" يكى از كارهاى‏بزرگى كه شده است و گمانم اين است كه آنها را آن شياطين كرده‏اند، اين است كه‏قرآن و اسلام را آن طورى كه هست نگذاشتند ما مسلمانان بفهميم، اين تبليغات حتى‏در عمق حوزه‏هاى دينى نجف و قم نفوذ كرده است. براى اين كه يكى از خطرهايى كه‏براى خودشان مى‏ديدند، همين بود كه اگر اسلام را آن جورى كه هست‏بفهمند، همه‏به آن رو مى‏آورند و براى آنها ديگر مقام باقى نمى‏ماند."[20]به اعتقاد ايشان، اين توطئه شياطين نه تنها اتفاقى و تصادفى نبود; بلكه صد درصد آگاهانه و با مطالعه قبلى و همراه با طرح و برنامه از پيش تعيين شده بود. به باورحضرت امام"دستهاى خيانتكار اجانب كه مى‏خواستند شرق و خصوصا بلاد اسلامى‏را براى منافع خودشان قبضه كنند، با مطالعاتى كه در اين بلاد كرده بودند و تمام بلادرا اعم از بيابانهايش، قصبه‏اش و شهرستانهايش را وجب به وجب مطالعه كرده‏اند،نيز روحيه گروه‏هايى كه در اين بلاد زندگى مى‏كردند و آيين‏هايى كه اين‏ها داشتند وكيفيت نفوذ آيين‏ها در اين‏ها مطالعه كردند، به آنجا رسيده‏اند كه نبايد بگذارندمسلمين به قرآن تمسك جويند; چون آنها قرآن را سد راه مى‏دانستند. اگر همه‏مسلمين به قرآن تمسك مى‏جستند، براى آنها مجال سلطه باقى نمى‏ماند; لذا قرآن واسلام را از مردم جدا كردند"[21].
همچنين درباره نحوه تبليغات بر ضد اسلام فرمودند: "آنان مى‏خواهند ملت‏اسلام را از قرآن و اسلام جدا كنند. يكى از تعبيراتشان اين است كه «اسلام افيون‏جامعه است‏». آنان متن قرآن را مطالعه كرده‏اند و فهميده‏اند كه قرآن يك كتابى است‏كه اگر مسلمان‏ها به آن پيوند بخورند، آنانى را كه قصد سلطه براى مسلمين را دارند،كنار خواهند زد. قرآن مى‏گويد: هرگز خداى تبارك و تعالى سلطه‏اى براى غير مسلم‏بر مسلم قرار نداده است; هرگز نبايد راه پيدا كند: «لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين‏سبيلا»[نساء، 141]،[22].
همچنين ايشان پيوسته در پى ترويج اين انديشه صحيح و صواب بوده‏اند كه "درپناه قرآن بود كه اسلام در نيم قرن بر همه امپراتورى‏ها در آن وقت غلبه كرد و ما،مادامى كه در پناه قرآن هستيم بر دشمنان غلبه خواهيم كرد و اگر خداى نخواسته‏دشمنان اسلام ما را از اسلام و قرآن جدا كردند، بايد در ذلت، خفت و بندگى زندگى‏كنيم. استقلال و آزادى در پيروى از قرآن كريم و رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم است"[23].
به اعتقاد امام، تنها راه نجات و رهايى از فتنه دشمنان، روى آوردن به قرآن، و پناه‏جستن در حصن حصين اسلام و ركن ركين ايمان است و بس. ايشان بر اين باورصحيح به درستى پاى مى‏فشردند كه يگانه عامل موفقيت انقلاب ملت مسلمان ايران،گرايش به قرآن و بازگشت‏به احكام الهى اين آخرين كتاب آسمانى است و شرط دوام‏پيروزى را هم عمل به قوانين قرآن و پياده كردن حقايق نورانى آن مى‏دانستند.
حضرت امام (ره) در يك مورد در اين باره فرمودند: "شما ديديد عليرغم آنكه‏جمعيت‏سى و پنج ميليونى كه در مقابل يك ميليارد چيزى نيست و چندان ابزارجنگى پيشرفته‏اى در دست نداشتند، به واسطه قدرت ايمان و به اتكاى قرآن و اسلام، بر اين قدرت شيطانى كه پشت‏سر او قدرت‏هاى بزرگ‏تر شيطانى بود غلبه كرد ودست آنها را از مخازن ايران قطع كرد" [24] و در موردى ديگر اظهار داشتند: "رمزپيروزى، اتكاى به قرآن و اين شيوه مقدس شيعه كه شهادت را استقبال مى‏كردند،بوده است"[25] و درباره علت و انگيزه اين نهضت كه در واقع شرط دوام پيروزى آن‏نيز هست، مى‏فرمايند: "ما براى آن نهضت كرديم كه قرآن و قوانين آن در كشور ماحكومت كند و هيچ قانونى در مقابل اسلام و قرآن عرض اندام نكند"[26].

3. بازگشت‏به قرآن

هيچ چيز براى جامعه اسلامى و جماعت مسلمانان مقدس‏تر و بر انگيزاننده‏تر ازقرآن نيست. از اين رو بايد همه كوشش‏ها و تمام جنبش‏ها يك سو و يك جهت‏شده،صرفا سمت و سوى قرآنى به خود بگيرد. اين آن چيزى است كه مورد خواست ورضايت‏حضرت امام است.
امام در يكى از پيامهاى خود به زائران بيت الله الحرام، به انس با قرآن و توجه به‏كتاب آسمانى و انسان ساز سفارش اكيد فرموده، چنين اظهار داشتند: "به زائران‏محترم تذكر مى‏دهم كه در اين مواقف معظمه و در طول سفر به مكه مكرمه و مدينه‏منوره، از انس با قرآن كريم، اين صحيفه الهى و كتاب هدايت، غفلت نورزند; كه‏مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاريخ گذشته و آينده، از بركات‏سرشار اين كتاب مقدس است و از همين فرصت از تمام علماى اعلام و فرزندان‏قرآن و دانشمندان ارجمند تقاضا دارم كه از كتاب مقدسى كه «تبيان كل شيئى‏» است وصادر از مقام جمع الهى به قلب نور اول و ظهور جمع الجمع تابيده است غفلت‏نورزند... و اكنون [كه] صورت كتبى آن كه به لسان وحى، بعد از نزول از مراحل ومراتب بى كم و كاست و بدون يك حرف كم و زياد به دست ما افتاده است، خداى‏نخواسته مبادا كه مهجور شود... و هر طايفه‏اى از علماى اعلام و دانشمندان معظم به‏بعدى از ابعاد الهى اين كتاب مقدس، دامن به كمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوى‏عاشقان قرآن را برآورند و در ابعاد سياسى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى، فرهنگى وجنگ و صلح قرآن، وقت صرف نمايند تا معلوم شود اين كتاب سرچشمه همه چيزاست. از عرفان و فلسفه تا ادب و سياست... و شما اى فرزندان برومند اسلام،حوزه‏ها و دانشگاه‏ها را به شؤونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن بيدار كنيد. تدريس‏قرآن در هر رشته‏اى از آن را مد نظر و مقصد اعلاى خود قرار دهيد"[27].
از ديدگاه امام بازگشت‏به قرآن نفى سلطه بيگانه را به دنبال دارد; چنانكه پس ازپيروزى انقلاب اسلامى در سال 60 اظهار داشتند: "تا ملتهاى اسلام و مستضعفان‏جهان بر ضد مستكبران جهانى و بچه‏هاى آنان خصوصا اسرائيل غاصب قيام نكنند،دست جنايتكاران آنان از كشورهاى اسلامى كوتاه نخواهد شد... چاره براى دفع اين‏ستمكاران، پناه به اسلام و گرايش متعهدانه به قرآن كريم و در زير پرچم توحيد باوحدت و انسجام به پاخاستن است"[28].
اين دعوتى است كه امام از آغاز برپائى نهضت از سال 42 به بعد پيوسته از آن‏سخن مى‏گفتند. مثلا در سخنرانى‏اى كه به مناسبت تصويب لايحه كاپيتولاسيون‏ايراد فرمودند، از جمله چنين اظهار داشتند:" آيا ملت ايران مى‏داند كه افسران ارتش‏به جاى سوگند به قرآن مجيد، «سوگند به كتاب آسمانى كه به آن اعتقاد دارم‏» يادكردند؟ من نمى‏دانم دستگاه جبار از قرآن كريم چه بدى ديده است، كه اين قدر پافشار براى محو اسم آن مى‏كند؟ اگر پناه به قرآن و اسلام بياوريد، اجنبى به خود اجازه‏نمى‏دهد كه از شما سند بردگى بگيرد و مفاخر ملى و اسلامى شما پايمال شود"[29].
سخن را با دعايى از ايشان به پايان مى‏بريم. "اى قرآن، اى تحفه آسمانى، واى‏هديه رحمانى! تو را خداى جهان براى زنده كردن دل‏هاى ما و باز كردن گوش وچشم توده فرستاده. تو نور هدايت و راهنماى سعادت ما هستى. تو ما را از منزل‏حيوانى مى‏خواهى به اوج انسانى و جوار رحمانى برسانى. فسوسا كه آدمى زادگان‏قدر تو را ندانسته و پيروى از تو را فرض خود نشمردند. اسفا كه قانون‏هاى تو درجهان عملى نشد تا همين ظلمت‏خانه و جايگاه مشتى وحشيان و درندگان كه خود رامتمدنين جهان مى‏دانند رشك بهشت‏برين شود و عروس سعادت در همين جهان درآغوش همه در آيد"[30].
منابع
1. تفسير و تفاسير جديد، ص‏10 - 9.
2. وصيت نامه سياسى الهى امام خمينى، ص‏2.
3. مطهرى، مرتضى; نهضت‏هاى اسلامى در صد ساله اخير، ص‏22 - 21.
4. خمينى (امام); صحيفه نور، ج‏13، ص‏123.
5. همان، ج‏1، ص‏186.
6. همان، ص‏88 با تصرف و تلخيص.
7. همو; وصيت نامه سياسى - الهى، ص‏2 - 1.
8. همو; صحيفه نور، ج‏16، ص‏39 با تصرف و تلخيص.
9. همو; ولايت فقيه، ص‏21.
10. همو; صحيفه نور، ج‏1، ص‏257 با تلخيص.
11. همان، ج‏6، ص‏219 با تصرف.
12. همان، ج‏16، ص‏39 - 36 با تصرف و تلخيص.
13. همان، ج‏20، ص‏229.
14. همو; آداب الصلوة، ص‏219 - 218 با تصرف و تلخيص.
15. مطهرى، مرتضى; ده گفتار، ص‏222 - 219.
16. ينابيع الموده، ج‏2، ص‏415 و فيض القدير، ج‏6، ص‏378.
17. خمينى (امام)، صحيفه نور، ج‏20، ص‏20.
18. خمينى (امام); صحيفه نور، ج‏6، ص‏218.
19. همان، ج‏6، ص‏218.
20. همان، ص‏205 با تلخيص.
21. همان، ج‏5، ص‏172 با تصرف.
22. همان، ج‏3، ص‏4 - 3 با تلخيص و تصرف.
23. همان، ج‏6، ص‏113 با تلخيص.
24. همان، ص‏81 با تصرف.
25. همان، ص‏17.
26. همان، ج‏8، ص‏171 با تلخيص و تصرف.
27. همان.
28. همان، ج‏9، ص‏246.
29. همان، ج‏1، ص‏110 با تلخيص.
30. همو; كشف الاسرار، ص‏220.
گنجینه معرفت


نسخه چاپی