سه عامل مقدس در نهضت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
سه عامل مقدس در نهضت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
سه عامل مقدس در نهضت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)

1ـ نهضت اباعبدالله الحسين (ع) شخصي و فردي نبود، بلكه كلي و انساني بود، به خاطر حقيقت، عدالت و مساوات صورت گرفت و نهضتي كه به خاطر حق و عدالت باشد همه افراد بشر آنرا دوست دارند و به آن ارج مي نهند. همانطوريكه پيامبر (ص) براي امام حسين(ع) ارج و قرب و عشق خاصي قائل بودند و بارها جملاتي مانند حسين مني و انا من حسين را در جمع مي فرمودند.
2ـ قيام امام با يك بينش و بصيرت قوي توأم بود كه زمانها بايد مي گذشت تا مردم متوجه شوند. فرض كنيد مردم اجتماعي كه در جهل و غفلت بودند، يك بصير پيدا مي شود و مصائب، درد و مشكل اين مردم را بهتر از خودشان مي شناسد مانند مرحوم سيد جمال الدين اسد آبادي، او در سال يك هزار و سيصد و ده قمري رحلت نمود. وي چهارده سال قبل از قيام مشروطيت قيام كرد و يك نهضت اسلامي در دولتهاي اسلامي بپا كرد در آن تاريخ اين مرد بزرگ خوانده مي شود. ديده مي شود يك فردي واقعا غريب بوده و درد ملتهاي مسلمان را احساس مي كرده حتي خود ملت خودش (ايران) هم به او دهان كجي مي كردند، او را مورد تمسخر قرار مي دادند و او را مورد حمايت قرار نمي دادند. اگر نامه هاي ايشان را كه براي آيت ا… ميرزاي شيرازي و … نوشته است بخوانيم عظمت او را بيشتر درك خواهيم كرد. الآن كشورهاي اسلامي به او افتخار مي كنند حتي در مورد مليت و جاي تولدش بين بعضي دول اختلاف است و او را از آن خود مي دانند؛ ايران و افغان او را از خود مي دانند، تركها مي گويند چون در كشور ما فوت نموده از آن ماست، مصريها افتخار مي كنند كه سيد جمال به كشور ما آمد و قدر و منزلت او را مي دانستم و علمايي مانند شيخ محمد عبده به او گرايش يافتند ولي متاسفانه در زمان خودش طرد شده و حتي از كشور خودش ايران با چه وضع نكبت باري تبعيد شد و مانند جد بزرگوارش امام سجاد (ع) پاهايش را به شكم قاطر بستند و در هواي سرد زمستان از طريق كرمانشاه از مرز خارجش كردند، يكنفر از مردم ايران هم از سيد جمال دفاع نكرد. نمونه بهتر و بارزتر وجود مقدس حضرت اميرالمومنين علي (ع) است آن هم از زبان مقدس و مبارك خودشان در نهج البلاغه ، ايشان در فاصله ضربت خوردن تا شهادت يعني در فاصله چهل و چهار يا چهل و پنج ساعت آخر زندگيشان فرموده اند(خطبه صد و چهل و هفتم): غدا ترون ايامي و يكشف لكم عن سرائري ؛ فردا مرا خواهيد شناخت و اسرار من براي شما كشف خواهد شد. اين مطلب با عظمت را حتي مسيحيان، مخصوصاً دانشمندان معروفشان بيان كرده اند مانند جبران خليل جبران، ميكائيل نعيمه، جرج جرداق مسيحي.
آنها با اينكه مسيحي هستند از شيفتگان واقعي مولا مي باشند. جبران خليل جبران مي گويد: من نمي دانم چه راز و سري است كه افرادي پيش از زمان خودشان به دنيا آمده اند مولا علي(ع) از همان افرادي است كه آن مردم جاهل قدر و منزلتش را ندانستند، علي(ع) براي زمان خودش خيلي زياد بود و كلاً در هر زمان علي (ع) براي زمان خودش خيلي زياد است. ببينيد جبران خليل جبران مقام مولا را چقدر زياد و خوب بيان نموده است. حقيقت را بهتر است از زبان خود حضرت بشنويم سلوني قبل ان تفقدوني كه خودش بحث مفصلي دارد ولي آن مرد جاهل اشعث بن قيس كه دشمن قسم خورده اهل بيت عصمت و طهارت بود گفت: يا علي، در سر من چقدر تار مو وجود دارد؟ مولا مي فرمايند.... فقط بدان فرزندت قاتل فرزندم در كربلا مي شود.... نهضت امام مانند بسياري از حوادث جهاني آنچنان كه بايد شناخته شود، هنوز شناخته نشده است الآن شايد كمي فهميده شود كه يزيد چه كسي بود؟ ولي نود و نه درصد مردم آن برهه از زمان نفهم بودند وقتي متوجه شدند كه امام به شهادت رسيده بود. سپس تكان خوردند و قيام توابين، مختار، قيام عبدالله بن حنظله (غسيل الملائكه ) شروع شد.
در زمان امام حسين(ع) مثلاً مي خواهند خليفه به ظاهر مسلمين را ببينند چه خواهند ديد؟ افراد مسن تر كه پيامبر (ص) را ديده، زمان علي(ع) را درك كرده اند و سادگي و فروتني آنها را ديده بودند، حالا در مركز دنياي اسلام آن زمان يعني شام جواني را مي ديدند كه سي و سه سال سن دارد؛ جواني بسيار قد بلند و خوش سيما و شاعر كه خيلي هم زيبا شعر مي گفت ولي اشعارش در وصف مي، معشوقه، سگ و ميمونش بود و اگر مي خواستند او را ببينند بايد هفت درب را طي مي كردند تا به جايگاه او برسند، دربانان وي را تفتيش مي كردند و بعد شخصي را مي ديدند كه در يك محيط مجلل روي تخت طلا نشسته است و اطراف او ترسيمهايي را با پايه هاي طلا و نقره كار گذاشته اند و روي آن شعرا، اعيان و اشراف نشسته اند بالادست ميهمانان يك ميمون را پهلوي خليفه مي بينند كه لباسهايي فاخر و طلاكوب تنش كرده اند. حال چنين شخصي مي گويد من خليفه پيامبرم و او مي خواهد مجري دستورات الهي باشد، نماز جمعه هم مي خواند، به جاي امام جماعت هم مي ايستد، مردم را هم موعظه مي كند و براي همين امام حسين(ع) براي نهي از منكر قيام مي كند. در آن زمان وسائل ارتباطات جمعي نبود و مردم مدينه نمي دانستند در شام چه مي گذرد؟ چون رفت و آمد خيلي كم بود و افرادي هم كه از مدينه به شام مي رفتند از دستگاه يزيد اطلاعاتي نداشتند، بعد از قضيه امام حسين (ع) مردم مدينه تعجب نمودند كه عجب، امام را كشتند؟ هيئتي را به سرپرستي عبدالله بن حنظله براي تحقيق به شام مي فرستند، پس از بازگشت به مردم مي گويد همين قدر در يك جمله به شما بگويم كه ما مدتي كه آنجا بوديم، دائم مي گفتيم: خدا نكند از آسمان سنگ ببارد و ما به اين شكل هلاك شويم. عبدالله بن حنظله ميگفت: ما از نزد كسي مي آئيم كه علناً شرابخواري مي كرد و كارش سگ بازي و ميمون بازي بود. او زنا مي كرد حتي با محارم خويش.
سپس عبدالله بن حنظله كه هشت فرزند داشت به مردم مدينه گفت: قيام كنيد يا نكنيد من قيام خواهم كرد ولو با اين هشت فرزندم. او قيام كرد و همگي آنها به شهادت رسيدند.
3ـ قيام حضرت ندائي بود در ميان سكوت در ظلمت، در شرايطي كه خفقان كاملاً حكمفرما بود، مردم قدرت حرف زدن نداشتند، سكوت مطلق و نااميدي كامل حكمفرما بود، امام قيام نمود و سكوت را شكاند.
منبع: www.emamhossein.com


نسخه چاپی