ابعاد سياسى و اجتماعى اسلام از منظر امام راحل
ابعاد سياسى و اجتماعى اسلام از منظر امام خمينى قدس‏سره
ابعاد سياسى و اجتماعى اسلام از منظر امام راحل

نويسنده:خليل صنعتگر
در آغاز و پيش از تبيين ديدگاه‏هاى حضرت امام قدس‏سره درباره احكام و دستورات سياسى و اجتماعى اسلام به بررسى عوامل و سير تطور ديدگاه «جدايى دين از سياست‏» مى‏پردازيم.

عوامل بروز ديدگاه جدايى دين از سياست

اين ديدگاه در عربى علمانيت و در غرب سكولاريسم‏نام گرفته است و نتيجه درگيرى و تنازع فرهنگى اروپا با كليسا و مسيحيت و دستاورد فكرى است كه پس از نهضت فكرى در اروپا ايجاد شده است.
به اعتقاد مورخان اين ديدگاه از سال 476 ميلادى شروع شده و خواستگاه آن غرب است و داراى شاخصه‏هاى زير است:
1) جدايى دين از دولت;
2) طرد قوم‏گرايى و طايفه‏گرى سياسى;
3) آزادى دين از سيطره دولت و دولت از سيطره دين و... طرد هر نوع مظهر تقدس.
مرحوم شهيد مطهرى در كتاب ارزشمند علل گرايش به ماديگرى، عوامل ايجاد آن را از نظر كلامى و سياسى چنين برشمرده‏اند:
الف) كليسا به دليل مفاهيم نارسايى كه در الهيات عرضه داشت و علاوه بر آن رفتار غير انسانى‏اش با توده مردم به‏ويژه طبقه دانشمندان و آزاد فكران، از علل عمده گرايش به ماديگرى است.
در قرون وسطى كه مساله خدا به دست كشيش‏ها افتاد، آنان مفاهيم كودكانه و نارسايى درباره خدا به‏وجود آوردند كه با حقيقت وفق نمى‏داد و افراد باهوش و روشنفكر را نه تنها قانع نمى‏كرد، بلكه متنفر مى‏ساخت و بر ضد مكتب الهى بر مى‏انگيخت.
ب) كليسا علاوه بر عقايد خاص مذهبى، يك سلسله اصول علمى كه داراى ريشه‏هاى فلسفى يونانى و غير يونانى بود، در رديف اصول عقايد مذهب مسيح قرار داد و مخالفت‏با آن علوم را جايز نمى‏شمرد كه باعث جدايى و تنفر دانشمندان با مكتب آنان شد.
ج) مبارزه سخت و بى‏امان براى حفظ عقايد سخيف روحانيان كليسا و كشتار وسيع مردم و دانشمندان مخالف، نيز باعث مبارزه با دين و مذهب شد.اين مبارزه گرچه در غرب با موفقيت همراه شد، ولى در شرق با توجه به گستره خاص اسلام و مفاهيم ارزشى و پر محتواى آن توفيق چندانى به دست نياورد.

استعمار، مروج جدايى دين از سياست

در كشورهاى اسلامى، دين در همه شؤون زندگى مردم نفوذ دارد. هر فردى طبق دستور اسلام خود را در سرنوشت جامعه مسؤول مى‏داند، اين احساس مسؤوليت عمومى مانع مهمى براى مداخلات بيگانگان و نقشه‏هاى استعمارى است. از اين رو استعمارگران در صدد برآمدند دين را محدود كنند و زمزمه انفكاك سياست از ديانت را سردادند و در جوامع اسلامى اين فكر را پديد آورند كه سياست‏يعنى شيطنت، دغل كارى و حقه‏بازى و چنين كارى براى يك مسلمان، شايسته و سزاوار نيست، همچنين القا مى‏كردند كه اسلام براى تلطيف روح جامعه و اصلاح امور اعتقادى و عبادى و روحى مردم آمده است و كارى به اعمال روزمره آنان ندارد.
القاى اين طرز تفكر باعث‏شد تا اسلام به يك سلسله امور اعتقادى و عبادى و اخلاقى منحصر شده و همه ابواب جهاد و قضا و شهادت و امر به معروف و نهى از منكر از زندگى مردم كنار گذاشته شود. اين نقشه آنچنان ماهرانه اجرا شد كه عدم مداخله در امور اجتماعى و سياسى نوعى قداست و دخالت در آن بزرگترين عيوب شمرده شد.
متاسفانه اين تفكر در ميان مسلمين طرفداران بسيارى يافت و مشهور است كه نخستين بار انديشه علمانيت در دنياى اهل سنت توسط على عبدالرزاق بيان شد، او معتقد بود:
1) دين و سياست جدا و مستقل از يكديگرند;
2) پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فقط مبعوث به رسالت و ابلاغ وحى و دين بود، نه منصوب به سياست و حكومت;
3) هيچ يك از منابع اسلامى دلالت روشنى بر خلافت ندارد;
4) سياست و حكومت چون امرى بشرى است نيازمند علوم بشرى است.

نفوذ و رواج ديدگاه پرهيز از سياست در بين دينداران

متاسفانه با رواج تفكر ناصحيح در ناپسند شمردن سياست، كم‏كم گروهى از دينداران از بستر امور اجتماعى و سياسى فاصله گرفتند و حضور در اين صحنه را ناروا شمردند.
حضرت امام قدس‏سره در اين‏باره خطاب به روحانيت فرمودند:
وقتى شعار جدايى دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردى و عبادى شد... به زعم بعضى افراد، روحانيت زمانى قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سر و پاى وجودش ببارد والا عالم سياسى و روحانى كاردان، كاسه‏اى زير نيم‏كاسه داشت و اين از مسايل رايج‏حوزه‏ها بود كه هر كس كج راه مى‏رفت، متدين‏تر بود، ياد گرفتن زبان خارجى كفر و فلسفه و عرفان گناه و شرك به شمار مى‏رفت.
از نشانه‏هاى ديگر رواج تفكر دورى از سياست و اجتماع آن است كه در دو قرن اخير در تدوين و تنظيم رساله‏ها و احكام فقهى مسايل مربوط به سياست دينى و حكومت‏حذف شد. شهيد مطهرى در كتاب ارزشمند پيرامون انقلاب اسلامى مى‏فرمايد:
در اوايلى كه جلسات انجمن اسلامى مهندسين تشكيل شده بود، در آن‏جا بحثى داشتم راجع به امر به معروف و نهى از منكر. به اين مناسبت در تاريخچه اين بحث مطالعه‏اى كردم و در دنبال اين مطالعه به نكته شگفت‏انگيزى برخورد كردم كه اسباب تعجبم شد. مساله اين بود كه متوجه شدم در دويست‏سال اخير مسايل مربوط به امر به معروف و نهى از منكر از رساله‏هاى ما برداشته شده است. در صورتى‏كه قبلا در كنار مسايل مربوط به نماز و روزه و خمس قرار داشت و گويا خود به خود در اذهان، اين يك بحث زايد تلقى شده بود.
براين ويلسون در مقاله «سكولاريزاسيون‏» عكس‏العمل كشورها و اديان مختلف را در برابر پديده جدا انگارى دين و دنيا بررسى كرده و مى‏نويسد:
بعضى از كشورهاى مسلمان مانند مصر و تركيه در جهت آن پيش رفته‏اند، ولى در برخى از آن‏ها همچون ايران احياى نهضت‏هاى اصول‏گرايانه از فشارهاى سختى كه با اين فرايند همراه است و نيز ميزان بسيج‏پذيرى علايق و گرايش‏هاى دينى دست كم در بخش‏هاى پيچيده‏تر جامعه بر ضد تجدد حكايت دارد.
برخورد غير عقلانى و ناصحيح كليسا و اهداف استعمارى دشمنان دين و بشريت‏باعث‏شد در غرب به طوركلى مذهب و حكومت دو مساله جدا از يكديگر شوند و مركز حكومت و مذهب از هم جدا گردند. اما در ميان جوامع شرقى و كشورهاى اسلامى تز جدايى دين از سياست‏به رغم توفيقات كمى كه به دست آورد، هرگز فراگير نشد. در كنار آن نهضت امام خمينى قدس‏سره اين تفكر را با شكست روبرو كرد. انقلاب اسلامى به مردم جهان و دينداران فهمانيد كه اسلام هم دنيا دارد و هم آخرت، هم متكفل دنياى انسان‏ها و هم آخرت آنها است. جمع دنيا و آخرت سياست است و سياست‏يعنى اداره يك مجموعه با تدبير و فراست. سياست‏به معناى مكر و حيله نيست. به فرمايش امير بيان حضرت على عليه السلام آنچه آن‏ها دارند مكر و حيله و فجور است، نه سياست. امام قدس‏سره در اين‏باره مى‏فرمايند:
اسلام براى شما و براى همه بشر و همه توده‏هاى عالم تحفه آورده است. تحفه همگانى و براى همه. در راس برنامه‏هاى اسلامى هدايت است كه شما را هدايت كند به راهى كه هم دنياى شما تعمير بشود و معمور باشد و هم آخرت شما.

دلايل حضور دين در سياست از منظر امام خمينى قدس‏سره

امام خمينى قدس‏سره با درايت و روشن‏بينى ويژه‏اى كه از بركت تقوا و عرفان و احكام نورانى اسلام كسب كرده بودند، به خوبى اسلام را مى‏شناختند و دريافته بودند كه دين اسلام تمام شؤون زندگى بشر را در برگرفته است. قوانين همه جانبه اسلام گواه روشنى بر حضور دين در اجتماع و اداره جامعه بشرى است. امام قدس‏سره در اين باره مى‏فرمايد:
احكام شرع حاوى قوانين و مقررات متنوعى است كه يك نظام اجتماعى را مى‏سازد... در اين نظام حقوقى هر چه بشر نياز دارد فراهم آمده است... از طرز معاشرت با همسايه و اولاد و عشيره و قوم و خويش و همشهرى... و امور خصوصى و زندگى زناشويى گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح.
ايشان همچنين با اشاره به سيره نبوى مى‏فرمايند:
رسول اكرم صلى الله عليه و آله در راس تشكيلات اجرايى و ادارى جامعه مسلمانان قرار داشت علاوه بر ابلاغ وحى و بيان و تفسير عقايد به اجراى احكام و برقرارى نظامات اسلام همت گماشته بود.
حضرت امام خمينى قدس‏سره با اشاره به لزوم ايجاد نظام اجرايى براى انجام قوانين عمومى و با توجه به عموميت قوانين اسلام مى‏فرمايند:
اصولا قانون و نظامات اجتماعى مجرى لازم دارد. در همه كشورهاى عالم هميشه اين‏طور بوده است كه قانون‏گذارى به تنهايى فايده ندارد... پس از تشريع قانون بايستى قوه مجريه به وجود آيد... .
امام قدس‏سره با تاكيد بر اين نكته مهم كه اگر قوانين اجرا نشود كاملا بى‏فايده خواهد بود، بر ضرورت تشكيل حكومت و دخالت دين در امور اصرار ورزيده و مى‏فرمايند:
هر كه اظهار كند كه تشكيل حكومت اسلامى ضرورت ندارد، منكر ضرورت اجراى احكام اسلام شده است و جامعيت احكام و جاودانگى دين مبين اسلام را انكار كرده است.
امام راحل قدس‏سره با تكيه بر دو عنصر «جامعيت‏» و «كامليت‏» دين اسلام و قوانين شامل آن كه تمامى شؤون فردى و اجتماعى انسان را دربر مى‏گيرد و در بردارنده قوانين و چارچوب‏ها و نظامات اجتماعى و سياسى و اقتصادى است‏بر حضور دين در صحنه اجتماع و اجراى آن توسط حاكمان و زمامداران با كفايت تاكيد نموده و مى‏فرمايند:
اسلام مثل مذاهب ديگر يعنى مذاهبى كه حالا ظاهرش به ما رسيده است نيست. [اين دين] همه چيزهاى انسان را مى‏سازد. هم‏انسان را از حيث عقل مى‏سازد، هم انسان را از حيث اخلاق و تهذيب اخلاق مى‏سازد، هم انسان را از حيث ظاهر و آداب ظاهرى مى‏سازد، هم در امورى كه انسان به آن احتياج دارد. مثل [ديگر] حكومت‏ها نيست كه فقط در امور اجتماعى‏شان و سياسى‏شان دخالت داشته باشند اما كارى به اين نداشته باشند كه خودش توى خانه چه مى‏كند... عالم همه تحت نظرش است.
مكتب اسلام و قوانين آن محدود و محكوم به زمان و مكان خاصى نيست‏بلكه دينى جهانى و جاودانى براى همه نسل‏ها و در همه عصرها است و هرگز قوانين آن تعطيل‏پذير نيست. اجراى حدود نيز به حاكم و حكومت نياز دارد. حضرت امام قدس‏سره در اين‏باره مى‏فرمايد:
مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظام‏هاى حاكم در جامعه بوده است و خود داراى سيستم و نظام خاص اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى است كه براى تمامى ابعاد و شؤون زندگى فردى و اجتماعى قوانين خاص دارد.
بنيانگذار جمهورى اسلامى با اشاره به جهانى بودن اسلام و مبانى سليم سياسى آن كه راه هدايت همه ملت‏ها و كشورها است مى‏فرمايند:
اسلام در بعد سياسى، كشورها را در همه زمينه‏ها بدون تشبث‏به دروغ و خدعه و توطئه فريبنده به اداره و مشيت‏حكومت‏سالم هدايت مى‏كند و روابط با كشورهاى ديگر را كه به زيست مسالمت‏آميز و خارج از ظلم و ستمكارى متعهد هستند، محكم و برادرانه مى‏كند... .
و نيز مى‏فرمايند:
اسلام[مربوط به] طايفه خاصى نيست. اسلام براى بشر آمده است نه براى مسلمين و نه براى ايران. انبياء مبعوثند بر انسان‏ها... .
حضرت امام قدس‏سره با اشاره به اين نكته ظريف كه تمام احكام و دستورات اسلام داراى روح و معناى اجتماعى و سياسى است مى‏فرمايند:
مى‏شود گفت كه بى‏استثنا دعوت‏هاى خدا حتى در آن چيزهايى كه وظايف شخصى افراد است، روابط شخصى افراد ست‏بين خود و خدا، از معناى اجتماعى و سياسى برخوردار بوده است.
باز در همين‏باره مى‏فرمايند:
اسلام احكام اخلاقيش هم سياسى است، همين حكمى كه در قرآن هست كه مؤمنين برادر هستند. اين يك حكم اخلاقى است، يك حكم اجتماعى است، يك حكم سياسى است.
امام راحل قدس‏سره با تاكيد بر توجه اسلام به امور مردم و جوامع آنان، به دستورات دينى كه بر مسايل اجتماعى مسلمانان اهتمام دارد اشاره كرده و مى‏فرمايند:
اسلام دين سياست است. دينى است كه در احكام آن، در مواقف آن سياست‏به وضوح ديده مى‏شود. در هر روز اجتماعات تمام مساجد كشورهاى اسلامى از شهرستان‏ها گرفته تا... روزى چند مرتبه اجتماع... احتياجات منطقه و جهات سياسى و اجتماعى، جهات اقتصادى طرح بشود تا مردم مطلع بشوند... .
نماز جماعت و مواقف حج و عزادارى عاشوراى امام حسين عليه السلام و... همه‏اش سياست است. و بى‏توجهى به اين نكته مهم باعث انحطاط جوامع مسلمان شده است، ايشان در اين‏باره مى‏فرمايد:
بزرگترين درد جوامع اسلامى اين است كه هنوز فلسفه واقعى بسيارى از احكام الهى را درك نكرده‏اند و حج‏با آن همه راز و عظمتى كه دارد هنوز به صورت يك عبادت خشك و يك حركت‏بى‏حاصل و بى‏ثمر باقى مانده است.
يكى از وظايف بزرگ مسلمانان پى‏بردن به اين واقعيت است كه حج چيست؟ و چرا... .
در جاى ديگر با اصرار بر اهميت‏سياست در دين مى‏فرمايند:
ديانت اسلام يك ديانت عبادى تنها نيست... همين‏طور كه يك مذهب و ديانت‏سياسى تنها نيست، عبادى است و سياسى، سياستش در عبادت مدغم است و عبادتش در سياست مدغم است، يعنى همان جنبه عبادى يك جنبه سياسى دارد.
از دلايل ديگر دخالت دين در امور اجتماعى و سياسى; ضرورت اجراى احكام و قوانين است. امام راحل قدس‏سره در اين‏باره مى‏فرمايند:
اسلام مكتبى است كه برخلاف مكتب‏هاى غير توحيدى در تمام شؤون فردى و اجتماعى و مادى و معنوى و فرهنگى و نظامى دخالت و نظارت دارد. از هيچ نكته ولو بسيار ناچيز كه در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادى و معنوى نقش دارد فروگذارى نكرده است.
فراگيرى و شمول احكام دين در تمامى زمينه‏هاى مادى و معنوى و دنيا و آخرت نشانگر حضور و دخالت دين در تمامى شؤون بشريت است امام قدس‏سره دراين‏باره مى‏فرمايند:
اسلام يك چيزى نيست كه براى يك طرف قضيه فكر كرده باشد. اسلام در همه اطراف قضايا حكم دارد. تمام قضاياى مربوط به دنيا، مربوط به سياست، مربوط به اجتماع، مربوط به اقتصاد، تمام قضاياى مربوط به آن طرف قضيه كه اهل دنيا از آن بى‏اطلاعند.
احكام و مقررات عبادى، معنوى و الهى و اخلاقيات و حلال و حرام تنها براى گفت‏وگو و بحث علمى نيست مسلما اجراى آن لازم است. ضرورت اجراى آن در همه زمان‏ها نشان دهنده حضور دين در امور اجتماعى است. حضرت امام قدس‏سره مى‏فرمايند:
بديهى است ضرورت اجراى احكام كه تشكيل حكومت رسول اكرم صلى الله عليه و آله را لازم آورده منحصر و محدود به زمان آن حضرت نيست و پس از رحلت رسول اكرم صلى الله عليه و آله نيز ادامه دارد... بنابراين چون اجراى احكام پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله و تا ابد ضرورت دارد، تشكيل حكومت و برقرارى دستگاه اجرا و اداره ضرورت دارد.
آن عزيز از دست رفته در وصيت نامه‏اش به مهم‏ترين مزيت و ويژگى حكومت اسلامى اشاره فرموده و برترى حكومت دينى بر ساير حكومت‏ها را چنين بر مى‏شمارند:
پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله تشكيل حكومت داد مثل ساير حكومت‏هاى جهان لكن با انگيزه بسط عدالت اجتماعى.
منبع:ماهنامه پيام حوزه


نسخه چاپی