« نقش مهدویت در جامعه معاصر »
« نقش فرهنگ مهدویت در جامعه معاصر »
« نقش مهدویت در جامعه معاصر »

نويسنده:رقیه شمشیربند

چکیده:

فرهنگ مجموعه‏اى از نگرش‏ها، ارزش‏ها، هنجارها، رسوم، سنت‏ها، شعائر و اعمال خاص پذيرفته شده در يك جامعه را در بر مى‏گيرد و در این میان فرهنگ مهدويت نيز به مجموعه‏اى از نگرش‏ها، ارزش‏ها و هنجارهاى مربوط به ظهور منجى موعود اطلاق مى‏شود. در توصیف این فرهنگ به صورت اجمال می توان گفت فرهنگ مهدويت پيام آور بيدارى و آگاهى امت بزرگ اسلام بوده و مردمى‏ترين فرهنگ بشرى به شمار می رود که در پرتو آن اميد به كاستن از رنج محرومان، آزادى مظلومان و برقرارى عدالت اجتماعى، همواره طنين انداز قلب‏هاى مشتاق و علاقمند به حضرت مهدى( عج ) است.
در عرصه فرهنگی نیز باید گفت فرهنگ مهدويت نقش پيش‏گيرى بنيادى از تهاجم و شبيخون فرهنگى را ايفا نموده و فعالانه در آماده سازى جامعه انسانى براى تحقق « جامعه مهدوى » تأثيرگذار است. هم چنین این فرهنگ به ارزشيابى دوباره زندگى تاريخى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى عصر حاضر پرداخته و در صورت نهادینه شدن، جامعه را در برابر تمام بيمارى‏هاى معنوى بيمه مى‏كند.
فرهنگ مهدويت درياى بيكرانی است كه هر انسان وابسته به اين فرهنگ، در حدّ دانش، بينش و پژوهش خود، از آن تلقّى متفاوتى دارد و لذاست که مباحث زیادی در زمینه مهدویت به چاپ رسیده است. ذکر این نکته ضروری است که بسيارى از این آثار صرفا به تاريخ تولد حضرت، غيبت صغرى، غيبت كبرى و تشرفات مى‏پردازند. علی رغم ضروری دانستن این امور باید متذکر شد که اینها از باب مقدمه بوده و ما باید به دنبال هدف والاتری ( نهادینه شدن فرهنگ مهدویت در جامعه ) باشیم.
انديشمندان اسلامى با توجه خاص به این نکته، همواره آموزه مهدويت را در فرهنگ سازی برای جوامع معاصر مورد توجه قرار داده اند؛ اما على‏رغم اين اهميت، متأسفانه این فرهنگ هیچگاه به مثابه يك تئورى و راهكار مهم مورد توجه و دقت‏نظر قرار نگرفته است. از اين رو بر انديشمندان و فرهيختگان است كه در اين باره به ژرف‏انديشى و فرهنگ‏سازى بپردازند تا مهدويت آنچنان كه شايسته است و در متون دينى ما سفارش شده مورد توجه قرار گيرد.
در این راستا نگارنده ضمن انجام بحثهای مقدماتی در مورد مسائلی همچون مباحث فرهنگ، فرهنگ مهدویت، انتظار و تلاش دشمنان در ناکام جلوه دادن فرهنگ اسلامی و شعائر دینی، در صدد می باشد تا با توصیف جایگاه فرهنگ مهدویت و عناصر آن، اهميت‏ كاركردى فرهنگ مهدويت در جامعه معاصر، ناکارآمدی روش‌‌هاي موجود در گسترش فرهنگ مهدویت و وظایف نهادهای سیاسی فرهنگی در گسترش فرهنگ مهدویت در جامعه، گامی کوچک در نهادينه شدن فرهنگ غنی مهدویت بردارد.

مقدمه:

از مهم‌ترين عوامل تهاجم فرهنگي غرب، تغيير شناخت‌ها و باورها، دگرگوني ارزش‌ها و گرايش‌هاست كه در پي آن، رفتارها و كردارها نيز تغيير خواهد كرد. اين در حالي است كه غرب، خود گرفتار بحران فرهنگي است و به جاي حق، انسان را جانشين ساخته و قانون را جایگزين دين نموده و به جاي ارزش‌هاي الهي، اصالت سود و هم چنین به جای ترّقي مذهب و اخلاق، لذت‌جويي و لذت‌گرايي را جایگزین نموده است. [1]
يكي از راه‌هاي مؤثر دشمنان براي سلطه بر كشورهاي اسلامي، تسلط فرهنگي است كه در اینجا دشمن از تمامي ابزارهاي خود براي تخلية فكري و فرهنگي جامعه، خصوصاً جوانان بهره مي‌جويد. تأثيرات تهاجم فرهنگی دشمن در جوامع اسلامي مشهود است و دشمن از راه‌هاي گوناگون به خصوص رسانه‌هاي ارتباطي از قبيل: ماهواره، اينترنت، فيلم‌ها و نوارهاي مبتذل و... درصدد تخريب فرهنگ اسلامي برآمده است؛ چرا كه دشمن به خوبي دريافته كه بهترين راه براي دست‌يابي به اهداف شوم خود، تخريب زيرساخت‌ها و بنيان‌هاي زيرين جامعه است.
در این راستا يكي از اهداف دشمن در مبارزه به جوامع شیعی بالخصوص ایران، مبارزه با فرهنگ مهدویت مي‌باشد؛ چرا كه به تأثير آن بر افكار، عقايد و رفتار مردم پي‌برده است. هم اكنون دشمن با حربه‌هاي مختلف درصدد مبارزه با اسلام برآمده و به علت تأثير شگرف اعتقاد مهدوي، به مبارزة اساسي با اين تفكر در سطح جهاني پرداخته و تا كنون بيش از پانصد اثر اعم از: فيلم، نمايش‌نامه، آهنگ و داستان براي تحريف پيش‌گويي‌هاي « نوستر آداموس » در ارائه چهرة وحشتناك از امام زمان (عج) و جنگ‌افروزي ايشان ارائه شده است؛ در حالي كه روايات اسلام، بيانگر ايجاد وحدت كلمه در ساية ظهور امام زمان(عج) مي‌باشد. [2]
به جهت اهميت بحث امامت و نقش کليدي آن در انديشه فکري و عملي شيعيان، دشمنان اسلام همواره تلاش کرده اند که درباره حضرت مهدي (عج) شبهاتي را مطرح کنند و عده اي از شيعيان و معتقدان به آن حضرت را به ترديد وادارند. تلاش آنها تا حدی تاثیرگذار بوده که حتی گاهي دوستان ناآگاه از معارف اهل بيت نیز مطالبي بي اساس و دروغ درباره فرهنگ مهدويت مطرح کرده اند و عده اي ره به بيراهه برده اند.
بحث مهدويت ازجمله موضوعاتي است که نقش مهمي در زندگي بشر دارد و با ابعاد مختلف حيات انسان ارتباط مهمي دارد؛ بدان خاطر که اعتقاد به مهدویت در زندگی و حیات انسان‌ها وجود داشته و انتظار آینده بهتر و ظهور دولت حق و عدل، در طول تاریخ‌ مترقی‌ترین آرمان اجتماعی بوده است. فطرت کمال‌گرای آدمی و ماهیت زندگی بشر با امید به آینده عجین شده و لذا اعتقاد به مهدویت از اصیل‌ترین ابعاد روح انسانی سرچشمه می‌گیرد. باورداشت مهدویت و اعتقاد به وجود نجات‌بخش گیتی به گروه و مذهبی خاص محدود نیست و به صورت اعتقاد دینی مشترکی در بین ادیان مختلف آسمانی و فرهنگ‌های مذهبی جایگاه ویژه‌اي دارد. در فرهنگ متعالی اسلام بر اصل مسلم و تردیدناپذیر و بنیادین مهدویت، تصریح فراوان شده است. مسلمانان به خصوص شیعیان همواره به این اصل توجه داشته‌اند و این اصل با تار و پود زندگی دینی آنان آمیخته است. مهدویت به منزله بنیاد تفکر شیعی، چنان منزلت و جایگاهی در این مکتب دارد که با نبود آن، اندیشه شیعه فرو می‌ریزد.
فعاليت‌هاي گستردة دشمن در از بين بردن فرهنگ مهدویت و ايجاد فساد در جامعة اسلامي، ضرورت بررسي درست فرهنگ مهدويت را ايجاب کرده و وظيفة خطير عمومي را در نهادهای علمی فرهنگی، حوزه‌هاي علميه و مراكز آموزشي ـ پژوهشي گوشزد مي‌نمايد.
حال با توجه به اهمیت این فرهنگ در مذهب شیعه و تلاش دشمنان در سست نمودن پایه های آن، شیعیان در دوران غيبت امام مهدي (عج) داراي رسالت و مسئوليت خطيري مي‌باشند و لازم است که منتظران واقعي با اجراي دو مسئوليت در جامعه، زمينة تحقق ظهور را تسهيل ‌نمايند: نخستين مسئوليت كه شايد مهمترين نيز باشد همان خودانديشي و خودسازي است؛ يعني منتظِر واقعي قبل از آنکه به فكر ديگران باشد، بايد با احياي شاخصه هاي مهدي پسند و مزين شدن به خصال نيك و اخلاق اسلامي، خود را در زمره ياران واقعي امام مهدي (عج) آنچنان که در روایات آمده است، قرار دهد: « آنها در آسمان، شناخته شده‌اند و در زمين ناشناخته مي‌مانند ».[3]
دومين مسئوليت بعد از خودانديشي، دگرانديشي مي‌باشد. در اين مسئوليت، منتظِر واقعي با تبليغ و اشاعه فرهنگ ناب مهدوي در ميان منتظران، عشق و علاقه آنان را نسبت به امام مهدي (عج) و ظهور او بر مي‌انگيزاند و مردم را نسبت به آمدن آنحضرت و تشكيل حكومت جهاني تشنه و مشتاق مي‌نمايد. در این راستا منتظران راستين جهت نيل به جامعه ايده‌آل مهدوي از پاي ننشسته و باید با تلاش و كوشش مضاعف و با ارائه برنامه و راهكارهاي تبليغي، زمينه شوق و علاقه مردم را جهت درك ظهور و آمدن حضرت مهدي (عج) دوچندان نمایند.
اهمیت این دو مسئولیت عاملی بود تا آموزه مهدويت در طول تاريخ فرهنگ اسلامى همواره مورد توجه انديشمندان اسلامى بوده و هيچ آموزه ديگرى به اندازه آن از اهميت برخوردار نبوده است؛ اما على‏رغم اين اهميت، متأسفانه به مثابه يك تئورى و راهكار مهم مورد توجه و دقت‏نظر قرار نگرفته و هنوز اين موضوع ناگفته هاي فراوان دارد و بايد محققان، نويسندگان و عالمان ديني در اين زمينه زياد تلاش کنند. از اين رو بر انديشمندان و فرهيختگان است كه در اين باره به ژرف‏انديشى و فرهنگ‏سازى بپردازند تا مهدويت آنچنان كه شايسته است و در متون دينى ما سفارش شده، مورد توجه قرار گيرد.
حال پس از اشاره به مباحث مقدماتی در ادامه در صددیم تا به موشکافی مباحثی همچون فرهنگ، فرهنگ مهدویت و ضرورت آن در جامعه اسلامی بپردازیم.
فرهنگ مهدویت و ضرورت آن در جامعه اسلامی: فرهنگ، مجموعه‏اى از نگرش‏ها، ارزش‏ها، هنجارها، رسوم و سنت‏ها و شعائر و اعمال خاص پذيرفته شده در يك جامعه را در بر مى‏گيرد ودر اصطلاح، فرهنگ «شامل الگوهايي است؛ آشكار و نا آشكار از رفتار و براي رفتار كه به واسطة نمادها حاصل مي‌شود و انتقال مي‌يابد؛ نمادهايي كه دست‌آوردهاي متمايز گروه‌هاي انساني و از جمله تجسم‌هاي آنها را در كار ساخت تشكيل مي‌دهند. هستة اصلي فرهنگ، شامل عقايد سنتي و به خصوص ارزش‌هاي وابسته به آنهاست»[4].
فرهنگ جامعه، روح و حقيقت نظام اجتماعي را شكل مي‌دهد كه شامل ارزش‌ها، شناخت و ايدئولوژي آن مكتب است. سه عنصر اصلي فرهنگ دینی عبارتند از: 1. اصول دين 2. ارزش‌هاي ثابت 3. شيوه‌هاي رفتاري برخواسته از ارزش‌ها. شكل‏گيرى بينش و نگرش در درون افراد، واكنش‏هايى را در حيطه‏ رفتارى آنان به وجود مى‏آورد كه مى‏توان از آن به « كنش‏هاى رفتارى » تعبير كرد. آن گاه كه كنش‏هاى رفتارى از حد فرد گذشت و به گروه‏ها منتقل شد و واكنش‏هاى رفتارى به نحو جمعى صورت پذيرفت، فرايند « تاثير و تاثر اجتماعى ‏» آغاز مى‏گردد. اعتقاد به مهدويت نيز آن گاه كه از حد بينش و نگرش مى‏گذرد و به حيطه‏ رفتارى سرايت كند، داراى تاثيرها و نمودهاى عينى بر جامعه‏ دينداران خواهد بود[5].
يكى از مهم‏ترين اصول انديشه‏ تشيع كه در عصر غيبت، استمرار تعليمات ناب اسلامى و شيعى را در جوامع مسلمان سبب شده و راه پيش روى بشريت و آينده‏ى آنان را تا پايان تاريخ روشن ساخته، اصل اصيل مهدويت است. اين اصل اميد بخش، حركتى است از سرچشمه‏ى توجه به امام و هادى و راهبرى زنده و آسمانى اما در پس پرده‏ى غيب[6]. با تمسك به اين اصل روشن، مؤمنان و مسلمانان، هرگز، در دنياى مدرن و صنعتى و بى خدايى معاصر، تنها و سرگشته نمى‏مانند و در هر فتنه و مصيبتى - آن گونه كه در بيان زيباى روايات آمده است - به حصن حصين اين انديشه‏ى الهى (انتظار فرج) پناه مى‏برند و براى حل مشكلات فردى و اجتماعى خود از آن يار غايب از نظر، چاره‏جويى مى‏كنند.
فرهنگ مهدويت به مجموعه‏اى از نگرش‏ها و ارزش‏ها و هنجارهاى مربوط به ظهور منجى موعود از سلاله پاك پيامبر اسلام (ص) اطلاق مى‏شود. از اين حيث فرهنگ مهدويت ريشه در تاريخ بشريت دارد. همه اديان الهى از همان آغاز، منادى ظهور منجى موعود بوده‏اند. از آن‏جا كه نگرش اديان به تاريخ تحول خطى و سرانجام نيك براى انسان و جهان و تحقق وعده الهى بوده است، پيامبران آسمانى فرا رسيدن عصرى طلايى را كه تحقّق بخش وعده الهى باشد، همواره خبر داده‏اند. در اسلام نيز، آموزه مهدويت و به پيروى از آن، فرهنگ شكل گرفته بر اساس آن نيز قدمتى هم‏پاى ظهور اسلام دارد. مؤمنان همواره به فرا رسيدن چنين عصرى بشارت داده مى‏شدند و لذا عنصر كانونى چنين فرهنگى همان منجى موعود مى‏باشد. از اين رو محور اساسى فرهنگ مهدوى را مى‏توان تحقق فرج و ظهور منجى موعود دانستو بر هیمن مبناست که هرگونه نگرش، هنجار و سنت‏ها و شعائر خاصى كه در يك جامعه حول چنين اعتقادى شكل مى‏گيرد، مى‏تواند در مقوله فرهنگ مهدويت قرار گيرد.
البته بايد توجه داشت كه فرهنگ مهدويت را مى‏توان به فرهنگ اصيل و فرهنگ منحرف شده تقسيم كرد. اگر معيار فرهنگ مهدويت شخص منجى است، حقيقت فرهنگ مهدوى نيز با منجى واقعى محقق مى‏شود. اما همان‏طور كه در تاريخ نيز بسيار اتفاق افتاده است، مدعيان دروغين يا متمهديانى نيز ظهور كرده‏اند و خواسته‏اند از چنين فرصتى سوء استفاده كنند. بر خلاف چنين ادعاهاى دروغينى، فرهنگ اصيل مهدويت به تقدير الهى و همت عالمان و بيدارگران وارسته در طول تاريخ حفظ و از نسلى به نسل ديگر منتقل شده است و در تفكر شيعى نیز فرهنگ مهدوى جايگاه ارزشمند و بنيادينى يافته و هويت بخش تفكر شيعى شده است.
فرهنگ مهدویت اقیانوس بی‌کرانی است که هر معتقد به امام قائم(عج) در حد بینش و دانش و تحقیقی که کرده از آن برداشت مي‌کند؛ نگرشی درست به ظهور منجی موعود از سلاله پاک پیامبر اسلام (ص) و درک صحیح از معیار‌ها، ارزش‌ها و مسئولیت‌ها و احیای امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح خود و جامعه است؛ رابطه‌اي قوی و پایدار بر اساس رابطه ولایی، بین انسان و امام عصر(عج) ایجاد مي‌کند. فرهنگ مهدویت زیربنای ایجاد نظم عادلانه جهانی در پرتو انسان کامل و رهبری معصوم به شمار می‌آید و انسان‌ها و جامعه را در برابر تمام بیماری‌های فکری و روحی بیمه می‌کند؛ فرهنگ مهدویت در پیش‌گیری بنیادی از تهاجم فرهنگی نقش اساسی دارد و تمام کمبود‌ها را جبران می‌کند و تمام موانع را برمی‌دارد و سکوی پرواز به جهانی آزاد و بهتر است. این فرهنگ انسان و جامعه را برای تحقق جامعه مهدوی آماده می‌سازد و فرهنگ اصلاح خود و جامعه، آمادگی برای ایثار و تسلیم فرمان مولای خود شدن است؛ فرهنگ اندیشه، طرح و عمل، تزکیه، عشق، حرکت، جهاد و شهادت به شمار می‌آید.
نمود فرهنگ مهدوى در يك جامعه را مى‏توان اميد فرج در آن جامعه دانست. جامعه‏اى كه فرهنگ مهدوى را برگزيده است، هرگز دچار يأس و نااميدى نمى‏شود. در بحرانى‏ترين شرايط همواره اميدى وجود دارد كه مشكلات و بحران‏ها پشت سر گذاشته شود و عصر طلايى فرا رسد. در این راستا ذکر این نکته ضروری است که مهدویت حاوی عاملی به نام « انتظار » است که این فرهنگ را در قیاس با سایر فرهنگ های دوره معاصر، منحصر به فرد جلوه گر می نماید. فرهنگ انتظار، حرکت‌آفرین، امیدبخش، تلاش‌آور و نشاط‌آور است و تمام ناهنجاری‌های فردی و اجتماعی، یأس و نومیدی و خستگی و پوچ‌گرایی را از بین مي‌برد؛ فرهنگ حرکت و تلاش در جهت زمينه‌سازي ظهور منجی موعود است؛ فرهنگ رویش و پویش و دریچه‌اي به جهان آینده و راه نجات فردی و اجتماعی از بن‌بست‌ها و گرفتاری‌هاي جسمی و روحی به شمار می‌آید؛ مولد تلاش و حرکت به سوی آینده روشن و بهتر است.
منتظر، انسان مسلمان متعهدی است که هر لحظه انفجار قطعی نظام‌هاي ضدانسانی را انتظار می‌کشد و همواره خود را برای شرکت در چنین انقلاب جهانی و بدر دومی آماده می‌کند که با شمشیر علی(ع) و زره پیغمبر (ص) و به دست فرزند این دو برپا مي‌شود. فرهنگ انتظار و مهدویت، فرهنگ تلاش مستمر، بابرنامه و خستگی‌ناپذیر و حرکت در مسیری هدف‌مند است و به‌ ‌طور منظم برای شناخت ارزش‌ها و باورها و مشخص‌کردن اهداف، سیاست‌گذاری‌ها، برنامه‌ريزي‌ها و اجرای آنها هم‌راه با نظارت و کنترل تلاش می‌کند و زمینه‌های ظهور منجی عالم و رشد و تکامل پایدار انسان و جامعه را فراهم می‌سازد.
در مکتب تشیع فرهنگ انتظار به منزله فرا تئوری و دکترینی بازدارنده به شمار می‌آید که به همه ابعاد فردی و اجتماعی این مسئله توجه کرده و خود، راه‌کاری برای کنترل و کاهش ناهنجاری است. انتظار فرج و اعتقاد به امام یکی از آموزه‌های دینی به شمار می‌آید که نقش مهمی در کنترل ناهنجاری‌های اجتماعی و اصلاح جامعه دارد و در واقع، نوعی آمادگی برای پاک شدن، پاک زیستن، پویش همیشگی همراه با خودسازی، ساختن دیگران و زمینه‌سازی برای ایجاد حکومت صالح مهدوی است؛ بدان خاطر که انتظار فرج، با نظارت اجتماعی، سبب همبستگی اجتماعی و تشکیل جامعه اخلاقی می‌گردد.«منتظران» برای تحکیم اهداف متعالی فرهنگ مهدوی، از هیچ کوششی دریغ نمی‌کنند و با احساس مسئولیت و تعهد در برابر سرنوشت جامعه، با روحی سرشار از عزت دینی، به وظیفة عمومی خود برای امر به معروف و نهی از منکر، عمل می‌کنند.
آنان با معرفی الگوهای رفتاری مناسب با هنجارهای دینی و حس کردن خود در پرتو نظارت حضرت ولی عصر ساختار بازدارندگی انتظار را به روشنی در جامعه نهادینه می‌کنند و «اصلاح طلبی» در حوزة روابط اجتماعی را سرلوحه فعالیتشان قرار می‌دهند. انتظار فرج، یکی از مهم‌ترین ابزارهای کنترل اجتماعی غیررسمی است؛ چون مؤمنان براساس آن، همواره خود را در محضر حضرت ولی‌عصر(عج) می‌بینند و تردید ندارند که امام، شاهد و ناظر ایشان است.
در جامعه‌ای که «فرهنگ انتظار» در آن رواج داشته باشد و به درستی نهادینه شود، افراد در برابر سرنوشت هم‌دیگر احساس مسئولیت می‌کنند و مسئولیت‌پذیری، وظیفه‌ای دینی تلقی می‌گردد. اگر فرهنگ انتظار به طور صحیح در مدارس و مؤسسات علمی و آموزشی و به طور کلی، در جامعه، تبلیغ و نهادینه شود و ارزش‌های آن از حوزه نظری به متن جامعه منتقل گردد، « جامعه منتظر » می‌تواند نهادها و ساختار خود را متناسب با فرهنگ غنی انتظار، سامان بخشد و نظام اجتماعی خود را با انتظار، همسو و همراه سازد. چنین جامعه‌ای، ابزارهای رسیدن به جامعه موعود و مطلوب را در اختیار افراد جامعه قرار دهد، آرمان‌های انتظار در اجتماع نهادینه می‌شود و پیش رفتن به سوی هم‌بستگی تفرقه از جامعه رخت برمی‌بندد.
در دنيايى كه در آن، حكام و سياست‏مداران، در پى اجراى دستورها و فرمان‏هاى الهى نيستند، بلكه مى‏خواهند هر چه بيش‏تر به مطامع مادى خويش دست‏يابند، انديشه‏اى كه مى‏تواند به معناى واقعى كلمه «منجى‏» و نجات بخش بشريت از آلام بى خدايى و افسردگى باشد، همانا انديشه‏ى مترقى «مهدويت‏» است و پرداختن به اين انديشه و كاويدن زواياى گوناگون آن، انديشه‏ى احياى مجدد دين در عصر كفر را به ارمغان مى‏آورد. آنچه ضرورت پرداختن به‏اين مبحث مهم را دو چندان مى‏كند، لزوم تدارك تئوريك براى حكومت دينى جمهورى اسلامى ايران است. حكومت دينى ما بر طرح تئوريك «تبيين و ترويج فرهنگ مهدويت‏» و پژوهش در عرصه‏هاى گوناگون مرتبط به اين امر، متولد شده است.
با توجه به موقعیت خطیر این فرهنگ در نزد شیعیان، امروزه هجوم دشمن به اعتقادات به امام زمان (عج) بیش از هر زمان دیگر است؛ چون انقلاب اسلامی به رهبری امام و تبعیت مردم به پیروزی رسید. در تاریخ ایران معاصر یکی از عناصر اساسي فرهنگ سياسي شيعه كه زمينه انقلاب را فراهم آورد، عقيده به غيبت بود که نتيجه منطقي آن غيرقانوني و نامشروع دانستن حاكمان موقتي است. اين اعتقاد بالقوه نظريه‌اي انقلابي و الهام بخش به شمار می‌آید و به منزله ملاك اساسي تحليل شيعه، موجب نوعي روحيه مقابله جويي و انقلابي گري در ميان شيعيان بوده است[7]و بر همین مبناست که اکنون دشمن به این فکر افتاده که به جای مبارزه با ولایت ‌فقیه، شاخه اصلی آن را بزند. دشمن در این راستا تلاش می‌کند به اعتقادات مردم به‌خصوص جوانان آسیب رساند. بنابراین، مسئولیت پژوهش‌گران و اسلام‌شناسان و منتظران بیشتر می‌شود و باید در اصول و اعتقاداتمان بیشتر کار کنیم و آن را از برداشت‌هاي نادرست و انحرافی پالایش سازیم.
جایگاه فرهنگ مهدویت و عناصر آن: جایگاه ممتاز مهدویت‌اندیشی در تفكر شیعه به قدری است كه پاره‌ای از شرق‌شناسان و شیعه‌شناسان كه درصدد شناخت عناصر كلان این مذهب بوده‌اند، متوجه این مؤلفه گردیده‌اند. « هانری کربن » در حوزه كلام اسلامی و « حامد الگار » در حوزه فلسفه سیاسی از جمله كسانی‌اند كه در این‌باره اظهار نظر نموده‌اند. بنا بر اعتقاد هانری كربن اعتقاد به مهدویت عنصر اصلی فكر شیعه است كه تا اندازه‌ای این مذهب را از دیگر مذاهب ممتاز می‌سازد و سبب پویایی و حیات آن می‌شود. وی كه به شناخت فرقه‌های شیعی توجه بیشتری نموده، آشكارا مسئله امامت و مهدویت را مهم برمی‌شمرد[8].
هم‌چنین حامد الگار، تئوری‌پرداز سیاسی كه درباره اندیشه‌های سیاسی انقلاب اسلامی ایران متخصص و نظریه‌پرداز است و پیروزی انقلاب اسلامی ایران را با تكیه بر تئوری مذهب تحلیل می‌كند، آن‌گاه كه به تحلیل انقلاب اسلامی ایران و ریشه‌های وقوع این انقلاب می‌پردازد، به سه پارادایم و مؤلفه اصلی فكر شیعه اشاره می‌كند:
1. اعتقاد به مهدویت و مفهوم غیبت
2. اعتقاد به مفهوم شهادت، برگرفته از قیام امام حسین(ع)
3. عدم مشروعیت بخشی به تمامی حكومت‌های موجود در عصر غیبت.
وی اعتقاد به مهدویت را ركن اساسی و عامل مهم تمامی جنبش‌ها و حركت‌های آزادی‌بخش و تحول‌آفرین جوامع شیعه برمی‌شمرد و انقلاب اسلامی ایران را نیز متأثر از همین مؤلفه می‌داند. حامد الگار در كتاب خود « پیرامون انقلاب اسلامی » به گونه‌ای ژرف و عمیق به این امر مهم می‌پردازد و بر خلاف بسیاری از دیگر تئوری‌پردازان انقلاب اسلامی كه به عناصر دیگری از فكر شیعه اشاره می‌كنند، ریشه‌‌‌های فكری انقلاب اسلامی را بر مسئله مهدویت مبتنی می‌داند. وی با این باور که برای شناخت انقلاب اسلامی باید به این سه مبنای مهم و كلیدی فكر شیعه توجه نمود، در اثبات اهمیت این عناصر اساسی به بررسی تاریخ شیعه از عصر صفویه تا انقلاب اسلامی می‌پردازد و دكترین امامت را كه مهدویت از مصادیق آن به ‌شمار می‌رود، بنیاد فكری شیعه و تحقق انقلاب اسلامی ایران یاد می‌كند[9]
در خصوص توضیح بنیاد فکری شیعه باید خاطر نشان کرد که در تفکر و فرهنگ شيعى دو عنصر متمایز وجود دارد كه انسان گرفتار را همواره اميدوار نگه مى‏دارد كه در زندگانى خود مشمول فرج خواهد بود. عنصر نخست را مى‏توان در آموزه اعتقادى حضور و وجود منجى در افق زمانى مشترك با فرد گرفتار دانست. ضرورت حضور امام در هر عصرى يكى از آموزه‏هاى اساسى شيعى مى‏باشد. زمان بدون امام متصور نيست. امام است كه ركن اساسى هستى اين جهانى تلقى مى‏شود و بدون وى در مشيت الهى، جهان فلسفه وجودى خود را از دست مى‏دهد. امام، خليفه و حجت خدا بر روى زمين است و هرگز زمين خالى از حجت نمى‏ماند.
حال چنين حجتى يا ظاهر است يا غايب. تفاوت در همين حالت كه در تفكر شيعى، چنين حجتى همواره حاضر و موجود است، هر چند به صورت غايب از چشم ناظر. به عبارت ديگر به صورت حاضر ناظر بر حال فرد گرفتار، هر چند خود فرد گرفتار و مشتاق، چنين حضورى را به عيان مشاهده نكند، ولى بدان اعتقادى عميق دارد. يك مؤمن شيعى نمى‏تواند بدون احساس وجود و حضور امام زندگى كند، هر چند توفيق ديدار او را نيز نداشته باشد. پس اعتقاد به حضور منجى در افق زمانى فرد گرفتار اميد فرج را مضاعف مى‏سازد. بر همين اساس است كه يك مؤمن شيعى با نداى «يا اباصالح اغثنى» در درون وجود خويش اميد آن را دارد كه در صورت صلاحديد مولاى خويش حاجتش روا شود. چنين ويژگى را نمى‏توان در جاى ديگر يافت و تنها به شيعيان اختصاص دارد.
عنصر دوم نيز آموزه رجعت در فرهنگ مهدويت شيعى است. اين امر مؤمن منتظر را اميدوارتر مى‏سازد كه حتى اگر عمر او به سر آيد و مراد خويش را در آغوش نكشد و خود به عيان در طول عمر خويش شاهد جمال ظهور فرج نباشد، با رجعت پس از مرگ خويش مى‏تواند در هنگام ظهور شاهد فرج باشد. اين آموزه نيز به شيعيان اختصاص دارد و اميد آنان را به فرج افزايش مى‏دهد. بر اساس ایندو آموزه است که فرهنگ مهدوى در عرصه‏هاى مختلف يك جامعه نمود مى‏يابد.
اهميت کارکردی فرهنگ مهدويت: نهادینه سازی فرهنگ مهدویت در جامعه معاصر مزایایی دارد که پرداختن به آن، برجستگی این فرهنگ را در جامعه معاصر در قیاس با سایر فرهنگ ها نمایان می کند:
خودسازى فردى و اصلاح جامعه: انتظار فرج عاملى مهم در جهت خودسازى فردى، اصلاح جامعه و کاهش جرائم و مفاسد خواهد بود. بي¬ترديد انتظار ظهور امام زمان (عج) در تمام ابعاد شخصيت انسان، اعم از فردى و اجتماعى مؤثر است و همه مناسبات وى را فرا مى¬گيرد. معرفت و شناخت او نسبت به ارزشهاى والاى دينى بيشتر شده و شناخت وسيع¬تر و عميق¬تر، محبت و ايمان قلبى را در وجود او ثابت¬تر مى-گرداند. بر همین مبنا از دیدگاه یک فرد شیعی منتظر واقعى كسى است كه به جامعه فاسد زمانه خويش دل نمى‏بندد و اگر انحراف و كژى ببيند اعتراض مى‏كند و با پيروى از سيره مولا و محبوب خويش در صدد اصلاح بر مى‏آيد.
وى در صدد گسترش عدل و داد است، توصیه به حق و صبر مى‏كند؛ در محفل‏هاى دوستانه و جمعى نام منجى را بزرگ مى‏دارد و همه را به آن فرا مى‏خواند و در رفتار فردى و اجتماعى سعى مى‏كند با توجه به اعتقاد به حضور و نظارت امام خويش هماره بر سيره حق پاى فشارد و خطا نكند. به اين ترتيب، علاوه بر اينكه آگاهى و معرفت منتظر امام عصر (ع) افزايش مى يابد، درصد ايمان و اعتقاداتش نيز بيشتر مى¬شود. اينجاست كه ديگر هيچ نيروى شيطانى نمى¬تواند منتظر راستين را از جاده حقيقت جدا كند و او در برابر آسيبها، آفات و هجمه¬هاي اعتقادى و فرهنگى كاملا بيمه مى¬شود و باورهايش به دژى تسخيرناپذير تبديل مى ¬گردد.
خوش بینی به آینده و ايجاد نشاط و اميد در يك جامعه: انسان منتظر به آينده¬اى درخشان اميدوار و خوش بين است. هر قدر در دنيا مفاسد بيشتر شود و دنياى به اصطلاح متمدن، جهان بشريت را به سوى توحّش و بربريت پيش ببرد و از كارهاى عقلانى و منطقى فاصله بگيرند و خشم و شهوت را بر عقل چيره سازد، باز موضوع انتظار نقطه اميدى است كه بعد از اين همه جهل و غفلت و نادانى و ظلمت و يأس و نگرانى، فروغى روشنى بخش را نويد مى¬دهد كه در آينده نه چندان دور جهان به نور كمال و معنويت روشن خواهد شد. [10]
انتظار مهدى موعود، (عج) پيام اميد است و يكى از ويژگى‏هاى نسل منتظر، اميدوارى و نگرش مثبت ‏به آينده‏ جهان است. اگر ما خودمان را در اين شرايط ببينيم و تصور كنيم كه منتظر دادگستر و عدل گستر جهان هستيم، براى برپايى آن اهداف تلاش خواهيم كرد. اگر اميد نباشد، انسان، دچار افسردگى خواهد شد. اگر باور داشته باشيم جهان آينده، به دست نا اهلان اداره خواهد شد، احساس نااميدى و خطر خواهيم كرد. بدین ترتیب جامعه داراى فرهنگ مهدوى هرگز پژمرده و دچار روزمرگى و يأس نمى‏شود؛ زيرا اين جامعه اميد دارد، آينده نگر است، گذشته و حال نمى‏تواند او را در چنگال خود اسير كند.

رهايى از جهل و غفلت:

انسان منتظر با اميدوارى خود به ظهور امام عصر (ع) خود را از قيد و بندهاى جهل و غفلت رها مى¬سازد و به برترين جايگاه فضيلت و زيبايى دست مى¬يابد. امام سجاد (ع) در توضيح مقام منتظران به « ابوخالد كابلى» فرمود: «غيبت دوازدهمين وصى رسول خدا (ص) طولانى خواهد شد. اى اباخالد! به راستى كه اهل زمان غيبت او ـ كه به امامت ايشان اعتقاد دارند و منتظر ظهور آن گرامى مى¬باشند ـ برترين انسانهاى اهل هر زمان هستند؛ چرا كه خداوند تبارك و تعالى چنان به آنان عقل و انديشه و معرفت عنايت كرده است كه مسئله غيبت را همانند حضور مشاهده و درك مى¬كنند.[11]
هويت بخشى به فرد و جامعه: اهميت فرهنگ مهدويّت را مى‏توان در هويت بخشى به يك فرد و جامعه دانست. جامعه‏اى كه به آينده اعتقاد دارد و بر آن باور است كه عصرى دگر فرا خواهد رسيد كه متفاوت از وضع موجود است، از نقص‏ها بر كنار است و به اصطلاح مدينه فاضله معيار دارد، مى‏تواند زندگى امروز خود را نيز بر اساس مدل كامل سازمان دهد. به بيان ديگر او الگويى از وضع مطلوب دارد و هماره موقعيت و منزلت خود را با آن مى‏سنجد. مهدويت در زمانه ما كار ويژه اساسى در تعريف هويت ما دارد. هويت معناى زندگى است. هويت كيستى شخص است كه لحظه به لحظه با او هم‏نشين و از او جداناپذير است. از اين جهت، هويت يك شيعى با امام زمان (عج) خويش تعريف مى‏شود. در مكتب شيعى امام هويت بخش است و آن را از جامعه جاهلى و عصر جاهلى جدا مى‏سازد. پس در زمانه ما نيز كه امام ما همان مهدى موعود است، او نه جدا از وجود ما، بلكه بخشى از وجود ما شيعيان است.
هر گونه غفلت ما از مهدى منتظر(عج) مساوى غفلت از خويشتن خودمان خواهد بود. انسان مهدى باور هر گاه به برخى امور شك نمايد يا با ابهامى مواجه شود، علاوه بر معيارى در پشت سر كه رفتار معصومان گذشته است، معيارى نيز در آينده دارد. به عنوان مثال اگر با تهاجم برخى افكار و انديشه‏ها در برقرارى و تأسيس جامعه اسلامى و نظام اسلامى به شك افتد، مهدويت و مدينه فاضله مهدوى مى‏تواند معيار او باشد. در دوران كنونى كه حكومت اسلامى بر پايه قوانين دينى محقق شده است، اين امر مى‏تواند الگوى دوران ما نيز قرار گيرد و ما را به همراه ادله ديگر به ضرورت تأسيس جامعه و نظام اسلامى رهنمون سازد.
عدالت‏گرايى در جامعه: كاركرد ديگر فرهنگ مهدوى را بايد عدالت‏گرايى در جامعه دانست. تحقق عدالت و استیفای کامل حقوق همگان، از اساسی ترین مبانی و پایه های ارزش های الهی و انسانی به شمار می رود. بدیهی است که عدالت به منزله شمار اصلی حکومت عدل گستر مهدوی و ضامن تحقق کرامت های عالی خواهد بود و به فرموده امام رضا (ع): « فاذا خرج اشرقت الارض بنور ربها و وضع میزان العدل بین الناس، فلا یظلم احد احدا »[12]. جامعه‏اى كه به فرهنگ مهدويت اعتقاد دارد خود مى‏بايست عدالت را در جامعه خود برقرار كند. از ديدگاه چنين انسانى، عدالت، نه تنها در قيامت و جهان واپسين، بلكه در همين دنيا هم جارى خواهد شد.
پيش‏گيرى از تهاجم و شبيخون فرهنگى: در دوران معاصر فرهنگ مهدويت نقش پيش‏گيرى بنيادى از تهاجم و شبيخون فرهنگى را ايفا مى‏كند و فعالانه در آماده سازى جامعه انسانى براى تحقق «جامعه مهدوى» تأثيرگذار است، به ارزشيابى دوباره زندگى تاريخى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى عصر حاضر مى‏پردازد، تعهد به اهداف امام عصر(عج) و عشق آگاهانه به او را معنى مى‏دهد و ولايت او را تنها معيار قضاوت ايمان حقيقى مى‏داند. قلوب همه دردمندانى كه ظالمانه در نظام‏هاى حاكم محروم شده‏اند را تسخير كرده و نقطه الهام آن‏ها مى‏گردد. اين فرهنگ زيربناى ايجاد نظم عادلانه جهانى را در پرتو رهبرى موفق انسان كامل معصومى كه از نسل پاك سرور شهيدان امام حسين (ع) بوده، فراهم مى‏كند و جامعه‏اى صالح، پر نشاط، برخوردار از سلامت معنوى، هوشيار و آماده براى ظهور منجى موعود جهانى انتهاى تاريخ نتيجه مى‏دهد مى‏سازد.
فرهنگ مهدويت جامعه را در برابر تمام بيمارى‏هاى معنوى بيمه مى‏كند، كينه نظام‏هاى ستم‏گر را در سينه‏ها مى‏نشاند، راه مقاومت و ايستادگى در برابر آنان را در دل تقويت مى‏كند، با هر نظم ناعادلانه‏اى در ستيز است و با نُدبه عاشقانه و آگاهانه خود در پى زمينه سازى ظهور آن يار غايب از نظر است. عصاره اين فرهنگ مهدى دوستان را يارى مى‏كند تا شرايط بسيار دشوار را تحمل كنند و اميد نجات‏بخشى را در زمان رجعت مهدى (عج) انتظار كشندو در نهایت نیز معرفت اين امام، رستگارى انسان را تأمين مى‏كند.
غايت‏مند سازى خلقت: در تربيت، بر اين نكته تاكيد مى‏شود كه زندگى بى‏هدف، قطعا، به پوچى و به بحران هويت مى‏انجامد. براى جلوگيرى از شيوع اين روحيه، خصوصا در جهان صنعتى كه مشكلات فراوانى را پيش روى انسان‏ها قرار مى‏دهد، بايد به كانونى براى حركت و تلاش، توجه كرد. انديشه‏ى مهدويت، مى‏تواند به انسان بياموزد كه جهت رسيدن به « جامعه‏ آرمانى به محوريت امام مهدى (عج) »، همواره بايد به اين كانون فكر كرد و فعاليت‏هاى خود را بدان سو معطوف ساخت. طبيعى است كه اين فعاليت، انسان، را از پوچى مى‏رهاند و به سوى زندگى مالامال از حركت و نشاط سوق مى‏دهد. بدين ترتيب، انسان، خود را در سرنوشت جهان، مؤثر مى‏بيند و بنابراين مى‏كوشد به دست‏خود بهترين جهان را بسازد.
ناکارآمدی روش‌‌هاي موجود در گسترش فرهنگ مهدویت: ما در مباحث گذشته بدنبال آن بودیم که با بحث در مورد فرهنگ مهدویت، اهمیت این فرهنگ در جامعه معاصر و کارآیی آن را در جامعه معاصر نشان دهیم. ضرورت اتخاذ این فرهنگ در اصلاح جامعه ایجاب می کند که در گام اول خلاءهای موجود را برطرف کرده و در گام بعدی نیز به ارائه راهکاریی جهت نهادینه سازی آن در جامعه بپردازیم.
خلأ نهادينه شدن فرهنگ مهدوى در زندگى روزمره: در عرصه فرهنگ عمومى خلاءهايى وجود دارد و يكى از امور مهم در اين عرصه آن است که با وجود علاقه وافر به فرهنگ مهدويت در میان مردم، هنوز همگان با اعتقادات و ديدگاه‏هاى صحيح در اين باره آشنا نمى‏باشد. بسيارى از مردم هنوز ديدگاه درست و صحيحى از فرهنگ مهدويت ندارند و حتى مهم‏تر از آن مى‏توان به عدم پايبندى عملى به فرهنگ مهدويت در جامعه امروز ما اشاره كرد. گرچه دوستداران حضرت مهدى بسيار زيادند و تمامى مردم مسلمان چشم انتظار ظهور فرج هستند، اما صرف اعتقاد كافى نيست؛ بلکه مى‏بايست عملاً در زندگى روزمره، هماهنگ و سازگار با فرهنگ مهدوى زندگى كنيم. بعنوان مثال اگر ظلم و بى‏عدالتى را نامناسب مى‏دانيم بايد در عمل نيز از آن دورى كنيم.
عدم تبيين روزآمد و علمى ابعاد مهدويت: در زمينه علمى نيز خلأ مشهودى در زمينه تبيين روزآمد و علمى ابعاد مسئله مهدويت داريم و علی رغم تلاش محققان و دست اندركاران، هنوز از وضع مطلوب فاصله زيادى داریم. بعنوان مثال نشریات، حوزه های علمیه و دانشگاههای ما در نهادینه سازی فرهنگ مهدویت در جامعه هنوز روزآمد نشده اند؛ این در حالی است که ما مى‏بايست همواره مباحث دينى ـ اعتقادى خود را به زبان روز و با آخرين دستاوردها و مطالعات ارائه كنيم و نيازهاى علمى زمانه خود را مورد توجه قرار دهيم و اين همان نياز علمى جامعه ماست.

ضعف کانون‌های دینی و مذهبی:

از جمله اشکالات ما در ترویج فرهنگ مهدویت این است که روش‌‌هاي تبلیغی ما با ادبیات و وضعیت رشد عاطفی جوانان و نوجوانان در این عصر متناسب نیست. بعضی‌ها از عصر ظهور فقط شمشیر و خشونت و کشتار را تبلیغ می‌کنند، در صورتی که به علت ویژگی‌هاي ممتاز و جاذبه‌‌هاي عظیم حضرت مهدی(عج)، به جز سردمداران و اشراف و دیوان‌سالاران نظام طاغوت، اکثر مردم و اهل‌کتاب به آن حضرت می پیوندند. [13]
به کار نگرفتن روش‌‌هاي هنری و ادبی در ترویج فرهنگ مهدویت: ضعف دیگر ما به کار نگرفتن روش‌‌هاي هنری و ادبی در ترویج فرهنگ مهدویت است که با روحیه جوانان و نوجوانان تناسب ندارد و رغبت و شور و امید را در آنها ایجاد نمی‌کند. ابتدا تبليغات صحيح دربارة فرهنگ مهدوي و جلوگيري از ترويج افكار و عقايد نادرست كه تحت عنوان اسلام منتشر مي‌گردد. چه بسا در اين ميان عده‌اي به نام ملاقات با امام زمان (عج) و تحت تأثير قراردادن مردم، آنها را منحرف سازند و در پناه آن به گمراه و فاسد نمودن عده‌اي اقدام نمايند. بهترين راه براي جلوگيري از اين‌گونه مفاسد، ترويج معارف ناب محمدي است كه براي تحقق آن بايد از طريق شناخت و معرفت حقيقي امام، همراه با انتظار صحيح و سازنده بهره جست.
عدم هدفمندی و برنامه‌ريزي دقیق: مسئله دیگر نداشتن هدف و برنامه‌ريزي در نوشتن و تبلیغ مهدویت به زبان ساده و روان است که اگر متناسب با رشد جوانان و نوجوانان صورت گیرد، علاقه و شور را در آنها موجب شود. به علاوه لازم است در نوشتن کتاب یا هنگام سخنرانی، سیر منطقی محتوای مورد بحث رعایت گردد. در این زمینه باید از کلی‌گویی پرهیز کرد و از ضرب‌المثل‌‌هاي مناسب و واژگانی که به تصویرسازی ذهنی کمک می‌کند، استفاده نمود. [14]
وظایف نهادهای سیاسی فرهنگی در گسترش فرهنگ مهدویت در جامعه: براى كاربردى نمودن فرهنگ مهدويت در عرصه‏هاى مختلف، توجه به نكاتى لازم و ضرورى است که ما در ادامه به آنها اشاره می کنیم:
تلاش براى نهادينه كردن فرهنگ مهدويت: نخستين قدم تلاش براى نهادينه كردن فرهنگ مهدويت است. نخستين كار نيز در اين زمينه ترويج صحيح فرهنگ مهدوى در ميان نسل جوان است. ما لازم است فرهنگ مهدوى را در مدارس و دبيرستان‏ها و دانشگاه‏هاى خود مطرح و ترويج نماييم. براى اين كار يك فعاليت بسيجى وار و فراگير لازم است. البته ما گاه با افت ديگرى نيز در زمينه فرهنگ مهدوى مواجه هستيم. به رغم شكل‏گيرى نهادها و مؤسسات مختلفى كه در زمينه فرهنگ مهدوى كار مى‏كنند، متأسفانه هنوز هماهنگى مناسبى بين آن‏ها وجود ندارد. امكانات محدود ما با مديريت هماهنگ مورد استفاده قرار نمى‏گيرند. كارهاى تكرارى و موازى را به حداقل رسانيده و حداكثر بهره را از امكانات ببریم. در عرصه علمى نيز، گسترش كمى ـ كيفى مراكز علمى مهدويت پژوهى لازم است و در این زمینه باید در دانشگاه‏ها و مراكز علمى، دروس و رشته‏هاى علمى مربوط به مهدويت فعال شده و حتی رساله‏هاى علمى حوزه و دانشگاه را نيز به سمت مباحث مهدويت جهت داده و همچنین متناسب با سن و جنس مخاطبان، در زمینه مهدویت مدرس تربیت کرده و آموزش مستمر روشمند با استفاده از جديدترين تكنيك‏هاى آموزشى را در دستور کار قرار دهیم. خارج ساختن بحث مهدويت از عرصه‏هاى سنتى و وارد كردن آن در محيط هاى پژوهشى ـ علمى موجب آن مى‏شود كه مسئله مهدويت بر زندگى انسانها اثر گذاشته، آنها را با امام عصر(ع) مرتبط سازد.
تئورى‏پردازى پيرامون مهدويت: آموزه دينى مهدويت داراى دامنه تاريخى است و از بنيادى‏ترين اصول اعتقادى مسلمانان شمرده مى‏شود؛ و در ميان ديگر اديان نيز با عنوان مصلح جهانى مورد توجه قرار گرفته است. با توجه به اهميت موضوع مصلح جهانى در بين اديان، لازم است انديشمندان با تئورى‏پردازى و گفت‏وگوهاى علمى، نقد و نظرها و نكته‏سنجى‏ها و اظهارنظرهاى ژرف پيرامون اين آموزه، به قوت علمى اين موضوعِ بين‏الاديانى بيافزايند. متاسفانه در نظام جمهوری اسلامی ایران هنوز ما نتوانسته‏ایم دكترين مهدويت را مانند تئوريهاى معاصر، عرضه كرده و به فرهنگ‏سازى بپردازیم. این در حالی است که به عنوان مثال تئورى «سوسياليسم» بعد از انقلاب شوروى، چنان بر فرهنگ جهان اثر گذارد كه نيمى از جهان را تحت سيطره خويش درآورد.به طورى كه غالب عناصر فرهنگى از ادبيات سوسياليسم تأثير پذيرفت؛ و رمانها، فيلمها، نمايشنامه‏ها، آثار هنرى، اقتصاد، سياست، توليد، روابط بين‏الملل، فلسفه، مبارزه سياسى، و بسيارى از ديگر زمينه‏هاى فرهنگى با تفكر سوسياليسم آميخته شد و از آنها قرائتى سوسياليستى ارائه گرديد. اما امروزه دامنه فعاليتهاى فرهنگى ما در مورد آموزه وحيانى مصلح جهانى، بسيار اندك است و كمتر فعاليت ژرفى در اين عرصه صورت گرفته است. لذا شايسته آن است كه در عرصه تبليغ دينى، به سخنان سطحى و كليشه‏اى بسنده نكنيم، تا فرزندان ما ناخودآگاه چنين تصور نكنند كه انديشه دينى يك امر فرعى و حاشيه‏اى است.[15]
شکل دهی پژوهش عميق و علمى در تاريخ زندگى امام عصر(ع ): متأسفانه بايد گفت آن‏چنان كه تاريخ زندگى پاره‏اى از انديشمندان بزرگ مانند افلاطون، ارسطو، دكارت، كانت و... در عرصه های علمی کشور بالخصوص دانشگاهها، مورد پژوهش آكادميك و علمى قرار گرفته است، تاريخ زندگى امام زمان (عج) مورد مطالعه و پژوهش قرار نگرفته است. از زمان حيات افلاطون تا كنون بيش از 2400 سال مى‏گذرد. او در دوره‏اى مى‏زيست كه تاريخ‏نگارى و آثار مكتوب به‏ندرت به چشم مى‏خورد و محققان درباره شخصيت او با محدويت منابع مواجه‏اند، اما با اين حال بيش از دو هزار كتاب پيرامون انديشه‏هاى او نوشته شده است. در مقايسه، در فرهنگ ما شخصيت امام مهدى(ع) به قدر افلاطون مورد شناسايى قرار نگرفته و ما نتوانسته‏ايم ارزش واقعى اين انسان آسمانى را به جهانيان بشناسانيم؛ در حالی که امام زمان (عج) هزار سال پس از افلاطون مى‏زيسته‏اند و متعلق به دوره‏اى هستند كه تاريخ‏نگارى و كتاب‏نويسى رايج بود، لكن ما هنوز نسبت به پيشوايان دينى خود شناخت تحليلى و منسجم نداريم و بسيارى از زواياى شخصيت آنان براى ما پنهان و مبهم مانده است.
از اين رو پيشنهاد مى‏شود كه علاوه بر وقايع‏نگارى، به‏طور تخصصى به تحليل عقلانى و اجتماعى شخصيت آنها و دوره‏اى كه در آن مى‏زيستند، بپردازيم، و از كلى‏نويسى و ساده‏انگارى خوددارى كنيم؛ چرا كه اكتفا به پاره‏اى از مسائل سطحى و ابتدايى درباره ایشان و نپرداختن به پژوهش ژرف و روشمندانه، موجب آن مى‏گردد كه چهره تابناكش مخدوش يا این که به‏طور ناقص معرفى شود.
ارائه تحلیل مبتنی بر واقع: عدم ارائه درست موضوع مهدويت يكى از عوامل مؤثر در گريز اشخاص از مسئله مهدويت، يا نداشتن باور عميق به امام عصر(ع) است. وجود پاره‏اى از سخنان نادرست و بى‏اساس درباره شخصيت آسمانى امام مهدى(ع) موجب شده است كه چهره‏اى غير واقعى و اسطوره‏اى از ايشان ترسيم گردد و اينگونه پنداشته شود كه امام مهدى(ع) شخصيتى افسانه‏اى است، در حالى كه بنا بر اعتقاد ما، ايشان در ميان ما زندگى مى‏كنند و نسبت به زندگى ما آگاهى و اشراف دارند. اين تصوير نادرست تا حدى بدين خاطر است كه ما از احاديث موجود درباره امام مهدى(ع) تحليلى درست ارايه نكرده‏ايم.
ايجاد كرسى مهدى‏شناسى در حوزه و دانشگاه: در تمامى دانشگاههاى جهان، براى شناخت افكار انديشمندان بزرگ، كرسيهاى تدريس وجود دارد و تخصص پاره‏اى از اساتيد، تنها تدريس افكار يك انديشمند است؛ به عنوان مثال حتی در ایران نیز برخى استادان در زمينه تدريس انديشه‏هاى افلاطون، ارسطو، كانت، هايدگر و... تبحر دارند. حال سئوال این است که آيا اهميت اندیشمندان غربی در تاريخ فرهنگ ما از پيشوايان دين بيشتر است ؟آيا آنان در فرهنگ‏سازى و شكل‏گيرى تمدن اسلامی اثرگذارتر بوده‏اند؟ [16]
بنابراين لازم است كه در دانشگاهها (دانشكده‏هاى الهيات، جامعه‏شناسى، اديان و مذاهب و...) براى هر يك از امامان(ع) از جمله امام مهدى (ع) كرسى درس ويژه پيش‏بينى شود و افرادى پرورش يابند كه درباره بزرگان هدايت و وحى صاحب‏نظر باشند. هم‏چنين لازم است در حوزه‏هاى علميه، در زمينه امام‏شناسى و مهدويت همانند بسيارى از مباحث نظرى به اجتهاد نظرى و بحثهاى گسترده پرداخته شود و در این زمینه حوزه‏هاى علميه موظف هستند كه درباره روايات مهدويت، بحث و بررسى كنند و مردم را از فقر فرهنگى پيرامون امام زمان (ع) نجات دهند.
بهره بردارى بهينه از مجالس و محافل عمومى مهدويت: در هيچ مذهبى به اندازه مكتب تشيع در مجالس مذهبى شوق و علاقه و حوصله وجود نداشته و در هيچ مذهبى نمى‏توان مجالسى همانند دعاى ندبه آن هم در روز تعطيل و در اولين ساعات بامدادى ديد. اين گونه مجالس منظم سرمايه بزرگى است كه به بركت وجود مقدس حضرت مهدى (عج) حاصل شده و بهره بردارى بهينه از دقايق و حتى ثانيه‏هاى آن ضرورى است. تامل در این امر بیانگر آن است که گردانندگان مجالس مذهبى شيعه چه مسئوليت مقدس و سنگينى بر عهده دارند تا به تقويت سازمانى بنيادهاى اصيل دينى مردم بپردازند.
فرهنگ سازی موضوع مهدویت از طریق آثار هنری، ادبی، تبلیغاتی و...: فرهنگ مهدويت سزاوار آن است كه در قالب رمان، فيلم، نمايشنامه و آثار هنرى، در سطح جهانى ترويج شود. امروزه غربيها توانسته‏اند پيرامون تجربه‏هاى عرفانى بعضى از قديسان خود فيلم بسازند و آن را ترويج كنند، اما ما هنوز نتوانسته‏ايم درباره امام عصر(ع) آثار هنرى زيبا و ماندگار خلق كنيم. حال بر ماست که به گونه‌اي كه جامعه، نشانه‌اي از انتظار فرج داشته باشد با استفاده از امکانات روز به صورت مداوم به فرهنگ سازی در باب مهدویت مشغول باشیم، به گونه‌اي كه انتظار براي مردم امري مأنوس گردد. بر خلاف تبليغات رسانه‌هاي غربي كه ظهور امام زمان (عج) را همراه با قتل و غارت نشان مي‌دهند، حقايق غيبت و عوارض آن براي مردم بيان شود و به جاي آن، رفاه و امنيت مهدوي، خصوصاً امنيت و آرامش رواني مطرح شود تا رغبت افراد به انتظار و زمينه‌سازي بيشتر گردد.
منابع:
1. قرآن کریم
2. شفيعي سروستاني اسماعيل، غرب و آخرالزمان، ماهنامه موعود، ش62.
3. پورسيدآقايي مسعود، سرمقاله، بازكاوي حقوق امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، فصلنامه انتظار، ش5
4. كليني محمدبن يعقوب، كافي
5. گولد جوليوس، ديليام كولب، فرهنگ علوم اجتماعي، (تهران: مازيار، 1376) چاپ گلشن
6. عبدی پور حسن، تاثيرهاى اجتماعى اعتقاد به مهدويت از ديدگاه جامعه‏شناسى، مجله انتظار، شماره 5
7. عنایت حمید، « ایدئولوژی شیعه در پیروزی انقلاب ایران»، ترجمه مینا منتظر لطف، ماهنامه فرهنگ توسعه، سال 1374، شماره 4
8. كربن هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، سید جواد طباطبائی، چاپ دوم: كویر، تهران 1377.
9. الگار حامد، ایران و انقلاب اسلامی، مترجمین سپاه پاسداران، انتشارات سپاه پاسداران، بی‌جا، بی‌تا
10. مجلسی علامه محمد باقر، بحارالنوار، جلد 2، بیروت؛ موسسه الوفا، 1983[1]
11. عمل‌نیک مرتضی صادق، طرح راه‌بردی آماده‌سازي زمینه‌های ظهور منجی عالم(عج)، مجموعه مقالات سومین همایش بین المللی دکترین مهدویت، قم؛ موسسه آینده روشن، 1386
12. موسوى گيلانى سيدرضى، راهكارهاى توسعه فرهنگ مهدويت، مجله موعود، شماره 45

پی نوشت ها:

[1] اسماعيل شفيعي سروستاني، غرب و آخرالزمان، ماهنامه موعود، ش62.
[2] مسعود پورسيدآقايي، سرمقاله، بازكاوي حقوق امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، فصلنامه انتظار، ش5، ص11.
[3] اسمائهم في السماء معروفة و في الارض مجهولة، محمدبن يعقوب كليني، كافي،ج2، ص242.
[4] جوليوس گولد، ديليام كولب، فرهنگ علوم اجتماعي، (تهران: مازيار، 1376) چاپ گلشن، ص 630 ـ 631.
[5] حسن عبدی پور، تاثيرهاى اجتماعى اعتقاد به مهدويت از ديدگاه جامعه‏شناسى، مجله انتظار، شماره 5
[6] همان
[7] حمید عنایت، « ایدئولوژی شیعه در پیروزی انقلاب ایران»، ترجمه مینا منتظر لطف، ماهنامه فرهنگ توسعه، سال 1374، شماره 4، ص 9.
[8] . هانری كربن، تاریخ فلسفه اسلامی، سید جواد طباطبائی، ص 105 ـ 106، چاپ دوم: كویر، تهران 1377.
[9] حامد الگار، ایران و انقلاب اسلامی، مترجمین سپاه پاسداران، انتشارات سپاه پاسداران، بی‌جا، بی‌تا، ص 14 ـ 15.
[10] وَ لَقَد كَتَبْنا فى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكرِ اَنَّ الاَرْضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحُونَ: در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتيم: بندگان شايسته¬ام [درآينده] وارث حكومت زمين خواهند شد
[11] اولئِكَ المُخْلَصونَ حقاً و شِيعَتُنا صِدْقاً وَ الدُّعاةُ الى دِينِ اللهِ سِرّاً وِ جَهْراً: آنان حقيقتاً انسانهايى خالص شده و شيعيان راستين ما هستند كه مردم را آشكار و نهان به سوى دين خداوند دعوت مى¬كنند
[12] علامه محمد باقرمجلسی، بحارالنوار، جلد 2، بیروت؛ موسسه الوفا، 1983، ص 322.
[13] مرتضی صادق عمل‌نیک، طرح راه‌بردی آماده‌سازي زمینه‌های ظهور منجی عالم(عج)، مجموعه مقالات سومین همایش بین المللی دکترین مهدویت، قم؛ موسسه آینده روشن، 1386، ص 168
[14] همان
[15] سيدرضى موسوى گيلانى، راهكارهاى توسعه فرهنگ مهدويت، مجله موعود، شماره 45.
[16] سيدرضى موسوى گيلانى، همان.
کمیته علمی همایش بین المللی دکترین مهدویت



نسخه چاپی