وظايف كلي شيعيان
وظايف كلي شيعيان
وظايف كلي شيعيان

نويسنده:محمد صادق امّةطلب

مقدمه:

شيعيان تا سال 260 ق، كه حضرت امام حسن عسكري، عليه السلام، به شهادت رسيدند، مستقيماً و يا ازطريق نمايندگان و افراد مورداطمينانشان به امامان معصوم، عليهمالسلام، دسترسي داشتند، امّا در دوره غيبت، لزوماً با اين سؤال مواجه ميشوند كه آيا غيبت امام معصوم (حجّت خدا) بمثابه رفع تكاليف از مسلمان و بخصوص شيعيان است؟ اگر جواب منفي باشد، آيا تكاليف آنها را عقل افراد تعيين ميكند و يا منابعي ويژه براي تعيين تكاليف، و افراد خاصّي براي تشخيص آن وجود دارند؟ و اگر منابع و افراد خاصّي بايد تكاليف مردم را معلوم كنند، آيا گستره و حجم و وسعت تكاليف عصر غيبت امام، علیه السلام، عيناً مانند دوره حضور است؟ در پاسخ به اين پرسشها، برخي از علماي شيعه كتابهايي تأليف كردهاند. از جمله مرحوم دبيرالدين ميرزا علياكبر صدرالاسلام همداني در كتاب خويش تكاليف مردم در عصر غيبت را تشريح كرده است.
همچنين مرحوم آيةالله سيدمحمد تقي موسوي اصفهاني، قدّس سرّه، در كتاب مهم خود وظايف بسياري را براي منتظران برشمرده است.
در مقاله حاضر كوشيدهايم تا وظايف كلي و راهبردي شيعيان درعصر غيبت را مطالعه كنيم. با مطالعه اين وظايف، ميتوانيم پاسخ پرسشهاي آغاز مقاله را بدهيم. براساس اين مقاله، ميتوانيم بگوييم كه تكليف در عصر غيبت رفع نميشود، بلكه براساس مقتضيات زمان و با تكيه بر قرآن و سنت نبوي، صلّي الله عليه وآله، و سيره اهلبيت، عليهمالسلام، توسط فقهاي جامعالشرايط تعيين و مشخص ميگردد. همچنين بخوبي ميتوان دريافت كه همانطور كه حيرت و ابهام و فتنه زياد است و طبعاً زيركي فراوانتري لازم دارد؛ بهدليل وقوع شبهات فراواني كه ازطرف پيامبر اسلام، صلّي الله عليه وآله، دستور به توقف در آنها داريم و نيز بهخاطر حضور علني نداشتن و دردسترس نبودن امام معصوم، علیه السلام، در جامعه و سيطره كفّار و ستمگران بر مقدّرات بشر و لزوم تحفّظ و احتياط بيشتر شيعيان، گسترة تكاليف محدودتر است تا با شرايط تقيّه تطبيق كرده و موجوديّت شيعه حفظ شود. نكته مهم اين است كه شيعه عصر غيبت، از نظر هويّت تاريخي و عقائد و احكام فرعي و وحدت كلمه و محاسن اخلاقي و امثال آن، نبايد فرقي با شيعه عصر ظهور داشته باشد. بايد چنان باشد كه اگر از قرن پانزدهم هجري به قرن اول هجري منتقل شد، بتواند همانطور موضعگيري و عمل كند كه برادرانش در كنار امام علي، عليه السلام، و ساير ائمه هدايت، عليهمالسلام، و يا در عصر پيامبر، صلّي الله عليه وآله، ميكردند و خصوصاً از جهت عقايد و نيز رضا (خشنودي) و سخط (ناخشنودي) همانند آنها باشد. البته اين ديدگاه با سكولاريسم و پلوراليسم ديني و دموكراسي و عصري شدن دين و امثال آن تقابل و برخورد پيدا ميكند كه در موضوع اين مقاله اهميتي ندارند.
وظايف كلي شيعيان در عصر غيبت كبراي حضرت امام حجة بن الحسن العسكري، سلام الله عليهما
وظيفه شيعه درعصر غيبت اين است كه برآنچه از حق و هدايت كه به او رسيده، ثبات قدم داشته و چنگ بزند تا محفوظ بماند و پيداست كه منبع شناخت اين مطالب حقّه و هدايت يافتن به آن، مطابق حديث متواتر ثقلين، قرآن مجيد و سنت نبوي و عترت طاهره است، كه در عصر غيبت روايات و سنت ايشان در كتب موجود است. روايات متعددي با الفاظ مختلف براين مطلب دلالت ميكنند، ازجمله:

1 ـ پرهيز از شك

از امام صادق، عليه السلام، نقل شده كه ضمن حديثي درباره عصر غيبت فرمودند:
... فإيّاكم والشّك والاءرتياب أنفو عن أنفسكم الشكوك و قد حذّرتم فاحذروا من الله...
پس بپرهيزيد از شك و دودلي و ترديد، شكها را از خودتان برانيد و به تحقيق كه شما برحذر داشته شديد، پس از خدا پرهيز كنيد (كه درعصرغيبت ترديد بهخود راهدهيد(…
اين حديث نشان ميدهد كه يكي از وظايف شيعه در عصر غيبت، احراز درجة رفيع يقين و تلاش براي حفظ عقايد حقّه است. زيرا طولاني شدن دوره غيبتِ حجّتِ خدا، باعث ترديد و بياعتقادي بسياري ميشود و سيطره مادّيت (مادي گرايي) و فضلفروشي عالم نماياني كه علم و تخصص آنها ربطي به عقايد ندارد و درعين حال در آن دخالت و تخريب ميكنند، مزيد بر علت است.

2 ـ چنگ زدن به امرِ اول تا وصول به امرِ آخر

ما مجموعه بزرگ و والايي از احاديث عقيدتي و اخلاقي و فقهي و غير آن داريم كه از جهتي مايه فخر و مباهات ما بر ساير مذاهب و ملل است و از جهت ديگر باعث هدايت و ثبات قدم ماست. ميتوان گفت مراد از «امر اول»، همين دوره دويست و هفتاد و سه ساله از آغاز بعثت تا آغاز غيبت و يا دوره امامان يازدهگانه شيعه باشد كه آن ميراث را بهيادگار گذاشتهاند و حاملان و مبلّغان و مجريان آن، فقها و علماي صالح شيعهاند. البته توقيعات شريفه ناحيه مقدسه را نيز ميتوان جزءِ امرِ اول دانست. امّا «امرِ آخر (ديگر)» ظاهراً مربوط به عصر ظهور است كه تكاليف همه توسط شخص امام مهدي، عليه السلام، روشن ميشود و هيچ بلاتكليفي باقي نميماند. شيعه موظّف است كه در عصر غيبت، كمال تحفّظ را نسبت به آن ميراث گرانبها داشته و به ثقلين چنگ بزند و اگر چيزي را نفهميد، آن را انكار و رد نكند كه ممكن است گرفتار كفر بشود.
در روايتي از امام صادق، علیه السلام، نقل شده كه درباره وظيفه شيعه دراين عصر فترت، فرمودند: فتمسّكوا بالامر الاوّل حتّي يبّين لكم الا´خَر
و بنا به نقل ديگري: تمسّكوا بالامر الاوّل الّذي أنتم عليه حتي يبّين لكم
به امر نخستيني كه برآنيد، چنگ بزنيد تا براي شما آشكار شود.
همچنين از آن حضرت دراين باره نقل شده كه فرمودند:
كونوا علي ما أنتم عليه حتّي يُطلع الله لكم نجمكم
بر آنچه كه برآنيد، باشيد تا خداوند ستاره شما را برايتان طالع گرداند.
و نيز نقل شده كه فرمودند:
فتمسّكوا بما في أيديكم حتي يصحّ لكم الامر.
پس چنگ زنيد به آنچه كه در دستهايتان است تا امر براي شما راست واستوار آيد (يعني ظهور واقع شود ).
و در روايت ديگري هم به اين شكل تكليف شيعه را در «سَبطَة» (پايينتر از «فَترَت») مشخص فرمودند كه: إلي ما أنتم عليه حتّي يأتيكم الله بصاحبها.
به آنچه كه شما برآنيد عمل كنيد تا خداوند صاحبش را براي شما بياورد. مفهوم همة اين روايات يكي است و آن محافظت و عمل كردن به قرآن و ميراث موجود اهل بيت در عصر غيبت است تا ظهور فرا رسد و هيچ ابهامي نماند.

3 ـ رعايت معيارهاي عصر ائمه، عليهمالسلام، در دوستي و دشمني و پيروي كردن و سرپرست گزيدن

اين مفهومي بسيار دقيق و مهم است؛ زيرا آنچه كه ما را با پيشينيان شيعه ما كه اصحاب ائمه هُدي، عليهمالسلام، بودند و در راه ولايت آنها كوشيدند و سختيها و رنجها كشيدند و قربانيها دادند، پيوند ميدهد، همين مطلب است. چنانكه حالات روحي ما ميتواند (بنابر بعضي از روايات)، ما را در عمل ياران پيامبر، صلّي الله عليه وآله، در جنگهاي ايشان و امام علي، عليه السلام، و ساير امامانِ گذشته شريك كند و همچنين آرزوهاي ما درباره ياري امام زمان، عجّلالله تعالي فرجه، ميتواند باعث پاداش ياري آن حضرت و جنگ و شهادت در ركاب ايشان شود، هرچند آن دوره را درك نكنيم. درواقع همين حبّ و بُغض و ولايت مشترك است كه افراد يك زمان و يا زمانهاي مختلف را بههم متصّل ميكند؛ زيرا اين همدلي و همرأيي باعث حفظِ ميراثِ گذشتگان و تحقّق اميدِ آينده ميشود. اينك با مقدمه مذكور، حديث منصور صيقل را بخوانيم:
إذا أمسيت يوماً لاتري فيه اماماً من آل محمد، فأحبّ من كنت تحبّ و أبغض من كنت تُبغض و وال من كنت تُوالي و انتظرالفرج صباحاً و مساءً.
چون بهروزي گرفتار شدي كه در آن امامي از آل محمد (صلّي الله عليه وآله ) را نديديد، پس دوست بدار هر كه را دوست ميداشتي و دشمنبدار هر كه را دشمن ميداشتي و به ولايت هر كه سر ميسپردي، گردن گذار و امر فرج را صبح و عصر منتظر باش.
پيداست كه تولّي و تبرّي، مقدمه و شرط لازم اين انتظار صحيح است و كسي كه آن را نداشته باشد، نميتواند منتظرِ راستين باشد. با توجه به اين مطلب ميفهميم كه منتظرانِ واقعي اندكند. چنانكه احاديثي هم مُشعِر بهاين واقعيتند.

4 ـ تقواي الهي و عمل به دين اسلام

بسياري از خوبيها و بديها و واجبات و محرّمات در قرآن كريم آمده است و اصول و فروع دين مبين اسلام در آن پيداست. از وظايف شيعيان، بلكه مهمترين وظيفه آنها، رعايت تقوا و كسب درجه متقيّن و عمل به دين اسلام است. چنانكه از امام صادق، عليه السلام، نقل شده كه فرمودند: إنّ لصاحب هذا الامر غيبة فليتّق الله عند غيبتة و ليتمسّك بدينه.
براي صاحبِ اين امر غيبتي است، پس ( شيعه ) بايد هنگام غيبتش پرهيزكاري پيشه كند و بهدين او چنگ زند.
مطالعه قرآن بخوبي معلوم ميكند كه «دين اسلام» (دين خدا) در قرآن تعريف و مشخص شده است. بايد به آن چنگ زد و جدا نشد.

5 ـ رجوع به سنّت نبوي و سيرة اهلالبيت، عليهم السلام

همانطور كه دو حرم مقدّس وجود دارد كه يكي را خدا قرار داده و ديگري را رسول بزرگوارش؛ دو مرجع بزرگ هم وجود دارد كه يكي قرآن است كه خداوند نازل فرموده و بزرگتر است و ديگري سيره (اعمّ از فعل و قول و تقرير) كه حاصل زندگي پيامبر اكرم، صلّياللهعليهوآله، و اهلبيت، عليهمالسلام، در طي چند قرن است و پيداست كه سيره، بهدليل برخورد با مقتضيات زمانها و رويارويي با حوادث واقعه و پاسخ به آنها، بمثابه مفسّر و مؤوّل و شارح قرآن است. همانطور كه در حديث مشهور نبوي به مسلمانان، سفارش شده كه به هنگام هجوم فتنهها چون پارههاي شب تيره، به قرآن پناه ببرند و ضمناً در حديث مشهور ديگري، از جداييناپذيري ثقلين تا قيامت و لزوم رجوع و تمسّك به آن دو جهت مصون ماندن از گمراهي سخن رفته است. و از همينروست كه ميبينيم اساسيترين وظيفه شيعه به هنگام عصر حيرت (غيبت) براي رهايي از سرگرداني، رجوع به مدينه (يعني متن و بستر مكانيِ پيدايش سيره مذكور) ذكر ميشود. چنانكه اميّه بن علي القيسي ميگويد: قلت لابي جعفر محمد بن علي الرضا، عليهماالسلام، من الخلف بعدك؟ فقال: إبني عليّ و ابنا عليّ، ثم اطرق مليّا، ثّم رفع رأسه ثمّ قال: إنّها ستكون حيرة. قلت: فإذا كان ذلك فإلي اين؟ فسكت ثُم قال: لا أين، حتي قالها ثلاثا... فقال إلي المدينة. فقلت: أيّ المُدن؟ فقال: مدينتنا هذه، و هل مدينة غيرها؟


نسخه چاپی