مأموریت چهل روزه اهل بیت در نهضت عاشورا
مأموریت چهل روزه اهل بیت(علیه السلام) در نهضت عاشورا
 
 
نویسنده:علی اکبر شریفی





 
آنچه در پی می آید تحلیلی است درباره اهمیت و نقش عنصر تبلیغ و پیام رسانی در تداوم نهضت عاشورا و تشریح نحوه عملکرد ائمه(ع) در تثبیت سیره عملی تغییر رفتارهای امت. نویسنده درمقاله خود به بررسی هدف امام حسین(ع) در جاانداختن اصلاحات دائمی در میان مسلمانان پرداخته و مأموریت اسرای کربلا را موجب برباد رفتن تلاشهای پنجاه ساله نفاق جدید پس از پیامبر(ص) دانسته است. اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم:


نقش پیام رسانی و تبلیغ

یکی از استادان روان شناسی تبلیغ بر این باور است که هرکاری نیازمند تبلیغ است تا معرفی، پذیرفته و مورد استقبال عمومی قرار گیرد. از این رو بیش از 70 درصد هزینه های تولید را به هزینه های تبلیغ اختصاص می دهد که به نظر وی بازگشت سرمایه و سود آن چند برابر آن است. یکی از استادان دراین مسئله توضیح می دهد که بسیاری از علوم در جهان اسلام پدیدار و به بالندگی رسید ولی در جامعه، کارکردهای خود را نشان نداد و مردم از آن بهره ای نبردند تا زمانی که از سوی اروپاییان ترجمه و درجامعه و میان مردم به کار گرفته شد.
استاد علامه حسن زاده آملی درباره کتابی به نام شکل الحمار که به مسائل هندسی به ویژه مسئله مثلث پرداخته بود اشاراتی داشته و می فرمود که در این کتاب صدها مسئله عملی از یک شکل هندسی مثلث استنباط شده است که صدها سال پس از سده چهارم و پنجم هجری بی استفاده بود تا آن که اروپاییان بدان دست یافتند و از آن بهره بردند و در جامعه به کار گرفتند. دوستی دیگر می گفت که دانشمندان بزرگ اسلامی مانند ابوریحان بیرونی و غیاث الدین جمشید کاشانی و خواجه نصیرالدین طوسی و بوعلی و رازی و مانند ایشان صدها کار علمی و تحقیقاتی انجام دادند و مسائل مهمی در علوم مختلف پزشکی و شیمی و ریاضیات و دیگر علوم پایه و انسانی را حل و فصل کردند ولی از آن جایی که به شکل کاربردی به میان مردم نرفت آثاری از خود به جا نگذاشت و تنها درمیان گروهی خاص همانند علوم غریبه تدریس شد و جامعه اسلامی صدها سال از آن هیچ بهره ای نبرد و تغییری در زندگی و آسایش و آرامش مردم پدید نیامد.
براین اساس، نقش پیام رسانی و آگاهی بخشی دیگران به عنوان عامل مهم، خود را نشان می دهد. کتابی که نوشته می شود و یا علمی که در گوشه ای از آزمایشگاه کشف و به دست می آید و حتی کاسته می شود و چاپ می گردد و تنها شماری از مردم از محتوای آن آگاه می شوند نمی تواند تاثیر مثبت و همه جانبه ای در زندگی مردم به جا گذارد. از این رو که عنصر تبلیغ خود را به شکل بنیاد تاثیرگذاری مثبت و سازنده و بقا و تداوم عمل نشان می دهد.


اهمیت بیان

اصولا تاکید قرآن بر عنصر بیان: «علمه البیان» بدان معناست که انسان به طور طبیعی جز با بیان نمی توانست به موفقیت هایی که در حال حاضر بدان دست یافته دست یابد. انتقال احساسات و عواطف درونی و آگاهی ها و تجربیات و دانش های متفاوت و متنوع علمی و مفاهیم بنیادین تنها از راه بیان، قابلیت دوام و رشد و بالندگی و شکوفایی می یافت.
بیان مهمترین و اساسی ترین راه انتقال کشفیات و خواسته ها و نیازها و دانش هاست. کسی که امری را به دیگری از راه بیان انتقال می دهد درحقیقت تبلیغ می کند و آگاهی خویش را به دیگری می رساند.
تبلیغ با آگاهی بخشی های دیگر این تفاوت را دارد که در آن عنصر پیام از جایگاه و نقش حساس و ارزشی فراتر برخوردار است. به این معنا که مبلغ می کوشد تا از راه های مختلف و متفاوت بیانی، پیامی را به دیگری برساند و منتقل سازد. پیام هر اندازه مهم و ارزشی تر باشد بر ارزش تبلیغ و پیام رسانی افزوده می شود.
در آیات قرآنی از پیام های سنگین و مهم و پرمحتوا به نبأ و نبأ عظیم یاد می شود. نبأ عظیم به معنای خبر و پیامی است که از ویژگی هایی چون تاثیرگذاری بر بخش بزرگی از جامعه بشری و آثار و تبعات فراگیر و کلی برخوردار می باشد. به عنوان نمونه از ولایت به عنوان نبأ عظیم یاد می شود؛ زیرا انتخاب شخصی برای ولایت همه جانبه سیاسی و اجتماعی و قضایی برای مدتی بسیار طولانی می تواند آثار بسیار و نیز فراگیر بر جامعه به جا گذارد. هم چنین خبر از جنگ عمومی و جهانی و یا رستاخیز و قیامت، اخباری هستند که دارای پیام های با ویژگی های نبأ می باشند.


پیامبران، مبلغان پیامهای بزرگ

در آیات قرآن پیامبران به عنوان مبلغان پیام هایی از این دست معرفی شده اند که می بایست از سوی خداوند نباء عظیمی را به گوش مردم برسانند و آن را تبلیغ کنند. از این رو مأموریت و وظیفه اصلی و اولی پیامبران در آیات قرآن تبلیغ و ابلاغ معرفی شده است چنانکه خداوند می فرماید: یبلغون رسالات ربه؛ کسانی که پیام های پروردگار خویش را می رسانند.
بنابراین عنصر پیام رسانی و رسالات به عنوان عنصر نبوت و رسالت در آیات قرآنی مطرح می باشد. در برخی از آیات به پیامبر(ص) هشدار می دهد که اگر پیام ولایت را به گوش مردم نرساند گویی اصلا پیامی را نرسانیده است؛ زیرا پیام ولایت به معنا و مفهوم تداوم اسلام به عنوان یک جریان فراگیر و کلی در سطوح مختلف جامعه تا روز قیامت است.
در حقیقت، اسلام زمانی ارزش می یابد و آثار تبلیغ پیامبر(ص) زمانی خود را نشان می دهد که از حالت مقطعی بودن بیرون آید و پیام و رسالات پروردگار از اسارت و بند لحظه تاریخی آن بیرون آید و به عنوان عنصری فرا زمانی و مکانی مورد پذیرش قرار گیرد. به سخن دیگر، زمانی پیام اسلام به درستی تبلیغ و به گوش مردم رسانده شده است که پیام از اسارت تاریخی بودن، خود را برهاند و این مهم تنها با بیان و تبلیغ ولایت انجام می شود؛ زیرا ولایت به معنای خروج دین اسلام از بند زمان تاریخی خود است. زمانی که اسلام برای همیشه دارای اشخاصی می شود که به حکم ولایت عظمای خویش بر جامعه و مسایل آن حکومت می کنند و امور دین و دنیای آنان را سامان می دهند اسلام باقی و پایدار خواهد ماند و مأموریت الهی از بند زمان بیرون می رود.


پیام رسانی در عاشورا

اگر برای عنصر پیام ولایت به عنوان عنصر و مؤلفه اصلی پیام رسانی پیامبر(ص)، نقش اساسی قائل شده ایم که دین اسلام در قالب آن تداوم و بقا یافته است؛ چنین نقشی را می بایست در عنصر پیام عاشورایی برای تداوم نهضت اصلاحی در رفتارهای امت و جامعه اسلامی قائل شد. به این معنا که اگر اسلام با تبلیغ ولایت توانست تا قیامت، باقی و برقرار بماند و اسلام فراگیر و دربردارنده عنصر سیاسی و اجتماعی در جامعه، کارکردهای خود را به خوبی نشان می دهد؛ بی گمان تبلیغ و پیام عاشورایی نیز بخش دیگری از حیات اسلام و تداوم آن را رقم زده است.
کاری که پیامبر(ص) با پیام رسانی خویش انجام داد این بود که توانست سلامت اسلام و محتوای آن را با ولایت و معرفی این پیام و تبلیغ آن تثبیت کند و اسلام را از هر گونه تصرفات و تحریفات محتوایی حفظ کند و دست کم بخشی از جامعه را از محتوای اصیل و ناب آن آگاه نگه دارد هرچند که بخش بزرگ تر آن ممکن است از آن غافل شود و یا آنرا به فراموشی سپارد ولی همواره بخش ولو کوچک در کنار امت قرار دارد که حامل محتوای اصیل و ناب آن است.
تشکیل نظام سیاسی ولایی با ابلاغ آخرین پیام که در سوره مائده آیات 3 و 60 بیان شده است خود بهترین شیوه برای حفظ و تداوم اسلام اصیل تا روز قیامت بود.
ماموریتی که حضرت امام حسین(ع) از سوی خدا و پیامبر(ص) به عهده می گیرد اصلاح در حوزه های عمل اجتماعی است. ماموریت اصلاحات دایمی به عهده کسی نهاده شد که می بایست توانایی عمل اجتماعی وی قوی و بسیار تاثیرگذار باشد.
در تاریخ نقلی و روایی به این نکته اشاره شده که همه از قیام و نهضت عاشورایی اطلاع کامل و دقیقی داشته اند و هر یک از پیامبران پیشین نه تنها به رشادت و جان فشانی امام حسین(ع) غبطه می خوردند و اشک می ریختند بلکه خواهان همراهی با وی در این عمل بزرگ و جاودانه بودند.
در حقیقت اگر پیامبر(ص) با ابلاغ ولایت، تداوم نظام اسلام را به عنوان دین، دور از دسترس تحریف، تثبیت کرد و تا روز قیامت حلال و حرام وی حلال و حرام گشت و مسئولیت و ماموریت همه پیامبران(ع) با ایشان ختم به خیر شد؛ با حرکت و قیام امام حسین و اقدام عملی وی حرکت دایمی اصلاحات در حوزه عمل اجتماعی نیز تا روز قیامت تثبیت گشت.


هدف امام حسین(ع)، تغییر در نگرشها و بینشها

حضرت امام حسین(ع) چنان که خود بارها بر آن تصریح می کند، اصلاحات در امت جد خویش و بازگشت مردم به سیره عملی جد بزرگوارش است. در حقیقت اگر پیامبر تلاش داشت تا در بینش ها و اعتقادات تغییر پدید آورد و اسلام به عنوان مجموعه گزاره های هستی شناختی، انسان شناختی و خداشناختی و نیز آموزه های دستوری تکاملی بشر در میان مردم مورد پذیرش قرار گیرد، امام حسین(ع) ماموریت تاریخی از ازل داشت که اسلام را به عنوان نگرش و رفتار و عمل مردم تثبیت کند. از این رو کار امام حسین در حوزه نگرش ها بوده است. تغییر در نگرش ها و رفتارها همواره دشوارتر از تغییر در بینش هاست؛ هر چند که رابطه تنگاتنگی میان بینش ها و نگرش هاست و تغییر بینش در بیش تر مواقع موجب تغییر در نگرش ها می شود ولی این گونه نیست که تغییر بینش موجب تغییر نگرش شود؛ از این رو خداوند به افراد بسیاری اشاره می کند که بینش آنان تغییر یافته ولی در عمل، ایمان در دل هایشان نفوذ نکرده است؛ زیرا در عمل چنان که باور دارند رفتار نمی کنند و رفتاری از روی فسق و فجور دارند؛ زیرا فاسق کسی است که مومن می باشد ولی در عمل و رفتار خویش برخلاف آموزه های هنجاری اسلام عمل می کند. لذا خداوند همواره در آیات بسیار بر دو عنصر ایمان و عمل صالح تاکید می ورزد و مومنان واقعی را کسانی بر می شمارد که افزون بر ایمان، دارای عمل صالح هستند. تاکید بر عمل صالح به معنای تاکید بر حوزه نگرشی و رفتاری است تا به شکل هنجاری انجام شود.
البته تاکید ما بر عنصر نگرش و ارزش دهی بیش از اندازه، بدان معنا نیست که ارزش تغییر بینش را نادیده گرفته و از بها و سختی آن بکاهیم؛ زیرا تغییر بینش اگر در حد تغییر نگرش نیست ولی کاری بسیار سخت و دشوار است؛ به ویژه آن که تغییر بینش در حکم مقدمه بودن و بسترسازی برای تغییر نگرش است و از جایگاه مهم و ارزشی و سختی برخوردار می باشد. از این رو پیامبر(ص) می فرماید ما اوذی نبی کما اوذیت؛ هیچ پیامبری چون من آزار ندید. افزون بر این که پیامبر(ص) هم به تغییر بینش و هم به تغییر نگرش توجه داشته و افزون بر تعلیم، تزکیه به عنوان ماموریت اصلی او نیز مطرح بوده است. (جمعه آیه 2) ولی آن چه مورد تاکید است این که امام حسین(ع) ماموریت می یابد تا نگرش هایی را تغییر دهد که به عنوان دین جایگزین شده بود؛ بدین معنا که در زمان پیامبر(ص) نگرش ها براساس بینش های درست حرکت می کرد ولی در عصر امام حسین به جهت تغییر در برخی از جایگاه های نظام سیاسی و مدیریتی جامعه و شکل گیری نظام سیاسی خلافت شورایی و سلطنتی به جای نظام سیاسی ولایی، حرکت ها و رفتارهای خاص سیاسی و اجتماعی به عنوان دین انجام می شد. از این رو ماموریت وی دشوارتر بود و می بایست افزون بر تغییر در برخی از بینش ها در نگرش های اجتماعی و سیاسی جامعه و امت پیامبر(ص) نیز تغییر ایجاد می کرد.


اهمیت صبر و استقامت در پروسه تغییر رفتارها

تغییر در نگرش نیازمند عنصر صبر و استقامت در حوزه عمل است. بسیاری از مردم ممکن است با بیان و آگاهی بخشی در بینش های خویش تغییر دهند ولی عموم ایشان از تغییر نگرش و رفتار سخت ابا می ورزند و یا سخت تر آن را تغییر می دهند؛ زیرا نگرش ها به عنوان رفتارهای هنجاری و عادی و معمولی در جامعه جا می گیرد و چیزی که به عنوان عادت ثانوی و طبیعت دوم بشر شده است به سختی قابل تغییر و جا به جایی است.
شما می توانید در مساله امر به معروف و نهی از منکر در حوزه بینشی به شخص بفهمانید که خدا یکی است او در یک درک واقعی به این مساله می رسد و آن را به سادگی می پذیرد ولی در امر به معروف و نهی از منکر عملی و هنجاری و نگرشی به سادگی نمی توان موجب تغییر رفتار شخص شد.
کسی که به کاری عادت کرده نمی تواند به سادگی آن را ترک کند و در یک فرآیند پیچیده زمانی و تربیت و پرورش است که قابلیت تغییر را می یابد؛ به ویژه اگر چنین رفتاری را هنجاری بشمارد و براساس آن عمل کند که نوعی تغییر در بینش را نیز می طلبد.
جامعه ای امام حسین(ع) در آن قرار داشت جامعه ای بود که نظام خلافت سلطنتی با بینش جبرگرایانه و دوری از عدالت در همه حوزه های تولید و توزیع و مصرف، بر آن حاکمیت یافته و هنجارهای جدیدی را شکل داده بود. امام حسین(ع) می بایست در چنین جامعه ای دست به اصلاح می زد. البته ماموریت او اصلاح در همان مقطع تاریخی نبود بلکه او نیز همانند پیامبر(ص) ماموریت فرا زمانی و فراتاریخی داشت و می بایست به گونه ای عمل کند که قابلیت اصلاحات دایمی در امت و جامعه برای همیشه فراهم شود.


علی(ع) و تثبیت سیره عملی مبارزه با جائران

برای توضیح این بخش ذکر این نکته که امام خمینی(ره) در یکی از بیانات خویش به آن اشاره داشته خالی از لطف نیست. ایشان درباره مخالفت امیر مومنان(ع) با معاویه به این مسأله اشاره می کند که هدف وی مخالفت با عنصر فاسق و حاکم جور به عنوان یک ماموریت دایمی برای بشر و جوامع اسلامی بوده است. آن حضرت اگر با معاویه به عنوان یک شخص و اجبار و مصلحت تاریخی کنار می آمد مشکلی ایجاد نمی شد؛ ولی ترس این بود که به عنوان یک سیره و عمل در آینده بدان استناد شود؛ به این معنا که اگر حتی وی بارها و بارها در سخنرانی خویش به نادرستی و بطلان حاکم جور و فاسق اشاره می کرد ولی در عمل در یک مورد کوتاه می آمد بدان سیره استناد می شد و حاکمان جور در طول تاریخ بشر به این عنوان پذیرفته می شدند. ولی امیر مومنان(ع) با مخالفت عملی خویش سیره مخالفت دایمی با حکومت و حاکمان جور را تثبیت کرد و ما نیز ماموریت یافتیم تا بدان سیره عملی با هر حکومت جور و فاسقی مبارزه کرده و بر ضد آن قیام نموده و آن را نپذیریم.
امام حسین(ع) نیز با کاری که کرد سیره عملی مبارزه با هرگونه انحراف و تحریف در عمل و نگرش را تثبیت کرد. وی خواهان اصلاحات دایمی در امت بود؛ بدین معنا که امت و جوامع همیشه نیازمند اصلاحات دایمی برای پیشرفت هستند. برخی از نابهنجاری ها و رفتارهای زشت و ناپسند اندک اندک در جامعه نفوذ کرده و آرام و بی صدا جاخوش می کنند و به شکل فرهنگ و سنت و آداب و رسوم درمی آیند. از این روست که می بایست همواره افرادی هوشیار، رفتار جمعی جامعه را مدیریت کرده و فرهنگ عمومی را کنترل و مهار و آسیب شناسی کرده و موارد نابهنجار را پاکسازی کنند. این گونه است که آن حضرت به حرکت خویش به عنوان سیره عملی برای اصلاحات دایمی در امت اسلام می نگرد.
اگر آن حضرت(ع) مأموریت خویش را این گونه ارزیابی و تحلیل می کند، نیازمند عناصری است که آن را دایمی و جاودانه و پایدار سازد. این جاست که نقش پیام رسانی، خود را به عنوان عنصر تداوم بخش معرفی می کند. آن حضرت(ع) نیز با آگاهی به این مسئله است که بستر تداومی برای پیام رسانی را فراهم می آورد که در ادامه بدان پرداخته می شود.


نقش پیام رسانی در استمرار اصلاحات رفتاری امام حسین(ع)

امام حسین(ع) بارها در پاسخ کسانی که خواهان عدم همراهی اهل بیت از زن و فرزند با ایشان در سفر کربلا بود می فرماید: من مأموریت دارم که ایشان را با خود ببرم؛ و خداوند خواهان آن است که مرا کشته و ایشان را اسیر ببیند؛ زیرا این را از پیامبر(ص) شنیده است که: فان الله شاء ان یراک قتیلا و شاء ان یراهن اسیرا
اگر خداوند چنین می خواهد، پس باید به نقش کلیدی شهادت و نیز اسارت توجه زیادی کرد. شهادت امام حسین(ع) تأثیرگذاری در نگرش جامعه ای است که به تباهی و فسق و ظلم و جبر گرایش یافته اند و اسارت خاندان از زن و فرزند برای تأثیرگذاری در جوامع آینده ای است که می بایست این پیام را از این طریق دریافت می کردند.
حادثه عاشورا دو بخش عمده و تأثیرگذار دارد؛ چنان که رسالت پیامبر این گونه بود. در رسالت پیامبر(ص) که بخش عمده از زندگی و عمر ایشان را گرفت مسئله، ابلاغ پیام هایی بود که تا پیش از غدیر انجام می شد. بخش دوم آن که مورد تأکید قرآن و خداوند بود و در حقیقت اکمال دین و مکمل و عامل بقا و تداوم آن نیز شمرده می شد بخش ابلاغ ولایت و تعیین جانشین بوده است.
در داستان عاشورایی نیز دو بخش عمده را می توان شناسایی کرد. بخش شهادت که بخش نخست پیام رسانی برای اصلاح عملی جامعه و امت اسلامی بود و بخش دوم که با همراهی اسارت نقش تداوم اصلاحات را تثبیت می کرد.


مأموریت اسیران کربلا

مأموریتی که اسیران کربلا دست کم در مدت چهل روز آغاز مأموریت به عهده داشتند بسیار سخت و چالشی و مهم بود. وقتی اسیران مأموریت ابلاغ رسالت عاشورایی را به عهده گرفته بودند از نظر روحی می بایست بسیار متزلزل باشند؛ دشمن در اوج بود و مست غروری که با کشته شدن دشمن به دست آورده بودند و اهل بیت، زنان و فرزندان اسیری بودند که کشته شدگان در پیشاپیش ایشان در حرکت بود. با این همه، شکست این پیروزی می بایست در همان روز آغاز می شد و مأموریت آن بود که آنان را در اوج قدرت به حضیض ذلت بکشاند. این گونه است که حضرت زینب(س) در همان آغاز حرکت عملی تبلیغی خویش را شروع می کند و سخنانی را در قتلگاه بر زبان می راند که دل های شاد را غمگین و مغروران پیروز را خوار می گرداند. آنانی که دست پر به خود نگریستند دستان خویش را تهی یافتند و شرمسار از خود و خدا و زن و بچه خویش گشتند.
مأموریت چهل روزه اهل بیت چنان تأثیرگذار بود که به تعبیری تلاش های بیست و چندساله معاویه و یا پنجاه ساله نفاق جدید، هباء منثور مانند پنبه به دست پنبه زنان و حلاجان ماهر و کارکشته اهل بیت پیامبر(ص) زده شد. این گونه است که نظام ولایی و نگرش های برخاسته از آن دوباره چون جوانه ای از میان خاکستر بیرون زد و یا چون ققنوسی از درون آتش کشته شدگان سربرآورد.
سخنان و کارهایی که اسیران کردند همانند فرآیندی است که انسان در چهل سال بدان می رسد؛ این چهل روزه بود که کار چهل و پنجاه سال را کرد و اصلاحاتی را به انجام رساند و زمینه برای اصلاحات دایمی فراهم شد و جامعه با این شیوه آموخت که همواره نیازمند اصلاحات دایمی است تا عناصر منکر دور ریخته شود و عناصر معروف جایگزین آن شود.
اکنون ما با این شیوه آموخته ایم که حتی عناصر نادرستی را که در عزاداری امام حسین(ع) وارد می شود و به شکل مرموزانه و آرام به عنوان فرهنگ عاشورایی جاخوش می کند بیرون بریزیم و اصلاحات دایمی حتی در فرهنگ عزاداری عاشورایی انجام دهیم و به صرف سنت و آداب ده و یا صد و یا حتی هزار ساله آن را نپذیریم.
منبع: کیهان
 
نسخه چاپی