سیاست ترور
سیاست ترور
سیاست ترور

مترجم: بهمن بهساز

گزارشى در مورد ترور فلسطينى ها از سوى موساد

ودیع حداد از فرماندهان برجسته جبهه مردمی برای آزادی فلسطین ، موسس جنبش ملی گرایان عرب و از مهمترین مبارزان فلسطینی در دههای 70 و 80 میلادی بود . وی به همراه جورج حبش بسیاری از عملیات های ضد اسرائیلی را سازماندهی کرد . افشای قتل وی توسط موساد پس از تقریبا 20 سال در صدر رسانه های عربی قرار گرفت که مقاله زير منبع اصلی این رسانه ها بود.
دكتر وديع حداد با مرگى آهسته و عذاب آور در بيمارستان محقرى در آلمان شرقى فوت كرد. اين پزشك فلسطينى ۴۸ساله با حالت روبه مرگ از عراق به آلمان شرقى رفته بود. وى سال ها از زيادى وزن رنج مى برد و اكنون ضعيف و ناتوان شده و در بستر بيمارى افتاده بود تا اينكه در ۳۰ مارس ۱۹۷۸ جان سپرد. ده ها نفر از دوستدارانش براى تحليل معماى مرگ وى تلاش كردند. حداد به خاطر يك بيمارى سخت و ناشناخته كه به دستگاه دفاعى بدن وى حمله كرده بود جان باخت. عده اى احتمال مى دادند كه دستان دراز موساد به وى رسيده و باعث مرگش شده است. امروز مى توان افشا كرد كه آنها درست مى گفتند و حداد به وسيله يك شكلات سمى مرده است.
حداد در چند جهت داراى تخصص بود. او اولين كسى بود كه هواپيماى «ال عال» را در جولاى ۱۹۶۸ ربود. چند هفته پس از اينكه مسافران هواپيما را گروگان گرفته بود دولت اسرائيل به رياست ليفى اشكول اسراى فلسطينى را در مقابل گروگان ها آزاد كرد. همراهانش هواپيماى «لوفت هانزا» كه از دهلى نو در راه آلمان بود را ربوده و مجبور به فرود در يمن كردند. لوفت هانزا چند ميليون دلار براى هواپيما و مسافرانش پرداخت كرد. حداد بين جبهه مردمى براى آزادى فلسطين و سازمان هاى تروريستى بين المللى ارتباط برقرار كرد و آنها را براى آموزش به لبنان دعوت كرد. يكى از نتايج اين كار كشتار در فرودگاه اللد در سال ۱۹۷۲ بود كه ارتش سرخ ژاپن اجرا كرد. ربودن هواپيماى خطوط فرانسه كه از پاريس به اسرائيل و عنتبه پرواز مى كرد عملياتى بود كه جوان هاى حداد اجرا كردند و آزادى گروگان ها كه با عمليات يك گشتى ستاد كل فرماندهى پايان يافت _ آخرين قدم بود. پس از اين در موساد و امان تصميم گرفته شد كه حداد را از ميان بردارند. يك مشكل وجود داشت، حداد بيشتر در بغداد بود و تقريباً آنجا را ترك نمى كرد. از طرح ترور كه مناخيم بگين نخست وزير وقت اجازه آن را داد براى اولين بار در كتاب «حساب باز» نوشته روزنامه نگار اسرائيلى اهارون كلاين پرده برداشته شد.
دكتر حداد خيلى شكلات دوست داشت مخصوصاً شكلات بلژيكى. آنها در اسرائيل تصميم گرفتند از اين مسئله استفاده كنند. يكى از عاملان فلسطينى كه از فعالان جبهه مردمى براى آزادى فلسطين بود در بازگشت از اروپا براى حداد يك جعبه شكلات مرغوب بلژيكى هديه آورد كه آن زمان در بغداد كالاى گران و كميابى بود. كارشناسان موساد سم بيولوژيك كشنده اى را وارد شكلات كرده بودند و چنانچه حدس مى زدند حداد قصد تقسيم اين هديه گران را با هيچ كسى نداشت. وى به تنهايى تكه هاى شكلات مملو از ماده مسموم را خورد. چند هفته پس از خوردن شكلات سم فعال شد و حداد شروع به كاهش وزن كرد. كسى نمى توانست بين اين بيمارى مرموز و شكلات رابطه برقرار كند. وقتى بيمارى او وخيم شد به آلمان رفت و پزشكان متوجه نقص مرموزى در دستگاه دفاعى بدن وى شدند. بعد از مرگ او همه شاهد كاهش شديد آمار تعداد عمليات ها عليه اهداف اسرائيل در خارج از كشور بودند. گروه اطلاعاتى كه اين حقايق را به بيگن اطلاع دادند عقيده داشتند كه اين عمليات يك خنثى سازى پيشگيرانه به شمار مى رود يعنى از ميان برداشتن بمبى ساعتى يا انسانى با ذهن نوآور كه از طراحى عمليات بعدى باز نمى ايستد.
بنابه اظهار كلاين نويسنده كتاب، اعلام اين شيوه ترور روشن مى كند كه موساد از ۳۰ سال پيش در ترورهاى بيولوژيك دست داشته يعنى سال ها قبل از طرح ترور خالد مشعل در عمان در سپتامبر ۱۹۹۷ با سم مرموزى كه علامتى به جا نمى گذارد. آيا خواننده بايد متوجه شود كه ياسر عرفات را هم اسرائيل با سم مرموز ترور كرده است؟ كلاين مى گويد: «تلاش نكردم تا به اين مطلب اشاره كنم. وقتى فصل ترور حداد را مى نوشتم اين تفكر هرگز به ذهنم خطور نكرد.»
ايده نوشتن كتابى از سياست ترورهاى اسرائيل را كلاين بعد از كشته شدن ورزشكاران اسرائيلى در المپياد مونيخ ترتيب داد. او در آن زمان گزارشگر مجله تايم در امور ارتش و اطلاعات اسرائيل بود. كلاين مى گويد: «قصد من نوشتن حقيقت درخصوص سياست ترور در اسرائيل است. نوشتن در اين موضوع هميشه جنجالى و خودخواهانه بوده است. همه چيز را مى فهميد و از همه چيز مطلع مى شويد. با ده ها تن از ماموران بازنشسته موساد و افرادى كه از دهه هاى ۸۰ و ۹۰ در ترورها شركت داشته اند مصاحبه كرده ام.»
به اعتقاد عده اى كتاب كلاين ليست اتهامات عليه اسرائيل است. با نگاهى به گذشته روشن مى شود كه به جز ۲ يا ۳ تن، ترور شدگان افرادى كم اهميت در MTF بودند و اسرائيل را به خطر نينداخته و مستقيماً در عمليات ها شركت نداشتند. بعد از اين ترورها طرف فلسطينى، اسرائيل را در توجيه اعمالش مساعدت كرد به اين معنا كه اين افراد به عنوان شهيد معرفى شدند و تشييع جنازه مردمى برگزار گرديد و هيچ كس در دنيا قبول نمى كرد كه آنها افرادى كم اهميت هستند كه هرگز اسرائيل را در معرض خطر قرار نداده اند. كلاين مى گويد: «من افراد موساد را محاكمه نمى كنم، اين در نگاه آنان كار مقدسى است. آنها داراى اطلاعات نبودند چيزى كه به اين مطلب اشاره دارد اين است كه برخى از ترور شدگان جزء متفكران فلسطينى و بدون خطر بوده اند.»
اولين فرد ترور شده وائل زعيتر فيلسوف فلسطينى در ۸۶ سالگى بود كه «هزار و يك شب» را از عربى به ايتاليايى ترجمه كرده بود. اين مرد به عنوان رهبر «سپتامبر سياه» در ايتاليا به گلدا ماير معرفى شد. هيچ كس فكر نكرد كه يك فرد بسيار برجسته در سازمانى تروريستى چگونه مى تواند زندگى محقرى داشته باشد كه حتى تلفن وى به خاطر عدم توانايى در پرداخت قبض قطع شده بود. كلاين اشاره مى كند: «در آن ايام اطلاعات فقط به طور روزانه بود، يعنى اطلاعاتى بودند كه از طريق عوامل انسانى به دست مى آمد. شنود و وسايل الكترونيكى وجود نداشت. مايك هرارى فرمانده واحد «قيساريا» كه مسئوليت عمليات هاى ويژه و استفاده از جنگجويان موساد را در سرزمين دشمن به عهده داشت، زيربنايى در اروپا نداشت. گلدا ماير دائماً او را مجبور به ترور مى كرد و هرارى اطلاعاتى نداشت. عاملان فلسطينى به خاطر مال و لذت هاى ديگر كار مى كردند. وقتى يكى از منابع خواستار مالى شد گفت كه زعيتر براى يك عمليات برنامه ريزى مى كند، موساد اين مطلب را شنيد و بدون مكث روى اطلاعات وى را كشتند كه البته تنها فرد نبود.»
كلاين مى گويد فقط يك مورد _ ترور عاطف بسيسو در سال ۱۹۹۲ _ به علت انتقام بود. بسيسو ۴۸ ساله رابط ميان MTF در تونس و خدمات اطلاعاتى اروپاى غربى بود. اعضاى موساد او را در راه برلين-پاريس تعقيب كردند و در هتل محل اقامتش وى را به قتل رساندند. شبتاى شبيط رئيس وقت موساد شخصاً دستور قتل بسيسو را داده بود. بسيسو به اين علت كشته شد كه ۲۰ سال پيش از آن از طراحان عمليات سپتامبر سياه در المپيك مونيخ بود، به عقيده كلاين انتقام تنها علت ترور او بود. اما بقيه ترورها با هدف ممانعت از عمليات هايى در آينده انجام گرفت. توجيه پذيرترين ترور به نظر كلاين ترور محمد بوديه بود. وى طراح، بازيگر و صاحب تئاتر در پاريس بود كه آماده در اختيار قرار دادن خدماتش به سازمان هاى تروريستى مختلف در فلسطين بود. از آن جمله مبادرت به طرح بزرگى براى قرار دادن كاميون هاى بمب گذارى شده در ۹ هتل در تل آويو در شب عيد پاك ۱۹۷۱ بود. اين طرح قبل از اجرا خنثى شد. بوديه فهميده بود كه مورد هدف قرار گرفته و به همين جهت اقدامات احتياطى زيادى انجام مى داد. مكان هاى خوابش را تغيير مى داد و به شكل پيرمرد يا در لباس زنانه به خيابان مى آمد. اما يك نقطه ضعف داشت و آن اتومبيل محبوبش بود. هرچند چهره و كارت شناسايى خود را با كمك استعداد بازيگرى تغيير داده بود اما فقط با اتومبيلش رنو ۱۶ سفر مى كرد. در شب ۲۸ ژوئن ۱۹۷۳ وقتى با دوستانش در خواب بود افراد موساد يك بمب در زير صندلى راننده جاسازى كردند. در ساعت ۸ صبح وقتى بوديه در صندلى نشست و همراه او هنوز سوار ماشين نشده بود بمب منفجر شد.
يكى از موضوعات اصلى كه توجه كلاين را جلب كرده شيوه اتخاذ تصميمات بوده است. وى افشا كرد كه تمام توصيفات در خصوص دادگاه مخفى كه روزنامه ها آن را «كميته x» ناميدند داستانى ساختگى است. كسى كه واقعاً تصميم مى گيرد نخست وزير است. هيچ نهاد رسمى اجازه ترورها را نداده و بيشتر از ۷ وزير از اين سر آگاهى نداشتند. رئيس موساد پرونده اى از نامزد هاى قتل را به هر يك از آنها عرضه مى كرده كه داراى چند صفحه مكتوب و عكس فرد مورد نظر است. در پايان متن مكتوب نتايج و توصيه ها قرار دارد يعنى توصيه به ترور چون ترور باعث جلوگيرى از عمليات هايى عليه شهروندان و اهداف اسرائيلى يهودى مى شود. بيشتر وزيران به خواندن نتايج و توصيه ها اكتفا كرده اند و از رئيس موساد چند سئوال پرسيدند و اجازه عمليات را داده اند يا نداده اند. مسلماً مواردى بوده كه اجازه ترور داده نشده باشد.
بنابه اظهار كلاين نخست وزير ليفى اشكول به ترور علاقه نداشت اما در مقابل گلدا ماير ترورهايى كه پس از مونيخ انجام شد را بدون مطالبه اطلاعات بيشترى كه بر اتهام افراد مورد نظر تاكيد كند مجاز دانسته است. اسحاق رابين جوياتر از همه بود و افراد موساد يا شين بت را با سئوالاتى از جزيى ترين جزئيات خسته مى كرد. وى مى خواست همه چيز را از زاويه شليك گلوله و مسير فرار بداند و خيلى اوقات ترور به اين خاطر كه رابين آن را ناپخته مى دانست متوقف شد. شيمون پرز هم وقتى نخست وزير بود در اجازه دادن به ترورها خيلى محتاط بود اما اين به خاطر انتخابات ۱۹۹۶ بود كه با بنيامين نتانياهو رقابت مى كرد. افرادى از موساد به كلاين گفتند كه آسان ترين نخست وزير كه به اجازه دادن هر درخواست ترورى علاقه داشت اسحاق شامير از اعضاى موساد بود.
منبع:القدس العربی


نسخه چاپی