احزاب سکولار در جهان عرب(1)
احزاب سکولار در جهان عرب(1)
احزاب سکولار در جهان عرب(1)

نويسنده:مارینا اوتاوی،عمر حمزاوی
مترجم: مهدي كاظمي

چشم انداز احزاب سکولار در کشورهای عربی

جوامع عرب به شدت محافظه کار در ایستارهای اجتماعی و مذهبی، در طول دهه های گذشته بطور فزاینده ای فضای موجود برای ایجاد ایده های سکولار در سیاست را محدود کرده اند. ابهام و سردرگمی بسیاری از احزاب سکولار تا حدی نشاندهنده وجود یک محیط اجتماعی است که برنامه های سیاسی ملهم نشده از آرمان های مذهبی را نمی پذیرد.

درآمد مترجم

در ادبیات سیاسی از احزاب به همراه مطبوعات، پارلمان و انتخابات، به عنوان چهار رکن دموکراسی یاد میشود. در واقع وجود این ارکان برای دموکراتیک بودن یک نظام سیاسی ضروری فرض شده و تاکنون صدها عنوان مقاله و کتاب در باب آنها به رشته تحریر درآمده است. به همین جهت، وجود این چهار رکن همواره به عنوان استاندارد و معیاری برای بررسی وجود، میزان و درجه حضور دموکراسی در یک جامعه مد نظر قرار گرفته است و از این رو، هر نظامی که درصدد برقراری دموکراسی باشد، بدون شک در راه برقراری این چهار رکن – حتی بصورت ظاهری – تمام تلاش خود را به کار می گیرد. این امر در کشورهایی که مدتی قبل یا بعد از جنگ جهانی دوم به استقلال دست یافتند و بطور کلی در کشورهایی که در ادبیات سیاسی به عنوان" در حال توسعه" شناخته می شوند، برجسته تر و چشمگیرتر است، چرا که ساختارهای موجود در این قبیل جوامع با این تحولات سنخیت چندانی نداشت و همین امر آنها را در این روند با مشکلات متعددی روبرو ساخت؛ و این خود موضوعی برای تحقیقات بیشتر شد.
کشورهای عرب – که همگی در این گروه قابل دسته بندی هستند – بدلیل حضور در مهمترین مناطق جهان، دارا بودن منابع سرشار هیدروکربنی، وجود دین اسلام در این جوامع و نیز همجواری با رژیم صهیونیستی، همواره به شکلی ویژه در کانون توجه محققان و صاحبنظران – و از جمله در موضوع مورد بحث – قرار داشته اند. در واقع این کشورها به دلایل فوق و نیز بواسطه حرکت در راه توسعه با وجود ساختارهای ناهماهنگ با تحولات جدید و همچنین استفاده از الگوهای متعدد در این مسیر، همیشه موضوعی داغ برای این قبیل تحقیقات به شمار رفته اند. از جمله جدیدترین این تحقیقات، مقاله ای است که پیش روی دارید. در این مقاله، نویسندگان که از متخصصان برجسته این موضوع به شمار میروند، به بررسی احزاب سکولار در جهان عرب پرداخته و با تشریح نمونه هایی از مراکش، مصر، یمن، و کویت، به نتایج جدید، مهم و جالب توجهی برای علاقمندان دست یافته اند.

بحران احزاب سکولار

احزاب سکولار در جهان عرب – طیفی گسترده از سازمان های سیاسی با جهت گیری های سیاسی و اجتماعی متنوع و متفاوت، از مواضع به شدت لیبرال تا برنامه های مبهم سوسیالیستی – با بحرانی جدی مواجه هستند. این احزاب، گرفتار میان رژیم هایی که فضای قانونی اندکی را برای فعالیت های آزاد سیاسی در اختیارشان قرار می دهند از یک سو، و جنبش های اسلامی که با محبوبیت بسیار زیاد در سراسر جهان عرب در حال پیشرفت و صعود هستند از سوی دیگر، برای برقراری ارتباطات و نفوذ بیشتر، و حتی در برخی موارد برای ادامه حیات خود، در حال تکاپو و کشمکش هستند.
نتایج انتخابات اخیر در کشورهای منطقه، ضعفهای آشکار و پنهان احزاب سکولار را مجدداً به نمایش گذاشت و بدین ترتیب یک حس جدید ضرورت پرداختن به این مسائل را در میان رهبران و اعضای آنها ایجاد کرد. آنها عمق بحرانی که با آن مواجهند را از دید خود یا دیگران چندان پنهان نمی کنند، اما نکته مهم اینجاست که هیچ راه حل آماده و مؤثری هم برای این بحران مد نظر ندارند. آنها خوب میدانند که با وجود سازماندهی بی نظیر اسلامگرایان و رشد فزاینده گرایش به این جنبشها و سازمانها، هر روز بیشتر از روز قبل با کاهش رأی دهندگان و رکود و کسادی روبرو خواهند شد. و مهمتر از این، آنها پذیرفته اند که در حال حاضر، در زمینه بدست آوردن مجدد امکانات و زمینه هایی که از دست داده اند – در کشورهایی مثل مصر و مراکش – یا برای استفاده از فرصتها و امکانات جدید – در کشورهایی مثل مصر، یمن، و کویت – هیچ راهبرد مشخصی ندارند. در اغلب موارد تنها یک لحن و آهنگ محزون و شکوه آمیز در میان استدلال های ارائه شده توسط احزاب سکولار در جهان عرب شنیده می شود. آنها احساس میکنند توسط حکومت های اقتدارگرایی که اقداماتشان را خنثی کرده یا با فعالیت هایشان مخالفت میکنند، قربانی شده اند. همچنین آنها بدلیل رقابت با جنبش های اسلامی که از مساجد برای عضو گیری و از نهادها و بنیادهای خیریه برای گسترش دایره هواداران خود استفاده میکنند، دچار احساس پوچی و بی فایدگی شده اند. به بیان دیگر، آنها خود را اکنون در میانه و در حال جنگ در دو جبهه احساس میکنند.
در حقیقت، شرایط در بیشتر کشورهای عرب برای احزاب سکولار بسیار دشوار است؛ درست همان شرایطی که هر سازمان سیاسی خواستار فعالیت مستقل از دولت یا به چالش کشیدن رژیم در این جوامع با آن مواجه است. اما بحران دامنگیر احزاب سکولار تا حد زیادی ساخته خودشان است. به استثنای موارد انگشت شمار، این احزاب به هیچ وجه روی ضرورتهای سازمانی لازم برای مشارکت موفقیت آمیز در نظامهای سیاسی مبتنی بر انتخابات – اگرجه نه حقیقتاً دموکراتیک – تمرکز نکرده اند. ضعفهای سازمانی و نبود اقدامات و طرح ها و راهبردهای جدید و روزآمد در احزاب سکولار، هواداران و رأی دهندگان قبلی آنها – مثل کارگران صنعتی در مصر یا روشنفکران شهری در مراکش – را برای تمایل به سمت جنبشهای اسلامگرا یا طلب چتر حمایتی از حکومت ترغیب و تحریک نموده است. این مسئله را نمی توان یک نتیجه اجتناب ناپذیر و حتمی طبیعت اقتدارگرا یا تا حدی اقتدارگرای دولت در این کشورها دانست. دقیقاً در همین جوامع، جنبش های اسلامگرا سالهاست با پشتکار و جدیت برای توسعه خود و روزآمد سازی ماشین سیاسی شان، علی رغم سرکوبی ها و محدودیت های نظام مند رژیم های حاکم بر این جوامع، فعالیت کرده اند. در واقع اگر احزاب سکولار هم درست عمل کرده و مثل همتایان اسلامگرای خود طرح و برنامه منسجم و کارآمدی داشتند، میتوانستند بمراتب از رقبای خود موفق تر باشند.
اینها نشانه و علامت مشکلات جدی رودرروی احزاب سکولاری است که بسیاری از آنها حتی در زمینه تعریف آشکار و روشن هویت خود نیز با مسائل جدی روبرو هستند. اصطلاح "احزاب سکولار" که ما پس از بحثهای طولانی در اینجا برگزیده ایم، مورد قبول بیشتر آنها نیست، چراکه آنها می ترسند این اصطلاح به ضدیت با فرهنگ و ارزشهای اسلامی و رد آن – که مورد قبول بسیاری از آنهاست – تعبیر و تفسیر شود. در حقیقت، این احزاب همانند تشکیلات سکولار ستیزه جوی "مصطفی کمال آتاترک"، یا از نظر ایدئولوژیک متعهد به "لائیسیته" به سبک فرانسوی نیستند. در واقع آنها به سادگی حاضر به پذیرش یک اعلامیه یا برنامه کار سیاسی ملهم از آرمانهای مذهبی نیستند؛ و درست به همین دلیل ما آنها را بیشتر "سکولار" و نه "سکولاریست" تعریف میکنیم.
اگر بخواهیم احزاب سکولار عرب را بر اساس آنچه "نیستند" تعریف کنیم، کار به سرعت پیش میرود: آنها ضد اسلامی و ضد مذهبی نیستند و فرهنگ بومی و معتبر کشورهایشان را نیز رد نمی کنند؛ کار آنجا دچار مشکل و تشویش می شود که بخواهیم آنها را بر اساس آنچه "هستند" توصیف نمائیم. واژه "دموکراتیک" که بسیاری از آنها ترجیح میدهند، یک واژه گمراه کننده است، چرا که امروزه بیشتر گروههای سیاسی در منطقه، از جریان های اصلی جنبش های اسلامی گرفته تا احزاب و گروههای اقتدارگرای حاکم، همگی در ظاهر دموکراسی را می پذیرند. در واقع هیچ دلیل آشکاری وجود ندارد که بر اساس آن احزاب سکولار مورد بحث را نسبت به دیگر بازیگران به دموکراسی متعهد تر بدانیم. "لیبرال" نیز واژه پر طرفدار دیگری است که مثل دموکراسی گیج کننده است: آیا منظور از واژه لیبرال، مفهوم آوریکایی آن است یا مفهوم اروپایی آن؟ یا اینکه آیا منظور از آن، احیاء سنت لیبرال در سیاست عربی است که در دهه های 1920 تا 1940 در مصر و مشرق زمین شکوفا شد؟ و چگونه می توان این واژه را در مورد احزابی که هنوز واژه "سوسیالیست" را در نام خود دارند یا احزابی که سالها قبل "ناسیونالیسم عربی" را سرلوحه کار خود قرار دادند، بکار برد؟ این ایرادها و ابهامهای ظاهراً کم اهمیت، ظرفیت و توانایی بسیاری از این احزاب برای توسعه و پیشبرد برنامه ها و ایجاد پیام های سیاسی جدید و متفاوت از پیام های احزاب و گروههای حاکم یا اسلامگرایان را به شدت کاهش داده است.
جوامع عرب به شدت محافظه کار در ایستارهای اجتماعی و مذهبی، در طول دهه های گذشته بطور فزاینده ای فضای موجود برای ایجاد ایده های سکولار در سیاست را محدود کرده اند. ابهام و سردرگمی بسیاری از احزاب سکولار تا حدی نشاندهنده وجود یک محیط اجتماعی است که برنامه های سیاسی ملهم نشده از آرمان های مذهبی را نمی پذیرد. لیکن همان طور که انتخابات اخیر در کشورهای مختلف نشان داده، این موضوع به شدت علیه احزاب مورد نظر تأثیر گذاشته است. این موضوع باعث شده بدون جذب رأی دهندگان جدید بالقوه، رأی دهندگان سنتی این احزاب نیز پراکنده شوند؛ آنها دلیلی نمی بینند از احزابی حمایت کنند که با وجود عدم تفاوت جدی و چشمگیر با تشکیلات حاکم یا جنبش های اسلامگرا، از اعمال کنترل های حمایتی احزاب و تشکیلات دولتی و یا عرضه خدمات اجتماعی به سبک جنبش های اسلامگرا عاجزند. در عرصه سیاسی امروز اعراب، احزاب سکولار در نظر بیشتر مردم به بازیگران دست دومی تبدیل شده اند که برای جلب حمایت رأی دهندگان نمی توانند رقابت موفقیت آمیزی داشته باشند. ابهام یک راهبرد پایدار نیست.
بحران دامنگیر احزاب سکولار، در واقع مانع عمده ای بر سر راه تحول دموکراتیک در جهان عرب محسوب می شود. در دورانی که در بیشتر کشورها مباحث سیاسی کاملاً گسترده، داغ و فعال است، و در زمانی که رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی شهروندان عرب را( در مقایسه با گذشته) در معرض طیفی گسترده از ایده ها و عقاید قرار میدهد، چشم انداز سازمان های سیاسی پایدار در این جوامع به شدت تیره و تار است. اکنون نسبت به قبل، رژیم های بیشتری در جهان عرب از برگزاری انتخابات آزاد جلوگیری می کنند، اما تعداد کمی از احزاب واقعی، و حتی تعداد کمتری احزاب سکولار واقعی، به این امر اعتراض میکنند.
مهمتر از همه، با وجود تلاش بسیاری از احزاب سکولار برای رفتن زیر چتر حمایتی دولتها به منظور محافظت در مقابل ظهور و پبشرفت اسلامگرایان ( حتی با وجود اینکه تلاش آنها برای تحت کنترل درآوردن قدرت دولت نیز ادامه دارد)، این ضعف احزاب سکولار به پدیده ای نادر منجر میشود: تیرگی و نامشخص شدن خطوط میان دولتها و اپوزیسیون. برای مثال، احزاب سکولار در کشور مصر همچنان تحت فشار دولت و در دستان آن هستند. فعالیتهای این احزاب اندک و مختصر است، دیدارها و نشست های آنها پراکنده و از هم گسیخته و نامنسجم است، و رهبرانشان نیز اغلب تحت بازداشت به سر می برند، اما آنها حداقل در مورد آنچه انتظار دارند، آگاه هستند. آنها می دانند چه محدودیتها و ممنوعیت هایی دارند، و اگرچه علاقه ای به این محدودیت ها ندارند، معمولاً شیوه و راه زندگی کردن با آنها را یاد می گیرند. اما در عین حال آنها نمیدانند از احزاب اسلامگرای بالقوه چه انتظاراتی باید داشته باشند. چشم انداز پیروزی انتخاباتی اسلامگرایان در این کشورها واقعاً برای احزاب سکولار تهدید کننده است، چرا که این پیروزی نه تنها می تواند محدودیت های سیاسی جدید و عمدتاً غیر قابل پیش بینی را برای آنها در بر داشته باشد، بلکه ممکن است خطر محدودیت های جدید اجتماعی و فرهنگی نیز بر کشور تحمیل شود. احزاب سکولار، گرفتار میان یک رقیب قابل پیش بینی و یک رقیب غیر قابل پیش بینی، اغلب ترجیح می دهند خود را به دولت نزدیک کنند. در نتیجه، تلاش های معدودی که از سوی سازمان های سکولار و اسلامگرا برای ایجاد جبهه های ایدئولوژیک مخالف و با هدف رویارویی بهتر و قدرتمندانه تر با رژیم صورت می گیرد، به ندرت با موفقیت روبرو می شود. چنین تلاش هایی معمولاً توسط جنبش های اسلامگرا و قبل از انتخابات آغاز میشوند، اما تنها نتیجه این تلاش ها یک واکنش محتاطانه از سوی احزاب سکولار است که به اسلامگرایان اعتماد ندارند و ترجیح می دهند روابطشان با دولت را حفظ و مستحکم تر نمایند. تنها استثنای قابل ذکر برای این الگو، جبهه مخالف یمن، شامل "حزب سوسیالیست" و "حزب اصلاح اسلامی" است.
علی رغم ضعف های جدیشان، این احزاب سکولار در غرب به عنوان سازمان هایی نگاه می شوند که می توانند دموکراسی را برای جهان عرب به ارمغان بیاورند. دولت های غربی بخوبی بدین نکته واقفند که رژیم های حاکم بر جهان عرب واقعاً به اصلاحات دموکراتیک علاقمند نیستند. کشورهای غربی همچنین نسبت به جنبش های اسلامگرا نیز بی اعتمادند و از این نکته در هراسند که مشارکت این جنبش ها در انتخابات، بیش از اینکه به استقرار دموکراسی منجر شود، می تواند موج جدیدی از رژیم های اقتدار گرای مذهبی را در این کشورها به راه اندازد. اگر چه احزاب سکولار اغلب از رهبری پیر و سالخورده، کادرهای سخت و انعطاف ناپذیر، و فقدان دموکراسی داخلی رنج می برند، اما از سوی سازمان هایی که غرب روی آنها برای ارتقاء و پیشرفت دموکراسی در جهان عرب حساب می کند نیز مورد غفلت و کوتاهی واقع شده اند. چنین احزابی اغلب توسط افرادی رهبری می شوند که در غرب آموزش دیده اند یا حداقل مدتی را در غرب زندگی کرده اند. آنها نسبت به سیاستمداران اسلامگرا، روانتر و معتبر تر به زبان بین المللی دموکراسی صحبت می کنند، اگر چه بسیاری از آنها حرفه و فعالیت سیاسی خود را به عنوان سوسیالیست ها و ناسیونالیست های عرب آغاز کرده اند.
ما همچنین معتقدیم که تقویت احزاب سکولار برای آغاز و انجام تحول دموکراتیک در جهان عرب بسیار ضروری است. اما این نتیجه گیری ما بر اساس ترس از اسلامگرایان، رهایی از تشکیلات حاکم، یا تحسین تعهدات دموکراتیک سیاستمداران سکولار نیست؛ ما بر اساس این واقعیت به نتیجه فوق رسیده ایم که در غیبت احزاب سکولار پایدار، رقابت سیاسی در جهان عرب به سطح یک تقابل خطرناک دوقطبی میان حکومتگران و اسلامگرایان تنزل خواهد یافت. همچنین در حال حاضر یکی دیگر از ضروریات توسعه دموکراسی، یعنی یک مرکز سیاسی نیز در بسیاری از کشورهای عربی مغفول واقع شده یا به شدت محدود است. احزاب سکولار در جهان عرب می توانند به تغییر این وضعیت کمک کنند، اما برای انجام این مهم، آنها ابتدا باید خودشان را متحول سازند.
منبع:سایت باشگاه اندیشه


نسخه چاپی