اعصاب و روان
اعصاب و روان
اعصاب و روان

تهیه کننده : مجید مکاری
منبع : راسخون

بيماريهاي اعصاب و روان چيست ؟

جسم و روان انسان ارتباط و وابستگي شديد به هم دارند لذا بيماري در هر کدام ، ديگري را نيز تحت تاثير قرار مي دهد عوارض وعلائم بيماري جسمي معمولاً با چشم قابل ديدن و يا با حواس پنجگانه قابل درک مي باشند اما علائم بيماري رواني معمولاً در عواطف ، احساسات و رفتار فرد نفوذ پيدا مي کند و در اوايل بيماري يک حس و حالتهاي مبهمي است که فرد به راحتي آن را درک نمي کند .

تقسيم بندي بيماريهاي رواني :

۱- بيماريهاي خلقي :
خلق همان حالت هيجاني پايدار يک فرد است که گاهي به طور طبيعي در طيفي از شادي وغم در نوسان است . بيماريهاي خلقي با احساسهاي نابهنجار افسردگي و يأس مشخص ميشوند که فرد به صورت مداوم داراي حالتهاي مذکور مي شود و انواع آن عبارتند از :
الف – بيماري افسردگي : خلق افسرده ، از دست دادن انرژي و علاقه ، احساس گناه ، کاهش تمرکز ، از دست دادن اشتها ، افکار خود کشي يا مرگ و مشکلات خواب و ... از علائم آن است که خود به چند دسته اختلال افسردگي اساسي ، افسردگي فصلي ، افسردگي اتيپيک يا غيرنرمال يا فيزئول ، افسردگي مضاعف ، اختلال افسرده خويي و... تقسيم مي شود .
ب – بيماري اختلال دوقطبي : همچنان که از اسم آن پيداست داراي دو حالت است که يک حالت آن از علائمي مانند : خلق بالا ، پرش افکار ، کاهش خواب ، افزايش اعتماد به نفس ، خود بزرگ بيني ، افراط در فعاليت ، ولخرجي و افزايش ميل جنسي و .... تشکيل شده است و حالت دوم برعکس ، احساس افسردگي مي باشد که خود به چند دسته اختلال دو قطبي ۱ ، اختلال دوقطبي ۲، اختلال خلق ادواري و .. تقسيم ميشود .
2-بيماري هاي اضطرابي :
اضطراب در بعضي شرايط و مواقع امري طبيعي است اما اگر به صورت احساس فراگيري از نگراني يا وحشت درآيد بيماري تلقي مي گردد که انواع آن عبارت است از:
الف – اختلال هول (پانيک ) : دوره اي از ترس يا ناراحتي شديد است که ابتدا و انتهاي آن مشخص ميباشد که اغلب با بازار هراسي همراه مي باشد که علائم آن به صورت تپش قلب ، تعريق ، لرزش ، احساس خفگي ، درد سينه ، تهوع ، سرگيجه ، ترس از ديوانه شدن ويا مردن ، مورمور شدن ، سرما لرزه و.. مي باشد .
ب – هراس هاي بيمارگوني (فوبيا) : فرد، ترس مداوم و شديد از موقعيتهاي معين يا اشياء خاص و يا مکانهاي خاص دارد و انواع مختلفي مانند هراس اختصاصي ، جمعيت هراسي ، بازار هراسي و ... دارد .
ج – اختلال وسواسي – اجباري : وسواس عبارت است از : فکر ، احساس ، انديشه يا حسي عود کننده و مزاحم و اجبار نيز فکر يا رفتاري آگاهانه ، معيارمند و عود کننده است مانند : شمارش ، وارسي ، اجتناب ، شستشو و ... که اين افکار وسواسي باعث اضطراب و رفتارهاي اجباري باعث کاهش اضطراب مي شود .
د- اختلال فشار رواني پس از آسيب (PTSD): مجموعه اي از علائم که پس از مواجهه (ديدن يا شنيدن ) با يک عامل فشار آسيب زاي بي نهايت شديد براي فرد بوجود مي آيد که فرد به صورت ترس و درماندگي به اين تجربه پاسخ مي دهد و واقعه را دائماً در ذهن خود مجسم مي کند و در عين حال مي خواهد از يادآوري آن اجتناب کند .
هـ - اختلال اضطرابي فراگير : اضطراب و نگراني مفرط در اکثر اوقات روز درباره چندين واقعه يا فعاليت ، طي يک دوره حداقل شش ماهه تعريف مي شود.
۳-اختلالات روان پريشانه (سايکوز):
اين گونه بيماران به صورت چشمگير حس واقعيت سنجي آنان مختل مي شود و فرد علي رغم داشتن توهم يا هذيان نسبت به بيماري خود بصيرت و آگاهي ندارد که انواع آن عبارتند از :
الف – اسکيزوفرني : فرد از علائم هذيان ، توهم ، تکلم نابسامان ، رفتار نابسامان ، علائم منفي حداقل ۲ تاي آن را به مدت ۶ماه يا بيشتر داشته باشد درصورتيکه علائم کمتر از ۶ ماه باشد به آن اسکيزوفرني فرم اطلاق مي شود .
ب – عاطفه گسيختگي( اسکيزوافکتيو ) : در اين بيماري فرد هم خصايص اختلال خلقي و هم خصايص اختلال روانپريشي را دارد .
ج – اختلال هذياني : اختلالي است که بيمار علامت غالبش عمدتاً يک هذيان ثابت مي باشد و ساير حوزه هاي کارکرد او مشکلي ندارد که انواع مختلفي مانند : بدگماني يا پارانوئيد ، خودبزرگ بيني ، عاشقي ، حسادت و.... دارد .
د- اختلال روانپريشي گذرا: فرد در عرض يک روز تا حداکثر يک ماه به دنبال يک فشار شديد رواني ، اجتماعي ، حس واقعيت سنجي او مختل شده باشد .
۴- اختلالات شبه جسمي :
اين نوع اختلالات عبارتند از : نشانه هاي جسماني که عارضه اي طبي را تداعي مي کنند ولي با هيچ عارضه طبي يا مصرف موادي خاص يا اختلال رواني ديگر قابل توجيه نمي باشند که انواع مختلف آن :
الف – اختلال جسماني کردن : علائم مختلف جسمي متعدد است که با معاينات جسماني و بررسي آزمايشات کافي قابل توجيه نمي باشند .
ب – اختلال تبديلي : يک يا چند نشانه عصبي ( مثلاً ، فلجي ، کوري ، لنگيدن ، بي حسي ، غش کردن ) که با يک اختلال طبي يا عصبي شناخته شده قابل توجيه نبوده و با عوامل روانشناختي واسترس شروع و تشديد شود .
ج – خودبيمارانگاري : اشتغال ذهني بيمار با ترس از بيمارشدن يا اعتياد وي مبني بر ابتلا به يک بيماري جدي .
د- اختلال بدريختي بدن : اشتغال ذهني يا نقص تخيلي (مثل بيني بدريخت ) يا تحريف مبالغه آميز يک عيب خفيف و جزيي در ظاهر جسماني است .
هـ - اختلال درد : وجود دردي که مرکز اصلي توجه باليني است . عوامل روانشناختي نقش مهمي در اين اختلال به عهده دارند .
در تمام اختلالات ذکر شده اختلال ناشي ا زمصرف مواد و اختلال ناشي از طبي عمومي نيز بايد به آنها اضافه کرد .
اختلالات جنسي : اختلالات تجزيه اي ، اختلالات خوردن ، اختلالات خواب ، اختلالات شخصيت ، اختلالات ناشي از سوء مصرف مواد ، اختلالات فراموشي و دمانس و .... از ديگر اختلالات مربوط به بيماريهاي اعصاب و روان مي باشد .

نگاهي به علل و علائم افسردگي به عنوان شايع‌ترين بيماري اعصاب و روان

افسردگي يك اختلال خلقي است كه امروزه در گروه شايع‌ترين بيماري‌هاي اعصاب و روان جاي گرفته است. به گفته كارشناسان؛ احتمال بروز افسردگي در زنان دو برابر مردان است. به دنبال بروز افسردگي، فرد از جامعه، خانواده يا دوستان كناره‌گيري كرده و عملكردهاي وي اعم از شغلي، تحصيلي و خانوادگي مختل مي‌شود. بنابراين شناسايي علايم اين اختلال و فراهم آوردن زمينه‌هاي درماني مناسب بيش از پيش ضروري است.
دكتر اميد رضائي، متخصص اعصاب و روان و عضو هيات علمي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي در گفت‌وگو با ايسنا، با بيان اين كه افراد به طور معمول طيف وسيعي از حالات خلقي و رواني اعم از شاد و غمگين بودن، خنديدن و غصه‌دار بودن را تجربه مي‌كنند، تصريح كرد: افراد به طور طبيعي بر اين حالات خلقي روحي – رواني تسلط داشته و قادر به كنترل آنها هستند. در اختلالات خلقي اين احساس تسلط از بين رفته و فرد از اين بابت دچار رنج فراواني مي‌شود.
شيوع افسردگي در زنان دو برابر مردان است
اثرات زايمان، تفاوت‌هاي هورموني و فشارهاي رواني و اجتماعي از علل افسردگي در زنان
به گفته دكتر رضائي، فرد افسرده توانايي كنترل اين روحيه و خلق افسرده را ندارد. افسردگي حدود 10 تا 25 درصد در زنان و 5 تا 10 درصد در مردان شايع است. تفاوت‌هاي هورموني بين دو جنس زن و مرد، اثرات زايمان و تفاوت فشارهاي رواني و اجتماعي در زنان و مردان از جمله علت‌هاي شيوع دو برابري افسردگي در زنان نسبت به مردان است.
عوامل ژنتيكي‌، اتفاقات روانشناختي، عوامل اجتماعي و معنوي در بروز افسردگي موثرند
اين متخصص اعصاب و روان با بيان اين كه افسردگي مانند هر اختلال اعصاب و روان ديگر در چهار حوزه ريشه دارد، تصريح كرد: مسايل زيست شناختي مانند عوامل ژنتيكي در بروز افسردگي موثراست. بنابراين افراد داراي سابقه خانوادگي، اختلالات اعصاب و روان، مستعد بروز افسردگي هستند. اتفاقات روانشناختي نيز در بروز افسردگي نقش مهمي دارند. به عنوان مثال فردي كه شريك عاطفي خود را از دست داده در معرض خطر ابتلا به افسردگي قرار دارد.
وي افزود: برخي از عوامل در سطح اجتماع معمولا به شكلي غيرمحسوس افراد را تحت تاثير قرار مي‌دهند. عوامل معنوي از ديگر عوامل موثر در بروز افسردگي است. بر اين اساس اختلالات اعصاب و روان در افرادي كه به يك وجود لايزال قدرت معتقدند كمتر مشاهده مي‌شود.
دكتر رضائي ادامه داد: اين چهار مورد مي‌توانند تنظيم و تعادل در محيط مغز را بر هم زده و اختلالات اعصاب و روان را بوجود آورد كه يكي از اين اختلالات افسردگي است. همچنين بسته به اين كه كدام بخش از مغز تحت تاثير بيشتري قرار گرفته باشد، علايم متفاوت بروز مي‌كند.
به گفته وي، اين خلق افسرده از نظر بيمار مبتلا، كيفيت مشخصي دارد كه مي‌توان آن را از يك احساس طبيعي دلتنگي و سوگواري متمايز كرد. به اين ترتيب بيمار احساس مي‌كند در دوره‌اي قرار گرفته كه احساس غمگيني و دلتنگي وي متفاوت از احساس غمگيني وي در يك حالت طبيعي است. بيماران افسرده علايم بيماري خود را نوعي درد مشقت‌بار روحي توصيف كرده و حتي گاهي از اين مسئله شكايت مي‌كنند كه قادر به گريه كردن نيستند. در مقابل گروهي ديگر نيز قادر به كنترل گريه خود نيستند.
گوشه‌گيري و كناره‌گيري از جامعه، خانواده و دوستان از علايم ديگر افسردگي
حدود دو سوم بيماران افسرده گاهي به خودكشي فكر مي‌كنند
اين دانشيار روانپزشكي افزود: گاهي بيماران افسرده از جامعه، خانواده يا دوستان خود كناره‌گيري كرده و حتي از انجام فعاليت‌هايي كه زماني مورد علاقه وي بوده، لذتي نمي‌برد. همچنين ممكن است فرد از اين گوشه‌گيري آگاهي نداشته و ديگران متوجه آن شوند. حدود دو سوم كل بيماران افسرده گاهي به خودكشي فكر كرده و از اين مقدار 10 تا 15 درصد گاهي اقدام به خودكشي هم مي‌كنند.

كاهش انرژي از علايم شايع افسردگي

دكتر رضائي كاهش انرژي را از ديگر علايم شايع افسردگي دانست و تصريح كرد: كاهش انرژي سبب مي‌شود فرد وظايف خود را به خوبي انجام نداده و اختلال عملكرد تحصيلي، شغلي و خانوادگي را به دنبال داشته باشد. در اين صورت فرد انگيزه خود را از دست داده و قادر به ايجاد طرح‌هاي جديد يا پيش بيني و برنامه‌ريزي براي آينده نيست.
اضطراب،اختلال خواب، كاهش اشتها و وزن از ديگر علايم شايع افسردگي
اين متخصص اعصاب و روان گفت: اختلال در خواب بويژه سحرخيزي در بيماران افسرده شايع است. به اين صورت كه بيمار صبح‌ها زودتراز قبل از خواب برمي ‌خيزد. گاهي بيماران از بيدار شدن‌هاي مكرر از خواب در طول شب و اين كه به دنبال اين بيدار شدن‌ها دائم به مشكلات خود فكر مي‌كنند، شكايت دارند.
دكتر رضائي اضطراب را يكي از شايع‌ترين علايم افسردگي عنوان كرد و با بيان اين كه اغلب بيماران مبتلا به افسردگي دچار كاهش اشتها و وزن مي‌شوند افزود: در مقابل گروه كوچكي از بيماران افسرده با افزايش اشتها و افزايش خواب روبرو مي‌شوند.

غيرطبيعي بودن قاعدگي و كاهش علاقه جنسي در افراد افسرده

وي افزود: گاهي گروهي از علايم نباتي مانند غيرطبيعي بودن قاعدگي يا كاهش علاقه و عملكرد جنسي در افراد افسرده مشاهده مي‌شود. اگر دقت نشود كه اين علايم جزيي از علايم افسردگي است، ممكن است بيمار تحت درمان‌هاي زنان و زايمان و يا مشاوره‌هاي درمان اختلالات جنسي قرار گيرد.
مجموعه عوامل افسردگي سبب تشديد بيماري‌هاي طبي ديگر مي‌شود

احتمال ابتلا به سوء مصرف مواد افراد افسرده

به گفته اين متخصص اعصاب و روان، مجموعه عوامل افسردگي سبب مي‌شوند كه بيماري‌هاي طبي ديگر مانند ديابت، فشارخون، بيماري‌هاي قلبي – عروقي و بيماري‌هاي انسدادي مزمن ريه، در صورت وجود، تشديد شوند.
دكتر رضائي با بيان اين كه گاهي افراد افسرده براي رهايي از حالات ناگوار خلقي به خوددرماني با مواد مخدر يا الكل مي‌پردازند، افزود: ممكن است سوء مصرف مواد مخدر در افراد افسرده مشاهده شود. همچنين در افراد افسرده ممكن است شكايت‌هاي جسمي مانند يبوست، درد سينه، دردهاي مختلف بدن مثل سردرد، احساس كرختي و لختي در دست و پا مشاهده شود.
احساس ضعف در تمركز و اختلال در تفكر از ديگر علايم افسردگي
اين متخصص بيماري‌هاي اعصاب و روان ضعف در تمركز را از ديگر علايم افسردگي دانست و با بيان اين كه حدود 50 درصد بيماران افسرده بر اين باورند كه علايم بيماري در طول روز تغيير مي‌كند، تصريح كرد: احساس ضعف در تمركز يا مختل شدن تفكر از علايم ديگر افسردگي است. از طرف ديگر بيماران افسرده بر اين باورند كه شدت علايم و حالات ناگوار در صبح بيشتر بوده و هر چه به غروب نزديك‌تر مي‌شوند علايم كاهش مي‌يابد.
ضعف عملكرد تحصيلي، رفتار ضد اجتماعي و ترك خانه از علايم افسردگي كودكان و نوجوانان
دكتررضائي، علايم افسردگي در گروه كودك و نوجوان و گروه سالخورده را متفاوت از يكديگر دانست و اين باره به ايسنا گفت: ضعف عملكرد تحصيلي، سوء مصرف مواد مخدر، رفتار ضد اجتماعي، ولنگاري جنسي، فرار از مدرسه و ترك خانه از علايم افسردگي در كودكان ونوجوانان است.
تشخيص سخت و درمان طولاني مدت افسردگي در سالخوردگان
وي با بيان اين كه افسردگي در سالخوردگان به صورت فراوان مشاهده مي‌شود، تصريح كرد: پايين بودن وضع اقتصادي و اجتماعي، از دست دادن همسر، ابتلاي همزمان به يك بيماري جسمي و انزواي اجتماعي فرد سالخورده را مستعد بروز افسردگي مي‌كنند. شكايات جسمي مانند سردرد، ضعف دست و پا و اختلال در مراقبت از خود در سالخوردگان افسرده به مراتب بيشتر از جوان‌ترهاست.
دكتر رضائي گفت: معمولا افسردگي سالخوردگان سخت تشخيص داده شده و نيازمند طي زمان بيشتري براي درمان است. گاهي افسردگي در سالمندان با اين باور كه اين علايم طبيعي بوده و اقتضاي سن فرد است، جدي گرفته نمي‌شود. اين در حالي است كه در صورت تشخيص و درمان به موقع، اين افراد از كيفيت زندگي بهتري برخوردار خواهند شد.
اين متخصص اعصاب و روان با بيان اين كه در اختلال افسردگي مجموعه‌اي از اختلالات دخيل هستند، افزود: هنگامي عنوان افسرده به كار گرفته مي‌شود كه فرد دو هفته به صورت پي در پي علايم افسردگي را تجربه كرده و در حوزه‌هاي مختلف دچار اختلال عملكرد شده باشد.
به گفته وي، در درمان افسردگي مانند هر اختلال اعصاب و روان ديگر دو بخش عمده دارويي و غيردارويي اعم از روان درماني يا روانكاوي به كار گرفته مي‌شود.
ابراز نگراني بيماران از مصرف داروهاي اعصاب و روان بي‌مورد است
دكتر رضائي گفت: در درمان، گاهي افراد نسبت به مصرف داروهاي اعصاب و روان و اين كه به اين داروها عادت كرده و يا بواسطه‌ استفاده از آنها سست و خواب‌آلود مي‌شوند ابراز نگراني مي‌كنند. بنابراين بهتر است درمان تحت نظر متخصص مربوطه انجام شده و نگراني از بابت عوارض درمان به عهده وي گذاشته شود. به طور كلي، معمولا عوارض دارو در مقابل منافع آن سنجيده مي‌شود و دارو زماني تجويز مي‌شود كه منفعت آن بسيار بيشتر از ضرر آن باشد.
به هم ريختگي در محيط شيميايي مغز علت اساسي اختلالات اعصاب و روان
عدم استعداد ژنتيكي، حمايت‌هاي خانوادگي و اجتماعي تا حد زيادي در رفع افسردگي موثر است.
اين متخصص اعصاب و روان، علت اساسي اختلالات اعصاب و روان را بهم ريختگي در محيط شيميايي مغز عنوان كرد و گفت: داروهاي مصرفي در درمان اختلالات اعصاب و روان نقش متعادل كننده و ترميم كننده به هم ريختگي‌هاي مغز است. معمولا داروهاي اعصاب و روان به شكل موقتي و براي چند ماه مصرف شده و بعد از بهبود حالات اعصاب و روان به تدريج قطع مي‌شود.
دكتر رضائي درمان را وابسته به چند عامل دانست و در توضيح اين عوامل به ايسنا گفت: در صورت عدم استعداد ژنتيكي، شانس بهبودي كامل فرد افسرده زياد است. همچنين حمايت‌هاي خانوادگي و اجتماعي تا حد زيادي در رفع بيماري موثر است. بهره‌مندي از تحصيلات بالا، متاهل بودن، عملكرد خوب قبل از بيماري، نبود اختلالات مربوط به مصرف مواد و نداشتن اختلالات اعصاب و روان ديگر تا حد زيادي در بهبودي فرد افسرده موثر است.

پرسش و پاسخ در مورد اعصاب و روان

چرا بيشتر مردم از مراجعه به روان‌پزشک و روان‌شناس خوششان نمي‌آيد؟
البته امروز در ديگر کشورها به خصوص کشورهاي غربي اين مساله جا افتاده و مردم به راحتي مراجعات متعددي دارند حتي شايد به يک فرهنگ تبديل شده باشد. خوشبختانه در کشور ما نيز فرهنگ عمومي ‌به سمت اين حالت در حال حرکت است و اين مساله کم کم بين مردم جا افتاده که بالاخره مغز نيز مانند قلب، کليه، کبد و سيستم گوارش مي‌تواند بيمار شود و براي رفع کسالت آن بايد به متخصص آن مراجعه کرد و اين موضوع را نيز بايد به مردم باوراند که مانند خريد ماشين، در اين مورد ‌هم به اهل فن آن مراجعه کنند.
يکي ديگر از باورهاي نادرست اما رايج در ميان مردم اين است که بيشتر بيماري‌هاي رواني درماني ندارند. آيا بيماري‌هاي اعصاب و روان درمان قطعي دارد؟
بيماري‌هاي اعصاب و روان جدا از ديگر بيماري‌هاي پزشکي نيست. در بيماري‌هاي گوناگون بدن عموم اشکالات در سطح سلولي اتفاق مي‌افتد. براي مثال اگر ديابت يا مرض قند ايجاد مي‌شود يک اشکال در ترشح و عملکرد انسولين در سطح سلولي بدن است. در بين سلول‌هاي مغزي نيز مواد بيوشيمي ‌وجود دارد که وقتي تعادل اين مواد به هم مي‌خورد موجب بروز بيماري‌هاي متعددي مي‌شود که با درمان‌هاي گوناگون ما اين مواد بيوشيمي‌را به حالت تعادل مي‌رسانيم. عموما در بيشتر بيماري‌ها درمان قطعي نداريم. براي مثال فرد تا زماني که قرص قند خود را مي‌خورد و رعايت برخي اصول را مي‌کند قند او کنترل مي‌شود. ولي اين دستور که بايد دارو را بخورد وجود دارد. در بيماري‌هاي اعصاب و روان نيز وضعيت به همين منوال است و شايد وضعيت بهتر باشد. ممکن است يک فرد ديابتي، فشار خوني، قلبي، کليوي و ... تا آخر عمر دارو بخورد ولي خوشبختانه در درمان اغلب بيماري‌هاي اعصاب و روان يک دوره درماني وجود دارد و اگر درمان به طريقه صحيح انجام شود مي‌توان پس از مدتي دارو را قطع کرد.
شايع‌ترين بيماري‌هاي اعصاب و روان در جامعه ما کدام‌اند؟
برخلاف ديدگاه عمومي‌که از کلمه بيماري‌هاي اعصاب و روان بدترين نوع آن اصطلاحاً ديوانگي يا رواني بودن در ذهن آنها شکل مي‌گيرد در مطب‌ها با درصد بسيار کمي‌از اين بيماران مواجه هستيم و اصولاً ما اين واژه‌ها را قبول نداريم ولي آنچه را که مردم در ذهن خود دارند کمتر از يک درصد بيماران ما را تشکيل مي‌دهد. شيوع اضطراب مانند سرماخوردگي در پزشکي بسيار زياد است. افسردگي بخش چشمگيري از افراد جامعه از سن پايين تا سالمندان را دربرگرفته است. وسواس و اعتياد جزو رايج‌ترين بيماري‌ها در اين رشته محسوب مي‌شود. بعضي از مردم به علت ترس از انگ بيماري براي مثال افسردگي با مراجعه نکردن به متخصص گاهي صدمات غير قابل جبراني از نظر اجتماعي و رواني وحتي جسمي‌دريافت مي‌کنند ولي نگران هستند نکند کسي بفهمد او يا اعضاي خانواده او مبتلا به بيماري است. ما روزانه شاهد نابودي زندگي‌هاي گوناگوني هستيم، شاهد پرخاشگري، افت کارايي و تحصيلي، خودکشي، بزهکاري و اعتياد و ... هستيم که شايد با يک مشاوره ساده مي‌شدجلوي اين اتفاقات را گرفت. من حتي مي‌خواهم بگويم بيماري‌هاي اعصاب و روان مي‌تواند اعتقادات ديني يک فرد را سست کند.
مطلب جالبي را ذکر کرديد. واقعا رابطه بين اعتقادات ديني و سلامت و رواني چيست؟
حوزه روح از حوزه علوم تجربي و انساني خارج است ولي روان‌پزشکي يک علمي‌است که بشر بخش اعظم آن را شناخته ولي مانند علوم ديگر بخش‌هاي ناشناخته نيز دارد. مترادف کردن بيماري‌هاي روحي و رواني اشتباه است و اين طرز تفکر که فقط کساني که اعتقادات ضعيف دارند به بيماري‌هاي رواني مبتلا مي‌شوند هم اشتباه است. ولي اين باور وجود دارد که اعتقادات ديني و معنويت بر بهداشت روان موثر است و متقابلاً بهداشت روان يک فرد مي‌تواند بر اعتقادات ديني او موثر باشد بنابراين شايد از اين حيث توجه به بهداشت روان در مقايسه با بيماري‌هاي جسمي‌ارجحيت بيشتري داشته باشد.
يکي از نگراني‌هاي مردم درباره درمان‌هاي روان‌پزشکي مربوط به داروهاي اعصاب و روان است که فکر مي‌کنند اعتيادآور است و يا عوارض زيادي به همراه دارد.
بايد تعريف ما از اعتياد مشخص شود. آيا اگر فردي براي مثال قرص قند و يا قرص فشار خون مصرف مي‌کند و وقتي يک روز آن را نمي‌خورد قند او و يا فشار خون او بالا مي‌رود بايد بگوييم به قرص قند و يا قرص فشار خون اعتياد دارد؟ اگر اعتياد اين است پس بيشتر درمان‌هاي پزشکي اعتياد است. در اين صورت بايد بگوييم اعتياد چيز خوبي است ولي اين‌طور نيست. به نظر من، داروهاي اعصاب و روان هم مثل بيماران اعصاب و روان، مظلوم واقع شده‌اند. وقتي ما مي‌گوييم فردي اعتياد پيدا کرده است شايد فرد اصلاً مشکلي نداشته است و براي مثال از سر کنجکاوي اقدام به سوءمصرف مواد کرده و پس از آن به دارو وابسته شده و هر روز به ميزان مصرف او اضافه مي‌شود و متقابلاً هر روز از کارايي او کاسته مي‌شود ولي وقتي که ما شروع به تجويز يک داروي اعصاب و روان مي‌کنيم فرد با علايم و مشکلات متعدد يک بيماري اعصاب و روان مواجه بوده به طوري که موجب افت کاري او شده و با مصرف اين داروها انتظار اين است که کارايي او افزايش پيدا کند وگرنه درمان صحيح انجام نشده است و پس از مدتي از ميزان دارو کاسته مي‌شود. فرد معتاد هر روز که مواد خود را مصرف مي‌کند به فکر مصرف فرداي خود نيز هست ولي فردي که تحت درمان است به فکر است که چه زماني داروهاي خود را قطع مي‌کند. متاسفانه در بيشتر درمان‌ها، دير مراجعه کردن بيمار و يا مداخله او در چگونگي مصرف داروها و يا تجويز ناصحيح دارو از سوي بعضي از همکاران پزشک موجب مي‌شود بيماران به سريع الاثرترين دارو از خانواده بنزوديازپين‌ها مانند لورازپام، آلپروزولام، ديازپام، کلروديازپوکسايد، اگزاپام و... که جزو داروهاي فرعي ما هستند وابستگي پيدا کنند و گرنه به طور قاطع مي‌گويم که داروهاي اصلي روان‌پزشکي اعتياد آور نبوده و از طرفي عوارض آن از ديگر داروهاي پزشکي بيشتر نيست.
علت بيماري‌هاي اعصاب و روان چيست؟ خود مردم چه قدر مي‌توانند در پيشگيري و درمان خود دخالت داشته باشند؟
سه عامل اصلي در بروز يک بيماري اعصاب و روان دخالت دارد:
بيولوژيک بدن: يعني تغييراتي که در سطح هورمون‌ها، سلول‌ها و مواد بيوشيمي ‌بدن اتفاق مي‌افتد و يا وجود يک ژن مي‌تواند موجب ظهور يک بيماري شود.
روان فرد: طرز تفکر يک فرد، شناخت او از اتفاقات و افراد پيرامون خود، چگونگي بروز هيجانات و کنترل آن، نوع قضاوت کردن‌هاي او، چگونگي سازش‌پذيري و کنترل استرس و... در حوزه اي است که در بروز يک اختلال مي‌تواند نقش داشته باشد.
مسايل اجتماعي: که ناشي از حضور فرد در يک محيط و يا ارتباط او با ديگر افراد ايجاد مي‌شود. حوادث ناگوار، خبرهاي بد، ديدن صحنه‌هاي ناخوشايند، فشارهاي و استرس‌هاي شغلي و محيطي نمونه‌هايي از مسايل اجتماعي محسوب مي‌شوند.
به جز در بعضي موارد هر سه عامل فوق در اين بيماري‌ها سهم دارند وشايد به دليل همين مساله است که در مفهوم عام پيشگيري اوليه يک کار پيچيده است و بايد از کودکي روي افراد کار کرد تا ريسک به خطر افتادن بهداشت روان آنها را کم کرد ولي امروزه ثابت شده است که ورزش کردن، آموزش راه‌هاي کنترل استرس، کمتر در معرض استرس بودن، مثبت نگري و اعتقادات ديني و گاهي حتي بي اطلاعي از بعضي خبرها مي‌تواند در کاهش خطر بروز اختلال نقش داشته باشد که ما در توصيه‌هاي خود به بيماران ويا خانواده آنها تذکر مي‌دهيم ولي همين جا بايد اين نکته را يادآور شوم که همچنان که براي يک بيماري ديابت و يا بيماري قلبي برخي توصيه‌ها را داريم ولي اگر علايم او آن‌قدر شديد است که با توصيه‌هاي غير دارويي رفع نمي‌شود اقدام به تجويز دارو مي‌کنيم، در اين رشته نيز به همين طريق است و گاهي اين توصيه‌ها تا يک سطحي از درمان موثر است و در مواقعي هم مجبور به تجويز دارو هستيم.
به هر حال، به‌عنوان حرف آخر مي‌خواهم بگويم مراجعه به يک متخصص مي‌تواند دريچه‌اي به دنياي جديد براي انسان بگشايد و مردم نبايد نگران حرف و حديث‌هاي ديگران باشند.

منابع :

بيماريهاي اعصاب و روان چيست ؟ http://www.zendagi.com
داروهاي اعصاب مظلومند!! http://pjensi.blogfa.com
نگاهي به علل و علائم افسردگي به عنوان شايع‌ترين بيماري اعصاب و روان http://iran-world.com



نسخه چاپی