جنبش اسلامی لیبی
جنبش اسلامی لیبی

نویسنده: مرتضی بحرانی (1)، سید مالک حسینی (2)

 

مقدمه

لیبی، سرزمینی بیابانی و خشک است که در طول حیاتش سیاسی‌اش بارها دست به دست شده است؛ رومیها، مسلمانان، ترک‌های عثمانی و ایتالیایی‌ها هر کدام دورهای بر این کشور استیلا داشتند. این سرزمین به وسیله عمرو عاص گشوده شد و پس از آن عموم قبایل بربر ساکن در آن به اسلام گرویدند و از آن به بعد تا سلاهای آغازین قرن بیستم، لیبی همواره تحت تسلط حکام مسلمان قرار داشته است.. با فرا رسیدن قرون جدید و سرعت گرفتن تکاپوهای استعماری، مستملکات عثمانی در شمال آفریقا مطمع اروپایی قرا گرفت؛ با این حال لیبی به دلیل قرار داشتن در مرکز صحرای بزرگ آفریقا و جمعیت کم آن، چندان برای دولت‌های استعماری قدرتمند آن زمان، نظیر فرانسه و انگلیس، در خور توجه نبود، لذا این کشورها لیبی را به عنوان بخشی از عثمانی به ایتالیای نوظهور وانهادند. ظهور جنبش‌های اسلامی در این کشور نیز معطوف به دو مسئله مهم استعمار و استبداد است. با در نظر داشتن این مقاله و با توجه به تحولات اخیر، این مقاله در سه بخش تدوین می‌شود: بخش اول به بررسی جنبش تاریخی سنوسی، قیام عمر مختار و تحولات معطوف به استقلال این کشور می‌پردازد و در بخش دوم و سوم به جنبش‌ها و تحولات جاری در این کشور که منتهی به سرنگونی قذافی شد، پرداخته می‌شود.

جنبش سنوسی

1- شکل گیری

جنبش سنوسی به عنوان جنبشی تبشیری اسلامی سنی شناخته می‌شود که هدفش اصلاح صوفی گری بود. این جنبش به رهبری سید محمد بن علی السنوسی معروف به «السنوسی الکبیر» در قرن نوزدهم میلادی در مکه شکل گرفت و سپس به لیبی و سودان گسترش یافت. گفته شده است که سنوسی، در مذهب سنی و در نهضت خود شیعی، و در عرفان صوفی بود. (3) محمد بن علی سنوسی که نسبش به امام حسن مجتبی (ع) می‌رسد، (4) در ماه سال 1202 قمری (1787) در یکی از دهات شهر مستغانم کشور الجزائر به دنیا آمد و در هفتاد و چهار سالگی، در ماه صفر 1276 قمری (1859) در شهر جغبوب لیبی جان سپرد. (5) سنوسی علوم گوناگون را یاد داشت. او در اوان جوانی به شهر فارس رفت که کعبه علم و معرفت در آن زمان محسوب می‌شد. چرا که در این شهر دانشگاه قرویین وود داشت که با دانشگاه الازهر مصر برابری می‌کرد. بعد از مدتی به حجاز (1238) و سپس به مصر (1239) رفت. (6) در مصر با مخالفت علمای لازهر مواجه شد، به نحوی که حتی قصد کشتنش را کردند. (7) در سفر دومش به حجاز، حدود سیزده سال در آن جا اقامت کرد. او از علمایی چند اجازه روایت حدیث و صدور فتوا گرفت. در این میان احمد بن ادریس صوفی فاسی (متوفای 1837) بر او تاثیر فراوان گذاشت. او در مدتی که در مکه اقامت داشت شاگرد خاص ابن ادریس محسوب می‌شد و پس از درگذشت وی، سنوسی خلیفه طریفت و دعوت او شد. (8)
سنوسی در سال 1837 نخستین زاویه یا خانقاه خود را بر کوه ابوالقیس نزدیک مکه تاسیس کرد. او با رفتن به لیبی اولین زاویه سنوسیه را در شهر البیضاء لیبی به سال 1841 تاسیس کرد. در الازهر مصر نیز هم کسی تدریس داشت، ( که البته چندان مداوم نبود) و هم چندین زاویه تاسیس کرد، با این حال، حضورش در مصر باعث شد تا بعدها از حلقه صوفیه ادریسیه، شاخه دیرگی نیز به نم مرغانیه در سودان نضج بگیرد. در سال 1843 نیز زاویه دیگری در جبل الاخضر بنا و آن را زاویه بیضاء (خانقاه سفید) نام نهاد. خانقاه دیگری نزد در سال 1254 در طائف بنا کرد. این زاویه‌های یکی از بسترهای مهم رشد و گسترش افکار او بود. طی شکل گیری همین زاویه‌ها بود که کم کم جنبش سنوسی شگل گرفت. (9)
با مرگ سنوسی بزرگ و به دلیل اینکه دو فرزندش (محمد المهدی و محمد الشریف) هر دو خردسال بودند، برای مدتی امور این طریقه صوفیه توسط شورای بزرگان اداره شد تا اینکه ممحد المهدی به سن بلوغ رسید و رهبری طریقت را به عهده گرفت. در زمان سید محمد مهدی، حرکت سنوسیه به اوج گسترش خود رسیده بود. او نیز در میانسالی (48 سالگی) از دنیا رفت. اگر سنوسی بزرگ موسس این طریقه بود، باید گفت که المهدی، توسعه دهنده و تقویت کننده این طریقت بود به عبارت دیگر سنوسی بزرگ یک طریقه مذهبی ایجاد کرد اما المهدی توانست آن را به یک نهاد مذهبی، سیاسی و اجتماعی تکامل یافته تبدیل کند به طوری که فرزندش محمد ادریس پسر المهدی، به عنوان اولین پادشاه کشور لیبی پس از استقلال این کشور در سال 1951 میلادی تعیین شد. (10)
سنوسی، بی تاب آن بود که در دفع فرانسویان از الجزائیر به کمک مردم الجزائر برود. لذا در سال 1255 (1840) به یاران خود، عزیمت به نگ را اعلام کرد و با بسیاری از آنان به مدینه و از آنجا به قاره رفتند. در طول مسیر او با قبائل عربی مختلف دیدار داشت. در این زمان، دولت فرانسه با ارسال نامه‌ای به خلیفه عثمانی، سفرهای سنوسی را نه تنها در تضاد با منافع فرانسه بلکه در تضاد با خلافت دانست و از او خواست که سنوسی را محدود کند. از این رو چون سنوسی به مرزهای تونس رسید، از ادامه حرکت او جلوگیری شد؛ در نتیجه پس از مدتی تبلیغ دین اسلام و نیز تحریض مسلمانان بر قتال با فرانسوی ها، به حجاز بازگشت. با این حال، او به رغم نامه‌ای که محمد احمد مهدی سودانی برایش نوشت و از او درخواست کمک کرد، از پیوستن به او خودداری کرد. البته گفتنی است که گویی او نامه مهدی را بی پاسخ گذاشته بود و در باب حرکت او سلباً و ایجاباً اظهار نظر نکرده است. در همین حال، و در حالی که جنبش وهابی در عربستان به تصوف روی خوش نشان نمی‌داد، سنوسی در مقابل این جنبش نیز موضع گیری نکرد. (11)

2- طریقت سنوسی

سنوسی تاسیس طریقت را عاملی مهم در بسط اندیشه‌های خود می‌دید. از این نظر، لازم است نگاهی به طریقت وی داشته باشیم. قبل از هر چیز باید دانست که طریقت او دارای سه بعد موازی است؛ بعد صوفیانه، بعد عالمانه، و بعد اجتماعی. در این طریقت، سلاک هم صوفی است، همل ازم است که منابع لمی بسیاری را (هم کتب نقلی و هم کتب تاریخی) مباحثه کرده باشد و هم این که در قلمروهای اجتماعی فعالیت داشته باشد. او فقه و تصوف را با هم مد نظر داشت. او به رغم این که ود را مجتهد می‌دانست، عموماً براساس مذهب مالکی فتوا می‌داد. (12) اما ورود به تصوف را «از باب علم شرعی» ممکن می‌دانست. او اولین شرط سلوک را تصحیح اعتقاد براساس رای اهل سنت می‌دانست.
سنوسی خود، حقیقت طریقت سنوسی را در سه اصل خلاصه می‌کرد: یادگیری دانش و یاد دادن آن؛ ارشاد و دعوت بندگان خدا به سوی خدا؛ و جهاد در راه خدا برای اعتلای کلمه الله. او همواره به مریدان خود تاکید می‌کرد که «اسلام، قول و عمل» هر دو است. (13) و این که «مومن قویبر تر از مومن ضعیف است. لذا انان را به فراگیری انواع حرفه‌ها و صنعت‌ها در کنار علوم نظری دعوت می‌کرد. به طوری که در میان آن ها، کشاورز، نجار،خیاط، آهنگر، بنا و .. بسیار پیدا می‌شد.او در یکی روزها که متوجه شد شاگردانش در پی آن هستند که به واسطه علم کیمیا از خاک زر بسازند، به آن‌ها توصیه کرد که به کشاورزی بپردازند چرا که گنج اصلی در دل زمین نهفته است. از همین رو، او میوه و برگ درخت را (نه زر و مس) موجد ثروت می‌دانست. (14) در کنرا کشاورزی، او به طور خاص بر آهنگری و نحوه ساخت انواع شمشیر و دشنه تاکید داشت. از همین رو در جنگ ایتالیا با لیبی، عموم لیبایی‌ها به نوعی مسلح به سلاح بودند. تاثیر این امور را می‌توان در قیام سنوسیه دید که بعدها در لیبی ظهور پیدا کرد.
در بعد علمی، سنوسی خود ابواب علم را به دوازده باب، تقسیم می‌کرد و هر باب را یکی از پله‌های سلوک می‌دانست. (15) این مراحل دوازده گانه با خواندن کتاب‌های روایی شروع شده (موطا إمام مالک، مسانید امام ابی حنیفه، امام شافعی و امام احمد؛ کتب ششگانه، شامل صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابی داود، سنن ترمذی، سنن نسائی، و سنن ابن ماجه،؛ سنن امام الشافعی، سنن ابی عثمان سعد بن منصور المروزی البلخی الحراسانی، سنن کثی،سنن بیهقی، سنن دارقطنی، السنه تالیف حافظ ابی بکر الضحاک، السنه تالیف أبی القاسم هبه الله الطبری، و السنه تالیف امام احمد بن حنبل،؛ خواندن مسند عبد بن حمید الکشی و مسند البزار، مسند الفردوس و مسند حمید، و مسند ابن ابی شبیه) و به کتاب‌های معاجم، تفسیر، تاریخ می‌رسد و دربار کتاب‌های اخلاق به پایان می‌رسد. (16) نکته مهم این است که نوی اعتبار کتاب و سنت را یکسان مید اند چرا که «سنت چیزی جز تبیین قرآن نیست». (17) در تصوف نیز برترین مراحل تجلی و برترین مرتبه وصول به حق راپیروی از اقوال و افعال پیامبر مید انست. (18) او به رغم این که همه تجلیات صوفیانه را ناشی از مجاههد و ریاضات می‌دانست، برترین مرحله تجلی را ( که آن را تجلی ذاتی می‌نامید) جز به واسطه متابعت پیامبر ناممکن می‌دانست. (19)
سنوسی تاسیس زاویه را یکی از مهمترین شیوه‌های اجتماعی و سیاسی اصلاح ملل مسلمان می‌دانست. از همین رو، او بیش از یکصد و هشتاد خانقاه تاسیس کرد که نود و هفت تا از آن‌ها در لیبی و چهل و هفت تا درمصر و هفده تا در سودان و دو خانقاه نیز در تونس دایر کرد. (20) نکته بسیار مهم در برسی زاویه‌های سنوسیه در این است که این مراکز صرفاً مکانی برای اذکار و اوراد و انجام فرائض و آداب دینی و آیینی نبود، بلکه او در ساخت فضایی این زاویه به گونه‌ای عمل می‌کرد که زاویه هم مرکزی عبادی و هم مرکزی اجتماعی باشد.

3- اصول جنبش

با بررسی مسائلی که جنبش سنوسی بر آن تاکید داشت می‌توان اصول این جنبش را در موارد زیر بیان کرد:
1-دعوت همه مردم به التزام به احکام اسلامی، سنوسی تاکید داشت که احکام اسلام صرفاً احکام ظاهری و فقهی نیستند. او احکام عرفانی و صوفیانه را نیز جزو احکام اسلام می‌دانست. مسئله اصلی او مبارزه با جهل مردم از یک سو، از سوی دیگر عدم التزام مردم به قواعد اسلامی بود و بر آن بود که دومی ناشی از اولی است. او در نامه‌ای که به سران قبائل و عشایر فرستاده بود می‌نویسد: «شما را به امتثال حکم خدا و پیامبر و برگزاری نمازهای پنج گانه و رعایت روزه رمضان و ادای زکات و رفتن به حج سفارش می‌کنم». او در کنار این موارد به موارد دیگری نیز اشاره می‌کند «دوری از نواهی خدا از جمله دروغ، غیبت، سخن چینی، حرام خوری، شرب حمر و قتل نفس و شهادت دروغ» (21)
2- ایجاد جمعیت برادران. سنوسی با استناد به آموزه اسلامی «إنما المومنون إخوه» در موارد بسیار اعلام کرده است که برای مسلمانان مرز سرزمینی نمی‌شناسد.
3- تاکید بر وجوه اشتراک و پرهیز از وجوه اختلاف. سنوسی به دلیل خوی صوفیانه‌اش از ایجاد اختلاف و دست گذاشتن بر روی نقاط اختلاف پرهیز می‌کرد. در سوالی که از او در باب عصمت انبیاء شده بود، او می‌نویسد: «شما می‌دانید که پرداخته به ماده اختلاف و خصومت از خصوصیات رفتاری ما نیست و نیز می‌دانید که ما به این سخن پیامبر توسل می‌جوییم که فرمود: هر کس جدال را فرو گذارد- و حق با او نباشد- خدا برای او خانه‌ای در بهشت بنا می‌ند و هر کس جدال را فرو نهد و حق با او باشد، خدا دو خانه در مرکز بهشت برای او بنا می‌سازد..» (22)
4- دعوت به جهاد علیه استعمارگران در آن زمان، سنوسی و حرکت او، برای بسیاری از اروپاییان مخاطره آمیز محسوب می‌شد، به طوری که یکی از نمایندگان فرانسوی در خاورمیانه او را «خطرناک ترین فرد در راه گسترش سلطه اروپایی» توصیف کرده است. (23) از همی رو او تلاش زیادی مر کرد تا قبایل نامسلمان آفریقایی را به اسلام فراخواند. از همین رو است که نماینده فرانسه در دولت عثمانی، سنوسی رامسئول نارضایتی‌هایی می‌داند که طی آن مردم حجاز و مصر و تونس خواهان مبارزه با فرانسوی‌ها در شمال آفریقا و به ویژه سنگال و الجزایر بودند.

4- مسئله جهاد

به رغم تاکید سنوسی بر مسئله جهاد، لازم است که این نکته در ذهن حاضر باشد که او خود خواهان تشکیل حکومت نبود و نیز همانند بسیاری دیگر از علمای اهل سنت، خروج بر امام مسلمانان را توصیه نمی‌کرد. از همین رو او چه در مصر و چه در حجاز علیه حام محلی یا خلیفه عثمانی ( که در آن زمان این کشورها همگی زیر نظر خلیفه عثمانی بودند) سخن بیان نکرد؛ بلکه به عکس، از این دولت‌ها حمایت نیز می‌کرد. او در نامه‌ای که به سران قبائل و عشایر فرستاده بود می‌نویسد: «شما را به این فرا می‌خوانم که به واسطه اطاعت از خدا و رسولش به حمایت از دین اسلام قیام کنید». در مقابل عثمانی‌ها نیز از او حمایت می‌کردند و در برخی موارد برای رفع اختلافات میان اعراب و تُرک‌ها از او کمک می‌گرفتند. (24)
با این حال، در زمان ریاست فرزندش بر این جنبش، یعنی در زمانی که شمال افریقا با حمله استعمارگران اروپایی مواجه شده بود، احمد که در این موقع در عثمانی به سر می‌برد، مردم را به شورش علیه استعمار فراخواند. به همین دلیل و تحت فشار فرانسوی‌ها وی تحت تعقیب قرار گرفت و به حجاز رفت. اما ایتالیا که به راحتی لیبی را تصرف کرده بود، با جنش آزادیخواهانه احمد الشریف مواجه شد. احمد الشریف در اعلامیه‌ای جهاد علیه استعمارگار را واجبی عینی دانسته بود که ترک آن مساوی با خروج از دین محسوب می‌شد. سید احمد در جنگ جهانی اول که علمای مسلمان عثمانی شرکت در آن علیه متفقین را واجب کرده بودند، حضور داشت. او. بدین دلیل مجبور شد که در دو جبهه جنگ را ادامه دهد و به رغم مشکلات فراوان در سال 1915 یک لشکر نظامیان ایتالیا را در هم شکنند و محاصره لیبی را بشکنند. اما موقع مناقشات و تضادهای داخلی و مضاعف فشار ایتالیی ها، باعث شد که او به نفع پسر عمویش محمد ادریس کنار رود و تنها به رهبری دینی و روحانی مردم بپردازد. او پس از مدتی (1918) به استانبول رفت و برخلفا مواضع پیشین خود با متفقین قرارداد صلح امضا کرد. (25)
از این جا بود که جنبش سنوسی در دو وضعیت کاملا متضاد قرار گرفت: در یک سو مبارزه با متفقین به رهبربی محمد ادریس و در سوی دیگر همکاری با متفقین توسط احمد الشریف،این وضعیت تا ظهور عمر مختار ادامه داشت. عمر مختار با حمله به ارتش ایتالیا در لیبی با دیگر بسیاری از اسنوسی‌ها را متحد کرد اما او نیز نتوانست در مبارزه موفقیتی به دست آورد و در سال 1931 دستگیر و اعدام شد. این اقدام با ظهور مسولینی و عملیات نظامی جدیدی ایتالیا علیه سنوسی‌ها بود که درجنگی نه ساله، جنبش سنوسی‌ها سرکوب شد و لیبی به طور کامل مستعمره ایتالیا شد. بسیاری از سنوسی‌ها به مصر گریختند. (26)

قیام عمر مختار

عمر مختار که در زاویه‌ی سنوسیه کسب دانش کرده بود، به جهاد علیه ایتالیا قدام کرد و از سوی همه قبایل به عنوان فرمانده کل و رئیس اعلای مجاهدان جبل الاخضر برگزیده شد. تا آغاز 1916، مجاهددان لیبیایی توانستند بیشتر مناطق اشغال شده را آزادسازند به طوری که جز شهرهای طرابلس، خمسو زواره، هیچ شهری دراشغال ایتالیاییان باقی نماند و سراسر بخش شرقی لیبی درتصرف سنوسی ها- که تا آن زمان رهبری جهاد ملی را بر عهده داشتند- قرار گرفت. ضرباتی که مجاهدان لیبیای بر نیروهای ایتالیایی وارد آوردند نه تنها ایتالیایی‌ها را وحشتزده کرد،بلکه نگرانی دولت هایا نگلستان و فرانسه را هم از خطر گسترش مقاومت در سراسر افریقا برانگیخت. از این رو در 1916 دولت‌های ایتالیا و انگلیس پیمان همکاری مشترکی برای جنگ با سنوسی‌ها منعقد کردند که یک سال بعد دولت فرانسه نیز به آن پیمان ملحق شد. استعمارگران ایتالیایی که ا مبارزه رویارویی با مجاهدان سودی نگرفته بودند به ایجاد تفرقه میان مجاهدان پرداختند و یکی از رهبران سنوسی به ن ام محمد ادریس سنوسی را با وعده حکمرانی منطقه برقه به سوی خود کشاندند، لکن بیشتر رهبران مجاهدان و از جمله عمر مختار همچنان به مبارزه خود ادامه دادند.
در 1922 که فاشیست‌ها به رهبری موسولینی بر ایتالیا مسط شدند همه پیمان‌هایی را که با محمد ادریس بسته بودند نادیده گرفته و بار دیگر به سیاست ارعاب و سرکوب متوسل شدند. در نتیجه این سیاست، ادریس در دسامبر 1992 ناگزیر به خروج از لیبی شد و بهمصر پناهنده گردید اما دیگر مجاهدان به فرماندهی رهبر بزرگ خود مختار به جهاد آزادیبخش خود ادامه دادند. عمر مختار با نیرویی متشکیل از هزار و پانصد مجاهد در منطقه شحات استقرار یافته و در زد و خورد با دشمن بود،اما در 1926 نیروهای ایتالیایی مقر وی را در جبل الاخضر، محاصره کردند و او ناگزیر به جنگ‌های چریکی روی آورد. اندکی پساز نبرد جبل الاخضر، نبرد الرحبیه به فرماندهی عمر مختار روی داد. در این نبرد، مجاهدان عمر مختار در جبل العبید موضع گرفتند و درگیری سختی میان مجاهدان و نیروهای ایتالیایی به فرماندهی سرگرد باسی در دشت الرحیبه درگرفت. در این نبرد که مارس 1927 روی داد، مجاهدان مسلمان با دور زدن نیروهای ایتالیایی توانستند آن‌ها را از یکدیگر جدا کرده و ضربات سنگینی بر آنان وارد آورند.
سرانجام در 1931 هنگامی که عمر مختار همراه پنجاه تن از همرزمانش برای یک ماموریت شناسایی به ناحیه سلطنه رفته بود ناگهان به محاصره نیروهای بزرزگ دشمن درآمد، بیشتر همراهانش کشته شدند و ود او نیز زخمی شد و به اسارت درآمد. او را به بنغازی انتقال دادند و در دادگاه‌های نظامی محاکمه و به اعدام محکوم نمودند و در 2 جمادی الاول 1350/ 15 سپتامبر 1931 در پایگاه سلوق نزدیک بنغازی در برابر دیدگان هزاران تن از ساکنان منطق وی را به دار آویختند.
موج توفنده بیداری اسلامی مجدداً لیبی را فرا گرفت؛ بشیر سعداوی با الهام از حرکت عمر مختار و در جهت حمایت از او جمعیت دفاع از لیبی را در دمشق بنیان نهاد، او در این راه تنها نبود و افرادی نظیر بکری قدوره، کامل عیاد وعبدالغنی الباجقنی همراهیش می‌کردند؛ هدف آنها در درجه اول رساندن صدای ملت آزادیخواه لیبی به جهانیان و سپس برپایی حکمت مستقل لیبی بر پایه اصلو اسلامی و تاکید بر آزادی ملت بر انتخاب دولت بود، آنها خواستار خروج ایتالیایی‌های استعمارگر از لیبی بودند. احمد سویحلی در مصر جمعیتی برای یاری نهضتی لیبی به راه انداخت و با کوشش امثال او گروه جمعیت دفاع از لیبی به عنوان نماینده ملت لیبی در کنفرانس امت اسلامی سال 1310 بیت المقدس شرکت کرد. با آغاز جنگ جهانی دوم و پیوستن ایتالیا به اردوی آلمان نازی، موقعیتی به دست آمد تا آزادیخواهان و طرفداران آزادی لیبی از مصر به عنوان پایگاهی در مسیر دستیابی به خواسته هایشان استفاده کنند. با پیروزی انگلیس بر آلمان درنبرد سرنوشت ساز العلمین، بریتانیا حرکت خود به سمت لیبی را آغاز کرد و با همکاری فرانسه از غرب، لیبی را از اشغال ایتالیا خارج نموده و به دو منطقه اشغال فرانسوی و انگلیسی منقسم نمود. ادریس سنوسی، که اکنون رهبری گروه‌های مبارز لیبی را بر عهده داشت نتوانست دربرابر ارتش استعمار مقاومت کند و در نتیجه به حکومت و بر ولایت برقه بسنده کرد. (27)
پس از مدتی با رویکر مجدد ایتالیا به سمت انگلیس و آمریکا و تمایل این کشور به در اختیار گرفتن بندر طرابلس، ادریس سنوسی رسماً پای در مبارزات سیاسی بر علیه نفوذ قدرتمندانه استعمار گذارد وبا متحد کردن مردم سه ولایت در سال 1330 در شهر بنغازی، رسما استقلال لیبی را اعلان نمود. به دنبال آن سازمان ملل متحد اقدام به برگزاری انتخابات برای تایید گفته‌های سنوسی و اعطای استقلال به لیبی کرد که در خلال آن مردم لیبی به استقلال این کشور تحت زعامت سنوسی رای مثبت دادند و او پادشاه مملکت متحد لیبی خوانده شد. در پی این اتفاق، قانون اساسی لیبی تدوین وبه تصوب مردم رسید. ادریس در خلال هیجده سال پادایه بر لیبی یازده بار کابینه تغییر داد که نخستین انها محمود المنتصر و آخرین آن‌ها ونیس القذافی است. (28) او به ترکیب قبایلی که رکن اساسی در جوامع عربی و شبه عربی است دست نزد و قبایلی همچون قذاذفه و تبو همچنان اختیارات درون قبیله‌ای خود را حفظ کردند؛ با حمایت و تعقیب او لیبی در 1332 شمسی به عضویت اتحادیه تازه تاسیس عرب درآمد و در 1334 به عضویت سازمان ملل متحد پذیرفته شد. (29)
اما درست در زمانی که گمان می‌رفت همه چیز به طرز صحیح در حال جریان است اتفاقی عجیب روی داد. زمانی که سنوسی برای درمان بیماری به خارج از کشور رفته بود، گروهی از افسران در کودتایی که هیچ گاه کم و کیف آن آشکار نشد او را از سطنت ساقط کردند. سرهنگ الخویلدی در 10 شهریور 1348 قصر سلطنتی در بنغازی را محاصره کرد و به حکومت سنوسی خاتمه داد. وقوع این اتفاق آن هم به آن شکل ساده، حدس و گمان‌ها را در مورد وابستگی افسران به قدرت‌های خارجی قوت بخشید. به ویژه آن که بلافاصله پس از آن سرهنگ قذافی، در حلایکه تنها 24 سال سن داشت حکومت را در دست گرفت. سنوسی، ناامید و خسته درمصر رحل اقامت افکند و دوران به اصطلاح تبعید خود را در قاهره گذراند و سرانجام پس از 93 سال زندگی در سال 1362 درگذشت. (30)

اخون المسلمین لیبی

هسته اولیه جماعت اخوان المسلمین لیبی در اواخر دهه 1940 در این کشور شکل گرفت و از سه راه، افکار و ساختار سازمانی اخوان المسلمین مصر در این کشور رواج یافت. نخست، بسیاری از خانواده‌های مبارزان و مجاهدان لیبی از جور و ستم استعمار ایتالیا، فرار و در شهرهای مصری پناه گرفته و اقمت گزیدند. اکثر جوانان لیبیایی مقیم مصر در دانشگاه‌های این کشور به ویژه دانشگاه الازهر به تحصیل پرداختند و از این رهگذر با جریانات فکری و سیاسی مصر از جمله افکار و عقاید حسن البنا مرشد اول وموسس اخوان المسلمین، آشنا شده و تحت تاثیر آن قرار گرفتند. (31) آن‌ها پس از استقلال کشورشان در اوایل دهه پنجاه به کشورشان بازگشند و افکار اخوان المسلمین مصر را به دیارشان منتقل کردند. دوم، حضور روحانیون مصری در دستگاه‌ها و نهادهای مذهبی،فرهنگی، آموزشی و قضایی لیبی نقش موثری در انتقال افکار اخوان مصر به این کشور داشته، زیرا اکثر روحانیون مصری متاثر از اصول و بنیادهای فکری حسن البنا بوده و خود از مبلغان این اندیشه‌ها در میان جوانان لیبیایی و اقشار مختلف این کشور بوده اند؛ و سوم، حوادث و تحولات سیاسی همچون ترور حسن البنا در اواخر دهه چهل و آتش سوزی بزرگ قاهره در اویل دهه پنجاه و پیروزی کودتای افسران آزاد مصر به رهبری سرهنگ جمال عبدالناصر و درگیری میان افسران آزاد و اخوانی‌ها، عرصه و صحنه حیات سیاسی و اجتماعی مر را بر اخوانی‌ها و کادرهای فعال آن‌ها تنگ کرد و برخی از آن‌ها مجبور به اقامت در کشورهای همسایه همچون لیبی و سودان کرد. (32)
عزالدین ابراهیم، جلال سعده و محمود شریبتی از جمله جوانان فعال اخوانی مصر بودند که در اوایل دهه پنجاه تحت تعقیب دستگاه امنیتی مصر به لیبی پناه بردند. برخی از آگاهان به مسائل لیبی و مورخان جنبش‌های اسلامی و سیاسی لیبی بر این باورند که عزالدین ابراهیم موسس حقیقی اخوان المسلمین لیبی بوده است. اساس افکار و اندیشه و مرامنامه و برنامه‌های سیاسی این گروه و مرجعیت فکری و سازمانی آن‌ها همان شالود‌های اندیشه‌های حسن البنا و دیگران متفکران اخوان مصر بوده است. دردوره سرکوب اخوانی‌های مصر توسط سرهنگ ناصر در پی حادثه المنشیه (توطئه ترور ناصر در شهرا سکندریه)، اخوانی‌های لیبی از اخوانی‌های فراری مصری به خوبی استقبال کرده و به آن‌ها پناه دادند و وسایل و اسباب معیشتی و رفاهی آنان را فراهم نمودند. (33)
به قدرت رسیدن افسران آزاد لیبی به رهبری سرهنگ قذافی در اوایل سپتامبر 1969، دوران محنت‌ها و سختی‌ها و فشارها علیه گروه اخوان المسلمین لیبی را به همراه داشت. قذافی که خود را شاگرد وامانتدار افکار و اندیشه‌های ناصر می‌دانست، تجربه تلیخ رفتار خشن با اخوانی‌های مصر را، در لیبی تکرار نمود. با وجود اینکه این گروه درم قاب نظام سیوسیالیستی و جماهیری قذافی خط مشی مسالمت آمیزی داشته، و طی نیم قرن، این گروه از سوی دستگاه امنیتی نظام حاکم، انواع فشارها و مضایقه سیاسی معیشتی را متحمل شدند. (34) در دهه هشتاد گروه هایاسلامی و ملی مخالف رژیم لیبی برای سرنگونی سرهنگ قذافی خط مشی مسلحانه اتخاذ نمودند ولی اخوانی‌های لیبی کماکان از خط مشی گذشته و سنتی خود عدول نرکدند. در اواخرد هه هشتاد جریان جهاد تئوسلفی لیبی با بازگشت افغانی‌های لیبی و تحت تاثیر روند رشد نئوسلفی در شمال آفریقا به ویژه تحت تاثیر افاغنه الجزایر، رشد جریان شتاب زده‌ای داشت و توانست برخی از جوانان اخوان لیبی را نیز جذب سازمان خود کند. از دیدگاه امنیتی لیبی، جریانات و گروه هایاسلامی از جمله اخوانی ها، حرکت التجمع الاسلامی (که در سال 1992 تاسیس شد) و گروه تئوسلفی الجماعه الاسلامیه المقاتله اللیبیه، خطر اول برای امنیت ملی کشور،محسوب می‌شدند. کشتار زندان بوسلیم در سال 1996 بسیاری از کادرها و رهبران جریانات اسلامگرای لیبی را به مرگ سپرد. (35) نه تنها اخوان المسلین، بلکه عموم گروه‌های اسلامی در این زمان، از وجوه مختلف، در شرایط سرکوبی قرار داشتند. جنش جهاد، التبلیغ و حزب التحریر اسلامیف بارها سرکوب و رهبران آن‌ها تحت تعقیب قرار گرفتند. (36)

جنبش اسلامی و سقوط قذافی

1- سقوط قذافی

قذافی که از کودتای سپتامبر 1969 درپی تدوین فرمول گلچین شده‌ای از مشروعیت سیاسی بوده است که انعکاس دیدگاه خاص او از جامعه ایده آل و نقش شخصی خود وی به عنوان رهبر آن جامعه است. گرچه ترکیب «فرمول سیاسی» او در طول زمان تغییر کرده است، اما همیشه در برگیرنده یک جزء اسلامی بوده است که حکایت از کارآیی آن به عنوان یک ابزار مشروعیت بخشی دارد. تکامل فرمول ایدئولوژیک قذافی و نتایج آن درسیاست گذاری حاکی از تلاش یک انسان «حاشیه ای» جهت کسب هویت و مشروعیت در دورانی میب اشد که وی در پی قدرت و شناسایی در سطح جهانی است. قذافی که در یک خانواده معمولی قبیله‌ای در فزان به دنیا آمد و مدعی داشتن سابقه خانوادگی مقدس (رابط) بود تا قبل از اینکه تحت نفوذ قدرت شعار ناسیونالیسم عرب جمال عبدالناصر قرار بگیرد، تربیت اسلامی سنتی داشت. (37)
الگوی اولیه قذافی به عنوان یک انقلابی نظامی، جمال عبدالناصر تجسم رهبر کاریز ماتیک عربیسم بود. با این همه برخلاف عربیسم غیرمذهبی ناصر، ناسیونالیسم قذافی دارای عناصر قوی اسلامی بود که ریشه در سابقه قبیله‌ای وی داشت. برای قذافی طبیعی بود که تصویری از اسلام آکنده با ناسیونالیسم عرب ارائه دهد. (38) در واقع رژیم جدید به سرعت یک چهره احیاء طلبی به خود گرفت و به اجرای قوانین قرانی در رابطه با تغذیه، اجرای حدود اسلامی و بستن کلیساها و کلوپ‌های شبانه دست زد. با این همه این اسلام گرایی اولیه نوعی کناره گیری آگاهانه از اصول مقدس جنبش سنوسیه بود که ملک ادریس پادشاه طرفدار انگلیس به کار می‌بست. تمام محافل (زوایا) سنوسی تحت کنترل دولت قرار گرفت و رژیم یک مفتی اعظم برای کشور منصوب کرد که نشانه حمایت او از نهاد مذهبی بود. به هر حال،چندین تول خارجی و داخلی دراوائل دهه 1970 دست به دست هم داد و به رادیکال کردن رژیم و فرمول ایدئولوژیک ناسیونالیستی اسلامی آن کمک کرد. (39)
تلاش قذافی برای کسب عنوان رهبری پان عربی پس از مرگ ناصر مکرراً با شکست مواجه شد و بسیاری از تلاش‌های او برای ارائه طرح‌های وحدت با سایر کشورهای عرب ناکام ماند. (40) قذافی که از همسایاگنش منزوی و درداخل نیز با مخالفت رو به رو شده بود از طریق روش‌های مردم پسندانه و با حمله به بروکراسی و بازرگانان کوچک در پی کسب حمایت توده‌ها برآمد. دست زدن به «انقلاب فرهنگی» به شیوه مائوتسه تونگ در «کتاب سبز» او مجسم شد که ترکیبی است از اسلام، ناسیونالیسم، مردم گرایی، مساوات طلبی سوسیالیستی و دمکراسی مستقیم. (41) قذافی با تدوین «تئوری جهانشمول سوم» در بخش سوم تاب سبز، در پی کسب یک جایگاه رهبری جهانی بود که از اعراب و مسلمانان که پیام کایز ماتیک تحولانقلابی سرهنگ را درک نکرده بودند، فراتر می‌رفت. در نتیه سیاست صدورا نقلاب او از لحاظ مالی و سیاسی تگران تمام شد. (42) سرمایه گذاری سنگین در تجهیزات نظامی و حمایت از شورشهای خاریج لیبی را در معرض یک سری رویارویی‌های خطرناک با آمریکا، انگلستان و چندین کشور عرب قرار داد. در ضمن، عقاید رادیکال کتاب سبز اقشار عمده جمعیت لیبی را سرخورده کرده، مر جوانان، برخی ناسیونالیست ها، و طبقاتی فقیری که جماهیر دولت توده‌ها او را تشکیل می‌دادند. قذافی به عنوان یک مردم گرای شناخته شده، در پی برقراری رابطه شخصی با توده‌ها آنهم بدون نقش میانجیگرانه احزاب سیاسی، گروه‌های اجتماعی یا نهادهای مذهبی که می‌توانستند به پایگاه مخالفت با رژیم تبدیل شوند، برآمد.
با وجود همه ادعاهای قذافی در خصوص سرسپردگی به آموزه‌های اسلام، در واقع هیچ نسبتی میان او و مسلمانی برقرار نبود. به ویژه این که او نهاد روحانیت اسلایم را به برنمی‌تافت. دراکتبر1977، قذافی مبارزه علیه نهاد روحانی اسلامی را آغاز کرد چون این نهاد به منبع اقتدار دیگری تبدیل شده بود که با «اقتدار مردمی» رژیم که در «کمیته‌ها و کنگره‌های مردمی» مجسم بود، به رقابت می‌پرداخت. طاهر الضاوی مفتی اعظم لیبی ناچار به استعفا شد و کسی هم جای او را نگرفت. در جریان رویارویی‌های بعدی، قذافی مشروعیت علما و تفاسیر فقهی آنها را مورد حمله قرار داد، از مسلمانان خواست تا به اسلام اصلی قرآن،بدون تفاسیر علما، پیوندند. از نظر قذافی این تفاسیر و سنن الزام آور نیستند زیرا نقایص تاریخی داشته وبر سر اعتبار این احادیث اختلاف وجود دارد. (43) به رغم اینکه قذافی از آغاز از اسلام به عنوان یک ابزار مشروعیت بخش استفاده کرد و از انقلاب اسلامی ایران و امام خمینیحامیت نمود،اما با اینجاد یک دولت اسلامی مخالفت ورزیده و دین و سیاسیت را به طور دائمی دو نیروی جدا از هم در نظر گرفت. از نظر قذافی دولت اولیه اسلامی نه به وسیله حضرت محمد (ص) بل توسط جانشینان او خلق شد که از جانب پیامبر به عنوان نایبان او تعیین نشده و بنابراین فاقد اقتدار مذهبی بودند. (44)
اعتماد قذافی به کتاب سبز به عنوان «کتاب مقدس» و مخالفت ضمنی او با دولت اسلامی او را رویارویی هر دو جناح سنتی و اصلاح طلب بنیادگرایی اسلامی قرار داد. در اویل دهه 1980 انجمن اسلامی لیبی به جبهه ملی برای نجات (لیبی) پیوست تا با رژیم مخالفت کند. وخیم شدن اوضاع اقتصادی همراه باتلاش‌های تحت هایت آمریکا برای بی ثبات کردن رژیم قذافی را واداشت تا زندانین سیاسی را آزاد کرده و به لیبرالیزه کردن اقتصاد در بهار 1988 دست بزند. این اقدامات باعث بهبود اوضاع نشد. و با گسترش ناآرامی در سراسر کشور دولت به دستگیری دانشجویان دانشگاه‌ها و مخالفان اسلام گرا دست زد. (45) همانند سایر کشورهای رعب،مخالفین دولت رنگ و جلای اسلامی به خود گرفتند و نیروهیا امنیتی را به حمله به مساجد در اوقات نماز وداشتند. سیاست سرکوب رژیم دراوایل دهه 1990 ادامه یافت، و به اعدام وزندانی کردن اسلام گرایان وابسته به شش گروه مختلف یعنی حزب التحریر الاسلامی، الدعوه الاسلامیه، الجهاد، التبلیغ، اخوان المسلمین و وهابیون منجر شد. (46)
در کنار تمام خصایص قذافی که تاریخ 42 سال اخیر لیبی را رقم زده است، ادعاهای او بیش از همه مشهور است او در جمع سران اتحادیه عرب خود را «بزرگ حکمای عرب، شاه شاهان آفریقا، و امیرالمومنین مسلمانان جهان» نامید. به دلیل همین افکار مالیخولیایی و خود بزرگ بینانه بود که او همواره می‌کوشید در امور هر کشوری نظر دهد. (47) او در سال 1356 نوعی سیستم حکومتی به نام «جماهیریه» را ابداع کرد که به حکومت توده‌ها مشهور شد. براین اساس او کنگره‌های مردمی را مرجع کاری کشور دانست، کنگره‌هایی که کاملا زیر نظر او عملی می‌کردند. از دیدگاه قذافی نظام حکومتی او در لیبی، یک نظام جمهوری سوسیالیستی اسلامی بود؛ نظامی که نه جمهوری، نه سوسیالیستی، و نه اسلامی بود او حکومت را به دو بخش تقسیم کرد، بخش اول انقلابی، که از سال 1348 با کودتای عجیب او شکل گرفت؛ بر اساس نظر او در این بخش، قذافی رهبر تاریخی لیبی است (حتی بالاتر از عمر مختار!) او با رای مردم انتخاب نشده، بنابراین نمی‌شود که با رایمردم بر کنار شود؛ و ، بخش دوم حکومت، که شامل فعالیت کنگره‌ها می‌شد. (48)
اقدامات پریشان و ملغمه حکومتی قذافی که چیزی جز استبداد عریان را به دنبال نداشت باعث شد تا دومین مولفه خیزش جنبش‌های اسلامی در کشورهای اسلامی به طور اندک اندک به فعالیت واداشته شود و آن مبارزه با استبداد و قیام جهت کسب آزادی در پرتو آموزه‌های اسلامی و مبانی دموکراتیک بود. انقلاب 2011 لیبی یا انقلاب هفدهم فوریه، از 13ژانویه سال 2011 میلادی (1389)، به دنبال بالاگرفتن اعتراضات و راهپیمایی‌های خیابانی مخالفان و سپس شورش سراسری علیه حکومت لیبی و رهبر آن، همراه با سرکوب شدید اعتراضات و سپس جنگ داخلی، در 20 اکتبر 2012 میلاید با سرنگونی حکومت قذافی به تحقق رسید. (49) اعتراضات که با برخوردهای خونیو خشونت آمیز حاکمیت با مردم معترض روبرو شد و همه شهرهای لیبی را در بر گرفت و به جنگ‌های شهری و بین شهری، میان مخالفان و هواداران حکومت منجر شد. نیروهای مخالف حکومت از جانب شرق به غرب شهرهای لیبی را تحت کنترل خود قرار دادند و در شهر بنغازی، دومین شهر بزرگ کشور، دولت موقت تشکیل دادند. شورای امنیت با تصویب قطعنامه‌ای دارایی‌های معمر قذافی و ده نفر از نزدیکان وی را توقیف نموده و مسافرت آنان به سایر نقاط جهان را محدود ساخت. براساس این قطعنامه، اقدامات قذافی و نزدیکانش توسط دادگاه کیفری بین المللی پیگیری شد. در 27 ژوئن 2011 میلادی دستور بازداشت قذافی صادر شد. در پیشروی مخالفان بیشتر شهرهای شرق کشور و نیمی از شهرهای شمال غربی به کنترل آن‌ها درآمد و تنها پایتخت لیبی و چندین شهر دیگر در غرب کشور در دست نیروهای دولتی باقی ماند. در اوایل ماه مارس شهرهای شرق لیبی از جمله بنغازی و چندین شهر دیگر مورد هجوم توپخانه‌ای و راکتی نیروهای قذافی قرار گرفتند. در این زمان اعضای شورای امنیت برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز لیبی به توافق رسیدند. در این درگیری‌ها طی چند ماه، چندین بار نیروهای دولتی بعضی شهرهای در دست مخالفین را تصرف کرده و مجددا از آنها رانده شدند. در20 آگوست 2011 مخالفین توانستند همه شهرهای مذکور رادردست خود بگیرند. در 22 آگوست مخالفین به طرابلس نفوذ کردند و وارد میدان سبز شدند و توانستند با گذر از باب العزیزیه به محلا اقامت قذافی وارد شوند. سرانجام در 28 مهرماه شهر سرت آخرین پایگاه معمر قذافی سقوط کرد و قذافی کشته شد. دولت انتقالی اعلام پایان جنگ کرد. (50)

2- لیبی بعد از قذافی

در لیبی بعد از قذافی شاهد دیدگاه‌های متفاوتی در رابطه با آینده لیبی هستیم. می‌توان این دیدگاه را در قلاب چهار گروه دسته بندی نمود.
گروه نخست طرفداران رژیم دموکراتیک در لیبی هستند که براساس گزارش‌های منتشر شده آن‌ها را در بین این گروه‌ها در اقلیت هستند: گروه دوم، طرفداران نظام پادشاهی در لیبی هستند، نظامی که درس ال 1969، به دست معمر قذافی سرنگون شد. گروه سوم، اسلام گراهایی هستند که خواهان ایجاد حکومتی اسلامی درلیبی اند. و گروه چهارم، افرادی از حکومت معمر قذافی هستند که با فرصت طلبی خود را به انقلابیون نزدیک کرده اند. این در حالی است که بسیاری از سلطنت طلبان نیز به اسلام گراها تمایل دارند. اما در میان و فارغ از دسته بندی کلی بالا، اسلام گراها با نگرش‌های گوناگون در شورای انقلابی فعالیت دارند. برخی از آنان وابسته به اخوان المسلمین برخی دیگر وابسته به تفکرات تند سلفی‌ها و برخی دیگر، مسلمانان میانه روی هستند که با انگیزه‌های مذهبی درپی جایگزینی کردن قوانین اسلامی در ساختار حکومتی لیبی هستند افرادی همچون عبدالحکیم بلحاج و صلابی و یا سامی سعدی و چندین شخصیت انقلابی دیگر از جمله گروه‌هایی هستند که با حضور طرفداران غرب در شورای انتقالی موافقت چندانی ندارند و خوستار حذف لیبرال‌ها و قدرتمند شدن اسلام گراها در لیبی هستند. شیخ «صادق الغریانی» مفتی تبعیدی لیبی که طرفداران بسیاری در این کشور دارد و مدت‌ها پیشبها نگلستان مهاجرت کرده بود و اکنون به لیبی بازگشته داعیه برقراری حکومت اسلامی را در لیبی دارد. «عبدالله ناکر» انقلابی دیگری که میانه روست و طرفداران زیادی در میان انقلابیون دارد، و یاز دیگر عناصر تاثیرگذار در حکومت آینده لیبی است و نیز گفته می‌شود فردی اسلام گرا، مستقل و میان روست.
در مقابل آن ها، گروه‌های غربی مذهبی و لائیکی هستند که از حمایت‌های فکری و تشکیلاتی غرب برخورد دارند. آنان در فرایند سرنگونی قذافی به انقلابیون کمک‌های فکری، لجستیکی و مالی کرده اند و اکنون دنبال سهم خواهی از انقلاب لیبی اند. (51) آنان هرگز به حکومت اسلامی در لیبی تن نمی‌دهند، چرا که ایجاد یک حکومت اسلامی مطلوبشان نیست از سوی دیگر مردم لیبی مذهبی هستند و بر استفاده از قوانین اسلامی در حکومت آینده لیبی تاکید دارند. هر چه غرب تلاش می‌کند به در بسته می‌خورد و کشورهای منطقه با پایداری خودشان اثبات کرده اند که دومینوی شکل گرفته در جهان اسلام فصل جدیدی در بیدار اسلامی است و هدف اصلی مردم منطقه حرکت به سمت اجرا و پیاده سازی قوانین اسلام در کشورشان می‌باشد. در همین راستا مصطفی عبدالجلیل رئیس شورای ملی انتقال لیبی در طرابلس اعلام کرد اسلام معتدل منبع اصلی برای قانونگذاری در این کشور خواهد بود و مخالفت خود را با «ایدئولوژی افراطی» مورد تاکید قرار داد. وی در همایشی با حضور هزاران نفر در میدان الشهداء در مرکز طرابلس در سخنانی گفت: "اسلام در لیبی همان اسلام میانه رو است ما هرگز اجازه نخواهیم داد که هیچ گونه ایدئولوژی افراطی، راست گرا یا چپ گرا درلیبی به قدرت برسد ملت ما مسلمانان است و راه میانه روی را در پیش خواهد گرفت." وی در این سخنرانی نسبت به مصادره انقلاب به ملت لیبی هشدار داد و بر وحدت ملی در این کشور تاکید کرد و خطاب به جمعیت حاضر گفت: "شما در برابر کسانی که می‌خواهند انقلاب را به راست و یا چپ منحرف کنند ایستادگی کردید." (52)

3- گروه‌های موجود

هر چند بعد از سقوط قذافی، احزاب متعدد اسلامی اعلام موجودیت کردند. بااین حال به طور کلی می‌توان مهم ترین گروه‌های اسلام گرای موجود درعرصه سیاسی لیبی را به صورت زیر تقسیم کرد:
1-جنبش اسلامی خواهان تغییر: این جنبش پس از درخواست‌ها و تغییرات درداخل لیبی و کشورهای همسایه آن به جای گروه منحل شده "مبارزان لیبی" شکل گرفت. این جنبش به طور کلی با همان گروه مبارزان لیبی به کار خود ادامه داد و به طور رسمی در 15 فوریه 2011 یعنی فقط دو روز قبل از شروع انقلاب 17 فوریه لیبی- اعلام موجودیت کرد. (53)
2- جنبش اخوان المسلمین: اگرچه لیبی در زمان قذافی هیچ قانون مشخص و مدونی برای تشکیل احزاب نداشت و از زمان فروپاشی حکومت قذافی هم چنین قانونی تصویب نشده است، اما پس از سقوط قذافی، سخنگوی اخوان با اعلام خبر تشکیل این حزب تاکید کرد که حزب "عدالت و توسعه" لیبی- که شکل جدیدی از جمیت اخوان المسلمین است- در 18 شهر و منطقه دفتر نمایندگی خواهد داشت. به دنبال این اعلام موجودیت، بیش از 1400 عضو در نخستین گردهمایی این حزب شرکت کردند. با تشکیل این حزب می‌توان اخوان را سازمانی ترین تشکیلات سیاسی دانست که پس از قذافی در لیبی شکل گرفته است. درمیان طرفدارانر این گروه می‌توان به تجار موفقی اشاره کرد که پس از سال‌های زندگی در خارج از لیبی به داخل باز گشته اند تا در دنیای سیاست پس از سرهنگ سهمی داشته باشند البته باید یاد آور شد که، برخی نهادهای اجتماعی و بنگاه‌های خیریه هم از طرفداران اخوان هستند.
3- جنبش تجمع اسلامی: این جنبش در سال 1992 در شهر ژنو تاسیس شد و رهبری آن را "عبدالوهاب الهلالی" بر عهده دارد که موضعی معتدل و میانه رو را که در واقع شکل تعدیل شده و متعادل اندیشه‌های گروه " اخوان المسلمین" لیبی و " گروه مبارزان" لیبی است، در پیش گرفته است. این جنبش، دارای معاهده و ساختار تشکیلاتی و بیانیه‌های داخلی است که فعالیت‌ها و گرایش هایش را محدود کرده و ارتباط را بین اعضاء و رهبران برقرار می‌کند. علاو بر این تجمع اکثر فرماندهان و رهبران و اعضای خود را در کشتار دسته جمعی بوسلیم در سال 1996 از دست داده است. (54)
4- حزب الوطن، همچنین معروف به حزب ملی (اسلام گرا): این حزب توسط عبدالکریم بالحاج جهادگر و فرمانده سابق انقلابیون لیبی و مسلم علی السلب سلفی فوق محافظه گر تاسیس شد گفته می‌شود السلب با اخوان المسلمین رابطه داشته و در فرار بالج از زندان یک سال قبل از انقلاب نقش داشته است، مخالفان می‌گویند این حزب توسط کشور دولت قطر ایجاد تامین مالی می‌شود. با این وجود، اعضای حزب ملی این اتهامات را رد کرد و بیان می‌کنند که تمام بودجه آن‌ها از داخل لیبی تامین می‌شود. (55)
5- گروه‌های صوفی: این جنبش، قدیمی ترین جنبش بین جریان‌های اسلام سیاسی در لیبی است و معروف ترین بازیگر اصلی در آن، طریقه صوفی «السنوسیه» است که پیش از این در باب آن سخن گفته شد. سنوسیه از سمت مناطق شرقی لیبی توسط شبکه‌ای از دینداران در لیبی پا گرفت و نقش سیاسی مهم را درکنترل و مهاردرگیریه ا و اختلافات قبیله‌ای لیبی داش تا اجایی هک توانست بسایری ازا ین قبایل را با یکدیگر متحد کند. (56)

4- فرصت‌ها و چالش‌ها

به رغم وجود جنبش‌های اسلامی گوناگون درکشور، جریان‌های اسلامی از محدویت‌ها و نقاط ضعف شدیدی در تشکیلات خود رنج می‌برند و به رهبری واضح و مشخصی نیاز دارند. جالش‌های مذکور نقش بزرگی در پراکندگی و عدم انسجام حجریان اسلامی لیبی ایفا می‌کنند و می‌توان این مسئله را در عدم داشتن دیدگاه‌های مشترک برای ساختن آینده کشور و نیز آشکار نبودن دیدگاه‌ها نسبت به جریان خودشان، به خوبی استنتاج کرد. (57) به هر حال هنوز نیروها و جریان‌های اسلامی درلیبی، جز اخوان المسلمین، دیدگاه‌های خود را برای مرحله بعدی اباز نکرده اند و این فقط گروه اخوان المسلمین لیبی است که اعلام کرده تصمیم دارد با برخی گروه‌ها یک حزب سیاسی اسلامگرای فراگیر را در لیبی تشکیل دهد. میان جریان‌های اسلامی رقابت زیادی به ویژه میان اخوان المسلمین، جنبش اسلایم خواهان تغییر و گروه تجمع اسلامی وجود دارد و در عین حال و با وجود پایان یافتن جنگ در لیبی تاکید تعداد بسیاری از انقلابیون مسلمان به حفظ سلاح تا پایان مرحله انتقالی در لیبی و آغاز عملیات سیاسی دموکراتیک در این کشور بر بی ثباتی بیشتر لیبی می‌انجامید. با برگزاری انتخابات پارلمانی، اسلام گرایان نتوانستند، گیرویز چشمگیری را به دست آورند. به رغم پیروزی‌های انتخاباتی در مصر و تونس، اسلام گرایان به شکست در انتخابات پارلمانی لیبی اذغان کردندن، در مقابل، احزاب لیبرال هوادار محمود جبریل، نخست وزیر مستعفی منتخب شورای انتقالی لیبی، توانست اکثریت آراء را از آن خود کند. محمود جبریل تا سال 2007 دردانشگاه‌های آمریکا علوم سیاسی تدرسی می‌کرد. در این سال به دعوت دوتل لیبی برای شرکت در توسعه کشور به طرابلس بازگشت اما در جریان خیزش مخالفان علیه قذافی به آنها پیوست. وی شورای انتقالی را در بنغازی تشکیل داد و با نفوذی که در غرب داشت، توانست به سرعت پشتیبانی فرانسه را برای انقلابیون جلب کند: اگر چه احزاباسلام گرا در لیبی به دلیل سرکوب شدید از سوی رژیم معمر قذافی در کشور خوداشن ناشناخته مانده اند، اما این بدان معنا نیست که با روی کارآمدن سکولارها، قوانین اسلامی اجرا نشود. نکت دیگری که بر نتیجه انتخابات تاثیر گذاشت این واقعیت بود که اخوان المسلمین مصر و همچنین شبه نظامیان اسلامگرای لیبی به رهبری عبدالحکیم بلحاج در میان مردم لیبی محبوبیت برادران دینی خود را در مصر نداشتند. بلحاج که سال‌ها در افغانستان می‌جنگید بعد به اتهام عضویت در القاعده دستگیر و تسلیم آمریکا شد. وی مدت‌ها در آمریکا زندانی بود و با آغاز شورش‌ها در لیبی به کشور بازگشت و فرماندهی شبه نظامیان را به عهده گرفت. از همان آغاز بسیاری از لیبیایی‌ها نسبت به حضور وی در انقلاب لیبی تردید داشتند. (58) از نظربرخی از تحلیل گران اروپایی، پیروزی اسلام گرایان در مصر و تونس، به جای آنکه جبهه اسلام گرایان را در لیبی تقویت کند، هشداری برای مردم لیبی بود که از آنها فاصله بگیرد. البته مواضع محمود جبریل در برابر اسلام نیز در پیروزی نیروهای لیبرال طرفدار وی بی تاثیر نبود. وی و نزدیکانش در یک سال گذشته هرگز روی سکولار بودن خود تاکید نکردند، بلکه همواره گفتند که اسلام مبنای قانون گذاری در لیبی خواهد بود. همین نکته سبب شد بسیاری از مردم سنی مذهب لیبی، تقویت جبریل را به گزینش افراد مشکوکی مانند عبدالحکیم بلحاج ترجیح بدهند. (59)

جمع بندی

می توان تحلیل دکمجیان در خصوص وضعیت اسلام‌گرایی در لیبی را مبنای این جمع بندی قار داد؛ چرا که لیبی هنوز هم به عنوان یک کشور خاص در میان جنبش‌های اخیر عرب شناخته می‌شود. دکمجیان، متاثر از ارنست گلنر، وضعیت جنبش‌های اسلامی درکشورهای مختلف را درا متداد دو بعد الف. بنیادگرایی اسلامی در برابر اسلام منفعل، و ب. رادیکالیسم اجتماعی در برابر محافظه کاری اجتماعی به چهار مقوله کلی تقسیم می‌کند. 1-رادیکالیسم اسلامی (شامل ایران، سودان و لیبی)؛ 2- اسلام محافظه کار (شامل عربستان، مراکش، اردن، عمان، کویت، قطر، بحرین وامارت عربی)؛ 3- سازگار غیرمذهبی (شامل تونس، الجزایر سوریه، عراق، مصر و یمن)؛ 4- محافظه کار غیر مذهبی (لبنان). (60) از نظر وی لیبی از هر نظر، در جامعه عربی و جهانی یک نمونه و مورد منحصر به فرد است. چرا که در آن زمان، دعوت قذافی یک ترکیب غیرعادی از اسلام، پوپولیسم، سوسیالیسم و عربیسم بود. قذافی یا ترکیب مردم گرایی فره مندانه، التهاب ایدئولوژیک و سرکوب و فشار حساب شده، یک جمهوری اسلامی به وجود آورده بود که به صورت یک جامعه پوپولیستی، تمامی نیروهای مخالف، از جمله اجتماعات اسلامی، جناح‌های ارتشی و ناصریست‌ها کنار زده بود. (61)
وضعیت به دست آمده پس از سرنگونی قذافی نیز افق روشنی از آینده اسلام گرایی را در اختیار نمی‌گذارد. در واقع حکومت چندین دهه قذافی از یک سو، و از دیگر سو، گسترش مناسبات فرهنگی مردم لیبی درپرتو ارتباطات جهانی، وضع متضادی را برای جامعه قبیله‌ای لیبی به ارمغان آورده است. از همین رو، جریان اسلامگرایی دراین کشور یک جریان نیندیشیده است. برخلاف کشورهایی مانند مصر که به اسلامگرایی و تشکیل حکومت اسلامی از زوایای مختلفی مورد اندیشه قرار گرفته است، مردم لیبی فاصله زیادی تا تامل ب اسلامگرایی (و در سوی دیگر، تامل بر سر اموری چون دموکراسی و حقوق بشر) دارند. از همین نظر، میدان فعالیت نظری وعملی مردم لیبی، قلمروی فراخ برای آزمون و خطا در خصوص نحوه و شکل و اهداف حکومت خواهد بود.
منابع :
بن علی، عبدالمالک بن عبدالقادر، الفوائد الجلیة فی تاریخ العائلة السنوسیه، المملکة اللیبیة، 1966
حائری، عبدالهادی، ایران و جهان اسلام؛ پژوهش‌هایی تاریخی پیرامون اندیشه‌ها و جنبش های، مشهد: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، اول، 1368
حلبی، علی اصغر، تاریخ نهضت‌های دینی سیاسی معاصر، تهران: انتشارات زوار، اول، 1382
الدجانی، احمد صدفی، الحرکة السنوسیة، بیروت، الطبعة الثانیة، 1988
دکمجیان، هرایر، اسلام در انقلاب: جنبشهای اسلامی در جهان عرب، ترجمه حمید احمدی، تهران، کیهان 1383
ستودارد، لوثروب، حاضر العالم الاسلامی،ترجمه حجاج نویهض، بیروت، 1971
سخاوتی، نصرالله، جنبش هایاسلامی معاصرشمال آفریقا، قم، بوستان کتاب، 1389
اسنوسی، محمد بن علی، السلسبیل المعین فی الطرائق الاربعین، المملکة البیییة، 1968
اسنوسی، محمد بن علی، المنهل الروی الرائق فی اساتید العلوم و اصول الطرائق، بیتا
السنوسی، محمد بن علی،ایقاظ الوسنان فی العمل بالاحدث و القرآن، القاهره، دارالقلم 1986
السنوسی، محمد بن علی، مقدمة موطا الامام مالک، المملکة الیبیة، الطبعة الاولی، 1968
شکری، محمد فواد، السنوسیه دین و دولة، بیروت، 1948
الصلابی، علی محمد، الثمار الزکیة للحرکة السنوسیة فی لیبیا، المملکة الیبییة،1992
عابد، عبدالله، السنسوسی، مجموعه أحزاب و أوراد طریقة السادة السنوسیة، المملکة اللیبییة، 1969
عماره، محمد، تیارات الیقظة الاسلامیه الحدیثه، کتاب الهلال- لاقاهره، 1982
عماره، محمد، مسلمون ثوار،بیروت، 1974
محمد الطیب بن ادرس الاشهب، السنوسی الکبیر، القاهره، 1969
مصطفی، جمال الدین عبدالرحیم، حرکة التجدیدالاسلام فی العالم العربی الحدیث، القاهره، 1979
موثقی، سید احمد، جنبش‌های اسلامی معاصر، تهران، سمت، دوم، 1379
الناضوری، رشید، و جلال یحیی، تاریخ المغرب الکبیر، بیروت، دارالنهضة العربیة، 1981
Alison Pargeter, Libya: The Rise and Fall of Qaddafi, Yale University Prees Jul.31, 2012 Dekmejian, R. Hrair and Margaret j. Wyszomirski Charismatic Leadership in Islam: The Mahdi of Sudan Comparative Studies in Society and History No 2. (Mar.1972)
John E Jessup An encyclopedic dictionary of conflict and conflict resolution, 1945-1996. reenWood Publishing Group 1998
Muammar Qaddafi. Edmond Jouve, Angela Parfitt My Vision, John Blake, 2005.
Robert Qwen Freedman Jouve, Angela Parfitt, My vision John Blake, 2005.
The Middle East Enteres the Twenty-firest Century, University Press of Florida, Dec 1 2002
ابو الخیر، علی، فلسفه الزوایا فی الفکر السنوسی:
http://www.kalema.net/v1/?rpt=674&art
تسخیری، محمد هادی، طریقه سنوسیه یا صوفیان اصلاح گرا:
http:/ taskhiri.blogfa.com/post-20.aspx
حلمی زاده، احمد، تاریخ الدوله العثمانیه:
http://www.uqae.ii5ii.com/showthread.php?t=230&page=1
سقر، احمد، الحرکه السنوسیه http://www.uqae.ii5ii.com/showthread.php?t=230&page=1
سلون، حامد،السید محمد بن علی السنوسی الکبیر: الموسس للطریقه السنوسیه در:
http://www.ra7maa.com/showthread.php?t=11505
الشافر، محمد، السید محمد بن علی السنوسی المستغانیم الخطابی، 2010
http://www.mostaghanem.com/t15topichttp:
صالح، احمد خلف، هل الطریقه السنوسیه الصوفیه هی سلفیه ام بدعیه //www.yel.org/vb/showthread.php?t=193773
عامر، محمود، السنوسیون، «الموسوعه العربیه»:
http://www.arab-ency.com/index.php?module=pnEncyclopedia & func=display-term&id=14794
عبدالرحمن، منصف، کشف الکذب و التزویر علی السنوسی الکبیر
http://www.libya-watanona.com/adab/mabdelrahman/ma260410a.thm
محمد، احمد، السید محمد بن علی السنوسی المستغانمی الخطابی:
http://reasearcher. ahlamontada.com/forum.htm
محمود، مصطفی، مختصر تاریخ السنوسیه:
http://www.fatmia.com/vb/showthread.php?p=600
المحمودی، ع، الرد علی الاسئله السنوسیه، (اوریل 2009)، در:
htpp://www.libya-watanona.com/adab/mahmoudi/mm11049a.htm
محمد بن علی السنوسی المستغانمی الخطایی در:
http://reaearcher.ahlamontada.com/forum.htm
encyclopaedia Britannica: Sanusi, or Grand al-Sanusi. or Sidi Muhammad ibn Ali as-htm.
htpp://rasad.org/1389/12/07/tah-libi-2
http:// www.iranacademic.com
Alison Pargeter.Libya:The Rise and Fall of Qaddafi. Yale university Press, Jul 31, 2012
htpp://www. telegraph.co.uk
htpp:www.washingtontimes.com
htpp:// www. aliazeera.com/news/africa/2012/06/2012626224516206109.html
http:www.yic.ir
http:// islamtimes.org/vdcfcedyiw6deya.igiw.html
http://www.yic.ir
http:andishehsonat.com
http://www.afran.ir

پی‌نوشت‌ها:

1- عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی
mortezabahrani@yahoo.com

2- کارشناس ارشد روابط بین الملل
smhosseini79@gmail.com
3- ابو الخیر، علی، فلسفه الزوایا فی الفکر السنوسی:
http://www.kalema.net/v1/?rpt=674&art
4-السید محمد بن علی السنوسی المستغانمی الخطابی:
http://reasearcher. ahlamontada.com/forum.htm
5-محمود عامر، السنوسیون، «الموسوعه العربیه»:
http://www.arab-ency.com/index.php?module=pnEncyclopedia & func=display-term&id=14794
6-محمد الشافر، السید محمد بن علی السنوسی المستغانیم الخطابی، 2010
http://www.mostaghanem.com/t15topic
7-علی ابو الخیر، فلسفه الزوایا فی الفکر السنوسی:
http://www.kalema.net/v1/?rpt=674&art
8- فضیل الهادی، قراء فی تاریخ السنوسی الکبیر:
http://www.uqae.ii5ii.com/showthread.php
9- سید احمد موثقی، جنبش‌های اسلامی معاصر، انتشارات سمت تهران،1374 شمسی، ص 220
10- محمد هادی تسخیری، طریقه ی سنوسیه یا صوفیان اصلاح گرا:

http:/ taskhiri.blogfa.com/post-20.aspx
11-حرکه السنوسیه در:
http://www.uqa.ii5ii.com/showthread.php?t=230&page
12-محمد عمارة، تیارات الیقظة الاسلامیة الحدیثه، کتاب الهلال- القاهره، 1982، ص 35
13- محمد فواد شکری، السنوسیة دین و دولة، بیروت، 1948، ص 74
14- احمد صدقی الدجانی، الحرکة السنوسیة، نشأتها و نموها فی القرن التاسع عشر، بیروت- 1967، ص 237
15- عبدالهادی حائری، ایران و جهان اسلام، پژوهش‌های تاریخی پیرامون اندیشه‌ها و جنبش های، مشهد: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، اول، 1368، ص 176
16- منصف عبدالرحمن، کشف الکذب و التزویر علی السنوسی الکبیر:
17-htpp://www.libya-watanona.com/adab/mahmoudi/ma260410a.htm
18-همان
19-السنوسی، ایقاظ الوسنان فی العمل بالحدیث و القرآن، ص 39
20- السنوسی، المسائل العشر، ص 9
21- السنوسی، المنهل الروی، ص 86
22- علی ابوالخیر، فلسفه الزوایا فی الفکر السنوسی:
23- ابو الخیر، علی، فلسفه الزوایا فی الفکر السنوسی:
http://www.kalema.net/v1/?rpt=674&art
24-الحرکة السنوسیة در:
http://www.uqa.ii5ii.com/showthread.php?t=230&page
25-«من ترک الجدال و هو مبطل بنی الله له بیتاً یف الجنة و من ترکه و هو محق بنی الله له بیتاً فی وسطها، و من حسن خلقه بنی الله له بیتاً فی أعلاها». الحرکة السنوسیه در:
http://www.uqa.ii5ii.com/showthread.php?t=230&page
26- فضیل الهادی، قراءة فی تاریخ السنوسی الکبیر:
http://www.uqa.ii5ii.com/showthread.php
27-محمود عامر، السنوسیون، «الموسوعه العربیه»:
http://www.arab-ency.com/index.php?module=pnEncyclopedia & func=display-term&id=14794
28-حیوة عمرالمختار، چاپ پنجم: انتشارات دارالجیل، بیروت 1407 قمری، ص 33
29- موثقی، پیشین، صص 229-224
30- John E Jessup An encyclopedic dictionary of conflict and conflict resolution, 1945-1996. reenWood Publishing Group 1998
31-جواد نوائیان رودسردی، لیبی، از عمر مختار تا قذافی! 7/12/1389
http://rasad.org/1389/12/07/tah-libi-2//
32- Taylor & Francis An Atlas of Middle Eastern Affairs First publish in Great Britain by Frederic A Paraeger Inc 1964. p 98-99
33-جواد نوائیان رودسردی، لیبی، از عمر مختار تا قذافی! 7/12/1389
http://rasad.org/1389/12/07/tah-libi-2
34-yahin H. Zoubir North Africa in Transition state, socity, aand Economic Transformation in the 1990. University press of florida.1999
35- Robert Qwen Freedman The Middle East Enters the Twenty-First Century University Press of Florida Dec 1, 2002. p 253-256
36-شکیب جاوید، اخوان المسلمین در منطقه شمال آفریقا:
htpp:// www. bashgah.net/fa/content/print-version/14527(sun Apr 14 15:14:32 2013(
37- Alison pargeter, libya :The Rise and Fall of Qaddafi, Yale University press jul 31, 2012
38- www.libya. blogfa.com/post-106aspx
39- نصرالله سخاوتی، جنبش‌های اسلامی معاصر شمال آفریقا، قم، بوستان کتاب، 1389
40-Lisa Anderson Qaddafis Islam. In Voices of Resurgent Islam ED. Jhon Esposito (New York: Oxford Univ. Press. 1983).138-39
41- Muammar Qaddafi. Edmond Jouve, Angela Parfitt My Vision, John Blake, 2005
42-همان
43-Mary-Jane Deeb, Libya s Foreign Policy in North Africa (Boulder.Colo:Westiview.1991) 49-110
44- Mummar al-Qadhafi The Green Book Parts one Two and Three (n.p.n.d)
45- اسلام گرایی در سودان، لیبی و یمن
htpp://www.iranacademic.com/article/p11633
46-Lisa Anderson Qaddafis Islam. In Voices of Resurgent Islam ED. Jhon Esposito (New York: Oxford Univ. Press. 1983).138-39
47- Muammar Qaddafi. Edmond Jouve, Angela Parfitt My Vision, John Blake, 2005
48-mary-jane deeb, Libyal s Foreign Policy in North Africa. 173
49- Amnesty Internation Report 1992. 174-75
50-جواد نوائیان رودسردی، لیبی، از عمر مختار تا قذافی! 7/12/1389
http://rasad.org/1389/12/07/tah-libi-2
51-همان
52-carlo Panara, Gary Wilson, the Arab Spring:New Patterns for Democracy and International Law Martinus Nijhoff Publishers. Jan 9,2013
53- New York Times Security Council Calls For War Crimes Inquiry in Libya"
BBc NEWs "Libya: Muammar Gaddafi subject to ICC arrest warrant"
CNBCNews"Libyan rebel forces penetrate Qaddafi s compound"
54-Alison pargeter Libya: The Rise and Fall of Qaddafi Yale University Press Jul 31. 2012 http://andisheh sonat.com/component/content/articke/139
اسلام معتدل منبع قانونگذاری در لیبی.
55-جریان شناسی گروه‌های اسلامی در لیبی، موسسه مطالعاتی و تحقیقاتی آفران به آدرس اینترنتی:
htpp:// www.afran.ir/modules/smarsection/item.php?itemid=2188
56- نگاهی به 4 جریان اسلامگرای حاضر در انتخابات پارلمانی لیبی، پایگاه تحلیلی اسلام تایمز به آدرس اینترنتی:
http://islamtimes.org/vdcfcedyiw6deya. igiw.html
57-ماهیت احزاب کلیدی لیبی، باشگاه خبرنگاران جوان به آدرس اینترنتی :
htp://www.yic.ir/fa/news/4014997
58- افران همان
Libya s political parties: htpp://www.alizeera.com/ news/africa/2012/6/202626224516206109.html
59-Nik Meo Tripoli Libya: revolutionaries turn on each other as fears grow for law and order 31 Oct 2011. http:// www. telegraph. co.uk/News/Worldnews/africaandindianocean/libya/8860684/libya-revolutionaries- turn-on- each-other-as-fears-qrow-law-and -ordwe.html
60- Maggie Michael Liberal See Leadin Libyan elections Sunday July 8, 2012 htp:// www. Washingtontimes. com/ News/ 2012/Jul/8/Liberals-see-Lead-in-libyan-elections
61- هرایر دکمجیان، اسلام در انقلاب: جنبشهای اسلامی در جهان عرب، ترجمه حمید احمدی، تهران، کیهان 1383 صص 133-132
62- همان، ص 134

منبع مقاله :
حاتمی، محمد رضا، بحرانی، مرتضی؛ (1392)، دایرة المعارف جنبش‌های اسلامی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.
 
نسخه چاپی