منتظري از عزل تا پس از غائله 23 آبان
منتظري از عزل تا پس از غائله 23 آبان
منتظري از عزل تا پس از غائله 23 آبان

مؤلف : اداره سیاسی ستاد نمایندگی ولی فقیه در سپاه

در اين مقاله روند تحرکات آقاي منتظري از زمان عزل تا پس از غائله 23 آبان سال 76 مورد بررسي قرار مي گيرد .
شيوه اتخاد شده براي بررسي اين موضوع ، تحليلي – تاريخي است و با توجه به اين که ما در بخش تاريخي آن به صحنه وقوع جريانات نزديک مي باشيم و يا به بيان بهتر در متن حوادث قرار داريم ، قطعاً از بسياري آفتهاي روشهاي تاريخي نيز مصرف خواهيم بود .
درباه بخش تحليلي اين بررسي نيز بايد گفت : اگر چه شيوه ما در اين بررسي و پرداز تحليلي –تاريخي است و سعي شده تا همگام و همراه با واقعيت گام برداشته شود ، اما بر اين نکته نيز تاکيد ميشود که واقعيات جلوه هايي از باورها و محاسبات پنهاني است که در قالب حوادث و رفتارها رخ مي نمايد ، لذا به منظور دستيابي به انگيزه هاي اصلي و عمق حوادث و جريانات بايد کوشيد تا به وجه پنهان ناپيداي واقعيات دست پيدا کرد و يا حداقل به آن نزديک شد و اين همان بخشهاي تحليلي اين بررسي است . ديگر اين که ما در اين بحث درصدد کشف و اثبات موضع مخالف يا عدم مخالفت وي با نظام و رهبري آن نيستيم – زيرا اين امر براي ما مفروغ عنه و اثبات شده است – اگر چه در مسير پيش گرفته الزاماً با آن مواجه خواهيم شد .
ديگر آنکه ، در بدو ورود به بحث بايد با يک مرز بندي ، جناح حق و باطل را دقيقاً مشخص کرد تا بتوان بدون هر گونه شک و ترديد به ارزيابي فرايند حادثه پرداخت ، زيرا حيرت و سرگشتگي در چنين امور و عدم اعتقاد به حق و باطل بودن يکي از دو جناح ، سبب متاثر شدن از وقايع و در نتيجه دور شدن از هدف اصلي خواهد شد . اضافه بر آن که قرار گرفتن در چنين حالتي امکان فرو غلتيدن در جناح مياني را – که پيوند پنهاني به جناح باطل دارد – فراهم مي کند ، همان گونه که بسياري در لحظات حساس و تعيين کننده تاريخ به منظور حفظ خود به جناح مياني خزيدند و در نهايت موجبات تقويت باطل و تضعيف حق را فراهم کردند . اين جبهه مياني جايگاه افراد سست عنصر ، شکاک ، بي اراده ، ترسو ، عافيت طلب و محافظه کار ، جاهل ، منافق و ... است و تاريخ در زمان رويارويي حق و باطل ، مشحون از چنين جناحهاي مياني بوده است .
الف ـ تحليل شخصيت آقاي منتظري
از آنجا که محور اصلي بحث ، بررسي عملکرد آقاي منتظري ، پس از عزل است ، ناگزير مي بايد تا حدودي با شخصيت و ويژگي هاي فردي وي آشنا شويم ، زيرا که عملکرد انسانها فرايندي از خصيصه هاي ذاتي و اکتسابي آنهاست .در صورت شناخت دقيق اين دو عامل مي توان تا حدودي به نوع رفتار هاي افراد نزديک شد و حتي آنها را پيش بيني کرد . اما پاره اي از ويژگي هاي آقاي منتظري :
1ـفردي با سابقه مبارزات طولاني :
اگر بخواهيم بجز امام (رحمت الله علیه) در ميان بزرگاني که در دوران رژيم منحوس پهلوي ، اقدام به مبارزه با رژيم کردند و به اين سبب گرفتار مصايب سخت ، سنگين و طولاني شدند ، چند نفر را به عنوان شاخصان اصلي پيدا کنيم قطعاً مي بايست آقاي منتظري را در زمره نخستين اين افراد انتخاب شده قرار داد.
2ـصاحب نام در فقه :
همان گونه که در بيانات حضرت امام (رحمت الله علیه) نيز مشاهده مي شود ، آقاي منتظري از جمله افرادي است که در امور فقهي از تبحر خاص و قابل توجهي برخوردار است و قريب به اتفاق افراد حوزه نيز اين بُعد از شخصيت وي را تائيد مي کنند .
3ـداشتن جاي پا در حوزه :
شهرت فقهي آقاي منتظري ، جايگاهي را براي وي در حوزه بوجود آورد که علي رغم رويارويي با نظام و رهبري ، اين جايگاه همچنان حفظ شده است و اين امر از يک بُعد ناشي از آن است که توجه سنتي و ساختاري حوزه از ديرباز ، به علم فقه بوده ، است و حق هم همين است . لذا غالباً افرادي در حوزه مورد عنايت اصلي قرار مي گرفته اند و بالاترين جايگاه را در دست مي آورند که در علم فقه سرآمد ديگران بوده اند ، هر چند در همان حال ، افراد قدرتمندي در فلسفه ، تاريخ ، عرفان، اخلاق ، تفسير و ... نيز در حوزه وجود داشته اند . همين ويژگي فقاهتي آقاي منتظري سايه سنگيني بود که از سوي وي بر حوزه افکنده شده بود و تا حدود زيادي توانست او را پس از سقوط ، حفظ کند.
4ـشجاعت :
سابقه طولاني آقاي منتظري در مبارزه با رژيم شاهنشاهي و همچنين سرسختيهاي وي در اين راه حاکي از شجاعت او در امر مبارزه و مخالفت است .
5ـشهرت در نزد مردم :
از جمله مسايلي که در گذشته با نام و ياد وي پيوند خورد شهرت و اعتباري بود که از رهگذر توجه شخصيتها در سالهاي اول انقلاب نسبت به وي ، براي او حاصل شد ، به نحوي که در تمام کشور عکسهاي او به همراه گزيده سخنانش در منظر و نگاه مردم قرار داشت و همين توجه به بويژه از سوي شخصيتها ، وي را تا جايگاه قائم مقامي حضرت امام(رحمت الله علیه) ارتقاء داد .
6ـلجاجت ، خود محوري، عُجب و غرور ، تاثير پذيري و بهانه جويي :
از بررسي مجموعه رفتارهاي آقاي منتظري خصوصاً از سال 63به بعد بويژه در رابطه با پرونده مهدي هاشمي و به طور مشخص در برخورد هاي وي با نظام پس از اعدام مهدي هاشمي ، به روشني مي توان تبلور صفات رذيله فوق را در گفتار و رفتار وي مشاهده کرد . به عنوان نمونه به بخشي از سخنان وي اشاره شود :
«... دشمنان ما که اين جنگ را تحميل کردند آنها پيروز از کار درآمدند و چقدر نيرو و جوانان از دست ما رفت و چه شهرهايي که خراب شد، چقدر شعارهايي داديم که غلط بود و خيلي از آنها ما را در دنيا منزوي کرده ، در جنگ خيلي اشتباه کرديم و خيلي جاها لجبازي کرديم . به حرف و تذکرات افراد عاقل در داخل و خارج که وساطت کردند توجه نکرديم .. حالا بايد جبران کنيم و مواظب باشيم که حالت لجاجت ، گوش نکردن به حرف و نصيحت ديگران ، خودمحوريهاي ، کنارزدن نيروهاي خوب ، بي اعتنايي به افراد و ... را کنار بگذاريم .وقتي کار به جايي مي رسد که صحبت من طلبه که از اول در انقلاب بوده او و دلسوز انقلاب بودم و هست ، سانسور شود واي به حال ديگران ...»(1)
وي در جاي ديگر مي گويد :
« ...شما برادران وخواهران مي دانيد که من با اين همه سوابقي که من در انقلاب داشتم ... من دوم شخص انقلاب بودم با اين که تعريف کردن جايز نيست من وقتي در انقلاب فعاليت داشتم و همين طور فرزند شهيد من ... در آنوقت ما پرچمدار انقلاب بوديم ، زندانهايش را رفتيم ، کتکهايش را هم خورديم ...چون نسبت به انقلاب از پايه گذاران انقلاب بودم ... و حفظ انقلاب که خودم از پايه گذاران انقلاب بوده ام ... فرزندم در اين راه رفته است ، نوه ام در اين راه رفته...»(2)
همچنين امام در مورد تاثير پذيري وي مي فرمايد :
«از آنجا که ساده لوح هستيد و سريعاً تحريک مي شود در هيچ کار سياسي دخالت نکنيد .» (3)
7ـفساد :
شايد قبول انتساب چنين صفتي مذمومي به آقاي منتظري دربادي امر غير قابل قبول باشد اما سير عملکرد او مويد اين امر است ضمن اين که ، فرد مطلعي در اين باره به نقل از امام (رحمت الله علیه) گفته است :
«البته اين که من نامه [06/01/1368] را پس گرفتم ، نه اين که پشيمان شدم و نه اين که اصرار شما مرا وادار کرد که اين نامه را پس بگيرم ، فقط ترسيدم که با پخش اين نامه ، خون مردم به جوش بيايد و بريزند آقاي منتظري را بکشند ... آقاي منتظري هم خودش فاسد است و هم شاگردي که تربيت مي کند ، فاسد تربيت مي کند . »(4)
با توجه به اين موارد مشخص مي شود که چرا حضرت امام (رحمت الله علیه) از ابتدا با قائم مقامي آقاي منتظري مخالف بود . براي دست يافتن به پاسخي منطقي دراين باره مي توان به متن قانون اساسي مراجعه کرد . در قانون اساسي درباره شرايط و صفات رهبر به اين ملاکها اشاره شده است :
1ـصلاحيت علمي لازم براي ارتقاء در ابواب مختلف فقه .
2ـعدالت و تقواي لازم براي رهبري امت اسلام .
3ـبينش صحيح سياسي و اجتماعي ، تدبير ، شجاعت ، مديريت و قدرت کافي براي رهبري.(5)
با توجه به صفات مثبت پيش گفته براي آقاي منتظري ، وي به سبب تسلط فقهي خود بر ابواب مختلف فقه ، شرايط بند يک را واجد است و باتوجه به نظر حضرت امام (رحمت الله علیه)و شخصيتهاي ديني ، وي تا پيش از برخورد خصمانه خود با امام و نظام از ويژگي عدالت و تقوا برخودار بود . حتي وي شجاعت مندرج در بند 3 را نيز ، به عنوان ضرورت رهبري واجد بود ، اما مشکل اساسي در بينش سياسي اجتماعي وي بود ، به طوري که به مرور از آغاز کار قائم مقامي رهبري مشخصي شده وي توانايي شناخت و تحليل مسايل سياسي و اجتماعي را ندارد ودراين عدم شناخت تا جايي پيش رفت که مسايل عيني و بديهيات را نيز بر نميتابيد .اين ادعا شناخت ادعا بروشني در موضع گيريهاي وي درباره پرونده مهدي هاشمي و همچنين انعکاس افکارش درقالب سخنرانيها پيرامون مسايل مهم کشور از جمله جنگ ، اثبات مي شود.
قانون اساسي همچنين به منظور احراز رهبري نظام به تدبير و مديريت اشاره کرده است که به شهادت تاريخ انقلاب ، وي حتي در اداره بيت خود نيز ناکام بود.
حال بايد ديد منتظري پيش از انقلاب با پس از انقلاب چه تفاوتي دارد . آقاي منتظري با اصول و پيچيدگي هاي دوران مبارز خوب آشنا بود و در نتيجه توانست با اتکا به برخي از خصيصه هاي مثبت خود با تمام قدرت و توان در مقابل رژيم پهلوي بايستد و سختيها ، اهانتها ، زندانها ، آوارگيها و ... را بخوبي تحمل کند و چهره روشني از خود ارائه دهد .اما متأسفانه وي در دوران استقرار نظام نتوانست حتي الفباي تداوم انقلاب را بخوبي فرا بگير تا چه رسد به شناسايي و درک قواعد و اصول متعدد و صد چندان پيچيده تر از دوران مبارزه را .
به سبب فقدان چنين درکي – در کنار عوامل متعددي – که از آن به ظهور صفات مذموم دروني وي مربوط مي شود – فاصله وي با امام (رحمت الله علیه) که به قواعد دوران استقرار نيز مطلع بودند ، روز به روز بيشتر مي شد . همين بي خبري آقاي منتظري از قواعد حاکم بر دوران استقرار طمع دشمنان انقلاب را نسبت به وي برانگيخت و در نهايت آنها را در هدف خود موفق کرد تا آنجا که حتي امام (رحمت الله علیه) نيز نتوانست با تمام تلاشي که به منظور حذف آقاي منتظري به کار گرفت او را نجات دهد. امام دراين باره به خود وي اين گونه هشدار داده بودند :
ـ لهذا اين حيثيت مقدس [شخصيت آقاي منتظري ] بايد از هر جنبه محفوظ و مصون باشد ، حفظ اين حيثيت به جهت عديده بر شما و همه ما واجب و احتمال خدشه دار شدن آن نيز منجر است براي اهليت بسيار آن . با اين مقدمه بايد عرض کنم اين حيثيت واجب المراعات به احتمال قوي بلکه ظن نزديک به واقع در معرض خطر است ، خصوصاً با داشتن مخالفين مؤثر در حوزه قم که ممکن است دنبال بهانه اي باشند . اين خطر بسيار مهم از ناحيه انتساب آقاي سيد مهدي هاشمي به شما .» (6)
ب ـ زمينه هاي بيروني ، بروز غائله 23 آبان 76
عزل آقاي منتظري از سوي حضرت امام(رحمت الله علیه) آن هم با آن لحن بسيار تند و خشن تمام بناي مستحکمي که آقاي منتظري در گذشته هاي دور در ابعاد مختلف براي بر پا کردن آن زحمتهاي طاقت فرسايي را متحمل شده بود ، در آستانه فرو ريختن قرارداد به عبارت ديگر حاصل و هستي يک عمر تلاش سياسي ، اجتماعي علمي ، فرهنگي و در معرض تبديل شدن به هبائاً بود . آقاي منتظري براي نجات هستي معنوي خود تنها يک راه داشت وآن هم گوش کردن به نصيحت آن بزرگوار که گوش حُجره برود . به درس و بحث بپردازد (7) و با مسايل سياسي کاري نداشته باشد :
«من صلاح شما و انقلاب را در اين مي بينم که شما فقيهي باشيد که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند .» (8)
امام(رحمت الله علیه) در جايي ديگر خطاب به آقاي منتظري مي فرمايد :
«از آنجا که ساده لوح هستيد و سريعاً تحريک مي شويد در هيچ کار سياسي دخالت نکنيد خدا از سر تقصيرات شما بگذرد . »(9)
آقاي منتظري در پاسخ به اين نصيحت مشفقانه امام (رحمت الله علیه) ، اگر چه با زيرکي ،در ظاهر مسأله را تمام شده وانمود کرد و خود را از آتش خشم الهي امام رهانيد ، اما در خفا پا در مسيري گذاشت که در نهايت منجر به عدم و ويراني بنايي شد که يادگار يک عمر تلاش و مجاهدت در راه خدا بود . طي کردن اين مسير خانمانسوز در يک مدت کوتاه و يا به صورت ناگهاني انجام نپذيرفت بلکه عوامل متعدد در خارج از شخصيت آقاي منتظري در مدت هفت سال با ويژگيهاي شخصيت آقاي منتظري در مدت هفت سال با ويژگي هاي شخصي ايشان و عملکرد دوران قبل از عزل وي تلفيق شدند و رسوايي جبران ناپذيري را در سرنوشت آقاي منتظري رقم زدند که در ذيل به برخي از اين عوامل اشاره مي شود :
1ـ غفت از روشن ساختن اذهان مردم دررابطه باعلت عزل آقاي منتظري ازسوي امام«ره »
حضرت امام پس از عزل آقاي منتظري از قائم مقام رهبري ، فرمودند : به منظور پاسخگويي به ابهامات و سؤالهايي که بر اذهان مردم حيرت زده و غافگير شده يورش آورده بود ، از کليه عناصري که به نوعي قادرند در سطح وسيع با افکار مردم ارتباط برقرار کنند ، خواستند که هم بر تشريح جايگاه مصلحت نظام بپردازند که در ارتباط مستقيم با عزل آقاي منتظري بوده است به نحوي که در يک آن تمام سوابق درخشان وي را هيچ کرد و هم اينکه بتدريج مرد از مسايل پنهان و امور دخيل در اين عزل آگاه شوند . حضرت امام اين دو خواسته خود را در يک مقطع کوتاه اعلام مي دارد و مي فرمايد :
«طلاب عزيز، ائمه محترم جمعه و جماعات روزنامه ها و راديو و تلويزيون بايد براي مردم اين قضيه ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسايلي است که مقدم بر همه چيز است و همه بايد تابع آن باشيم .(10)
و در جاي ديگر خطاب به نمايندگان مجلس و وزيران اين چنين مي فرمايد : « ان شاء الله خواهران و برادران در آينده تا اندازه اي روشن خواهند شد » (11)
با مراجعه به مجموعه اي از رسانه هاي مکتوب آن زمان اين مطلب آشکار مي شود که اگر چه اطلاعيه ها و بيانيه هاي مختلف و متعددي درباره اين حادثه مهم از سوي گروهها و جماعات صادر شد ، اما اين واکنش به دو علت نتوانست آنگونه که مي بايست به درخواست امام پاسخ شايسته دهد: اول اين که اين واکنشها آني و مقطعي بودند دوم اين که مخاطبان عمومي آنها کساني بودند که سالها با آقاي منتظري به عنوان شخصيت دوم انقلاب خو گرفته بودند و از او چهره وجيه و شايسته اي در نزد خود داشتند به نحوي که زدودن چنين تصويري از آقاي منتظري از حافظه مردم کاري بسيار مشکل بود و حداقل به تلاشي حساب شده و فراتر از دو سه ماه نياز داشت که چنين حرکتي از هيچ ناحيه اي صورت نگرفته . اين غفلت در حالي برجامعه و خواص عارض شد که آقاي منتظري به عنوان يک شخصيت مشهور و به عبارتي « نفر دوم انقلاب » اکنون در برابر رهبر و انقلاب قرار گرفته بود . وي توانست با اين چرخش خود در کانون توجهات قرار گيرد و تا حدودي تلاشهاي نيروهاي وفادار به نظام را از رونق و نفوذ بيندازد .
مدتي پس از عزل آقاي منتظري دو کتاب به نامهاي « رنجنامه » و « خاطرات سياسي» به ترتيب بوسيله مرحوم حجت الاسلام و المسلمين « حاج سيد احمد خميني » و حجت الاسلام و المسلمين «محمدي ري شهري » منتشر شد .عليرغم محتواي بسيار غني اين کتاب در جهت افشاي توطئه هاي شکل گرفته در سايه آقاي منتظري که بعدها نيز به عنوان اصلي ترين منابع و مباني تحليل تحرکات آقاي منتظري قرار گرفت، اما به دليل نداشتن پشتوانه يک جريان سازي قدرتمند در فضاي کشور ، تنها توانست اهل فن و علاقمندان به مسايل سياسي را متوجه خود سازد در حالي که جامعه با دور شدن از واقعه عزل آقاي منتظري ، فرصتي طلايي را درجهت تحليل دقيق و پيشينه هاي واقعه از دست مي داد و در واقع نيز چنين شد و حادثه عزل آقاي منتظري در اذهان عمومي به همان شکل وقوع باقي ماند البته البته نبايد عدم ايفاي نقش صحبت خواص را ناديده انگاشت حوادث بعدي نشان داد که عبور غير مجدانه از اين مرحله و عدم بر ملا ساختن رفتارهاي عنادورزانه آقاي منتظري و جريانات پيدا و پنهان وابسته به وي تا چه ميزان در تحريکات مجدد اين جريان مؤثر بوده است .
يکي از افراد آگاه و مطلع از جريانات آقاي منتظري مي گويد :
«به حاج احمد آقا عرض کردم ... چرا کسي حرفي نمي زند ؟ [عليه آقاي منتظري موضعگيري نمي کند ] فرمودند : من هم جگرم خون است . چرا من که پسر امام هستم بايد اين رنجنامه را بنويسم. اين کار من نبود کار ديگران بود ولي احساس کردم که خوب ديگران نمي آيند به صحنه ناچار شدم و ديدم که من بايد چنين کاري را بکنم.»(12)
2ـ حضور باقيمانده باند مهدي هاشمي در بيت آقاي منتظري :
از آنجا که در رسيدگي به پرونده سيد مهدي هاشمي تمام متهمان محکوم به مرگ نشدند و ريشه اين باندخطرناک خشک نشد و بسياري از کساني که اسمشان به نوعي دراين پرونده وجود داشت تبرئه شدند و برخي نيز به خارج از کشور گريختند ، و بعضي از افراد هم که عملکرد پيچيده اي داشتند عليرغم داشتن اتهام ، جان بدر بردند و بعدها در رابطه با آقاي منتظري و در جهت حمايت از وي براي بار دوم واردصحنه شدند . از جمله اين افراد و از مرموزترين متهمان اين پرونده «هادي هاشمي » داماد آقاي منتظري است . هنوز پس از گذشت بيش از ده سال از مختومه شدن پرونده مهدي هاشمي اين سؤال همچنان باقي است که کداميک از اين دو برادر خطرناک تر و مرموزتر بودند مهدي هاشمي يا هادي هاشمي ؟آقاي ري شهري در جايي از شخصيت مرموز هادي هاشمي اين گونه ياد مي کند : «در اين احوال حتي هادي هاشمي ، که به نظر بسياري ، ريشه ي فتنه بود ، ناچار شد از برادر خود تبري جويد .» (13)
و درجاي ديگري چنين آورده است :
«در گزارش هاي گوناگون در مورد مهدي هاشمي به تناسب جريان ، از هادي هاشمي نام برده مي شد . يک بار حضرت امام فرمودند :آقاي ...مرا قسم دادند که مهدي را رها کنيد و هادي را بگيريد ، چون همه فتنه ها زير سر هادي است .» (14)به گفته وزير اطلاعات وقت جناب حجت الاسلام و المسلمين محمد ري شهري اتهامات هادي هاشمي در ارتباط با پرونده مهدي هاشمي عبارت بودند از :
1ـ همکاري فعال با مهدي هاشمي در اشاعه افکار انحرافي و التفاطي و فعاليتهاي مخفي و پيچيده براي ضربه زدن به حاکميت موجود .
2ـزمينه سازي براي نفوذ گروههاي منحرف مانند نهضت منافقين خلق و جنبش مسلمانان مبارز در دفتر آيت الله منتظري
3ـزمينه سازي براي ارتباط وابستگان به گروهک محارب منافقين با دفتر جناب آقاي منتظري و ضربه زدن به حيثيت دفتر .
4ـضبط کردن مخفي مکالمات مسئولان کشور با آقاي منتظري و بهره برداري از نوارهاي مکالمات در جهت اهداف انحرافي خود .
5ـجوسازي عليه نظام و زير سؤال بردن حاکميت جمهوري اسلامي و رهبري پس از دستگيري مهدي هاشمي
6ـتهيه اعلاميه با امضاي جعلي از طلاب و فضاي حوزه علميه قم در جهت تضعيف مسئولان جمهوري اسلامي و دفاع از مهدي هاشمي و ساير افراد دستگير شده با او .
7ـنگهداري تعدادي سلاح و اسناد مربوط به مهدي هاشمي به طور غير قانوني در دفتر .
8ـنگهداري تعدادي از فراريان مرتبط با مهدي هاشمي در دفتر و فراري دادن آنها .( 15)
آقاي ري شهري وزير اطلاعات وقت اتهامات فوق را اين گونه ارزيابي مي کند :
«به نظر اينجانب مجرميت نامبرده در رابطه يا اکثر اتهامات ذکر شده محرز و غير قابل ترديد است و او دربازجوييها به تعدادي از اتهامات منتسب به خود اعتراف دارد و در مورد برخي مي گويد با نظر آقاي منتظري انجام شده است.» (16)
حضور مجدد چنين فردي با چنين سابقه اي مشحون از خلافکاري و توطئه در بيت آقاي منتظري بويژه پس از اين که کليه افراد اين جريان ضربه سنگيني را متحمل شده اند و هيچ گونه آثاري نيز از ندامت دروني در ارتباط با گذشته در رفتارشان وجود ندارد ، به خودي خود پيام آوري شکلگيري توطئه اي جديد در زماني ديگر است و گذشت ايام منتظران را بسرعت از انتظار خارج مي کند ، چرا که باز از سوي آن بيت پر مدعاي جاهل ، سرنخهاي توطئه و شيطنت جديد آشکار مي شود .
يکي از مسئولان قضايي وقت در اين باره چنين مي گويد :«چنانچه شما مطلع هستيد اخيراً (پيش از 21 بهمن 71) پنج ، شش نفر از افرادي که به ادعاي ما توطئه گر بودند دستگير شدند ، يکي از اينها در زمان مهدي هاشمي چند مرتبه دستگير و آزاد شد و يکي هم اخيراً هم دستگير شد . ما پس از آنکه اطلاعيه هاي فراواني را در سطح دانشگاهها و مساجد ديديم ،کار روي اين گروه را شروع کرديم و حدود يکماه پيش پنج ، شش نفر از اينها دستگير شدند ، که کار اين گروه تهيه و توزيع اطلاعيه بود ، کار ديگر اينها شايعه سازي بود ... اولين کاري که اينها انجام دادند و طبق اعتراف خودشان با سيد هادي داماد آقاي منتظري هم هماهنگ کردند ، اولين کار آنها اين بود که نامه 6/1 امام «ره » را انکار کردند ...
اينها اعتراف کردند که ما با آقاي منتظري ارتباط داشتيم و خيلي از مسايلمان را با ايشان مشاوره مي کرديم و همين طور با سيد هادي هم تماس داشتيم و اطلاعيه هايي که مي نوشتيم ، مي رفتيم پيش ايشان و ايشان هم تاييد مي کرد و پس از تاييد ، آن را تکثير مي کرديم و بنابراين اينها نسبت به ارتباط با آقاي منتظري و بيت ايشان اعتراف نمودند ... دو نفر از همين آقايان که هنوز دستگير نشده بودند ، خدمت آقاي منتظري رفتند و آقاي منتظري هم به آن دو نفر مي گويد که من عکس العمل نشان خواهم داد و شما هم به کارتان ادامه دهيد و به هرحال ما از عکس العمل آقا منتظري مطلع بوديم و منتظر عکس العمل بوديم ، تا اين که ايشان در تاريخ 71/11/21 عکس العمل نشان دادند و آن سخنراني بسيار نازيبا را انجام داد . پنج خانه اي که متعلق به بيت آقاي منتظري بود و کارهاي دفتري را انجام مي دادند . چندين وانت بار از همين اطلاعيه ها در اين خانه هاکشف شد و بصراحت مي گويم که لانه فاسد در همين خانه هاي اطراف بيت آقاي منتظري بوده است که اين خانه در دست سعيد (پسرکوچک آقاي منتظري ) و سيد هادي (داماد آقاي منتظري) بوده است .و چندين وانت بار از همين اطلاعيه ها که حتي چندين کارتن پاکت تمبر کرده و آماده که ظاهراً مي خواستند اين اطلاعيه ها را داخل اينها بگذارند و پست کنند در کنار اينها بود . به هر حال وسايل تکثير اطلاعيه ها هم جمع آوري شد .»
به نظر مي رسد حضور چنين افرادي و بويژه شخص هادي هاشمي نشانه قدرت تاثير گذاري بالاي آنان در آقاي منتظري باشد چنانچه خودش قبلاً اين گونه اظهار کرده است :
« بايد مسأله وزارت اطلاعات با آقاي منتظري حل شود من (سيدهادي هاشمي ) خودم واسطه مي شوم تا ذهنيت آقاي منتظري راجع به وزارت اطلاعات تصحيح شود .»
بسيار ساده انديشي است که گمان بريم چنين افرادي در بيت ايشان وجود دارند و درقبال حوادث و وقايع مهم کشور و اکنش نسبت به آنها ، آن هم با توجه به زخمي که اين جريان از نظام خورده است و عنادي که نسبت به نظام مي ورزد ، آقاي منتظري را از ديدگاهها و تفکرات القايي خود محروم مي کند و همه چيز را بدون اندکي دخل و تصرف براي تصميمگيري در اختيار آقاي منتظري قرار مي دهند . ساخته و پرداخته شدن بسياري از اخبار و تحليلهاي غلط که عمدتاً به صورت تعمدي در قابلها و جهتهاي اميدوار کننده ارائه مي شوند ، از عوامل موضعگيري خصمانه و ناشيانه آقاي منتظري بوده است در زير به نمونه اي چنين اخبار و تحليها اشاره مي شود :
«امام جماعت يکي از مساجد حومه خميني شهر اصفهان در اواسط سال 76 طي نامه اي به يکي از دوستان خود ضمن مطرح کردن مسايلي ، اين موضوعات را نيز متذکر مي شود که يک سال ديگر انتخابات مجلس خبرگان است و ما برنامه داريم که اکثريت مجلس خبرگان را بگيريم ... اکثريت 80درصد مردم از آقاي منتظري به اين صورت بوده که جرياني درست کرده بودند که ايشان را حذف کنند ، و درآينده خواهي ديد چه خواهد شد .»
در هر صورت حضور سيد هادي هاشمي در بيت آقاي منتظري و ارتبايط همفکران او و حاميان آقاي منتظري با بيت ايشان توسط سيد هادي ، همچنين با استناد به فتنه گري سال 71 اين جريان ، مي توان درباره ي نقش مؤثر آنها رد سوق دادن آقاي منتظري به موضعگيري 23 آبان 1376 به عنوان فردي که براي چنين کاري داراي انگيزه کافي و آمادگي کامل است ، به يقين رسيد .
3ـ حوادث اجتماعي چند سال اخير :
توجه به حوادث اجتماعي به عنوان يکي از عوامل دخيل در تصميمگيري هاي سياسي امري کاملاً طبيعي و پذيرفته شده است و حتي در بسياري موارد ، ابتدا و بالذات نفس يک رخداد اجتماعي ، علت موضعگيري هاي سياسي به دو شکل است مستقيم يا غير مستقيم . مستقيم آن است که رخداد اجتماعي محور و مرکز ثقل يک موضعگيري سياسي مي شود مانند وقوع يک تظاهرات بر عليه مثلاً نظام درماني يک دولت و انتساب اين تظاهرات از سوي دولت به يک کشور بيگانه و يا گروه معارض مستقر در خارج .
غير مستقيم آن است که يک يا چند رخداد اجتماعي به صورت تدريجي در شکلگيري و اخذ تصميم سياسي و واکنش سياسي مؤثر واقع مي شوند به شکلي که در ابتدا نمي توان ارتباط روشني را ميان آن رخداد اجتماعي و اين تصميم و واکنش سياسي يافت .اما با بررسي عوامل متعدد مي توان به نقش نسبي رخداد اجتماعي در واکنش سياسي پي برد .
حال اگر با اين پيش گفته نگاهي گذرا به برجسته ترين رخدادهاي پنج شش سال گذشته بيندازيم متوجه مي شويم که ما طي اين مدت حوادث بعضاً سنگين اجتماعي را پشت سر گذاشتيم مانند حوادث ، بردسير ، شيراز ، اراک ، مشهد ، باقر آباد، قزوين و اسلامشهر .وقوع چنين حوادثي در داخل به همان ميزان که به اقتدار نظام خدشه وارد مي کند و ضمن آماده کردن زمينه براي تبليغات دشمنان در خازج بر عليه نظام ، باعث اميد آنها به منظرو ادامه مبارزه با نظام مي شود ، در داخل نيز بنابر نوع حادثه روي حرکت جريانهاي مخالف داخل نظام ، بر عليه نظام تاثير مي گذارد و همانگونه که اشاره شد اين تاثير مي تواند مستقيم و يا غير مستقيم باشد و جريانات آقاي منتظري نيز از اين رخدادهاي اجتماعي حظ و بهره اي داشته است اگر چه به صورت غير مستقيم .اين ادعا را تا حدودي مي توان از مقايسه ميان رخدادهاي پيش گفته که حدوداً از سال 70 تا 74 بوده است با ميزان تحرکات جريان آقاي منتظري ، به دستاورد .
4ـ انتخابات رياست جمهوري در دوم خرداد 1376:
برگزاري انتخابات دوم خرداد به عنوان يکي از مهمترين وقايع سياسي چند سال اخير در ايران که پيش از هرگونه شرح و تفسير و اظهار نظري ، تجليگاه حضور پر شور مردم در يک صحنه سرنوشت ساز سياسي ، با جهت اعلام وفاداري و حمايت از نظام بود ، با اغراض و پيش فرضهاي مختلفي در زير ذره بين داخليها و خارجيها قرار گرفت .از دشمنان قسم خورده ضدانقلاب و استکبار گرفته تا وفادارترين افراد و گروههاي حامي نظام تلاش کردند تا در ميدان مناقشه و مجادله پيرامون اين رخداد عظيم از ديگران عقب نمانند و در آشفته بازاري که هر کس به قصد و منظوري وارد شده بود و به دنبال متاعي مي گشت ، از رقيبان عقب نماند .اما در نهايت آنچه که پس از فرو نشستن غبار اين ميدان پرآشوب بعينه ظاهر شد دو تحليل کلي پيرامون نتيجه پنهان اين انتخابات بود . گروهي در داخل ، آن را نشانه استحکام و مقبوليت گسترده نظام در نزد شهروندان خود معرفي مي کرد و اعتقاد داشت که اين شرکت عظيم و گسترده مردمي حمايت و بيعتي مجدد با رهبري و نظام بوده و درنتيجه سبب تقويت آن شده است .گروهي ديگر که امتداد آن از داخل تا به خارج کشيده شده بود از آن به عنوان يک انقلاب عليه نظام يا عليه وضعم وجود ، ياد مي کرد و دراين راستا تلاش مي کرد که خواسته نظام و مردم را در دو جهت مخالف ترسيم کند . چنين تحليلهايي پيرامون انتخابات مبناي بحثها و مناقشات و حتي تغيير ديدگاهها و دگرگون شدن رفتارها و مشيها نيز شد . اما وقوع امر آن بود که تحليل اول درست بود اگر چه حضور تفکر جديد در راس قوه مجريه برخي اصطلاحات مثبت به نفع نظام را حداقل در بعد نظري و بعضاً عملي به دنبال داشت .
بنابراين تمسک به ديدگاه دوم به سبب پرحجم بودن آن در داخل و خارج و همچنين گرايش ظاهري فضاي عمومي جامعه به آن فرصت خوبي را براي کساني که درصدد بهره برداري از وضع موجود در جهت منويات خود بودند فراهم آورد ، غافل از اين که تحليلهاي سطحي نمي تواند نقطه اتکاي خوبي براي تصميم گيريهاي آتي باشند .
در اين فراز مهم تاريخ نيز آقاي منتظري تحت تاثير جو تبليغات زده و احتمالاً مانند هميشه با تاثير گرفتن از ديدگاه هاي اطرافيان خود و همچنين طمع ورزيدن به بهره برداري از فرصت مغتنم ايجاد شده و نزديک شدن به اهداف خود از مسير تحليل دوم به جمع اين ديدگاه پيوست و از انتخاب جناب آقاي خاتمي رياست محترم جمهوري به اين شکل ياد کرد :« انتخاب جنابعالي در شرايط فعلي ايران يک انتخاب عادي نبود بلکه يک انقلاب مردمي بود ، در برابر وضع موجود .» (20)
بر مبناي چنين ديدگاه و تفکري ، پيرامون چنين انتخابي راه براي انجام بسياري از امور هموار مي شود خاصه اين که تب داغ ارائه تحليلهايي اين چنين درمدت زماني طولاني ، زبانها و قلمها را در خارج و داخل فرا گرفته بود .
بر اساس منطق کلامي ديدگاهي که اعتقاد دارد «انتخاب رياست محترم جمهوري انقلاب مردم در براي وضع موجود است » هر آنچه که در وضع موجود قرار دارد يا درمعرض سقوط و تزلزل است و يا با وقوع اين انقلاب گرفتار سقوط و فروپاشي شده است و به نظر مي رسد که اعتماد بيش از حد نسبت به اين تحليل باعث رشد سريع بذر نهفته در زمين شخم نزده شد و بسرعت در 23 آبان به بار نشست و تا زماني که اين شجره خبيثه به بار نشسته و ميوه تلخ آن ذائقه پرورش دهندگانش را آزرده نکرده بود به ابطال آن تحليل القاء شده از سوي بيگانگان که مشتريهاي مخلصي در داخل داشت ، رضايت ندادند .
5ـ ادامه مراودات برخي از رجال سياسي و مذهبي با آقاي منتظري :
به نظر مي رسد محبوبيت گذشته آقاي منتظري با توجه به شخصيت پيش از انقلاب ابتلاي انقلاب وي و همچنين شخصيت علمي ايشان براي او پشتوانه بسيار محکم و قابل اتکايي را به وجود آورده است و بسياري از رجال سياسي و مذهبي هم به همين دلايل به تناسب و درحد کم و زياد با ايشان مراوده دارند . قدر مسلم آن است که هر يک از دو گروهي که با هر قصد و نيتي با ايشان رابطه دارند ، اسباب دلگرمي و اميدواري آقاي منتظري را در جهت ادامه حرکت مغرضانه خود به منظور تضعيف نظام و انقلاب فراهم آورده است و خود وي هم تلاش بسيار مي کند که به گسترش و توسعه اين پايگاه بپردازد .حتي سکوت افراد اين دو گروه در قبال تحرکات گذشته و حال وي عليه نظام و يا موضعگيريهاي خنثي و ناپخته آنان در برابر آقاي منتظري بمنزله تقويت موضع آقاي منتظري است .
اندکي پس از عزل آقاي منتظري ما شاهد باز شدن باب مراوده مجدد با ايشان شديم و با گذشت زمان اين وضع تقويت شد تا جايي که علناً سي نفر از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي با وي ديدار کردند ، فردي که مستقيماً با اين مسأله درگير بود در اين باره چنين مي گويد :« اگر به خاطر داشته باشيد ، آن سي نفر از نمايندگان سابق مجلس که خدمت آقاي منتظري رسيدند و ...»(21)
در کنار اين افراد کساني هم بودند که با امام مشکل داشتند و يا در درون نظام عهده دار مناصبي بودند و اما به دلايلي از منصب بر کنار شدند و چون تاب تحمل نظامي را که خود درآن منصبي ندارند نداشتند به جرگه هواداران آقاي منتظري درآمدند :«يکي از کساني که با حضرت امام «ره » مسأله دار بودند آنچنان بي ادبانه با امام برخورد مي کرد که من يک مرتبه به او اعتراض کردم که آقا اگر مي گوييد خميني آقا هم بگو و حالا يک مقامي از تو گرفته شود اين جور برخورد مي کني ؟!همين آقا الان يکي از سينه چاکان آقاي منتظري است ...اما دقيقاً خبر داريم و عده اي هم اعتراف کردند که کساني که دل خوشي از وضعيت فعلي نظام و از رهبر نداشتند ، جلسه گرفتند که مرجعيت آقاي منتظري را مطرح کنند ، چرا که به اصطلاح آنها مرجعيت منتظري باشد دم و دستگاه را خواهد برد.»(22)
حضور آقاي منتظري به مناسبتهاي مختلف مانند مراسم ارتحال برخي از بزرگان حوزه در محافلي که علماء در آن حضور دارند و برخورد دوستانه و صميمي آقايان با ايشان از سويي باعث فشل شدن ذهنيتهاي محالف جامعه با آقاي منتظري مي شود و از سوي ديگر قبح ايجاد رابطه با منتظري را از بين مي برد . جرأت را از طلبه ها و احاد مردم ديندار در مقابله با حرکتهاي تخريبي آقاي منتظري سلب مي کند و در مقابل به همين ميزان و با استظهار به چنين برخوردهايي ، آقاي منتظري به تقويت موضع خود و پي ريزي جاي پاي محکمي در مقابل رهبر و نظام ، مي پردازد .اين درحالي است که قويترين عامل و سلاح در برخورد با ماجراجويي هاي آقاي منتظري خود حوزه و بويژه بزرگواران و پرچمداران اصلي دين و ديانت «حفظهم الله » هستند و اگر چه اين عزيران بزرگوار و دلسوز نظام و اسلام چند مرحله وارد اين ميدان شده اند اما به واسطه ي برخي ملاحظات موفق نشدند به صورت کامل مسأله را فيصله بدهند .
مماشات و مداري برخي از افراد حوزه در برخورد با آقاي منتظري که در غافله اخير نيز نمونه هايي از آن مشاهده شد از مهمترين عواملي است که در تجري و جسارت آقاي منتظري نسبت به مقام معظم رهبري و نظام ، نقش داشته است و آقاي منتظري خود در اين باره مي گويد :« جاي تعجب است که بعضي از آقايان محترم به من اظهار مي کردند ، با اين که گفته هاي شما حق بوده ولي در شرايط فعلي و دعوت از سران کشورهاي اسلامي خوب بود شما صحبت نمي کرديد ».(23)
قطعاً اين آقايان محترم از افراد عادي قم و يا طلبه هاي جوان نبوده اند حداقل بايد کساني باشند که يادر سطح آقاي منتظري و يا نزديک به سطح ايشان باشند که در هر صورت از زمره علما و بزرگان حوزه منصوب مي شوند که اگر چه در ظاهر دغدغه نظام را دارند اما خواسته و يا ناخواسته به جناح مياني که قبلاً به خطر آن اشارت رفت لغزيده اند .که اين چنين مورد استفاده آقاي منتظري واقع شده اند.
ج ـ زيرکي آقاي منتظري در خروج از تنگناها :
از جمله ويژگي هاي آقاي منتظري که در وراي چهره و خوي ساده وي نهفته ، زيرکي همراه با ذکاوتي است که با اتکا به آن توانسته بارها خود را از تنگناهاي به وجود آمده براي خود رهايي بخشد . وي زيرکي و ذکاوت خود را پيش گرفتن مشيهاي مختلف و همچنين تغيير موضعهاي فراوان خود نشان داده است و وي همين رفتار را در زمان حضرت امام خميني «ره » و پس از آن نيز داشته است . قصد و غرض او از چنين برخوردي مطرح بود و حفظ موقعيت خود به عنوان فردي برجسته در صحنه حکومت ، سياسيت و ديانت بوده و هست که در ذيل به نمونه هايي از آن اشاره شود :
الفـ در قضيه مهدي هاشمي ، هنگامي که قرار شد مصاحبه افشاگرانه و روشن وي درباره آقاي منتظري و فعاليتهاي خود و گروهش پخش شود ، آقاي منتظري واکنش بسيار شديدي از خود نشان داد و گفت :« اگر اين مصاحبه پخش شود من موضعگيري خواهم کرد و عليه وزارت اطلاعات سخنراني و اعلاميه خواهم داد اگر شما [آقاي هاشمي رفسنجاني ]بخواهيد مي توانيد جلو اين اقدام را بگيريد » (24)
به دنبال اين سخنان و ناموفق ماندن آقاي منتظري در جلوگيري از پخش مصاحبه متعاقب پخش مصاحبه مذکور دفتر آقاي منتظري تکذيب نامه اي را در خصوص اظهارات مهدي هاشمي و ارتباطش با مسايل مربوط به آقاي منتظري ، انتشار داد ودر اختيار رسانه ها گذاشت . موضوع به اين امر نيز خاتمه نيافت ، زيرا آقاي منتظري متوجه شد که با پخش اين مصاحبه بسياري چيزها در آستانه از دست رفتن قرار گرفته است ، ضمن اين که موضع تندي در پيش از پخش مصاحبه در برابر اين موضوع مي توانست موقعيت وي را در نزد حضرت امام «ره » بيش از پيش مخدوش کند . هر چند با توجه به نامه 6/1 امام خميني «ره » تکليف آقاي منتظري از مدتها پيش از نزد حضرت امام مشخص شده بود . به همين جهت با تغيير لحن و موضع ، نامه اي خدمت امام نوشت تا به زعم خود حرکت قبلي خود را اصلاح کند و از اين تنگنا و لغزش به سلامت در گذرد. اين نامه چنين آغاز شده است :
بسم الله الرحمن الرحيم
«محضر مبارک رهبر بزرگ انقلاب آيت الله العظمي امام خميني « مدظله العالي »
«ضمن سلام و تشکر از موضعگيري مدبرانه و برخورد قاطع حضرت عالي نسبت به جريانات انحرافي، خواهشمندم دستور فرمايد که جرايم و اتهامات سيد مهدي هاشمي و افراد مربوط به وي بدون اغماض و با کمال دقت مطابق موازين عدل اسلامي و لو بلغ ما بلغ رسيدگي شود و مبادا ارتباط سببي ايشان يا ديگران يا اينجانب و ياهر کس و يا رعايت حرمت اين و آن مانع تحقيق و رسيدگي گردد زيرا حفظ حرمت اسلام و جلوگيري از انحراف از دامن اسلام عزيز و انقلاب مقدس و روحانيت بر همه جهات مقدم است ...» (25)
اما معلوم نيست بر آقاي منتظري چه گذشت و چه عوامل و عناصر جديدي براي وي مشکوف شد يا براي وي مشکوف کردند که وي خروج از تنگنا را در خلاف جهتي که پيشتر برگزيده بود و بر اساس همان خدمت امام نامه داده بود جستجو کرد . وي در يک پيام شديد اللحن و بي پروا به حضرت امام نامه داده بود جستجو کرد .
وي در يک پيام شديد اللحن و بي پروا به حضرت امام نوشت :«2ـ چرا مصاحبه اي را که به ضرر من و بيت من و مدارس من بود اجازه داديد پخش شود ؟...(26)
رفتار متزلزل و در عين حال حساب شده آقاي منتظري رندانه ، و زيرکانه و تنش زا بود که حضرت اما پس از اين که متوجه شدند آقاي منتظري به منظور جلوگيري از حضور سيد هادي هاشمي در محل وزارت اطلاعات و اداي توضيحات ، تمامي مساعي خويش را به کار گرفته تا با استفاده از نفوذ خود در برخي از مسئولان از رفتن سيد هادي به وزارت اطلاعات جلوگيري کند ، بسيار عصباني شدند وفرمودند :« چرا مراجعه مي کنند و نمي گذارند همان طور که با ديگران برخورد مي شود با اينها هم برخورد شود .ايشان [آقاي منتظري ]هنوز مرکب قلمش که براي من نوشته و تقاضا کرده که طبق مقررات با آنها برخورد شود خشک نشده ، پس چرا اين طورمي کند !(27)
ب ـ آقاي منتظري پي از دريافت نامه 06/01/1368 امام خميني خود را در معرض شديدترين خشم توفاني ايشان ديد و بخوبي احساس کرد که به پايان عمر – دست کم –سياسي خود رسيده است، لکن نمي خواست به آساني صحنه را خالي کند و از آنجا که اين نامه همچنان در سينه خواص انگشت شماري محصور مانده بود و مردم از آن نامه و به طور کلي آنچه که در اين چند سال و در بدترين شرايط کشور –اوج سالهاي جنگ – ميان امام «ره » و آقاي منتظري گذشت بدون اطلاع بودند، وي بهترين راه گريز از اين تنگنا را پناه بردن مجدد به دامان امام «ره » ديد، اما نه به منظور دست برداشتن از آنچه که در طول اين مدت از وي سرزده بود و نظام را از ديدن با يک خطر جدي روبرو ساخته بود بلکه تنها به منظور باقي ماندن در صحنه حاکميت و انقلاب ، به عنوان فردي که از ارکان و استوانه هاي انقلاب محسوب مي شود و اين امر در حالي صورت مي گرفت که موضوع آقاي منتظري در نزد حضرت امام براي هميشه پايان يافته بود و خيره سريهاي وي کاسه صبر آن بزرگوار را شکسته بود و منتظري ديگر در نزد امام جايگاهي نداشت . تنها چيزي که از منتظري در نهاد امام باقي مانده بود ، آه و حسرتي بود که به خاطر هدايت ناپذيري و لجاجت وي به عنوان «حاصل عمر » امام روح و روان آن کرامت پيشه عطوفت را مي آزرد .
آقاي منتظري سه روز پيش از نامه پيش گفته نيز با ارسال نامه اي به معظم له اظهار داشت : « ... مع ذالک اگر حضرتعالي تشخيص مي دهيد که اين شيوه [تذکرات وانتقادات آنچناني خودش ]به مصلحت نيست و موجب تضعيف نظام و انقلاب مي باشد ، اين جانب شرعاً نظر حضرتعالي را بر نظر خود مقدم مي دانم و هيچ گاه غير از خير اسلام و انقلاب را در نظر نداشته ام »(28)
آقاي منتظري در حالي اقدام به نوشتن دو نامه با لحني چنين ملايم و خاضعانه مي کند ، که پيش از آن به کرات با شدت و خشونت در برابر نظام و امام موضعگيري کرده بود ، مانند :
ـ[آقاي منتظري ]گفتند : «امام با نامه خودشان خواب را از چشم من گرفته اند ، من هم نامه اي نوشتم که خواب را از امام بگيرد .»(29)
ـخطاب به حضرت امام :« حالا که نظر حضرتعالي بر مجرميت و تعقيب مجرم است و مرقوم فرموده ايد :«تمام کساني که دراين امور دخالت داشته اند محاکمه شوند .» محاکمه اولاً بايد متوجه من و مرحوم محمد در عالم برزخ بشود نه آقاي حسني و سيد مهدي هاشمي که ماموريتي را انجام داده اند ...»(31)
ـخطاب به حضرت امام : «اگر کشور هرج و مرج است عرضي ندارم و اگر قانون دارد اتهام قتل احتياجي به شاکي دارد و مرجع رسيدگي هم دادگستري است و وزارت اطلاعات حق دخالت ندارد ...» (31)
ـخطاب به حضرت امام :« و سادساً حضرتعالي که رهبر عالم اسلام هستيد و سيد مهدي را را از همان زمان که در شوراي سپاه و عضو مؤثري بود نزد حضرتعالي به صورت غولي خطرناک مجسم کردند ، يک دفعه اين سيد را مي خواستيد و از خودش سؤالاتي مي کرديد ...»(32)
ـ«اگر امام مرا تحت فشار قرار دهند ، حساب خود را از نظام جدا خواهم کرد.»(33)
ـآيت الله طاهري :« در اين ملاقات [با آقاي منتظري ] بود که آقاي منتظري گفت : «امام کار بي ربطي کرده و من مهدي هاشمي را مي شناسم و او را تائيد مي کنم ...»(34)
ـآقاي منتظري خطاب به امام :« شما قبل از اين که قاضي اظهار نظر نمايد آنها [باند سيد مهدي هاشمي ] را محکوم کرده ايد و لذا پس از قضاوت شما قاضي نمي تواند نظر ديگري بدهد ...» امام در پاسخ مي فرمايند :«من قضاوت نکرده ام .» (35)
ـآقاي منتظري خطاب به امام :«...حضرتعالي فرموديد که به خاطر حفظ من دستور اقدام [کشف و بازرسي مراکز مربوطه به مهدي هاشمي ] داده ايد ولي جو ايجاد شده اين است که جمعيتي خطرناک و جاسوس و آدمکش و تروريست و ... دور فلاني [آقاي منتظري ] جمع شده اند ...»(36)
ـخطاب به حضرت امام :« عمل به دستور حضرتعالي که به منظور خدمت به اينجانب بود ، هرگز نيازي به اين روش تند[بازرسي مراکز مربوط به سيد مهدي هاشمي] و خام نداشت.» (37)
ـخطاب به حضرت امام :«1ـ در قم تنها مدارس من بود که در خط شما بود . اگر حضرتعالي از دو سال قبل نسبت به مدارس من نگران بوديد چرا به من نگفتيد؟2ـ چرا مصاحبهاي که به ضرر من و بين من و مدارس من بود اجازه داديد پخش شود ؟ 3ـ چرا کتابخانه مربوط به من که حدود هزار عضو مطالعه کننده داشت و بيش از همه راديو منافقين عليه آن تبليغ مي کرد مهر و موم شد و الان هم بسته است ؟ ... 5ـ در کجاي دنيا يک دوست و پدر با فرزند و دوست و همفکر خود اين طور عمل مي کند ؟
9ـشنيده شد فرموده ايد : فلاني مرا شاه و اطلاعات مرا ساواک شاه فرض مي کند. البته حضرتعالي را شاه فرض نمي کنم ولي جنايات اطلاعات شما و زندانهاي شما روي شاه و ساواک را سفيد کرده است .من اين جمله را با اطلاع دقيق مي گويم .» (38)
ـخطاب به حضرت امام :«7ـ ... اين که اعدام و خونريزي بالاخره با کدورت و خون در پي دارد اعدام هميشه ميسر است ولي کشته را نمي شود زنده کرد .»(39)
ـ«دشمنان ما که جنگ را به ما تحميل کردند آنها پيروز از کار در آمدند .چقدر نيرو از ايران و از دست ما رفت و چقدر جوانهايي را از دست داديم که هر کدام يک دنيا ارزش داشتند و چه شهرهايي از ما خراب شد . بايد اينها بررسي شود و ببينيم اگر اشتباهي کرده ايم اينها توبه دارد و اقلاً متنبه شويم که بعداً تکرار نکنيم چقدر دراين مدت شعارهايي داديم که غلط بود و خيلي از آنها ما را در دنيا منزوي کرد و مردم دنيا را به ما بدبين کرد و هيچ لزومي هم براي اين شعار ها نداشيتم ...»(40)
با عنايت به نمونه هاي پيشگفته که حاکي از رويارويي خشن آقاي منتظري با امام خميني«ره » است مي بايستي درصدد يافتن پاسخ اين سؤال برآييم که علت رويکرد متواضعانه آقاي منتظري با امام و خواست آن بزرگوار چيست .با رجوعي مجدد به چند نکته صريح و برجسته حضرت امام در نامه 06/01/1368 و همچنين پيام انتشار به مهاجران جنگ تحميلي که چهار روز پيش از نامه 1/6 انتشار يافت ، مي توان پاسخ سؤال مورد نظر را يافت :
ـ «من بارها اعلام کرده ام که با هيچ کس در هر مرتبه اي که باشد عقد اخوت نبسته ام ، چهارچوب دوستي من در درستي راه هر فرد نهفته است . دفاع از اسلام و حزب الله اصلي خدشه ناپذير سياست جمهوري اسلامي است ما بايد مدافع افرادي باشيم که منافقين سرهاشان را در مقابل زنان و فرزندانشان سر سفره افطار گوش تا گوش بريدند ما بايد دشمن سرسخت کساني باشيم که پرونده هاي همکاري آنان با آمريکا از لانه جاسوسي بيرون آمده ما بايد تمام عشقمان به خدا باشد نه تاريخ ،کساني که از منافقين و ليبرالها دفاع مي کند پيش ملت عزيزو شهيد داده ما راهي ندارند . اگر ايادي بيگانه و ناآگاهان گول خورده که بدون توجه بلندگوي ديگران شده اند از اين حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هيچ گونه گذشتي طرد خواهند کرد ...»(41)
ـ «... و اگر اين گونه کارها تا [مخالف آقاي منتظري با مصالح نظام در اشکال مختلف] را ادامه دهيد مسلماً تکاليف ديگري دارم و مي دانيد که از تکليف خود سرپيچي نمي کنم ... من با خداي خود عهد کرده ام که از بررسي افرادي که مکلف به اغماض آن نيستم هرگز چشم پوشي نکنم ، من با خداي خود پيمان بسته ام که رضاي او را بر رضاي مردم و دوستان مقدم دارم اگر تمام جهان عليه من قيام کنند دست از حق و حقيقت بر نمي دارم . من کار به تاريخ و آنچه اتفاق مي افتد ندارم من تنها بايد وظيفه شرعي خود عمل کنم من بعداز خدا با مردم خوب و شريف ونجيب پيمان بسته ام که واقعيات را در موقع مناسبش با آنها در ميان گذارم ...»(42)
پس از پيام امام به مهاجران جنگ تحميلي و همچنين نوشتن نامه 1/6 ، آقاي منتظري خود را در معرض شديدترين خشم توفنده حضرت امام و ملت مسلمان ديد و بخوبي احساس کرد که به روزهاي پاياني عمر سياسي خود نزديک مي شود ، با اين حال نمي خواست صحنه را به آساني خالي کند واز آنجا که بسياري از مردم ، مخاطب اصلي پيام حضرت امام به مهاجران جنگ تحميلي را پيدا نکرده بودند و ازطرفي نيز نامه 1/6 همچنان در سينه خواص انگشت شماري محبوس مانده بود و مردم از آن نامه و به طور کلي آنچه که در اين چند سال و در بدترين شرايط کنوني اوج سالهاي جنگ – ميان امام «ره » و آقاي منتظري گذشته بود ، بي اطلاع بودند ، وي از فرصت استفاده کرد و با بررسي جوانب امر و شرايط حاکم ، تنها دو راه فرا روي خود ديد :
الف ـ ادامه روند خصمانه نسبت به انقلاب و حضرت امام
ب ـ دست برداشتن ظاهري از رفتاري که موجبات خشم امام را فراهم آورده بود .
انتخاب راه اول به منزله نابودي کامل آقاي منتظري بود ، زيرا وي با شناخت کامل خود از امام مي دانست که ايشان هر گاه که درمقام انتخاب ميان حق و باطل قرار مي گرفت بدون درنگ جانب حق را مي گرفت و با توجه به هشدارها و نامه هاي مکرر معظم له به وي، مطمئن بود که از نگاه امام در مسيري خلاف خواست اسلام قرار گرفته است و قطعاً هيچ گونه شانسي براي باقي ماندن در وضعيت قبلي خود که تائيد امام يا حتي بي تفاوتي ايشان را به همراه داشته باشد ندارد به همين جهت براي خروج از چنين تنگنايي که مي توانست در صورت انتخاب نسنجيده ، کيان آقاي منتظري را به نيستي بکشاند، راه دوم را برگزيد ، اما نه به منظور برداشتن از آنچه که رد طول اين مدت از وي سرزده بود و نظام را از درون با خطري جدي روبرو ساخته بود ، بلکه تنها به منظور گريزاز تنگنا و باقي ماندن در صحنه حاکميت وانقلاب ، به عنوان فردي که همچنان از ارکان واستوانه هاي انقلاب محسوب مي شود . موضع جديد آقاي منتظري ضمن اين که وي را از نابودي کاملي نجات داد باعث شد که وي به عنوان فردي که در آينده مي تواند محور بسياري از حوادث و در نزد برخي مطرح باشدتثبيت شود .گذشت زمان نيز بخوبي صحت اين نظر را به اثبات رساند .
اين فراز و فرودها همان طور که پيشتر اشاره شد در حالي صورت مي گرفت که موضوع آقاي منتظري در نزد حضرت امام براي هميشه پايان يافته بود و خيره سريهاي وي کاسه صبر آن بزرگوار را شکسته بود و منتظري ديگر در نزد امام جايگاهي نداشت . درهر صورت آقاي منتظري از اين تنگنا به سلامت گذشت و همان گونه که حضرت امام پيش بيني کرده بود :« ...شما مشغول به نوشتن چيزهايي مي شويد که آخرتتان را خرابتر مي کند ...» (43) پس از آن نيز مشي گذشته خويش را ادامه داد.
ج ـ سخنراني آقاي منتظري در تاريخ 71/11/21 با اعتراض شديد طلاب و مردم مواجه شد که در نهايت منجر به دخالت دادگاه ويژه روحانيت و بازرسي بيت آقاي منتظري و کشف تعدادي سند و مدرک شد .آقاي منتظري در واکنش به اين اقدام دادگاه ويژه روحانيت ، در تايخ 72/2/10 بيانه شديد اللحني را عيه نظام منتشر ساخت که در ابتدا در اختيار افراد محدودي قرار داشت و انتشار عمومي آن حدود 18ماه بعد صورت گرفت . به دنبال اين قضايا مقام معظم رهير از جامعه مدرسين خواست که اين مسأله را روشن کنند و جواب بدهند . به دنبال وساطت براي جلوگيري از دستگيري آقاي منتظري نباشند .
رئيس دادگاه ويژه روحانيت وقت دراين باره چنين مي گويد :« قرار بر اين بود که جامعه مدرسين بنشيند و پاسخي تهيه بکنند ، تا اين مطلب به گوش آقاي منتظري خورد، آقاي منتظري يک نامه نوشتند فرستادند براي جامعه مدرسين ، نامه خيلي متواضعانه ، اصلآً به تيپ آقاي منتظري نمي خورد که اينقدر بيايد از خودش تواضع نشان بدهد ، آن هم در مقابل جامعه مدرسين که [آنها را ]يک زماني دشمن خودش قلمداد مي کرد ، منتظري در نامه خود اين گونه توجيه مي کند که چيزهايي بود که مي خواستم ، عقيده ام بود ،البته براي کسي هم منتشر نکرده بودم و خدا لعنت کند اين شياطيني که آمدند اين را منتشر کردند و من هم مخالف بودم با انتشار آن ، من نظري داشتم ، گاهي وقتها از باب امر به معروف مطالبي را عرض کردم ، اگر آقايان نظرشان اين هست که من حرف نزنم خوب من سکوت مي کنم ، حرفي نمي زنم ! و بالاخره با اين حيله جامعه مدرسين را خلع سلاح کرد که ديگر چيزي نماند ، جامعه مدرسين هم گفتند ، ماهم که همين را مي خواستيم ، ما مي خواستيم آقاي منتظري سکوت بکند آقاي منتظري اعلام کرد که اگرجامعه مدرسين مصلحت بدانند که من سکوت بکنم ، سکوت مي کنم .» (44)
آقاي منتظري بخوبي دريافته بود ، چنانچه جامعه مدرسين حوزه علميه قم به عنوان بالاترين مرجع حوزوي ، بر عليه وي نظري بدهد ، باقيمانده حيثيت او که فقط در بعد فقاهتي بود نيز فنا مي شود، به همين سبب به شکلي زيرکانه و برخلاف مشي ظاهر لجوجانه وتندخويانه اش ، متواضعانه به مصاف تيغ تند جامعه مدرسين رفت و با همين حربه آن را کند کرد و توانست در آخرين لحظات بسته شدن طومار اجتماعي اش ، ماهرانه خود را از ورطه خطر برهاند و همچنان به عنوان يک عنصر سرشناس مخالف به کار خود ادامه دهد .
د ـ آقاي منتظري در غائله 23 آبان به گونه اي متفاوت از گذشته وارد صحنه شد وبه نظرمي رسد اين مرتبه راه گريز از پيامدهاي آشوب در درون موضوع مطرح شده از سوي او نهفته است ، او با به کارگيري بحث فقهي «اعلميت » که از مباحث مقدماتي ولايت فقيه محسوب مي شود ، کوشيد تا شيوه جديدي را در مقابله با نظام امتحان کند .
به نحوي که از پيامدهاي سوء احتمالي آن در امان ماند . به همين سبب با استفاده از اسلوب فقهي ، بحثي آميخته از مسايل سياسي و مباحث فقهي ارائه کرد تا ضمن ايجاد بلوا و آشوب درهر دو عرصه از هرگونه آسيب به دور باشد . از قضا اين مرتبه نيز ترفند وي کارگر افتاد و با زيرکي توانست با مطرح کردن بحث اعلميت ، نظارت ولايت فقيه اذهان بزرگان حوزه را تنها متوجه بخش فقهي حادثه کند به طوري که هسته و انگيزه نهايي بحث که يک امر سياسي بود از انظار مخفي و پنهان باقي بماند . به عنوان گواه اين موضوع نيز مي توان به مجموعه گفته ها و نوشته هايي حول و حوش اين قضيه مجال بروز پيدا کرد اشاره نمود . متأسفانه بجز بخش اندکي ، مابقي به همان سمتي رفتند که مورد نظر آقاي منتظري بود ، زيرا با رد آراي فقهي يک فقيه نمي توان براحتي وي را از صلاحيت انداخت ، اما با کشف ديدگاههاي سياسي معارض با نظام و حدس پيامدهاي ناگوار آن مي توان با هر عنصر قدر سياسي مقابله کرد و اين چيزي بود که آقا ي منتظري مي کوشيد تا در آماج آن قرار نگيرد .
دليل ديگر در تائيد انحراف اکثر اذهان از اصل غائله اخير منتظري ، فرمايشات مقام معظم رهبري در پنجم آذر بود که برخلاف اغلب اظهارات ارائه شده درباره حادثه قم که بيشتر به مباحث فقهي و قانوني توجه داشت ، به تحليل ابعاد سياسي حادثه پرداخت ، تحليلي که جاي آن در اکثر بازتاب هاي حادثه بسيار خالي بود . در هر صورت ورود جديد آقاي منتظري به صحنه سياسي کشور ، نشان داد که وي به هيچ وجه قصد دست برداشتن از رويارويي با نظام را ندارد و به مرور زمان بر توان همه جانبه خود براي آن رويارويي مي افزايد و حفظ وضعيت فعلي درباره ايشان آن هم پس از ايجاد چنين فتنه اي حاکي از آن است که وي تا حال حاضر توانسته تا حدودي جايگاه اجتماعي خود را از نابودي کامل حفظ کند . بايد منتظر ماند و ديد که سرانجام توازن وضعيت کنوني به سمت حذف قاطع و هميشگي وي از عرصه کليه امور بر هم خواهد خورد يا اين که همچون گذشته اين اوست که مي تواند صحنه را به سود خود دگرگون سازد ، اگر چه به طور قطع وضعيت اول مي تواند براي نظام دستاوردهاي بسيار مثبتي به همراه داشته باشد .
د ـ خط نفوذ کارآمدترين شيوه مقابله (جنگ در پناه صلح )
بحث «نفوذ » يا «جنگ در پناه صلح » پيچيده ترين نوع برخورد به منظور وصول به يک هدف است و هدف در اين بحث مي تواند سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي ، اجتماعي و ياترکيبي از دو و يا چند مورد از امور پيش گفته باشد . براي تبيين بحث نفوذ مي توان ، موضوع را از منظره هاي مختلف مورد بررسي قرار داد . منظور انتخاب شده از سوي ما به منظور تبيين خط نفوذ در ارتباط با بحث کلي اين نوشتار است و به شکل زير ارائه مي شود :
نفوذ وابسته متعهد :
در اين نوع از نفود ، عوامل نفوذ ضمن وابستگي شديد به يک انديشه سامان بخشيده شده از بيرون مرزهاي جغرافيايي کشور تابعه ، تمام تلاش خود را به منظور غلبه بر نظام حاکم به کار مي گيرند در اين راه ممکن است اقدام به جاسوسي و خراب کاري نيز کنند و از برخورد خشن و تخريبي نيز ابايي نداشته باشند . مصداق اين نوع از نفوذ حزب توده به ويژه در سالهاي اوليه شکل گيري و فعاليت آخرين آنها در پس از انقلاب است که منجر به تلاشي آنها شد . آنها درصدد بودند به صورت انطباقي جزو اقمار کمونيستي شوروي درآيند .
نفوذ مستقل متأثر :
به نظر مي سد اين نوع نفوذ از نوع «نفوذ وابسته متعهد » خطرناک تر است زيرا برخورد خشن در دستور کار آن نيست و تمام تلاش خويش را به کار مي گيرد تا بتواند از آزاديهاي موجود ونقاط ضعف حاکميت استفاده کند ورد صورت پيروزي ، از سياسيتهاي کلي کشور حمايت کننده خود پيروي مي کند و اجباري براي تبعيت انطباقي از کشور حامي خود ندارد . اگر چه بحث جاسوسي در دستور کار کشور حامي وجود ندارد مگر در مواقع بسيار ضروري ، اما تلاش مي کند که اين جاسوس جداي از تشکيلات خط نفوذ کار کند . مصاديق اين نوع از خط نفوذ در ايران عباتند از نهضت آزادي ، جنبش مسلمانان مبارز ، برخي از روشنفکر نماهاي دهه هفتاد در ايران و گروههايي که بيش از حد واقعي مجذوب دستاوردهاي غرب شده اند .
هدف بلند پايه :
در هر دو شکل خط نفوذ ، به منظور سرعت بخشيدن به عمليات وبالا بردن ضريب انتفاغ ، يک هدف بلند پايه در روند خط نفوذ يک رتبه پايين تر از هدف نهايي است و از آن جهت بسيار حائز اهميت است که مي تواند به عنوان يک مورد مطمئن و مؤثر در خدمت خط نفوذ قرار گيرد .
نفوذ پله اي:
نفوذ پله اي به نفوذ هاي متعدد و ارتقايي به منظور پيوستن به هدف بلند پايه و يا هر هدف نازلتر از آن گفته مي شود .
نکته :
بازيگران صحنه نفوذ يا قبلاً سناريو را مطالعه کرده اند وبازي مي کنند و يا درحين ورود به بازي با لطايف الحيل سناريو را بر آنها القاء مي کنند واز آنها بازي مي گيرند ودر مسأله آقاي منتظري ما از دو سطح تحليل کلان و خرد استفاده مي کنيم ونقطه عزيمت را نيز «تئوري توطئه » قرار داده ايم زيرا که در جاي ديگر وجود «تئوري توطئه » را اثبات کرده ايم و در اينجا به منظور جلوگيري از اطاله ي کلام از ذکر آن خود داري مي شود .
سطح تحليل کلان :
خصومت ذاتي استکبار جهاني با انقلاب اسلامي ايران روشن تر از آن است که بخواهيم دراين جا به تحليل آن بپردازيم اما تنها به منظور ذکر نمونه به برخورد نظام استکبار جهاني با مصاحبه رياست محترم جمهوري با شبکه خبري «سي .ان .ان » اشاره مي کنيم که با قلب نکات کليدي مصاحبه تلاش کردند تا تصويري واژگونه از سياست نظام ، مردم و مسئولان بلند پايه کشور درباره رابطه با آمريکا نشان دهند .علاوه بر اين با استفاده از رهنمود مقام معظم رهبري پيرامون غائله 23 آبان از تحليل سطح کلان مي گذريم ، البته با ره توشه اي مطمئن که راه را به روشني مشخص مي کند .معظم له فرمودند :
«عزيزان من ! ما در شناختن دشمن ، دچار اشتباه نخواهيم شد . اين را دشمن بداند . خيال نکند اگر آمدند و چند نفر آدم ساده لوح و معمم را وارد کردند که حرفي بزنند ما اشتباه مي کنيم و خيال مي کنيم که دشمن ما اينها هستند . اينها کساني نيستند . دشمن خود را پشت پرده پنهان مي کند . دشمن که جلو نمي آيد، خود را نشان نمي دهد .دشمن سعي مي کند شناخته نشود . آن کسي که سينه سپر مي کند و به خيال خود جلو مي آيد يک عامل است ممکن است خودش هم نداند عامل است .» (45)
سطح تحليل خرد :
پس از استعفاي دولت مهندس بازرگان و پذيرش آن از سوي حضرت امام«ره» که شايد براي دولت و بسياري کسان ديگر امري تعجب آور بود ، نهضت آزادي و کساني که در راه پيشبرد اهداف خود به دولت موقت و نهضت آزادي دل بسته بودند همه چيز را از دست داده ديدند و دسته جمعي اما با مشي خاصي کنار رفتند تاهمه چيز را از نو و ديگر گونه شروع کنند . هر گروهي راهي را برگزيد ونهضت آزادي و گروه هاي نزديک به آن نيز «تئوري نفوذ»را با خطي پر رنگ و برجسته در راهبرد عملي خود رسم کردند و بلافاصله باتجربه وشناختي که نسبت به شخصيتهاي انقلاب داشتند پيکان مسيرياب خود را به گردش درآوردند و پيکان بر روي نام آقاي منتظري متوقف شد . آنها به آساني توانستند «هدف بلند پايه» را پيدا کنند .اما طولي نکشيد که حضرت امام «ره» نيز با فراست ذاتي خود موضوع را دريافت واحساس خطر کرد و اين احساس خطر را در قالب هشداري تند و پدرانه به جمعي که آقاي منتظري در آن برجسته از همه بود دارد :
«بايد بدانيد که تبهکاران و جنايت پيشگان بيش از هر کس چشم طمع به شما دوخته اند وبا اشخاص منحرف نفوذي در بيوت شما با چهره هاي صددرصد اسلامي وانقلاب ممکن است خداي ناخواسته فاجعه به بار آورند و با يک عمل انحرافي نظام را به انحراف کشانند و با دست شما به اسلام و جمهوري اسلامي سيلي زنند ، الله الله در انتخاب اصحاب خود ، الله الله در تعجيل در تصميم گيري خصوصاً در امور مهم ...»(46)
شايد نياز باشد به اين سؤال پاسخ داده شود آقاي منتظري گذشته از ويژگي هاي شخصي ، چرا به عنوان «هدف بلندپايه » برگزيده شد ؟ در پاسخ بايد گفت : زيرا وي در جايگاهي قرار داشت که با نزديک شدن به او امکان دستيابي به اطلاعات مهم نظامي ، سياسي و ... و همچنين ابعاد تغيير در ديدگاهها و مشي ايشان امکان پذير مي شد ، چنانچه اين گونه نيز شد . از سوي ديگر فرداي روشني براي ايشان متصور شده بود که باعث شد خط نفوذ اقبال خود را به وي افزايش دهد . خط نفود به سبب داشتن سابقه ارتباط با آقاي منتظري خود را معطل عوامل «نفوذ پله اي » نکرد و مستقيماً با خود وي رابطه برقرار کرد . آيت الله منتظري خود اين امر را اينگونه بيان مي کند: « اما نهضت آزادي ، گفته شد دکتر پيمان ، آقاي دکتر پيمان ، همبند من بود و از چهارسال پيش که اينجا آمده ديگر از او خبري ندارم ، آقاي مهندس بازرگان هم ، يک مرتبه ظاهراً يکسال و نيم پيش که آمدند ، ديگر اينجا نيامده وخبري ندارم .بلي آقاي دکتر يزدي و ...چند مرتبه اي اينجا آمده اند . نهضت آزادي هم که مي آمدند ، فقط درباره دفترخودشان و روزنامه ميزان که توقيف بود شکايت داشتند .»(47)
به نظر مي رسد واقع امر حداقل از جهت باطن با آنچه آقاي منتظري گفته است ، متفاوت باشد . زيرا آقاي منتظري اعتقادي به خط نفوذ نداشت وخود با صراحت مي گفت :« هي نگوييد و ننويسيد که نفوذي در بيت من هست . من خودم آن نامه را در مورد اعدام ها نوشتم جريان آن را نقل مي کنم که بدانيد کسي در من تاثير نمي گذارد و ساده نيستم . »(48)
اين درحالي است که حضرت امام «ره » که با خط نفوذ در سطح تحليل کلان و خرد کاملاً آشنا مي بود در پيامي پيرامون استراتژي آينده انقلاب و حکومت اسلامي ، عباراتي را مي فرمانيد که ضمن انعکاس واقعيات پنهان جامعه بويژه حوزه روحانيت ، نگراني را نيز از آن با صراحت کامل ابراز مي فرمايد :
«استکبار وقتي از نابودي مطلق روحانيت و حوزه ها مأيوس شد ، دو راه را براي ضربه زدن انتخاب کرد .يکي راه ارعاب و زور و ديگري راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر وقتي حربه ارعاب و تهديد چندان کارگر نشد راه هاي نفوذ تربيت گرديد .يقيناً روحانيون مجاهد از «نفوذ» بيشتر زخم برداشته اند .» (49)
امام خميني به سبب اهميت بحث نفوذ و ضربات سهمگين ناشي از تحقق آن در چند سطر بعد مي فرمايد :« ...همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگاه در جايگاه و در فرهنگ حوزه هاست و برخورد واقعي هم با اين خطرات بسيار مشکل و پيچيده است .» (50)
وقتي امام اين چنين بي محابا به کشف و ارائه نقاط کور جامعه و دشمنان آن وهمچنين بازبيني در فرهنگ همت مي گمارد و هيچ ملاحظه اي را بر هم نمي تابد ، آيا باز هم بايستي گفت نفوذيها يک ارتباط سطحي و گذرا باآقاي منتظري دارند ؟ آقاي منتظري با وجود ضربه سنگيني که از سوي باند مهدي هاشمي متحمل شده بود باز هم چشم خود را برروي دسيسه هاي پنهان وپيداي نفوذي ها مي بست و اين درحالي بود که امام خميني براي آخرين بار در عمر شريف خود سيلي نهايي را بر گوش نفوذي ها نواخت تا طنين آن در هميشه تاريخ انداز دهنده جوامع اسلامي باشد : «گرچه من در آن موقع هم شخصاً مايل به روي کار آمدن آنان [دولت موقت ]نبودم ولي با صلاحديد وتائيد دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چيزي کمتر از انحراف انقلاب از تمامي اصولش و حرکت به سوي آمريکاي جهانخوار قناعت نمي کنند . درحالي که درکارهاي ديگر نيز جز حرف و ادعا هنري ندارند .امروز هيچ تأسفي نمي خورم که آنان درکنار ما نيستند . چرا که از اول هم نبودند .. تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست ليبرال ها بيفتد ، تا من هست نخواهم گذاشت حکومت به دست ليبرال ها بيفتد ...»(51)
رفتار آقاي منتظري که بعضاً متأثر از خط نفوذ بود ، موضع آينده خود را آنچنان عريان دراختيار ديگران اغيار قرار داد که آنها براحتي مسير آينده وي را پيش بيني کردند :
«پيامدهاي رانده شدن منتظري از قدرت اکنون بيشتر حالت بالقوه خود را مي گذارند ومتناسب با تحولات آينده و نيز چگونگي و ميزان عملکرد و نقش وي به فعل در خواهد آمد ... شک نيست که آقاي منتظري که بويژه با موضع گيري تدريجي نسبت به تشديد اختناق واستبداد ، اخيراً توانسته بود نقش معيني در افشاي رژيم و سمت دادن برخي جريانها عناصر دروني پيرامون حاکميت ، عليه استبداد [امام]خميني ايفا کند از اين پس نيز مي تواند در تحولات سياسي آينده کشور داراي نقش و سهم ويژه باشد . هر اندازه که آيت الله منتظري و هوادارانش اميدواري و توهم نسبت به رژيم ولايت فقيه را به دور افکنند و به سمت واقعيتهايي در راستاي خواست توده هاي مردم يعني سرنگوني استبداد حاکم و استقرار آزادي حرکت کنند، نقش آنها در اين تحولات چشمگير خواهد بود .»(52)
خظ نفوذ پس از رحلت امام وحضور قوي مردم در صحنه و انتهاب پرشور و حال رهبري به مقام ولايت تا مدتي سرنخ امور رااز دست داده بود اما پس از گذشت دو سه سال از رحلت حضرت امام «ره» با بازبيني عملکرد خود وهمچنين شناسايي گروههاي موجود و ارزيابي وضعيت وارد صحنه شد و باز هم دستور کار ، به بازي گرفتن «هدف بلند پايه » بود : «مي توان گفت ايت الله منتظري هم واقعاً همان طور که که گفتنديکي از ستونهاي انقلاب هستند و از موقعي که اين ستون کناررفت يک پاي انقلاب کج شد و همين طور کج مانده و اين هم که باز ايشان مي تواند در شرايط فعلي جنين نقش بازي کنند مسلم است . لازمه اين کار مسايلي است . يکي اين که آيت الله طالقاني واقعاً مي رفت داخل جريانات . يعني ايشان مثلاً مايه مي گذاشت روي ملّيون ، روي مصدق ، روي نهضت آزادي ، آيت الله منتظري را دوستان ، ياران و هم روشنفکران ،هم روحانيون بايد بازي کنند تا به چنين کاري دست بزنند . » (53)
خط نفوذ به موازات تحرکات گاه و بي گاه آقاي منتظري ، ايده تمهيدات سازي سياسي ، فرهنگي و اجتماعي را با دو هدف ساخت فضاي مناسب براي تحرکات آتي آقاي منتظري ودر صورت ناکامي ، سود بردن از آنچه که از سوي نظام به رايگان در اختيارشان قرار داده شده است را به صورت غير علني رواج داد و ناگاه جامعه يا مجموعه زيادي از نشريات مواجه شد که هر کدام به نوعي مي کوشيدند ضمن انتقاد به نظام ،اذهان جامعه را براي تحمل و پذيرش هرگونه حرکت مخالف با ارکان واصول نظام فراهم کنند .
بدين ترتيب فهرست انبوهي از مجلات همچون ، ايران فردا ، پيام هاجر ، افتخارات ملي ، توس ، نويد اصفهان ، گزارش هفته ، ميهن ، جامعه سالم ، ادينه ، دنياي سخن ، فرهنگ توسعه ، کيان ، زنان و ....در بيرون زينت بخش دکه هاي روزنامه فروشي ها و در درون زمينه ساز استحاله تفکرات مردم شدند . از همين رهگذر است که پيوندهاي نامقدس از ناحيه افکار وانديشه ها در قالب و تحليل و خبر شکل مي گيرد و نامقدس از ناحيه ارائه افکار وانديشه ها در قابل مقاله وتحليل و خبر شکل مي گريد و دانشگاه نيز به عنوان پايگاه سنتي خط نفود به استقبال اين افکار مي رود و در نهايت در پاره اي از موارد عهده دار نقش ترويج و جذب عنصر براي خط نفوذ از مسر تهاجم به ارزشهاب مورد احترام مردم مي شود .
خط نفوذ در تمام اين مدت از ارتباط مستقيم و غير مستقيم با آقاي منتظري غافل نبوده است و به شهادت رياست محترم قوه قضائيه اين افراد همچنان با آقاي منتظري ديدار و گفت و گو مي کنند:
«شخصاً به اين آقا گفتم که مگر حضرت امام نفرمودند که با اين افراد رفت و آمد نکنيد و من چشم خودم ديده ام که آقايان به منزل شما رفت وآمد مي کنند که [آقاي منتظري] جواب مي دهند نه ، رفت و آمد نمي کنند ، در حالي که شخصاً با چشم خود ديده ام .»(54)
اين شهادت رياست محترم قوه قضائيه مؤيد اين مسأله است که آقاي منتظري در نزد خط نفوذ همچنان به عنوان «هدف عاليرتبه » مطرح است . اما اين که اين هدف عاليرتبه بودن با آن هدف عاليرتبه بودن سالهاي پيش از عزل چه تفاوتي دارد ، سؤالي است که پاسخ به آن از لابه لاي مطالب تحرير شده و به ويژه متن سخنان 23 آبان 76 آقاي منتظري و همچنين اطلاعيه 28 آبان 76 ايشان به خوبي به دست مي آيد .

پي نوشت ها :
1 ـ حسينعلي منتظري ، سخنراني ، تاريخ 22/11/1367
2 ـ همان، تاريخ 11/10/1368
3 ـ [امام]خميني ، نامه اي به آقاي منتظري ، تاريخ 16/01/1368
4 ـ روح الله حسينيان ، سخنراني ،تاريخ اواخر سال 71.
5 ـ قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، اصل يکصد و نهم
6 ـ [امام]خميني ، صحيفه نور ، ج 20ص 40.
7 ـ همان ، ج21، ص112.
8 ـ همان
9 ـ [امام]خميني ، نامه اي به آقاي منتظري ، تاريخ 16/01/1368
10 ـ [امام]خميني ، صحيفه نور ، ج 21ص 112.
11 ـ همان ص، 83
12 ـ روح الله حسينيان ، سخنراني در جمع تعدادي از برادران پاسدار ،تاريخ نيمه دوم سال73.
13 ـ محمد محمدي ري شهري ، خاطرات سياسي ، ص 82 ، چاپ سوم
14 ـ همان ، ص83
15 ـ همان ، ص87
16 ـ همان
17 ـ روح الله حسينيان ، سخنراني ،تاريخ اواخر سال 71
18 ـ محمد محمدي ري شهري ، خاطرات سياسي ، ص 90، چاپ سوم
19 ـ اداره سياسي سپاه ،خلاصه اخبار هفته ، شماره6 .
20 ـ حسينعلي منتظري ، نامه اي به رياست جمهوري حجت الاسلام والمسلمين محمد خاتمي، تاريخ 05/03/1376
21 ـ روح الله حسينيان ، سخنراني ،تاريخ اواخر سال 71
22 ـ همان
23 ـ حسينعلي منتظري ،اعلاميه ،تاريخ 28/08/1376
24 ـ محمد محمدي ري شهري ، خاطرات سياسي ، ص 78، چاپ سوم
25 ـ حسينعلي منتظري ، نامه اي به امام خميني ( رحمت الله علیه ) تاريخ 24/09/1365
26 ـ محمد محمدي ري شهري ، خاطرات سياسي ، ص 80 ، چاپ سوم
27 ـ همان، ص85
28 ـ حسينعلي منتظري ، نامه اي به امام خميني ( رحمت الله علیه ) تاريخ 04/08/1368
29 ـ محمد محمدي ري شهري ، خاطرات سياسي ، ص 47، چاپ سوم
30 ـ همان، ص 49
31 ـ همان
32 ـ همان
33 ـ همان،ص 50
34 ـ همان
35 ـ همان،ص 59
36 ـ همان،ص 60
37 ـ همان،ص 61
38 ـ همان،ص 80
39 ـ همان،ص 141
40 ـ حسينعلي منتظري ، سخنراني ، تاريخ 22/11/1367
41 ـ [امام ]خميني ، صحيفه نور ، ج 21ص 108.
42 ـ [امام ]خميني ، نامه به منتظري ، تاريخ 06/01/1368
43 ـ همان
44 ـ روح الله حسينيان ، سخنراني در جمع تعدادي از برادران پاسدار ، نيمه دوم سال73
45 ـ مقام معظم رهبري ، سخنراني ، تاريخ 04/01/1368
46 ـ [امام ]خميني ، پيام به مجلس خبرگان ، تاريخ 23/04/1362
47 ـ حسينعلي منتظري ، سخنراني ، تاريخ 22/11/1367
48 ـ همان
49 ـ [امام]خميني ، صحيفه نور ، ج 21ص 91.
50 ـ همان ، ص 93.
51 ـ همان ، ص 96.
52 ـ راديو زحمتکشان ، تاريخ 16/01/1368به نقل از رويدادها وتحليل شماره 55، ص 23.
53 ـ مجسمه پيام هاجر ، تاريخ آذر 71، به نقل از رويدادها، شماره 421، ص 7.
54 ـ روزنامه رسالت ، تاريخ 28 آبان 76.

منبع : کتاب « از جدایی تا رویارویی » بررسی غائله 23 آبان و ریشه های آن
الف


 

نسخه چاپی