جلوه هاى تربيتى قيام عاشورا
جلوه هاى تربيتى قيام عاشورا
جلوه هاى تربيتى قيام عاشورا

نويسنده: دكتر محمد محمدشاهى
از قيام عاشورا در بعد تربيت، در حد شايسته سخن به ميان نيامده و حال آن كه اين حركت، نكات تربيتى قابل توجه و ماندگارى را در خود مستتر دارد. در مقاله حاضر بعضى از نكات تربيتى قريب به يك سال آخر زندگى امام حسين (ع) مورد توجه قرار گرفته است و در انتخاب گزينه ها نيز شبهات عصر، پرسش هاى روز و نياز زمان مورد توجه جدى قرار گرفته اند.
در يك نگاه، ابعاد تربيت را مى توان به اقسام «فردى» و «جمعى» فروكاست. در اين نوشتار، در بعد فردى تنها به «عزت مدارى و ذلت گريزى» عنايت شده و خواهيم ديد كه از نهضت عزت مدار حسينى، مى توان درس هاى عزيزانه فراوان در بعد اخلاقى گرفت. در بعد تربيت جمعى، تنها به تربيت سياسى در نهضت كربلا عنايت شده، تا به اين شبهه به صورت مستقيم و غيرمستقيم پاسخ داده شود كه نمى توان هم حسينى بود و زيست و هم بر جدايى دين از سياست حكم داد.
۱) تعريف تربيت: تربيت كلمه اى عربى و معادل Education انگليسى است كه در فارسى به «آموزش و پرورش» ترجمه مى شود. واژه تربيت از «ربو» اخذ شده است. در «المنجد» ربو گاه به معناى غذا دادن و گاه به معناى تهذيب و پاك ساختن اخلاق فرد از آلودگى ها به كار رفته است.
«راغب اصفهانى» در «مفردات»، ذيل كلمه «رب»، تربيت را حركت تدريجى چيزى به سوى كمال تعريف نموده است.
«مرحوم دهخدا» در «لغتنامه»، تربيت را به معانى زير آورده است: پروردن، پرورانيدن، پروردن كودك تا بالغ شود، پروردن و آموختن.
۲) از تربيت در اصطلاح تعريف واحدى وجود ندارد. از شاخصه ها و ويژگى هاى امر تربيتى آن است كه گرچه «تعليم» شرط لازم آن است اما شرط كافى نيست و از اين رو آموخته ها را محقق كردن، بار آوردن، شكوفا نمودن و به ثمر نشاندن، از مميزات امور تربيتى است.
از ويژگى هاى تربيت آن است كه هر سه حوزه «جسم»، «عقل» و «قلب يا دل» آدمى را دربرگرفته و شامل مى شود. مفروض در تربيت آن است كه چون نشو و نما دادن چيزى مطرح است پس متعلق تربيت بايد داراى استعداد درونى بالقوه براى بالفعل شدن باشد.
۳) از نهضت حسينى و قيام عاشورا در بعد تربيتى، سخن اندكى رفته است و حال آن كه از قيام عاشورا هم در «ابعاد مختلف تربيت» فردى و جمعى (سياسى، اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و...) بهره هاى فراوانى مى توان برد و هم از «روش هاى تربيتى» در موارد بسيارى مى توان استفاده نمود و هم... طرح همه مباحث تربيتى مربوط به امام حسين (ع) در حد يك مقاله نمى گنجد. مثلا از خاستگاه هاى تربيتى امام حسين و از تاثيرات خانوادگى مى توان سخن گفت. اگر از خصايص تربيتى و روحى امام حسين ظلم ستيزى بود؛ او فرزند پدرى است كه حتى در حال احتضار و پس از ضربت خوردن از ابن ملجم و در وصيتش به فرزندانش مى آموزد كه: «كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا»؛ دشمن ظالم و ياور مظلومان باشيد.
و يا در كودكى، حركت پيچيده تربيتى امام حسين (ع) همراه با برادرش در اصلاح نقص وظيفه دينى پيرمردى را ديديم كه وقتى وضوى بااشكالش را ديدند، از پيرمرد خواستند كه به داورى درباره وضوى آن دو بنشيند تا ببيند كدام يك زيباتر وضو مى گيرند و پيرمرد متوجه شد كه اين كار براى رفع نقيصه او بود و...
۴) نهايتا اينكه، نوشتار مختصر حاضر در گزينش نكات تربيتى از نهضت حسينى و قيام عاشورا، نظر به مسايل عصر، شبهات مبتلا به و خصوصا پرسش هاى نسل جديد در فضاى امروز ايران دارد. از اين رو اگر امروزه مطرح مى گردد كه از دين نبايد پيام هاى سياسى جست و انتظار داشت و «سكولاريسم» مدافعان جدى دارد، در اين مقاله از تربيت سياسى در نهضت كربلا، زياد سخن خواهد رفت. و يا اگر مساله زن و حضور سياسى او در جامعه و حقوق بانوان از نگاه دينى، با مطرح شدن پرسش هاى «فمينيست ها»، پرسش جدى روز ما است، از اين رو از تربيت بانوان و زنان در نهضت عاشورا سخن به ميان مى آيد و اگر...
ابعاد تربيت در قيام عاشورا
در يك نگاه، تربيت را مى توان در دو سطح «فردى» و «جمعى» به تحليل نشست كه هر يك خود اقسام و زيرمجموعه هاى خاص خود را خواهد داشت. مثلا «تربيت اخلاقى» از زيرمجموعه هاى تربيت فردى است و حال آن كه «تربيت فرهنگى»، «تربيت اقتصادى» و... در ذيل تربيت جمعى قابل دسته بندى اند.
۱) تربيت اخلاقى: عزت مدارى و ذلت ستيزى:
براى اين كه مباحث مربوط به عزت در فرهنگ عاشورا به اختصار مطرح گردد، مجموع مباحث در چند نكته ارايه مى شود.
اول: از آن رو از بين همه فضايل اخلاقى و تربيتى امام حسين در بعد فردى و شخصى، بر روى «عزت» تاكيد شده است كه به تعبيرى، اين مفهوم اخلاقى در هيچ يك از معصومين (ع) به اندازه اباعبدالله الحسين تكرار نشده و «عزت» كليد شخصيت امام حسين است. عزت، مدار و مبنا و محراب كلام و سيره حسينى است و در نهضت عاشورا موج مى زند.
دوم: شرايط عصر و نظام بين الملل به گونه اى است كه جامعه ما نياز به تقويت عزت مدارى و ذلت گريزى دارد.
در شرايط سياسى كنونى كه عزت، شرف و افتخارات ايران اسلامى در معرض خطر است، به تقويت روحيه عزت طلبى و كرامت نياز است و از اين رو، سه سال پيش (۱۳۸۱) از سوى مقام معظم رهبرى به «سال عزت و افتخار حسينى» نامگذارى شد، تا با تمسك به عزت و افتخار حسينى و با توسل به «هيهات من الذله» عاشوراييان، تن به ذلت ندهيم. با توجه به اين عطش و نياز، تمركز پژوهش حاضر در تربيت اخلاقى، بر مدار بحث «عزت» در قيام عاشورا تنظيم شده است.
سوم: از عزت در نهضت حسينى حداقل از دو زاويه مى توان به بحث نشست؛ يكى مراجعه استقرايى به كلمات امام حسين (ع) در مواردى كه در طى نهضتش از كلمه عزت و يا مفهوم متضادش، «ذلت» بهره برده است و ديگرى با مراجعه به سيره آن حضرت، براساس شاخصه هاى عملكردى و مواضعى كه به عزت و كرامت آن حضرت و نهضت او منجر مى گردد.
در بعد ذلت ستيزى، با مراجعه به سير نهضت كربلا، بارها از امام حسين زير بار ذلت نرفتن براى حفظ عزت و شرافت، شنيده شده است. چنانچه آن حضرت در كلام حماسى و مشهورشان مى فرمايند: «الا و ان الدعى ابن الدعى، قد ركزنى بين اثنتين، بين السله و الذله و هيهات منا الذله»؛ آگاه باشيد كه اين فرومايه (ابن زياد) و فرزند فرومايه، مرا بين دو راهى شمشير و ذلت قرار داده است و هيهات كه ما به زير بار ذلت برويم.
و يا در سخنرانى آن حضرت در روز عاشورا، وقتى كه «قيس بن اشعث» با صداى بلند گفت: يا حسين، چرا با پسر عمويت بيعت نمى كنى، كه در اين صورت با تو به دلبخواهت رفتار خواهند كرد و كوچك ترين ناراحتى متوجه تو نخواهد بود؟، امام عزيزانه در پاسخ فرمودند: «لا و الله لا اعطيهم بيدى اعطاء الذليل و لا اقر اقرار العبيد». نه به خدا سوگند، نه دست ذلت در دست آنان مى گذارم و مانند بردگان فرمانبردارشان نخواهم شد. و نيز وقتى يكى از بستگان امام در جريان نهضت كربلا، پس از گفت و شنودى، خبر شهيد شدن آن حضرت را از زبان پدرش مطرح كرد و سپس گفت: «آرى، كاش از آنها كناره نمى گرفتى و تن به بيعت مى دادى»!، امام فرمود: «پدرم از رسول خدا (ص) نقل مى كرد كه آن حضرت به ايشان اين گونه فرموده بود كه، من و او (على) هر دو به تيغ كينه و ستم، كشته مى شويم و مزارمان نزديك يكديگر است. آيا تو فكر مى كنى كه آنچه را كه تو مى دانى، من نمى دانم؟» و سپس اين كلام ماندگار در تاريخ را فرمودند كه: «والله لا اعطى الدنيه عن نفسى ابدا»؛ همانا من هرگز تن به ذلت نخواهم سپرد.
سيره آن حضرت نيز مقرون و محفوف به عزت طلبى و ذلت ستيزى است. تمام سخن يزيد و عمالش را در يك جمله بيعت امام حسين با يزيد مى توان خلاصه كرد و تمام موضع گيرى هاى امام حسين از مدينه به مكه و از مكه تا كربلا را نيز در يك جمله مى توان خلاصه كرد كه در پاسخ پيشنهاد برادرش، «محمد حنفيه» كه معتقد بود خوب است كه امام در شهر خاصى اقامت نكنند و در عين حال نمايندگانى براى جذب نيرو بفرستند تا ببينند شرايط چگونه است، زيرا نگران بود كه امام كشته شود، امام فرمود: «يا اخى لو لم يكن فى الدنيا ملجا و لا ماوى لما بايعت يزيد بن معاويه»؛ برادر، اگر در تمام اين دنياى وسيع هيچ پناهگاه و ملجا و ماوايى نباشد، باز هم با يزيدن بن معاويه بيعت نخواهم كرد.
از «سير» امام در طول نهضت، اين اصل كليدى به عنوان «سيره» آن حضرت قابل استخراج است كه مشى اخلاقى، وصف شخصيتى و ويژگى نفسانى امام حسين (ع) عزيزانه و شرافتمندانه و جوانمردانه و آزادى مدار است، نه زندگى ضعيف و قرين با هر پستى و ذلت براى زندگى ظاهرى.
چهارم: اما پرسش اساسى آن است كه بحث از ويژگى «عزت» در شخصيت امام حسين و نهضت كربلا با تربيت چه ارتباطى دارد؟ اگر بتوان بحث عزت نفس و كرامت آدمى را به عنوان مهم ترين مبحث تربيتى و يا حداقل به عنوان يكى از مباحث مهم تربيتى پذيرفت، در آن صورت بايد بين اصل عزت در نهضت كربلا و آثار تربيتى آن براى سايرين پل زد. براى برقرارى اين دو مبحث، مى توان از بحث «طرح اسوه ها و الگوها» در سازندگى و بازسازى تربيتى بهره برد.
امروزه در مباحث تربيتى، بحث اسوه ها و الگوها مورد عنايت است. مثلا در مكاتب روان شناسى معاصر هم نسبت به الگوها سخن رفته و «بندورا» در نظريه يادگيرى اجتماعى خود، به شكل گسترده اى بر يادگيرى هايى كه در نتيجه مشاهده الگوها پديد مى آيد، تاكيد ورزيده است. همين طور «ساليوان» در نظريه شخصيتى كه تحت عنوان «روان پزشكى تاثير متقابل اشخاص»، ارايه كرده است، از تاثير تعيين كننده الگوها بر رفتار آدمى ياد مى كند. با نگاه گذرايى به قرآن، به اسوه هاى متعددى برمى خوريم؛ حضرت ابراهيم (ع) اسوه بت شكنى است، اصحاب كهف، سمبل و اسوه مجاهدين فى سبيل الله اند و حضرت يوسف، اسوه ايستادگى در برابر شهوات و حضرت رسول (ص)، اسوه حسنه است.
پس اگر مى توان از اسوه ها در امر تربيت از نگاه مكاتب روان شناسى و تربيتى و نيز در تربيت دينى بهره برد و با توجه به بحث حاضر، مى توان از عزت و كرامت حسينى، براى القا، تلقين و تقويت عزت مدارى براى ديگران استفاده نمود تا ذلت گريزى و ذلت ستيزى آنان، الهام بخش شيعيان و پيروانش باشد كه در مقابل تهديد، ارعاب و زورمدارى ديگران بتوانند نه بگويند و فرياد «هيهات مناالذله» سردهند.
پنجم: همان گونه كه از اسوه ها مى توان درس تربيتى نيكو و مناسب آموخت، در صورت تحريف اهداف، سخنان، برنامه و نتايج تلاش هاى آنان، مى توان به غايتى تربيتى نامناسب و نامطلوب دست يافت. نهضت عاشورا نيز به رغم آن كه مى تواند بار مثبت فراوان تربيتى را حامل باشد، اما متاسفانه به علت تحريف اهداف و شعارهاى نهضت، گاه به جاى اين كه بتوانيم پيام هاى عزت بخش آن حادثه حياتبخش را آويزه گوش كنيم، از آن، پيام هاى منفى و غيرسازنده و حتى گاه ضد اهداف نهضت برداشت مى كنيم. اينجا است كه بايد معلمان دينى و مربيان متعهد و مفسران اين حركت ها، هشيارانه وارد عمل شوند و نهضت حسينى را از تحريفات پيرايش نمايند. از پيام هاى غلط و خطرناكى كه گاه از قيام عاشورا گرفته شده و آثار ضدتربيتى جدى نيز دارد، آن است كه به جاى اين كه از راه و رسم عزيزانه آن حضرت درس عزت بگيريم، به جاى اين كه از اسوه ها و الگوهاى كربلا، درس پايدارى، مقاومت، صلابت، حماسه و ايثار بياموزيم و به جاى اين كه بدانيم كه امام حسين به ما آموخته و در عمل ما را بدين طريق هدايت نموده كه در راه حفظ عزت و شرافت از هزينه كردن جان و مال نهراسيم، بدان سمت كشانده مى شويم كه به نهضت بار عاطفى شديد داده و آن را در گريه كردن و سوگوارى تنها خلاصه كنيم و در نتيجه به جاى حركت، توجيه گر وضع موجود باشيم. اين گونه نگرش قطعا تحريف معنوى اهداف نهضت حسينى است، زيرا امام در وصيتنامه شان، هدف نهضت را اصلاح امت اسلامى و احياى اصل امر به معروف و نهى از منكر و اعاده سيره نبوى و علوى ذكر مى كنند؛ تربيتى كه نتيجه اش بى توجهى به سرنوشت جامعه و دين باشد، تربيتى حسينى نيست و با وصاياى آن حضرت در تعارض است.
ششم: اگر قرار بود كه از كربلا درس آموخت و از عاشورا تعليم گرفت، كار سهل تر از آن بود كه ادعا كرد كربلا آثار و جلوه هاى تربيتى دارد. قطعا كربلا درس هاى فراوانى براى آموختن دارد و جنبه تعليمى عاشورا عميق است به قول «اقبال لاهورى» در مثنوى «در معنى هويت اسلاميه و سه حادثه كربلا»:
تيغ بهر عزت دين است و بس
مقصد او حفظ آيين است و بس
رمز قرآن از حسين آموختيم
ز آتش او شعله ها اندوختيم
ولى چگونه قيامى پس از قريب به چهارده قرن، مى تواند تاثيرات تربيتى داشته باشد و متناسب با اين بحث، در زمينه عزت طلبى و ذلت گريزى الهام بخش باشد؟ زيرا يك مربى بايد بتواند در قلب و دل متربى، علاوه بر عقل او، تاثير بگذارد و نفوذ كند حال آن كه در تعليم، تاثير در عقل و فكر كافى است. شايد بتوان رمز پايدارى نهضت حسينى در الهام بخشى به ديگران در حوزه عزت خواهى و ذلت ستيزى را به شهادت امام حسين و شيوه مرگ فداكارانه و ايثارگرانه يارانش جست. البته در اين زمينه، دشمن و يزيديان نيز با صعوبت زايدالوصف (از كشتن بچه شيرخوار تا آتش زدن خيام حسينى، تا قطع آب و...)، ابعاد جانسوز كربلا را تعميق بخشيدند و از اين رو ياد حسين دل ها را مى لرزاند، چشم ها را از اشك لبريز مى كند و قلب ها را آتش مى زند. اگر از اهداف نهضت امام خمينى (از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ تا بهمن ۱۳۵۷) و نيز دفاع مقدس هشت ساله را نفى ستم و ذلت پذيرى و حفظ و كسب و تثبيت عزت خواهى بدانيم، مى بينيم كه تاثير عزت و افتخار حسينى بر نهضت امام خمينى و نيز نظام اسلامى تا چه حد عميق است.
به تعبيرى: «پيروزى انقلاب اسلامى، دوام آن، محورهاى اصلى پيام هاى رهبر انقلاب، وصيت ها و توصيه هاى بنيانگذار جمهورى اسلامى بعد از پيروزى انقلاب، در جريان نهضت جهانى سالار شهيدان خلاصه مى شد.»
حاصل آن كه هم آثار تربيتى كلام خصوصا عزت طلبى و ذلت گريزى، به صورت مشخص در ميان ملت ما در دهه هاى اخير مشهود است و هم اين كه چگونه اين نهضت تا اين حد مى تواند موثر باشد را بايد به اصل شهادت و شيوه شهادت بازگرداند كه خود شهادت طلبى از عوامل و شاخصه هاى عزت طلبى است، زيرا فرد يا ملتى كه از مرگ نهراسد، آنگاه مى تواند در مقابل همه قلدرها «نه» بگويد و عزيز بماند.
۲) تربيت سياسى در نهضت كربلا:
چنانچه اشاره شد، در اقسام تربيت جمعى (تربيت اجتماعى، تربيت فرهنگى، تربيت اقتصادى و...)، براى رعايت حجم مقاله و اختصار، تنها به تربيت سياسى اشاره مى شود و حداقل پيام مقاله نافى ديدگاه آنانى است كه مدعى اند، دين براى سياست پيامى ندارد. اما چون «قول، فعل و تقرير معصوم حجيت دارد»و اگر امام حسين در سياست مداخله نموده و مربى سياسى بود، پس چگونه يك نفر شيعى مى تواند مدعى نفى ارتباط دين و سياست باشد؟ اما نكات قابل بحث در اين قسمت عبارتند از:
اول: جداى از اين كه از قيام عاشورا در بعد تربيت سياسى سخنى نرفته است، در جامعه بحث تربيت سياسى از سوى متوليان امر تعليم و تربيت مورد غفلت قرار گرفته و مثلا در وزارت آموزش و پرورش به عنوان متولى رسمى تربيت كودكان و نوجوانان، تربيت سياسى مغفول مانده است. همچنين تعريف تربيت سياسى نيز مورد تامل جدى قرار نگرفته است.
در اين نوشتار، مراد از تربيت سياسى آن است كه اگر در سياست، مشاركت و يا نظارت بر دولت، حكومت و قدرت سياسى موضوعيت دارد.
تربيت سياسى عبارت است از فعاليتى منظم و مستمر براى شكوفا نمودن استعدادهاى آدميان جهت توليد، كسب، حفظ و توزيع قدرت سياسى، دولت و حكومت و نيز نظارت بر آن.
دوم: ارزش كار تربيت در بعد سياسى در نهضت كربلا، آنجايى بيشتر نمايان مى شود كه بدانيم نظام حاكم عصر، به سركردگى يزيد، با انتخاب شيوه مستبدانه، حق گزينش و انتخاب را از افراد سلب نموده و آثار تربيتى نامطلوبى را بر جامعه به بار مى گذاشته و جامعه از تربيت صحيح و سالم و همه جانبه تهى بوده است.
براى مردم قدرت و جرات مقابله با سياست هاى حاكم وجود نداشت و هرگونه اعتراضى به شدت در نطفه خفه مى شد (شاهد آن قيام عبدالله زبير در مكه است). در چنين فضايى، امام حسين از روز اول در مقابل پيشنهاد بيعت حاكم مدينه «نه» گفت و ايستاد و تا آخر نيز سخنش و شيوه كارش، ايستادن در مقابل قدرت سياسى عصر بود.
اما اين كه آيا جنسيت (زن يا مرد بودن) در تربيت سياسى دخيل است يا نه؟ آيا زنان حق مشاركت در سياست را دارند، تا براى شيوه حضور و مديريت، تربيت شوند؟ بسيارى از متفكران بزرگ جهانى و ايرانى - اسلامى، به اين سوال پاسخ منفى داده اند. از فلاسفه يونان قديم، «ارسطو» دلاورى مرد را در فرمانروايى و دلاورى زن را در فرمانبردارى مى داند و يا «امام محمد غزالى» معتقد بود كه زنان حق اميرى، حكومت و قضاوت ندارند و...
اما در فرهنگ عاشورا و در سيره امام معصوم، حضور فعالانه زنان در مسايل سياسى و مداخله در رابطه با دولت و قدرت عصر پذيرفته شده و از اين رو اگر زنان بايد در عرصه سياسى حضور داشته باشند، تربيت سياسى آنان نيز ضرورت پيدا مى كند. امام حسين مى توانست از مدينه خارج شود، اعتراضش را در مكه به جهان اسلام اعلام كند، در راه كربلا در روز عاشورا به شهادت برسد، اما اهل بيتش را به همراه نداشته باشد. آيا اين پرسش در اذهان نمى جوشد كه چرا در اين مبارزه سياسى، امام حسين (ع) زن و فرزندان را با خود همراه نمود، با اين كه در هر زمان و مكان خطر آنها را تهديد مى كرد؟ اما تصميم امام و زنان همراه او، خلق نهضتى در كنار يكديگر بوده است.
از مشاركت زنان گاه در كنار مردان در روز عاشورا و سپس از پيام رسانى زنان در نهضت كربلا، در حد اين نوشتار نمى توان داد سخن داد، فقط بعضى از نكات قابل تاكيد اين بحث عبارتند از:
اول: مشاركت سياسى زنان در قريب چهارده قرن قبل در مبارزه و نهضت، بسيار پندآموز و درس آفرين است.
زيرا حتى در جهان غرب و مدعيان حقوق بشر، تنها از قرن ۲۰ است كه براى زنان سهم قابل توجه براى مشاركت سياسى (مثلا راى دادن) قايل شده اند.
دوم: مقاومت، پايدارى و استقامت زنان پس از آن حوادث سنگين و رفتار وحشيانه عمر سعد و لشكريانش، حكايت از تربيت سياسى بالاى آن زنان دارد. در اين فضا سخنرانى هاى حضرت زينب و گفت وگوى جسورانه و غيورانه اش با ابن زياد، همه حكايت از وجود مهارت ها و آمادگى هاى سياسى در خاندان اهل بيت دارد.
زيرا حتى اگر كسى خطيب توانايى نيز باشد، بايد شرايط روحى و جسمى خودش آماده و فضاى جمع و مستمعين نيز مناسب باشد تا او بتواند خوب سخن بگويد و حال آن كه زينب داغدار برادران و فرزندان و درگير مشكلات عديده در مقابل كسانى است كه براى ديدار اسرا آمده اند، چنان سخنرانى غرايى ايراد نمود كه فضا را مغلوبه نمود و يا در مناظره اى، ابن زياد را تحقير كرده و از حقانيت راه خود سخن گفت و اينها همگى حكايت از وجود تربيت سياسى عميق و روشنگرانه در ميان اين زنان دارد.
سوم: اگر در مباحث تربيتى، با اسوه و الگو مى توان بيشترين تاثير را گذاشت، زينب و ساير زنان حاضر در قيام عاشورا، الگوهاى مناسب و جامعى هستند براى زنان مسلمان شيعى براى مشاركت سياسى، حضور در عرصه هاى نهضت، سرزنده و بانشاط و هشيار بودن و از اوضاع تحليل سياسى مناسب داشتن.

منبع: روزنامه جوان الف


نسخه چاپی