شخصيت و نفوذ اجتماعى شهيد صياد شيرازى
شخصيت و نفوذ اجتماعى شهيد صياد شيرازى
شخصيت و نفوذ اجتماعى شهيد صياد شيرازى

يادداشتى از امير جانباز روشندل محمد ايران نژاد




غروب ۲۱ فروردين ! مردى كه خالصانه سخت ترين بحران هاى جنگ را مديريت كرده بود، ديگر در ميان ما نبود.
من خسته و دلگير از جفاى اين روزگار مقابل پيرزن روستايى نان فروش ايستادم و سلام كردم. او اما همان طور كه مثل هميشه نان ها را در دستانم مى گذاشت گفت: پسرم تسليت مى گويم! بايد شهادت صياد را به شما تسليت بگويم! براى من سوگوارى همرزمانم كه از نزديك قدرت فرماندهى و زحمات او را در سخت ترين روزهاى جنگ حس كرده بودند؛ طبيعى بود، اما نفوذ اينچنينى صياد در درونى ترين لايه هاى جامعه ايران ارزشى داشت كه با هيچ مدال و درجه اى قابل مقايسه نبود. براى اولين بار بود كه تسلى و آرامش ناشى از تسليت و همدردى يك انسان را اينگونه لمس مى كردم.
صياد تنها كاريزما و نابغه مديريت و فرماندهى ارتش نبود بلكه او به همان اندازه در درونى ترين لايه هاى اجتماع ايران نفوذ داشت. تشييع پيكر پاك صياد كه مقام معظم رهبرى بر آن بوسه زد؛ پس از رحلت مرادش امام خمينى رحمت الله عليه بزرگترين تشييع جنازه اى بود كه در ايران برگزار شد و اين آخرين و شايد بزرگترين افتخار و مدالى بود كه او براى ارتش به دست آورد.
نام او در كنار فلاحى، نامجو، فكورى، كلاهدوز و جهان آرا با شكست حصر آبادان در ذهن مردم ايران گره خورده است. صياد پس از شهادت فلاحى و نامجو و كلاهدوز طراحى و مديريت عمليات هاى ائتلافى پيروزمندانه ارتش و سپاه را بر عهده گرفت كه هنوز از بزرگترين افتخارات ارتش جمهورى اسلامى ايران محسوب مى شوند. طراح و مدير دهها عمليات پيروزمندانه همچون فتح المبين (كه بيشترين شكست را به دشمن وارد كرد)، طريق القدس، فتح خرمشهر و سرانجام در پايان جنگ شكست حمله خائنانه منافقين در عمليات مرصاد هيچگاه از ذهن مردمى كه سالهاى سخت دوران دفاع مقدس را درك كرده اند، نخواهد رفت.
صياد خستگى ناپذيرترين فرمانده جنگ بود. مردى كه در طول تمام هشت سال در جنگ حضور داشت براى لحظه به لحظه جنگ با تمام وجودش زحمت كشيد. او تا به صبح در قرارگاه هاى تاكتيكى كاغذهاى كالك را به ديوار مى چسباند و طراحى مى كرد و طراحى مى كرد و دوباره طراحى مى كرد و... و روزها در مسيرى كه جيپ فرماندهى از يك قرارگاه تا محل استقرار تيپ مى رفت در آن مسير سخت و پردست انداز لحظه اى مى خوابيد. او يك عارف واقعى بود كه جسمش به معناى واقعى تابع روحش بود.
ولايت پذيرى و نزديكى او به امام عمق و معنايى داشت كه قابل توصيف نيست. او يك مريد واقعى امام بود و در عين حال كه نزديكترين ديدگاهها را به ديدگاه هاى امام داشت تبعيت او از امام يك الگوى تاريخى است.
صياد در حالى كه افتخار قدرت مديريت ارتش محسوب مى شد، در حالى كه توانمندى هايش در مديريت عمليات هايى همچون شكست حصر آبادان، فتح المبين و فتح خرمشهر از توانمندى عالى ترين ژنرال هاى جهان بالاتر بود. اما خلوص و تواضع و صميميتى را به همراه خود آورد كه در هيچ يك از ارتش هاى جهان وجود خارجى ندارد. اين ويژگى همه فرماندهان نزديك به امام همچون نامجو يا چمران بود. آنها در كنار سربازانشان مى نشستند بى آنكه ذره اى از انسجام و اقتدار خود و فرمانبردارى سربازان و فرماندهان زيردست خود بكاهند. بلكه گاه تنها يك نگاه فرمانده براى انجام هر دستورى كافى بود. صياد ثابت كرد كه قدرت فرماندهى با غرور فرماندهى متفاوت است و فرمانده هيچ نيازى به اشرافى گرى ندارد. اين درست سيره امام و به معناى تبعيت از سيره نبوى بود. صياد مردى بود كه اشرافى گرى را در ارتش از ميان برد. او دستور داد همه گردان ها مسجد زيرزمينى بسازند و همه فرماندهان و سربازان به سيره نبوى، بى آنكه صف ها را به هم بزنند و جايگاهى براى خود قايل شوند دور يك سفره بنشينند و ضمن صرفه جويى در وقت و زمان و پرهيز از اسراف، هر روز با هم انس و الفت بيشترى بگيرند.
صياد يك فرهنگ ساز بود. فرهنگ خستگى ناپذيرى و مقاومت در كنار سادگى و معنويت! ارتش، فرهنگ نماز اول وقت را تا حدود زيادى مديون صياد است. او هميشه گراهاى زمانى اش بعد از نماز بودو جلسات را بعد از نماز برگزار مى كرد. صياد ارتباط عجيب روحى و معنوى با خط مقدم داشت و در لحظات سخت و بحرانى با حضور در خط مقدم نگاه بانفوذ و مهربانش چنان روحيه اى به بچه ها مى بخشيد كه تأثير و قدرت آن از هر مهماتى و تجهيزاتى براى آنها بيشتر بود. دوست عزيزم جناب سرهنگ شكيبايى نقل مى كرد كه نيروهاى ايرانى پس از آنكه ارتفاعات سراسپندار كردستان عراق را با زحمات زيادى به دست آوردند، با پاتك سخت عراقى ها مواجه شده بودند و از دست دادن آن براى نيروهاى ايرانى خيلى سخت بود. شكيبايى كه از لشكر ۷۷ براى كمك به بچه هاى لشكر ۲۳ به منطقه رفته بود از طريق بى سيم بچه ها را به حضرت زهرا سلام الله عليها قسم مى دهد كه فقط مهمات بفرستيد. شخص سومى از پشت بى سيم با او ارتباط مى گيرد.
لحظاتى بعد هليكوپترى ايرانى به سختى در آن دره مى نشيند. هنگامى كه سربازان به طرف هليكپوتر مى روند، مى بينند كه صياد خود مهمات را روى دست گرفته و به سمت بچه ها مى آورد. سرهنگ شكيبايى مى گفت روحيه اى كه در آن لحظه نيروها با ديدن صياد پيدا كردند به هيچ نحو ديگرى به دست نمى آمد.
هنوز لوح هاى تقديرى كه او گاه خود شخصاً در خط مقدم به بچه ها مى داد از زيباترين و دوست داشتنى ترين خاطرات و بزرگترين سندهاى افتخار فرماندهان ارتش محسوب مى شود و اين سنت او بود كه هرگاه از موفقيت و تلاش هر فرمانده اى آگاه مى شد هرگز آن را ناديده نمى گرفت.
هنوز ياد آن نگاه مهربان و مجاهدانه وى پس از آنكه با نيروهايم موفق شدم قله حلبان را از وجود نيروهاى عراقى پاك كنم، هنگامى كه لوح تقدير و امضاى مباركش را به من مى داد لذت وصف ناپذيرى از خدمت به اسلام در وجودم جارى مى سازد.
در خاطر من ياد تو باقى است هنوز
گلبانگ فرياد تو باقى است هنوز
اسطوره عشق و ايمان و جهاد
آواره تكبير تو باقى است هنوز
واقعيت آن است كه صياد حكم يك پدر را براى همه پدران سختكوش و مقاوم و شكست ناپذير ارتش داشت و فقدان او هيچگاه جبران شدنى نيست. اما او درست همچون امام به همان اندازه كه شناخته شده و مشهور است، غريب و ناشناخته باقى ماند و همچون مرحوم حاج سيداحمد آقا گنجينه اى را با خود برد كه به دست آمدنى نيست و شايد هيچگاه تاريخ و متفكران نتوانند عظمت واقعى و دردها و ناگفته هاى او را كشف و بيان كنند. اگرچه صياد همواره اسطوره ارتش باقى خواهد ماند و امروز نيز نيروهاى نظامى جمهورى اسلامى ايران با تأسى به اينگونه الگوهاى ماندگار جهادى آمادگى دفاع و مواجهه با كليه تهديدات دشمنان را دارند.
منبع : روزنامه ايران
/الف


نسخه چاپی