آیین دوستی و همنشینی در سبک زندگی رضوی
 آیین دوستی و همنشینی در سبک زندگی رضوی (ع)

نویسنده: محمدتقی فعّالی

 
انسان موجودی اجتماعی بوده و برای ادامه‌ی حیات نیازمند روابط جمعی است. قرآن کریم، روایت‌های اهل بیت (علیهم السلام)، و سیره امامان (علیهم السلام)، الگوهای مناسبی را در این زمینه بیان داشته‌اند. در این میان فرموده‌ها و توصیه‌های حضرت رضا (علیه السلام) جایگاه ویژه‌ای دارد.

1) جایگاه و اهمیّت

امام رضا (علیه السلام) فرمود:
مؤمنان، از سوی پدر و مادر برادرند. پدرشان نور و مادرشان رحمت است. (1)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
کسی که در مسیر اطاعت خداوند، برادری برای خود انتخاب کند، خانه‌ای در بهشت فراهم کرده است. (2)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
انسان بر دین دوست خویش است. پس بنگرد که چه کسی را به عنوان دوست بر می‌گزیند. (3)

2) معیارها و مؤلفه‌ها

یک) پاک زبانی

امام رضا (علیه السلام) فرمود:
کسی که سه بار بر تو خشم کرد اما سخن زشتی بر زبان جاری نکرد، با او دوست شو. (4)

دو) بندگی خدا

امام رضا (علیه السلام) فرمود:
کسی که در مسیر اطاعت خداوند برادری برای خود انتخاب کند خانه‌ای در بهشت برای خود فراهم کرده است. (5)

3) الگوهای رفتاری

یک) مهربانی با زیردستان

حضرت رضا (علیه السلام) خادمانی داشتند. ایشان روزی کاری داشتند اما دیدند که غلامان مشغول غذا خوردن هستند. امام صبر کردند و به خادمان فرمودند:
اگر برای من کاری ضروری پیش آمد و من بالای سر شما ایستادم، دست از غذا خوردن برندارید. نخست خوردن غذا را تمام کرده و سپس به کار من برسید. (6)
قاسم جعفری اظهار می‌دارد که روزی با ابوالحسن الرضا (علیه السلام) مشغول صرف غذا بودیم آن حضرت غلامان خویش را از هر قوم و نژادی که بودند با زبان خودشان برای همراهی در غذا خوردن صدا کردند. آنها آمدند و با امام غذا خوردند. (7)
یسع بن حمزه می‌گوید: روزی در محضر امام رضا (علیه السلام) نشسته بودم و گروه بسیاری از مردم نیز نزد ایشان آمدند و پرسش‌هایی از حلال و حرام می‌کردند. در این هنگام، مردی گندم گون و بلند قامت از در وارد شد، سلام کرد و گفت: من مردی از دوستان شما و پدران شما هستم که از سفر حج باز می‌گردم. پولم در راه گم شده و چیزی ندارم که به شهر خودم بازگردم. اگر بتوانی مقداری به من بده تا به وطن خود برسم، پس از رسیدن، آن پول را از طرف شما صدقه خواهم داد. زیرا خود را مستحق صدقه نمی‌دانم و در شهر خود دارای مُکنت و ثروت هستم.
امام به او فرمودند: بنشین، خدایت رحمت کند. سپس رو به مردم کردند و به گفتگوی خود با آنان ادامه دادند تا وقتی که همگی رفتند و جز من، سلیمان جعفری، خیثمه و آن مرد کسی نماند. آنگاه حضرت از ما اجازه گرفتند، برخاستند و به‌ اندرون خانه رفتند. پس از لحظه‌ای پشت در اتاق آمدند و دست خود را از بالای در بیرون آوردند و فرمودند: أَینَ الخُراسانی؛ مرد خراسانی کجاست؟ آن مرد برخاست و عرض کرد: من اینجا هستم. فرمودند: این 200 دینار را بگیر، برای مخارج سفر خود هزینه کن، صدقه هم نده و از اینجا برو که من تو را نبینم و تو مرا نبینی!
وقتی آن مرد مسافر رفت، امام از اتاق بیرون آمدند. سلیمان جعفری عرض کرد: قربانت گردم! شما احسان و کرم نمودید، پس چرا روی خود را از این مرد پوشاندید؟ فرمودند: از ترس آنکه ذلّت و سرشکستگی سؤال را در چهره‌ی او مشاهده کنم، مگر نشنیده‌ای که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
عمل کسی که کار نیک را پنهان دارد، با هفتاد حج برابر است و کسی که کار بدی را آشکار سازد، خوار و زبون شود و گناه پنهانی، مستحق آمرزش است. (8)
یاسر خادم می‌گوید: آنگاه که مسافت میان ما تا شهر طوس، هفت منزل راه بود، ابوالحسن علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بیمار شدند. سرانجام به طوس درآمدیم. بیماری حضرت شدت یافت و چند روزی در آن شهر ماندیم. مأمون نیز روزی دوبار به بهانه‌ی عیادت، نزد ایشان می‌آمد. در واپسین روز حیات – که امام در آن روز دیده از جهان فرو بستند – حضرت دچار ضعف شدیدی بودند. پس از اقامه‌ی نماز ظهر، امام به من فرمودند: آیا مردم ناهار خورده‌اند؟ عرض کردم: با چنین حالی که شما دارید، چه کسی حاضر است غذا صرف کند؟
امام رضا (علیه السلام) از جای برخاستند و فرمودند: سفره‌ی غذا را آماده سازید. همه‌ی خدمتکاران و اطرافیان را بدون استثناء کنار سفره نشاندند. نسبت به آنان اظهار تفقّد و محبّت فرمودند و فرد فرد آنان را مشمول الطاف خود قرار دادند. وقتی مردها از خوردن غذا دست کشیدند، دستور دادند برای زنان غذا بفرستند. آنگاه که آنان نیز غذا صرف کردند، ضعف مزاج امام آن چنان شدّت گرفت که بی هوش شدند و فریاد و شیون اهل خانه به آسمان رفت. (9)
غفاری می‌گوید: مردی از خاندان ابورافع – آزاد شده‌ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) – از من طلبی داشت، پیوسته پولش را مطالبه می‌کرد و سخت مرا تحت فشار قرار داده بود. من که چنین دیدم، در یکی از روزهای ماه رمضان نماز صبح را در مسجد مدینه خواندم و به قصد زیارت حضرت رضا (علیه السلام) و کمک گرفتن از آن بزرگوار – که در «عریض» چند فرسخی مدینه سکونت داشتند – حرکت کردم. چون به نزدیک خانه‌ی آن حضرت رسیدم، ایشان را که بر مرکبی سوار بودند و پیراهن و عبایی بر تن داشتند، مشاهده کردم که بیرون می‌آیند.
وقتی چشمم به امام افتاد، شرم و حیا مرا گرفت و چیزی نگفتم. ایشان که به من رسیدند، ایستادند و نگاهی به من کردند. سلام کردم و گفتم: فلانی، که یکی از دوستان شماست، طلبی از من دارد، به خدا سوگند مرا بر سرِ زبان‌ها ‌انداخته و پیش مردم رسوایم کرده است.
با این سخنان، پیش خود‌ اندیشیدم که امام به آن طلبکار دستور می‌دهند از مطالبه‌ی خودداری کند و به خدا سوگند نگفتم طلبم چقدر است.
امام رضا (علیه السلام) به من دستور دادند بنشینم تا برگردند. من با حال روزه همچنان نشستم تا خورشید غروب کرد. نماز مغرب را خواندم و دیگر دلم گرفته بود. خواستم برگردم که دیدم آن حضرت آمدند و مردم دورشان را گرفته بودند. گروهی از بینوایان و تهیدستان هم سرِ راهشان نشسته بودند. امام نیز به آنان صدقه می‌دادند، احسان می‌کردند و همچنان می‌آمدند تا وارد خانه شدند. طولی نکشید که بیرون آمدند و مرا به داخل منزل فراخواندند.
داخل خانه رفتم، نزد آن حضرت نشستم و مقداری درباره‌ی ابن مسیّب، فرماندار مدینه برای آن حضرت سخن گفتم. وقتی سخنانم تمام شد ایشان فرمودند: گمان دارم که افطار نکرده‌ای. عرض کردم: همین طور است.
امام ظرف غذایی طلبیدند، پیش من گذاشتند و من با خدمتکاران غذا خوردم. چون فارغ شدم، فرمودند: این تشک را بلند کن و هر چه در زیر آن است، بردار. تشک را بلند کردم و دینارهایی در زیر آن دیدم، برداشتم و در جیبم نهادم. سپس امام چهارتن از خدمتکاران را مأمور کردند تا همراه من بیایند و مرا به خانه‌ام برسانند.
عرض کردم: قربانت گردم، شب گردان امیر مدینه اطراف شهر می‌گردند، دوست ندارم مرا همراه افراد شما ببینند. ایشان به خدمتکاران دستور دادند همراه من بیایند و هر جا که گفتم، بازگردند. آنها همین کار را کردند. وقتی نزدیک شهر رسیدم، به آنها گفتم، بازگردید. آنگاه به خانه آمدم، چراغ را خواستم و دینارها را شمردم. دیدم 48 دینار است و طلبی که آن مرد از من داشت، 28 دینار بود. در این حال، در میان پول‌ها دیناری را دیدم که برق می‌زد و می‌درخشید. از آن خوشم آمد، برداشتم و نزدیک چراغ بردم، دیدم به خط خوانا روی آن نقش شده است:
طلب این مرد از تو 28 دینار است و بقیه‌ی مال خودت. به خدا سوگند من به آن حضرت مقدار طلب آن مرد را نگفته بودم. (10)

دو) همسان دیدن

امام رضا (علیه السلام) فرمود:
روزی به صورت اتفاقی حضرت سجاد (علیه السلام) با شخصی برخورد کرد و او آزار دید. سپس آن حضرت وی را به خانه برد و به او فرمود به من بزن آن فرد از این کار ابا کرد. آن حضرت پنجاه دینار به وی بخشید. (11)
ابراهیم بن عباس آورده است که رویه حضرت رضا (علیه السلام) این بود که هرگاه سفره می‌انداخت، تمام اهل خانه را صدا می‌کرد. آن حضرت هم به مشاوران برای صرف غذا امر می‌فرمود و هم به نگهبانان و خادمان. (12)
اباصلت که از یاران امام رضا (علیه السلام) است اظهار می‌دارد که در سفر خراسان با آن بزرگوار همراه بود. آن بزرگوار هرگاه زمان صرف غذا می‌شد تمام خدمتکاران سودانی و غیر سودانی را فرا می‌خواندند تا با آنها غذا بخورند. سپس می‌فرمود:
برحذر باشید! خداوند تبارک و تعالی واحد است. مادر و پدر تمامی ‌انسان‌ها یکی است. فقط انسان‌ها به واسطه‌ی اعمالشان جزاء می‌بینند. (13)
امام رضا (علیه السلام) هرگاه می‌خواستند موعظه کنند تمام افراد اعم از کوچک و بزرگ، سیاست مدار و دربان و زن و مرد را جمع می‌کردند، با آنها سخن می‌گفتند و با تک تک آنان با عطوفت و انس برخورد می‌کردند. (14)

سه) عذرپذیری

شخصی به نام صفوان اظهار می‌دارد که حضرت رضا (علیه السلام) شرفیاب شده و به ایشان عذرخویش را عرض کردم. از آن بزرگوار خواستم عذر مرا پذیرا شده برای من استغفار کنند. امام در پاسخ فرمودند: قبول کردم. نزد من بیا. سپس امام درباره‌ی پدرش سؤال کردند و آنگاه که مطلع شدند پدرش از دنیا رفته است برای او استغفار کردند. حضرت ثامن الحجج (علیه السلام) رویه‌ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اجداد خویش را مُدارا و گذشت دانستند و به این آیه اشاره فرمودند:
به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتی و اگر تندخو و سخت دل بودی مردم از گرد تو متفرق می‌شدند، پس از (بدی) آنان درگذر و برای آنها طلب آمرزش کن و (برای دلجویی) در کارِ (جنگ) با آنها مشورت نما، لیکن آنچه تصمیم گرفتی با توکل به خدا انجام ده که خدا اعتماد کنندگان را دوست دارد. (15) (16)

چهار) شرکت در تشییع جنازه

موسی بن سیار می‌گوید: در منطقه‌ی طوس بودیم که روزی شخصی ندا به تشییع جنازه داد. آنگاه که به جنازه رسیدم دیدم سیّد و سرور من حضرت رضا (علیه السلام) با اسب خویش آمدند. سپس آن حضرت جلو جنازه رفتند و آن را بلند کردند. سپس چنان برای آن میّت به خدا پناه بردند همان گونه که فرزند به مادرش. جنازه به سمت قبر تشییع شد. در این لحظه مشاهده کردم مولایم از بین مردم عبور کردند، بالای سر میّت حاضر شدند، دست خویش را روی سینه‌ی وی نهادند، برای او دعا کردند و از خدا خواستند او را وارد بهشت کند. (17)

پنج) هدیه دادن

الف) جایگاه

امام رضا (علیه السلام) از جدشان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کنند که فرمودند:
بهترین چیز هدیه بوده در حالی که هدیه کلید حاجت‌هاست. (18)
ابوالحسن علی بن علی اظهار می‌دارد که با عبدالرحمن بن مهدی که عَلیل بود خدمت حضرت رضا (علیه السلام) رسیدیم و با ایشان گفتگو کردیم. چند روز بعد عبدالرحمن از دنیا رفت و امام بر جنازه‌ی وی حاضر شدند و برای او نماز گزاردند. روزی با دِعبل به حضور او رفتیم و به ایشان اظهار داشتیم که قصد مسافرت کرده‌ایم. امام به ما سه هدیه دادند. لباسی از جنس خز (پشم و ابریشم) به رنگ سبز، انگشتر عقیق و چندین درهم رضوی. هدیه‌های ایشان را حفظ کردیم. با آن لباس هزار شب و هر شب هزار رکعت نماز می‌گزاردیم و هر شب یک بار کامل قرآن را ختم می‌کردیم. (19)

ب) جلوه‌ها

امام رضا (علیه السلام) به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
کارهای خیر را به زیباترین وجه انجام دهید، زیرا سزاوار است کارهای خوب به شیوه‌ی زیبا انجام شود. (20)

شش) عیادت بیماران

سلیمان بن جعفر اظهار می‌دارد که علی بن عبیدالله روزی به من گفت: بسیار مشتاقم که امام را ببینم و به محضرشان عرض سلام کنم. گفتم: چرا این کار را انجام نمی‌دهی؟ گفت: جلالت و هیبت ایشان مانع می‌شود. روزی حضرت رضا (علیه السلام) کسالت مختصری پیدا کردند و مردم به عیادت ایشان می‌رفتند. من به دوستم گفتم امروز همان روزی است که می‌خواستی. چند بار به عیادت آن حضرت رفتیم و هر بار که بر ایشان وارد می‌شدیم بسیار شاد و خوشحال باز می‌گشتیم.
روزی علی بن عبیدالله مریض شد. حضرت رضا (علیه السلام) به عیادت وی رفتند و من نیز با ایشان همراه بودم. آن حضرت مدتی نشستند، احوال پرسی کردند و سپس منزل را ترک کردند. همسر علی بن عبیدالله از پشت پرده آن حضرت را می‌دید و همین که امام رضا (علیه السلام) منزل را ترک کردند خود را به محلی که ایشان نشسته بودند افکند، آنجا را بوسید و بر آن جایگاه بابرکت دست کشید. این خبر به گوش حضرت ثامن الحجج (علیه السلام) رسید. آن حضرت فرمودند:
علی بن عبیدالله، همسرش و اولادش اهل بهشتند. (21)
امام رضا (علیه السلام) از پدرشان امیرمؤمنان (علیه السلام) روایت کردند که روزی صعصه بن صوهان بیمار شد. آن حضرت به عیادت وی رفتند و وی بسیار خوشحال شد. سپس آن حضرت به میان خانه نگاه کردند و جایی را دیدند که در آن مقداری میوه و دارو وجود داشت. سپس به یکی از اصحاب فرمودند آنها را بیاور. حضرت یک گلابی و یک سیب انتخاب کردند، به یکی از اصحاب دادند و فرمودند آن را قطعه قطعه کن، به هر یک سه می‌بده و قطعه‌ای از آن را به من هم بده. حضرت امیر (علیه السلام) سپس امر فرمودند وسایل را به جای خود بازگردانند. در این لحظه که صعصعه دو قطعه میوه از دست امام خورده بود سلامت خود را به طور کامل بازیافت، نشست، رو به امام کرد و گفت:‌ای امیرمؤمنان (علیه السلام)! مرا شفا دادی و بر ایمان ما افزودی. (22)

هشت) نفع رسانی و خدمت به مردم

الف) اهمیّت و جایگاه

اول) گنج‌های پنهانی

امام رضا (علیه السلام) فرمود:
چند حقّ بر صاحبان نعمت، واجب است: پرداخت زکات مال، همراهی و کمک به برادران، برقراری پیوند با نزدیکان، رسیدگی و وسعت بخشیدن به زن و فرزند و انجام سایر حقوق. (24)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
کمک کردن به فرد ضعیف بهترین صدقه است. (25)

دوم) بهترین سپاس

امام رضا (علیه السلام) فرمود:
بدانید که شکر و سپاس خداوند را به جا نیاورده‌اید به چیزی که بعد از ایمان به خدا و بعد از اعتراف به حقوق اولیای الهی از آل محمد، فرستاده‌ی خدا محبوب‌تر از کمک به برادران دینی در امور دنیایی باشد. (26)

سوم) رعایت حقوق

امام رضا (علیه السلام) فرمود:
(مؤمن) دوستی برادر مؤمن را در دل جای دهد، با مالش او را همراهی کند، او را در برابر ستمکار یاری رساند، در عدم حضورش حقّ او را از غنیمت‌ها نگه دارد، بعد از وفاتش بر سر قبر او برود، ستمی در حقّ او روا ندارد، در حقّ او خیانت نکند، غیبتش را روا ندارد، با او خوش رفتار باشد و به او تهمت نزند. (27)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
هر کس مؤمنی را طعام دهد بهتر از آزاد کردن یک بنده است. هر کس مؤمن تشنه‌ای را سیراب کند، خداوند او را از شراب بهشتی سیراب خواهد کرد. هر که مؤمن برهنه‌ای را بپوشاند، خداوند از جامگان بهشتی بر تن او خواهد کرد. هر کس برای رضای خدا به مؤمنی قرض دهد، تا زمان پرداخت برای او صدقه محسوب می‌شود. کسی که در دنیا گره از کار مؤمنی باز کند، خداوند گرفتاری‌های آخرتش را برطرف می‌سازد و هر کس حاجت مؤمنی را برآورده کند بهتر از آن است که روزه دار در مسجد الحرام معتکف شود. (28)

چهارم) بهترین دارایی‌ها

امام رضا (علیه السلام) فرمود:
بهترین مال و ثروت و ذخیره‌ی انسان، صدقه است. (29)

پنجم) دست رازق خدا

امام رضا (علیه السلام) فرمود:
روزی پیرزنی که به خاطر وزش باد از بام بر زمین افتاده بود، نزد سلیمان (علیه السلام) آمد و از باد شکایت کرد. سلیمان (علیه السلام) باد را احضار کرد و به او گفت: چرا این بلا را سر پیرزن آوردی؟ باد پاسخ داد: خداوند به من امر کرد تا کشتی را که در شرف غرق شدن بودن نجات دهم، برای اجرای فرمان خدا به راه افتادم و از کنار این پیرزن گذشتم، او بر بام خانه بود و در اثر وزش من، نقش برزمین شد و دستش شکست. (30)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
به راستی برای خداوند در زمین بندگانی است که برای خواسته‌های سایر بندگان تلاش می‌کنند. (31)

ب) سیره‌ی امام رضا (علیه السلام)

ابراهیم بن عباس برخی از ویژگی‌های امام رضا (علیه السلام) را این گونه بیان می‌کند: هیچ گاه با کلامشان به کسی جفا یا درشتی ن می‌کردند، کسی از آن حضرت حاجتی نخواست که مقدورشان باشد و آن را رد کنند، بسیار پنهانی صدقه می‌دادند و فراوان احسان می‌کردند. (32)

اول) بخشش تمام اموال

در روایتی آمده است امام رضا (علیه السلام) در خراسان تمام اموال خود را میان فقرا تقسیم کردند. فضل بن سهل به آن حضرت گفت، این کار موجب زیان است، امام فرمود:
نه، موجب سود است. هرگز نباید کاری را که موجب اجر و پاداش شود، زیان به حساب آوری. (33)

دوم) کمک در حمام

روزی امام رضا (علیه السلام) وارد حمام شد. مردی از ایشان خواست در شستن، او را یاری دهند و دستی بر بدن او بکشند. آن مرد پس از لحظاتی، ایشان را شناخت و شروع به عذرخواهی کرد. برخورد امام در این لحظه بسیار زیبا است، امام با سخنان خود دل او را آرام کردند و همچنین او را در شستن یاری کردند و دستی بر بدن او کشیدند. (34)

سوم) کمک برای دفن مردگان

موسی بن سیّار می‌گوید: در خدمت امام رضا (علیه السلام) وارد کوچه‌های طوس شدیم. صدای شیون و گریه شنیدیم. وقتی نزدیک رسیدیم جنازه‌ای را مشاهده کردیم. چشم امام که به جنازه افتاد پای از رکاب اسب خارج کردند، پیاده شدند، به طرف جنازه رفتند و جنازه را بلند کردند، سپس فرمودند:
هر کس در تشییع جنازه‌ی یکی از دوستان ما حاضر شود، گناهانش مانند روزی که از مادر متولد شده می‌ریزد و گناهی برایش نمی‌ماند. (35)

چهارم) تجویز دارو

امام رضا (علیه السلام) فرمود:
هر کس گشایشی در کار مؤمنی ایجاد کند، خداوند در روز قیامت برای قلبش گشایش ایجاد می‌کند. (36)

نه) مشورت

الف) اهمیّت

معمّربن خلاد اظهار می‌دارد که یکی از خادمان حضرت رضا (علیه السلام) به نام سعد از دنیا رفت. امام به من فرمودند: شخصی را به من معرفی کن که دارای فضل و امانت باشد. معمّر می‌گوید: با تعجب گفتم: من به شما مشورت دهم؟! حضرت در حالی که مقداری خشمگین شده بودند، فرمودند:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با یارانشان مشورت می‌کردند، سپس آنچه به صلاح بود، انجام می‌دادند. (37)
حسن بن جهم می‌گوید روزی نزد امام رضا (علیه السلام) نشسته بودیم. ایشان نکته‌ای در باب جدشان امیرمؤمنان (علیه السلام) یادآور شدند:
با وجود اینکه عقل حضرت علی (علیه السلام) از تمام عقول بشر برتر بود اما گاهی ایشان با غلامی ‌سیاه پوست از سودان مشورت می‌کردند و می‌فرمودند: همانند خداوند گاهی زبان او (غلام سیاه پوست سودانی) را می‌گشاید. (38)

ب) ویژگی‌ها

امام رضا (علیه السلام) فرمود:
اگر با کسی مشورت کردی به نظر وی توجه کن وگرنه انتظار مشورت بیشتر نداشته باش. (39)

ج) آثار

امام رضا (علیه السلام) در بیانی زیبا به سفارش‌های لقمان به فرزندش این گونه اشاره می‌کنند:
اگر با گروهی به مسافرت رفتی، در امورتان زیاد مشورت کنید. در برخوردت، خنده رو باش. در وسایل مثل خوراک و ... میان همسفرانت، کریم و بخشنده باش. اگر تو را دعوت کردند اجابت نما و اگر یاری طلبیدند به کمک آنها بشتاب. کمتر حرف بزن و بیشتر شنونده باش. نماز زیاد بخوان. در ارتباط با وسایل نقلیه و آب و خوراک، بخشنده و سخی النفس باش. اگر برای شهادت حقّی از تو خواستند به نفع آنها شهادت بده و در مقام مشورت تمام فکرت را به کار بگیر تا رأی بهتری بدهی. تصمیم به انجام کاری نگیر، مگر آنکه خوب فکر کنی و ثابت قدم شوی. در راهنمایی و مشورت جازم و قاطع نشوی مگر آنکه در همه‌ی حالت‌ها قیام و قعود و خواب و بیداری و خوردن و نماز خواندن به آن فکر کنی، چون کسی که در خیرخواهی فکر حقّ را خالص نمی‌کند و حقیقتاً برای مشاور خیرخواهی ندارد، خداوند فکر صائب و روحیه‌ی امانت داری را از او خواهد گرفت. (40)

ده) ادای حقوق

الف) سخنان نورانی

محمدبن ابی نصر اظهار می‌دارد که روزی با امام رضا (علیه السلام) در حال گفتگو درباره‌ی موضوعی بودیم. آن امام همام (علیه السلام) مرا متوجه این امر مهم کردند که خداوند بر ما نعمت‌های فراوانی ارزانی داشته است. امام در حالی که انگشت خویش را حرکت می‌دادند، فرمودند:
باید دائم از این نعمت‌ها خوشحال باشیم و حقوقی را که خداوند نعمت بخش بر ما واجب دانسته است، ادا کنیم. (41)
ابراهیم بن عباس می‌گوید: امام رضا (علیه السلام) را هرگز در این حالت‌ها ندیدم: به کسی کلمه‌ای جفا کنند، سخن فردی را قطع یا حاجت کسی را رد یا پای خویش را جلوی کسی دراز کنند، پیش روی کسی تکیه دهند، اهل خانه یا خادمان را ملامت کنند، آب دهان‌ اندازند، قهقهه زنند و هرگاه برای غذا خوردن سفره بگسترانند، از همه دعوت نکنند. حضرت رضا (علیه السلام) شب‌ها کم می‌خوابیدند، اکثر شب‌ها تا صبح بیدار بودند. زیاد روزه داشتند، هرگز روزه‌ی سه روز هر ماه را ترک نمی‌کردند و به آن می‌گفتند: روزه‌ی دهر. بسیار انفاق و بخشش می‌کردند، خصوصاً در شب‌های تاریک. (42)
علی بن موسی الرضا (علیه السلام) دربانی داشتند که وظیفه‌اش هماهنگی مهمانان بود. وی اظهار می‌دارد: زمانی که ولایت عهدی به امام پیشنهاد شد، عده‌ای به منزل ایشان شرفیاب شدند و اظهار داشتند: ما شیعیان علی (علیه السلام) هستیم و مایلیم امام را ببینیم. امام فرمودند: من کار دارم، به آنها بگویید بازگردند. آنان روز دوم به در خانه‌ی امام برگشتند و همان جمله را گفته و قصد زیارت امام را داشتند. حضرت رضا (علیه السلام) همان جمله را به آنها گفتند. این ماجرا تا دو ماه هر روز تکرار می‌شد و آن عده هرگز نتوانستند ایشان را زیارت کنند. بعد از دو ماه آنها اظهار داشتند ما شیعیان حضرت علی (علیه السلام) هستیم و اگر بعد از گذشت 60 روز دشمنانمان بفهمند نتوانسته‌ایم مولایمان را ببینیم، خوشحال می‌شوند و باعث شرمندگی ما می‌شود و ما دیگر بیش از این توان تحمل شماتت دشمنانمان را نداریم. حضرت رضا (علیه السلام) به آنان اذن ورود دادند. سلام کردند امّا امام جواب ندادند. قصد نشستن کردند اما ایشان به آنان امر فرمودند بایستند. آنان در این حالت اظهار داشتند: یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)! این چه جفای بزرگی است که در حقّ ما روا می‌داری و این چه ذلتی است که در حقّ ما انجام می‌دهی؟ امام رضا (علیه السلام) این آیه را تلاوت کردند:
و آنچه از رنج و مصائب به شما می‌رسد همه از دست (اعمال زشت) خود شماست در صورتی که خدا بسیاری از اعمال بد را عفو می‌کند. (43)
سپس امام اظهار داشتند: به خدا سوگند جز به امر پروردگارم کاری نکردم. او شما را عتاب کرد. آن عده گفتند: چرا؟ امام در پاسخ فرمودند: شما ادعا می‌کنید شیعه‌ی جدّم علی بن ابی طالب (علیه السلام) هستید در حالی که شیعه‌ی او [امام] حسن و [امام] حسین (علیه السلام)، سلمان، ابوذر، مقداد و عمار هستند. آنان که با هیچ کدام از اوامر و نواهی او مخالفت نکردند. شما در بیشتر رفتارهایتان با مرام جدّم علی (علیه السلام) مخالفت می‌کنید. از انجام فرائض کوتاهی می‌کنید و نسبت به حقوق یکدیگر اهتمام ندارید. آنها اظهار داشتند: ‌ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! ما استغفار می‌کنیم از آنچه که گفتیم. هم اکنون می‌گوییم که ما فقط محبّ شما و مولا علی (علیه السلام) هستیم. امام در این حالت اظهار داشتند: آفرین به شما دوستان و برادرانم. سپس برخاستند و آنان را به سینه چسباندند.
حضرت از دربانشان پرسیدند آنان چند بار آمدند؟ 60 بار. سپس امام برای آنها دعا و طلب استغفار کردند و به آنها گفتند: خداوند از تمام گناهان شما گذشت. حضرت رضا (علیه السلام) سرانجام آنها و خانواده‌هایشان را مورد تفقّد قرار دادند و پاداش‌های فراوانی به دفعات به آنها دادند. (44)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
بر ثروتمندان حقوقی واجب است. از آن حقوق واجب زکات مال، برابری در مورد برادران دینی، صله رحم و گشایش برای خانواده‌اش است. (45)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
از ما نیست کسی که همسایه‌اش از شرّ و ظلمش ایمن نباشد. (46)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
در روزگار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مردی از انصار بود که در حیات خانه‌اش درخت نخلی بود و این درخت مالکی داشت، هرگاه مالک می‌خواست به درختش سربزند برای اهل خانه مزاحمت ایجاد می‌کرد. صاحب خانه محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شد و شکایت کرد. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، صاحب نخل را خواستند و به او فرمودند: درختت را به من بده تا من به تو درختی در بهشت بدهم. آن مرد اِبا کرد و درخت خویش را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نداد.
این ماجرا به گوش فردی دیگر از انصار به نام ابا دَحدَاح رسید. او نزد مالک درخت رفت و آن درخت را از او خرید. سپس ابادحداح نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و داستان را نقل کرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به وی فرمودند: به جای آن، درختی در بهشت از آن توست. (47)
امام رضا (علیه السلام) به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کردند:
نبوده و تا قیامت نباشد مؤمنی جز اینکه همسایه‌ای دارد که او را می‌آزارد. (48)
امام رضا (علیه السلام) روایتی از جدّشان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کنند که ایشان خطاب به امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمودند:
هرگاه چیزی پختی خورشت آن را زیاد کن، زیرا آن بخشی از غذاست. از آن غذا به همسایه‌ات بده و اگر نتوانستی خورشت آن را بده. (49)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
حق مؤمن بر مؤمن این است: دوستی قلبی، کمک مالی، یاری و دستگیری، مواظبت از اموال او هنگام غیبتش، زیارت قبر، ظلم و جفا نکند، او را فریب ندهد، خیانت در امانتش نکند، غیبتش نکند، به او دروغ نگوید، به وی توهین نکند، با او دشمنی نورزد، وی را متهم نکند، او را اطعام و سیراب کند، وی را پوشاک دهد، هنگام نیاز، قرض را دهد، سنگ صبورش باشد و حاجت او را روا کند. بدانید که مؤمن به منزله‌ی ساق پا نسبت به بدن است. (50)
امام رضا (علیه السلام) از جدّشان رسول گرا می‌اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده‌اند:
خداوند در روز قیامت حساب شیعیان ما را به ما می‌سپارد. هر کس مظلمه‌ای با خدا داشته باشد، ما حکم می‌کنیم و خدا اجابت می‌کند. هر کس مظلمه‌ای با مردم داشته باشد، ما حقوق مردم را به آنان می‌بخشیم و هر کس مظلمه‌ای با ما داشته باشد، کسی از ما با گذشت‌تر نمی‌یابد. (51)

ب) جلوه‌های رفتاری

حضرت رضا (علیه السلام) به روایت از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند که هر یک از مؤمنان بر دیگری حقوقی دارد و همه باید آنها را ادا کنند یا او از آنان درگذرد. سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حقوق مؤمنان را این گونه برشمردند:
- از خطای او درگذرد؛
- بر او ترحّم کند؛
- زشتی‌هایش را بپوشاند؛
- لغزش‌هایش را نادیده انگارد؛
- پوزش او را بپذیرد؛
- نگذارد از او غیبت کنند؛
- پیوسته او را پند دهد؛
- دوستی با او را تداوم بخشد؛
- وعده‌ی او را وفا کند؛
- او را در بیماری‌اش عیادت کند؛
- در تشییع جنازه‌ی او حاضر شود؛
- دعوتش را اجابت کند؛
- هدیه‌ی او را بپذیرد؛
- احسان او را به نیکی جبران کند؛
- نعمتش را سپاس گوید؛
- او را به خوبی یاری دهد؛
- ناموسش را حفظ کند؛
- نیازش را برآورده سازد؛
- دربرآوردن خواسته‌هایش میانجی گری کند؛
- پس از عطسه، دعایش کند؛
- او را در یافتن گمشده‌اش یاری رساند؛
- سلامش را پاسخ دهد؛
- با او به نیکی سخن گوید؛
- سوگندهایش را تصدیق کند؛
- با دوستانش دوستی ورزد؛
- از ستیز با او پرهیز کند؛
- او را چه ستمکار باشد و چه ستمدیده، یاری کند؛
- او را به چنگ کسی گرفتار نسازد؛
- او را خوار نکند؛
- آنچه را برای خود دوست می‌دارد، برای او نیز دوست بدارد.
امام در پایان این حدیث، می‌فرمایند:
از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که پس از یادآوری حقوق یاد شده، فرمودند: اگر یکی از شما چیزی را از حقوق برادر ایمانی‌اش وانهد، وی حقّش را در قیامت خواهد خواست و به سواد او حکم خواهد شد. (52)

یازده) دفاع از آبروی مردم

روزی یکی از منافقان، امام رضا (علیه السلام) را دید و از روی طعنه به ایشان گفت: برخی از شیعیان شما در راه، شرب خمر می‌کنند. امام فرمودند: حمد خدای را که آنها در راهند. پس منحرف نیستند. دیگری به امام گفت: بعضی از شیعیان تو نبیذ (53) می‌خورند. امام فرمودند: اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم نبیذ می‌خوردند. دیگری به امام گفت: منظورم از نبیذ، شراب است. امام در حالی که عرق شرم بر پیشانی شان نشسته بود فرمودند:
خداوند بزرگ‌تر از آن است که در قلب مؤمن، بین شراب خواری و محبّت اهل بیت (علیهم السلام) جمع کند. البته شراب خواری محکوم است، اما خداوند بسیار رئوف است، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بسیار با محبّت و امام بسیار با غیرت و صاحب حقّ شفاعت.
سپس امام به آن منافقان توصیه کردند که روح خود را در برهوت، سرگردان نکنند. (54)

دوازده) عیب پوشی

امام رضا (علیه السلام) فرمود:
هرگز به دنبال کشف عیوب مردم و آشکار کردن آن نباشید، زیرا در این کار حسن عاقبت است. (55)

سیزده) نیکی در برابر بدی

امام رضا (علیه السلام) فرمود:
روش ما اهل بیت این است که نیکی می‌کنیم به کسی که نسبت به ما بدی کرده است. به خدا سوگند در این شیوه حسن عاقبت است. (56)
جلودی، یکی از سرکردگان دربار هارون الرشید بود. وقتی محمدبن جعفر- عموی امام- در مدینه علیه حکومت ستمگران قیام کرد، هارون وی را به مدینه فرستاد و به او دستور داد اگر به محمدبن جعفر دست یافت، گردنش را بزند و خانه‌های فرزندان ابوطالب را غارت کند و زیورآلات و جامه‌های زنانشان را برباید و برای هر کدام، جز یک پیراهن، چیزی بر جای نگذارد.
جلودی طبق دستور به مدینه آمد و با سواران خود بر درِ خانه‌های فرزندان ابوطالب و از جمله درِ خانه‌ی حضرت رضا (علیه السلام) ایستاد. جلودی گفت: من باید طبق دستور خلیفه هارون به درون این اتاق بروم و هر چه زیورآلات و جامه‌ای که بر تن آنهاست، برگیرم.
امام فرمودند: من آنها را می‌گیرم و به تو می‌دهم و سوگند یاد می‌کنم که چیزی را وانگذارم. جلودی نیز همچنان اصرار می‌ورزید و سرانجام راضی شد و امام، همه‌ی زیورآلات و لباس‌های زنان را به او تحویل دادند.
هنگامی که مأمون خواست حضرت رضا (علیه السلام)را به ولایت عهدی خود انتخاب کند، جلودی از کسانی بود که سخت با این کار مخالفت کرد و مأمون ناچار شد او را به زندان‌ اندازد. سپس با وساطت ذوالریاستین، روزی او را از زندان بیرون آورد تا درباره‌اش تصمیمی ‌بگیرد. امام رضا (علیه السلام) در آن مجلس حضور داشتند.
هنگامی‌ که چشم امام به جلودی – که مردی سالمند بود – افتاد، به مأمون گفتند: این پیرمرد را به من ببخش!
مأمون عرض کرد: این همان کسی است که نسبت به دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن گونه رفتار کرد و جامه‌ها و زیورآلات آنان را به غارت برد.
جلودی که از دور ناظر این صحنه بود، سخن امام را که عفو و بخشش وی را از مأمون درخواست می‌کرد، نمی‌شنید. خیال کرد حضرت از او بدگویی می‌کنند و قتل و کیفرش را از مأمون می‌خواهند. از این رو، فریاد زد:‌ای امیرمؤمنان! تو را به خدا و به خدمتی که من به درگاه هارون کرده‌ام، سوگند می‌دهم گفته‌ی او را درباره‌ی من قبول نکنی!
مأمون گفت:‌ای اباالحسن (علیه السلام)! او خود سرنوشت خویش را تعیین کرد و ما نیز طبق سوگند او عمل می‌کنیم. آنگاه رو به جلودی کرد و گفت: نه، به خدا سوگند گفته‌ی او را درباره‌ی تو نمی‌پذیرم. سپس دستور داد گردنش را زدند. (57)

چهارده) نگاه اصلاح گرایانه

امام رضا (علیه السلام) به روایت از جدشان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
هیچ عملی بعد از انجام واجبات بهتر از اصلاح رابطه‌ها نیست. بهتر است شخص اصلاح کننده، زبان به خیر گشاید و جز خیر نخواهد. (58)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
اصلاح رابطه میان مردم بهتر از تمام نمازها و روزه‌هاست. (59)

پانزده) تشویق به خوبی‌ها

امام رضا (علیه السلام) فرمود:
هرگاه مسلمانان وظیفه‌ی امر به معروف و نهی از منکر را به یکدیگر واگذارند، منتظر حادثه‌ای تلخ از جانب خداوند باشند. (60)
محمدبن فرات اظهار می‌دارد که بعضی از شیعیان امام رضا (علیه السلام) شرب خمر می‌کردند. حضرت بعد از کسب اطمینان، برای یکی از آن افراد حصیر و مقداری خرما به عنوان هدیه فرستادند تا بر آن حصیر نماز گزارد و از آن خرما به جای شراب استفاده کند. آن فرد غرض امام را فهمید و از شرب خمر دست کشید. (61)
ابن فضال می‌گوید نامه‌ای خطاب به حضرت رضا (علیه السلام) نوشتم و در آن نامه از گروهی یاد کردم که نماز می‌گزارند اما روزه نمی‌گیرند. سپس اظهار داشتم این افراد گاهی برای ما کار می‌کنند. حال اگر در ماه مبارک رمضان باشد آیا می‌توانیم به آنها غذا دهیم. امام با خط خویش نگاشتند:
به آنها غذا بدهید. (62)
گروهی در خراسان خدمت حضرت رضا (علیه السلام) رسیدند و اظهار داشتند عده‌ای از شیعیان شما کارهای زشت انجام می‌دهند. سپس پرسیدند: «آیا آنها را نهی کنیم؟» امام فرمودند: «نه.» آنها اظهار داشتند: «چرا؟» ایشان فرمودند:
شنیده‌ام شما در نصیحت کردن خشن هستید. (63)

شانزده) نامه نگاری

الف) آغاز با نام خدا

ابن شعبه حرّانی می‌گوید روش حضرت ثامن (علیه السلام) در نامه‌هایشان این بود که آنها را با «بِسم اللهِ الرّحمَنِ الرّحِیم» آغاز می‌کردند و سپس نامه‌ی خود را می‌نگاشتند. (64)

ب) ذکر «إن شاء الله»

یکی از شیوه‌هایی که امام رضا (علیه السلام) در نامه‌هایشان داشتند این بود که به ذکر «إن شاءالله» مقیّد بودند و به دیگران توصیه ‌می‌کردند از این عبارت استفاده کنند. (65)

ج) خوش خط و موزون

امام رضا (علیه السلام) فرمود:
نامه‌های خود را زیبا و موزون بنگارید. (66)
حسین بن یسار بیان می‌کند که نامه‌ای از سوی امام رضا (علیه السلام) برای داوود بن کثیر رقّی ارسال شد در حالی که وی در زندان بود. من آن نامه را به خط امام دیدم که در آن این گونه نگاشته شده بود:
به نام خداوند بخشنده‌ی بخشایشگر، خداوند به واسطه‌ی رحمتش ما و تو را در دنیا و آخرت سلامتی بخشد. نامه‌ای برای تو نوشتم در حالی که هر چه نعمت به ما رسیده از خداوند تبارک و تعالی است که حمد و سپاس مخصوص او بوده شریکی برای او نیست.‌ای اباسلمان نامه‌ی تو به دستم رسید، قسم به جانم اقدام به رفع حاجت تو نمودم. توکّل به خداوند بزرگ کن. هیچ تحوّل و نیرویی نیست مگر به واسطه‌ی خداوند و از خداوند به واسطه‌ی منّتش، بخشش و بزرگیش درخواست می‌نمایم. خداوندی که مردگان را زنده می‌کند و در حالی که او بر همه چیز قادر است و خداوند بر محمد و آل محمد درود می‌فرستد، بار خدایا! به حقّ لا اله الا الله بر من رحم نما. (67)

هفده) نام گذاری

انتخاب نام برای افراد به خصوص فرزندان از اهمیّت خاصی برخوردار است، زیرا این نام برای همیشه ماندگار است و همگان او را با این اسم می‌خوانند. سخنان نورانی هشتمین امام شیعیان (علیه السلام) در این رابطه سودمند و آموزنده است. آن بزرگوار پیروان خویش را به نکاتی التفات داده‌اند:
روزی ابن غیلان بر امام وارد شد و به ایشان گفت: خداوند به من فرزندی داده است. لطفاً برای وی نا می‌برگزینید، امام پس از مکثی طولانی فرمودند:
نام او را علی بگذار! در این صورت عمرش طولانی می‌شود. (68)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
نام‌های زیبا برای یکدیگر انتخاب کنید و برگزینید، زیرا با آن نام شما را در قیامت صدا می‌زنند و می‌گویند: برخیز‌ای فلانی و به سمت بهشت برو یا برخیز‌ای فلانی که بهشتی برای تو نیست. (69)

هیجده) مهمان داری

الف) جایگاه مهمان

اول) ولیمه‌ی ازدواج

امام رضا (علیه السلام) فرمود:
نجاشی، چون آمنه دختر ابوسفیان را برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواستگاری نمود و او را به عقد ایشان درآورد، مهمانی داد و گفت: یکی از سنت‌های پیامبران، اطعام کردن هنگام ازدواج است. (70)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
خداوند، شب و زنان را مایه‌ی آرامش قرار داد و عروسی در شب و اطعام کردن، سنّت است. (71)

دوم) برتر از روزه داری

امام رضا (علیه السلام) فرمود:
ارزش مهمانی دادن بالاتر از روزه داری است. (72)

ب) آداب

اول) بیگاری نکشیدن

روزی مهمانی بر امام رضا (علیه السلام) وارد شد. امام تا پاسی از شب، نزد او نشسته بودند و با وی سخن می‌گفتند که چراغ، کم نور شد. مرد، دستش را دراز کرد که آن را درست کند، اما امام رضا (علیه السلام) وی را از این کار، بازداشتند و خود، به درست کردن چراغ پرداختند. سپس به او فرمودند:
ما قومی ‌هستیم که از مهمانانمان کار نمی‌کشیم. (73)

دوم) همراهی در غذا خوردن

احمدبن هارون نقل می‌کند که روزی مهمان امام رضا (علیه السلام) شدم. آن حضرت سفره‌ انداختند و با من غذا خوردند. (74)

پی‌نوشت‌ها:

1. برقی، المحاسن، ج1، ص131؛ مجلسی، بحارالانوار، ج64، ص73.
2. مفید، الأمالی، ص316؛ طوسی، الأمالی، ص 84؛ مجلسی، بحارالانوار، ج71، ص276.
3. صدوق، الأمالی، ص 516؛ مجلسی، بحارالانوار، ج23، ص146.
4. صدوق، الأمالی، ص669؛ مجلسی، بحارالانوار، ج71، ص173؛ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج12، ص147.
5. صدوق، الأمالی، 669؛ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج12، ص16.
6. کلینی، الکافی، ج6، ص298.
7. صدوق، عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج2، ص228.
8. کلینی، الکافی، ج4، ص24.
9. مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص229.
10. کلینی، الکافی، ج1، ص 487 و 488؛ مجلسی، بحارالانوار، ج49 و 97.
11. مجلسی، بحارالانوار، ج46، ص92.
12. ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص361.
13. کلینی، الکافی، ج8، ص 230؛ بحرانی، حلیة الابرار، ج4، ص 473؛ مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص101.
14. صدوق، عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج2، ص 159.
15. آل عمران/159.
16. عیاشی، تفسیر عیاشی، ج1، ص 203؛ بحرانی، تفسیر برهان، ج1، ص 323؛ حویزی، نورالثقلین، ج1، ص 404.
17. ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص341؛ مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص 98؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج12، ص 164.
18. صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج2، ص 74؛ مجلسی، بحارالانوار، ج72، ص45؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج13، ص206.
19. نجاشی، رجال النجاشی، ص276؛ طوسی، الأمالی، ص 359؛ بحرانی، حلیة الابرار، ج4، ص363.
20. صدوق، عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج2، ص 74؛ مجلسی، بحارالانوار، ج71، ص187؛ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج20، ص59.
21. کلینی، الکافی، ج، ص377؛ کشّی، رجال الکّشی، ص593.
22. طبری آملی، نوادر المعجزات، ص 150؛ بحرانی، مدینة معاجز، ج1، ص 433.
23. کشّی، رجال الکشّی، ص611.
24. طبرسی، مشکاة الانوار، ص273.
25. مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص 339.
26. صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج2، ص 169؛ مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص182.
27. مجلسی، بحارالانوار، ج71، ص 232.
28. همان، ص 233-232.
29. صدوق، عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج2، ص61؛ مجلسی، بحارالانوار، ج93، ص121.
30. عطاردی، مسند امام رضا (علیه السلام)، ج2، ص 297.
31. کلینی، الکافی، ج2، ص 197.
32. صدوق، عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج2، ص 184.
33. مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص 100.
34. ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص362؛ مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص99؛
35. ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص341؛ مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص 98؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج12، ص164.
36. کلینی، الکافی، ج2، ص 200؛ مجلسی، مرآة العقول، ج9، ص 121.
37. برقی، المحاسن، ج2، ص 601؛ مجلسی، بحارالانوار، ج72، ص101.
38. برقی، المحاسن، ج2، ص 602؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص306، مجلسی، بحارالانوار، ج72، ص101 و ج88، ص254.
39. ابن مکی، الدّرّة الباهرة، ص37؛ مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص356.
40. برقی، المحاسن، ج2، ص 375؛ صدوق، الفقیه، ج2، ص 296؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص252؛ مجلسی، بحارالانوار، ج73، ص271.
41. کلینی، الکافی، ج3، ص502.
42. صدوق، عیون اخبارالرضا (صلی الله علیه و آله و سلم)، ج2، ص 184؛ طبرسی، اعلام الوری، ج2، ص63؛ اربلی، کشف الغمه، ج2، 316؛ بحرانی، حلیة الابرار، ج4، ص362؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج7، ص185.
43. شوری/30.
44. بحرانی، تفسیر برهان، ج4، ص604؛ مجلسی، بحارالانوار، ج65، ص157.
45. طبرسی، مشکاة الانوار، ص274.
46. صدوق، عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج2، ص24.
47. حمیری، قرب الاسناد، ص355.
48. صدوق، عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج2، ص33؛ مجلسی، بحارالانوار، ج69، ص219 و ج100، ص128؛ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص55؛ نوری، مستدرک الوسائل، ج13، ص378 و ج14، ص29 و ج15، ص72.
49. صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج2، ص73؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص 148؛ مجلسی، بحارالانوار، ج63، ص 79.
50. مجلسی، بحارالانوار، ج71، ص 232.
51. صدوق، عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج2، ص 57؛ بحرانی، تفسیر برهان، ج4، ص475.
52. کراجکی، کنزالفوائد، ج1، ص 306؛ مجلسی، بحارالانوار، ج71، ص236؛ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج12، ص 212.
53. به شراب انگور، نبیذ می‌گویند.
54. برسی، مشارق انوارالیقین، ص 289؛ مجلسی، بحارالانوار، ج27، ص314.
55. کلینی، الکافی، ج2، ص 48.
56. حمیری، قرب الاسناد، ص386؛ کلینی، الکافی، ج2، ص488؛ مجلسی، بحارالانوار، ج90، ص367؛ بحرانی، تفسیر برهان، ج1، ص 395.
57. مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص 167.
58. طوسی، الأمالی، ص 522.
59. طوسی، الأمالی، ص 522؛ مجلسی، بحارالانوار، ج73، ص 43.
60. طبرسی، مشکاة الانوار، ص 49؛ صدوق، ثواب الاعمال، ص 304؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج6، ص177.
61. کشّی، رجال الکشّی، ص 554.
62. صدوق، الفقیه، ج2، ص 110؛ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج10، ص 363.
63. صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 290؛ صدوق، علل الشرائع، ص581؛ اربلی، کشف الغمه، ج2، ص 294.
64. حرّانی، تحف العقول، ص443.
65. مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص335.
66. کلینی، الکافی، ج2، ص673؛ فیض کاشانی، الوافی، ج5، ص711؛ بحرانی، حلیة الابرار، ج4، ص520؛ مکارم شیرازی، آداب معاشرت در اسلام، ص 144.
67. حمیری، قرب الاسناد، ص394؛ مجلسی، بحارالانوار، ج49؛ ص269.
68. کلینی، الکافی، ج6، ص 11.
69. حلّی، عدة الداعی، ص 87.
70. کلینی، الکافی، ج5، ص367؛ برقی، المحاسن، ج2، ص 191؛ مجلسی، بحارالانوار، ج22، ص 190.
71. عیاشی، تفسیرعیاشی، ج1، ص 371؛ مجلسی، بحارالانوار، ج10، ص 278.
72. طوسی، مصباح المتهجّد، ص626؛ کلینی، الکافی، ج4، ص68؛ مجلسی، بحارالانوار، ج93، ص317.
73. کلینی، الکافی، ج6، ص283؛ مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص102.
74. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص167.

منبع مقاله :
فعالی، محمد تقی، (1394) سبک زندگی رضوی (8)، مشهد: بنیاد فرهنگی هنری امام رضا (علیه السلام)، چاپ اول.
 
نسخه چاپی