احمدبن يوسف کاتب (1)
 احمدبن يوسف کاتب (1)



 
(م213 يا214ق) ابوجعفر احمدبن يوسف بن قاسم بن صبيح عجلي (بالولاء) کوفي. اجدادش قبطي نژاد و از موالي بني‌عجل بودند، بدين سبب به نام عجلي معروف شده است. چون جد اعلاي او صبيح در ده «دبا» نزديک کوفه مي‌زيسته خاندانش را کوفي خواندند. خاندان صبيح به داشتن شعرا و نويسندگان بزرگ معروف بودند. قاسم بن صبيح جد احمد رئيس ديوان غرب و از رجال بزرگ دربار هشام بن عبدالملک بود، چنانکه شاعراني که خليفه‌ي اموي را مدح مي‌گفتند قاسم را نيز مي‌ستودند. از جمله‌ي آن شاعران يزيدبن ضبه (يزيدبن مقسم ثقفي، م ح 130ق) و ابوالنجم عجلي (فضل بن قدامه، م130ق) بودند. پدر احمد يوسف بن صبيح، بعد از انقراض خلافت اموي دربار عباسي به خدمت پرداخت و کاتب عبدالله بن علي عم منصور عباسي و يوسف بن يعقوب وزير مهدي خليفه بود. سه پسر او قاسم و علي و احمد از شاعران نامدار زمان بودند و دو پسر ابوجعفر يعني عبدالله و محمد نيز نويسنده و شاعر بودند و در دربار عباسي به شغل کتابت اشتغال داشتند. ابوجعفر احمد از اعيان و ثروتمندان بغداد و مشهورترين دولتمرد و کاتب عهد خود بود. ابتدا رياست ديوان رسائل مأمون عباسي را عهده‌دار بود و بعد از مرگ احمدبن ابي خالد به توصيه‌ي حسن بن سهل، خليفه او را به وزارت برکشيد که تا پايان عمر درين مقام باقي بود. علاوه بر مقام علمي و ادبي شغل مهم دولتي او سبب شده که در تذکره‌ها شرح احوال و نوادر و بديهه‌گوييها و توقيعات و رسائل و حکايات بسيار از حاضر جوابيهاي او و مناسبات او با رجال زمان و حرمتي که نزد خليفه داشته نقل کنند. شعرش در فصاحت و ملاحت ممتاز و در سطح شعراي درجه اول زمانست. اين بيت ازو در زبان عرب مثل شده است:
اذا ضاق صدرالمرء عن سر نفسه
فصدر الذي يستودع السر اضيق
يعني: اگر سينه‌ي انسان از راز خود او تنگي بگيرد، بي‌گمان سينه‌ي ديگري که راز را بدو مي‌سپارند، تنگتر است. ابوجعفر به احتمال قوي مذهب تشيع داشته است. درباره‌ي عقايد او سند روشني در دست نيست. اما از سويي برادرش قاسم بن يوسف مسلماً شيعي بوده که نشانه‌ي تشيع خانواده‌ي او تواند بود. همچنين وي اهل کوفه بوده و کوفيان غالباً شيعه‌اند چنانکه بني‌عجل موالي بيت صبيح نيز شيعه بودند. به علاوه قاسم بعد از مرگ احمد او را مرثيه گفته است که اين هم مؤيد تشيع او تواند بود.
کتابنامه:
تاريخ بغداد، 216/5، الوزراء و الکتاب، 304؛ البدء و النهاية، 269/10؛ اعيان الشيعة، 207/3-210؛ الاعلام، 258/1.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391)، دائرة المعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول
 
نسخه چاپی