نقش "رهبري" در سه انقلاب بزرگ جهان
 نقش "رهبري" در سه انقلاب بزرگ جهان
 

نويسنده: دكتر مصطفي ملكوتيان

 
 

انقلاب‌ها هميشه با نوعي از رهبري داراي نقش در مسير جريان‌ها همراه بوده‌اند. وضع انقلاب‌هاي مورد بررسي در رابطه با شاخص‌هاي رهبري بدين صورت بوده است:

الف- بيان و تبليغ آرمان انقلابي در تعارض با آرمان رسمي

اين شاخص آشكارا در هر سه انقلاب ديده مي‌شد. در فرانسه، قرن هجده، قرن روشنفكري ناميده شده و در روسيه و ايران پيش از انقلاب نيز دوره‌اي پرشور از بيان و تبليغ آرمان جديد وجود داشت.

انقلاب فرانسه

در انقلاب فرانسه با دو گونه رهبران در دو مقطع زماني متفاوت مواجهيم: رهبران فكري پيش از رخداد انقلاب و رهبران سياسي در زمان وقوع انقلاب و تداوم جريان‌ها.
در واقع، آنچه در زمان وقوع انقلاب به وسيله رهبران انقلابي مورد تبليغ قرار مي‌گرفت با انديشه‌ها و تلاش‌هاي رهبران فكري پيش از انقلاب مرتبط بود.
در آغاز انقلاب فرانسه و تحت تأثير افكار روشنفكران ميانه رو فرانسه مانند منتسكيو، نويسندگان دائره المعارف و غيره. طرفداري از مشروطه سلطنتي شدت گرفت و هيچيك از رهبران انقلاب از جمهوري طرفداري نمي‌كردند. آنچه افراد مي‌خواستند پيروي از عقل بشري و مواردي مانند آزادي در چهار چوب همان نظام سلطنتي بود. در عين حال، اينكه معني دقيق اين آزادي چيست، موضوع اختلاف ميان رهبران انقلاب بود.
ميرابو، كه اولين رهبر انقلابي فرانسه نام گرفته است، به طور دقيق از مشروطه دفاع مي‌كرد و به عنوان رئيس مجلس مؤسسان در قانون اساسي 1791 براي پادشاه امتيازهايي مانند حق وتوي قوانين براي يك بار را در نظر گرفت.
اما ادامه‌ي همكاري لوئي شانزدهم با ضدانقلاب و دولت‌هاي مخالف انقلاب فرانسه، دانتون رهبر دوم انقلابي فرانسه را به سوي برگزاري تجمع‌هايي در طرفداري از رژيم جمهوري كشاند. وقتي وي با همراهي توده‌ها قادر به سقوط سلطنت و برقراري جمهوري - مشهور به جمهوري بورژوازي يا جمهوري ميانه رو - شد، اختلاف ميان انقلابي‌ها دوباره شدت گرفت و رهبر سوم انقلابي فرانسه يعني روبسپير با الهام از افكار روسو در كتاب «قرار داد اجتماعي» كه خواستار زير و رو كردن جامعه و ايجاد يك قرار داد اجتماعي جديد بود، به تبليغ انديشه ايجاد جمهوري مساوات پرداخته و با توجه به شرايط خاص جامعه و تهديد خارجي، توانست افراد را بسيج كرده و قدرت را در اختيار گيرد.

انقلاب روسيه

به طور كلي، در روسيه‌ي پيش از انقلاب و نيز در زمان انقلاب، سه گروه از رهبران، سه انديشه و آرمان را به جامعه عرضه مي‌كردند. اين سه گروه كه هر يك پس از انقلاب فوريه 1917 در مرحله اي، قدرت را به دست گرفتند، عبارت بودند از:

1- كادت‌ها:

كه طرفدار و مبلّغ سلطنت مشروطه بودند. با انقلاب فوريه، دولت موقت در عمل بدست آنها افتاد. بدين ترتيب، آنها علي رغم اينكه معتقد به يك نظام مشروطه بودند، در دولت موقت بدون شاه وارد شدند. از قبل رهبران كادت به اين نتيجه رسيده بودند كه دوره‌ي سلطنت استبدادي به پايان رسيده و نيكلا مجبور به كناره گيري است، بنابراين مي‌خواستند پسر وي را با نيابت عمويش گراندوك ميشل الكساندرويچ به سلطنت برسانند.

2- سوسياليست‌هاي انقلابي (انقلابيان سوسيال):

كه از هواداري عمومي بيشتري برخوردار بوده و در مرحله‌اي از دولت موقت به همراه منشويك‌ها قدرت را به دست گرفتند. آن‌ها مبلّغ خلع يد از مالكان و واگذاري زمين به دهقانان بودند.
سوسياليست‌هاي انقلابي حتي در انتخاباتي كه لنين بعد از پيروزي اكتبر 1917 براي تشكيل مجلس موسسان برگزار كرد، بيشتر آرا را به دست آوردند كه لنين بي درنگ اين مجلس را منحل كرد.

3- سوسيال دمكرات‌ها:

گروهي كه ماركسيست‌ها پديد آورده بودند و به دليل اختلاف‌هاي فكري در سال 1903 به دو گروه بلشويك و منشويك تقسيم شدند. بلشويك‌ها، ابتدا در «شوراهاي كارگران و دهقانان» از هواداري بس ضعيفي برخوردار بودند. اما يا شكست دولت موقت در برآوردن نيازهاي عمومي و با شعارهاي خاصي كه مي‌دادند، توانستند اكثريت را در اين شوراها به دست آورند.
مارك فرو در كتاب «انقلاب روسيه»، تاريخچه‌ي سازمان‌هاي انقلابي روسيه و انديشه‌هاي آنان را بيان كرده است. به نظر وي، در ابتدا در روسيه دوگروه غرب گرايان و اسلاوگرايان وجود داشتند. در نيمه‌ي دوم قرن نوزده، ماركسيست‌ها معتقد بودند كه روسيه بايد مرحله‌ي طولاني توسعه‌ي سرمايه داري را پشت سر نهد. آنها طبقه‌ي كارگر در حال تكوين را سازندگان انقلاب مي‌دانستند. اما پوپوليست‌ها رسيدن مستقيم به سوسياليزم را ممكن دانسته و مي‌گفتند روسيه بايد در درون خود راههاي انقلاب را پيدا كند و بر طبقه‌ي دهقاني تأكيد مي‌نمودند. بنابراين، پيش از رويدادهاي سال 1905، دو نهضت مستقل سوسياليستي به نام حزب سوسيال دمكرات، كه در 1898 توسط پلخانف پديد آمد، و حزب سوسياليست انقلابي بوجود آمد. (فرّو، صص 4-3).
رفته رفته در حزب سوسيال دمكرات بر سر مسائل مختلف از جمله نوع و نقش حزب اختلاف افتاد. لنين كتابي تحت عنوان «چه بايد كرد» نوشت و از حزبي با اعضاء كم و مشكل از انقلابيان حرفه‌اي كه به محض فراهم بودن شرايط پيروزي، بتواند شورش بر پاكند، حمايت كرد. سرانجام اختلاف ميان دوستداران حزبي دمكراتيك و هواداران حزبي تمركز يافته شدت گرفت و در سال 1903 طرفداران لنين با نام بلشويك (اكثريت) از حزب جدا شدند. مارتوف و اكسلرود نيز رهبري گروه منشويك (اقليت) را به عهده گرفتند. در اين شرايط پلخانف كه معتقد بود اعتقادهاي لنين به سلطه‌ي يك فرد بر حزب منتهي مي‌شود، به منظور ايجاد پيوند دوباره‌ي حزب، از محكوم كردن مستقيم عقايد لنين خودداري كرد. (همان، 5-4؛ طلوعي، صص 57-42).
لنين با هر گونه اتحاد دوباره‌ي حزب مخالف بود و بلشويك‌ها را به عنوان تنها قهرمان عمل معرفي مي‌كرد و با اين كار نظر موافق جمعي از جوانان و عوامل كم حوصله و بي صبر را به خود جلب كرد. همچنين، در بين رهبران احزاب سياسي روسيه، تنها لنين و استالين بودند كه خود را از هواداران خود مختاري ملت‌ها نشان مي‌دادند و بدين ترتيب طرفداران بيشتري براي خود دست و پا مي‌كردند.
لنين همچنين در سال 1916 جزوه‌اي با عنوان «امپرياليزم؛ بالاترين مرحله سرمايه داري» نوشته و به زعم خود به اين پرسش پاسخ مي‌داد كه چرا برخلاف گفته ماركس، در كشورهاي پيشرفته سرمايه داري انقلاب نشده است.
در ميان سوسياليست‌هاي انقلابي، گروهي به حداكثر خواه (Maximalist) مشهور شدند. اين افراد چون خواهان انجام فوري تمام نكات برنامه‌ي حزب به محض گرفتن قدرت بودند، حداكثر خواه ناميده شدند. گروه ديگري ترودويك (Trudovic) يا كارگرخواه ناميده شدند. اين افراد كه توسط كرنسكي رهبري مي‌شدند، عليرغم منع حزب، در انتخابات دوما شركت نموده و از حزب نيز خارج شدند، همچنين، در سال 1906 دوستان په سه هونوف (Pesehonov) حزب را ترك كردند. آنها اعتقاد داشتند ديگر نبايد اشتراكي كردن زمين‌ها را توصيه كرد و مي‌گفتند از زماني كه اصلاحات استالي پين به سود طبقه‌ي خرده مالكان تمام شده، بايد برقراري دمكراسي روستايي را تعقيب كرد. (فرو، ص 7).
همچنين، آنارشيست‌ها عليرغم عده‌ي كم به گروه‌هاي رقيب كه از تعليم‌هاي باكونين و كروپوتكين برداشتهاي متفاوتي داشتند، تقسيم شدند. آنها فقط در محكوم كردن احزاب سياسي اتفاق نظر داشتند و مي‌گفتند اين احزاب تحت لواي دفاع از كارگران، به نام خود عمل مي‌كنند و تصميم مي‌گيرند و آنارشيست‌ها ترجيح مي‌دهند كه در داخل سنديكاها يا تعاوني‌ها مبارزه نمايند. البته سنديكاها نتوانسته بودند آزادانه در روسيه رشد كنند، اما جنبش تعاوني به ويژه در روستاها توسعه‌ي چشمگيري داشت. (همان، صص 5- 4؛ كارمايكل، صص 31- 13)

انقلاب اسلامي ايران

بيان و تبليغ آرمان انقلابي توسط رهبري انقلاب، در رژيم پيشين در ايران نيز به خوبي ديده مي‌شد. در ايران، براي طرح اسلام به عنوان منبع آرماني انقلاب، بايد مفاهيم سياسي ديني استخراج و تبليغ و با شبهات سياسي و فلسفي كه توسط حكومت، ماركسيست‌ها و غيره عليه نقش سياسي مذهب صورت مي‌گرفت مبارزه مي‌شد.
اين تلاش‌ها و مبارزات، بويژه توسط امام خميني (رحمةالله عليه) و روحانيت انقلابي صورت مي‌گرفت. حميد عنايت مي‌گويد؛ در سال‌هاي پيش از انقلاب يك تعبير برداشت آشكار از معني مفاهيم شيعه ديده مي‌شد؛ به گونه‌اي كه مفاهيمي مانند عاشورا، انتظار و تقيّه رنگ انقلابي يافتند (حميد عنايت، 1376) همزمان، مبارزه با شبهات سياسي و فلسفي عليه آرمان‌هاي اسلامي نيز توسط دو گروه روحامي و روشنفكر (از جمله با تلاش‌هاي امام خميني (رحمةالله عليه)، حلقه كوچك علمي علامه طباطبايي، سخنراني‌هاي دكتر شريعتي و غيره) صورت مي‌گرفت. امام تقيه را با يك فتوا حرام دانسته (موسوي خميني، صحيفه نور، ج1، 1361، ص 40) مفاد قانون اساسي مشروطه و متمم آنرا ضد اسلامي خواند و در اين رابطه چنين گفت: از نظر پيغمبر اسلام (صلي الله عليه و آله) كلمه‌ي ملك الملوك نفرت انگيزترين كلمات در نزد خداوند است، كاخ‌هاي استبدادي شاهنشاهي را ويران كنيد. ايشان همچنين جدايي سياست و ديانت را نادرست و باطل دانست (1) و با طرح حكومت اسلامي آرمان جايگزين را معرفي كرد. (محمدي، 1365: 110 - 107).
حضرت امام در اولين كتابش يعني «كشف الاسرار» ضمن حمله شديد به سياست‌هاي رضا شاه، به طرح اجمالي ولايت فقيه پرداخته بود. در آن كتاب، نهاد سلطنت را مشروط بر آنكه شاه به وسيله جمعي از مجتهدان واجد شرايط انتخاب شود، فقط تا زماني كه امكان جايگزين كردن نظامي بهتر پديد آيد، مجاز شناخته بود. 35 سال بعد، خود ايشان اعلام كرد كه چنين امكاني فراهم آمده است. (جمعي از نويسندگان، ص 131) امام در كتاب «ولايت فقيه» كه در سال 1348 در قالب تدريس در حوزه‌ي علميه نجف ارائه شد، با طرح حكومت اسلامي مبتني بر اصل ولايت فقيه، دست مايه‌ي ايدئولوژيك انقلابيان مسلمان را تكميل كرد. (موسوي خميني، ولايت فقيه، صفحات 33، 53، 60 و 157).
در زمان رژيم پيشين، شديدترين حملات عليه رژيم شاه به ويژه عليه تلاش‌هاي ضداسلامي آن و نيز وابستگي اش به آمريكا و رابطه با رژيم صهيونيستي، از سوي حضرت امام (رحمةالله عليه) صورت مي‌گرفت. امام تأكيد مي‌كرد كه در اسلام فاصله‌اي ميان ديانت و سياست وجود ندارد و تنها يك حكومت اسلامي مي‌تواند مشروعيت داشته باشد. از نظر امام توجه به استقلال، آزادي، برابري و لزوم پيشرفت و توسعه همانند ولايت فقيه بخشي از انديشه اسلامي است.

ب- تدوين راهبردها و تاكتيك‌هاي حركت

در سه انقلاب مورد بررسي، رهبران انقلابي راهبرد يا راهبردهاي ويژه‌اي را براي پيش بردن و به پيروزي رساندن انقلاب اجرا كردند؛ با اين توضيح كه در فرانسه به دليل رهبري نامتحد و در مرحله فوريه در انقلاب روسيه به دليل فروپاشي قدرت حكومت، وضع اندكي تفاوت داشت.

انقلاب فرانسه

در فرانسه پايان قرن هجده، يعني در زمان شعله ور شدن انقلاب، ابتدا رهبري جريان‌ها در اختيار نمايندگان طبقه سوم در مجلس طبقات سه گانه بود. در اين زمان، ميرابو در رأس اين مجلس، حركت را به پيش مي‌برد. در واقع انقلابي‌ها در اين هنگام از راهبرد پافشاري بر هر نفر يك رأي در مجلس، كه باعث دستيابي آن‌ها به هدفشان مي‌شد، استفاده كردند. هم زمان آنان از چاشني شورش نيز براي به رخ كشيدن قدرت خود بهره مي‌بردند.
فرانسويان در ادامه، يعني در درگيري‌هائي كه منجر به قدرت رسيدن دانتون و سپس روبسپير و تشكيل حكومت جمهوري در سال‌هاي 1792 و 1793 شد، راهبرد ويژه‌اي نداشتند. آنها از برانگيختن نارضايتي‌هاي عمومي بويژه ناشي از اوضاع بداقتصادي كه همچنان ادامه يافته بود نيز بي عرضه توصيف كردن حكومت در جلوگيري از مداخله گران خارجي يا متهم كردن پادشاه به همدستي با آنان و تشكيل كميته‌هائي براي دفاع در مقابل ارتش‌هاي بيگانه بهره مي‌بردند.

انقلاب روسيه

مرحله فوريه انقلاب 1917 روسيه، بيشتر به دليل فروپاشي قدرت رخ داد و نمي‌توان در آن راهبرد سنجيده و برنامه ريزي شده‌اي را از رهبري جريان‌ها كه در اختيار يك «كميته پيشرو» در دوما و كادت‌ها، سوسياليست‌هاي انقلابي و منشويك‌ها بود- مشاهده كرد. اما در جريان‌هاي ميان فوريه اكتبر، لنين راهبرد مبارزه‌ي مسلحانه به همراه گزينش شعارها و تبليغ‌هاي عامه پسند و عدم ورود به دولت موقت را همراه با تاكتيك‌هاي ويژه انتخاب كرد. قابل ذكر است كه در اين مرحله حزب حرفه‌اي بلشويك و گاردهاي سرخ كه لنين پديد آرده و پرورش داده بود، او را در رهبري ياري مي‌دادند.
لنين كه در سوئيس به سر مي‌برد، روز شانزدهم آوريل 1917 از راه آلمان، يعني كشوري كه در آن موقع با روسيه در حال جنگ بود، وارد روسيه شد. رابطه وي و آلمانها از مدتها قبل آغاز شده بود و تبعيديان با فرستادن اعلاميه و تبليغ در جبهه‌ها براي از هم پاشيدن ملي گرايي و مقاومت روس‌ها تلاش مي‌كردند. آنها در دو واگن درجه‌ي دو و سه كه در طي مسافرت حق خروج از آنها را نداشتند و به «واگن مهر و موم شده» مشهور شد، وارد روسيه و شهر پترزبورگ شدند.
در اين هنگام، رئيس شوراي پتروگراد، چكيدزه، كه يك منشويكبود، به لنين خوش آمد گفت و خواستار اتحاد در برابر دشمنان داخلي و خارجي شد. در طي سخنراني او لنين طوري رفتار مي‌كرد كه گوئي اين مسائل به هيچ وجه به او مربوط نمي‌شود و به مرتب كردن دسته گلي كه به وي داده بودند، مشغول بود. لنين به هنگام سخنراني، سربازان، ملوانان و ارگران را مخاطب قرار داده، گفت: من به شما و انقلاب پيروزتان درود مي‌فرستم، زنده باد انقلاب سوسياليستي جهاني.
در آن موقع، خيلي از انقلابيان معتقد بودند كه لنين تندروي مي‌كند و هنوز زمان آن فرا نرسيده است كه از انقلاب سوسياليستي سخن گفته شود. عبور لنين از خاك آلمان نيز در نظر بسياري، يك عمل فاسد سياسي محسوب مي‌شد. به طوري كه، در فرداي ورود لنين، ناويان دسته دوم ناوگان بالتيك قطعنامه‌اي مبني برمحكوم كردن عبور لنين از آلمان صادر كردند و حتي در سرباز خانه‌هاي هنگ والينسكي مسأله بازداشت لنين مطرح شده بود.
لنين در ابتدا قدرت اندكي داشت. به طوري كه در اولين كنگره‌ي شوراهاي روسيه، تنها 105 نفر به بلشويك‌ها (284 منشويك، 280 سوسياليست انقلابي و 184 بيطرف كه بيشتر آنها از سوسياليست‌هاي انقلابي حمايت مي‌كردند) اختصاص يافت و نمايندگان كارگران و سربازان در برابر بلشويزم مقاومت مي‌كردند. (ميخائيل كورياكف، 1356: ص 17)
اما مجموعه‌اي از شرايط از جمله ادامه مشكلات ناشي از جنگ و روحيه‌ي انقلابي لنين و بلشويك‌ها و تعدادي از ويژگي‌ها و روش‌هاي او، سبب شد وي در صدر انقلاب قرار گيرد:
لنين آن طور كه منابع و ملاقات كنندگانش نوشته اند، فردي با هوش و داراي پشتكار، بسيار خود رأي و بدون وابستگي به قيود وجداني بود، به نظراتش اعتماد فوق العاده داشت و بر ديگران احساس برتري مي‌كرد. از شجاعت و آشتي ناپذيري خاصي، حتي وقتي طرفداران اندكي داشت، برخوردار بود و اراده‌اي قوي و قدرت تصميم گيري بالايي داشت و با توجه به اينكه بسيار تأثير برانگيز و داراي قدرت هيپنوتيزمي بود. (2) مي‌توانست فكر و اراده‌ي خود را به دوستان انقلابي اش تحميل كند. او همچنين فردي نامتمايل به تجملات و شوخ طبع بود. (راسل، صص 31 و 34؛ ايمانوئل كازاكه ويچ، 1358، صص 22 - 14؛ مريم فيروز، 1360، صص 215 - 111).
لنين از همراهي تروتسكي نيز برخوردار شد. تروتسكي داراي چشماني خشن، چهره‌ي پريده رنگ، قدرت فرمانرواني، اراده محكم و سلطه گر و اطمينان بيش از حد به خود و نيز باهوش، داراي شخصيتي جاذب، خودستا و شوخ طبع بود تنها كسي بود كه با لنين انقلاب اكتبر را پديد آورد و ديگران در اين زمينه چندان اهميتي نداشتند؛ حتي جانشين لنين پس از مرگش يعني استالين نقش بارزي در اين امر نداشت.
لنين قدرت مخالفان خود و شانس پيروزي خويش در برابر آنان را سنجيده و نكات تهاجمي خاصي را برگزيده بود. براي مثال، وي كه مي‌دانست كرنسكي از سران دولت موقت قدرت اقناع مردم را دارد و برايش خطر آفرين است، با توجه به اينكه كرنسكي مي‌خواست مجلس موسسان ايجاد كند اما قبل از آن مي‌خواست در جنگ پيروز شود، دولت را تحت فشار مي‌گذاشت كه بايد صلحي جداگانه با آلمان امضا كند. بدين ترتيب، تلاش‌هاي لنين در مخالفت با جنگ عاقبت ثمر بخشيد و مخالفت‌هاي عمومي با جنگ آشكار شد. همچنين او در برابر منشويك‌ها كه در شورا قدرت بالايي داشتند، مي‌گفت احمق‌ها، بي عرضه‌ها، ترسوها! شما تصور مي‌كنيد كه تاريخ در تالارها، با ليبرال‌هاي صاحب مقام، وكلا و بوسيدن دست شاهزاده خانم‌ها درست مي‌شود؟! تاريخ در جبهه‌ها كه سربازان خسته از كابوس جنگ با سر نيزه‌هاي خود شكم افسرانشان را مي‌درند و سپس به دهكده‌هاي خود فرار كرده، خانه‌هاي اربابان را آتش مي‌زنند، رقم مي‌خورد.
نمونه‌ي ديگري از روش‌هاي تبليغي لنين در اين قطعه آمده است:
«دوستان من، شما چكمه مي‌خواهيد؟ بله بله. رفقا ترديد نكنيد، به اولين خانه‌اي كه متعلق به يك بورژواست وارد شويد و چكمه‌اي كه اندازه‌ي پايتان است، برداريد. چكمه‌ي بورژوا به پاي شما هم مي‌آيد. پول مي‌خواهيد؟ بله بله. برويد به بانك، هر قدر كه دلتان مي‌خواهد جيبهايتان را از روبل پر كنيد. عجله كنيد، براي همه پول وجود دارد.» (دو سن پير، ص 585)
در زمينه شعارهاي عامه پسندي كه لنين مي‌داد، نيز مي‌توان به متن سخنراني وي در اولين كنگره‌ي كشوري شوراهاي نمايندگان كارگران و سربازان توجه كرد. در اين سخنراني، كه پس از تشكيل دومين دولت موقت و ورود وزراي سوسياليست به كابينه‌ي ائتلافي صورت گرفت، شعارهاي لنين روي دو مسأله متمركز شده بود:
1- سرمايه داران همچنان به سودجويي و خوردن حق مردم روسيه مشغولند و هيچ تغييري در اين زمينه داده نشده است. وي در اين زمينه توصيه مي‌كند كه بانكداران را بازداشت كنيد، شيادي‌هايشان را فاش كنيد، سرنخ‌ها را كشف كنيد...
2- «جنگ امپرياليستي» ادامه دارد و در عين حال وعده‌ي اصلاحات مي‌دهند. در حاليكه، جنگ همه چيز را لگد كوب مي‌كند و امكان اصلاحات باقي نمي‌گذارد.
لنين سپس راه حل مي‌دهد: صلح در صورتي امكانپذير است كه قدرت در دست شوراها باشد. در اين صورت است كه مردم آلمان و فرانسه به ما ايمان پيدا كرده، دولت‌هايشان را براي صلح تحت فشار خواهند گذاشت. اما اين جنگ، امپرياليستي است، زيرا روسيه مي‌جنگد تا بغازها (تنگه‌هاي بسفر و دادانل) را تصرف كند و سياست لياخف را در ايران ادامه دهد. (لنين، مجموعه آثار، صص 479 - 475).
شعارهاي عمومي لنين حول نيازهاي مردم و روشي كه وي براي رسيدن به آنها توصيه مي‌كرد مي‌چرخيد. اين شعارها عبارت بودند از: صلح، زمين، نان و تمامي قدرت به دست شوراها.

انقلاب اسلامي ايران

امام خميني (رحمةالله عليه) رهبر انقلاب اسلامي، با ايمان عميق الهي، اراده پولادين و قاطعيت در طول مبارزه با رژيم شاهنشاهي بنا به شرايط متفاوت زماني از راهبردها و تاكنيك‌هاي ويژه‌اي بهره برده، انقلاب را به پيروزي رساند:
1- امام در اساس معتقد به انقلاب از طريق مرجعيت مذهبي بود و تا زماني كه آيه الله بروجردي زنده بود، عليرغم اعتقاد به مبارزه با رژيم پهلوي، در كنار آيه الله قرار داشت و زماني كه خود به مرجعيت عامه رسيد، مبارزه با رژيم شاه را به طور علني دنبال كرد.
2- امام خميني (رحمةالله عليه) ابتدا به آموزش گروهي از شاگردان مورداعتماد، كه براي پيشبرد انقلاب امري لازم بود مبادرت كرده (احمد علي خسروي، 1379، صفحات مختلف) همزمان و تا پايان، با سخنراني‌ها و اعلاميه‌هاي خود چه در ايران و چه در زمان تبعيد، با تأكيد بر طاغوتي بودن رژيم شاه و غير قانوني و نامشروع خواندن اين رژيم، در تضعيف پايه‌هاي رژيم محمد رضاشاه نقش كليدي ايفا كرد.
3- راهبرد ايشان در سال‌هاي 1356 و 1357 يعني در جريان‌هاي كه به فروپاشي رژيم پهلوي انجاميد، دوري گزيدن از نبرد مسلحانه - كه ايشان به حق آن را براي مبارزه با يك رژيم تا دندان مسلح و برخوردار از انواع گاردها و نيروهاي امنيتي، ناتوان مي‌دانست - و استفاده از راهبرد تظاهرات‌هاي سراسري و اعتصاب‌هاي عمومي پياپي و گسترده بود. (مصطفي ملكوتيان، 1389، ص 296) به اين تظاهرات‌ها و اعتصاب‌ها قبل تر در قسمت شاخص‌هاي بيگانگي از شرايط موجود اشاره شده است.
همچنين، مبارزه در قالب مذهب، مردمي كردن مبارزه (عدم تشكيل احزاب و تشكيلات سياسي و به پيش بردن حركت از طريق توده‌ها) و حفظ اتحاد و انسجام نيروها همواره بخشي از راهبردهاي امام (رحمةالله عليه) بوده است. (جمعي از نويسندگان، صص 182 - 180)
علاوه بر اين، روش‌ها و تاكتيك‌هايي مانند گفتن الله اكبر بر پشت بام‌ها در زمان انقلاب، يعني موقعي كه ساعت حكومت نظامي فرا مي‌رسيد و دور كردن نظاميان از رژيم شاه و جذب آنها، بسيار موثر و راهگشا بود.

ج- بسيج و به صحنه آوردن هواداران

بسيج و به صحنه آوردن نيروها يكي از مهم ترين كاركردهاي رهبران انقلابي است و بدون آن و يا در صورت بروز هر گونه نقصي در آن، حركت انقلابي با ناكامي مواجه مي‌شود، زيرا انقلاب به نقش توده‌ها متكي است و دور شدن آن‌ها از حركت، به نابودي آن منجر مي‌شود.

انقلاب فرانسه

در انقلاب فرانسه، از زمان تشكيل مجلس طبقات سه گانه تا جريان‌هايي كه منجر به قدرت رسيدن ژاكوبن‌ها به رهبري روبسپير در سال 1793 شد، به خوبي از بسيج طرفداران بهره گرفته شد. در سال 1789، استفاده از شورش توده‌ها، راه را براي پيروزي نمايندگان طبقه سوم باز كرد. از اين شورش‌ها بارها در اين سال استفاده شده، زمينه براي تسليم لوئي شانزدهم و نوشتن قانون اساسي باز شد.
همچنين، دانتون و روبسپير به ترتيب در سال‌هاي 1792 و 1793 با بسيج توده‌ها و با بهره گيري از نارضايتي‌هاي عمومي، توانستند قدرت را به دست گيرند.
از نظر ميزان توده‌هاي شركت كننده، انقلاب فرانسه بعد از انقلاب اسلامي ايران و قبل از انقلاب روسيه قرار مي‌گيرد. البته در مجموع، تعداد توده‌هاي شركت كننده در آن خيلي زياد نبود.

انقلاب روسيه

هر چند ميزان شركت توده‌ها در انقلاب روسيه در هر دو مرحله فوريه و اكتبر پائين بود، در عين حال در اين انقلاب نيز رهبران انقلابي از بسيج و به صحنه آوردن آن‌ها استفاده كرده، انقلاب را به سمت پيروزي بردند.
مرحله فوريه انقلاب 1917 در حالي به وقوع پيوست كه رهبران بلشويك‌ها، كه سپس در اكتبر قدرت را به دست گرفتند، به هنگام پيروزي در پترزبورگ نبودند و بلشويك‌ها نقشي قابل ذكر در آن نداشتند. در آن زمان لنين در زوريخ، تروتسكي در نيويورك، استالين در زندان، زينوويف و ديگران در سويس و تعدادي به حال تبعيد در سيبري بودند. در اين مرحله وظيفه بسيج و به صحنه آوردن طرفداران، توسط احزاب و گروه‌هاي سياسي ديگر از جمله يك «گروه پيشرو» در مجلس - دوما - صورت مي‌گرفت. تشكيل شوراهاي كارگران و سربازان توسط گروه‌هاي سياسي، نيز نقش مهمي در اين امر داشت.
با ورود لنين به روسيه در زمان دولت موقت، وي از ورود به اين دولت امتناع كرده و با تبليغ روي مشكلات و نابساماني‌هاي موجود كه با ادامه‌ي جنگ تشديد مي‌شد، در توده‌هاي انقلابي نفوذ كرده و در شوراها نيز به اكثريت دست يافت. بلشويك‌ها در كنار استفاده از نبرد مسلحانه و گاردهاي سرخ، كارگران و سربازان را به اعتصاب، تظاهرات و نافرماني فرا مي‌خواندند.

انقلاب اسلامي ايران

از نظر تعداد و نسبت شركت كنندگان در انقلاب، انقلاب اسلامي ايران يك نمونه‌ي منحصر به فرد است، زيرا به جز نيروهاي اندك وفادار به رژيم سلطنتي، بقيه مردم در انقلاب شركت كردند و به همين دليل انقلاب اسلامي نه يك حركت قشري يا طبقاتي بلكه حركتي فرا طبقاتي بود.
در اين انقلاب، بسيج عمومي با درخواست‌هاي رهبري انقلاب و از طريق طيف گستردهاي از مساجد و روحانيان در سراسر كشور سازمان دهي مي‌شد به دليل ديني بودن انقلاب و ماهيت اسلامي آن، مساجد به مراكز بسيج و سازماندهي تبديل شده و روحانيان در اين امر نقشي كليدي يافتند.
همچنين، مجموعه‌اي از ويژگي‌هاي فرهنگي مانند لزوم برگزاري مراسم بزرگداشت شهيدان، به علاوه برگزاري مراسم روزهاي تاريخي تاسوعا، عاشورا، عيد فطر و غيره نقشي قاطع و بارز در بسيج عمومي داشت.
بسيج و به صحنه آمدن هواداران در مقياس گسترده و سراسري - شهر و روستا - تا زمان پيروزي انقلاب در بهمن 1357 ادامه يافت. پس از پيروزي نيز اين حضور براي تثبيت نظام جديد و مقابله با توطئه‌ها و اقدام‌هاي ضدانقلابي، بارها در صحنه ظاهر شد.

پي‌نوشت‌ها:

1. امام شعار جدايي دين و سياست را ترفندي استعماري خواند كه از سوي متحجرين نيز مورد قبول واقع شده و به آن دامن زده مي‌شود. ايشان پس از آزادي از زندان در 21 فروردين 1343 فرمود:
«اسلام تمامش سياست است. اسلام را بد معرفي كرده‌اند. من از آن آخوندهايي نيستم كه در اين جا بنشينم و تسبيح دست بگيرم. من پاپ نيستم كه فقط روزهاي يكشنبه مراسمي انجام دهم - بايد اين مملكت را از اين گرفتاري‌ها نجات داد. اجانب نمي‌خواهند اين مملكت آباد شود.» (موسوي خميني، صحيفه امام، ج1، ص 270)
2. كورپاكف در اين زمينه مي‌نويسد كه وقتي لنين در محافل غير عمومي در مقابل افراد حرف مي‌زد، حركات خاصي مي‌كرد. مثلاً قدم بزرگي به عقب برمي داشت، يكي از انگشتان بزرگ دست خود را پشت جليقه زير بغل مي‌گذاشت، دستهاي خود را مشت مي‌كرد، چندين بار پاي راست را به زمين مي‌كوبيد، چند قدم كوچك به جلو برمي داشت و در حالي كه هنوز يكي از انگشتان بزرگ دست او پشت جليقه زير بغل بود، مشت خود را باز مي‌كرد، به طوري كه كف دستش با چهار انگشت آن به شكل باله پشت ماهي باز در مي‌آمد. وي با اين حركات افراد را هيپنوتيزم مي‌كرد و به توضيح مسأله‌اي مي‌پرداخت و با زور آن را به مغز افراد مي‌برد و مي‌گفت اينطور بايد فكر كرد و اينطور هم عمل كرد. (كورباكف، صص 82- 79)

منبع مقاله :
ملكوتيان، مصطفي؛ (1335)، پديده انقلاب، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.
 
نسخه چاپی