نام‌های گوناگون دریاچه‌ی ارومیه
دریاچه ارومیه، یکی از حوزه‌‌های تمدن بسیار کهن ایران به شمار می‌رود. سرزمین‌های پیرامونی این دریاچه زندگی بشر را از ساده‌ترین شکل آن از گذشته‌‌های بسیار دور تاکنون بخود دیده و در گذر زمان دوره‌‌های گوناگون تمدنی و تاریخی را تجربه کرده است. از همین رو تقریباً از زمانی که رویداد‌های تاریخی در این منطقه ثبت شده‌اند، می‌توان رد پایی از نام دریاچه‌ی ارومیه را در آنها یافت. همچنین می‌توان سیر تغییر نام‌های گوناگون دریاچه‌ی ارومیه را در این منابع را پیگیری کرد؛ نام‌هایی که در هر دوره به انگیزه‌‌هایی متفاوت بر روی آن گذارده شده است. در این مقاله ضمن پرداختن به برخی نام‌های متفاوت دریاچه‌ی ارومیه در دوره‌‌های گوناگون تاریخی، به نامی کمتر شناخته شده در قرن هفتم هجری قمری با عنوان «شاها و تِلَه» اشاره و سوابق و ریشه‌ی این نام بررسی شده و مطالبی پیرامون آن آورده شده است.


مقدمه

دریاچه‌ی ارومیه با پیشینه‌یی بس کهن از حوزه‌‌های تمدنی دیرین در ایران به شمار می‌آید که سرزمین‌های پیرامونی آن و به ویژه مناطق غربی و جنوبی‌اش به استناد مدارک یافت شده‌ی باستان شناسی شاهد دوره‌‌های گوناگون تمدنی و تاریخی بوده است. به همین علت، در گذرگاه در اعصار مختلف می‌توان رد پای نام یا نام‌های این دریاچه را در منابع دوره‌‌های گوناگون تاریخی از زمان باستان تا به امروز یافت و پیگیری کرد.

این نوشته بر آن است که نخست به برخی از نام‌های دریاچه‌ی ارومیه در دوره‌‌های گوناگون، نگاهی گذرا داشته باشد و در ادامه نیز خواننده‌ی گرامی را با نامی کمتر شناخته شده از این دریاچه که در قرن هفتم هجری در دو نسخه از المسالک و الممالک اصطخری بدان اشاره شده است، آشنا کند.


نام‌های دریاچه‌ی ارومیه در دوره‌‌های گوناگون تاریخی

در سنگ‌نوشته‌‌های شَلمانَسَر سوم (3) (سالماناسار - سوم)- از پادشاهان مقتدر آشور (851-823 ق. م) - نام دریاچه‌ی ارومیه، بصورت «دریای پایینی (سفلای) سرزمین نائیری» (4) بیان شده است. اصطلاح دریای پایینی سرزمین نائیری در برابر اصطلاح «دریای بالایی (علیای) سرزمین نائیری» آمده است که به «دریاچه‌ی وان» اطلاع می‌شده است. (Grayson, 1996:41:41,44,59) گفتنی است که آشوریان به سرزمین «اورارتو»، نائیری می‌گفتند. همچنین در برخی سنگ‌نوشته‌‌های این پادشاه آشور، عنوان دریای «سرزمین نائیری»، بدون علیا و یا سفلا آمده است. (lbid:9,15,21,26,28). بر پایه‌ی نظریه‌ی یامادا به احتمال بسیار منظور از عبارت «دریای نائیری» در سالنامه‌‌های شَلمانَسر سوم، دریاچه‌ی ارومیه بوده و این نام در منت‌های تیگلیت پیلسر اول (1076-1114 ق. م)، به دریاچه‌ی وان اشاره دارد (Yamada, 2000:28).

استرابو (64 یا 63 ق. م - 24. م)، مورخ و جغرافی‌نگار یونانی، در کتاب جغرافیای خود گزارش می‌دهد که ماد آتروپاتیان (آذربایجان)، بندری در «سپوتا (5) و یا «کاپوتا» (6) (کبود) دارد که نمک در آن متبلور می‌شود. وی همچنین دریاچه‌یی را در ارمنستان با عنوان «مانتیانه» (7) نام می‌برد که (با ویژگی‌هایی که برای آن از قبیل معنای دریاچه، به مفهوم آبی، استخراج نمک و گستردگی آن تا آتروپاتی بر می‌شمرد)، گمان‌ها را بیشتر به دریاچه‌ی ارومیه معطوف می‌کند (استرابو، 1382: 57-49). بر همین اساس می‌توان گمان برد که اشاره‌ی دیاکونوف مورخ ماد، به نویسندگان عهد عتیق که دریاچه‌ی ارومیه را بر گرفته از نام مردمان ماتیانیان، «ماتیان» یا «مانیان» خوانده‌اند، همین استرابو بوده است (دیاکونوف، 477:1379).

«مارگیانه» (8) نامی دیگر برای دریاچه ارومیه است که جواد مشکور آن را منتسب به بطلمیوس (168-90. م) جغرافیدان و اخترشناس نامی می‌داند (مشکور، 56:1375).

«چیچَست» (در اوستا «چَیچَستَ» و در پهلوی «چِچَست» و در فارسی «چِیچَست» و به تحریف «خُنجَست») از نام‌های دیگر دریاچه‌ی ارومیه به شمار می‌آید که در دوره‌ی ساسانی شهرت یافته است. چیچست در منابع زرتشتی، نام دریاچه‌یی اساطیری است که با توجه به قداست آذربایجان در دوره‌ی ساسانی، در ادبیات پارسی میانه (پهلوی) با دریاچه‌ی ارومیه یکی شمرده شده است. در مورد رخداد‌های اساطیری مرتبط با چیچست، دوستخواه چنین آورده است:

عرصه‌ی بسیاری از رویداد‌های مهم زندگی کیخسرو، کرانه‌ی این دریاچه است. در کنار این دریاچه‌ی ژرف و پهناور است که کیخسرو پیشکش نزد ایزدبانو اردویسور آناهیتا می‌برد و از او خواستار پیروزی و کامیابی می‌شود. دژبهمن که کیخسرو در نبردی غول‌آسا و سهمگین آن را می‌گشاید و از چنگ دیوان بدر می‌آورد، در نزدیکی همین دریاچه است و در همانجاست که کیخسرو پس از پیروزی، آذرگشنسب را - که در هنگامه‌ی نبرد بر یال اسب او فرود آمده است - می‌نشاند. سرانجام در کرانه‌ی همین دریاچه‌ی «چیچست» است که کیخسرو، افراسیاب و گرسیوز را به خونخواهی اغربرث و سیاوش می‌کشد (دوستخواه، 1377: 970).

آوازه‌ی چیچست در دوره‌‌های بعد و با وجود شهره شدن دریاچه‌ی ارومیه به نام‌های دیگر، همچنان باقی بوده است؛ بعنوان مثال در نزهه القلوب (تألیف: سال 740 هـ . ق)، نام چیچست برای دریاچه‌ی ارومیه بکار برده شده است (مستوفی قزوینی، 124:1378، 133، 134، 135).

جغرافی‌نگاران دوره‌ی اسلامی، مانند ابن خردادبه، اصطخری، زکریای قزوینی، ابوالفداء (درباره‌ی نوشته‌‌های آنها در سطور آینده سخن به میان خواهد آمد)، یاقوت حموی در معجم البلدان (یاقوت حموی، 1/35:1995) و برخی دیگر، نام دریاچه را «اُرمیه» آورده‌اند. در کل باید گفت که در نوشتار‌های تاریخی و جغرافیایی پس از اسلام، فراوانی نام «اُرمیه»، «اُرمی» و بعدها «اُرومی» و «ارومیه» بیشتر از دیگر نام‌ها بوده است.

«بحیرة الشراه»، (9) عنوانی است که اصطخری به مناسبت حضور احتمالی یاغیان به حکومت، در جزایر دریاچه‌ی ارومیه به این دریاچه داده است. (اصطخری، 181:1927).

یاقوت حموی، نزدیک به سیصد سال پس از اصطخری درباره‌ی جزایر دریاچه‌ی ارومیه گزارشی دارد که این احتمال را تأیید می‌کند. او می‌نویسد:

در میانه‌ی دریاچه کوهی است که به آن «کبوذان» می‌گویند و نیز جزیره‌یی است که چهار روستا دارد و ساکنان آن دریانوردان کشتی‌های دریاچه هستند و البته به کشاورزی ناچیزی هم می‌پردازند. در کوه این جزیره، قلعه‌ی مستحکم مشهوری است که اهالی آن در بیشتر اوقات یاغیان بر فرمانروایان آذربایجان بوده‌اند (یاقوت حموی، 351:1995).

ابی دُلَف خَزرَجی، در الرساله الثانیه (تألیف: 341 هـ . ق) با توجه به تلخی آب دریاچه‌ی ارومیه از آن، بعنوان «بحیرة المرّه» (10) یاد کرده است (خزرجی، بی‌تا: 50)

«کبوذان» و یا «کبودان» از جمله نام‌های مشهور دریاچه ارومیه است که جغرافی‌نگارانی، مانند ابن حوقل در صوره الارض (ابن حوقل، 7:1938) و نویسنده‌ی ناشناخته‌ی کتاب حدود العالم من المشرق الی مغرب (تألیف: سال 372 هـ . ق)، مسعودی در التنبیه و الاشراف (تألیف: 345 هـ . ق) و برخی دیگر بدان پرداخته‌اند. مسعودی می‌نویسد: «نام دریاچه از دهکده‌یی به نام کبوذان که در جزیره‌ی وسط آن است، آمده است» (مسعودی، 70:1381).

ابی بکربن عبداله بن ایبک دواداری نیز در کنزالدرر و جامع الغُرَر (تألیف: 736-709 هـ . ق) از دریاچه‌ی ارومیه، با عنوان «بحیره آذربایجان» یاد کرده است (الدواداری، 1391 هـ . ق / 1971. م: 91). در دوره‌ی پهلوی و بدنبال نامگذاری شهر ارومیه به «رضائیه»، نام دریاچه نیز به دریاچه‌ی «رضائیه» موسوم شد که با پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر دوباره‌ی نام شهر رضائیه به ارومیه، نام دریاچه نیز به ارومیه تغییر یافت (محمد قلی‌زاده، 36:1391).


دریاچه‌ی ارومیه، با عنوان: «شاها و تِلَه» و یا «شاه تله»

پس از آشنایی اجمالی با برخی از نام‌های دریاچه ارومیه در دوره‌‌های گوناگون تاریخی، در ادامه به معرفی یک نام کمتر شناخته شده از این دریاچه پرداخته می‌شود که در برخی از نقشه‌‌های نسخ مربوط به المسالک و الممالک اصطخری دیده شده است. بحث درباره‌ی این نام، چگونگی پیدایش و وجه تسمیه‌ی آن از انگیزه‌‌های اصلی این نگارش است. در اینجا یادآور می‌شویم که در ضمن اشاره به این نام از نام‌های دیگر دریاچه‌ی ارومیه نیز سخن به میان خواهد آمد.

ابواسحاق ابراهیم بن محمد اصطخری، جغرافیدان نامور اسلامی (قرن چهارم هجری قمری)، کتاب مشهور المسالک و الممالک را در بین سال‌های 321-318 هـ. ق نوشته است. نظر به ارزش بالای این کتاب، نسخه‌‌های خطی قدیمی متعددی از متن عربی و ترجمه‌‌های فارسی آن، امروزه در کتابخانه‌‌های معتبر داخلی و خارجی نگهداری می‌شود.

این نسخه‌‌های قدیمی که در قرون مختلف ترتیب داده شده‌اند، دارای نقشه‌‌های گوناگونی هستند که گوناگونی نقشه‌ها نشانگر آن است که نسخه‌برداران، سلیقه‌‌های خود را در آنها بکار بسته‌اند؛ برای نمونه در نقشه‌ی مربوط به آذربایجان، «ارّان» (11) و ارمنیه، جغرافیای جای‌ها و نام دریاچه‌‌های ارومیه و «وان» امروزی، در نسخ موجود به گونه‌‌های مختلف آورده شده‌اند. (12) این در حالی است که در همه‌ی نسخ موجود (چه با متن عربی و چه در ترجمه‌ی فارسی آن) در این باره، چنین آمده است: «[متن عربی] فاّن باذربیجان بحیره تعرف ببحیره اُرومیه ملح الماء و فیها سمک و فیها دابّه تسمّی کلب الماء... و بحیره بارمینیه تعرف ببحیره ارجیش» (اصطخری، 189:1927 و 190). ترجمه: در آذربایجان دریاچه‌یی با آب شور با نام ارمیه هست که در آن ماهی و نیز جانوری به نام اسب آبی وجود دارد... و دریاچه‌یی در ارمینیه هست که نام آن ارجیش است....؛ یعنی اصطخری خود نام دریاچه‌ی ارومیه را «اُرمیه» آورده است؛ همان نامی که حدود هفتاد سال پیش از او این خردادبه نیز دریاچه را بدین اسم نامیده است (ابن خردادبه، 121:1889).

آنچه که به این نوشتار مربوط می‌شود، این است که در نسخه‌ی خطی با ترجمه‌ی فارسی موجود در کتابخانه‌ی بریتانیا (که به تازگی دیده شده)، در نقشه‌ی آذربایجان، ارّان و ارمینیه، زیر دریاچه‌ی ارومیه عنوان «شاها و تِلَه» و در نسخه‌ی موجود در کتابخانه‌ی ملی اطریش (وین) عنوان «شاه تله» نوشته شده است.

بررسی نوشتار‌های تاریخی نشان می‌دهد که این عناوین نخستین بار در دوره‌ی ایلخانی پدید آمده‌اند و پیشینه‌ی آن به دوران هولاگوخان بر می‌گردد. خواجه رشید‌الدین فضل‌الله همدانی در کتاب جامع التواریخ در چند مناسبت این عناوین را بکار برده است که عبارتند از:


الف) به مناسب مرگ هولاگوخان

[در سال 663 هـ . ق هولاگوخان در چهل و هشت سالگی در کنار رود جغاتو (زرینه رود امروزی) مرد] «و در کوه «شاهو که برابر دهخوارگان [(آذر شهر)] است، غروق (13) بزرگ او ساختند. صندوق [(تابوت)] او را در آن غروق دفن کردند» (همدانی، 1051:1373).


ب) به مناسبت در گذشت شاهزاده منگکه تیمور پسر هولاگو

«... و روز یکشنبه شانزدهم محرم سنه‌ی احدی و ثمانین و ستمائه (681) منگکه تیمور نیز در بقعه‌یی از اعمال موصول در گذشت... و صندوق او را به شاهوتله بردند و پیش ایلخان بزرگ (هولاگو) دفن کردند» (همان: 1118)


ج) در آغاز فرمانروایی احمد تگودار پسر هولاگو

«.... و بعد از اقامت مراسم شادمانی، [احمد تگودار] فرمود تا خزاینی که در شاهوتله معد [(آماده]) بود حاضر گردانیدند و آن را بر خواتین و شهزادگان و امرا و مقربان و محتاجان تفرقه کرد» (همان: 1126).


د) در آغاز فرمانروایی غازان‌خان پسر ارغون و نتیجه‌ی هولاگو

«وقتی که پادشاه اسلام [غازان‌خان] خُلَّدَ مُلکُه بر سریر سلطنت نشست، خزاین آباء و اجدادش از اموال تهی بود... اولاً خزائنی که هولاگوخان از بغداد و ولایات ملحد و شام و دیگر ولایات آورده بود و در قلعه‌ی تِلَه و شاها نهاده [بود] خزانه‌داران بتدریج می‌دزدیدند» (همان: 1349).

از جمع‌بندی چهار مورد یاد شده روشن می‌شود که اولاً، «شاهوتله» و یا «تله و شاها» قلعه‌یی بوده که محل خزانه‌ی هولاگو و دیگر فرمانروایان ایلخانی و نیز مقبره‌ی آنها بوده است. دوم، این قلعه بر فراز کوهی به نام «شاهو» بوده که در برابر دهخوارقان (آذرشهرِ آذربایجان شرقی) قرار داشته است. سوم، بدلیل اینکه نام قلعه یک بار بصورت «شاهوتله» و یکبار بگونه‌ی «شاها و تله» آمده است، گمان می‌رود که عبارت یاد شده از دو واژه‌ی «شاه» و یا «شاها و تله» و یا «تلا» تشکیل شده و هر کدام از اینها نام مکانی بوده‌اند. برای نمونه، می‌توان پنداشت که در این ترکیب، شاه، شاهو و یا شاها نام کوه و یا (بر پایه‌ی آنچه در ادامه می‌آید)، نام جزیره و تله و تلا نام قلعه بوده باشد. گزارش‌های ابوالفداء و دمشقی را که به آنها اشاره می‌شود، می‌توان تأییدی بر این احتمال بشمار آورد.

ابوالفداء در تقویم البلدان (پایان تألیف: سال 721 هـ . ق)، در زیر ماده‌ی «بحیره تلا» چنین می‌نویسد: بحیرة تلا - و هی بحیرة ارمیه و البحیرة المذکور بین مراغه و بین سلماس فی غربی مراغه و شرقی سلماس و فی وسطها جزیره فیها قلعه تسمی قلعه تلا علی جبل منقطع فی هذه الجزیره و کان هلاوون [هولاگو] قد جعل امواله بها، لحصانتها و قیل: انه مدفون بها... (ابوالفداء، بی‌تا: 46).
ترجمه‌ی آن چنین است: دریاچه‌ی تلا و این همان دریاچه‌ی ارومیه است، این دریاچه در غرب مراغه و شرق سلماس واقع شده است. در میانه‌ی این دریاچه جزیره‌یی است که بر فراز کوهی منقطع در آن، قلعه‌یی با نام «تلا» وجود دارد که هولاگو اموال خود را برای نگهداری در آن قرار داده بود و گفته شده که وی در آن قلعه مدفون است.

دمشقی نیز در نخبة الدهر فی عجایب البر و البحر و زیر ماده‌ی «بحیرة کبوذان» (14) چنین آورده است: «بحیره کبوذان و فیها و جزایر منها جزیره لها قلعه حصینهُ تسمی تلا» (انصاری الصوفی الدمشقی، 1825.م / 1281 هـ . ق: 121). ترجمه‌ی آن چنین است: در دریاچه‌ی کبودان جزایری هست که از میان آنها جزیره‌یی است که قلعه‌ی مستحکمی با نام تلا در آن قرار دارد.

درباره‌ی شاها، شاهو و یا شاه نیز چند احتمال را می‌توان در نظر گرفت؛ اول، (چنانچه پیشتر آمد) شاهو نام کوهی است که قلعه‌ی تلا بر فراز آن ساخته شده و این قلعه، خزانه‌ی ایلخانیان و نیز مدفن شماری از آنها بوده است. دوم، این نام می‌تواند برگرفته از نام جزیره‌ی شاهی، بزرگترین جزیره‌ی دریاچه باشد و چنانکه می‌دانیم این جزیره آن اندازه اهمیت داشت که در دوره‌ی قاجار، دریاچه‌ی ارومیه به «دریای شاهی» نیز معروف بوده است. (مشرالدوله، 1348: 129 و 162).

باور بسیاری بر آن است که شاهوتله را می‌بایست، در همین جزیره جستجو کرد. با این حال فیروز منصوری از پژوهشگران سلماسی چنین نظر دارد:

برای آگاهی از گور هولاگوخان، پژوهشگران به جای اینکه دهکده‌ی «آق گنبد» جزیره‌ی شاهی را تجسس کنند، بهتر است گورستان باستانی «قزل تپه‌ی» محال قراباغ [در حاشیه‌ی غربی دریاچه ارومیه] که در جنوب دهکده‌ی «گَوَره چین» واقع شده است را ... مورد پژوهش قرار داده و در ضمن، دهکده‌ی «آق زیارت» را که وجه تسمیه‌ی آن وجود زیارتگاه یا مدفن متبرکی را در این محل آگاهی می‌دهد، مورد تحقیق و کاوش قرار دهند (آشتیانی، 172:1364).

به باورگای لسترنج، شاها نام قلعه‌یی بوده که از قرن سوم هجری وجود داشته است. نوشته‌‎‌ی او در این باره چنین است:

مستوفی و حافظ ابرو هر دو می‌گویند وقتی که سطح آب [دریاچه‌ی ارومیه] پایین می‌رود، جزیره‌یی [بزرگ] آن دریاچه که «شاها» نام دارد، بصورت شبه‌جزیره در می‌آید و در آن جزیره، قلعه‌ی بزرگی است بر فراز کوهی و قبر هلاکو و دیگر سرداران مغول در آنجاست. از قلعه‌ی شاها در قرن سوم هجری قمری نیز نام برده شده است. و ابن‌مسکویه [در تجارت الامم] در جایی که حوادث زمان متوکل خلیفه عباسی، نوه هارون الرشید [!؟] را نقل می‌کند: «شاها» و «یکدور» دو قلعه بود در تصرف سرکردگان یاغی آن نواحی (شراه). در قرن هفتم هلاکو بتجدید بنای قلعه‌ی شاها که حافظ ابرو آن را تلای دریاچه‌ی ارومیه نامیده، فرمان داد و خزاین و غنایمی که از غارت بغداد و دیگر ممالک خلافت بچنگ آورده در آن قلعه جای داد، بعدها این قلعه مدفن وی گردید و به همین جهت در زبان فارسی به «گورقلعه» معروف شد (لسترنج، 17:1364).


نتیجه‌گیری

فارغ از آنکه این احتمالات تا چه اندازه به راستی نزدیک باشند و اینکه در قرون هفتم و هشتم هجری، دریاچه‌ی ارومیه تا چه اندازه نزد مردم به «شاها و تله» و یا «شاه تله» معروف بوده است، نکته‌یی را که نمی‌توان از نظر دور داشت، پیوند و پیوستگی این عناوین با دریاچه‌ی ارومیه و جزایر آن است؛ پیوندی که بی‌گمان انگیزه‌ی نسخه‌برداران المسالک و الممالک اصطخری، در آوردن آنها در ذیل دریاچه‌ی ارومیه بوده است.

نویسندگان: دکتر علیرضا عاصم (1)

محمدرضا محمد قلی زاد (2)

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی فوق دکتری بیولوژی دریا، گرایش فیلوژنی مولکولی و ژنتیک جمعیت، دانشگاه اقیانوس چین alirezaasem@yahoo.com.
2. پژوهشگر حوزه‌ی تاریخ و جغرافیای تاریخی آذربایجان و کارشناس پژوهش بنیاد ایرانشناسی (شعبه‌ی آذربایجان غربی) mmgolizad@gmail.com.
3. در آوانویسی کتیبه‌ها بدین شکل آمده است: ?sulmanu- asaredu
4. The lower Sea of the land Nairi.
5. Sputa.
6. Kapauta.
7. Mantiane.
8. Margiane.
9. دریاچه‌ی خوارج، اشرار.
10. دریاچه‌ی تلخ.
11. نام راستین جمهوری آذربایجان.
12. برای نمونه ر. ک. به: تصاویر دو نسخه‌ی آورده شده از المسالک و الممالک در این نوشتار.
13. مزار
14. از نام‌های دریاچه‌ی ارومیه، برگرفته از نام جزیره‌یی به همین نام دریاچه.
 

منابع فارسی
کتاب
-ابن خردادبه، عبیدالله بن عبدالله؛ المسالک والممالک، افست لیدن، بیروت: دارصادر، 1889. م.
-ابوالفداء، اسماعیل بن علی؛ تقویم البلدان، قاهره: مکتبه الثقافه الدیینه، بی‌تا.
-استرابو؛ جغرافیای استرابو، سرزمینهای زیر فرمان هخامنشیان، ترجمه‌‎ی همایون صنعتی‌زاده، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشاری یزدی، 1382.
-اصطخری، ابواسحاق ابراهیم بن محمد؛ المسالک و الممالک، افست لیدن، به تحقیق ابوزید احمد بن سهیل، بیروت: دارصادر، 1927. م.
-اقبال آشتیانی، عباس؛ تاریخ مغول، تهران: امیر کبیر، 1364.
-انصاری الصوفی الدمشقی، محمد ابن ابیطالب (قرن هشتم هجری قمری)؛ نخبه‌الدهر فی عجایب البر و البحر، آکادمی امپراتوری سن پترزبورگ، 1865.م / 1281 هـ . ق.
-حدود العالم من المشرق الی المغرب؛ به کوشش منوچهر ستوده، تهران: کتابخانه‌ی طهوری، 1362.
- حموی، یاقوت بن عبدالله؛ معجم البدان، بیروت: دار صادر، جلد اول، 1995م.
-خزرجی، ابی دلف؛ الرساله الثانیه، قاهره: عالم الکتب، بی‌تا.
-الدواداری، ابی بکر بن عبدالله؛ کنزالدرر و جامع الغرر، الجزء الثامن، تحقیق اولرخ هارمان، قاهره: 1971.م./ 1391 هـ . ق.
-دوستخواه، جلیل؛ اوستا کهن‌ترین سرود ایرانیان، جلد اول، تهران: مروارید، 1377.
-دیاکونوف، 1؛ تاریخ ماد، ترجمه‌ی کریم کشاورز، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1379.
-لسترنج، گای؛ جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمه‌ی محمود عرفان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1364.
-محمد قلی‌زاد، محمد رضا؛ آذربایجان غربی در آینه‌ی تقسیمات کشوری جمهوری اسلامی ایران، نگاهی به تاریخچه و روند تقسیمات کشوری در آذربایجان غربی، ارومیه: حسام‌الدین چلبی، 1391.
-محمد بن حوقل؛ صورة الارض، بیروت: دارصادر، 1938 م.
-مسالک و ممالک؛ ترجمه‌ی محمد بن اسعد بن عبدالله تسترنی، به کوشش ایرج افشار، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، 1373.
-مستوفی قزوینی، حمدالله؛ نزهة القلوب، تصحیح و تحشیة محمد دبیر سیاقی، قزوین: طه، 1378.
-مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین؛ التبیه و الاشراف، ترجمه‌ی ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 138.
- مشکور، محمد جواد نظری به تاریخ آذربایجان، تهران: کهکشان- انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1375.
نسخه ‌ی المسالک و الممالک در (BRITISH LIBRARY(IO lslamic,1026.
-مشیرالدوله، میرزا سید جعفر خان مهندس باشی؛ رساله‌ی تحقیقات سرحدیه، به اهتمام محمد مشیری، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1348.
-همدانی، رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، جلد دوم به تصحیح و تحشیه‌ی محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران: البرز، 1373.

منابع لاتین:
-Grayson A. K(1996) Assyrian Rulers of the Early First Millennium BC, 858-754 BC. University of Tronto lncorporated.
- Yamada S. (2000) The Construction of the Assyrian Empire: A Historical Study of the lnscriptions of Shalmanesar III (859-828 B. C.) Relating to His Campaigns to the West, BRILL, 449 pages.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1395)، مطالعات ایرانشناسی، تهران: بنیاد ایرانشناسی، چاپ دوم.
نسخه چاپی