ادبيات تعليمي/ ارشادي Didactic Literature
 ادبيات تعليمي/ ارشادي Didactic Literature

نويسنده: سيما داد

 


ارشاد در لغت راه نمودن، راه راست نمودن، راه حق نمودن، به حق و درستي رهنمون کردن است و در اصطلاح هر اثر ادبي که هدف آن ارشاد و تعليم باشد در جرگه‌ي ادبيات ارشادي و تعليمي جاي مي‌گيرد. موضوع ارشاد و تعليم جنبه‌هاي مختلفي چون اخلاقيات، مسائل و انتقادات اجتماعي و سياسي، و آموزش فنون و حِرَف گوناگون را دربر مي‌گيرد.
در ادبيات تعليمي فارسي، شعر گسترش بيشتري يافته است و يکي از دامنه دارترين و گسترده ترين اقسام شعر در ادبيات فارسي شعر تعليمي است. شاعران مسائل اخلاقي و روانشناسي و اجتماعي را به صورت غيرنمايشي بيان کرده‌اند و بدينگونه ادبيات تعليمي ما از ادبيات تعليمي غرب وسيع تر شده است.
نخستين اثر منظوم و مستقل فارسي در اخلاق، پندنامه انوشيروان است که بدايعي بلخي، معاصر سلطان محمود غزنوي آن را در بحر متقارب سروده است.
اما خصلت ارشادي و اخلاقي ادب فارسي به ويژه در آثار شعراي عارف و متصوّف منعکس است. در اين زمينه اشعار سنائي، عطار، مولوي، نظامي و سعدي و نوشته‌هائي چون آثار خواجه عبدالله انصاري، تذکره الاولياي عطار، اسرارالتوحيد، حکايات گلستان مخصوصاً باب دوم که در اخلاق درويشان است، بوستان سعدي جام جم اوحدي و قصايد ناصرخسرو شايان ذکر است. براي نمونه:

بترس سخت ز سختي، چو کار آسان شد *** که چرخ زود کند سخت کارِ آسان را
برون کند، چو درآمد به خشم، گشت زمان *** ز قصر قيصر و از خوان خويشتن خان را بر آسمان ز کسوف سيه رهايش نيست
مرآفتاب درخشان و ماه تابان را *** ز چيزهاي جهان هر چه خوار و ارزان شد
گران شده شمر آن چيز خوار و ارزان را *** ميانه کار همي باشي و بس کمال مجوي
که مه تمام نشد جز زبهر نقصان را
ناصرخسرو

سعدي نيز درباره وظيفه اصلي پادشاهان و عمال حکومت، از زبان خسرو به شيرويه چنين گويد:

بر آن باش تا هر چه نيت کني *** نظر در صلاح رعيت کني
مپيچ‌اي پسر گردن از عدل و راي *** که مردم ز دستت نپيچند پاي
خرابي کند خصم شمشيرزن *** نه چندان که دود دل پيرزن
از آن بهره ورتر در آفاق کيست *** که در ملک راني به انصاف زيست
خدا ترس را بر رعيت گمار *** که معمار ملک است پرهيزگار
بدانديش ملک است و خوانخوار خلق *** که نفع تو بيند در آزار خلق
که نفع تو بيند در آزار خلق *** رياست به دست کساني خطاست
که از دستشان دست‌ها برخداست

در زمينه مسائل سياسي و انتقادي نيز سعدي قطعاتي (قطعه) دارد. براي مثال:

حاکم ظالم به سنان قلم *** دزدي بي تير و کمان مي‌کند
گله ما را گله از گرگ نيست *** اينهمه بيداد شبان مي‌کند
آن که زيان مي‌رسد از وي به خلق *** فهم ندارد که زيان مي‌کند
چون نکند رخنه به ديوار باغ *** دزد که ناطور همان مي‌کند

در دوره‌هاي بعدي نيز اشعار محتشم کاشي، ملک الشعراي بهار و پروين اعتصامي به لحاظ جنبه‌هاي اجتماعي و سياسي، در حوزه‌ي ادبيات تعليمي جاي دارند.
شاخه‌اي از ادبيات تعليمي، اشعار و نوشته‌هائي را دربر مي‌گيرد که به آموزش فنون و هنرها اختصاص دارد. از نمونه‌هاي اينگونه اشعار خزانيه منوچهري، نصاب الصبيان ابونصر فراهي (618 هـ.ق) و دانشنامه ميسري را مي‌توان نام برد. خزانيه درباره مراحل و آداب مختلف شراب گيري از انگور است، نصاب الصبيان در تعليم لغت و دانشنامه ميسري راجع به داروشناسي و طب مي‌باشد.
در ادبيات غرب، نخستين آثار ادبي تعليمي متعلق به يونانيان است. هِسويد دو منظومه‌ي تعليمي دارد که يکي کارها و روزها و ديگري ته ئوگوني ناميده شده است. هسويد در منظومه‌ي نخست، آموزش امور کشت و زرع را با بينشي اخلاقي درهم مي‌آميزد و در دومي به موضوع خدايان و آفرينش جهان مي‌پردازد.
اما شعر تعليمي به معني محدود خود در ادب اروپائي شعري است که عقيده‌اي خاص را عرضه مي‌کند يا فني را مي‌آموزد، مانند روستائيانه‌هاي / ويرژيل شاعر روم باستان که درباره‌ي آداب نگاهداري از مزارع و اداره‌ي آنها است و هنر شاعري/ هوراس که تعليم هنر شعر است.
بعدها روستائيانه‌ها الگوي بسياري از آثار تعليمي در خصوص نگاهداري و مراقبت از گله و حرفه‌هاي ديگر شد.
در زمينه‌ي مسائل اخلاقي، ادبيات قرون وسطي در غرب غناي چشمگيري دارد. در اين دوران به لحاظ حاکميت بينش مذهبي و تربيت کليسائي، آثار ادبي شديداً رنگ اخلاقي و مذهبي دارند. در ادبيات انگليسي، پيدايش نمايشنامه‌هاي اخلاقي که به صورت تمثيل به بيان موضوعات اخلاقي مي‌پردازند، مثل نمايشنامه، شخصيت اصلي نماينده‌ي همه انسانهاست و جنبه‌هاي مختلف زندگي انسان، وسوسه‌ها و گناهان او، نياز و تلاش براي پالودگي از گناه و آمرزش، مقابله اش با مرگ به طور تمثيلي نشان داده شده است. خصلتهاي انساني و مفاهيم انتزاعي مثل زهد، تقوي، خبث، مرگ، خوبي و آز هر يک به هيئت انسان ظاهر مي‌شود.
منظومه‌ي اشعار اخلاقي متعلق به قرن دوازدهم، و موعظه‌هاي آلفرد در قرن سيزدهم از ديگر نمونه‌هاي ادبيات اخلاقي در ادبيات انگليس مي‌باشد.
پس از قرون وسطي، تفکر ارشادي و اخلاقي کماکان بر آثار ادبي حاکم مي‌ماند، براي نمونه منظومه‌ي بهشت گمشده/ جان ميلتون به لحاظ رنگ مذهبي و ارشادي آن اثري تعليمي به شمار مي‌آيد. در قرن هجدهم، با شکوفائي مکتب در انگلستان، تعليم و ارشاد يکي از خصلتهاي بنيادي ادبيات شد. الکساندرپوپ به اشعار خود عموماً لحني ارشادي مي‌دهد. براي مثال در منظومه‌ي گفتاري بر نقد ضمن نقد شعر، رهنمودهائي به منتقد و شاعر مي‌دهد و به صراحت به ارشاد و تعليم مي‌پردازد.
But you who seek to give and merit fame, And justly bear a critic’s noble name, Be sure yourself and your own reach to know, How far your genius, taste and learning go; Launch not beyond your depth, but be discreet, And mark point where sense and dullness meet.
(ص51-46 Li)
از آنجا که نويسندگان دوره‌ي نوکلاسيک، طنز را مناسبترين قالب براي بيان نظريات ارشادي يافتند، طنز در اين دوران رشد بسيار يافت. در همين دوران اشعار تعليمي ديگري به شيوه روستائيانه‌هاي ويرژيل نوشته شد که اگر چه با استقبال روبه رو نشدند، به هر حال نشان دهنده ادامه حيات تعليم و آموزش در ادبيات محسوب مي‌شوند. از جمله اين قبيل اشعار مي‌توان به منظومه باغ گياهشناسي سروده اراسموس داروين اشاره کرد. اين منظومه که به سبک منظومه‌هاي الکساندرپوپ و در قالب مزدوجه‌هاي حماسي سروده شده، مشتمل بر دو بخش است، بخش نخست به موضوع اقتصاد گياهان و بخش دوم به عشق گياهان و نباتات اختصاص دارد.
يکي از شاخه‌هاي ادبيات تعليمي، ادبيات تبليغي است.

منبع مقاله :
داد، سيما (1378)، فرهنگ اصطلاحات ادبي، تهران: مرواريد، چاپ چهارم.
 
نسخه چاپی