ضرورت دقت در نقل منابع عاشورا
ضرورت دقت در نقل منابع عاشورا

نویسنده: حجت الاسلام علیرضا نظری خرّم

 
منابع تاریخ عاشورا، پس از قرن نهم و دهم هجری، تا حدّی متعدّد و متنوع هستند كه نمى ‏توان به همه آنها پرداخت امّا به طور كلّى شاید بتوان این گونه گفت كه اعتبار این كتاب ها، تابع اعتبار منابع مورد استفادۀ نویسندگان آنهاست.
گزارش كتاب های پس از قرن نهم و دهم، به هر اندازه که متّكى بر كتاب‏ هاى كهن‏ و معتبر باشد و در نقل آن، امانتدارى و دقّت بیشترى رعایت شده باشد، طبیعتاً قابل اعتمادتر خواهد بود.
جالب این كه برایتان بگویم گزارش منابع كهن تا قرن نهم در باره واقعۀ عاشورا، تفاوت و تمایز چشمگیری با گزارش‏هاى پس از آن دارد و این قابل تأمل و بررسی است. از جمله این كه:
الف- در کتاب های نگاشته شده در سده‏ هاى اخیر، صدها بلكه هزارها گزارش نو دیده مى‏ شوند كه در منابع كهن، اثرى از آنها نیست!
ب- شیوه‏اى كه کتاب های نگاشته شده در سده ‏هاى اخیر انتخاب كرده‏ اند، شیوۀ داستان‏ سرایى به جاى نقل مستندِ تاریخى است. از این رو، گزارش ‏هاى كوتاهِ کتاب های کهن و اصلى، در کتاب های نگاشته شده در سده ‏هاى اخیر، به داستان‏ هایى بلند با جزئیات فراوان، تبدیل شده ‏اند.
ج- متأسفم که بگویم در برخی از داستان‏ سرایی های کتاب های نگاشته شده در سده ‏هاى اخیر، براى تحریك عواطف مردم، ناخواسته و از روی غفلت حتّى تا مرز نادیده گرفتن عزّت و كرامت خاندان رسالت، پیش رفته‏ اند.

نكته قابل توجّه

ممكن است در دفاع از گزارش‏ هاى کتاب های نگاشته شده در سده‏ هاى اخیر، شما بگویی: نبودن این گزارش‏ ها در منابع اصلىِ فعلى، دلیل مستند نبودن آنها نیست زیرا ممكن است نویسندگان آنها به منابعى دسترس داشته ‏اند كه نزد آنها معتبر بوده و آن منابع به دست ما نرسیده است.

پاسخ این سخن

اوّلًا، هیچ یك از نویسندگان این كتاب‏ ها، ادّعا نكرده ‏اند كه به نسخه ‏اى معتبر، دسترسی داشته ‏اند كه دیگران از آن، بى‏ بهره بوده ‏اند و معمولًا گزارش‏ هاى آنان، مستند نیست، و گاهی گزارش‏ هاى خود را مستند به كتاب‏ هایى نظیرِ خود كرده‏ اند كه بعضاً همین استنادها هم نادرست است.
مانند ماجراى ترك صحنه كربلا توسّط برخى یاران امام علیه السلام در شب عاشورا كه نویسندۀ محترم کتاب الدمعة الساكبة (ج 4 ص 271) از كتاب نور العین نقل مى‏كند ولى در این كتاب، یافت نشد و یا به احتضار افتادن امام علیه السلام هنگام میدان رفتن على اكبر كه معالى السبطین (ج 1 ص 254) از شیخ جعفر شوشترى نقل مى‏ كند كه در كتاب ‏هاى وى، یافت نشد و یا سه شعبه بودن تیرى كه به على اصغر اصابت كرد كه تذكرة الشهداء (ص 218) از مقتل منسوب به ابو مخنف نقل مى‏كند و در آن پیدا نشد.
ثانیاً، این گونه كتاب‏ ها، در مواردی، گزارش‏ هاى خود را به منابع معتبر، مستند مى‏ كنند امّا وقتی به منابع یاد شده مراجعه می کنی، متوجه مى‏ شوی كه استناد آنها اشتباه است.
مانند ماجراى هلال بن نافِع در شب عاشورا، كه نویسندۀ محترم كتاب الدمعة الساكبة (ج 4 ص 272) به جناب شیخ مفید نسبت مى ‏دهد ولى در هیچ یك از كتاب‏ هاى موجود شیخ مفید و حتی غیر او از علمای گذشته، چنین مطلبى نیامده است یا ماجراى نماز شب خواندن جناب زینب سلام الله علیها در شب یازدهم به صورت نشسته، كه نویسندۀ محترم کتاب وفیات الأئمّة (ص 440) از كتاب مثیر الأحزان نقل مى‏ كند ولى در آنجا وجود ندارد.

در اینجا به نمونه ‏هایى از گزارش های نگاشته شده در کتاب های سده ‏هاى اخیر یا نقل های شهرت یافته در زبان مرثیه‏ سرایانْ، که در منابع اصلى اثری از آن دیده نمى ‏شوند، به طور اجمال، اشاره ای مى‏ كنم:

* گزارش فتواى شُرَیح قاضى در باره امام حسین علیه السلام‏ و آنچه شهرت یافته كه وى، فتواى قتل امام حسین علیه السلام را صادر كرده است. این گزارش تنها در منابع متأخّر مانند کتاب تذكرة الشهداء كه در قرن چهاردهم نگارش یافته دیده مى‏شود.

* گزارش صفحۀ 118 کتاب "عنوان الکلام" از امام زین العابدین علیه السلام كه در پاسخ این پرسش كه: در طول سفر، كجا به شما سخت‏تر گذشت؟ سه بار فرمود: امان از شام!

* گزارش صفحۀ 59 از کتاب "مجالس المواعظ" که از همبازى بودن زُهَیر بن قین با امام حسین علیه السلام در كودكى و در دوران حیات پیامبر صلى اللَّه علیه و آله خبر می دهد و این كه او در همان زمان، خاك‏هاى زیر قدم‏هاى امام حسین علیه السلام را بوسیده و از این رو مورد ملاطفت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله قرار گرفته است.

* گزارش صفحۀ 342 کتاب "روضة الشهدا" از این كه امام حسین علیه السلام، على اصغر را روى دست گرفت و به سپاه كوفه فرمود: وى را یك جرعه آب دهید كه از شدت تشنگى، شیر در پستان مادرش نمانده است.

* گزارش صفحۀ 411 کتاب "منهاج الدموع" از سخن حرمله به مختار، با این مضمون كه: اكنون كه مرا مى‏كُشى، بگذار كارهاى خود را بگویم تا قلبت را بسوزانم: من، سه تیر سه‏ شاخۀ زهرآلود داشتم. یكى را به گلوى على اصغر زدم، دومى را به قلب حسین، و با سومى، گلوى عبد اللَّه بن حسن را هدف گرفتم.

* گزارش صفحۀ 105 کتاب "محرق القلوب" از تبسّم على اصغر به امام حسین علیه السلام پس از تیر خوردنش.

* گزارش صفحۀ 268 کتاب "عنوان الکلام" از آمدن شیر در سینه مادر على اصغر، پس از خوردن آب در شب یازدهم محرّم، و این كه وى پستان‏ هاى خود را سرِ دست گرفته و گفته: نورِ دیده، على اصغر! كجایى كه پستان‏ هاى من، پُر از شیر است؟

* گزارش صفحۀ 54 کتاب "عنوان الکلام" از بیرون آورده شدن قُنداقه على اصغر از زیر خاك توسط دشمن و جدا كردن سر او و به نیزه كردن آن!

* گزارش صفحۀ 277 از جلد 1 کتاب "معالى السبطین" از سفارش امیر مؤمنان علیه السلام در شب 21 ماه رمضان به فرزندش عبّاس علیه السلام كه: مبادا در روز عاشورا آب بخورى، در حالى كه برادرت حسین، تشنه است!

* گزارش بدون مدرک (حتی ضعیف) از سخن فاطمه كِلابى (جناب امُّ البَنین) كه وقتى به خانه امیر مؤمنان علیه السلام رفت، تقاضا كرد كه ایشان، او را فاطمه خطاب نكند تا فرزندان زهرا علیها السلام به یاد مادرشان نیفتند.

* گزارش صفحۀ 98 کتاب "انوار المجالس" از ماجراى جلوگیرى برخى از اهل بیتِ امام علیه السلام از حركت اسب ایشان و تقاضاى پایین آمدن از اسب و یا بوسیدن زیرِ گلوى ایشان!

* گزارش بدون مدرک (حتی ضعیف) از گفتن جملۀ مشهورِ منسوب به جناب زینب سلام الله علیها که مَهلًا مهلًا، یَابنَ الزهراء!

* گزارش صفحۀ 347 کتاب "تذکرة الشهدا" از سراسیمه آمدن زینب علیها السلام نزد امام زین العابدین علیه السلام در خیمه، پس از شهادت امام حسین علیه السلام و پرسیدن علّت دگرگون شدن اوضاع عالَم، و سخن امام علیه السلام به‏ وى كه: اى عمّه! دامن خیمه را بالا بزن و نگاه كردن امام علیه السلام به سر بُریده پدر و مخاطب قرار دادن زینب علیها السلام كه: اى عمّه! مُهیّاى اسیرى باشید، كه پدرم را شهید كردند.

* گزارش‏ صفحۀ 183 کتاب "منتخب طریحی" از هجوم به خیمه‏ها و تصریح به كتك خوردن اهل حرم امام علیه السلام.

* گزارش صفحۀ 53 کتاب "نور العین" از كشیدن زیرانداز از زیر امام زین العابدین علیه السلام و بر زمین افكندن ایشان!

* گزارش صفحۀ 160 کتاب "وفیات الائمة" از زیرِ دست و پا ماندن برخى از كودكان!

* گزارش صفحۀ 52 از جلد 2 کتاب "معالی السبطین" از دستور امام زین العابدین علیه السلام به عمّه‏اش زینب علیها السلام كه: عَلَیكُنَّ بِالفرار؛ بر شما بادْ فرار! در پاسخ چاره ‏جویى او!

* گزارش صفحۀ 52 از جلد 2 کتاب "معالی السبطین" از سرشمارى كودكان كاروان در پایان كار و مشخّص شدن این كه دو تن از آنان در نقطه‏اى جان سپرده اند.

* گزارش صفحۀ 13 از جلد 5 کتاب "الدمعة الساكبة" از این كه امام زین العابدین علیه السلام روى قبر پدر با انگشت نوشت: هذا قَبرُ حُسَینِ بنِ عَلِىِّ بنِ أبى طالِبٍ الَّذى قَتَلوهُ عَطشاناً غَریباً یعنی این، قبر حسین بن على بن ابى طالب است كه او را تشنه و غریب، كُشتند.

* گزارش صفحۀ 127 از جلد 2 کتاب "شعشعة الحسینى" از سخن زینب علیها السلام خطاب به جسد برادر: هل أنت أخى؟ هل أنت ابن أبى؟ آیا تو برادر منى؟ آیا تو پسر پدر منى؟

* گزارش صفحۀ 363 کتاب "تذکرة الشهدا" از بوسه زدن جناب زینب سلام الله علیها بر حنجر و رگ‏هاى بُریده برادر!

* گزارش صفحۀ 57 کتاب "عنوان الکلام" از گفتن‏ جناب زینب سلام الله علیها بر سر پیکر برادر: اللّهمّ تقبّل منّا هذا قلیل القربان یعنی خدایا! این قربانى اندك را از ما بپذیر!

* گزارش‏هاى صفحۀ 581 از جلد 2 کتاب "اسرار الشهادات" از اقدامات سَكینه در كربلا به عنوان كودكى خردسال، در صورتى كه بر پایه گزارش کتاب های معتبر، وى در آن هنگام، ازدواج كرده و همراه شوهرش به كربلا آمده بود.

* گزارش صفحۀ 55 کتاب "نور العین" از مسلمِ جَصّاص درباره حضور اهل بیت امام علیه السلام در كوفه، نان و خرما دادن كوفیان به كودكان آنها و جلوگیرى امّ كلثوم علیها السلام از این اقدام به دلیل حرمت صدقه بر آنها و نیز این كه زینب علیها السلام سرش را به چوب مَحمل زد و اشعارى خواند كه با این بیت، آغاز مى‏شود: یا هِلالًا لَمَا استتمّ كمالًا ... یعنی اى هلالى كه كامل نشده ...!

* گزارش‏ صفحۀ 411 کتاب "تذکرة الشهدا" از ریختن آب و آتش و خاكستر بر سر اهل بیت امام حسین علیه السلام و افتادن آتش بر عمامه امام زین العابدین علیه السلام و سوختن سر ایشان در شام!

* گزارش صفحۀ 473 کتاب "منتخب طریحی" از بستن اهل بیت امام علیه السلام به ریسمانى كه یك طرف آن به امام زین العابدین علیه السلام بسته بود و طرف دیگر آن به زینب علیها السلام!

* گزارش‏ صفحۀ 153 جلد 2 کتاب "شجرۀ طوبی" از قنداقه زینب علیها السلام هنگامى كه در كودكى آرام نمى‏گرفت، در دامن حسین علیه السلام گذاشتند و آرام شد.

* گزارش صفحۀ 40 کتاب "انوار المجالس" از این كه زینب علیها السلام در كودكى، در آفتاب خوابیده بود و حسین علیه السلام كه او را چنین دید، مانع تابش نور آفتاب به او شد تا این كه ماجراى كربلا پیش آمد و بدن امام علیه السلام در آفتاب ماند.

* گزارش صفحۀ 433 کتاب "وفیات الائمة" از جناب زینب علیها السلام که هنگام ازدواج با عبد اللَّه بن جعفر، شرط ضمنِ عقد كرد كه او را از مسافرت با امام حسین علیه السلام منع نكند.

* گزارش صفحۀ 441 کتاب "وفیات الائمة" از این كه امام حسین علیه السلام در وداعِ آخر به جناب زینب سلام الله علیها فرمود: مرا در نافله شب، فراموش مكن!

* گزارش صفحۀ 133 از جلد 2 کتاب "معالی السبطین" از این كه جناب زینب علیها السلام شب یازدهم یا در برخى منازل راه شام، نماز شبش را نشسته خواند.

* گزارش بدون مدرک (حتی ضعیف) از این كه جناب زینب کبری سلام الله علیها وقتی به مدینه بازگشت، شوهرش عبد اللَّه بن جعفر، او را نشناخت.

و صدها گزارش دیگر، از این قبیل.

در پایان به كسانى که به دلیل هیجان ‏انگیز بودن این گزارش ها و مؤثّر بودن آنها در گرم كردن مجالس، نمى ‏توانند از نقل آنها صرف نظر كنند، توصیه می شود که مراقب باشند که در نسبت دادن سخنى به اهل بیت علیهم السلام براى امرى مستحب، مرتكب حرامِ مسلّم و نهىِ قطعىِ "وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ" نشوند./۹۰۱/ی۷۰۲/س
منبع مقاله : رسا نیوز
 
نسخه چاپی