تعامل دانش تاریخ و روان کاوی
 تعامل دانش تاریخ و روان کاوی

نویسندگان:
دکتر سید حسین مجتهدی (1)
مینا الهامی اصل (2)

 

چکیده:

این مطالعه‌ی میان رشته‌ای می‌کوشد تا نقش آموزه‌های روان کاوی را در خوانش، تحلیل و تبیین رویدادهای تاریخی بررسی نماید. پرسش و فرضیه‌ی پژوهشی: آیا نگاه روان کاوانه به شخصیت‌های تاریخی و نیز فرآیندهای اجتماعی- فرهنگی ممکن است به فهم بهتر افق‌های تحلیل تاریخی یاری رساند؟ فرضیه آن است که روان کاوی اشخاص در طول تاریخ، از سطوح فردی تا اجتماعی، برای ریشه یابی و سبب شناسی برخی وقایع تاریخی کارآمد و راهگشا بوده است. مواد و روش‌ها: این نوشتار بر آن است تا با بازنگری و بررسی یک رشته آثار مکتوب تأثیرگذار در حیطه‌ی روان کاوی تاریخ، از آغاز تأسیس آن تا به امروز، از روان کاوی فردی در بستر تاریخ تا تحلیل روان کاوانه‌ی فرهنگ و جامعه در مسیر تاریخ، ابزارها و دستاوردهای آن را تبیین نماید و راهکارهایی برای استمرار و ارتقای چنین مقوله‌ای ارائه دهد. یافته‌ها و نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان دهنده‌ی آن است که روان کاوی نیز به معنایی دانش تاریخی است، چرا که به بررسی گذشته و حضور آن در زمان حال می‌پردازد. از دیگر سوی، روان کاوی راویان و نقش آفرینان تاریخ، که انگیزان‌های ایشان را از ضمیر نا آگاه تا ضمیر آگاه مورد واکاوی قرار می‌دهد، و نیز روان کاوی اجتماعی کمک شایانی به فهم گسترده‌تر و نیز ژرف‌تر در تحلیل‌های تاریخی می‌نماید.

طرح مسئله‌ی پژوهش

به تعبیری می‌توان روان کاوی (3) را یک دانش تاریخی نامید، چرا که بنیاد آن بر کلامی سازی (4) تاریخچه‌ی زندگانی فرد- به گونه‌ای که او تجربه کرده است- و تفسیر (5) و تحلیل (6) آن استوار است. یعنی، از یک سو، حادثه‌هایی را که در عالم واقع (7) رخ داده است به ساحت نمادین (8) (کلامی) رهنمون می‌شود و، از دیگر سوی، تأکیدش بر فاعل تجربه گری (سوژه) (9) است که رخداد را از منظر خویش و به منزله‌ی ایفاگر نقش در تاریخچه‌ی زندگانی‌اش (10) تجربه می‌کند.
در دانش تاریخ نیز این دو مؤلفه حضوری پررنگ دارند. نخست آنکه ما با روایت، تبیین، تفسیر و تحلیل گذشته در زمان حال روبه رو هستیم، فرایندی که با رهنمون سازی امر واقع به ساحت نمادین (کلامی) مشابه است. دوم اینکه مسئله‌ی فاعل تجربه گر (سوژه)، هم در مقام ایفاگر نقش تاریخی و هم در مقام راوی تاریخ، نقش بسزایی در واکاوی تاریخی دارد. همچنین باید به این نکته اشاره کرد که این دو دانش ابراز مشترکی برای کارشان دارند، و آن فهم (11) تاریخی است. یکی به فهم تاریخی جوامع، فرهنگ‌ها، ملت‌ها و افراد تاریخ ساز می‌پردازد، و دیگری به فهم تاریخی بیماران و روان کاوی شنوندگان (Von Plato, 2004).
از منظری دیگر، روان کاوی تاریخ را می‌توان فنی نوآورانه تلقی کرد، چرا که جنبه‌ها بدعت آمیز آن روش شناسی دانش تاریخ را به چالش کشیده است و تحلیل تجربه‌ی فاعلی انسان در بستر تاریخی را مد نظر قرار می‌دهد. نگاه روان کاوانه، به گونه‌ای خاص، راه مؤثری است. که نشان می‌دهد چگونه حادثه‌های تاریخی و ساختار روانی- رفتاری کنشگران تاریخ در پیوند با یکدیگر قرار می‌گیرند و به حادثه‌های تاریخی تحت تأثیر این پیوند شکل داده می‌شود (Shore, 2003). از این روست که برخی پژوهشگران تأکید می‌کنند که مطالعات زندگی‌نامه‌ای (12) در گرو تحلیل شخصیت فاعل تجربه گر (سوژه) است (Anderson, 1931).
باری، بنا بر آنچه گفته شد، تلاقی دو دانش روان کاوی و تاریخ، که از حیث طبقه بندی و روش شناسی (13) علم، مباحثی میان رشته‌ای تلقی می‌گردد، افق‌های نوینی را هم در تحلیل تاریخی و هم در روان کاوی اجتماعی می‌گشاید و این دو حیطه‌ی سترگ علمی را فضایی می‌بخشد که هم در نظر و هم در عمل راهگشا خواهد بود. علاوه بر این، از آنجا که به این مبحث میان رشته‌ای در ایران به گونه‌ای جدی و روشمند نپرداخته‌اند، این نوشتار می‌کوشد تا با مروری کلی بر پیشینه‌ی پژوهشی این مبحث و بررسی کوتاه و فشرده‌ی آثار و متون اثرگذار آن، توانمندی‌های این رویکرد و روش را به بحث بگذارد و در پرتو نقدها و کاستی‌های آن به ارزیابی‌اش بپردازد.

پرسش و فرضیه‌ی پژوهش

پژوهش حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که آیا می‌توان با روان کاوی در تحلیل‌های علمی تاریخی و در راستای فهم بهتر تاریخی تفسیرهایی راهگشا و تبیینگر ارائه کرد؟
فرضیه‌ی پژوهش آن است که روان کاوی ابزار مناسبی برای تحلیل ابعاد مغفول در تحلیل‌های تاریخی و روان کاوی شخصیت‌های تاریخی و راویان تاریخ است که به گونه‌ای مستقیم در عملکردها و روایت‌های تاریخی آنان تأثیر می‌گذارد. همچنین یافته‌های دانش تاریخ کمک شایانی برای روان کاوی اجتماعی به حساب می‌آید، شاخه‌ای از علم که فرد را در نظام جامعه مورد تحلیل روان شناختی قرار می‌دهد.

پیشینه‌ی پژوهش

تولد این مبحث میان رشته‌ای به آغاز روان کاوی بازمی‌گردد، چه بنیان گذار روان کاوی، زیگموند فروید (14)، در درازنای پژوهش‌های علمی‌اش، پیوسته به روان کاوی تاریخ توجه داشته است. او در نوشتار توتم و تابو (15)، با روان کاوی انسان شناسانه، سرآغاز تاریخ بشری و شکل گیری نخستین ممنوعیت‌ها و سنت قربانی گری در تاریخ کهن را روان کاوانه مورد تحلیل قرار می‌دهد.
در سال 1921، در نوشتار «روان شناسی توده و تحلیل آن من» (16)، با پرداختن به کتاب روان شناسی توده‌ها، اثر گوستاو لوبون، درباره‌ی «زندگانی روان جمعی» (17) بحث می‌کند و شکل گیری توده‌ها، به ویژه دو توده‌ی مصنوعی کلیسا و ارتش، را از منظر روان کاوی تبیین می‌نماید و از یافته‌های انسان شناسانه و تاریخی در تبیین خود بهره می‌جوید. در سال 1930 تمدن و ملالت‌های آن (18) را نگاشته و با طرح نظریه‌ی «رانه‌ها» (19)، نقش آنها را در تحول‌های تاریخی و شکل گیری تمدن تبیین می‌کند. در این اثر سترگ، او نخست دستگاه روان (20) انسانی (نظریه دوم فرویدی که، به گونه‌ای توپولوژیک (21)، سه پایگاه روانی «آن او» (22)، «آن من» (23)، «فرامن» (24) را تشریح می‌نماید) و سپس مقوله‌ی رانه و رشد و تحول کارکرد جنسی را تبیین می‌کند و، بر پایه این یافته‌های روان کاوانه، تغییر و تحول‌های تمدن و فرهنگ را در درازنای تاریخ تا دوره‌ی مدرن تحلیل می‌کند.
در سال 1938، در کتاب موسی و یکتاپرستی (25)، او با رویکردی جدید تاریخ سنتی یهودیت را به چالش می‌کشد و، در فصل‌های پایانی کتاب، از تحول تاریخی بحث می‌کند و این مفهوم را در پیوند با حقیقت و تحول روانی- اجتماعی به دقت بررسی می‌کند.
همچنین، در نگاشته‌های پرشمار دیگری، وی بر پایه‌ی آثار هنری و ادبی شناخته شده به تحلیل روان کاوانه‌ی پدیدآورندگان آنها می‌پردازد. از جمله‌ی معروف ترین آنها می‌توان به (مجسمه‌ی) موسای میکل آنژ (26)، لئوناردو داوینچی (27) و نقاشی‌هایش و داستایوفسکی (28) و آثارش اشاره کرد.
روان کاوان پسا- فرویدی، چه آنانی که به او از جهت اندیشه‌ی علمی وفادار ماندند و چه آنها که با اعمال تغییر در نظریه‌های او مسیر خود را از روان کاوی کلاسیک متمایز ساختند، همچنان دغدغه‌ی حوزه‌ی میان رشته‌ای روان‌ کاوی تاریخ را داشتند.
کارل گوستاو یونگ (29)، با مطرح کردن مفاهیمی چون «ضمیر ناآگاه جمعی» (30) و «کهن الگو» (31) ها، روان کاوی فردی را نه در درازنای تاریخچه فردی‌اش، بلکه در درازنای تاریخی‌اش مورد نگرش علمی قرار دارد، و «آلفرد آدلر» (32)، در نظریه‌ی خود، همچون فروید به تحلیل ریشه‌های روان شناختی مذهب در سطح فرد و نیز جامعه در بستر تاریخ پرداخت. اریک فروم (33) نیز، در کتاب گریز از آزادی، به تحلیل روان شناختی حرکت‌های نژادپرستانه‌ی ضد آزادی انسان در تاریخ معاصر پرداخته است و نگاه‌های جامعه شناختی را نیز در این بحث میان رشته‌ای به یاری می‌گیرد. در کتاب جزم اندیشی مسیحی و جستاری در مذهب، روان شناسی و فرهنگ، او با نگاهی نقادانه تحول اندیشه‌ی مسیحیت را در طول تاریخ با توجه به روان شناسی اجتماعی مد نظر قرار می‌دهد و در اواخر کتاب، با پرداختن به روان شناسی شخصیت انقلابی، مفهوم سیاسی- روان شناختی شخصیت اقتدارگرا را، که پیش تر آدورنو و طرفداران مکتب فرانکفورت مطرح کرده بودند، بازخوانی می‌کند (نک، فروم، 1379).
اما مهم ترین روان کاو پسا- فرویدی، که به تاریخ به گونه‌ای جدی پرداخته، «اریک اریکسون» (34) است. سه اثر سترگ او یعنی لوتر جوان: مطالعه‌ای در روان کاوی و تاریخ (35)، کودکی و جامعه (36) و حقیقت گاندی، پیرامون ریشه‌های مبارزه‌ی ناخشونت آمیز (37) نمونه‌های بارز این اهتمام هستند. او در هر ساله اثر پژوهشی خود، و در پرتو روان شناسی ویژگی‌های شخصیتی لوتر، هیتلر و گاندی، به تحلیل نقش آفرینی تاریخی آنها پرداخته و شکل گیری این ساختار روانی در تاریخچه‌ی فردی آنان را مد نظر قرار داده است. روایت تاریخچه‌ی زندگانی این شخصیت‌ها بر بنیاد آثار مکتوب مورد بررسی روان کاوانه قرار گرفته و با توجه به مبانی علمی روان کاوی تفسیر شده و کارکردهای اجتماعی- تاریخی آنان در ساختار روانی‌شان ریشه یابی شده است.
نکته‌ی قابل توجه دیگر آن است که اریکسون فقط یک شاگرد مکتب فروید محسوب نمی‌شود، بلکه خود صاحب نظریه است. اشتهار او در روان شناسی بیشتر به دلیل نوشته‌های ژرف نگرانه درباره‌ی تحول انسان در چرخه‌ی زندگانی از کودکی تا مرگ است، و «هویت» (38) یکی از مهم‌ترین گرانیگاه‌های نظریه‌اش محسوب می‌شود (نک ،Erikson, 1937). از همان رو، پژوهش‌هایش چون روان کاوی سنتی به بررسی محض کودکی منحصر نمی‌شود. وی همچنین هموار مفهوم نظری «بحران زندگانی» (39) را پی افکند، که تعامل پویای فرد و جامعه را مد نظر قرار می‌دهد و از این روی می‌تواند ابزار نظری مهمی در واکاوی تاریخی روان تحلیلگرایانه به حساب آید (ibid). از دیگر سوی، اریکسون در نگاه تاریخی‌اش، با توجه به بنیادهای نظری روان کاوانه و روان شناسانه، نظریه‌ی «مرد بزرگ» (40) را در برابر نظریه‌ی قهرمان بزرگ کارلیزل (41) مطرح می‌کند (Johnson, 1960). در نظریه‌ی کارلیزل، تاریخ همچون سایه‌هایی دیده می‌شود که مردان بزرگ افکنده‌اند، اما در نظریه‌ی اریکسون تفکر جامعه شناختی (42) غلبه دارد و عملکرد مرد بزرگ در جبرهای اجتماعی نیز ریشه دارد (ibid).
باری، نگاه روان کاوانه به تاریخ تا به امروز ادامه دارد و تا جایی پیش رفته است که در نشریه‌ای چون مجله‌ی تاریخ میان رشته‌ای (43)، مقاله‌های وزینی در این زمینه از صاحب نظرانی چون جیمز ویلیام آندرسون (44) درباره‌ی روش شناسی زندگانی نامه نویسی روان شناختی و یا مایلز اف شور(45) (2003) درباره‌ی روان کاوی به عنوان یک تکنولوژی نوآورانه به انتشار می‌رسد. علاوه بر این، شاهد آن هستیم که، در انتشارات الکترونیکی روان کاوانه (46) (2011)، نوشتار گدو (47) در خصوص روش شناسی زندگانی نامه نویسی روان کاوانه باز نشر می‌شود، و همچنین در یکی از معتبرترین تارنماهای روان شناسی جهان، که متعلق به انجمن روان شناسان آمریکا ((48) APA) است، مقاله‌ی چالش برانگیز بن کافکا (49) با عنوان «روان کاوی و تاریخ: یک ادعای غیر حرفه‌ای» به انتشار می‌رسد (Kafka, 2011).
درایران، تا جایی که نگارندگان مقاله جستجو کرده‌اند، اثر ساختارمند و روشمندی در این حیطه یافت نمی‌شود. با وجود این، می‌توان به دو نوشتار اشاره کرد که به چنین حیطه‌ای نردیک شده‌اند، نخست مقاله‌‌ی «پادشاه ناتوان و پیروزی انقلاب مشروطیت» اثر حسن خلیلی (1378) است. نکته‌ی بدیعی که در این اثر به چشم می‌خورد آن است که پژوهشگر روان شناسی شخصیت مظفرالدین شاه را به منزله‌ی یک عامل جدی در پدیدآیی انقلاب مشروطیت مورد نظر قرار داده است، و از این رو این نگاه میان رشته‌ای قابل تأمل است. نویسنده‌ی این مقاله، با تتبعی دقیق در آثار تاریخی، ویژگی‌های شخصیتی و فردی و خانوادگی مظفرالدین شاه را در پیوند با حوادث اجتماعی روزگارش استخراج کرده است، اما از بُعد روان شناسی فقط به چهار اثر فارسی مراجعه کرده است که سه مورد از آنها در حیطه‌ی روان شناسی اجتماعی و یک اثر در زمینه‌ی روان شناسی شخصیت بوده است. هرچند غالب این آثار کتاب مرجع به حساب نمی‌آیند؛ به عبارت دیگر، عدم آگاهی لازم نگارنده از روان شناسی و نداشتن مشاوری متخصص در این زمینه به ارائه‌ی تلفیقی متون و نهایتاً تبیین سطحی مسئله منجر شده است.
اثر دیگر کتاب آشوب نوشته‌ی احمد بنی جمالی (1386) است. نویسنده، در این کتاب، به مطالعه‌ی زندگی و شخصیت دکتر محمد مصدق پرداخته است. این اثر، از آنجا که می‌خواهد با نگاهی روان شناسانه زندگانی نامه‌ی یکی از مهم ترین شخصیت‌های اصلاحگر تاریخ ایران را بررسی کند و عملکردهای سیاسی- اجتماعی او را با توجه به شکل گیری ساختار روانی و مسایل مرتبط با روان شناسی شخصیت او واکاوی کند، گام مهمی در این حوزه به شمار می‌رود. هرچند نویسنده صرفاً با زدن انگ و برچسب و با کاربرد چند اصطلاح، که با هیچ روی در متن نمی‌تواند افق گشا باشد، فرضیه‌هایی را پی گیری می‌کند. استفاده از این اصطلاحات، با توجه به عدم تسلط نویسنده به بافتار معنایی آنها، کاربردی مکانیکی می‌یابد و می‌تواند کژبرداشت‌هایی از متن را در پی داشته باشد. ولی، از این منظر که به گونه‌ای جدی به بن مبحث میان رشته‌ای اهتمام داشته است، می‌تواند سرآغاز آثاری از این دست، اما با روش و ساختاری رشد یافته‌تر، باشد.

روش تحقیق

در این نوشتار سعی شده است با بازخوانی ژرف نگرانه برخی مفاهیم بنیادین روان کاوی کلاسیک فرویدی و نیز اریکسونی آثار آنها را در حیطه‌ی روان کاوی تاریخ در سطح خرد (تأثیر ساختار روانی فرد بر مقاطعی از تاریخ) و کلان (تأثیر متقابل ساختار روان در تاریخ و فرهنگ و جامعه) به بحث و چالش کشیده شود و افق گشایی‌های چنین نگاه میان رشته‌ای با توجه به کاستی‌های آن بررسی و تحلیل شود و کارآمدی ابزار روان کاوی برای تحلیل تاریخی مورد ارزیابی قرار گیرد.

بحث و بررسی فرضیه

الف. فروید

فروید با استفاده از ابزار روان کاوی و مفاهیمی که در مکتب فکری او و در طول سالیان دراز کار بالینی هدفمندش کشف و نظام دار گردید به تحلیل و تبیین تاریخ و تاریخ سازان همت گماشت. بر اساس شیوه‌ی تعامل روان کاوی و تاریخ در آثار فروید می‌توان به سه نگره اشاره کرد:

1. روان کاوی و تحول تاریخ بشری به معنای عام

تمدن و ملالت‌های آن مهم‌ترین اثر فروید در این زمینه است. در این نوشتار، او شکل گیری و رشد تمدن را با نظریه‌ی رانه‌ها تبیین می‌کند. نگاه فروید به رانه‌ها دوگانه نگر (50) است. به عبارت دیگر، او در نظام روانی انسان دو رانه‌ی اصلی را مجزا می‌کند: رانه‌ی زندگانی (51) و رانه‌ی مرگ (52) (Freud, 1920). او «نیروهایی را که ما در پشت تنیدگی‌های نیازمندانه‌ی "آن او" فرض می‌کنیم» رانه نامید (Freud, 1938). در نظام روانی انسان، هدف رانه برون ریزی تنیدگی‌های روانی است که منشأ آنها در بدن انسان است. رانه برای نیل به این هدف نیازمند موضوعی است که، با تکیه بر اصل لذت، انسان را به سوی ارضای میل براند (Freud, 1915). اما این ارضا به جمع نیاز دارد و ضرورت زندگانی اجتماعی محدود کردن و مهارسازی میل را در پی دارد، و از این رو ناخشنودی و ملالت به بار می‌آورد که نمود آن را در «روان نژندی» می‌بینیم ( Freud, 1930).
فروید در مقاله‌ی «چرا جنگ؟» (53)(1932) که در پاسخ به اینشتین (54) نوشته بود، مسئله‌ی جنگ جهانی را بر پایه‌ی رانه‌ی مرگ تبیین و تحلیل کرد.

2. روان کاوی و تاریخ، از واقعیت روانی تا واقعیت بیرونی

فروید با بازخوانی روان کاوانه‌ی اسطوره‌ها دریافت که هرچند آنها رخداد تاریخی نیستند، اما واقعیت‌های روانی‌اند، و بشر با برون فکنی مسایل روانی خود تاریخ سازی می‌کند. او در دو فصل آخر موسی و یکتاپرستی درباره‌ی حقیقت تاریخی و تحول تاریخی به تفصیل سخن می‌گوید. همچنین، عنوان می‌کند که نیازهای روانی یک قوم واپس زده‌ها را از ضمیر ناآگاه به ضمیر می‌آورد و اجبار تکرار (55) مطرح می‌شود و در اینجاست که محتوای ناآگاه قوم، که دارایی عمومی‌ بشری است، در تاریخ تأثیر می‌گذارد.
در حد فاصل توتم حیوانی و خدا، شخصیت قهرمان به ظهور می‌رسد (Freud, 1938) و لذا انسان از تاریخ نگاری واقعیت بیرونی به تاریخ سازی بر مبنای واقعیت روانی خودروی می‌آورد. از این رو، فروید بر پایه‌ی مطالعات زبان شناسانه، انسان شناسانه و روان کاوانه بین موسای تاریخی و اسطوره‌ی موسی در تاریخ تمایز قائل می‌شود (ibid).
فروید تاریخ ادیپال را نیز با نگاهی روان کاوانه به ضمیر ناآگاه بشری تبیین می‌کند. بر بنیاد پژوهش‌های انسان شناسانه، در توتم و تابو (1956) شکل گیری حقوق در تاریخ مطمح نظر قرار می‌گیرد. به عبارت دیگر، پدرکشی موجب پدیدآیی تابوی زنای با محارم (56)، تابوی برادرکشی، شکل گیری هفت فرمان و آغاز دوره‌ی مادرسالاری می‌گردد. در همین نوشتار، می‌بینیم که فرود چگونه میتراییسم و مسیحیت را در پیوند با اینکه چگونه احساس گناه موروثی پدرکشی در این ادیان پاسخ داده می‌شود بررسی می‌کند که حاکی از آن است که بشر این تاریخ آفرینی را (در درون و بیرون) با چه انگیزه‌های روانی‌ای پی گرفته است. فروید (1956) می‌نویسد: «وقتی مسیحیت رخت کشیدن به دنیای باستان را آغازید با رقابت با دین میتراییسم روبه روگردید. مدت کوتاهی گمان انگیز بود کدام خدایگانی پیروزی را به نصیب خواهد برد. پیکره‌ی سرشار از نور خدای جوان ایرانی برای درک ما تاریک باقی مانده است. شاید انسان مجاز باشد از بازنمای کشتن گاو نر توسط میترا نتیجه بگیرد که او پسری را معرفی می‌کند که قربانی ساختن پدر را به تنهایی انجام داده است و بدین ترتیب برادران را از هم گناهی فشار آورنده‌ی این عمل رهایی می‌بخشد. یک راه دیگر برای فرونشانی این گناه به آگاهی وجود داشت و این را مسیح برگزید. او این راه را رفت و زندگانی خود را قربانی ساخت و از این راه برادران را از گناه ارثی رهایی داد.»

3. کار بست مفاهیم روان کاوی فرویدی در تحلیل‌های تاریخی به گونه‌ای مستقل

نخستین مفهومی که به گونه‌ای کلیدی می‌توان در این قسمت مورد بحث و نگرش قرار داد مفهوم «انتقال» (57) است. انتقال به طور خاص در درمان روان کاوانه و به طور عام در سراسر زندگانی دیده می‌شود. احساس‌های فشرده‌ی عشق، پرخاشگری، اشتیاق، نفرت و ... که گرچه به سوی درمانگر یا فردی دیگر در زمان حال گسیل می‌شوند، اما به موقعیت کنونی و اینجایی وابسته نیستند (Hoffman and Hochapfell, 2004). به عبارت دیگر، سوء تفاهم گذشته در پیوند با موضوع‌های زمان حال است (Greenson, 1974). امیال، احساس‌ها، عواطف و هیجان‌هایی که در تاریخچه‌ی فرد با موضوع‌های عشق و نفرت نخستین در پیوند بوده‌اند توسط این فرایند روانی به گونه‌ای ناآگاهانه به موضوع‌های کنونی انتقال می‌یابند. از این رو، ممکن است هیجان‌ها و احساس‌های پیشین نگارندگان، راویان و تحلیلگران تاریخ تحت تأثیر این فرایند و در ارتباط با شخصیت‌های تاریخی برانگیخته شود. آنها شخصیت‌های تاریخی را جانشین موضوع‌های نخستین دلبستگی خود می‌کنند و روایت و تحلیلشان به گونه‌ای پاسخ به گذشته‌ی حل و فصل (58) نشده‌ی خودشان است. آنان با همسان سازی‌های فرافکنانه (59) در جای قهرمانان قرار می‌گیرند و یا با انتقال‌های مثبت و منفی در روایت و تحلیل تاریخ به گونه‌ای روان خویش را می‌پالایند. تاریخ سازان نیز ممکن است روابط تاریخچه‌ای خود را به صورت ناآگاهانه و در پیوند با ساخت‌های قدرت در جامعه و یا در روابطشان با توده تکرار کنند. از این رو، یکی از ابزارهای مفید تحلیل کارنامه‌ی عملکرد آنها، بررسی تاریخچه‌ی کودکی آنان است. در بسیاری اوقات می‌توان ردپای روابط نخستین را در کارنامه‌ی تاریخی- اجتماعی آنان دید که به گونه‌ای در بزرگسالی باز تکرار شده و انتقال رخ داده است.

ب. اریکسون

در این قسمت، با در نظر گرفتن نظریه‌ی رشد و تحول اریکسون در روان شناسی و نیز اثرگذاری مکتب روان کاوی فرویدی بر آن، به سه کتاب اصلی او می‌پردازیم که به گونه‌ای مستقیم در پیوند با موضوع مورد بحث هستند.

1. لوتر جوان

در نظریه‌ی روانی- اجتماعی اریکسون، رشد و تحول روان شناختی انسان در تعامل با محیط تحقق می‌یابد. در دیدگاه او، تحول به منزله‌ی انحلال فزاینده‌ی تعارض‌ (60) هایی است که از تلاقی بین خواسته‌های متفاوت درونی و بیرونی فرد سرچشمه می‌گیرند، و چیرگی بر تعارض در هر مرحله شرط لازم رشد و تحول است، و عدم حصول آن ممکن است فرد را در تحقق کامل ظرفیت انسانی دچار مشکل کند (دادستان و منصور، 1385). با توجه به تعارض- بنیاد بودن این مراحل، هر مرحله در بین دو قطب قرار دارد؛ انسان با گذراندن موفقیت آمیز آن مرحله به سمت تحول یافتگی، وگرنه به سمت قطب آسیب زا کشیده می‌شود(Erikson, 1973). در مرحله‌ی پنجم نظریه‌ی وی، هویت و امتناع در برابر اغتشاش هویت بحران (61) روانی- اجتماعی (62) این مرحله را شکل می‌دهد. نوجوان گروه خود را در برابر دیگران می‌جوید و جذب رهبرانی می‌شود که اسوه (63) و الگو باشند. در این مرحله، مؤلفه‌های نظام اجتماعی او چشم اندازه‌های باور شناختی (64) (ایدئولوژیک) می‌شوند. او در پی این پاسخ است که «که هست» و «که نیست» و «آن من» او در جمع چگونه تعریف می‌شود (ibid). او باید ادراک آینه‌ای خویشتن را به سود هویتی مستقل به کنار براند و، در ارتباط با جامعه، یا آن را با اصول و نیازهایش مطابق سازد و یا خود را با جامعه به سازش برساند و یا مکان خاصی را در جامعه بیابد که بتواند نیروهای بالقوه‌ی شخصی‌اش را به فعلیت برساند. بنا به عقیده‌ی اریکسون، اگر نوجوان احساس کند که تحولات تاریخی هویت تازه‌ی او را به خطر می‌اندازند تمایل به عضویت در گروه‌های تندرو در او پدید می‌آید، چرا که می‌خواهد هویت شخصی لرزان او با هویت گروه مشابه شود (دادستان و منصور، 1385).
در کتاب لوتر جوان، مسئله‌ی ادراک هویت در پرتو عقاید مذهبی مطرح می‌شود و مذهب همچون مجموعه‌ای از سازوکارهای کاهش ترس که با تبیین امور ناشناخته و ایدئولوژی منطقی و معقولانه‌ای تعریف می‌شود که قویاً به نظام‌های خویشاوندی و روابط قدرت مدارانه گره خورده است و افراد را به شناخت برخی علل انقلاب‌های مذهبی- که از جنبش‌های اقتصادی، سیاسی، خویشاوندی و جغرافیایی تبعیت می‌کردند- رهنمون می‌شود (ohen, 1958). اریکسون در این اثر توانسته است به خوبی ترس‌های آغازینی را که به قاعده مند شدن زندگانی لوتر کمک کرده‌اند ترسیم کند. او تصویر مردی را ارائه می‌دهد که هرگز به اطمینان درونی مستقل و ادراک درست هویت دست نیافت. همچنین، اریکسون با وام گرفتن مفهوم عقده‌ی ادیپ (65) از فروید تأثیر رابطه‌ی لوتر و پدرش بر اصلاحگری مذهبی و استفاده از سازوکار انتقال را مطمح نظر قرار می‌دهد. او می‌نویسد: «شکی نیست، وقتی مارتین سخن گفتن با صدای اعتراضی بلند را آموخت، بیشتر آنچه را باید به شیطان می‌گفت و مملو بود از اندوخته‌ی فشرده‌ای از تمرد، که شامل آن چیزهایی می‌شد که او نتوانسته بود به پدر و معلمش بگوید، در زمانی دیگر، با شدت و حدت همه را به پاب گفت» (Erikson, 1958). اریکسون بیان می‌کند که در شرایط اجتماعی- فرهنگی جدید زمان لوتر، نسخه‌ی کاتولیکی سازوکارهای دفاعی (66) انکار (67)، واپس زنش (68) و مجزاسازی (69) نمی‌توانست بر لوتر اثربخش باشد (ibid).
علاوه بر این، اریکسون سه شخصیت را در لوتر بازشناسی و آنها را در یکدیگر ادغام می‌کند: (الف) مردی کارآمد در پیکار با تکانه‌ها (70)، (ب) یک اصلاح طلب و (چ) یک لمپن (71). این مسئله حاکی از آن است که اریکسون لوتر را دارای ابعاد شخصیتی متعدد می‌بیند.

2. کودکی و جامعه

اریکسون در فصلی از این کتاب به بررسی روان کاوانه‌ی هیتلر می‌پردازد. او نقش منظومه‌ی خانوادگی هیتلر را در شکل گیری ساختار روانی و عملکردهای اجتماعی او مد نظر قرار می‌دهد. مادر هیتلر 23 سال از پدرش جوان تر بود و در کنار مرد مستی که آزارش می‌داد ایستاد. عشق هیتلر به مادر و تنفر او از پدرش منجر به شکل گیری دو سوگرایی عاطفی (72) نسبت به مردمی گردید که نماینده‌ی پدر و مادرش بودند؛ از همین رو بود که هم می‌خواست آنها را نجات دهد و هم تمایل داشت آنان را به قتل برساند. نکته‌ی مهم دیگری که اریکسون بر آن انگشت می‌نهد «الگوی پدر آلمانی» است. پدری که وقتی به خانه می‌آید حتی دیوارها هم خودشان را جمع می‌کنند. مادر دستورهای پدر را دنبال می‌کند تا از عصبانیت او جلوگیری کند و کودکان نفس‌هایشان را حبس می‌کنند. برای پدر هیچ چیز یاوه‌ای پذیرفتنی نیست، نه روحیه‌ی زنانه‌ی مادر و نه بازی گوشی کودکان، این الگو باعث می‌شد پسر کوچک خانواده فکر کند تمام روابط لذت بخشش با مادر برای پدر به منزله‌ی تیغی برنده است، و محبت و تحسین از طرف مادر تنها در صورت بی خبری پدر یا بر خلاف میل آشکار او دست یافتنی است. درون فکنی (73) و درونی سازی (74) تصویر پدری سرد، طرد کننده، تنبیه گر و فاقد شفقت و اقتدار رهبری جنایتکار را به وجود آورده بود که پسران را با تحسین، ایجاد وحشت و درگیر ساختن آنها در جرایم برگشت ناپذیر در یک جا گرد می‌آورد.
هرچند، دلبستگی هیتلر به مادرش نیز آسیب زا بود، او با وجود تصویر ابر-انسانی‌اش از مادر، با سازوکار دفاعی دو پاره سازی (75) او را به دو بخش تقسیم کرد. از یک سو، مادری سرزنده، بی آلایش و بخشنده و، از دیگر سو، خائن و هم پیمان با قدرتی چونان پدر. و «جهان»، الگوی ناآگاهانه‌ی مادر می‌شود و در نگاه آلمان نظامی به دنیا متبلور می‌گردد (Erikson, 1977).

3. حقیقت گاندی: مبارزه‌ی نا- خشونت آمیز

در این کتاب، روان کاوی و تاریخ به گونه‌ای با یکدیگر ترکیب می‌شوند تا از سوی ساختار روانی رهبری بزرگ را تبیین کنند و، از سوی دیگر، معنای مبارزه‌ی عاری از خشونت را ترسیم کنند. گرچه در این کتاب بیشتر به حوادث جراحت زای (76) دوران کودکی گاندی اشاره شده است، اما همچون کتاب لوتر جوان هدف آن است که ویژگی‌های خاص رهبری بررسی شود که در یک دوره‌ی تاریخی خاص بر اندیشه و روان گروهی از انسان‌ها آن چنان اثرگذار بوده که توانسته است آنان را به جهتی ویژه هدایت کند.
وی فقط به شکل گیری یک جنبش ملی نمی‌پردازد، بلکه این جنبش را از منظر تحقق «حقیقت» (77) ملاحظه می‌کند (Anderson.H, 1971)، اریکسون بر پایه‌ی نظریه‌اش گاندی را در مرحله‌ی هفتم تحول و رشد روانی‌اش تحلیل می‌کند و بر بحران میانسالی او متمرکز می‌شود. در این مرحله، مفاهیمی چون تولید، خلاقیت و نسل آینده برای فردی که با موفقیت مراحل رشد روانی خود را پشت سر گذاشته است برجسته می‌گردند. در این برهه، افراد، در زمره‌ی اداره کنندگان جامعه قرار می‌گیرند که متضمن ظرفیت قدرت رهبری و مسئولیت است. (Erikson, 1969، دادستان و منصور، 1385). اریکسون در این اثر به بحران‌های گوناگون اواسط بزرگسالی گاندی اشاره می‌کند و به گونه‌ای او را مصداق عملی نظریه‌اش می‌کند. او با اشاره به مفهوم «مراقبت» (78)، به معنای تمایل به زندگانی مولد و حفظ آن، «مادر گرایی» (79) متعال را بخشی از هویت مثبت یک مرد کامل در نظر می‌گیرد که در شخصیت گاندی متبلور شده است. این نگاه مبحث «رشک احلیلی» (80) را که فروید در مورد رشد و تحول روانی- جنسی زنان مطرح می‌کند به چالش می‌کشد (Anderson, 1971).
اریکسون در این کتاب به این مسئله می‌پردازد که زندگانی خانواده‌ی اولیه‌ی گاندی، حوادث زندگانی‌اش، همسان سازی او با الگوی والدین و دو سوگرایی عاطفی‌اش نسبت به آنها منبع الهام وی بوده‌اند. در بافت صمیمانه‌ی خانواده‌ی او تشخیص افتراق همسان سازی‌های نرینه یا مادینه دشوار است و از این رو گرایش‌های دو جنسیتی او در اشتیاقش به پرستاری کردن، مادری کردن و روزه گرفتن انعکاس می‌یابد (Kearney, 1970).
علاوه بر این، اریکسون برای تبیین انگیزه‌های روانی گاندی در مبارزه با بریتانیا با وام گیری مفهوم تعارض مثلث ادیبال، که در روان کاوی فروید جایگاهی ویژه دارد، آن را تعارض ادیپال فرافکنی شده به سطوح بین المللی می‌خواند. رئوس این مثلث عبارت‌اند از انگلستان پدرسالار (81) در نقش پدر، هند در نقش مادر- روسپی و توده‌ی نگون بخت هندی در نقش فرزندان. اریکسون معتقد است تعارض ادیپال گاندی توسط تکانه‌ی «مادینه» (82) و نه «نرینه» (83) فرونشانده شده است. از این جهت، «پدرکشی» (84) به تعبیر فرویدی رخ نداده است، بلکه رقیب بدون اعمال خشونت و به شیوه‌ی پرستارانه و مادرانه مغلوب می‌شود. به عبارت دیگر، در دو سوگرایی عاطفی او، عواطف مثبت وزن سنگین تری داشته‌اند. پرخاشگری واپس زده می‌شود- به جای والایش (85)- و از طریق شیوه‌ای نوین در برخورد با مخالفان به آنها اجازه می‌دهد از دفاع دست بکشند و پتانسیل‌های‌ پنهان آرزومندی‌های خوب و کردار نیک را درک کنند.
در این اثر، اریکسون به بحران هویت گاندی نیز اشاره می‌کند و حل آن را مربوط به دوره‌ای می‌داند که گاندی در آفریقای جنوبی تصمیم گرفت به جای وکیل شدن یک اصلاح طلب شود. اریکسون تمام زندگانی گاندی را کشمکشی برای شکل گیری هویت شخصی‌اش می‌بیند، کشمکشی که در جریان آن تلاش می‌کرد دین داری، هندوئیسم و سیاست بر بنیاد حکومت مردم گرایانه را برای ساختن هویتی مثبت و نیرومند به کار گیرد (ibid).
نکته‌ی مهم دیگر در این اثر آن است که هر چند اریکسون گاندی را تحسین می‌کند، اما راه اغراق نمی‌پیماید و از تحلیل و به تحلیل درنمی‌غلتد. مثلاً ریاضت جنسی گاندی را به نقد می‌کشد و در تحلیلی خود به این نتیجه می‌رسد که ریاضت جنسی گاندی تأثیر نامطلوبی در دو پسرش و نیز در ملتی داشت که به روش‌های منطقی کنترل موالید و نه آرمان گرایی آسیب زای پرهیزکاری جنسی نیازمند بود (Anderson, 1971).

نتیجه

همان طور که دیدیم، بازخوانی تاریخ با رویکرد روان کاوانه، چه به گونه‌ی کلان (تحول‌های تاریخی) و چه به گونه‌ی خُرد (شخصیت‌های تاریخی)، می‌تواند ابعاد جدیدی را در تحلیل تاریخی بنمایاند که افق گشا و یاری‌گر فهم عمیق تر تاریخ باشند. بررسی اجمالی برخی آثار دو پژوهشگر اثرگذار این حوزه‌ی میان رشته‌ای نشان داد که نمی توان تاریخ را مجزا از روان بازیگران آن در نظر گرفت؛ چه به تعبیر فروید پدیدآیی فردی (86)، پدیدآیی نوعی (87) را تکرار می‌کند. آنچه رفتار تاریخ سازان را شکل می‌دهد ساختار روانی آنهاست که قسمت اعظم آن از ضمیر ناآگاهشان تشکیل شده است که آن نیز ریشه در تاریخچه‌ی کودکی ایشان دارد (Freud, 1915). تاریخ از سطح فردی تا نوعی در زمان حال حضور دارد و بازخوانی آن نمادینه سازی اموری واقعی است که در گذشته‌ی فرد یا نوع و از درون تا برون رخ داده‌اند. تحلیل و تفسیر آنها کمک به بایگانی آنها می‌کند و لذا از وزنشان بر زمان حال می‌کاهد و هضم پذیرشان می‌نماید.
اریکسون نیز از منظری تحولی- رشدی (88) با رویکردی برخاسته از روان کاوی به تحلیل افرادی پرداخت که در تحولات بزرگ روند تاریخ نقش آفرین بوده‌اند. او با توجه به مرحله‌ی رشد و تحول روانی- اجتماعی آنان، پیوند ساختار روانی و روان شناسی شخصیت‌شان را با عملکردهای کلان تاریخی- اجتماعی‌شان تحلیل و تفسیر کرد و از این رو می‌تواند روشنگر برخی از زوایای تاریک بررسی سبب شناسانه‌ی تاریخی آن دگرگونی‌ها باشد. همچنین، دیدیم که یافته‌های اریکسون تحلیل را از سطح بیرونی به ژرفا پیش می‌برد و سطوح خرد و کلان تفسیر سبب شناسانه را، از روان کاوی فرد تا تحول اجتماعی- تاریخی، یکپارچه می‌سازد و هیچ یک از ابعاد نادیده انگاشته نمی‌شود.
اما این رویکرد با تمام دستاوردهایش هم از زبان برخی تاریخ دانان و هم از زبان برخی روان شناسان نقد شده است. این نقدها، از یک سو، متوجه مفاهیم روان کاوانه و ابتر ماندن آنها بدون یاری سایر حیطه‌های علوم انسانی است و، از دیگر سو، روش و تکنیک آن مبنی بر عدم کفایت منابع موجود برای تحلیلی جامع را نقد کرده بیان می‌کنند که تحلیل بدون حضور و آشنایی با بافتی (89) که رفتار در آن حادث شده است ناقص می‌ماند (Kafka, 2011). فرانک مانوئل (90)(1971) در مقام یک تاریخ دان گفته است: «مرده خواهان درمان نیست، بلکه می‌خواهد شناخته و شناسانده شود». هرچند، این نگاه به روان کاوی تقلیل گرایانه است، چرا که درمان نسبت به تحلیل ثانویه است. در روان کاوی، مسئله ضمیر ناآگاه فرد و تاریخچه‌ی اوست، تا با آگاهی از واپس زده‌ها و حل و فصل آنها از طریق تحلیل و تفسیر به آگاهی بیشتر برسند، که در این فرایند درمان هم اتفاق می‌افتد؛ پس روان کاوی بیگانه و یا متنافر با شناسایی نیست. در روش شناسی نیز، این انتقاد وجود دارد که بسیاری از ابزارهای روان کاوانه چون تحلیل لغزش‌های کلامی، رؤیاها، مقاومت‌ها و... در این مبحث میان رشته‌ای قابل استفاده نیستند، چرا که بین روان کاو و متن تعامل هم زمان برقرار نیست. گویی متن تداعی‌های خود را به پایان رسانده است، و روان کاو باید، پی آنکه فرصت فرضیه پردازی و تصحیح و تکمیل تحلیل‌ها را در تعامل با متن داشته باشد، به تفسیر دست یابد؛ حال آنکه این مسئله روشمندی را تضعیف می‌کند (ibid)، از این رو، بهتر آن است که در چنین تحلیل‌هایی رعایت جانب احتیاط علمی و نسبی نگری تجربی را از دست ندهیم و محتاطانه و به دور از جزم گرایی نگاه روان کاوانه را نیز، همچون عاملی در کنار سایر عوامل، لحاظ نماییم.

پی‌نوشت‌ها:

1. روان کاو و مدرس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی Shm1675@hooglemail.com.
2. کارشناس ارشد روان شناسی بالینی از دانشگاه شهید بهشتی Minaelhamiasl@yahoo.com.
3. Psychoanalysis (eng.)- Psychoanalyse (de.).
4. Verbalization (eng.)- Verbalisierung (de.) .
5. Interpretation (eng.)- Interpretation (de.).
6. Analysis (eng.)- Analyse (de.).
7. Real (eng.)- Das Reale (de.).
8. Symbolic (eng.) - Das Symbolische (de.).
9. Subject (eng.) - Subjekt (de.).
10. Lebensgeschichte der Individuen (de.).
11. Understanding (eng.)- Verstehen (de.).
12. biographic studies (eng.) - Biographische Studien (de.).).
13. Methodology (eng.)- Methodologie (de.).
14. Sigmund Freud.
15. Totem und Tabu (1916).
16. Massenpsychologie und Ich-Analys (1921).
17. Das Kollektive Seelenleben (de.) .
18. Das Unbehagen in der Kultur (1930).
19. Drive (eng.) - Trieb (de.).
20. Psychic apparatus (eng.) - Der Psychische Apparat (de.).
21. Topologic (eng.) - Topologisch (de.).
22. ld (eng.) - Das ES (de).
23. Ego (eng.) - Das Uber-Ich (de.).
24. Super Ego (eng.) -Das Über- Das Ich (de.).
25. Der Mann Moses und die monotheistische Religion.
26. Der Moses des Michelangelo.
27. Eine Kindheitserinnerung des Leonardo Da Vinci.
28. Dostajewski und die Vatertötung.
29. Carl Gustav Jung.
30. Collective unconscious (eng.) - Das Kollektive Unbewusst (de.).
31. Archetype (eng.) - Archetypus (de.).
32. Alfred Adler.
33. Erich Fromm.
34. Erik H. Erikson.
35. Young man Luther: A study in psychoanalysis and history (1958).
36. Childhood and Society (1950).
37. Gandhi's Truth: On the origin of militant nonviolence (1969).
38. Identity (eng.) - Identität (de.).
39. Life crisis (eng.) - Lebenskrise (de.).
40. Great man theory of history.
41. Carlisle.
42. Sociologic (eng.) - Soziologisch (de.).
43. Journal of Interdisciplinary History.
44. James William Anderson.
45. Miles F. Shore.
46. Psychoanalytic Electronic Publishing.
47. Gedo J. E.
48. American psychologists association.
49. Ben Kafka.
50. Dualistic (eng.) - Dualistisch (de.).
51. Lebenstrieb (de.).
52. Todestrieb (de.).
53. Warum Krieg (de.).
54. Einstein.
55. Wiederhdungszwang (de.).
56. Incest (eng.) - Inzest (de.).
57. Transference (eng.) – Übertragung (de.).
58. Working Trough (eng.) - Durcharbritung (de.).
59. Projective Identification.
60. conflict (eng.) - Konflikt (de.).
61. Crisis (eng.) - Krise (de.).
62. Psychosocial (eng.) - Psychosozial (de.).
63. Vorbild.
64. Ideologic (eng.) - Ideologisch (de.).
65. Oedipus (eng.) – Ödipus (de.).
66. Defense mechanism (eng.) - Abwehrmechanismus (de.).
67. Denial (eng.) - Verneinung (de.).
68. Repression (eng.) - Verdrängung (de.).
69. Isolation (eng.) - Isolierung (de.).
70. Impulses (eng.) - Impulse (de.).
71. Lump.
72. ambivalence (eng.) - Ambivalenz (de.).
73. Introjection (eng.) - Introjektion (de.).
74. Internalization (eng.) - Internalisierung (de.).
75. Splitting (eng.) - Spaltung (de.).
76. Traumatic (eng.) - Traumatisch (de.).
77. truth (eng.) - Wahrheit (de.).
78. Care.
79. Maternalism.
80. penis envy (eng.) - Penisneid (de.).
81. paternalistic England.
82. feminine (eng.) - Weiblich (de.).
83. Masculine (eng.) - Männlich (de.).
84. patricide.
85. Sublimation.
86. Ontogeny.
87. Philogeny.
88. Developmental.
89. Context.
90. Frank Manuel.

منابع تحقیق :
الف. فارسی
- بنی جمالی (1386). آشوب: مطالعه‌ای در زندگی و شخصیت دکترمحمد مصدق، تهران: نی.
- خلیلی (1378). پادشاه ناتوان و پیروزی انقلاب مشروطیت: نگاهی به شخصیت مظفرالدین شاه قاجار، مجموعه مقالات نهضت مشروطیت ایران، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
- رفیعی (1382). اریکسون فرزند خود و معمار هویت، تهران: دانژه.
- فروم (1379). جرم اندیشی مسیحی، ترجمه: گودرزی، تهران: مروارید.
- فروم (1388). گریز از آزادی، ترجمه: فولادوند، تهران: مروارید.
- فروید (1387). تمدن و ملالت‌های آن، ترجمه‌ی: مبشری، تهران: ماهی.
- فروید (1389). موسی و یکتاپرستی، ترجمه‌ی: نجفی، تهران: رخ داد نو.
- منصور و دادستان (1385). روان شناسی ژنتیک، ج2، تهران: رشد.
ب. منابع انگلیسی
- Adler, A. and Jahn, E. (1975). Religion Und Individualpsychologie. Frankfurt: Fischer Taschenbuch
- Anderson, H. (1971). Review of Gandhi's Truth. On the Origins of Militant Nonviolence. Retrieved from theology today: http://theology today.ptsem.edu/jul 1971/ v 28-2- bookreview 10. Htm.
- Anderson, J. W. (1931). The Methodology of psychological Biography. Journal of Interdisciplinary History, 3,455-475.
- Cohen, Y. A. (1960). Review of Young man luther: A Study in Psychoanalysis and History. American Anthropologist. 547-549.
- Deepak, P. (1970, September). TRUTH: Gandhi’s, Freud's and Erikson's Book Review by Om Prakash Deepak. Mankind.
- Erikson, E. H. (1977). Childhood and Society. London: Paladim Grafton Books.
- Erikson, E. H. (1958), Young man luther: A Study in Psychoanalysis and History. New york: Norton paperback.
- Erikson, E. H. (1937), Identität und Lebenszyklus. Frankfurt: suhrkamp
- Erikson, E. H. (1969), Gandhi's truth: On The Origins Of Militant Nonviolence.
- Fisseni, H.J. (2003). Persönlichkeits-psychologie. Göttingen: Hogrefe.
- Freud, S. (2009). Der Mann Moses und die Monotheistische Religion. Frankfurt: Fisher Taschenbuch
- Freud, S. (1956). Totem und Tabu. Frankfurt: Fischer Bücherei
- Freud, S. (1972). Abriss der psychoanalyse. Das Unbehang in der Kultur. Frankfurt: Fisher Taschenbuch
- Freud, S. (1977). Massenpsychologie Und Ich-Analyse. Frankfurt: Fischer Bücherei
- Freud. S. (1910). Eine Kindheitserinnerung des Leonardo Da Vinchi, Schriften Zur Kunst und Literatur. [Schriften Zur Kunst und literarur (1987)]. Frankfurt: Fischer
- Freud. S. (1914). Der moses Der Michelangelo. [Schriften zur Kunst und literarur (1987)]. Frankfurt: Fischer
- Freud. S. (1915). [Das Unbewusste, Das Ich und das Es, Metapsychologische Schriften, 1992]. Frankfurt: Fischer.
Freud. S. (1927). Dostojewski und die Vatertötung [Schriften zur Kunst und litern (1987)]. Frankfurt: Fischer
- Gedo, J. E. (1972). The Methodology of psychoanalytic Biography, Published psychoanalytic Electronic Publishing (2011).
- Greenson, R. R. (1974). The Technique and practice of psychoanalysis, Vol.1. London: The Hogarth press.
- Hoffman, S. O.and Hochapfel, G. (2004). Neurotische Störungen und Psychosomat Medizin. Stuttgart: Schattauer
- Johnson, H. K. (1960). Review of Young man luther: A Study in Psychoanalysis and History. American Anthropologist. 861-862.
- Jung, C. G. (1996) Die Archetypen und das Kollektive Unbewusste. Zürich: Walte
- Kafka, B. (2011). Only a layman. Psychoanalysis and history. Retrieved from American Psychology Association (APA).
- Kearney, M. (1970). Review of Gandhi's truth: On The Origins Of Militant Nonviolence. American Anthropologist.1197-1198.
- Laplanche, J.and Pontalis, J. B. (1937). Das Vokabular der Psychoanalyse, Frankfurt: Suhrkamp.
- Mazlish, B. (1971). Psychoanalysis and History. New York: Grosset and Dunlap Publishers.
- Shore, M. F. (2003). Psychoanalysis as Innovative Thechnology, Journal of Interdisciplinary History, 33,3,443-452.
- Von Plato, A. (2004). Geschichte Und psychologie- Oral History Und Psychoanalys Problemaufriss Und Literaturüberblick. Journal of Historical Social Research, 29,4,79-119.

منبع مقاله :
به کوشش داریوش رحمانیان؛ (1392)، مجموعه مقالات همایش تاریخ و همکاری‌های میان رشته‌ای، تهران: پژوهشکده تاریخ اسلام، چاپ اول.
 
 
نسخه چاپی