بررسی سیر تحول «می-» در فارسی نو
بررسی سیر تحول «می-» در فارسی نو

نویسنده: مهرداد نغزگوی کهن

چکیده

در فارسی نوف جزء «می-» متحمل تغییرات نقشی و صوری فراوانی شده است. ابتدا این جزء با صورت «همی» یک کلمه‌ آزاد بوده و در این کاربرد نقش قید را داشته است. با دستوری‌شدگی همی، این جزء با سایش آوایی تبدیل به «می-» شده و به صورت مقید درآمده است. شواهد موجود از فارسی قرون متقدم هجری (فارسی دری) ناظر بر واژه‌بست بودن این جزء در این مرحله از فارسی نو می‌باشد. در این مرحله جزء «می-» در چهار نقش دستوری مختلف به کار می‌رفته است: 1) نمود نمای ناقص؛ 2) وجه نمای اخباری برای زمان حال؛ 3) بیان ادب در وجه التزامی؛ 4) بیان ادب در وجه امری. در گذر زمان و تا اوایل قرن هشتم هجری، «می-» نیز دستوری‌تر شده است و به تدریج در نقش‌های آن تغییراتی به وجود آمده است؛ به طوری که در فارسی معیار امروز، جزء «می-» یک پیشوند تصریفی تمام عیار محسوب می‌شود. نقش‌های دستوری پیشوند تصریفی «می-» در فارسی معیار امروز کاهش یافته است. مثلاً نقش نمود نمایی ناقص آن (به خصوص در زمان حال) تضعیف شده است و در فارسی امروز، همراه «می-» از فعل معین « داشتن» برای بیان نمود ناقص استفاده می‌شود. علاوه براین، دیگر از این جزء در وجه اخباری و وجه التزامی استفاده نمی‌شود. به عبارت دیگر، با کاهش آزادی جزء «می-» نقش‌های دستوری آن نیز خاص‌تر شده است.

مقدمه

اجزاء و امکانات دستوری در زبان‌ها را می‌توان به دو دسته‌ی آزاد و مقید تقسیم کرد. کلمات نقشی جزء امکانات دستوری آزاد هستند. واژه‌بست‌ها و وند‌های تصریفی نیز در مقام امکانات دستوری مقید قرار می‌گیرند. کلمات نقشی، واژه‌بست‌ها و وند‌ها از نظر منشأ اولیه مشترک هستند؛ به عبارت دیگر منشأ اولیه‌ی همه‌ی آن‌ها کلمات قاموسی آزاد است. با دستوری‌شدگی کلمات قاموسی اولیه، کلمات نقشی به وجود می‌آیند. با ادامه‌ی دستوری‌شدگی یا افزایش خواص دستوری یک جزء، کلمه‌ی مورد نظر آزادی خود را از دست می‌دهد و تبدیل به واژه‌بست می‌گردد. با ادامه‌ی این تغییر واژه‌بست تبدیل به وند تصریفی می‌شود و سرانجام در بعضی موارد، وند‌های تصریفی نیز از زبان حذف می‌شوند. این سیر تحول را با نمودار مرحله‌ای دستوری‌شدگی زیر باز نموده می‌شود (هاچر و تراگوت 2003: 7). گرچه تمرکز اصلی این مقاله بر روی فارسی نو (فارسی دری و معیار) است، ولی برای درک بهتر اصل و منشأ «می-» لازم است به صورت گذرا از سابقه‌ی این جزء در فارسی میانه نیز سخنی به میان آوریم. جزء «همی/ می» در اصل یک واژه‌ی مستقل (تکواژ آزاد) بوده است. کلمه‌ی قاموسی > کلمه‌ی نقشی > واژه‌بست > وند تصریفی
مسیر تغییر فوق جهت‌دار است و گرایش کلی تغییر را نشان می‌دهد. این تبدیل‌ها (مخصوصاً در مرحله‌ی اول تغییر) همه‌ی موارد استفاده‌ی جزء مورد نظر را در بر نمی‌گیرد. مثلاً هنگام تبدیل کلمه‌ی قاموسی به کلمه‌ی نقشی، ممکن است کلمه‌ی قاموسی اولیه نیز در معنای اولیه تا مدت‌ها به حیات خود ادامه دهد. این دوگانگی نقش در یک صورت واحد را واگرایی می‌نامند. واگرایی حتی می‌تواند بدون گذر به مرحله‌ی بعدی نیز صورت بگیرد. مثلاً یک واژه‌بست یا وند تصریفیِ واحد می‌تواند در بافت‌های مختلف چند نقش دستوری متفاوت داشته باشد. واگرایی از جمله مهم‌ترین اصول دستوری‌شدگی است (رک. هاپر 1991 و نیز نغزگوی کهن 1389ج).
در زبان‌هایی که سنت مکتوب قدیم دارند، چنین تغییراتی رادر تکوین بسیاری از اجزاء دستوری می‌توانیم مشاهده کنیم. زبان فارسی نیز از این امر مستثنی نیست. در این راستا، در مقاله‌ی حاضر به بررسی شیوه‌ی تکوین جزء فعلی «می-» در فارسی نو می‌پردازیم و چگونگی گذر آن را از مراحل مختلف دستوری‌شدگی مورد توجه قرار می‌دهیم. علاوه براین، به نقش‌های دستوری آن و تغییرات این نقش‌ها در طی زمان توجه می‌کنیم. با توجه به دلایل زبان‌شناختی، این دوره را حداقل می‌توان به دو مرحله‌ی فارسی دری و فارسی معیار تقسیم کرد. فارسی دری، همان فارسی قرون متقدم هجری تا اوایل قرن هشتم هجری است. اکثر شواهد ما در این مقاله مربوط به متون مکتولی است که در این دوره نوشته شده است. شواهد مربوط به فارسی معیار نیز در اینجا بیشتر مربوط به توضیحات دستور‌نویسان معاصر درباره‌ی زبان فارسی امروز و نیز شواهدی است که نگارنده با استفاده از موتور جستجوی گوگل به طور تصادفی از اینترنت جمع‌آوری کرده است.

1. مسیر دستوری‌شدگی «همی/ می»

گرچه تمرکز اصلی این مقاله بر روی فارسی نو (فارسی دری و معیار) است، ولی برای درک بهتر اصل و منشأ «می-» لازم است به صورت گذرا از سابقه‌ی این جزء در فارسی میانه نیز سخنی به میان آوریم. جزء «همی/ می» در اصل یک واژه‌ی مستقل (تکواژ آزاد) بوده است. در فاسری میانه، «همی» hamē در مقام قید زمان به معنای «همیشه» به کار رفته است (آموزگار و تفضلی 1373: 60). بعد‌ها در فارسی دری این جزء با سایش آوایی تبدیل به «می-» بدل شده است. سایش آوایی اخیر و حتی مقید شدن این جزء سریع صورت نگرفته است. مثلاً در شواهد زیر، کاربرد هر دو صورت «همی» و «می-» را با فاصله از فعل می‌توانیم مشاهده کنیم. این کاربرد نشان از این دارد که «همی / می» تا مدت‌ها حتی در فارسی دری نیز استقلال اولیه‌ی خود را حفظ کرده است:
1) وای آن روز مر آنها را که حق را می ‌دروغ دارند. (نسفی 1362: 992).
2) بهر آسمان صد هزار سال همی بالا گرفتم. (رشیدالدین میبدی 1331: 74).
3) نام من بکژی می‌بیرون دهند و می‌کژ گردانند. (رشیدالدین میبدی 1331: 5).
4) ای کسانی که مؤمنانید می‌آزمون کند شما را خدای. (یاحقی، ترجمه‌ی قرآن ری، 1364: 111).
5) همی دروغ گویند. (یاحقی، ترجمه‌ی قرآن ری، 1364: 328).
6) اگر می ‌این نبایدی گفتن. (رشیدالدین میبدی 1331: 310).
7) همی با خود گفت. (دانش‌پژوه، یواقیت، 1345: 109).
8) حره عاقله‌ی بالغه بر خالص حق خویش می‌تصرف کند روا باشد. (دانش‌پژوه، یواقیت، 1345: 39).
9) ایشان جماعتی باشند و همی دعوی کنند که افسون‌ها کنیم. (بکران خراسانی 1342: 113).
ولی آزادی «همی» و «می-» در فارسی دری ادامه نیافته است و این اجزاء به تدریج با متصل شدن به فعل، به عنوان جزئی از فعل باز تحلی شده‌اند. نکته‎‌ی جالب توجه در مورد کاربرد «همی» و «می-» این است که «در هیچ یک از آثار و اسنادی که از فارسی دری در دست داریم صورت «همی» منحصراً دیده نمی‌شد. تنها در بعضی از این آثار صورت کهن‌تر، یعنی همی غلبه دارد، و در بعضی دیگر صورت جدیدتر، یعنی «می-» (خانلری 1374: 2، 222). از قرن هفتم به بعد، به ندرت می‌توانیم اثری از «همی» بیابیم. شواهد ما حکایت از آن دارد که با مقید شدن «می-» این جزء ابتدا به صورت واژه‌بست در آمده است. همان‌طور که می‌دانیم واژه‌بست‌ها به لحاظ رفتارهای دستوری حد واسط کلمات آزاد و وند‌ها (یِ تصریفی) هستند؛ به عبارتی، آن‌ها از جهاتی به کلمات و از جهاتی دیگر به وند‌ها شباهت دارند، مثلاً، قواعد نحوی بر واژه‌بست‌ها درست مانند کلمات عمل می‌کند. واژه‌بست‌ها گرچه مقید هستند، ولی نسبت به وند‌ها آزادی عمل بیشتری دارند و می‌توانند به میزبان‌های مختلفی متصل شوند. به عبارت دیگر، واژه‌بست‌ها مانند وند‌ها زیاد گزینشی عمل نمی‌کنند. (برای توضیح بیشتر درباره‌ی این ملاک‌ها رک. زوئیکی1985، برای مثال‌های فارسی نیز رک. نغزگوی کهن1389ه). شواهد زیر نشان‌دهنده‌ی آن است که «می-» در قرون اولیه هجری مانند امروز گزینشی عمل نمی‌کرده است و به انواعِ فعل‌ها متصل می‌شده است:
جدول (1): کاربرد «می-» در زمان‌های دستوری مختلف (شیوه‌ی نام‌گذاری سنتی در اینجا اتخاذ شده است)

نوع فعل

شاهد

مضارع اخباری

10) اما اسباب و اوتاد را اجزا می‌خوانیم (نصیرالدین طوسی، معیار، 177).

ماضی مطلق

(شاهدی یافت نشد).

ماضی استمراری

11)تا یک ماه شرم می‌داشتم کی نیک بروی مبارک او نگاه کنم (قیس، معجم، 410).
12) هر روز یگان دوگان ماهی می‌گرفتمی و بدان روزگار کرانه می‌کرد (منشی، کلیله و دمنه، 83).

ماضی نقلی

(شاهدی یافت نشد).

ماضی نقلی استمراری

13) آن پادشاه بزگوار را طبع شعر بوده است و گاه گاه ابیات آبدار می‌گفته است (عوفی، لباب، 35).

ماضی بعید (قبل از صفت مفعولی)

(شاهدی یافت نشد).

ماضی بعید استمراری

(شاهدی یافت نشد).

14) هندوان در وی اعتقاد داشتندی واو سخن شیخ‌الاسلام بازیشان می‌گفته بود (غزنوی، ژنده، 173).

ماضی التزامی

(شاهدی یافت نشد).

مضارع التزامی

15) مراد و آرزوست یکی آنکه تا سخنی از سخنهاء او می‌شنوم دیگر آنکه تا کسی از کسان او می‌بینم (عطار، تذکره، 1، 23).

آینده (کاربرد قبل از فعل معین)

(شاهدی یافت نشد).

فعل دعایی

(شاهدی یافت نشد).

شرطی تحقق نیافتنی

16) کاشکی بود... دل با من می‌ساختی تا انگشت بلب باز نهادمی (زیدری، نفثه، 120).

مصدر

17) و از آفریدگار عزّ اسمه توفیق خواستیم تا آنچه در خاطرست از عدل گسترانیدن...و تخفیف مسلمانان فرمودن و برایشان ترحم می‌نمودن... بجای آریم (اتابک الجوینی، عتبه، 15).

فعل امر

18) این بره را بریان پاره می‌کن و در پیش من می‌نه (غزنوی، ژنده، 57).
19) برو شهر بلخ را بنا می‌کن (واعظ، فضائل بلخ، 16).

فعل‌های معین

20) می‌بایست که بند‌های استخوان سینه استوار باشد (جرجانی، ذخیره، 75).
21) طاهر گفت ای پهلوان کسی سمک را نمی‌شاید دید (ارجانی، سمک، 1،640).
22) من از بیم تو تعهد او نمی‌یارستم کردن (افشار، اسکندرنامه، 179).
23) از ترس پیشانی منست که هزار فرسنگ در هزار فرسنگ درویشگان خوش می‌توانند خفت (راوندی، راحه، 79).


گزینشی عمل نکردن «می-» دراتصال به پایه‌های فعلی در فارسی دری، در هنگام حضور دیگر اجزاء فعلی بیشتر مشخص می‌شود. همان‌طور که می‌دانیم، آرایش وند‌ها در یک کلمه معمولاً کاملاً قطعی است، ولی ترتیب کلمات در بند یا گروه اغلب انعطاف‌پذیر است (زوئیکی 1977، اندرسن 2005: 9). در قرون متقدم هجری (تقریباً تا قرن هفتم هجری) جایگاه «می-» در آغاز فعل قطعی نیست. در جدول زیر شواهدی از این عدمِ قطعیت را به دست داده‌ایم. این شواهد مبین آن است که «می-» با توجه به اجزاء دیگر فعلی مثل «بـ»، «نـ» و پیشوند‌های اشتقاقی در این مقطع زمانی رفتارش بیشتر شبیه واژه‌بست‌ها است تا وند‌ها:
جدول (2): جایگاه متغیر «می-» در افعال

ترکیبات اجزاء فعلی و ترتیب آنها

شواهد

«می-» + «نـ»

می‌نخواهند (نسفی، تفسیر، 692)، می‌نشناسند (یا حقی، قرآن ری، 337)، می‌نیاید (میهنی، دستور دبیری، 6)، می‌نبرند (ابن اسفندیار، طبرستان، 51).

«نـ» + «می-»

نمی‌پرداختند (نسفی، تفسیر، 1062)، نمی‌بودیم (ارجانی، سمک، 1، 381).

« می-» + «بـ-»

می‌بگرود (نسفی، تفسیر 74)، می‌بپوساند (جرجانی، ذخیره، 2)، می‌بگشانید (نظامی، چهار مقاله، 133)، می‌بفریوند (یاحقی، قرآن ری، 92)، می‌برود (میهنی، اسرار، 225).

«بـ» + « می-»

بمی‌خواست (راوندی، راحه، 381)، بمی‌باید (نجم رازی، مرصاد، 119)، بمی‌باید گذشتن (بهار، مجمل، 499)، بمی‌گردانی (میهنی، اسرار، 87).

« می-» + «بـ»+«نـ»

می‌بنگذارند (رشیدالدین، کشف، 244).

« می-» + پیشوند قاموسی / اشتقاقی

می‌درافتند (ابولفتوح، تفسیر، 1، 127)، می‌بازخواهی (رشیدالدین، کشف، 624).

پیشوند قاموسی / اشتقاقی + « می-»

در می‌شورانیدند (رشیدالدین، کشف، 72)، بر می‌آمد (میهنی، اسرار، 119).

«نـ» + « می-» + پیشوند قاموسی/ اشتقاقی

نمی‌برافتند (نسفی، تفسیر، 1062).


در فارسی امروز کاربرد جزء «می-» بسیار محدود‌تر شده است و گزینش بیشتری در انتخاب پایه‌ای که بدان متصل می‌شود از خود نشان می‌دهد. مثلاً جایگاه آن با توجه به اجزای دیگر فعلی تثبیت شده و به طور مشخص «می-» در وجه التزامی افعال، در ساخت مصدر یا فعل امر دیگر کاربردی ندارد. علاوه بر این ، جزء «می-» با صیغه‌های مختلفِ فعل‌هایی چون «بودن»، «داشتن» و «بایستن» نیز به کار نمی‌رود (نیز رک. فرشیدورد 1352). بنابراین «می-» به صورت گزینشی تر به کار می‌رود، به طوری که امروزه آن را تنها در زمره‌ی وند تصریفی می‌دانیم.

2 نقش‌های دستوری «می-»

جزء «می-» در نقش‌های دستوری زیر به کار رفته است:
1- نمود نمای ناقص: نمود ناقص ناظر بر امتداد عمل فعل بدون مشخص کردن پایان آن است. در تقسیم‌بندی کامری (1976: 25) این نمود دستوری، به زیر بخش‌های نمود تکرار شونده (عادتی) و نمود استمراری تقسیم می‌شود. این دو نمود در زبان فارسی، بازنمایی مشابهی دارند. ابزار این بازنمای «می-» است. نمود استمراری نیز، در ادامه، به نمود مستمر و نمود غیر مستمر طبقه‌بندی می‌شود. معمولاً در دستور‌های سنتی، این تقابل نمودی، با زمان دستوری خلط می‌شود. این کاربرد «می-» بسیار قدیم است و هم در فارسی دری و هم فارسی معیار امروز دیده می‌شود. جملات 11، 12 (ماضی استمراری)، 13 (ماضی نقلی استمراری)، 14 (ماضی بعید استمراری)، و 17(مصدر) در جدول (1) که در بالا ارائه کردیم ناظر بر همین کاربرد در فارسی دری است. لازم به توضیح است که کاربرد «می-» با مصدر در فارسی معیار امروز کاملاً منسوخ شده است. امروزه در اکثر موارد برای نمایش نمود مستمر علاوه بر «می-» از فعل معین «داشتن» نیز به همراه این جزء استفاده می‌شود (برای توضیحات بیشتر رک. نغزگوی کهن 1389د و ه ).
25) دارم درس می‌خوانم.
26) داشتم درس می‌خواندم.
فرشیدورد (1352: 485-486) جزء اولین محققان ایرانی است که به کاهش قدرت بیانی «می-» در نمایش نمود (به خصوص در مضارع) اشاره کرده است:
«این جنبه‌ی می ‌بسیار قوی‌تر از امروز بوده است و امروز ارزش این استمراری می ‌بخصوص در مضارع ضعیف شده است به طوری که در زبان محاوره برای جبران ضعف از فعل معین داشتن استفاده می‌شود مانند دارم می‌روم...»
«می-» در نقش نمود نمای تکرار شونده ناظر بر تکرار عمل فعل به صورت تکرار شونده و یا احتمالاً از روی عادت است:
27) او هر روز تصادف می‌کند.
28) او هر روز تصادف می‌کرد.
در جملات فوق «می-» برای اعمالی به کار رفته است که تکرار می‌شوند. البته در اینجا تنها «می-» نیست که این معنا را در بر دارد، بلکه ساخت (مثلاً؛ حضور کلماتی چون «هر روز» و جز آن) در بیان این نقش دستوری بسیار حائز اهمیت است. این کاربرد بسیار قدیمی است و در فارسی دری حتی در وجه التزامی نیز «می-» برای نشان دادن این نقش به کار می‌رفته است:
29) بیا بنزدیک من می‌باش تا من هر روز یک درم بتو می‌دهم (نجم رازی، مرصاد، 54).
2- وجه نمای اخباری در زمان حال. در فارسی امروز در مضارع اخباری وجود «می-» اجباری است:
30) من درس می‌خوانم.
31) من درس خوانم.
32) روی صخره راه نرو می‌افتی.
33) رو صخره راه نرو افتی.
همان‌طور که از مثال‌های فوق پیداست، «می-» در زمان حال با افعال لحظه‌ای (چون افتادن) نیز که برایشان امتداد عمل مطرح نیست به کار می‌رود. در این جملات مسلم است که کاربرد «می-» ناظر بر وجه اخباری است، ولی در ماضی اخباری حضور «می-» اجباری نیست و تنها برای بیان نمود کاربرد دارد:
34) من درس خواندم.
35) من درس می‌خواندم.
نکته‌ی جالب توجه این است که در فارسی دری نیز حضور «می-» می‌توانسته وجه اخباری را نشان دهد. ولی کاربرد آن اجباری نبوده است و وجه اخباری در زمان حال بدون «می-» هم کاربرد داشته است:
36) آن را علم صتعت خوانند (نصیرالدین طوسی، معیار، 165).
37) خواهی که من ظاهر کنم گفت خواهم (عوفی، جوامع، 113).
38) اما اسباب و اوتاد را اجزا می‌خوانیم (نصیرالدین طوسی، معیار، 177).
3- کاربرد در وجه التزامی.جزء «می-» به طور اختیاری در فارسی دری در وجه التزامی نیز به کار رفته است. این کاربرد احتمالاً بیان ادب بوده است:
39) اگر خلیفه مرا بنوازد و قوی دل گرداند و لشکری سوار می‌فرستند من نیز قریب صد هزار پیاده‌ی کرد و ترکمان متفرق جمع گردانم و راه‌ها بر هولاکوخان بگیرم. (کشاورز، جامع‌التواریخ، 942)
همان‌طور که می‌دانیم، در فارسی امروز «می-» دیگر در وجه التزامی به کار نمی‌رود.
4) امر مؤدبانه. در فارسی امروز در وجه امری از پیشوند «بـ» استفاده می‌شود:
40) درس بخوان!
41) هر روز به موقق به سر کار برو!
ولی در مرحله‌ی فارسی دری از پیشوند «می-» برای وجه امری استفاده می‌شده است:
42) و من مردی پیرم اهل قلم و شما بر عقب سلطان می‌روید اگر بر سلطان ظفر باشد ملک شما راست و من نیز بنده باشم (کشاورز، تاریخ جهانگشای، 909).
جملات 18و 19 در جدول (1) نیز نشان‌دهنده‌ی همین کاربرد است.
خانلری (1374: 2، 297) در مورد وجه امری در فارسی دری می‌نویسد:
«در متون دوره‌ی اول فارسی دری صیغه‌های فعل امر به چهار صورت به کار رفته است:
الف) مجرد از پیشوند فعلی: رو، کن، شوید، زنند
ب) با پیشوند فعلی «بـ» : برو، بکن، بشوید، بزنید
ج) با پیشوند فعلی «همی/ می»: همی رو، همی کن، همی شوید، همی زنید
د) با دو پیشوند «بـ» و «می-»: بمی رو»
وی (1374: 2، 298- 303) برای هر مورد به تفکیک مثال‌هایی به دست داده است. خانلری (1374: 2، 301) در مورد کاربرد «همی/می» در امر چنین توضیح می‌دهد:
«...جزء صرفی «همی/می» گاهی با صیغه‌ی امر می‌آید و مفهوم آن امر به کاری است که باید دوام و تکرار داشته باشد و این معنی را غالباً از مفهوم فعل یا از قیدی که جمله متضمن آن است می‌توان دریافت؛ ...»
ولی وی در ادامه (ص302) به ناکافی بودن توضیح فوق اشاره می‌کند و می‌نویسد:
«اما در متن واحد و در موارد مشابه گاهی آنجا که امر به اجرای فعلی مستلزم دوام یا تکرار عمل نیز هست صیغه‌ی امر بدون اجزاء صرفی «همی/می» به کار می‌رود، گاهی با جزء «بـ» و گاهی به آن و این استعمال خاصه در فعل‌های «بودن» و «داشتن» است».
بنابراین بیان استمرار عمل نمی‌تواند توضیح قانع‌کننده‌ای برای استفاده ار «همی/می» باشد. به نظر نگارندگان، کاربرد «می-» در مثال‌های فوق برای ابراز ادب بوده است. قاعده‌ی کلی در زبان‌ها و به خصوص فارسی این است که برای ابراز ادب بیشتر از عبارات و کلمات طولانی‌تر استفاده می‌شود. بنابراین، هر چه در توضیحات خانلری از مورد «الف» به مورد «د» حرکت کنیم، با اضافه شدن طولِ صورت، میزان ابراز احترام نیز بیشتر خواهد شد. یعنی «همی» بیش از «می-» و «می-» بیش از «بـ» و «بـ» بیش از عدم کاربرد آن احترام‌آمیز بوده است. با از بین رفتن «می-» از ساخت امر از سازوکار‌های دیگر برای بیان امر احترام‌آمیز استفاده شده است.

نتیجه‌گیری

در این مقاله دیدیم که جزء «می-» در فارسی نو حداقل چهار کاربرد دستوری مختلف داشته است، حداکثر این کاربرد‌ها را می‌توانیم در مرحله‌ی فارسی دری مشاهده کنیم. در این مرحله، «می-» به صورت واژه‌بست بوده است. با تبدیل «می-» از واژه‌بست به وند تصریفی، نقش‌های دستوری «می-» نیز کاهش یافته و خاص‌تر شده است. مثلاً کاربرد این جزء در وجه امری و التزامی منسوخ شده است. علاوه براین، نقش نمود نمایی «می-» نیز برای نمایش دادن نمود ناقص تضعیف شده است. به عبارت دیگر مقیدشدگی هر چه بیشتر «می-» همراه با خاص‌شدگی نقشی هر چه بیشتر آن بوده است.
منبع مقاله :
نغزگوی کهن، مهرداد؛ (1395)، زبان فارسی در گذر زمان (مجموعه مقالات)، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.
 
 
نسخه چاپی