فهم حدیث با علمی به نام فقه‌الحدیث
راه‌هایی برای تشخیص روایات صحیح از غیر صحیح
 
چکیده
فقه‌الحدیث، یکی از مهمترین شاخه‌های علوم حدیثی است که به دنبال فهم مراد استعمالی در وهله اول و مراد جدی کلام معصوم در وهله دوم است. این نوشتار به معرفی این دانش حدیثی می‌پردازد.

تعداد کلمات 2470/ تخمین زمان مطالعه 12 دقیقه
فهم حدیث با علمی به نام فقه‌الحدیث
راضیه مرزانی
 


فهم حدیث

«علوم حدیث» مجموعه‌ای از علوم هستند که ما را در اخذ و فهم حدیث کمک می‌کنند؛ در این میان علم رجال، علمی است که به ما کمک می‌کند تا حدیثی را از راه سند آن به معصوم نسبت داده و حدیث را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهیم.
پس از بررسی سند، به مرحله دوم می‌رسیم و آن این است که چگونه کلام معصوم را بفهمیم؟ آیا فهم کلام معصوم(علیه‌السلام) نیاز به دانستن برخی از قواعد و توجه به برخی موارد را ندارد.
علمی که به این قسمت می‌پردازد و ما را در استفاده از کلام معصوم(علیه‌السلام) یاری می‌دهد، علم فقه الحدیث یا منطق فهم حدیث است.


تعریف این علم

با مطالبی که گذشت می‌توان این علم را این‌گونه تعریف کرد:
علم فقه‌الحدیث، علمی است که با بررسی متن حدیث و به‌وسیله آموزش سیر منطقی فهم حدیث، دانش‌پژوه این علم را در فهم مقصود معصوم(علیه‌السلام) یاری می‌رساند.
حال این سؤال مطرح می‌شود که علم فقه‌الحدیث چگونه به این هدف می‌رسد؟
این علم با ارائه مبانی و آموزش سیر منطقی فهم حدیث که از قواعد ادبی، اصولی، کلامی و دیگر قوانین عقلی و عُقلایی استخراج شده است، دانش‌پژوه را یاری می‌دهد تا بتواند آن معنایی را که معصوم(علیه‌السلام) در نظر داشته است را درک کرده و به آن مقصودی که در مظر داشته است برسد.

 

چرا فقه‌الحدیث

همان‌طور که در درس اول بیان شد، حدیث به‌عنوان یکی از منابع  فهم دین دارای جایگاه بسیار بالایی در بین مسلمانان است و احادیث بسیاری در تفسیر قرآن، علم فقه، اخلاق و مباحث تاریخی وجود دارد  که اگر این‌ها کنار گذاشته شوند دیگر راهی برای کسب معارف دین باقی نمی‌ماند.
امام صادق(علیه‌السلام) در سخنی، فهم حدیث را مهم‌تر از نقل کردن روایت می‌دانند:
حَدِیثٌ تَدْرِیهِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفٍ تَرْوِیهِ وَ لَا یَکُونُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ فَقِیهاً حَتَّى یَعْرِفَ مَعَارِیضَ کَلَامِنَا وَ إِنَّ الْکَلِمَةَ مِنْ کَلَامِنَا َتَنْصَرِفُ عَلَى سَبْعِینَ وَجْهاً لَنَا مِنْ جَمِیعِهَا الْمَخْرَجُ[1].
اگر حدیثی را خوب بفهمی بهتر از آن است که هزار حدیث را روایت کنی و هیچ‌کدام یک از شما فقیه و دانشمند نمی‌شود تا این‌که سخنان کنایه‌ای و سربسته ما را بفهمد چرا که گاه سخنان ما هفتاد تفسیر دارد که برای توجیه هر یک از آنان پاسخی در نزد ماست.
با خواندن این روایت، دانسته می‌شود که امامان معصوم(علیه‌السلام)، خود اولین کسانی بودند که سفارش به آموختن این نوع از مسائل می‌شدند.

 

فایده این علم

با دانستن این علم، نزدیک‌ترین معنایی که مقصود معصوم(علیه‌السلام) بوده برای انسان کسب می‌شود، بطوری‌که عالِم به این علم می‌تواند به راحتی آن معنای در ذهن معصوم(علیه‌السلام) را درک کند.
نتیجه نهایی این می‌شود که هر‌کس که بیشتر احادیث را می‌داند و تسلط بهتری در درک معنای ایشان دارد، آگاه‌تر به معارف اهل‌بیت: می‌باشد.
یَا بُنَیَّ اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّیعَةِ عَلَى قَدْرِ رِوَایَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ فَإِنَّ الْمَعْرِفَةَ هِیَ الدِّرَایَةُ لِلرِّوَایَةِ وَ بِالدِّرَایَاتِ لِلرِّوَایَاتِ یَعْلُو الْمُؤْمِنُ إِلَى أَقْصَى دَرَجَاتِ الْإِیمَان‏[2].
یکی دیگر از مواردی که دانستن فقه‌الحدیث به ما یاری می‌دهد،‌ تشخیص حدیث صحیح است.
منظور از تشخیص حدیث صحیح این است که برخی از احادیثی که دارای سند مورد قبولی نیستند و گاه حتی سند آن در طول تاریخ از بین رفته است، با کمک این علم و بررسی محتوای متن آن می‌توانیم آن را منتسب به معصوم(علیه‌السلام) بدانیم که خود این عمل دارای پیچیدگی خاص خود است.
در ضمن با دانستن این علم می‌توان بین احادیث متعارض، به گونه‌ای برخورد کرد که از تمامی ایشان یک معنای واحد بدست آورد.

 

پیشینه این علم

آغازگر سنّت نیکوی تفسیر حدیث و نیز نقد آن ،‌امام علی(علیه‌السلام) بود. در زمان بعد از پیامبر(صلی‌الله علیه و آله)، یاران و اصحاب حضرت(صلی‌الله علیه و آله) برای فهم بهتر روایات به خدمت امام(علیه‌السلام) می‌رسیدند و امام علی(علیه‌السلام) به‌عنوان پاسدار میراث پیامبر(صلی‌الله علیه و آله)، فهم صحیح و معقول از احادیث را به ایشان ارائه می‌کرد. [3]
یکی از کسانی که در این مورد بسیار از ایشان سؤال نموده است، سلیم بن قیس هلالی است.
امام صادق(علیه‌السلام)، خاندان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را به عنوان مفسران حدیث و نقّاد سخنان غالیان، بدعت‌های جاهلان و تفسیرهای نادرست ایشان معرّفی می‌کند. [4]
در زمان حضور معصومین(علیهم‌السلام) فعالیت‌های فقه‌الحدیثی‌ای صورت گرفت که می‌توان به برخی از آن‌ها اشاره کرد:
1.    عرضه احادیث بر ائمه: از سوی اصحاب و یاران ایشان و نقد و تصحیح ائمه: و ردّ بعضی از برداشت‌های نادرست از احادیث.
2.    بیان معنای کلمات مشکل موجود در برخی از روایات پیامبر(صلی‌الله علیه و آله).
3.    تبیین زمان و علت صدور حدیث.
4.    جمع‌آوری برخی از روایات عیب‌دار و حل و نقد آن توسط یاران ائمه(علیهم‌السلام)؛‌ همچون: یونس بن عبدالرحمان نویسنده کتاب «علل الحدیث ».
بعد از عصر غیبت صغری، تا زمان معاصر نیز کتاب‌های بسیاری نیز در این مورد نوشته شد.[5]

 

بیشتر بخوانید: فقه الحدیث یا منطق فهم حدیث


زیر‌شاخه‌های این علم

فقه‌الحدیث که در بین علوم حدیثی، ‌علم اَعْلی شناخته می‌شود، خود از چند زیر شاخه تشکیل شده است که دانستن تمامی این دانش‌ها، لازمه ملکه شدن این علم است.
 

غریب‌الحدیث

فهمیدن کلام یک شخص وابسته به دانستن معانی تمام واژگانی است که آن متکلّم در کلام خویش به کار برده است.
بدین معنا که اگر در بین کلمات متکلّم و یا در برخورد با یک متن، اگر کلمه‌ای در آن باشد که معنای آن دانسته نشود، ممکن است در فهم مقصود کلام آن شخص راه به بیراهه تبدیل شده و از فهم کلام او فرسنگ‌ها دور شویم.
دانش غریب‌الحدیث به عنوان زیر شاخه‌های فقه‌الحدیث با بیان معانی مفردات کلمات، به فهم حقایق و معارف دین کمک می‌کند.
در برخورد با کلماتی که از لحاظ معنا برای ذهن نا‌آشنا و غریب است باید مراحل زیر را طی نمود:
1.    یافتن معنای اصلی[6].
2.    یافتن معنای استعمالی. [7]
3.    یافتن معنای حقیقی و مجازی. [8]
4.    معنای اصطلاحی لفظ.[9]

 

اسباب ورود حدیث

همان‌طور که در تفسیر قرآن کریم دانستن شأن نزول آیات، ما را در فهم درست از آیات راهنمایی می‌کند، دانستن فضای صدور حدیث و علّت آن نیز زمینة بهتری را برای فهم درست از روایات پدید می‌آید.
به حدیث زیر بنگرید:
قالَتْ فاطمةُ الزَّهرا (سلام الله علیها) : الْجَارُ ثُمَّ الدَّارُ. [10]
در برخورد اول با این حدیث، دو معنا در ذهن پدید می‌آید:
أ.    ابتدا نیازمندی‌های همسایه‌ات را برآورده و بعد نیازهای خانواده‌ات را رفع کن.
ب.  در هنگام خرید یا اجاره منزل، ابتدا در مورد همسایگان خود تحقیق کن و ایشان را بشناس. اگر همسایه‌ها خوب بودند، خانه مورد نظر را اجاره یا خریداری کن.
حال با این اختلاف برداشتی که در این میان پدید آمده است تنها یک چیز این مشکل را حلّ می‌کند و آن دانستن فضایی است که این حدیث از سوی معصوم(علیه‌السلام) در آن بیان شده است.
 

اختلاف‌الحدیث

یکی از مشکلاتی که محقّقین علوم دینی با آن روبرو هستند، وجود اختلاف در معانی احادیث است؛ بدین معنا که در نگاه اوّل بین دو کلام از معصومین(علیهم‌السلام) ، تعارضی دیده می‌شود که حل آن برای کسانی که مسلّط به فقه‌الحدیث نیستند ،‌کاری سخت و بلکه محال است.
اختلاف موجود در روایات ممکن است به دلایل زیر باشد:
•    تقیّه (به عنوان مهمترین عامل اختلاف حدیث)
•    علت‌های مختلف در صادر شدن احادیث
•    تفاوتی که در فهم مخاطبین و نوع ایشان بوده است.
•    نسخ شدن حکم اوّل به‌وسیله حکم و حدیث دوم
•    بیان مصادیق مختلف برای یک مفهوم دینی
•    جعل، وضع و نسبت دادن سخنی به دروغ به معصومین:

به دو حدیث زیر بنگرید:
1)    رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ(صلی‌الله علیه و آله): الْفَقْرُ فَخْرِی وَ بِهِ أَفْتَخِر.[11]
(فقر مایه افتخار و مباهات من است و به آن افتخار می‌کنم.)

2)    قَالَ(صلی‌الله علیه و آله): کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً.[12]
(چه بسا فقری که کفر باشد.)
در نگاه اول بین این دو حدیث اختلاف بسیاری دیده می‌شود، از یک طرف پیامبر(صلی‌الله علیه و آله)، فقر را مایه مباهات می‌دانند و از سوی دیگر فقر را مایه کفر به خدا.
آیا هر دو کلام از پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) صادر شده است؟ آیا معنای فقر در هر دو سخن یکی است؟ چگونه می‌توان این دوکلام را با هم جمع کرده و نتیجه‌ای درست گرفت؟
یکی از کتاب‌هایی که درحلّ تعارضات موجود در بین احادیث اقدام کرده است، کتاب «من لایحضره الفقیه» نوشته شیخ صدوق می‌باشد که درکتاب خویش، با بیان معانی لغات مشکل و تفسیر آنان در رفع تعارضات اخبار کوشیده است.


علل‌الحدیث

یکی دیگر از مشکلاتی که در فهم حدیث به عنوان معضل شناخته می‌شود، عیب‌های پنهانی است که در متن و یا سند حدیث است که در ابتدای امر و خواندن احادیث، قابل مشاهده نیست.
از‌جمله این نقص‌ها، افتادگی بعضی از راویان در میان سند و یا اضافه و کم شدن الفاظی در متن و یا سند حدیث است.
راه حلّ این مشکل چیست ؟!
یکی از دانش‌هایی که به‌عنوان راه کار حلّ این مشکل تدوین شده است، علل‌الحدیث است که با آموزش یکسری قواعد علمی، آگاه به این علم می‌تواند احادیث معلّل (عیب دار) را در کنار احادیث متشابه قرار دهد و با این عمل افتادگی‌ها و یا افزونی‌های اسناد و متن را آشکار می‌کند.
به‌عنوان نمونه می‌توان به حدیث زیر اشاره کرد؛ در این حدیث به اشتباه در سند حدیث نام پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) آورده شده است ،‌در حالی‌که این حدیث از پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) نمی‌باشد.
اَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قال: اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی‌الله علیه و آله) قَالَ: لَا تَکْتُبُوا عَنِّی غَیْرَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ کَتَبَ عَنِّی غَیْرَ الْقُرْآنِ فَلْیُمْحِه‏.[13]
با مقایسه سند حدیث، این مطلب به دست می‌آید که حدیث را یک نفر، آن هم به نحو مرفوع (یعنی مستند شده به معصوم(علیه‌السلام)) نقل کرده و بقیه آن را منتسب به ابوسعید خُدری کرده‌اند.
یکی از کتاب‌هایی که در این مورد نوشته شدت است، کتاب «الاخبار الدخیله» نوشته علامه محمد تقی شوشتری می‌باشد.


نقد‌الحدیث

این علم همان‌طور که از نامش مشخص است، با بررسی احادیث به وسیله قواعد علمی، متون صحیح، قوی و معتبر را از روایات ساختگی و ضعیف جدا می‌نماید؛ چرا که شناخت احادیث مجعول و ساختگی کار آسانی نمی‌باشد و برای به دست آوردن این قوه نیاز به آموختن این سری از قواعد و تمارین بسیار است.
در این علم برای نقد احادیث، معیارهایی به دانش‌پژوه می‌دهد که این معیارها عبارتند از:
•    مقایسه حدیث با آیات قرآن کریم
•    مقایسه حدیث با سنّت و احادیث قطعی
•    مقایسه حدیث با ضروریّات دین و مذهب
•    مقایسه حدیث با عقل فطری و بدیهی
•    مقایسه حدیث با علم تجربی قطعی
•    مقایسه حدیث با مسلّمات تاریخی
در صورت تعارض حدیث با یکی از معیارهای بیان شده، آن حدیث ساختگی محسوب شده و باید نسبت به آن توقّف کرده و آن را به کار نبرد.
به‌عنوان نمونه می‌توان به کتاب «عیون اخبار الرضا(علیه‌السلام)» در ضمن مناظره مأمون و علمای اهل سنّت اشاره نمود:
شخصی در سخنی بیان نمود که پیامبر(صلی‌الله علیه و آله) فرموده‌اند: ابوبکر و عمر آقای پیران بهشتند.
مأمون در جواب او بیان داشت که وقوع این حدیث محال است، چرا که در بهشت پیری وجود ندارد تا بخواهد آقایی برای آن در نظر گرفت.
این حدیث با مسلّمات و ضروریات دین و همچنین سنّت و آیات قرآن درتعارض است.
کتاب «نقدالحدیث» نوشته حسن حاج حسن از جمله کتاب‌هایی است که در این مورد نوشته شده است.

 

نمایش پی نوشت ها:

[1]. بحارالانوار، ج‏2، ص 185
[2]. همان، ج 1، ص 106، ح 2
[3]. روش فهم حدیث، ص 24
[4]. اصول کافی، ج 1، ص 32
[5]. برخی از این کتاب‌ها عبارتند از :
•    در قرن 3 تا 5 هجری: معانی الاخبار (شیخ صدوق)، الاستبصار فیما اختلف الاخبار (شیخ طوسی)
•    در قرن 6 تا 9 هجری: مصابیح القلوب (ابوسعید حسن بن حسین سبزواری)
•    قرن دهم هجری: منتقی الجمان فی الاحادیث الصحاح و الحسان (شیخ جمال الدین حسن)
•    قرن 11 و 12 هجری: الوافی (ملا محسن فیض کاشانی)
•    قرن معاصر: مصابیح الانوار فی حل المشکلات الاخبار (سید عبدالله شبّر)
[6]. منظور از معنای اصلی، همان روح معناست که در تمامی کابردهای این کلمه در کلام متکلّمین است
[7]. منظور از معنای استعمالی، معنایی است که متکلّم آن معنا را در نظر داشته و به کار برده است.
برخی از کتاب‌های غریب نگاری وجود دارند که به بررسی کلمات آیات و روایات پرداخته و این معانی را که مد نظر شارع مقدس بوده را بیان داشته‌اند.
این نوع غریب نگاری خود شیوه ای در تدوین کتاب‌های فرهنگ لغت است.
[8]. ممکن است متکلم در بیان کلمه گاه معنای مجازی یک لفظ را استعمال کرده باشد و یا از کنایه و استعاره استفاده نموده باشد. به همین خاطر، دانستن هر یک از این معانی، مخاطب را در فهم بهتر کلام یاری می‌رساند.
[9].معنای اصطلاحی آن دسته از معانی‌ایست که در دین اسلام و در مکتب دینی آن مورد استعمال شده  و معنایی غیر از معنای استعمالی و رایج است. همچون: صلوه، زکات و...
[10]. بحارالانوار، ج 43، ص 82، ح 4
[11]. همان، ج 69، ص 29، ح 26
[12]. همان.
[13]. صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ج 8، ص 729

منابع
-    قرآن کریم.
-    نهج البلاغه.
-    صحیفه سجّادیه.
-    احمد بن فارس بن زکریّا، معجم مقاییس اللغه، قم، نشر اعلام اسلامی، 1362ش.
-    بهایی، محمد بن حسین، قم، مکتبه الاسلامیه، 1396 ه.ق.
-    حجّت، هادی، جوامع حدیثی شیعه، تهران، سمت، 1386ش.
-    ربّانی، محمد حسن، اصول و قواعد فقه الحدیثی، قم، بوستان کتاب، 1383ش.
-    ربّانی، محمد حسن، سبک شناسی دانش رجال الحدیث، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار، 1385ش.
-    رحمان ستایش، محمد کاظم، آشنایی با کتب رجالی شیعه، قم، دارالحدیث، 1385ش.
-    رحمان ستایش، محمد کاظم، بازشناسی منبع رجالی شیعه، قم، دارالحدیث، 1384ش.
-    سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه فی علم الدرایه، قم، نشر اسلامی، 1426 ه.ق.
-    سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، امام صادق7، 1427 ه.ق.
-    سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، بیروت، درالکتب العربی، 1414 ه.ق.
-    صالح، صبحی، علوم الحدیث و مصطلحات آن، ترجمه عادل نادر علی، تهران، اسوه، 1376ش.
-    صالح، صبحی ،‌علوم الحدیث و مصطلحه، قم، ذوی القربی، 1428 ه.ق.
-    صدوق، ‌محمد‌بن‌علی، ‌عیون اخبار الرضا7، تهران، ‌منشورات جهان، 1383ش.
-    طباطبایی، سید محمد کاظم، تاریخ حدیث شیعه (1)، تهران، سمت، 1388ش.
-    طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین ،‌تهران ،‌مؤسسة البعثت، 1372ش.
-    طوسی، محمد بن حسن، رجال طوسی، قم، نشر اسلامی ،‌1428 ه.ق.
-    عابدی، احمد، آشنایی با بحارالانوار، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1378ش.
-    عاملی، شیخ حرّ، وسائل الشیعه، قم، آل البیت:، 1409 ه.ق.
-    فیض کاشانی، ملا محسن، الوافی، مکتبه امیرالمؤمنین علی7، 1365ش.
-    کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ‌سید جواد مصطفوی، تهران، وفاء، 1382ش.
-    مؤدب، سید رضا، درسنامه درایت الحدیث، قم، ‌مرکز جهانی علوم اسلامی، 1383ش.
-    مدیر شانه چی، کاظم، تاریخ حدیث، تهران، سمت، ‌1385ش.
-     مسعودی، عبدالهادی، روش فهم حدیث، تهران، ‌سمت، 1384ش.
-    معارف، مجید، ‌تاریخ عمومی حدیث، تهران ،‌کویر ،‌1387ش.
-    مهریزی، مهدی ،‌آشنایی با متون حدیث و نهج البلاغه، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1385ش.
-    نجاشی، احمد بن علی، الفهرست، قم ،‌مؤسسه نشر اسلامی، 1429 ه.ق.
-    نصیری، علی، ‌آشنایی با علوم حدیث، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ‌1382ش.
-    نصیری، علی، آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و  اهل سنّت، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1385ش.
نسخه چاپی