علل ناکامی انقلاب رنگین در ایران
جمهوری اسلامی تا زمانی‌که بر راه خود استوار است، غیرقابل نفوذ است
 
چکیده
پروژه‌ی تغییر ساختار سیاسی از درون در نظام جمهوری اسلامی ایران با توجه به ماهیت انقلاب و نظام اسلامی و نیز شرایط کلی حاکم بر حکومت و جامعه و سیاست‌های آمریکا و غرب در رابطه با جوامع اسلامی به‌ویژه ایران و ظرفیت‌های قدرت‌نرم نظام جمهوری اسلامی محکوم به شکست است؛ چنان‌که در انتخابات دهمین ریاست‌جمهوری ایران و حوادث بعد از آن، چنین شد. برخی از علل و عوامل ناکامی انقلاب رنگین در ایران در این مقاله اشاره می‌شود.

تعداد کلمات 914/ تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه
علل ناکامی انقلاب رنگین در ایران

نقص الگو و کپی‌برداری غلط

اساساً مدل انتخاب شده‌ی انقلاب رنگی برای جوامعی با خصوصیات خاص از حیث فرهنگی و مختصات جامعه و شرایط حکومت و حاکمان است، که آن جوامع با وضعیت و شرایط جامعه‌ی ایران و جمهوری اسلامی بسیار متفاوت است و تنها می‌تواند در صورت پیاده‌سازی، مشکلاتی را فراهم کند. وقتی به تاریخ ایران به خصوص دهه‌های اخیر نگاه می‌کنیم، مردم ایران همواره بیگانه‌ستیز و به‌ویژه غرب‌ستیز بوده‌اند و هرگاه شائبه‌ی نفوذ غرب در یک موضوع مطرح شده است، ایرانی‌ها با آن مخالفت کرده‌اند. انقلاب‌های رنگین اساساً غربی هستند و اگر از این ویژگی تهی شوند، هیچ خاصیت دیگری ندارند و به همین علت، با توجه به ویژگی غرب‌ستیزی ایرانی‌ها، مدل انقلاب رنگی در ایران قابل تحقق نیست. علاوه بر این، دلیل اصلی موفقیت کودتای رنگین آمریکایی در سایر کشورها، وجود بحران مقبولیت، مشروعیت و کارآمدی است؛ به عبارتی تا زمانی‌که جمهوری اسلامی از مؤلفه‌های قدرت‌نرم و سرمایه‌ی اجتماعی ( مشروعیت، کارآمدی، اعتماد و...) برخوردار است، الگوی انقلاب رنگی و کپی‌برداری از آن به عنوان گزینه‌ی فروپاشی از درون، موفقیتی نخواهد داشت؛ مگر در شرایطی که جمهوری اسلامی، همچون سایر کشورهای آماج انقلاب رنگی از درون دچار آسیب‌پذیری‌های جدی شود.
 

رهبری فرهیخته، محبوب و مقتدر

در ایران وجود رهبری فرهیخته، محبوب و مقتدر در بسیج عمومی به‌ویژه در شرایط بحران و جنگ، پیوند مستمر الهی مردم با رهبری، وجود باورهای دینی و انقلابی برگرفته از اسلام و انقلاب اسلامی و وجود آن در بخش قابل توجهی از جامعه، به عنوان یک ظرفیت فوق‌العاده، بسیاری از طرح‌ها و توطئه‌های براندازی را خنثی نموده است. برخورداری جمهوری اسلامی از رهبری الهی، فرهیخته، محبوب و مقتدر، مانع از وقوع انقلاب رنگین در ایران می‌شود؛ زیرا هوشیاری و تدبیر ایشان مانع وقوع و تحقق اهداف براندازی در روش‌های مختلف بوده است. بیانات ایشان برای مردم، در اکثر جریانات و گروه‌های سیاسی و اجتماعی فصل‌الخطاب است و هنگامی‌که ایشان درباره‌ی مسئله‌ای سخن می‌گویند و یا تأکید می‌کنند بحرانی جمع شود، گروه‌ها اختلاف را کنار می‌گذارند و در نهایت، مردم و نخبگان، فرمان رهبری را عملیاتی می‌کنند؛ ولی غربی‌ها از درک نفوذ، قدرت و پایگاه رهبری در جامعه‌ی ایران و تأثیر‌گذاری ایشان در ساختار حکومت مردم‌سالاری دینی عاجزند. به همین دلیل با کپی‌برداری از مدل‌های تجربه‌شده در سایر کشور تلاش می‌کنند در ایران پروژه‌ی براندازی را پیگیری کنند.
 

 بیشتر بخوانید: انقلاب های مخملی یا رنگین


پشتوانه‌ی مردمی جمهوری اسلامی

عمق راهبردی اجتماعی داخلی نظام جمهوری اسلامی و وجود انسان‌های مؤمن و معتقد به نظام‌سیاسی و آرمان‌های آن و روحیه‌ی ملی و آمادگی در راه دفاع از آرمان‌های اسلامی در بخش قابل توجهی از جامعه، به عنوان سرمایه‌ی اجتماعی نظام و منابع قدرت‌نرم و مقابله با تهدیدات نرم دشمنان در هر مقطعی است. جمهوری اسلامی در مقاطع مختلف تاریخی و حساس کشور، نشان داده از توان و قدرت بسیج‌کنندگی لازم برای مقابله با بحران برخوردار است و نظام جمهوری اسلامی از تراز لازم اعتماد مردم بهره می‌برد؛ کشورهایی که مدل انقلاب رنگی در آن به نتیجه رسیده، فاقد چنین ویژگی و ظرفیت هستند. مردم ایران هرگاه مشاهده کنند که یک نیروی خارجی در حال دخالت در امور داخلی آن‌ها است، منسجم و متحد شده و او را پس می‌زنند که نمونه‌ی بسیار بارز آن را در جنگ تحمیلی عراق و متحدان او علیه ایران شاهد بودیم و با وجود چنین روحیه‌ای بحران‌ها را پشت سر می‌گذارند.
 

رابطه‌ی دولت و ملت در ایران

سیاست تغییر و جابه‌جایی دولت با استفاده از روش انقلاب رنگی، در جوامعی می‌تواند کارایی داشته باشد که بین نظام‌سیاسی و حاکمان از سویی و مردم از سوی دیگر جدایی و فاصله‌ی جدی باشد؛ در ایران با توجه به ماهیت حکومت و ویژگی‌های دولت‌مردان و کارکردهای نظام این مسئله منتفی است. اگرچه در میان مردم به دلیل پویایی جامعه و شرایط و اقضائات ایران، انتظاراتی از سوی مردم نسبت به حکومت و دولت‌مردان مطرح است که مسئولین درصدد برآوردن آن‌ها، تلاش خود را مضاعف نموده‌اند.
 

سابقه‌ی منفی آمریکا و انگلیس

آمریکا و انگلیس و بلکه غرب با توجه به حضور طولانی در جوامع اسلامی از چند قرن به این طرف و به خصوص دهه‌های اخیر، دارای سابقه‌ی بسیار منفی در میان مسلمانان و نیز ملت مسلمان ایران هستند. تاریخ ملل اسلامی و جوامع مسلمان پر است از جنایت‌ها و سیاست‌هایی علیه اسلام و مسلمین و محیط اسلامی آزمایشگاهی بزرگ و متنوع از نقش‌ها، کارکردها و اقدامات خصمانه‌ی غرب و آمریکا است و در تمامی امتحانات آن‌ها مردود شده‌اند. در ذهنیت مردم مسلمان ایران از آمریکا تصویری جز دشمنی، فریب‌کاری، جنایت، دست‌اندازی به منابع ایران، غارت، قتل، جنگ، کشتار، اقدامات علیه امنیت، منافع و آرمان‌های خود و همراهی و حمایت از دشمنان مردم ایران وجود ندارد؛ لذا مردم ایران به چنین دولت‌هایی اعتماد نداشته و تمامی اقدامات، مواضع و تلاش‌های آن‌ها را با دید و تردید و شکست، بلکه از روی خصومت با ایران ارزیابی می‌نماید.
 

فقدان وحدت در همراهان داخلی پروژه‌ی فروپاشی از درون

با توجه به ویژگی‌ها و سوابق جریانات فکری و سیاسی مخالف و معارض داخلی ایران، طیف‌هایی که تاکنون با پروژه‌ی تغییر از درون، همراهی نموده‌اند، از تفرق در مبانی، آرمان، اهداف اساسی و وحدت استراتژیک برخوردار بوده است. علاوه بر آن، حمایت غرب از این گروه‌ها و جریانات سیاسی موجب شده تا قدرت بسیج‌کنندگی خود را با توجه به تنفر آحاد ملت ایران از غرب از دست دهند و در نتیجه برای آن‌ها وضعیت، بسیار شکننده و بدون دستاورد پیش آید. در اکثر مواقع همراهی این گروه‌ها با غرب، موجب از دست رفتن پایگاه اجتماعی آنان و منجر به رسوایی فوق‌العاده در میان جامعه و اختلاف شدید در میان آن‌ها شده است. بنابراین با توجه به سوابق منفی بسیاری از گروه‌های همسو با پروژه‌ی تغییر در جامعه، وجود اقدامات منفی در طول حضور سیاسی بخش زیادی از این جریانات و گروه‌ها و نیز همراه شدن گروه‌های اپوزیسیون و ضدانقلاب ایران در خارج از کشور، این گروه‌ها و جریانات در جامعه‌ی ایران از اعتبار لازم و نفوذ مناسب برای پیگیری سیاست‌های تغییر ساختار سیاسی را به روش «انقلاب رنگی» را ندارند؛ لذا به عنوان یکی از متغیرهای منفی در پروژه‌ی تغییر، عمل نمودند.
 

منبع: کتاب اصول و مبانی جنگ نرم؛ علی محمد نائینی؛ انتشارات ساقی.
نسخه چاپی