کرامات انقلاب کربلا از دیدگاه اهل‌سنت
روزی مشاهده کردم که خاک درون آن ظرف به خون تبدیل شد
 
چکیده
یکی از مباحث مطرح در مورد انقلاب کربلا، کرامات آن است که میان اهل‌سنت از دیرزمان مورد توجه قرار گرفته است. حجم منابع گزارش‌دهنده این کرامات، به اندازه‌ای است که پرداختن هرچند گذرا به آن‌ها ضرورت می‌بخشد. این گزارش‌ها می‌تواند، به طور تلویحی حقانیت شهادت امام حسین(علیه‌السلام) و راه و موضع او و رسوایی و بطلان یزید را و هوادارانش را بنمایاند و عظمت و اهمیت این انقلاب را در دیدگاه اهل‌سنت نشان دهد.

تعداد کلمات 1466/ تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
کرامات انقلاب کربلا از دیدگاه اهل‌سنت

عقوبت سریع برخی جنایتکاران

طبیعی است بنابر آن‌چه از احادیث نبوی استفاده شد و تمام فرقه‌های اسلامی باور دارند، قاتلان امام حسین(علیه‌السلام) و به عذاب اخروی معذب خواهند گردید و بر اساس باور بسیاری از مسلمانان، قابل بخشش و گذشت نیز نیستند. افزون بر این، در مورد عقوبت دنیوی برخی از آن‌ها نیز در منابع اهل‌سنت روایاتی رسیده است. طبری به عنوان کهن‌ترین و نخستین منبع تاریخ حادثه کربلا، از ابو‌مخنف نقل می‌کند: شخصی به نام اسحاق‌بن‌حیوة‌الحضری که پس از شهادت آن حضرت، اقدام به در‌آوردن و ربودن پیراهن وی کرده بود، به بیماری «برص» مبتلا گردید. احبش‌بن‌مرثد‌بن‌علقمه نیز که اجساد پاک شهدای کربلا و جسم مطهر سیدالشهدا را لگدمال کرده بود، در مهلت اندکی با تیری از غیب که به قلبش اصابت کرد و آن را فلج نمود، مرد.[1] و عبدالله‌بن‌حوزه تمیمی که در روز عاشورا به امام حسین(علیه‌السلام) گفته بود: «تو را به آتش دوزخ بشارت باد» امام او را نفرین کرد و در همان ساعت، اسبش رم کرده و به هلاکت رسید.


نورانی شدن مطبخ و طواف پرندگان

پس از آنکه حسین‌بن‌علی از روی زین بر زمین گرم کربلا افتاد، خولی‌بن‌یزید نخستین فردی بود که مأموریت یافت تا سر مبارک آن حضرت را از بدنش جدا سازد. او با همه تلاش و جرأتی که به خرج داد، دچار رعشه شدید دست گردید و نتوانست بر این جنایت موفق گردد. سرانجام سنان‌بن‌انس یا شمر‌بن‌ذی‌الجوشن مرتکب آن گردید و آن را به خولی داد.
خولی با در اختیار گرفتن سر مبارک، پیش از دیگران و به تنهایی راهی کوفه گردید و بعد از آنکه دیرهنگام به دارالاماره رسید و با در بسته آن مواجه گردید، به سوی خانه‌اش شتافت و آن را در تنور خانه‌اش پنهان ساخت. او دو همسر داشت، یکی از طایفه بنی‌اسد و دیگری از حضر به نام انلودر بنت مالک‌بن‌عقرب خوانده می‌شد و آن شب را باید با او می‌خفت.
همسر اخیر، خود نقل می‌کند: خولی وارد منزل شد و سر مبارک حسین را در تنور گذاشته بود و به اطاقش داخل گردید و به سوی بستر آمد و قصد خوابیدن کرد. پرسیدم: چه خبر؟ چه چیزی پیشت است؟ او در جواب گفت: با ثروت جهانی نزد تو آمده‌ام. این سر حسین است که وارد خانه کرده‌ام. من گفتم: وای بر تو! دیگران با طلا و نقره به خانه می‌آیند، تو با سر فرزند پیغمبری. نه به خدا هرگز پس از این سر من و تو در یک بالشت جمع نخواهد شد. او افزدوه است: از رختخوابم بلند شدم و از منزل بیرون رفتم، او زن اسدیه را دعوت کرد و نزدش رفت. من نشستم و داشتم نگاه می‌کردم. به خدا سوگند مرتب نور و روشنایی را مشاهده کردم که چون ستونی، از تنور به سوی آسمان می‌درخشید و همین طور پرندگان سفیری را مشاهده کردم که در اطراف تنور طواف می‌کردند.[2]


تبدیل شدن خاک به خون

چنان‌که پیش‌تر گذشت، بنا به روایت ام‌سلمه، پیامبر اکرم(ص) که به او ظرفی داده بود که در درون آن خاک قرار داشت و فرموده بود هرگاه خاک درون آن تبدیل به خون گردید، بدان که فرزندم در کربلا شهید شده است. ام‌سلمه می‌گوید: روزی مشاهده کردم که خاک درون آن ظرف به خون تبدیل شد. با دیدن آن، فهمیدم امام حسین(علیه‌السلام) شهید شده است. اخبار و گزارش‌های بعدی ثابت کرد که آن زمان، دقیقاً مصادف شهادت حضرت بوده است.
ترمذی از سلمی و او از ام‌سلمه روایت کرده که ام‌سلمه را گریان دیدم؛ پرسیدم چه چیز تو را به گریه واداشته است؟ گفت: در عالم رویا، پیامبر را با سر و محاسن خاک آلود مشاهده کردم. گفتم: شما را چه شده است، ای فرستاده خدا؟ فرمود: چند لحظه قبل، قتل حسین را مشاهده کردم.
بیهقی در دلائل‌النبوة آورده است که ابن‌عباس نقل کرده که پیامبر را در وسط روز، در حال پریشان و رنگ‌پریده مشاهده کردم، در حالی که در دستش ظرفی قرار داشت که در آن خون بود. عرض کردم: مادر و پدرم فدایت ای رسول خدا! این چه حالی است؟ فرمود: این خون حسین و یارانش است و آن روز را بعد از رسیدن خبر شهادت امام حسین(علیه‌السلام) محاسبه کردم، به دست آوردم که دقیقاً روز عاشورا بوده است.[3]

 

سوگواری جن

ابوالنعیم اصفهانی در دلائل‌النبوة از ام‌‌سلمه نقل کرده که گفته است: خودم شنیدم که جن بر حسین سوگواری می‌کرد و می‌گریست. ثعلب در امالی خویش از طریق جناب الکلبی روایت کرده است: در کربلا دیدم که به یکی از مردان اشراف عرب گفته شد: به من خبر رسیده که تو، سوگواری و نوحه‌خوانی جن را شنیده‌ای؟ او گفت: هیچ‌کسی را در این شهر نمی‌بینی، مگر آنکه خواهد گفت آن را شنیده است. گفتم: پس به من خبر بده آن‌چه تو خود شنیده‌ای؟
گفت: از آنان شنیدم که می‌گفتند:
پیامبر خدا جبینش را مسح می‌نمود
پس برای او گونه‌های نورانی بوده است
والدین او از برتران قریش بودند
و جدش بهترین اجیاد بوده است[4]

 

بیشتر بخوانید: بعضی از اسرار حماسه کربلا


تاثیرات گوناگون اجرام آسمانی

سیوطی نقل می‌کند هنگامی که حسین به قتل رسید، جهان هفت روز به حالت توقف در آمد. در روز عاشورا، آفتاب کسوف کرد و فضای آسمان به مدت شش ماه سرخ گردید. این امر پس از قتل آن حضرت عارض شد و هم‌چنان سرخ دیده می‌شد و قبل از شهادت او، هرگز چنان مشاهده نشده بود. سیارات، بعضی، بعضی دیگر را می‌زد و تصادم داشت.[5] طبری می‌نویسد: پس از شهادت امام حسین(علیه‌السلام)، مدت دو تا سه ماه اوضاع آسمان و اجرام آن نابسامان گردید و از زمان طلوع آفتاب تا ساعاتی، افق آسمان رنگ خون به خود می‌گرفت.[6]
 

تأثیرات زمینی

رؤیت خون در زیر سنگ‌های بیت‌المقدس، در منابع گوناگون اهل‌سنت آمده است؛ چنان‌که هیچ سنگی از بیت‌المقدس برداشته نشد، مگر آن که زیر آن خون غلیظ مشاهده گردید. همین‌طور مهمانی که در لشکر عمر سعد بود، به خاکستر تبدیل گردید و شتری را که می‌خواستند نخر کنند، گوشت آن را مشتی آتش یافتند و وقتی آن را پختند، مانند علقم گردید. مردی در مورد حسین اهانت روا داشت، با تصادم دو ستاره در آسمان، بینایی‌اش را از دست داد.[7]
 

سوگواری و مرثیه‌خوانی غیبی

یکی از موضوعاتی که در منابع گوناگون اهل‌سنت در مورد حادثه بعد از عاشورا و شهادت امام حسین(علیه‌السلام) آمده است، سوگواری و مرثیه‌خوانی غیبی است. این روایات، حتى اشعار خوانده شده را نقل کرده و راویان یا منابع متعدد، چندان تفاوتی در متن آن نیز اظهار نداشته است.
ابن‌عساکر حدود ۳۲ روایت را درباره کرامات شهادت امام حسین(علیه‌السلام) نقل کرده که در آن‌ها به گریه آسمان برای سیدالشهدا، ظاهر شدن ستارگان در روز، بارش خاک سرخ از آسمان، سیاه شدن آسمان، هفت روز تاریک شدن جهان، جوشش خون از زیر سنگ‌ها، برخورد ستارگان به همدیگر، خورشید گرفتگی، باران خون بر در و دیوارهای شام، کوفه و خراسان، خونین شدن دیوار بیت المقدس و سرازیر شدن خون از دارالعماره تصریح شده است و از اتفاقات پس از قتل امام حسین(علیه‌السلام) پرده برداشته است.[8]

 

سربریده و تلاوت قرآن

یکی از کرامت‌های شگفت شهادت امام حسین(علیه‌السلام) و از کرامات آن حضرت، تلاوت قرآن از سوی سر بریده وی بر فراز نیزه است. این داستان برای نخستین‌بار از سوی محمد بن منکدر از زید بن ارقم که هر دو از راویان اهل‌سنت هستند، نقل شده است، زید بن ارقم از اصحاب به شمار می‌رود و در جلسه ابن‌زیاد، هنگام ورود و حضور اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نیز حضور داشت و بر اهانت‌های ابن‌زیاد، به‌ویژه به چوب بستن سر بریده امام حسین(علیه‌السلام) و اعتراض کرد. محمد‌بن‌منکدر نیز از جمله تابعان شمرده می‌شود.
محمد‌بن‌منکدر از زید بن ارقم نقل می‌کند که در طبقه بالای اتاق با مغازه‌ای در بازار کوفه نشسته بودم. ناگهان سروصدای بی‌سابقه‌ای از بیرون به گوش رسید. خود را کنار پنجره رسانده، به بیرون نظاره کردم. دیدم سرهای بریده شهدای کربلا، پیشاپیش و اسیران کربلا در عقب کاروان در حال عبور هستند. در میان سرهای بریده، سر بریده‌ای که با لحن خوش و صوت عالی قرآن تلاوت می‌نمود، توجهم را جلب کرد. دقت کردم، آیه مورد تلاوت این بود: «أم حسبت أن أصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا.»[9] سر بریده‌ای که این آیه را تلاوت می‌کرد، رأس مبارک اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) بود.[10]
در جریان حضور اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در مجلس یزید در شام و سوء‌رفتار او با اسیران، به‌ویژه سر بریده سید الشهداء نیز گزارش شده است که سر مبارک، به تلاوت آیاتی از قرآن مجید پرداخت، از جمله «رو سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون».[11] در موارد دیگر، از جمله پس از بریده شدن یا در طول مسیر به کوفه و شام نیز، قرآن خواندن سر بریده امام حسین(علیه‌السلام) گزارش شده است.[12]

 

نمایش پی نوشت ها:

[1]. محمد‌بن‌جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 4 ص 330 و ج ۵ ص ۲۵۴، ۲۵۵؛ احمد‌بن‌اعثم کوفی، الفتوح، ج ۵، ص ۱۳۶؛ سید محمد طاهر شافعی، مناقب اهل‌بیت از دیدگاه اهل‌سنت، به اهتمام و مقدمه سید ناصر حسینی میبدی، ص 406.
[2]. احمد‌بن‌اعثم کوفی، پیشین، محمد‌بن‌جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 348؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج 8 ص 206.
[3]. عبد الرحمان سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص ۲۰۸؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۱۱۱۱ ابوالحسن الاربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، ج ۲، ص ۲۶۷؛ سید محمد طاهر شافعی، مناقب اهل‌بیت از دیدگاه اهل‌سنت، به اهتمام و مقدمه سیدناصرحسینی میبدی، ص 156-155.
[4]. تاریخ الخلفاء، ص ۲۰۸.
[5]. محمد‌بن‌جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص ۳۹۳.
[6]. تاریخ الخلفاء ص ۱۲۰۷ کشف الغمه، ص ۳۶۸.
[7]. همان ص 408؛ عبدالرحمان سیوطی، پیشین، ص 207؛ ابن‌عساکر، تاریخ دمشق، ج 14، ص 230.
[8]. همان کی تفصیل آن در بخش عزاداری گذشت، این سعد افزون بر موارد متعددی از رخدادهای غیر
طبیعی که پس از حادثه مطبم کربلا به وقوع پیوسته، جریان سنگ‌باری از آسمان، خون‌باری از آسمان در صحراها تا حدی که مقداری خون در درون خیمه‌ها جمع گردید و موارد دیگر را یاد‌آور شده است، جالب‌تر آنکه راویان این مطالب، عمدناً بصری یا شامی هستند که عثمانی الهوا بوده‌اند نه شیعه، گمنام یا معتدل (ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج 14، ص 225-229؛ سید محمدطاهر شافعی، پیشین، ص 407)
[9]. کهف (۱۸)، ۹.
[10]. ابن‌عساکر، تاریخ دمشق، ج 60، ص ۳۷۰، سید محمد طاهر‌هاشمی شافعی، پیشین، ص ۴۰۸.
[11]. تفصیل این کرامات و حوادث خارق عادت که نشان‌دهنده عظمت امام حسین نزد اهل‌سنت و سنگینی رخداد سترگ شهادت او و یارانش در روز عاشورا است، در مقتل الحسین ابن مسعد وجود دارد که در دهه اخیر قرن حاضر، به دست مرحوم عبد العزیز طباطبایی احیا و چاپ شده است
[12]. در بحار‌الأنوار علامه محمد باقر مجلسی نیز موارد فوق به نقل از اهل‌سنت نقل شده است.

منبع: کتاب انقلاب کربلا از دیدگاه اهل‌سنت؛ عبدالمجید ناصری داوودی؛ انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)؛ سال 1390 ش.
نسخه چاپی