چرا حدیث نصب حضرت علی(ع)، اشتهار ندارد؟
وقتی نوبت به مسئله امامت می‌رسد، نباید در عمل به روایات فرقی قائل شوند
 
چکیده
شیعه مدعی علم و آگاهی اصحاب از اصل نصب است؛ اما آنان با مشاهده نصوص امامت به تأویل و توجیه آن‌ها پرداختند؛ پس نصی صورت گرفته و آن نیز معلوم و اشتهار یافته، لکن اهل‌سنت به تأویل آن‌ها دست یازیدند.

تعداد کلمات 1345/ تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
 چرا حدیث نصب حضرت علی(ع)، اشتهار ندارد؟
یکی از شبهات قدیمی و معروف اهل‌سنت این است که اگر از طرف پیامبر(ص) برای امامت حضرت علی(ع) حدیث و نصبی صورت می‌گرفت، آن نزد مسلمانان صدر اسلام معروف و آشکار می‌شد و نسل‌های بعدی نیز آن را گزارش می‌کردند، اینکه چنین شهرتی و به تعبیر قدما «نص‌جلی» وجود ندارد، از آن عدمش استنتاج می‌شود.
در تحلیل این شبهه، نکات ذیل قابل توجه است:
 

الف. توجیه نص توسط بعضی صحابه

اگر بپذیریم که این ادعا – از طرف پیامبر(ص) برای امامت حضرت علی(ع) نصی، آن هم به صورت مکرر صورت می‌گرفت، معلوم می‌شد – ادعایی صحیح است، باید گفت شیعه مدعی علم و آگاهی اصحاب از اصل نصب است؛ اما آنان با مشاهده نصوص امامت به تأویل و توجیه آن‌ها پرداختند؛ پس نصی صورت گرفته و آن نیز معلوم و اشتهار یافته، لکن اهل‌سنت به تأویل آن‌ها دست یازیدند.
 

ب. امکان اختفا

محتمل است با وجود نص به امامت، حضرت علی(ع) از ناحیه پیامبر(ص) این امر برای اکثریت مردم صدر اسلام مخفی بماند و این خفا امر محالی نیست، چرا‌که برای آن نظیر نیز هست، مانند چگونگی وضو گرفتن پیامبر و بعضی احکام فقهی دیگر که شیعه و سنی هرکدام مدعی نظر خاصی است یا خودِ فرق چهارگانه فقهی اهل‌سنت در بعضی احکام فقهی منتسب به پیامبر(ص) با اختلاف نظر مواجه‌اند.
ادعای فوق را رویکرد خلیفه اول و خلفای بعدی در منع کتابت حدیث نبوی تقویت و تایید می‌کند؛ خلیفه اول با بهانه‌های مختلف مانع نقل احادیث پیامبر(ص) شد؛ دلیل مهم آنان شعار معروف «حسبنا کتاب الله» بود، در حالی که همان کتاب، تبیین دین را به پیامبر(ص) تفویض نموده بود: «لتبیّن للناس».[1]
خلیفه دوم به جمع‌آوری احادیث نبوی و آتش زدن آن‌ها دستور داد و این راه سخت‌گیری را به حدی رساند که برخی از محدثان مانند ابن‌مسعود، ابودرداء و ابومسعود انصاری را زندانی نمود.[2]
این روش در دوران بعد نیز به شدت ادامه داشت. معاویه در نامه‌ای به استانداران خود دستور داد هرکس در فضل علی(ع) و اهل‌بیت حدیثی را نقل کند، خونش هدر است.[3]
آیا با این اوضاع، می‌توان انتظار داشت احادیث امامت و خلافت در منابع تسنن، به صورت شیوع نقل و گزارش شود؟
پس اختفای یک امر برای اکثریت بر نفی و عدم آن از حیث منطقی دلالت نمی‌کند.
با رجوع به تاریخ، این احتمال تقویت می‌شود؛ چنان‌که بعد از جریان سقیفه حضرت علی(ع) به بعضی انصار، مانند بشیر‌بن‌سعد، نصوص پیامبر(ص) درباره امامت خویش را یادآور و خواهان بیعت آنان با خودش می‌شد که حضرت در جواب می‌شنوید که اگر این نصوص را قبلاً به ما یادآور می‌شدی ما با تو بیعت می‌کردیم.[4]
 

ج. وجود انگیزه‌های سیاسی در مسئله امامت

در نکته پیشین اشاره شد که در مسائل عبادی و تعبدی مثل کیفیت وضو پیامبر(ص) اختلاف رای وجود دارد، با آنکه وضو حضرت در ملأعام انجام می‌گرفت. بر احتمال اختفا باید اضافه کرد که اگر مسئله مورد نزاع یا نص، یک مسئله سیاسی و دنیوی باشد و با منافع سیاسی و اجتماعی کلیدی و حیاتی اشخاص، بلکه قبائل یا منطقه‌ای گره خورده باشد، انگیزه اختفا و محافظه‌کاری بیشتر می‌شود.
روشن است مسئله خلافت و زمام‌داری از اینکه از کدام شهر یا قبیله یا شخصی باشد، دارای منافع بی‌شماری برای طیف خاص خواهد بود؛ لذا انکار نص یا توجیه آن به نفع خود، در این‌گونه مسائل احتمال بیشتری را به سوی خود جلب می‌کند.
علاوه بر آن، با روی کار آمدن حکومتی که مدعی فقدان اصل نص و نصب در حوزه امامت بود، اکثریت راویان به راحتی نمی‌توانستند از ترس حکومت وقت، حقایق را نقل و گزارش کنند و لذا اختفای امر نص دارای دواعی و انگیزه‌های زیادی بود.

 

بیشتر بخوانید: آیا نصّ صریحی بر امامت امام علی (ع) هست؟

 

د. اعتراف حضرت علی(ع) و بعض صحابه به نص

نکته آخر این‌که اهل‌سنت که به عدالت صحابه حکم می‌دهند، چگونه درباره حضرت علی(ع) و بعضی صحابه دیگر مانند ابوذر، سلمان، ابن‌عباس، ابوایوب انصاری، عمار، یاسر، خزیمه، ابی‌بن‌کعب، عثمان‌‌بن‌حنیف و غیره حکم می‌کنند که آنان مکرر به اصل نصب امامت تاکید داشتند. در صفحات گذشته به تکرار روایت‌هایی از حضرت علی(ص) – که پیامبر(ص) وی را معیار حق و عدالت توصیف نموده است – درباره نص امامت گزارش شد. نصوص صحابه درباره اصل نصب در صفحات آینده خواهد آمد.
اهل‌سنت باید تکلیف خود را روشن نمایند که ادعاهای حضرت علی(ع) و دیگر صحابه درباره نص، آیا امر واقعی و راست است یا نه؟
اگر امر واقعی و صادق باشد، ادعای شیعه ثابت می‌شود؛ اگر – العیاذ بالله – امر واقعی نباشد، آیا آنان – العیاذ بالله – راست نمی‌گویند؟ این مبنا با مبنای اهل‌سنت درباره عدالت صحابه چگونه سازگار است؟!
باری اهل‌سنت در پاسخ این سوال‌ها نهایت به گزینه توجیه و تأویل عقب‌نشینی خواهند کرد و ما در نقد این توجیهات گفتیم که آن‌ها واقعاً توجیه‌اند، نه حل قضیه و مشکل؛ آن‌ها اجتهاد در مقابل نص‌اند که تنها برای اینکه بین خلفای چهارگانه به نوعی به جمع آنان بپردازند، مفید برای خودشان خواهد بود و دارای مبنای علمی نیست.
 

ه. تفکیک امامت و خلافت

نکته ظریفی که باید به آن نگاه ویژه‌ای داشت، بحث ابعاد و شاخه‌های امامت است. ما در بحث تعریف امامت به زوایا و ابعاد مختلف آن مانند مرجعیت علمی و دینی و ولایت معنوی و سیاسی و اجتماعی اشاره داشتیم؛ اگر به فرض محال ادعای اختفای نص و نصب امامت را بپذیریم، آن به قلمرو سیاسی و اجتماعی امامت، یعنی بحث حکومت و خلافت منحصر خواهد شد. اما بر قلمرو مهم دیگر امامت، یعنی مرجعیت علمی و دینی – که امروزه نیز مطرح و قابل استناد همه مسلمانان است – نصوص متعدد و متواتری، مانند حدیث ثقلین در منابع فریقین وارد شده است که نمی‌توان آن را انکار یا توجیه کرد.
بنابراین اهل‌سنت و منکران اهل نص حداکثر مدعی عدم نصب در امامت به معنای خلافت و حکومت می‌توانند باشند، اما امامت در معنای مرجعیت علمی و دینی و ولایت معنوی را نباید انکار کنند و آنان امروزه باید سیره نظری و عملی حضرت علی(ع) را معیار حق و حجت‌الاهی تقلی نموده و به آن ملتزم باشند، چراکه منابع خودشان از چنین نصوصی مملو است؛ از این منظر وقتی ما به امامت نگاه کنیم بین شیعه و سنی باید در تمسک به سیره حضرت علی(ع) و حجیت آن اتفاق نظر وجود داشته باشد و اختلافشان تنها درباره حکومت حضرت علی(ع) و دیگر خلفاست که آن امروزه، ثمره عملی ندارد. از این لحاظ بوده است که بعضی مراجع شیعه مانند آیت الله بروجردی – بنا به گفته بعضی شاگردان وی – بیشتر به حدیث ثقلین (مبنای مرجعیت علمی و دینی) و نه غدیر تمسک می‌کردند.[5]
 

و. دلالت نکردن عدم اشتهار بر عدم

اگر فقدان اشتهار نص و نصب حضرت علی(ع) بر امامت را بپذیریم، باز از آن عدم امامت آن حضرت ثابت نمی‌شود، چرا که اگر ما آیات و روایات نبوی را حجت و معتبر بدانیم، باید به مجرد صدور آن هرچند به صورت یک روایت و عدم اشتهار آن را معتبر و حجت شرعی و الاهی بینگاریم. اینکه اهل‌سنت می‌گویند نصب علی(ع) مشهور نشده است، بهانه‌ای بیش به نظر نمی‌رسد؛ آنان به روایات هر چند واحد و ضعیف پیامبر(ص) در عرصه‌های دیگر مانند مستحبات عمل می‌کنند، اما وقتی نوبت به مسئله امامت می‌رسد نباید در عمل به روایات فرقی قائل شوند.
 

ز. عدم ملازمه ترک نص با کفر

یکی از ادله مهم اهل‌سنت در انکار نص و شهرت آن، بر حذر داشتن خود از تکفیر صحابه بود. در این باره باید گفت:
اولاً، اگر واقعاً اصل نصبی وجود دارد، نباید از واقعیت فرار کرد و به لوازم آن نیز باید ملتزم شد. اینکه چون عده‌ای خاص، به نص عمل نکردند، نمی‌تواند بر عدم نص یا عدم اشتهار آن دلیل باشد.
ثانیاً، می‌توان به جمع آن دو، یعنی التزام به ورود نص و شهرت آن و نیز عدم تکفیر صحابه پرداخت؛ به این صورت که صحابه با وجود علم به ورود نص، نه به انکار بلکه به توجیه آن پرداختند.
ثالثاً، شیعه برای ورود نص آیات و روایات متعدد و متواتری با اسناد مختلف از طریق فریقین گزارش می‌کند که ادعای عدم اشتهار نص را باطل می‌کند که پیش‌تر گزارش شد.

 

نمایش پی نوشت ها:

[1] نحل: 44.
[2] ر.ک: شمس الدین ذهبی، تذکره الحفاظ، ج1، ص7 و 2 ؛ متقی هندی، منتخب الکنز (مندرج در حاشیه مسند احمد، ج4، ص64).
[3] شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، ج3، ص15و16.
[4] همان، ج6، ص12و11.
[5] ر.ک: محمد واعظ زاده خراسانی، مجله کتاب نقد، تابستان، 1380، ش19، ص27؛ مجله نهج‌البلاغه، ش4و5، ص194؛ ندای وحدت، ص251 به بعد.

منبع: کتاب پاسخ به شبهات کلامی، دفتر چهارم: امامت؛ محمد‌حسن قدردان قراملکی؛ پژوهش‌گاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
نسخه چاپی