دل‌های عاشقان خدا، جام‌های شراب ربوبیست
جایگاه دل و قلب از منظر عارفان مسلمان
 
چکیده
«خدا» بین انسان و «دل انسان» که همان حقیقت انسان است، یعنی بین خودش و خودش حائل مى‌شود، و از خودش به خودش نزدیک‌تر است. خداوند می‌فرماید: «أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»[1]؛ خدا در میان شخص و قلب او حائل مى‌شود (و از اسرار درونى همه آگاه است). عرفاى اسلامى روى «قلب» و ادراکات آن تکیه فراوان دارند. نزد یک عارف مسلمان و محقق عاشق «دل‌آگاه» جایگاهی بسیار برتر از عقل فلسفى دارد تا جایی که عرفا، عقل استدلالی را با چشم تحقیر مى‌نگرند و راز معرفت را در قلمرو قلب که سر‌و‌کارش با کشف‌و‌شهود است، و نه با تجربه و برهان‌؛ یعنی آن سوى راه عقل مى‌جویند. «دل» یک لطیفۀ معنوى است و حقیقت انسانیت هم همان است. این همان چیزى است که شاعران عارف مسلک، مانند حافظ(ره) و عطار(ره) از آن تعبیر به «جام جم» یا «جام جهان‌بین» مى‌کنند؛ چیزی که در آن همه چیز، چنان‌که هست، جلوه دارد و لطف و صفاى آن، هر حقیقت را چنان که هست منعکس مى‌کند. ارزش و اهمیت قلب و دل در عرفان، زمانی خود را جلوه‌گر می‌نماید که متوجه بشویم عرفان مصطلح عبارت است از منصرف ساختن ذهن از ما سوى اللَّه و توجه کامل به ذات حق براى تابش نور حق بر قلب. پس، مراقبت از دل و قلب به خاطر اینکه «محل نزول نور حق» است و اینکه خداوند بین ما و قلب ما حائل می‌شود و «دل‌های عاشقان» او جام‌های شراب ربوبیست، می‌تواند به عنوان رکنی استوار در سلوک روحانی و ابزاری برای ادراک حقیقت وجود مطرح شود که نباید از آن غفلت کرد. در این مقاله به جایگاه دل و قلب از منظر عارفان مسلمان می‌پردازم.

تعداد کلمات 1340/ تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه
دل‌های عاشقان خدا، جام‌های شراب ربوبیست
نویسنده: حمید حنائی‌نژاد


در حقیقت «قلب» همان «جان آدمى» است که با قوا و عواطف باطنیه‌اى که مجهز است، به کارهاى حیاتى خود مى‌پردازد.

«قلب» عضوى است معروف، ولیکن بیشتر در قرآن کریم استعمال مى‌شود. در آن چیزى که آدمى بوسیله آن درک مى‌کند، و به وسیله آن احکام عواطف باطنیش را ظاهر و آشکار مى‌سازد؛ مثلا حب‌و‌بغض، خوف‌و‌رجاء، آرزو و اضطراب درونى و امثال آن را از خود بروز مى‌دهد. پس، قلب آن چیزى است که حکم مى‌کند و دوست مى‌دارد و دشمن مى‌دارد و مى‌ترسد و امیدوار مى‌شود و آرزو مى‌کند و خوشحال مى‌شود و اندوهناک مى‌گردد؛ وقتى معناى قلب این باشد پس در حقیقت قلب همان جان آدمى است که با قوا و عواطف باطنیه‌اى که مجهز است، به کارهاى حیاتى خود مى‌پردازد... از آن‌جایى که خداى سبحان آفریننده این انسان و پدید‌آورنده یک یک اجزاء وجود و ابعاض قوا و ادوات او است، لذا خود او به یک‌به‌یک اجزاء وجود وى و توابع اجزایش محیط است، و به طور حقیقی همه آن‌ها را مالک است، و در آن‌ها به هر صورت که بخواهد تصرف مى‌کند، و از ملک خود و تصرفاتش، هر مقدار که بخواهد به خود انسان واگذار مى‌نماید، و به او تملیک مى‌کند. پس خداى تعالى میان انسان و جزءبه‌جزء وجودش و تمامى توابعش حائل است؛ بین او و قلبش، بین او و گوشش، بین او و چشمش، بین او و بدنش و بین او و جانش، و در آن‌ها هم ب نحوی ایجاد تصرف مى‌کند، و هم به نحوی مالک قرار دادن انسان، که هر مقدار از آن را به هر نحوى که بخواهد به سود انسان تملیک مى‌کند. (طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، 1378ش، ج9، ص 58 با تلخیص)
 

خداى تعالى بر مکنونات «قلب» و سریره انسان‌ها مطّلع است؛ زیرا که علم ازلى او بر تمام اشیاء احاطه دارد.

«وَاعْلَمُوا أَنَ‌ اللَّهَ‌ یَحُولُ‌ بَیْنَ‌ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ‌ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ»‌ اى مؤمنین! بدانید که خدا حائل می‌گردد بین انسان و قلبش، و اینکه شما به سوى او محشور می‌گردید. این آیه نظیر بسیارى از آیات دیگر مثال است، و منتهى قرب حق تعالى را به بنده می‌رساند؛ مثل‌ «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» یا  «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ» و اشاره دارد به این که خداى تعالى بر مکنونات قلب و سریره شما مطّلع است؛ زیرا که علم ازلى او بر تمام اشیاء احاطه دارد و گمان نکنید که چیزى بر علم حضورى و احاطه قیومیت او مخفى گردد. ( امین (بانوی اصفهانی)، سیده‌نصرت، مخزن‌العرفان در تفسیر قرآن، 1361ش، ج5، ص372، با اندکی تصرّف)
 

مراد عرفا از «قلب»، «حقیقت انسان» است.

مراد عرفا از قلب که این همه اوصاف معنوى و عناوین عالى و قواى غیر عادى برایش قائل شده‌اند، نه نفس، روح و عقل به معناى متداول است، و نه آن اندام بدنى و به اصطلاح قلب جسمانى که گفته شد در سمت چپ بدن قرار دارد، بلکه همچنان‌که این جماعت خود تصریح کرده‌اند، منظور از آن جوهر نورانى غیر مادّى و به تعبیرى دیگر، لطیفه ربّانى روحانى است که به این قلب جسمانى تعلّق دارد؛ مانند تعلّق اعراض به اجسام و اوصاف به موصوفات، و آن حقیقت انسان است. و به عقیده آن‌ها، مراد از قلب که در کتاب و سنّت آمده است، همین معنى است‌. (جهانگیری، محسن، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، 1375ش، ص226.
 

 بیشتر بخوانید: قلب یا دل چیست؟


«دل» را براى نظاره جمال حضرت الوهیّت آفریده‌اند.

شهوت و غضب را براى طعام و شراب و نگاه داشتن تن آفریده‌اند؛ پس این هر دو خادم تن‌اند، و طعام و شراب، علفِ تن است. و تن را براى حمّالى حواس آفریده‌اند؛ پس تن، خادم حواس است. و حواس را براى جاسوسى عقل آفریده‌اند تا دام وى باشد که به وى عجایب صنع خداى تعالى بداند؛ پس حواس خادم عقل‌اند. و عقل را براى دل آفریده‌اند تا شمع و چراغ وى باشد، که به نور وى حضرت الوهیت را ببیند، که بهشت‌ وى آن است؛ پس عقل خادم دل است. و دل را براى نظاره جمال حضرت الوهیّت آفریده‌اند؛ پس چون بدین مشغول باشد، بنده و خادم درگاه حضرت الوهیّت است‌. (غزالی، خدیو جم، کیمیای سعادت، 1383ش، ج1، ص20-21)
 

نزد اهل عرفان، «قلب» اسمى از اسماء روح، در رتبه‌اى از مراتب روح است.

«قلب» اسمى است از اسماء روح، در رتبه‌اى از مراتب روح نزد اهل عرفان‌؛ و در مرتبه‌ای که «قلب» نام دارد، دلیلش آن است که منقلب مى‌باشد میان دو روى: یکى به جانب حق تعالى متوجّه است، و استفاضه انوار از آن روى مى‌کند و یکى به جانب نفس حیوانى، که آنچه به طریق استفاضه اخذ کرد، به وى افاضه کند، و روح را در عالم انسانى، اسماء و مراتب است؛ مثل: سرّ و خفا، و روح، و «قلب»، و کلمه، و روع و فؤاد، و صدر و نفس، و عقل؛ چنان‌که او را در عالم کبیر، مراتب و اسماست؛ مثل: عقل اوّل، و قلم اعلى، و نور، و نفس کلّى، و لوح محفوظ، و غیره‌. (شیرازی(بابا رکنا)، مسعود‌بن‌عبدالله، نصوص الخصوص فی ترجمة الفصوص، 1359ش، ج1، ص24 با تصرف)
 

حضرت مصطفى(ص) فرمودند: «دل‌هاى عاشقان امت»، جام‌هاى شراب مهر ربوبیت است؛ هر دل که از مکوّنات صافى‌تر و بر مؤمنان رحیم‌تر، آن دل به حضرتِ عزّت عزیزتر است!

صاحب دل چهار کس‌اند: زاهد است دل او به شوق خسته؛ خائف است دل او با شک شسته؛ مرید است دل او به خدمت کمر بسته؛ محب است دل وى به حضرت پیوسته. به داود پیامبر وحى آمد که: یا داود! خانه که میدان مواصلت ما را شاید (شایسته است) پاک کن و از غیر ما با ما پرداز. داود گفت: خداوندا! و آن کدام خانه است که جلال و عظمت تو را شاید؟! گفت: دل بنده مؤمن، هر کجا خرمن سوخته را بینى در راه جست‌و‌جوى ما که با سوز عشق ما را می‌جوید آنجاش نشان ده، که خرگاه قدس ما جز به فناء دل‌سوختگان نزنند، دل بنده مؤمن خزینه بازار ما است، منزل‌گاه اطلاع ماست، محراب وصال ماست، خیمه اشتیاق ماست، مستقر کلام ماست، گنج خانه اسرار ماست، معدن دیدار ماست، هر چیزى که بسوزند، بى‌قیمت گردد و دل که بسوزد، قیمت گیرد. حضرت مصطفى(ص) فرمود: دل‌هاى عاشقان امت، جام‌هاى شراب مهر ربوبیت است؛ هر دل که از مکوّنات صافى‌تر و بر مؤمنان رحیم‌تر، آن دل به حضرت عزت عزیزتر، زینهار تا عزیز دارى و روى وى از کدورات هوا و شهوت نگاه‌دارى، که آن لطیفه است ربّانى و نظرگاه سبحانى. (‌میبدی، ابوالفضل رشیدالدین، کشف‌الأسرار و عدة‌الأبرار (معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری)، 1371ش، ج4، ص37، با اندکی تصرّف)
 

منابع:

1- طباطبائی، موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ یازدهم، 1378ش.
2 - امین (بانوی اصفهانی)، سیده‌نصرت، مخزن‌العرفان در تفسیر قرآن، ایران، تهران، نهضت زنان مسلمان، چاپ اول، 1361ش.
3 - جهانگیری، محسن، محی‌الدین ابن‌عربی چهره برجسته عرفان اسلامی، ایران، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1375ش.
4 - غزالی، خدیو جم، کیمیای سعادت، ایران، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم، 1383ش.
5 – شیرازی (بابا رکنا)، مسعود‌بن‌عبدالله، نصوص الخصوص فی ترجمة الفصوص، ایران، تهران، مؤسسه مطالعاتی دانشگاه مک گیل، چاپ اوّل، 1359ش.
6 - میبدی، ابوالفضل رشیدالدین، کشف‌الأسرار و عدة‌الأبرار (معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری)، ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم، 1371ش.

پی نوشت:
[1]. انفال: 24.
نسخه چاپی