جشن‌های آتش و آب

گوناگونی و اجزای رسوم کنونی زرتشتیان ایران (1)
 

چکیده
برای هر رسم که شامل مجموعه‌ای از آداب و آیین‌های گوناگون است، می‌توان باطنی قایل شد که در درون مایه‌ی رسم و سبب همین وحدتی است که بین اجزای آن برقرار است. آداب و رسوم در جامعه‌ی زرتشتی از چندین نظرگاه و جهت، شایان بحث و بررسی است. این مقاله به این مبحث می‌پردازد و چگونگی برگزاری مراسم آیین کهن را در جامعه‌ی کنونی زرتشتی با اضافات و افزایه‌هایی به توصیف در می‌آورد.


تعداد کلمات: 4039/ تخمین زمان مطالعه: 20 دقیقه

جشن‌های آتش و آب

نویسنده: فرزانه گشتاسب


 جشن‌های آتش و آب

هر رسم و آیین در عین حال که «واحدهای مستقل» به حساب می‌آید، از اجزایی تشکیل شده است که در زیر نام و معنای آن رسم، با نظمی معین در کنار هم قرار گرفته و مجموعه‌ی واحدی را به وجود آورده‌اند. (2) برای نمونه رسم گاهنبار سفره‌ای دارد که خود دارد که خود دارای جزئیات مفصل است، مکان برگزاری، نیایش‌هایی که خوانده می‌شوند، حضور مردم و موبد، هریک ویژگی‌هایی دارند که خاص این مراسم هستند؛ اما همه‌ی این اجزاء که شکل ظاهری آیین را به تصویر می‌کشند در زیر نام و معنای رسم گاهنبار با هم هماهنگ می‌شوند و به وحدت می‌رسند.
بنا بر این، برای هر رسم که شامل مجموعه‌ای از آداب و آیین‌های گوناگون است، می‌توان باطنی قایل شد که در درون مایه‌ی رسم و سبب همین وحدتی است که بین اجزای آن برقرار است. مشاهده و بررسی شکل ظاهری آیین‌ها، اگر با تعمق و تفکر در معنای آنها همراه نباشد، از پوسته‌ی ظاهری این رسوم فراتر نخواهد رفت.

تفاوت‌هایی که در شکل ظاهری رسوم بین زرتشتیان روستاهای مختلف یزد و یا بین زرتشتیان یزد و کرمان مشاهده می‌شود، گاه بسیار چشمگیر است. بخشی از این تفاوت‌ها به گوناگونی و تغییرات تقویم باز می‌گردد، چرا که آیین‌های زرتشتی بیش از هر چیز به تقویم وابسته است؛ مثلاً نوروز و جشن زیتون که هر دو باید در یک زمان برگزار شوند. نزد زرتشتیانی که تقویم بدون کبیسه را نگاه می‌داشتند، از یکدیگر فاصله گرفته‌اند.
جشن زیتون که جشنی دینی است و باید در پایان زمستان و در پنج روز نخست ماه فروردین برگزار شود، با عقب نشینی تقویم بدون کبیسه، در ماه تیر برگزار می‌شود؛ در حالی که دلیل اصلی برگزاری این جشن، بازگشت ایزد رَپیتون است که پنج ماه زمستان بزرگ را به مراقبت از ریشه‌ی درختان و گرم نگه داشتن آب‌های زیرزمینی می‌پردازد و در آغاز بهار طبیعت، دوباره به روی زمین باز می‌گردد. به این ترتیب این آیین پیش از آنکه به درون مایه‌ی خود وفادار بماند، تابع تقویم دینی باقی مانده است که به راستی نزد زرتشتیان سنتی دارای اهمیت است و نوروز به عنوان جشن ملی و مردمی که دلیل برگزاری آن، یعنی رستاخیز طبیعت، به هیچ دین و مذهب خاصی وابستگی ندارد، با تقویم رسمی کشور همراهی کرده است. هم اکنون نیز برخی از زرتشتیان قدیمی، با این که از تقویم قدیمی بدون کبیسه پیروی می‌کنند، نوروز را بر اساس تقویم رسمی کشور، و مراسم دینی گاهنبار پنجه، دادگاه پنجه و رَپیتون را بنابر تقویم قدیمی خود برگزار می‌کنند.

گوناگونی رسوم دلیل مهم دیگری نیز دارد که به هزار و چهارصد سال تاریخ پرفراز و نشیب زرتشتیان پس از اسلام بازمی‌گردد. آگاهی ما از این دوران نسبتاً طولانی، بسیار اندک است. (3) با محدود شدن زرتشتیان در شهرهای مختلف ایران در سده‌های پس از اسلام، احتمالاً در سده‌ی سیزدهم و اوایل سده‌ی چهاردهم میلادی بود که بازمانده‌ی زرتشتیان ایران در اطراف شهرهای کویری یزد و کرمان سکنی گزیدند (4) و موبدان موبد زرتشتی در ترک‌آبد، روستایی دور افتاده در گوشه‌ی شمال غربی یزد، مستقر شد. از آن به بعد اطلاعی درباره‌ی زرتشتیان سیستان، خراسان و آذربایجان در دست نیست، گویا زرتشتیان نقاط دیگر ایران که توانستند از هجوم مغولان جان سالم به در برند، نزد زرتشتیان یزد و کرمان پناه گرفتند. (5)
تا عهد صفویه در اصفهان نیز بهدینانی می‌زیسته‌اند، اما در قتل عام اصفهان در سال 1699 میلادی، تنها تعدادی از ایشان زنده ماندند که به یزد و کرمان گریختند و در خرمشاه و محمدآباد و تفت ساکن شدند. گروهی از زرتشتیان کرمان نیز در اصل به یزد تعلق دارند، مثلاً مردم جوپار کرمان که اصولاً یزدی هستند. (6)
جشن زیتون که جشنی دینی است و باید در پایان زمستان و در پنج روز نخست ماه فروردین برگزار شود، با عقب نشینی تقویم بدون کبیسه، در ماه تیر برگزار می‌شود؛ در حالی که دلیل اصلی برگزاری این جشن، بازگشت ایزد رَپیتون است که پنج ماه زمستان بزرگ را به مراقبت از ریشه‌ی درختان و گرم نگه داشتن آب‌های زیرزمینی می‌پردازد و در آغاز بهار طبیعت، دوباره به روی زمین باز می‌گردد. به این ترتیب این آیین پیش از آنکه به درون مایه‌ی خود وفادار بماند، تابع تقویم دینی باقی مانده است
بنابراین حدود 700 سال پیش، یزد و کرمان مرکز بهدینانی شد که از تمامی نقاط ایران به آنجا پناه می‌آوردند. این زرتشتیان، آیین‌هایی را از تمام نقاط ایران با خود به همراه آوردند که ما از کم و کیف دقیق آنها آگاهی نداریم. چند سده هم نشینی در بخش‌های محدودی از این سرزمین پهناور، سبب شد مراسمی نسبتاً یکدست پدید آید: اما این یکدستی، نسبی است. در روستاهایی مانند چم، زین آباد، تفت و مبارکه که در فاصله‌ی نزدیکی از هم قرار گرفته‌اند، برگزاری آیین‌ها بیشتر به هم شبیه‌اند تا مثلاً روستاهای شریف آباد و حسن آباد که در فاصله‌ی نسبتاً دورتری از هم قرار دارند. به همین نسبت بین برگزاری آیین‌های دینی در یزد و کرمان تفاوت‌های بیشتری دیده می‌شود.
برای نمونه در روستای چم، زین آباد، تفت و مبارکه در روز جشن مهرگان (روز مهر تا ورهرام) آیینی به نام «گِشت مهرایزد» برگزار می‌شود که هنوز هم زنده است اما در روستاهای دیگر یزد انجام نمی‌شود. در شریف آباد مراسم فرودیگان یا پنجه آخر سال با رسومی خاص مانند ساختن مجسمه‌های گلین به شکل عروسک و شتر و آتشدان و سفید کردن آنها، برگزار می‌شود که در هیچ یک از روستاهای دیگر به یاد نمانده است.

نمونه‌ای دیگر از این نوع تفاوت‌ها در «جشن سده» دیده می‌شود که گویا از قدیم، دو تاریخ برای آن وجود داشته است، یکی صد روز پیش از اول فروردین و بازگشت ایزد رَپیتون و دیگری صد روز پس از اول آبان و رفتن ایزد رَپیتون. نخستین سده که در روز اَشتاد و آذرماه از تقویم قدیم زرتشتی برگزار می‌شد، در روستاهای مختلف نام‌های گوناگونی داشت، اهالی شریف آباد آن را «هیرُمبا» (7)، مردم اله آباد و نرسی آباد آن را «هیبیدُگ» (8) و بهدینان خرمشاه این جشن را «شاخ شاخ دُربند» می‌نامیدند؛ و متأسفانه از برگزاری آن در روستاهای دیگر اطلاعی در دست نداریم. اکنون تنها اهالی روستای شریف آباد «هیرُمبا» را صد روز مانده به اول فروردین برگزار می‌کنند و بقیه‌ی بهدینان یزد و کرمان جشن سده را صد روز پس از اول آبان، یعنی در روز دهم بهمن به جای می‌آورند.
بجز زمان برگزاری آیین‌ها، سفره‌ای که هنگام برگزاری آیین گسترده می‌شود، بوی و برنگ که در هنگام مراسم تهیه می‌شود، مردمی که در مراسم شرکت می‌کنند، خیراتی که در مراسم دهش می‌شود و مکان برگزاری رسم از مهم‌ترین اجزای هر آیین زرتشتی هستند که در این مقاله به گوناگونی جزئیان آنها پرداخته می‌شود.


الف. سفره و نمادهای مادی امشاسپندان

همانطور که زرتشتیان امروز معتقدند، آنچه که بر روی سفره‌های ایین زرتشتی قرار می‌گیرد، با نمادهای مادی امشاسپندان رابطه دارد. بویس از قول کشاورزی سالخورده از اهالی مزرعه کلانتر، رستم بلیوانی از شریف آباد و دستور خسرو جمشید موبد، از یزد، درباره‌ی حضور نمادین امشاسپندان در آیین‌های زرتشتی چنین گزارش کرده است: موبد و اوستایی که او می‌خواند به اورمزد، شیر به بهمن، آتش به اردیبهشت، ظرفهای فلزی به شهریور، زمینی که روی آن مراسم برگزار می‌شود و موبد روی آن می‌نشیند به سپندارمذ، آب به خرداد، آب به خرداد، نان و میوه‌ها به امرداد تعلق دارند. (9) در سفره‌ی گاهنبار که جشن بزرگداشت آفرینش جهان است، همه‌ی این نمادها وجود دارد.
از میان این نشانه‌ها، «آتش و آب» در تمامی مراسم شادی و سوگواری حاضر است، حتی در گاهنبار توجی (10) که در واقع جشن خوانی است و به قول بانو پشوتن «شیر و شراب و میوه و بوی برنگ واجب نیست»، آتش و آب پاک حتماً باید وجود داشته باشد. (11) در پایان مراسم هنگامی که نیایش پایانی یعنی «همازور دهمان» خوانده می‌شود، دهموبد آفرینگان آتش را در میان مردم می‌گرداند و همه‌ی افراد حاضر در مراسم با گفتن جمله‌ی «هماروز بیم»، دست‌ها را به سوی آفرینگان بلند می‌کنند و سپس به سوی صورت خود می‌برند و به این ترتیب با موبدی که مراسم را به جای آورده و برای اهورامزدا و جلوه‌های مادی و مینوی او «زوهر» پیشکش کرده است، همازور (=هم زوهر) می‌شوند. آتش آیین‌های نیایش خوانی مانند گاهنبار، فروردیگان، مراسم درگذشتگان و سده را، پس از مراسم باید به آتشکده برد و با آتش بهرام هم پیوند کرد. این رسم هنوز در روستاهای یزد برای آتش آخرین شب پنجه انجام می‌شود، ولی برای مراسم دیگر مانند گاهنبار و مراسم درگذشتگان از یاد رفته است.

آبی که برای سفره آیین‌ها استفاده می‌شود، حتماً باید پاک و دست نخورده باشد، کسی از آن نچشیده باشد و از محلی پاک مانند جوی آب روان یا سرچشمه‌ی قنات تهیه شده باشد. 
ظرف آب را پیش از این، سه بار با خاکستر و سپس با آب می‌شستند تا پاک شود. امروزه از آب لوله کشی استفاده می‌شود ولی هنوز هم سالخوردگان ساکن روستاها، ظرف را سه بار می‌شویند و سپس آن را از آب پر می‌کنند و بر سفره می‌گذارند. ظرف آبِ پاک در قدیم حتماً روزین (آلیاژی از روی) بود، که امروزه بسیار کمیاب است و نسل جدید، آب را در لیوان یا ظرف‌های شیشه ای، چینی یا استیل می‌ریزند. برخی از زرتشتیان در مراسم گاهنبار و درگذشتگان، در کناب آب ساده، شربت (آب همراه با شکر و گلاب و تخم شربتی) و گاهی برای مراسم درگذشتگان چای هم بر سفره قرار می‌دهند که به نظر رسم‌های جدید است. در کرمان برای مراسم گاهنبار، روی آب ساده و پاک برگ‌های آویشن و گل سرخ می‌پاشند که نشانه‌ی شادی و خوش یمنی است. در مراسم شادی مانند عروسی، سدره پوشی و نوروز به جای آب ساده، گلاب استفاده می‌شود و همه کسانی که در این شادی‌ها شرکت دارند، پس از مراسم دست و روی خود را با گلاب معطر می‌کنند و شربت گلاب می‌نوشند.

ظرف‌هایی که در قدیم برای سفره‌های آیینی استفاده می‌شدند، حتماً از جنس مس یا آلیاژی از روی بودند. بهدینان بر این باورند که «ظرف روزین و مسین پاک است و ناپاکی را به خود نمی‌گیرد». آب و شراب را حتماً در ظرف روزین می‌ریختند و میوه و خوراکی‌های دیگر را در سینی و ظرف‌های مسی قرار می‌دادند. باور به پاک بودن فلزان نسبت به جنس‌های دیگر در شایست ناشایست نیز آمده است؛ زر با یک بار شستشو، سیم با دو بار، آهن با سه بار، فولاد با چهار بار، سنگ با شش بار شستن از آلودگی نسا پاک می‌شود. (12)
میوه‌هایی که بر سفره قرار داده می‌شوند، نماد مادی امشاسپند امرداد و معمولاً میوه‌های فصل‌اند. بویس اشاره کرده است که بهدینان سعی می‌کنند انار و به در بین میوه‌ها موجود باشد. (13) زرتشتیان ایران به این میوه‌ها «وَدرین» (14) می‌گویند. (15) غیر از میوه‌های تازه، یک سینی شامل هفت جور میوه خشک هم در سفره‌های آیین زرتشتیان وجود دارد که «لُرک» (16) نامیده می‌شود. لُرک هم نماد آفرینش گیاهی بر سفره است و هم خیرات اصلی بیشتر آیین‌ها مانند گاهنبار، مراسم درگذشتگان و جشن‌ها را تشکیل می‌دهد و چون با کلام اوستا تقدیس می‌شود، سپندینه و برکت بخش است. 

بویس از قول موبد خداداد نیروسنگی نقل می‌کند که لرک باید شامل سنجد، خرما، کشمکش، گردو، بادام، زردآلوی خشک، آلو و توت باشد. به نظر او سنجد بسیار مهم است. 
شاید به این علت که درختان سنجد در کنار نهرهای آب روان رشد می‌کنند و میوه‌های بسیار می‌دهند. (17)
لرک مراسم شادی، مانند عروسی و سدره پوشی با لرک گاهنبار و مراسم درگذشتگان متفاوت است و در آن نقل و شیرینی سفید هم وجود دارد. امروزه در لرک مراسم شادی به جای خشکبار از بادام و پسته بوداده استفاده می‌کنند و انواع نقل و شیرینی‌ها را هم به آن می‌افزایند. زرتشتیان کرمان بادام و پسته‌ی پوست گرفته را که با محلول شکر غلیظ آمیخته و خشک کرده‌اند، به لرک‌های عروسی و سدره پوشی می‌افزایند.
نان تازه در سفره‌های آیینی اهمیتی ویژه دارد. بهدینان بر این باورند که در مراسم درگذشتگان و برای یادآوری فره‌وشی آنان، باید بوی نان تازه در خانه بپیچد. برای آن که بوی نان بهتر و بیشتر باشد، روی آن سبزی‌ها و دانه‌های خوش بو مانند کنجد، بادیون، سیاده دانه و گل خشت می‌ریزند. در مراسم فرودیگان مثل نان آگِنجَه که نان زرد هم گفته می‌شود، نان بی‌پیاز و نان شیر درست می‌کنند که بسیار خوش بو و خوش طعم‌اند. (18) برای سفره‌ی نیایش، حتماً نان کامل و بزرگ تهیه می‌شود و نانی که برای خیرات می‌پزند، معمولاً نانی کوچک است به نام «لووُگ» (19) که تقریباً به اندازه‌ی نصف نان بزرگ است. لووگ را حدود صد سال پیش، از جو درست می‌کردند ولی در دوره‌ی متأخر تمامی آنها از آرد گندم درست می‌شوند و احتمالاً در ایران جایگزین نان «درون» شده است که به اندازه کلوچه‌های کوچک و بدون خمیرمایه تهیه می‌شد و سنت پختن آن در مراسم آیینی فراموش شده بود. (20) «کماچ» نان دیگری است که برای سفره‌های آیینی پخته می‌شود و در جشن‌هایی مانند جشن نوروز، آن را شیرین‌تر و با گلاب و هل خوش طعم‌تر می‌کنند.

شاخه‌ای از گیاهان همیشه سبز مانند مورت و سرو، از دیگر نمادهای آفرینش گیاهی در سفره است. این دو گیاه نزد زرتشتیان، نماد سرسبزی زندگی جاودانگی است، اما کاربرد آنها در مراسم مختلف تفاوت دارد. معمولاً در جشن و شادی از شاخه‌های درخت سرو، و در مراسم درگذشتگان از شاخه‌های مورت استفاده می‌شود. سبز کردن دانه نیز همین معنا را دارد و به یاد امشاسپند اَمرداد سبز می‌شود. زرتشتیان قدیمی‌تر در شش چهره‌ی گاهنبار، مراسم سی روزه و سالگرد درگذشتگان، در ظرفی پاک، هفت دانه را سبز می‌کنند و به آن «شِشَه» می‌گویند. سبز کردن سبزه برای نوروز هم بی‌تردید زمانی همانند سبز کردن سبزه برای جشن رَپیتوَن و هَفدُرو بوده است (21) که بعدها به دلیل فاصله گرفتن تقویم بدون کبیسه‌ی زرتشتیان از روزهای آغازین بهار و سال نو، در اجرای آن تفاوت‌هایی پیدا شده است. امروزه بدهینان تنها برای پنجه و هفذور، ششه سبز می‌کنند و در نوروز و آغاز بهار تنها یک نوع دانه می‌کارند. تره تیزک به خاطر بوی خوشی که دارد، از دانه‌هایی است که معمولاً برای پنجه و سفره‌ی درگذشتگان بر روی تنگ سفالی کاشته می‌شود، ولی «سبزه‌ی نوروزی گندم یا ماش و عدس است و تره تیزک قطعاً نیست.» (22)
در کنار شیر که نماد امشاسپند بهمن و آفرینش چهارپایان است، تخم مرغ نیز معمولاً در سفره‌ها وجود دارد. در وَدرینِ مراسم گاهنبار، به تعداد آفرینگان‌ها تخم مرغ می‌گذارند. تعداد تخم مرغ‌ها در مراسم درگذشتگان نیز مهم است، مثلاً در کرمان رسم است که برای مراسم سی روزه، سی تخم مرغ، بیست و سه تا خام و هفت تا پخته و رنگ شده (23) و برای مراسم روزه تنها سه تخم مرغ می‌گذارند.

زمین به عنوان نماد امشاسپندِ سپندارمذ، سفره و پذیرای مهربان و فروتن همه این گیاهان، میوه‌ها، نوشیدنی‌ها و خوراکی‌هاست. در هر آیینی که به فره‌وشی درگذشتگان اختصاص دارد، سفره‌ای سفید بر روی زمین گسترده می‌شود، با این باور و آرزو که روان درگذشتگان همچون رنگ سفید این سفره، رنگ سفیدی که بهدینان بر تن پوشیده‌اند و بر دیوار و زمین خانه پاشیده‌اند، پاک و اشو باشند. در روزهای فروردیگان (گاهنبار ششم) و مراسم درگذشتگان بعد از سی روزه، هر آن چه که برای برگزاری آیین فراهم می‌شود، روی سفره‌ای سفید می‌چینند، اما در پنج چهره‌ی دیگر گاهنبار که هم به یاد درگذشتگان و هم برای تندرستی فرزندان ایشان برگزار می‌شود، همه چیز را در سینی یا ظرف‌های دیگر روی زمین و یا روی فرشی که بر زمین گسترده‌اند، می‌گذارند. در کرمان ظرف‌های روزین شیر و آب و شراب را روی سنگ‌هایی که ویژه مراسم است، قرار می‌دهند.

 

بیشتر بخوانید: زرتشت در یک نگاه


 ب. بوی وبرنگ

این تصویر عامه‌ی مردم که بوی خوش خوراکی‌ها و میوه‌هایی که از وسط به دو نیم شده است، دانه‌های تره تیزک و ظرف ششه که در حال سبز شدن است و چوب صندل و دانه‌های رازیانه‌ای که بر آتش می‌سوزد، سبب شادی روان درگذشتگان است، ریشه در سنت و اندیشه‌ای باستانی دارد. بوهای خوشی که از سوی جنوب می‌وزد، در هادخت نسکِ اوستا، نمادِ این آرزوی بازماندگان است که روان درگذشتگان پس از گذر از جهان خاکی در آرامش و شادی به سر برند. این آرزوی مینوی، در آیین‌ها و مناسک زرتشتی با فراهم کردن فضایی آکنده از بوی خوش نعمت‌های زمینی متجلی و، به رفتاری آیینی و مهم تبدیل شده است.
«زمانی که سومین شب روشن شود، روان مرد پرهیزکار احساس روشن شدن می‌کند و احساس می‌کند که از میان گل‌ها و بوی‌های خوش گذرانده می‌شود. به نظرش می‌رسد که بادی از نیمه جنوبی، از جنوبی‌ترین نیمه بر او وزان است، خوش بو، خوش بوتر از دیگر بادها...». (24)

بوی وبرنگ شامل سه چیز است: سیروسداب، سیرُک و تخم مرغی که در روغن سرخ شده است. قدیمی‌ها در تهیه‌ی موادی که برای بوی و برنگ استفاده می‌کردند، بسیار دقت داشتند که پاکیزه باشد و ترجیحاً فردی زرتشتی و پایبند به رعایت اصول پاکی، آنها را فراهم کرده باشد و اصرار داشتند که بوی و برنگ را زنی آماده کند که مراسم تطهیر آیینی به نام «نُشوه» را به جای آورده است و دارای تن و روانی بسیار پاکیزه است. (25)
رسم بر این بود که نان‌ها و خوراکی‌های دیگر را قبل از شروع مراسم نیایش آماده می‌کردند و بر سفره می‌گذاشتند، اما برای تهیه‌ی بوی و برنگ صبر می‌کردند تا موبد، خواندن آفرینگان را شروع کند. این رسم هنوز پابرجاست، تنها با این تفاوت که بیشتر زرتشتیان سیرُگ‌ها را قبل از مراسم تهیه می‌کنند و سیروسداب را حتماً هنگامی که آفرینگان خوانی آغاز می‌شود سرخ می‌کنند و بر سر سفره می‌آورند. در قدیم برای گاهنبارها به تعداد آفرینگان‌ها، بوی و برنگ تهیه می‌شد ولی اکنون چون به مرور زمان تعداد آفرینگان‌ها برای برخی گاهنبارها بسیار زیاد شده است و برگذاری مثلاً بیست و هفت آفرینگان در یک خانه و در یک روز امکان پذیر نیست، روش‌های گوناگونی برای برگزاری این گاهنبارهای چند آفرینگانی در روستاهای مختلف ابداع شده است.

در گاهنبارهای توجی که به نیت شادی و تندرستی زندگان خوانده می‌شود، به جای سیر و سداب، خوراکی به نام «شوربای سروش ایزد» درست می‌کنند که در آن گیاه سداب و سیر استفاده نمی‌شود و برای ترشی آن نیز به جای سرکه، اغلب آبغوره یا آب انار به کار می‌برند. دلیل آن احتمالاً این است سیر، سداب و سرکه به دلیل بوی تندی که دارند، به مراسم درگذشتگان اختصاص یافته‌اند و در مراسم زندگان استفاده نمی‌شوند. 
سیرُگ نیز اگر به مناسبت شادی و جشن، خیرات شود، روی آن شکر و پودر مغز پسته و هل می‌ریزند، در حالی که برای مراسم درگذشتگان سیرُگ را ساده و بدون شکر بر سفره می‌گذارند.


 پ. مردم و گردهمایی

حضور مردم و همازور شدن با موبدی که نیایش‌های اصلی مراسم را به جای می‌آورد، یکی دیگر از اجزای رسوم زرتشتی است. در رسم گاهنبار، حضور مردم اهمیتی ویژه دارد. زرتشتیان شرکت در گاهنبار را امری واجب به شمار می‌آورند و تمامی صاحب خیران و برگزار کنندگان گاهنبار، در خانه‌ی خود را به روی همه باز می‌گذارند و حضور هم کیشان را مایه‌ی برکت و افزونی خانه‌ی خویش می‌دانند.
این بارو، قدمتی بسیار طولانی دارد و در کتاب‌های پهلوی نیز مورد اشاره قرار گرفته است. گاهنبار تنها مراسمی است که تعداد مردمی که در آن شرکت می‌کنند از تعداد مراسم مهم‌تر است (26) و برگزاری گروهی و دسته جمعی گاهنبار، کرفه بسیار برای تک تکِ برگزارکنندگان به همراه دارد. (27)
در این مورد جشن رَپیتوَن را نیز باید به شش چهره گاهنبار افزود. ویژگی خاص مراسم رَپیتون که هنوز در روزهای آغازین فروردین از سوی پارسیان برگزار می‌شود، این است که یسناخوانی جشن رَپیتون به نام و برای «همه‌ی جامعه‌ی زرتشتی» انجام می‌شود و موبدان نیز همگی با هم، یسنای رَپیتون را به جای می‌آورند(28)؛ بعد از مراسم یسناخوانی، آیین آفرینگان خوانی در سالنی عمومی برگزار می‌شود که همه بهدینان در آن شرکت می‌کنند. (29) در ایران نیز زمانی که این رسم هنوز پابرجا بود، همه‌ی بهدینان برای مراسم این جشن که روز ششم فروردین برگزار می‌شد، وَدرین به خانه موبد یا گاهنبارخانه می‌بردند و بعد از پایان مراسم، بخشی از آن را به عنوان «لقمه‌ی رَپیتون» به خانه بازمی‌گرداندند. پیش از این روز نیز سه تا پنج روز با نیایش اهورامزدا و «روزه‌ی رَپیتون» به استقبال این ایزد می‌رفتند. (30)

این حضور یکپارچه و همگانی مردم باید با درون مایه‌ی جشن‌های گاهنبار و رَپیتون که هفت جشن برای یادآوری و بزرگداشت هفت مرحله‌ی آفرینش جهان است، ارتباط داشته باشد؛ جشن‌هایی که به مناسبت دهش و آفرینش اهورامزدا به عنوان یک بخشش و لطف عام برگزار می‌شود، وجود همه‌ی مردم را نیز طلب می‌کند.
درباره‌ی آیین‌های دیگر مانند آیین درگذشتگان، در نوشته‌های پهلوی آمده است که تعداد مراسم از تعداد مردمی که در رسم شرکت می‌کنند مهم‌تر است. امروزه نیز زرتشتیان، مراسم درگذشتگان خود را با حضور خویشاوندان و اقوام برگزار می‌کنند و بسیاری از بهدینان پس از سال اول، سالگردهای دیگر را به طور خصوصی در خانه‌ی درگذشته انجام می‌دهند یا از موبد می‌خواهند که در خانه‌ی خودش مراسم را به جا می‌آورد.


 ت. داد و دهش و خیرات

داد ودهش و خیرات یکی از ویژگی‌های مراسم زرتشتی است. زرتشتیان چه در شادی و چه در سوگواری، چه در مراسم رسمی و واجب، مانند گاهنبار، فروردیگان و آیین درگذشتگان و چه در رسم‌های خصوصی و غیرواجب مانند نذرها، جشن‌ها و رفتن به زیارتگاه‌ها، سفره‌ی داد و دهش می‌گسترانند. اگرچه هیچ گونه مراسمی هنوز برگزار نشود، به انجمن‌ها و سازمان‌ها یاری می‌رسانند و در کار خیرِ ایشان، هم بهره و هم یار می‌شوند. نمونه‌ای از داد ودهش همگانی، مراسم درگذشت اشوزرتشت است که در روز پنجم دی ماه برگزار می‌شود و خیراتِ آن با مدیریت انجمن زرتشتیان و با کمک و همت مادی و مینوی زرتشتیان تهیه می‌شود.
امروزه تعداد داد و دهش‌های عام و بزرگ که برای نمونه به مناسبت جشن‌ها و یا گاهنبارها برگزار می‌شود، در حال افزایش است؛ حتی بعضی از بهدینان هزینه‌ی برگزاری سالگرد درگذشتگان خود را به انجمن‌ها یا سازمان‌ها اهدا می‌کنند تا صرف امور خیریه یا فرهنگی شود.
در دوره‌های متأخر، بیشتر زرتشتیان یکی از اتاق‌های خانه را به برگزاری مراسم دینی اختصاص داده‌اند و آن را «اتاق پاک» می‌نامند، زیرا مراقبت از پاکی اتاقی که به طور معمول در آن قفل است، نسبت به پسکم مس آسان‌تر است. بهدینان از پسکم مس یا اتاق پاک برای کارهای روزمره استفاده نمی‌کنند، در آن خوراک نمی‌خورند، مبادا که غذای دهن زده و «پرنگین» در این مکان پاک بریزد و از رفت و آمد کسانی که به مفهوم آیینی پاک نیستند، به این محل‌ها جلوگیری می‌کنند.در آفرینگان گاهنبار، دهش و خیراتی که از روی راستی و نیکی برای گاهنبار انجام می‌شود، بر بهدینان واجب دانسته شده و از آن به عنوان «میزد» برای گاهنبار نام برده شده است (31) و از همین متن اوستایی چنین معلوم می‌شود که میزد، بر هر گونه‌ی هدیه‌ی مادی و مینوی دلالت دارد. در ترجمه‌ی پهلوی این نیایش آمده است که اهورامزدا پس از هر مرحله‌ی آفرینش گاهنباری به جای آورد ومیزد پیشکش کرد و میزدی که انسان دهش می‌کند، تکرار همان آیین ازلی است. (32)
دهش خداوند یکتا، آفرینش اهورایی او است؛ به همین مناسبت زرتشتیان در هر یک از چهره‌های گاهنبار، سفره‌ای نمادین به یاد هفت آفرینش می‌گسترند و با یادآوری دهش خداوند، به دهش و خیرات می‌پردازند. اهمیت میزد برای جشن‌های گاهنبار چنان بوده که در نیرنگستان برای توضیح درباره‌ی «روز میزد» (mēzd rōz) واژه‌ی «گاهنبار» به کار رفته است. (33) در شایست ناشایست نیز گاهنبار نوعی میزد شمرده شده است. (34) در نوشته‌های متأخرتر مانند روایات داراب هرمزیار، سفارش شده است که بهدینان هر ماه در روزهای مهر، رشن، بهرام، اشتاد و انارام «میزد کنند» و سفره داد و دهش و خیرات بگسترانند. (35)


 ث. مکان برگزاری مراسم

مکان برگزاری مراسم، یکی از جزئیات مهم هر رسم است. رسم‌هایی مانند یسنا، ویسپرد، وندیداد و واج را حتماً باید در مهر یا پزشنگاه انجام داد و رسم‌های دیگر مانند آفرینگان، فروخشی و ستوم را می‌توان در سالن عمومی یا خانه هم برگزار کرد. پارسیان رسم‌های نخست را «مراسم درونی» و رسم‌های گروه دوم را «مراسم بیرونی» می‌نامند. (36)
زرتشتیان ایران یکی از صفه‌های خانه را که «پسکم مَس» یعنی «صفه‌ی بزرگ» نام دارد، برای مراسم بیرونی اختصاص داده‌اند. ابعاداین صفه بزرگ‌تر از صفه‌های دیگر خانه نیست، بلکه چون مراسم دینی در آن انجام می‌شود و مکانی مهم و مقدس به شمار می‌رود، آن را پسکم مس می‌نامند. این صفه، روی به شرق دارد، چون مشرق و محل طلوع نخستین پرتوهای نور، یکی از رمزهای دین زرتشتی است. توجه به سوی مشرق، در معماری مکان‌های آیینی دیگر، مانند درمهر و دخمه نیز دیده می‌شود.

در دوره‌های متأخر، بیشتر زرتشتیان یکی از اتاق‌های خانه را به برگزاری مراسم دینی اختصاص داده‌اند و آن را «اتاق پاک» می‌نامند، زیرا مراقبت از پاکی اتاقی که به طور معمول در آن قفل است، نسبت به پسکم مس آسان‌تر است. بهدینان از پسکم مس یا اتاق پاک برای کارهای روزمره استفاده نمی‌کنند، در آن خوراک نمی‌خورند، مبادا که غذای دهن زده و «پرنگین» (37) در این مکان پاک بریزد و از رفت و آمد کسانی که به مفهوم آیینی پاک نیستند، به این محل‌ها جلوگیری می‌کنند. این همه مراقبت و دقت برای مکانی است که مراسم بیرون از آتشکده، در آن انجام گیرد، برای مراسم درونی که از نظر آیینی بسیار مهم‌اند، بخشی از آتشکده به نام «پزشنگاه» اختصاص یافته است که در مرتبه‌ی بالایی از تقدس و پاکی قرار دارد و پارسیان به آن پاومحل (38) نیز می‌گویند.


پی‌نوشت‌ها:
1- مطالب اصلی این مقاله با نظم و ترتیبی دیگر با عنوان «تأملی در آداب و رسوم زرتشتیان ایران» پیش‌تر،در سال 1391، در مجله‌ی پژوهشنامه ادیان، س 6، ش 12، صص 157-176 منتشر شد.
2- مزداپور، 1383، ص 147.
3- مزداپور، 1382، ص 51.
4- مزداپور، 1383، ص 54؛ بویس، 1384، ص 195.
5- بویس، 1384، ص 197.
6- مزداپور، 1382، ص 56.
7- hirombā
8- hibidōg
9- Boyce, 1977, pp. 51-52.
10- گاهنبار توجی معمولاً خیراتی همگانی است که با مشارکت و همکاری تعدادی از زرتشتیان در یک مکان عمومی مانند گاهنبارخانه یا درب مهر و در زمانی بجز زمان برگزاری شش گاهنبار اصلی که گاهنبار «چَهرَه» یا «بزرگ» نامیده می‌شود، برگزار گردد. مراسم این گاهنبار از گاهنبار بزرگ مختصرتر است.
11- گفتگوی نگارنده با شادروان بانو پشوتن 87 ساله از یزد، در سال 1387.
12- مزداپور، 1369، صص 39-40.
13- Boyce, 1977, p. 41.
14- YZar. vabrin
15- ودرین یعنی «ورِ درون»، کنار درون (نان آیین)، (نک. سروشیان، 1356، ص 171؛ Boyce, 1977, p. 39؛ 171).
16- YZar. lork
17- Boyce, 1977, p. 38.
18- برای نان آگنجه گوشت و پیاز را با خمیرنان مخلوط می‌کنند و نان پی‌پیاز را با پیه گوسفند و پیاز درست می‌کنند. در نان شیر نیز به جای آب، از شیر برای درست کردن خمیر نان استفاده می‌شود. این نان‌ها خاص مراسم پنجه‌ی آخر سال و مراسم درگذشتگان است (برای آگاهی بیشتر ن.ک. سروشیان، 1381، صص 645-647؛ 222-220. Boyce, 1977, pp).
19- YZar.Juwog
20- ibid
21- برای آگاهی از فلسفه‌ی برگزاری و مراسم جشن رپیتوین و هَفذُور ن. ک. گشتاسب، 1390، صص 25-37.
22- مزداپور، 1383، ص 169.
23- تخم مرغ‌ها را در آب با پوست پیاز و زردچوبه می‌جوشانند تا پوست آنها رنگین شود.
24- میرفخرایی، 1386، ص 62.
25- Boyce, 1977, p. 42.
26- Kotwal & Kreyenbroek. 1995. vol. 2. pp. 30. 32.
27- ibid., vol. 3, pp. 62. 182.
28- Boyce, 1969, pp. 205-206.
29- ibid., p. 208.
30- مزداپور، 1383، ص 156؛ 229-235. Boyce, 1977, pp.
31- Kotwal & Kreynbroek. 1995. vol. 2. pp. 30-32.
32- پورداود، 1310، صص 239-240.
33- Kotwal & Kreyenbroek, 2003, vol. 3, pp. 27-278.
34- مزداپور، 1369، ص 158.
35- Unvala, 1922, vol. 1. p. 361.
36- Modi, 1995, pp. 247-345.
37- «پرنگین» (دری زرتشتی: prengin) واژه‌ای است به گویش بهدینان یزد و کرمان، به معنی «نیم خورده» (سروشیان، جمشید، صص 118، 30)، و به معنی آب با خوراکی است که کسی آن را به دهان برده باشد. ظروف و مواد غذایی برنگین، در سفره‌های آیین استفاده نمی‌شود، همچنین با دست پرنگین یعنی دستی که بعد از خوردن غذا شسته نشده است، به مکان‌های مقدس مانند آتشکده نمی‌روند (Boyce, 1977, p. 67). 
38- موبدان پارسی در مراسم آیینی مانند یسناخوانی از سه واژه برای بیان درجات و مراتب پاکی استفاده می‌کنند: صاف (گجراتی: sāf)، پاک (گجراتی: pāk)، پاو (گجراتی: pāw). نخستین مرحله، «صاف کردن» لوازم قبل از شروع مراسم با خاکستر آتش و آب است. این لوازم بعد از سه بار شستشو با آب، «پاک» می‌شوند و همه‌ی این لوازم و محتویات آنها مانند آب، عصاره‌ی هوم، شاخه انار و نان درون با خواندن اوستا «پاو» می‌شوند که بالاترین درجه‌ی پاکی است (Kotwal.& Boyd, 1999, pp. 141-142).

منابع: 
بویس، مری، (1384)، زرتشتیان، باورها و آداب دینی آنها، ترجمه عسگر بهرامی، تهران: ققنوس. (چاپ ششم).
پورداود، ابراهیم، (1310) خرده اوستا، بمبئی، انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی و انجمن لیگ بمبئی. 
سروشیان، جمشید (1356) فرهنگ بهدینان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران: انتشارات دانشگاه تهران. (چاپ دوم).
سروشیان، مهوش (1381) «خوراک‌های آیینی و سنتی زرتشتیان در ایران»، سروش پیر مغان، یادنامه گشتاسب، فرزانه، (1390) «گاه رَپیتوین، زمان آرمانی در دین مزدیسنی»، زبان شناخت، س 2، ش 2، صص 25-37.
مزداپور، کتایون، (1369) شایست ناشایست، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
ــــ ، (1382) زرتشتیان، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
ــــ ، (1383) «تداوم آداب کهن در رسم‌های معاصر زرتشتیان در ایران»، فرهنگ، سال هفدهم، شماره اول و دوم، پیاپی 49-50، بهار و تابستان 1383. صص 147-179.
میرفخرایی، مهشید (1386) هادخت نسک، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
Boyce, Mary, (1969) "Nō Ruz and the feast of Sade", Praidanom, Studies presented to F. B. J. Kuiper, ed. J. C. Heesterman et al. The Hague. pp. 201-215.
___, (1977) A Parsian Stronghold of Zoroastrianism, Oxford.
Dhabhar, Ervad Bamanji Nasarvanji, (1927) Zand-i Khurtak Avistāk, Bombay.
Kotwal, F. M $ J. W. Boyd, (1991) A Persian Offering. The Yasna: A Zoroastrian high Liturgy, Paris.
Kotwal, F. M. & P. G. Kreynbroek, (1992, 1995, 2003) The Herbedestan and Nerangestan, vols. 1, 2, 3, Paris.
Modi. J. J, (1995) The Religious Ceremonies and Customs of the Parses, Bombay, (2nd Edition. 2nd Reprint).
Unval, M. R. (e.d), (1922) Darab Hormozdyar's Rivaydt, II vols, Bombyay.

منبع مقاله: اخوان‌اقدم، ندا (1396) آرمین‌نامه، تهران: فروهر، چاپ اول.

نسخه چاپی