شریعت موسوی یگانه  شریعت
مسیحیان و مسلمانان مدعی برخورداری از شریعت تازه و کامل ترند.
 
چکیده:
قرطبه، پایتخت خلافت، مرکز فرهگی اروپا به شمار می آمد. حسدای بن شپروت، وزیر یهودی خلیفه اموی قرطبه بود که با یوسف شده پادشاه خزران مکاتباتی داشت. حسدای نخستین بار از زبان بازرگانان خرآسانی از وجود کشور مستقل یهودی آگاه شد.

تعداد کلمات:964 کلمه / تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه

شریعت موسوی یگانه  شریعت
 نویسنده: رضا گندمی نصر آبادی 

ابن میمون اثبات می کند که چیزی تحت عنوان تورات جدید وجود ندارد: دعوتی مانند دعوت آقای ما موسی برای هیچ کس از زمان آدم تا زمان او سابقه نداشته و چنان دعوتی نزد هیچ یک از انبیای ما که پس از وی آمده اند نبوده است. همچنین یکی از اصول شریعت ما این است که هرگز دعوتی پس از آن نخواهد آمد و از این رو معتقدیم که شریعتی دیگر وجود ندارد جز یک شریعت که از آقای ما موسی است. توضیح این مدعا این است که طبق نص کتب انبیا و آنچه در آثار آمده است، همه انبیایی که پیش از آقای ما موسی آمدند، مانند مشایخ قدیم و سام و عابر و نوح و متوشالح و خنوخ، هیچ یک از انسان هرگز به گروهی از مردم نگفته است که خدا مرا به سوی شما فرستاده و به من دستور داده است که به شما این چیزها را بگویم و شما را از انجام دادن برخی از کارها نهی و به انجام دادن کارهای دیگر امر کنم. هیچ شاهدی نمی توان در تورات در تأیید این مطلب یافت. چنان که گفته شد، پیامبران فوق فقط از خدا وحی دریافت کرده اند.
 
هر کدام از ایشان که از فیض بیشتری برخوردار بود مانند ابراهیم، مردم را گرد می آورد  و انسان   را از باب تعلیم و ارشاد به حقیقتی که دریافت کرده  بود، رهنمون می شد، همان قدر که ابراهیم مردم را تعلیم می داد و با دلیل های عقلی برای آنها بیان می کرد که جهان خدایی یگانه  دارد و او همه چیز را آفریده است و نباید این مجسمه ها و چیزی از این آفریدگان را پرستش کرد و از مردم بر این مسئله پیمان می گرفت و آنها را با سخنان خوب و نیکوکاری به سوی خود جذب می کرد نه اینکه روزی بگوید خدا مرا با امر و نهی به سوی شما فرستاده است. او حتی هنگامی که به ختنه کردن خود و پسران و اقوامش مأمور شد، آنان را ختنه کرد، ولی به شیوه انبیا مردم را به سوی آن دعوت نکرد. اما همه انبیای پس از آقای ما موسی واعظان مردم بوده اند و به شریعت موسی دعوت کرده‌اند و کسانی را که از آن روی می گردانده‌اند، تهدید می کرده و به کسانی که بر آن استقامت داشته اند وعده پاداش می داده اند. همچنین معتقدیم این قضیه پیوسته چنین خواهد بود همان‌طور که می خوانیم: « نه در آسمان است » یا در باب ٩  سفر تثنیه آمده است «چیزهای مخفی از آن یهوه خدای ماست و اما چیزهای مکشوف تا به ابد از آن ما و فرزندان ماست تا بگویی کیست که به آسمان برای ما صعود کرده، آن را نزد ما بیاورد  و آن را به ما بشنواند تا به عمل آوریم .. ‌» و بدین گونه باید چیز کامل به نهایت کمال ممکن در نوعش برسد و ممکن نیست غیر آن در همان نوع پدید آید مگر آنکه به حد کمال نرسیده باشد؛ و این نقصان یا از افراط است یا از تفریط مانند مزاج معتدلی که در نهایت اعتدال آن نوع است، زیرا هر مزاجی که از آن اعتدال بیرون باشد، دارای افراط یا تفریط خواهد بود و احکام شریعت چنین است. چنان که در باب اعتدال آمده است: «فرایض و احکام عادله». «عادل» به معنای معتدل است، یعنی آنها عباداتی هستند بدون زحمات و افراط هایی از قبیل رهبانیت و مانند آن و بدون تفریط هایی که موجب سرمستی و غفلت شود و کمال آدمی در اخلاق و افکارش نقصان گیرد مانند احکام امت های پیشین.

  بیشتر بخوانید : بنیادگرایی دینی

قرطبه، پایتخت خلافت، مرکز فرهگی اروپا به شمار می آمد. حسدای بن شپروت، وزیر یهودی خلیفه اموی قرطبه بود که با یوسف شده پادشاه خزران مکاتباتی داشت. حسدای نخستین بار از زبان بازرگانان خرآسانی از وجود کشور مستقل یهودی آگاه شد. از این رو تصمیم گرفت نامه ای به پادشاه خزرها بفرستد. در نامۀ حسدای پرسش هایی دربارۀ کشور، مردم و نوع حکومت و اینکه یوسف از کدام سبط است مطرح شده است. یوسف در پاسخ به حسدای نسب نامه ای ارائه می کند که به اسباط برنمی گردد. یوسف داستان  تغییر آیین نیاکان خود را این گونه توضیح می دهد. بولان از جهانگشایان بزرگ بود که جادوگران و بت پرستان را از کشور خود بیرون کرد. در عالم رویا فرشته‌ای بر بولان پدیدار شد و او را به پرستش خدای یگانه  فرا خواند و وعده داد که اگر وی چنان کند او نیز ‌«ذریۀ بولان را برکت دهد و زیاد گرداند و دشمنانشان را به دست او اسیر سازد و دولت او را تا ابد جاوید دارد».
 هر کدام از ایشان که از فیض بیشتری برخوردار بود مانند ابراهیم، مردم را گرد می آورد  و انسان   را از باب تعلیم و ارشاد به حقیقتی که دریافت کرده  بود، رهنمون می شد، همان قدر که ابراهیم مردم را تعلیم می داد و با دلیل های عقلی برای آنها بیان می کرد که جهان خدایی یگانه  دارد و او همه چیز را آفریده است و نباید این مجسمه ها و چیزی از این آفریدگان را پرستش کرد و از مردم بر این مسئله پیمان می گرفت و آنها را با سخنان خوب و نیکوکاری به سوی خود جذب می کرد نه اینکه روزی بگوید خدا مرا با امر و نهی به سوی شما فرستاده است. او حتی هنگامی که به ختنه کردن خود و پسران و اقوامش مأمور شد، آنان را ختنه کرد، ولی به شیوه انبیا مردم را به سوی آن دعوت نکرد.
ابن میمون در رساله به یمن تا حدی از دیدگاه شمول گرایانه فاصله می گیرد. البته علت این چرخش مشخص است، زیرا او در حالی به نگارش این نامه دست زد که یهودیان یمن فوج فوج به آیین اسلام می گرویدند. ابن میمون در آنجا بر این نکته تأکید دارد که مسیحیت و اسلام خود را مبتنی بر شریعت موسی می دانند و مدعی آوردن دین جدیدی نیستند. این رساله حدود ١١٧٢ م. در پاسخ به پرسش یا پرسش های یعقوب بن ناتل فیومی، رهبر یهودیان یمن، نوشته شده است. یهودیان یمن از یک سو تحت فشار عبدالنبی بن مهدی، حاکم یمن، چاره ای جز انتخاب اسلام نداشتند و از سوی دیگر، ظهور برخی از مدعیان ماشیح یا مسیح موعود در بین یهودیان سبب آشفتگی و دل مشغولی یهودیان راست کیش شده بود. کوتاه سخن آنکه، اگر بخواهیم دیدگاه ابن میمون را در خصوص سایر ادیان بیان کنیم باید گفت اندیشه برگزیدگی نزد ابن میمون محوری نیست.

 منبع :
 رویکرد یهودیت به ادیان دیگر، رضا گندمی نصر آبادی  ، انتشاران دانشگاه ومذاهب ، قم 1394 شمسی

  بیشتر بخوانید :
  ادعای جهان شمولی ادیان
  تکثیر ادیان
  باز خوانی نقش دین در توسعه

 
نسخه چاپی