نظریه‌ی ادبی ادگار آلن پو (قسمت دوم)
بررسی انتقادی نظریه‌ی ادبی ادگار آلن پو
چکیده:
آلن پو در آغاز کار روزنامه نگاری‌اش، که پیک ادبی جنوب را اداره می‌کرد، در این عرصه به شهرت دست یافت. در آن روزگار تلقی رایج از نقد این بود که فردی بافرهنگ، آگاه و کاردان مقاله‌ای خوشخوان و سنجیده بنویسد و جایگاه کتاب یا اثر مورد نظر را تعین کند
 
تعدادکلمات: 1866 کلمه / تخمین زملن مطالعه: 9 دقیقه

نظریه‌ی ادبی ادگار آلن پو (قسمت دوم)
نویسنده: پاولا کوپاچ
مترجم: مسعود جعفری
 
همچنانکه فهرست نوشته‌های آلن پو نشان می‌دهد، او در دوره‌ای که نشریات مختلف را اداره می‌کرد در نوشتن نقد کتاب بسیار فعال و پربار بود. آلن پو در آغاز کار روزنامه نگاری‌اش، که پیک ادبی جنوب را اداره می‌کرد، در این عرصه به شهرت دست یافت. در آن روزگار تلقی رایج از نقد این بود که فردی بافرهنگ، آگاه و کاردان مقاله‌ای خوشخوان و سنجیده بنویسد و جایگاه کتاب یا اثر مورد نظر را تعین کند. از آنجا که آلن پو در انگلیس تحصیل کرده بود به آسانی می‌توانست در چنین جایگاهی قرار گیرد. با این حال، او نیز قادر نبود خود را از حمله‌های مجادله‌آمیزی که به جای اثر به صاحب اثر می‌پردازند و در مطبوعات عامه‌پسند آن عصر رواج داشتند، به کلی برکنار نگه دارد. گهگاه به محض دیدن کمترین شباهتی میان آثار مختلف، نویسندگان‌شان را به سرقت ادبی متهم می‌کرد. بی تردیدی نیست که او با این کارها توان و نیروی فکری خود را در ستیز با نویسندگانی هدر می‌داد که بعدها تاریخ نشان داد که غالباً اهمیت چندانی نداشته‌اند.
 
با همه‌ی این احوال، آلن پو این توفیق را داشت که درباره‌ی نامدارترین نویسندگان و شاعران آمریکایی و انگلیسی قلم بزند. از میان شاعران و نویسندگان نامدار انگلیسی، او به کسانی چون ویلیام وردززورث، ساموئل تیلر کالریج، چارلز دیکنز، تامس کارلایل، ادوارد گیبون، پرسی بیش شلی و لی‌هانت پرداخته است و از میان شاعران و نویسندگان نامدار آمریکایی به هنری لانگ فلو، ویلیام گیلمورسیمز، رالف والدو امرسون، ناتانیل‌هاوثورن و چند تن دیگر. این شاعران و نویسندگان مواد هنری و ذوقی گوناگونی در اختیار آلن پو نهادند که او در جایگاه منتقدی فعال به آن‌ها نیاز داشت. آلن پو در پرداختن به این شاعران و نویسندگان اصول انتقادی خاصی را به کار گرفت که بعدتر در نوشته‌های خود در باب نظریه‌ی انتقادی آن‌ها را پروبال داد و به شیوه‌ای منظم تدوین کرد.
 آلن پو نه تنها در عرصه‌ی نقد بلکه در حوزه‌ی آفرینش ادبی نیز اعتقادی به الهام نداشت. او در تخریب تصویر کلیشه‌ای هنرمندِ نابغه و الهام یافته آن چنان مصمم بود که در یکی از نوشته‌های خود فرایند سخت‌کوشانه‌ی سرودن شعرِ کلاغ را شرح داد. در فلسفه‌ی آفرینش ادبی جزئیات برنامه‌ای تقریباً قالبی را آورده است. بنابر گزارش آلن پو، او نخست طول شعر را با محاسبه‌ی دقیق تعیین کرده، سپس قلمرو موضوعی آن (زیبایی) را مشخص کرده و سپس لحن آن (غمگینانه، همراه با اندوه و افسردگی) را در نظر گرفته است. آن‌گاه به این نتیجه رسیده است که برگردان یا بندِ ترجیع (refrain) هدف مورد نظر او را بهتر برآورده می‌کند. در مرحله‌ی بعد، صداها و حروف مناسب را در نظر آورده و سرانجام عبارت «دیگر هرگز» را واجد خصوصیات موردنظر خود دیده و آن را برگردانِ شعر قرار داده است.
مهم‌ترین کار آلن پو این بود که سعی کرد نقد ادبی را در جایگاه علم قرار دهد. از آنجا که نقد ادبی در قرن بیستم پیشرفتی بدان حد سریع داشته است که اغلب دانشکده‌های زبان انگلیسی دوره‌ها و درس‌هایی خاص در این حوزه ارائه می‌دهند، پافشاری آلن پو بر عینیت نقد ادبی و ماهیت علمی آن ممکن است برای ما چندین عجیب و جسورانه جلوه نکند. اما باید به یاد داشته باشیم که آنچه در نیمه ی نخست و اواسط قرن نوزدهم نقد ادبی به شمار می‌رفت ماهیتی عمدتاً ذهن‌گرایانه و غیرعلمی داشت. در آن دوران منتقدان در بسیاری از موارد آثاری را به دلایل سیاسی و اجتماعی می‌ستودند بی آنکه به امتیازات ادبی‌شان عنایتی داشته باشند. در آن دوران «مرور و معرفی» انتقادی یک اثر می توانست بهانه‌ای باشد برای نگارش مقاله‌ای مستقل در باب موضوعی که در اثر مورد بحث جنبه‌ی فرعی یا اصلی داشت. این موضع غالباً یا دستمایه‌ای برای وعظ و نصیحت می‌شد یا منتقد را به جانب مباحث زندگی نامه‌ای نویسنده‌ی اثر ادبی تمرکز کرد و به تجزیه و تحلیل آن همت گماشت و به این نکته توجه کرد که هر اثر ادبی در ارتباط با مسائلی همچون تأثیر بر خواننده، لحن، سبک، قافیه، آهنگ و غیره ویژگی‌های خاص خود را دارد و به انتظارات متفاوتی پاسخ می‌دهد. بدین‌سان آلن پو نقد ادبی را به جانبی هدایت کرد که به تدریج شکل ادبی متمایز و مشخصی به خود گرفت.
 
آلن پو نه تنها در عرصه‌ی نقد بلکه در حوزه‌ی آفرینش ادبی نیز اعتقادی به الهام نداشت. او در تخریب تصویر کلیشه‌ای هنرمندِ نابغه و الهام یافته آن چنان مصمم بود که در یکی از نوشته‌های خود فرایند سخت‌کوشانه‌ی سرودن شعرِ کلاغ را شرح داد. در فلسفه‌ی آفرینش ادبی جزئیات برنامه‌ای تقریباً قالبی را آورده است. بنابر گزارش آلن پو، او نخست طول شعر را با محاسبه‌ی دقیق تعیین کرده، سپس قلمرو موضوعی آن (زیبایی) را مشخص کرده و سپس لحن آن (غمگینانه، همراه با اندوه و افسردگی) را در نظر گرفته است. آن‌گاه به این نتیجه رسیده است که برگردان یا بندِ ترجیع (refrain) هدف مورد نظر او را بهتر برآورده می‌کند. در مرحله‌ی بعد، صداها و حروف مناسب را در نظر آورده و سرانجام عبارت «دیگر هرگز» را واجد خصوصیات موردنظر خود دیده و آن را برگردانِ شعر قرار داده است. سپس موقعیت‌هایی را در نظر آورده که این برگردان در آن‌ها تکرار شود و این تکرار معقول و متناسب باشد. آلن پو ادعا می‌کند که زمانی قلم را برای نگارش این شعر بر کاغذ نهاده که همه‌ی این مسائل را در ذهن خود سنجیده و تصمیم های لازم را گرفته بوده است. آن‌گاه که شروع به نگارش شعر کرده است نیز ابتدا نه پندی را سروده است که نقطه‌ی اوج شعر به شمار می‌رود. آلن پو بر این نکته پای می‌فشارد که با سرودن بندِ پایانی در اغاز به آسانی توانسته است دیگر بندهایی را بسراید که می‌بایست زمینه‌ساز تأثیر مطلوب بند اصلی و نهایی شعر شوند. فرایندی که آلن پو در باب سرایش شعر خود طرح‌ریزی کرده است با دیدگاه‌های رایج عصر درباره‌ی خلاقیت ادبی سازگار نیست، زیرا مدعی است که خلاقیت دانشی عینی است که می‌توان برای تحقق کامل آن دست به طرح و برنامه ریزی زد. در این نگرش، مفاهیم مرتبط با «نبوغ» که تا آن زمان محور اصلی آفرینش ادبی بودند آشکارا به کنار نهاده شده‌اند.
 
آلن پو در روزگاری نقد و معرفی کتاب می‌نوشت که نویسندگان آمریکایی درصدد بودند ادبیاتی متمایز از تأثیر ادبیات انگلیس پدید آورند، اما او از همراهی با این شور ناسیونالیستی سرباز زد. نویسندگان آمریکایی را به صرف آمریکایی بودن نستود و از ادبیات خارجی به صرف بیگانه بودنِ آن انتقاد نکرد و حتی تا آنجا که پیش رفت که اعلام کرد اغلب آثار ادبی انگلیس از آثاری که در ایالات متحد آمریکا خلق می‌شوند بهترند. البته این داوری عملی ضد ملی نبود، بلکه پای‌بندی او را به معیارهای هنری و ادبی مقدم بر علایق اجتماعی یا ملی نشان می‌داد. واقعیت آن است که آلن پو سرسختانه معتقد بود که نوشته‌های انتقادی‌اش صرفاً به مسائل جمال‌شناسی و ادبی می‌پردازند و و از همین رو ترجیح می‌داد آنچه در پیک ادبی جنوب نوشته، نه به اصطلاح رایج آن روز «مرور و معرفی» بلکه ملاحظات انتقادی نامیده شود. در مجموع، آلن پو سعی داشت در تحلیل و بررسی آثار ادبی بی طرفانه عمل کند، اما با این حال همواره قادر نبود با معیارهای عالی خود کنار بیاید. این را نیز نباید از یاد برد که او مشغله‌های بسیاری داشت و همیشه مجموعه‌ای از نوشته‌های گوناگون بر روی میز کارش انباشته بود و غالباً مجبور بود چیزهای کم ارزشی نیز برای گذران زندگی بنویسد.

  بیشتر بخوانید : زبان شناسی اجتماعی یا جامعه شناسی زبان؟

  الن پو در برخی از نقد و معرفی‌های اولیه‌اش اصول انتقادی و موازینی را به کار بست که بعدها در نوشته‌های نظری‌اش آن‌ها را پروراند و شرح داد. مثلاً در نقدی بر مجموعه‌ی بالادها و دیگر اشعار سروده‌ی لانگ فلو (1841)، به اجمال به اصول و تعاریفی اشاره می‌کند که بعدها در بنیان هنر شاعری به تفصیل آن‌ها را شرح داده است. او از آغاز بر این نکته پای می‌فشارد که اصولاً شعر بلند وجود ندارد. اگر شعری طولانی باشد، از نظر او، عملاً فاقد ویژگی‌هایی است که اثری را به شعر تبدیل می‌کند. البته هر شعری باید طول معینی داشته باشد. سروده‌ای بیش از حد کوتاه یا لطیفه‌وار نیز لزوماً شعر نخواهد بود، زیرا قادر نیست تأثیر موردنظر را بر مخاطب بگذارد. آلن پو بر آن است که طول مناسب شعر، همچنان که در فلسفه‌ی آفرینش ادبی تصریح کرده است، دحدود یکصد سطر است. این عدد با این محاسبه به دست آمده است که حدوداً به همان اندازه‌ای است که خواننده‌ای عادی در یک نشست حوصله‌ی خواندن آن را دارد. اگر طول شعر بیش از این اندازه باشد خواننده مجبور خواهد بود در جایی از شعر دست از خواندن بردارد و همین امر موجب می شود یکپارچگی شعر از دست برود و وحدتِ تأثیر آن مخدوش گردد. درست است که ضروری بود با گرایش‌هایی که شعر را صرفاً با نظر به طول آن می‌ستودند مقابله شود، اما عیب معیاری که آلن پو برای سنجش طول شعر عرضه کرد آن بود که هر اثر شاعرانه‌ی بلندی را حقیر می‌شمرد و حتی حماسه‌های عصر باستان و شاهکارهای دوره‌های بعد همچون بهشت گم شده سروده‌ی جان میلتون (1667) را نیز مستثنا نمی کرد.
چنانکه می‌بینیم، آلن پو عمیقاً دل‌مشغول مسئله‌ی وحدت تأثیر است. هر اثر هنری باید تأثیری یگانه بر مخاطب خود بگذارد. بدین‌سان، می‌توان گفت که تلقی او از ادبیات جنبه‌ای «عاطفی» دارد، زیرا هدف اصلی اثر ادبی تأثیر نهادن بر خواننده یا شنونده است. همه‌ی اجزا و عناصر سازنده‌ی اثر باید در خدمت ایجاد و القای این تأثیر واحد باشد. از همین رو، یکپارچگی اثر در فرایند ارزیابی نقادانه‌ی آلن پو معیاری بسیار اساسی است.
آلن پو در مقابل آن چیزی که خود او در بنیان هنر شاعری آن را «بدعتِ تعلیم‌گرایی» می‌نامد، دست به جنگی بی وقفه و تمام عیار زده است. براساس این بدعت خطرناک، شعر آن‌گاه ارزشمند است که پند یا تعلیم یا نکته‌ای اخلاقی را القا کند. او به صراحت می‌گوید که پیام اخلاقی یا بیانُ «حقیقت» به هیچ روی معیار مناسبی برای سنجش ارزش و جایگاه هنری شعر نیست. آلن پو در تأیید این نظر خود قوای ذهنی انسان را به سه بخش متمایز تقسیم می‌کند: «عقل محض، ذوق و حس تشخیص خوب و بد» عقل دل‌مشغول حقیقت است، ذوق دغدغه‌ی زیبایی را دارد و حس تشخیص خوب و بد یادآور وظیفه است. عقل و حس تشخیص خوب و بد هیچ پیوندی با شعر ندارند و باید آن‌ها را به کنار نهاد، زیرا شعر صرفاً قلمرو ذوق است. بنابراین، ذوق در میانه‌ی حقیقت و حس تشخیص خوب و بد جای دارد، اما به مراتب از هر دوی آن‌ها مهم‌تر است. ذوق به انسان کمک می‌کند تا زیبایی را بشناسد و آن را تحسین کند. زیبایی به معنایی که آلن پو در نظر دارد پدیده ای عادی و زمینی نیست. او در پی «زیبایی ماورایی» است؛ زیبایی متعالی. این زیبایی را اگر اصولاً بتوان درک کرد فقط به کمک دریافت‌های برق‌آسا و گذرا می‌توان درک کرد. بدین‌سان، از نظر او شعر درصدد است تا درک زیبایی برتی را برای انسان آسان کند و طبعاً همه‌ی اجزا و عناصر شعر باید در خدمت تحقق چنین هدفی باشند. بنابراین، «اصل بنیادین شاعری» عبارت است از اشتیاق ابدی و همیشگی انسان برای زیبایی. از نظر آلن پو تنها راه دست یافتن به این زیبایی «برانگیختگی متعالی روح» است. تعریف شعر نیز از همین اصل بنیادین نشئت می‌گیرد. از همین رو، آلن پو شعر را «آفرینش آهنگین زیبایی» می‌نامد. البته علاوه بر زبان، رسانه‌های دیگری همچون موسیقی و هنرهای تجسمی هم هستند که احساسات شاعرانه‌ی انسان را بیان می‌کنند، اما هدف همه‌ی آن‌ها یکی است و معیار نهایی سنجش‌شان نیز همان ذوق است.

ادامه دارد..
 
منبع:
به یاد دکتر علی محمد حق شناس ، عنایت سمیعی وعباس مخبر ، نشر آگه ، چاپ اول 1390

  بیشتر بخوانید :
  حکمت و فلسفه نماز
  هنر و دانش ساسانی
  ارمتیزم در شعر ایتالیایی

نسخه چاپی