تصویر علیه تصویر
دستمایه‌های مردم‌شناسی
 
چکیده
امروزه تصویر، ادراک ما از دنیاهای نزدیک و دور را احاطه کرده است؛ اما باید تصاویر مردم‌شناختی را نگاه کرد، به کار گرفت و تولید کرد. تا نگذاریم در دام نظربازی، ژورنالیسم گزارش‌های بزرگ یا توهّم واقعیت گرفتار آییم. بهترین پادزهر علیه تصویر، احتمالاً تصاویر دیگر است و نه واژگان؛ اما تصاویری که مجموعه‌ی شرایط تولید را آشکارا نشان دهند.
 
تعداد کلمات:1198 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
تصویر علیه تصویر
نویسنده: ژان کوپانس
برگردان: حسین میرزایی

از زمان نخستین سفرهای ورا- اقیانوسی دوره‌ی رنسانس، دریانوردان، مبلغین مذهبی و بازرگانان، اشیاء متداول یا تشریفاتی را با خود به همراه می‌آوردند که هم بر هنرهای تزئینی یا دستی و هم بر انواع زندگی یا کاربردهای ناآشنا گواهی می‌دادند. قدیمی‌ترین قطعه‌ی موزه‌ی انسان (1) در پاریس، روپوشی پَردار است که به سرخ پوستان توپینامبا (2) تعلق دارد و تِوِتِ (3) کیهان‌نگار آن را برای فرانسوای اول، به فرانسه آورده است (1156). از این دوره است که کلکسیون‌های قدیمی یا نمایشگاه‌های پر از ابزارهای عجیب، رو به فزونی می‌گذارند. اما تنها در قرن نوزدهم است که موزه‌هایی مانند آنچه امروزه می‌شناسیم پا به عرصه‌ی حیات می‌گذارند. روح تحول گرای حاکم بر این دوره، و نیز بافت استعماری، عرضه‌ی اشیاء و نظام نوین گردآوری آن‌ها را توجیه می‌کنند. در بدو امر، فرهنگ با فراورده‌ها و مادیت خود معرفی می‌شود: اشیای کنونی مانند بقایای باستان‌شناختی، این امکان را فراهم می‌آورند تا ریشه‌های بشریت را بازسازی و فنون و معنای اشیاء را مقایسه و از فاصله‌ی دور، به کمک نمونه‌ها، جوامع و فرهنگ‌ها را طبقه‌بندی کنیم. بعضی حتی در برگزاری نمایشگاه‌های زنده، با آوردن (کاملاً سامان دهی شده) «نمونه‌ها»‌ی انسانی، تردید به خود راه نمی‌دهند. سیرک‌ها و نمایشگاه‌های استعماری تا دهه‌ی 1930، به واردات «وحشی ها» دست می‌زنند. (4) هنرهای ابتدایی به مثابه ابزار انتقادی و نمایش فاصله با پیشرفت‌های غربی، یکی از مشهورترین مثال‌های ارزش گذاری به بیگانگی این اشیاء هستند (پیکاسو در 1907 با هنر «انسان سیاه پوست» آشنا می‌شود) (5). موزه‌های تخصصی‌تری متعلق به مردم‌شناسی منطقه‌ای که جای مجموعه‌های فرهنگ عامّه را گرفته‌اند. به موزه‌های مردم‌نگاری عمومی، تاریخ طبیعی یا دوران ماقبل تاریخ افزود شده‌اند. از 1937، صحبت از هنرها و سنّت‌های مردمی مطرح خواهد شد. امروزه این موزه‌ها که گاهی در فضای باز برپا می‌شوند. موفقیت‌هایی را در اروپا به دست آورده‌اند (اولین مثال موزه‌ی نوردیسکا (6) در استکهلم است که در 1873 برپا شد): آن‌ها عنوان اِکو موزه‌هایی (7) را به خود گرفتند که گاهی به واقعیت‌های شهری و صنعتی قرن بیستم نیز کشیده می‌شوند.

  بیشتر بخوانید :  انسان شناسی

در پایان قرن نوزدهم، مردم‌شناسی به صورت مستقل به عنوان علم اجتماعی ایجاد می‌شود، اما آثار متعدد منتشرشده‌ی پیش از این دوره در سرفصل‌های سند مردم‌نگاری، اندیشه‌ی روش‌شناختی یا حتی در طراحی نظری طبقه‌بندی شده‌اند. به همین منوال، امروزه، متن‌های متعددی در محدوده‌ی ادبی، احساسی و گزارشی به صورت کتاب یا مقاله‌های مشخصاً علمی شکل می‌گیرند که حذف پیشاپیش آن‌ها از فهرست کارهای مردم‌شناختی پذیرفتنی نیست. (8)
 
بیست سالی می‌گذرد که به همّت پژوهش گران امریکاییِ متأثر از فیلسوفان پست مدرن و ساخت شکنِ فرانسوی (به ویژه رولان بارت (9)، ژاک دریدا (10)، ژان فرانسوا لیوتار (11)) نقد و بازخوانی متن انسان‌شناختی در دستور کار قرار می‌گیرد. بدیهی بودن نوشتار مردم‌شناختی دیگر قاعده نیست. البته مدت هاست که پیش داوری‌های استعماری مورد نقد قرار گرفته‌اند، دقیقاً همان طور که امیال و انتقال‌هایی از نوع روان کاوی، میان مردم‌شناسی و میدان پژوهش او، «آدم هایش» یعنی موضوع کار او به روشنی کشیده شده‌اند (رجوع کنید به میشل لِریس (12) و روژه باستید (13)). اما امروزه، ارزیابی‌های انتقادی هم بر واقعیت ذاتاً اجتماعی هر رابطه‌ی کاوشی و هم بر محتوای فرهنگی سنت‌های مردم‌شناختی متعلق به فلان یا بهمان جماعت سایه افکنده است. فرهنگ لغات زبان علمی معنای دیگری را تغییر می‌دهد، همان گونه که نوشتار وجود و حضور شفاهی فرهنگ‌های مردم‌نگاری شده را برای همیشه دگرگون می‌سازد.
 درواقع چه کسی در متن مردم‌شناختی سخن می‌گوید؟ مشاهده‌گر، مخاطبان محلی او، فرهنگی که «آن‌ها صاحب آنند» یا دستِ کم، خیال پردازی‌های علمی، عقیدتی و حتی شخصی مردم‌شناس که چندین ماه (یا سال) را در قلب این فرهنگ زندگی کرده است؟ به طور خلاصه‌تر، متن در عین حال منبع، برهان، ترجمان است اما یک کار ترکیبی یا اشاعه در سطح عامّه یعنی به فقر کشیدن واقعیت نیز هست. امروزه دیگر کار تمام شده است، زیرا در جاهای متعددی، اثر مردم‌شناختی به متخصصین بومی سنت اجازه می‌دهد تا خود را به روز کند. متناقضاً گزارش دوره‌ای که دیگر به سر آمده، جزو پدیده‌ی بازآفرینی سنتی می‌شود که به واسطه‌ی پژوهش گران کنونی مطالعه شده است
به این دلیل است که میراث کتبی این رشته هیچ شباهتی به میراث کتبی دیگری ندارد، زیرا نه تنها بار تاریخی و وضعیت اجتماعی معینی را به سبک آثار جامعه‌شناختی و همه‌ی علوم اجتماعی به دوش می‌کشید، بلکه به خصوص بازآفرینی یک جامعه‌پذیری خاص (رابطه‌ی نزدیک در کاوش میدانی) و یک گفت و گوی بازسازی شده بین فرهنگ‌ها را به طریق بسیار پیچیده‌ای از نظر پندارهای انتزاعی یک نظریه نشان می‌دهد. درواقع چه کسی در متن مردم‌شناختی سخن می‌گوید؟ مشاهده‌گر، مخاطبان محلی او، فرهنگی که «آن‌ها صاحب آنند» یا دستِ کم، خیال پردازی‌های علمی، عقیدتی و حتی شخصی مردم‌شناس که چندین ماه (یا سال) را در قلب این فرهنگ زندگی کرده است؟ به طور خلاصه‌تر، متن در عین حال منبع، برهان، ترجمان است اما یک کار ترکیبی یا اشاعه در سطح عامّه یعنی به فقر کشیدن واقعیت نیز هست. امروزه دیگر کار تمام شده است، زیرا در جاهای متعددی، اثر مردم‌شناختی به متخصصین بومی سنت اجازه می‌دهد تا خود را به روز کند. متناقضاً گزارش دوره‌ای که دیگر به سر آمده، جزو پدیده‌ی بازآفرینی سنتی می‌شود که به واسطه‌ی پژوهش گران کنونی مطالعه شده است. (14)
 
تصویر ثابت و سپس متحرک، سومین عنصر پیکره‌ی مردم‌شناسی را تشکیل می‌دهد. خیلی پیش از اختراع عکاسی یا سینما، طراحی و نقاشی، از روی اصل یا با تکیه بر سفرنامه‌ها، امکان انعکاس دیداریِ دگربودگی ناآشنا، و نیز فضای زیست و رنگ و بوی آن را فراهم می‌آورند. امروزه این تصاویر اسناد مهم تاریخی (و به طور حتم زیباشناختی) را تشکیل داده‌اند، و این اسناد به اندازه‌ی نوشته‌ها یا اشیاء مسئله‌پردازی شده‌اند، زیرا تفسیر دیداری، مانند مونتاژ فیلم که بعدها پدیدار می‌شود، پیشاپیش ما را به آن تصویر ذهنی فرهنگی ارجاع می‌دهد که جنبه‌ی مردم‌شناختی آن بسیار کم است. در عمل، امروزه سینمای مردم‌شناختی باید برای بازتولید اصول کاوش و توجیه مردم‌شناختی به سبک خود، از امر احساسی اجتناب کند. امروزه تصویر، ادراک ما از دنیاهای نزدیک و دور را احاطه کرده است؛ اما باید تصاویر مردم‌شناختی را نگاه کرد، به کار گرفت و تولید کرد. تا نگذاریم در دام نظربازی، ژورنالیسم گزارش‌های بزرگ یا توهّم واقعیت گرفتار آییم. بهترین پادزهر علیه تصویر، احتمالاً تصاویر دیگر است و نه واژگان؛ اما تصاویری که مجموعه‌ی شرایط تولید را آشکارا نشان دهند. (15)
 
پی نوشت ها:
1. Musée de l'Homme
2. Tupinamba
3. Thevet
4. Bancel, 2004.
5. امروزه در فرانسه رسماً از هنرهای ابتدایی صحبت می‌شود. بعد از گشایش نمایشگاهی در موزه‌ی لوور (سالن نشست ها) که اختصاصاً وقف این هنرها شده است، در پاریس منتظر افتتاح موزه‌ی کایه برانلی (Quai Branly) هستیم که جای موزه‌ی انسان را که به تازگی درهای آن به روی بازدیدکنندگان بسته شد، خواهد گرفت. زیباشناسی به نظر بر قوم‌نگاری و انسان‌شناسی پیشی می‌گیرد. برای موزه‌شناسی افریقایی، به اِ. دوپویی [A. Dupuis] (1999) و برای موزه‌شناسی نخستین ملت‌های سرخ پوست امریکا به ایی. دویوک [E. Dubuc] و ال. تورژن [L. Turgeon] (2004) مراجعه شود.
6. Nordiska Musset
7. Ecomusées
8. می‌توانیم از Vendredi ou les Limbes du pacifique (جمعه یا کناره‌های اقیانوس آرام) اثر میشل تورنیه (Michel Tournier)، رمان‌های پلیسی آرتور اَپفیلد (Arthut Upfield) که قهرمان آن یک بومی استرالیایی است (10/18) و از آثار تونی هیلرمن (Tony Hillerman) با دو کارآگاه سرخ پوست ماجراجوی امریکایی آن‌ها نام برد (Rivages).
9. Roland Barthes
10. Jacques Derrida
11. Jean Francois Lyotard
12. Michel Leiris
13. Roger Bastide
14. Doquet, 1999.
15. Piaut, 1999.
 
منبع:
در آمدی بر مردم‌شناسی و انسان‌شناسی ، ژان کوپانس ، برگردان: حسین میرزایی ، طهران نشر ثالث، چاپ دوم1394

  بیشتر بخوانید :
  انسان شناسی و ساختارگرایی
  انسان شناسی در ایران
  انسان شناسی و تطورگرایی

 
 
نسخه چاپی