شبه‌علم چیست؟ (قسمت سوم)
شیوه‌ی استدلال شبه‌دانش‌ورزان
 
چکیده
گاهی شبه‌دانشمند برای تحقیر شیوه‌های دانش‌ورزی و اثبات مدعاهای خودش می‌گوید علم اشتباهات بسیاری داشته و در موارد بسیاری فلان نظریه‌ی علمی رد شده و به جایش نظریه‌ی دیگری آمده است. مثلاً می‌گوید که علم می‌گفت زمین صاف است و حرکت نمی‌کند، اما بعد دانشمندان نشان دادند زمین گرد است و می‌چرخد
 
تعداد کلمات :1293  کلمه / تخمین زمان مطالعه : 6 دقیقه
 
شبه‌علم چیست؟ (قسمت سوم)
نویسنده: محمد رضا توکلی صابری
 
 شبه‌دانش‌ورزان نه تنها در ارائه‌ی نظریات و اختراعات خود شیوه‌های علمی را به کار نمی‌گیرند، بلکه در شیوه‌ی استدلال‌شان هم از روش منطقی استفاده نمی‌کنند. این جا به بعضی از این روش‌ها اشاره می‌کنیم:
شیوه‌ی رد فرض غلط: شبه دانشمند فرضیه یا نظریه‌ی نادرست و منسوخی را به صورت نظریه‌ی علمی بیان می‌کند و سپس به رد آن می‌پردازد و از آن نتیجه‌ی دلخواه خود را (که تأیید نظرهای خودش است) می‌گیرد. بیشتر مواقع او جملات مختلفی را از نشریات و کتاب‌هایی که ارزش علمی ندارند و از کسانی که کارشناس و متخصص آن رشته‌ی علمی نیستند نقل می‌کند سپس با استفاده از یافته‌های علمی به رد آن‌ها می‌پردازد.
 اعتقاد و ایمان کورکورانه به نظریات خود: بسیاری از شبه‌دانشمندان پس از ابراز یک فرضیه یا نظریه آن چنان به آن علاقه‌مند می‌شوند و آن چنان از آن دفاع می‌کنند که گویی وحی منزل است. برخلاف دانش‌ورزان که هر نظریه‌ی علمی را تا آن جا که با واقعیت می‌خواند قبول دارند و هرجا انعکاس واقعیت نباشد آن را دور می‌اندازند، شبه‌دانش‌ورزان به ندرت در نظریات خود تجدید نظر و در پرتو یافته‌های جدید آن را اصلاح می‌کنند یا تغییر می‌دهند. حتی پس از انتقادهای دیگران و کشف و کسب اطلاعات جدید مایل نیستند اطلاعات جدید را در نظریات و فرضیات خود بگنجانند. آن‌ها حاصل اندیشه‌ی خود را همانند فرزندی عزیز می‌دانند و به هر قیمت از آن دفاع می‌کنند.
گاهی شبه‌دانشمند برای تحقیر شیوه‌های دانش‌ورزی و اثبات مدعاهای خودش می‌گوید علم اشتباهات بسیاری داشته و در موارد بسیاری فلان نظریه‌ی علمی رد شده و به جایش نظریه‌ی دیگری آمده است. مثلاً می‌گوید که علم می‌گفت زمین صاف است و حرکت نمی‌کند، اما بعد دانشمندان نشان دادند زمین گرد است و می‌چرخد. یا علم میکروب‌ها را قبول نداشت، اما بعد دانشمندان وجود میکروب‌ها را ثابت کردند. البته این ادعای نادرستی است. علم یا دانش‌ورزی هیچ گاه صاف بودن زمین را تأیید و وجود میکروب‌ها را نفی نکرده است. تا وقتی علوم طبیعی جزو متافیزیک و فلسفه بود متفکرین چنین می‌اندیشیدند، اما پس از پیدایش روش‌های علمی و علوم تجربی یا دانش‌ورزی کرویت زمین و وجود میکروب‌ها مشخص شد. درواقع علم بود که صاف بودن زمین و وجود میکروب‌ها را کشف کرد. این شیوه را پسامدرنیست‌ها و شبه‌دانش‌ورزانی که دوست دارند دانش‌ورزی را بی‌اعتبار کنند زیاد به کار می‌برند.
 
استدلال معطوف به جهل: شیوه‌ی دیگری که شبه دانش‌ورزان بسیار به کار می‌برند این است که مثلاً می‌گویند در طبیعت چیزهای زیادی هست که علم نمی‌تواند آن‌ها را بفهمد یا توضیح دهد، بنابراین همه‌ی نظریات و توضیحات علمی را در آن زمینه‌ی به خصوص نادیده می‌گیرند. البته مطالب مجهول در طبیعت زیاد است و دانش‌ورزان پیوسته در حال پژوهش و کار برای کشف آن‌ها هستند. موضوعات علمی زیادی وجود دارند که کاملاً روشن شده‌اند و همه‌ی دانش‌ورزان به یکسان در مورد آن‌ها اتفاق نظر دارند. موضوعات دیگری هم هست که دانش‌ورزان یا در مورد آن‌ها اتفاق نظر ندارند و به تعبیری نیمه روشن هستند، یا دانش‌ورزان در مورد آن‌ها کاملاً در تاریکی هستند و آن‌ها را درست نفهمیده‌اند. شبه‌دانشمند از میان این موضوعات نیمه روشن و تاریک بعضی را برمی‌گزینند و سپس بدون اشاره به آن چه دانش‌ورزان در مورد آن موضوع می‌دانند، نظریات و فرضیه‌های خود را کشف علمی جا می‌زند. بدین ترتیب که می‌گوید از آن جایی علم هنوز موفق به کشف این مسئله نشده و توضیحی برای آن ندارد، نظریه‌ی من درست است. مسئله‌ی مهم در این جا این است که اگرچه ممکن است دانش‌ورزی علت دقیق پدیده‌ای را هنوز کشف نکرده باشد، اما برای حل آن باید از همان روش‌های جاری در علم استفاده کرد، نه شیوه‌های غیرعلمی یا شبه‌علمی. هرکسی که نظریه‌ای جدید می‌آورد خود مسئول ارائه‌ی سند و مدرک و آزمایش در مورد صحت آن است.
 
استدلال بر پایه‌ی دانش پیشینیان: این شیوه بیشتر مورد پسند کسانی است که به دانایی و دانش گذشتگان بسیار اعتقاد دارند. مثلاً طرفداران اختربینی با توسل به دانش یونانیان سعی می‌کنند حقانیت اختربینی را ثابت کنند.
حمله به شخص مخالف به جای حمله به نظریه‌ی مخالف: در بسیاری از موارد شبه‌دانشمندان به خصوصیات شخصی یا اخلاقی طرف مقابل خود می‌پردازند تا با بی‌اعتبار کردن آن شخص نظریات او را بی‌اعتبار سازند. روشی است بسیار غیرعلمی و حتی غیراخلاقی.

بیشتر بخوانید: علم زدگی در برابر وهم زدگی

کم‌اهمیت نشان دادن یک واقعیت علمی: از روش‌هایی است که بسیار به کار گرفته می‌شود. مثلاً با کم‌ارزش نمایاندن و کم اهمیت جلوه دادن یک نظریه یا واقعیت علمی سعی می‌کنند نظریه‌ی خود را در کنار یا به جای آن بنشانند. بسیار دیده می‌شود که مسیحیان می‌گویند نظریه‌ی تکامل «فقط یک فرضیه است» و سپس به توضیح آفرینش موجودات بر اساس انجیل می‌پردازند. با این کار اگر مخاطب آن‌ها یک مسیحی مؤمن باشد که هیچ گاه نص صریح انجیل را بر «فرضیات» یک دانش‌ورز ترجیح نمی‌دهد و کنار نمی‌گذارد، و اگر مخاطب فرد مذهبی نباشد نظریه‌ی آفرینش موجودات را در برابر نظریه‌ی تکامل و هم سطح آن می‌انگارد.
 
حمله به شواهد علمی غیرمستقیم: شبه‌دانشمندان با وانمود کردن این که همه‌ی نظریات و فرضیه‌های علمی در یک سطح هستند و دلایل کافی در تأیید همه‌ی آن‌ها وجود ندارد، سعی می‌کنند نظریات و فرضیه‌های خود را هم سطح نظریات و فرضیات علمی قرار دهند. مثلاً زمین‌شناسان با مطالعه‌ی امواج زمین لرزه شواهد و مدارک زیادی فراهم آورده‌اند که نشان می‌دهد مرکز زمین لرزه از توده‌ی مذاب فلزات تشکیل شده که پوسته‌ای ستبر و سنگی آن را احاطه کرده است. هیچ انسانی مرکز زمین را ندیده و هیچ انسانی به مرکز زمین سفر نکرده است. تمام اطلاعات ما از مرکز زمین بر اساس شواهد و مدارک غیرمستقیم است. با این حال، همه‌ی این مدارک زمین شناختی ارزشمند و دارای اعتبار علمی هستند، زیرا مبنای آن قوانین فیزیکی است، به دفعات بی‌شمار تکرار شده است، و با سایر اطلاعات مستقل دیگر (مانند اندازه‌گیری چگالی متوسط زمین) تطابق دارد.
گروهی از شبه‌دانشمندان معتقدند زمین کره‌ای توخالی است که موجودات زیادی داخل آن زندگی می‌کنند. بعضی از آن‌ها می‌گویند دلایلی که دانش‌ورزان در مورد مرکز زمین دارند همگی حدس و گمان است و هنوز دلیل علمی قاطعی در تأیید آن پیدا نشده؛ و با این استدلال می‌خواهند تمام این مدارک غیرمستقیم را کم اهمیت جلوه دهند و سپس نظریه‌ی خود را در مورد توخالی بودن زمین هم‌ارز نظریه‌ی گداخته بودن مرکز زمین قرار بدهند.
 
بی اعتقادی به اصل سادگی و صرفه جویی در طبیعت: در طبیعت همیشه پدیده‌ها روندی ساده و عاری از اسراف دارند. تمام پدیده‌های طبیعت را می‌توان با استفاده از علوم تجربی به شیوه‌ی منطقی و ساده‌ای توضیح داد، اما شبه‌دانشمندان معمولاً نظریات عجیب و غریبی ارائه می‌دهند که هیچ گاه این اصل را رعایت نمی‌کند. نظریات ولیکوفسکی از این دست است.
 
استناد چشم‌بسته و دربست به قول دیگران: بسیاری از حرف‌های شبه‌دانشمندان مبتنی بر اقوال شفاهی یا کتبی دیگران است بدون این که سندیت داشته باشد. آن‌ها ممکن است موارد متعددی از یک مسئله‌ی خاص را ذکر کنند که همه‌ی این «موارد متعدد» منتهی به یک یا دو نفر می‌شود، اما در اثر تکرار افراد مختلف بازتاب وسیعی داشته و پس از یک دوره‌ی معین تکثیر و ازدیاد شده است. فرآیند «یک کلاغ چهل کلاغ» در این موارد به بهترین وجهی کار می‌کند. اخبار فراوان و دست اول در مورد فرود بشقاب پرنده و خروج موجودات آسمانی از آن‌ها پس از بررسی دقیق علمی منتهی به اظهارات مشکوک چند فرد شده است.
 
اعتقاد و ایمان کورکورانه به نظریات خود: بسیاری از شبه‌دانشمندان پس از ابراز یک فرضیه یا نظریه آن چنان به آن علاقه‌مند می‌شوند و آن چنان از آن دفاع می‌کنند که گویی وحی منزل است. برخلاف دانش‌ورزان که هر نظریه‌ی علمی را تا آن جا که با واقعیت می‌خواند قبول دارند و هرجا انعکاس واقعیت نباشد آن را دور می‌اندازند، شبه‌دانش‌ورزان به ندرت در نظریات خود تجدید نظر و در پرتو یافته‌های جدید آن را اصلاح می‌کنند یا تغییر می‌دهند. حتی پس از انتقادهای دیگران و کشف و کسب اطلاعات جدید مایل نیستند اطلاعات جدید را در نظریات و فرضیات خود بگنجانند. آن‌ها حاصل اندیشه‌ی خود را همانند فرزندی عزیز می‌دانند و به هر قیمت از آن دفاع می‌کنند.
 
منبع:
علم چیست؟ جستارهایی درباره‌ی فلسفه، پژوهش و آموزش علم، محمد رضا توکلی صابری، تهران، اختران، چاپ اول. (1397)

 بیشتر بخوانید:
 فلسفه علم چیست؟
 نگاهی به استدلال موافقان علم دینی
 معنا و دامنه ی علم هرمنویتیک

 
نسخه چاپی