نماز در متون ادبی و شعر
مقدمه:
نماز در متون ادبی و شعر مانند این متن است که می گوییم. نماز چون عضوی از بدن روح آدمی است و روح تارک الصلاه چون تنی بی سر است. همانا که باغ ایمان پر از درختان سرو گون ثواب و گل های احسان است ؛

نماز کلید در باغ ایمان است واگر نباشد نه ایمان هست و نه احسان و نه ثواب. به راستی  کدام مسلمی عظمت می چشد و خوشی می بیند که تارک الصلاه باشد؟

هدف از انجام این مقاله بررسی و تعیین نگرش شاعران و نویسندگان و صاحی ادبان نسبت به واژه نماز است که تجلی این نگرش در آثار منظوم آن‌ها مشاهده می‌شود.

نماز در متون ادبی و شعر
جملات کوتاه درباره نماز در متون ادبی و شعر
- « نماز، محکم ترین رشته ی الفت بین بندگان و خداست، و وای برآن کسی که از این پیوند جداست، و حیات و زندگیش از نور این عبادت پربها، بی بهره است.

- نماز، واقعیتی است که خداوند مهربان از باب عشق و محبت از انسان خواسته است، نماز نورانی ترین حکم در شبستان حیات بندگان شایسته الهی است.

- نماز، ریسمان اتصالی است که همه هستی و موجودیت آدمی را به ملکوت پیوند داده، و مانند این رشته پرارزش و منبع فیض، برنامه ای برای ایجاد ارتباط بین بشر و حق مطلق نمی توان یافت.

- نماز، پناه بی پناهان، سنگر دردمندان، گلستان روح افزای عاشقان، چراغ پر فروغ نیمه شب مشتاقان، صفای دل مستان، و سیر و سلوک آگاهان است.

- نماز، برتر از همه عبادات، تجلی تمام واقعیات، منبع برکات، و کلید حل تمام مشکلات، و پاک کننده خطرات و خاطرات از قلب، و نور و روح عارفان و خالصان است.

- نماز، زنده کننده جان، صفا بخش حیات جاودان، روشنی راه رهروان، تکیه گاه سالکان، راز و نیاز عارفان، سرمایه مستمندان، دوای درد بی درمان، شعله ی دل بیداران، نوای قلب بی دلان، دلیل گمراهان، امید امیدواران، مایه ی شادی سحرخیزان، سوز جان سوختگان، حرارت روح افسردگان، مایه ی بقای جان، و دستگیر انسان به موقع خطر و نجات آدمی از شر، و درمان وجود از تمام بدبختی هاست.

- نماز، عمود دین، عصمت یقین، رأس احکام دینی، آیت مبین، نور جبین، زداینده اندوه غمین، برطرف کننده ی شرم شرمگین، علاج کننده ی طوفان روحی سهمگین، دلگرمی دل مسکین، و شادی جان اندوهگین است.

- نماز، مایه ای است که بدون آن کسی لایق بارگاه قرب نیست، و زمینه ای است که بدون آن جلب فیض خاص از پیشگاه با عزت ربوبی برای هیچ کس امکان ندارد.

- نماز، حقیقتی است که کیمیای حیات بدون آن بی سود است، بی خبران از نماز بی خردانند، و محرومان از این مقام اسیر دست شیطانند، ثروتمندان بی نماز تهیدستند، و فقیران با نماز ثروتمندان بزم وجودند.

- نماز، روزنه ای به سوی بهشت، و انسن ناقد آن هیزم جهنم است و میدان زندگی بدون نماز، مانند منطقه ای بدون خورشید، و خانه ای خالی از این حقیقت است. از رحمت خاص حضرت دوست جداست، دلی بی نماز جایگاه کبر و غرور و جان بی نماز، تراکمی از ظلمت ها و پستی هاست.

- نماز، حقیقت بندگی و اصل پایندگی است؛ نبود آن مایه ی شرمندگی، و سستی از آن علت سرافکندگی، و نور آن حرارت بخش زندگی، و فرار از آن ریشه شر و افسردگی، و اجرای آن عین آزادگی، و اتصال به آن رها شدن از بردگی، و وجود آن در میدان حیات عین سازندگی؛ و نمازگزار واقعی بدون شک دور از هر آلودگی است.

- نماز، رهبری به سوی خوبی ها، ظهور دهنده ی درستی ها، نجات دهنده از پستی ها، علاج کننده ی نادرستی ها، شفای مستی ها، و درمان همه ی دردهاست.

- نماز، راهبر و رهبر، وسیله قرب به داور، و نسبت به عبادات دیگر هم چون جوهر، و در دنیا و آخرت ناصر و یاور، و بر تمام خوبی ها مصدر، و واجب بر جمله افراد بشر است.

- نماز، برای زندگی بهترین حاصل، و فاقد آن موجودی ناقابل، و کشتی نشینان حیات را ساحل، و برای راهروان راه بهترین منزل، ودل عشاق حقیقی به آن مایل، و روح در حال پرواز را محمل، وشمع روشنی بخش هر محفل، و بین انسان و عذاب فردا حائل.

- نماز، در فرهنگ الهی ریشه و بنیان، و برای صورت حیات به منزله ی جان، بهترین دستور و حکم قرآن، و امر واجب حضرت سلیمان، و اجرایش بر همه کس سهل و آسان، و نور صفابخش دل با ایمان، و میوه باغ عرفان، برای بندگان عالی ترین احسان، و صحیفه حق را بهترین عنوان، و دردها را درمان و راه انسان به سوی رضوان الله اکبر است.

- نماز، عین هدایت، مغز ولایت، بهترین عنایت، برترین کفایت، محکم ترین وصایت، عالی ترین روایت، ریشه ی درایت، قابل رعایت، از عذاب الهی، هر

کس را کفایت، قرآن مجید را شدیدترین آیت، رساننده ی انسان به حقیقت بی نهایت، بر پادارنده اش برای گرفتن فیض الهی قابل.» (1)

- خداوند، ما را به صراط المستقیم انسانیت هدایت فرما و از جهل خود پسندی و ضلالت خود بینی مبرا کن و به محفل انس ارباب عروج روحانی و مقام قدس اصحاب قلوب عرفانی بار ده و حجاب های انانیت ظلمانی و انیت نورانی را از چشم بصیرت ما برافکن تا به معراج حقیقی نماز اهل نیاز واصل گردیم.

- یاد دارم که شبی در کاروان همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه ای خفته. شوریده ای که در آن سفر همراه ما بود، نعره ای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت. چون روز شد، گفتمش آنچه حالت بود.

گفت: بلبلان را دیدم که به نالش درآمده بودند از درخت و کبکان از کوه، و غوکان در آب و بهایم از بیشه؛ اندیشه کردم که مروت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته.
دوش مرغی به صبح می نالید
عقل وصبرم ببرد و طاقت هوش
یکی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید بگوش
گفت باور نداشتم که ترا
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و من خاموش

- الهی عادت تو احسان است و عادت ما عصیان، پس ترک مده عادت خود را به تغییر عادت ما عاصیان؛ چه عادت های تو همه پسندیده و قدیم است و سنت های تو همه مرضیه و قویم؛ الهی تویی که معروفی به احسان و موصوفی به عفو و غفران، پس از ما عفو کن به احسان قدیم خود و بر ما ببخشا به من عظیم خود. (2)

نماز و اشعار
ای لطف بی نهایت تو دستگیر ما
انعام تست در دوجهان ناگریز ما
گر واقع است در عمل ما تزلزلی
تو واقفی ز نیت و سر ضمیر ما
دنیا و آخرت ز تو خواهیم کز کرم
نعم الوکیل مایی و نعم النصیر ما
نومید کی شویم ز لطفت که هر سحر
آید ز حضرت تو ندا کای فقیر ما
خوش باش کز برای تو آماده کرده ایم
گنج عطای وافر و اجر کثیر ما
از تو نشان نبود در آن دم که می نوشت
نام تو بر جریده رحمت دبیر ما
آخر همان کنیم که از لطف ما سزد
هان استوار باش به فضل کبیر ما
چون در کمند عشق مقید شدی جنید
رو دولتی شناس که هستی اسیر ما
 

گوهر مقصود

ارزنده ترین گوهر مقصود نماز است
زیبنده ترین هدیه به معبود نماز است
کوبنده ترین اسلحه ی مکتب توحید
کز ریشه کند خصم تو نابود، نماز است
گفتم به خرد، پایه دین نبوی چیست ؟
فریاد برآورد و بفرمود: نماز است
آن نکته رسول مدنی گفت به سلمان
سری که به توفیق تو افزوده نماز است
فرمود علی شیر خدا ساقی کوثر
در مکتب ما، مقصد و مقصود نماز است
گویند که با فضه چنین فاطمه فرمود
سرچشمه ی لطف و کرم و جود نماز است
در دادگه عدل خدا روز قیامت
از صلح حسن شاهد و مشهود نماز است
از آمدن کرببلا آنچه به عالم
مقصود حسین بن علی بود، نماز است
ای آن که تویی منتظر مهدی موعود
رمزی که نماید فرجش زود، نماز است
آن روز که آید ز پس پرده غیبت
اول هدف مهدی موعود، نماز است
« ژولیده » بگو تا همه خلق بدانند
نزدیکترین راه به معبود نماز است
 

سر مناجات

تا روی دلت سوی خرابات نباشد
آگاهیت از سر مناجات نباشد
ای زاهد خودبین، به خدا راه نیابی
تا عاشقیت حاصل اوقات نباشد
جز یار نبینی اگر دیده شود باز
رو دیده بجو حاجت اثبات نباشد
عکس رخ جانان نپذیرد دل تنگت
گر سینه ی تو پاک چو مرآت نباشد
دو صیقل اخلاص، بزن لوح درون را
کاین کار - به تزویر به طامات نباشد
جز نامه ی انسان، که ز عشقش شده نامی
کس در خور این فخر و مباهات نباشد
ایزدی کازرونی

دوش گفتم  ای نماز ای نـور دین
ای ستون دین اسـلام مبین

از چه فرمودســت خـــلاق ودود
رحــمت حق از تــو می آید فرود

از تو شیطان ترسناک وهایل است
بی تو اصل هر عبادت باطل است

با تو من در  انجــمن  ما می شود
پشـت شیطان زین نمط تا می شود

از چه در هــنگامه یـوم الحساب
از تو می گردد  سر آغاز حــساب

گفت : نور چشم احمد (ص) بـــوده ام
انبیا را آخــرین  فـرمــوده ام

مرز بیـن کفــر و دین را حایلم
معــنی خـیر العمل را  شاملم

به راستی که قنوت آدمی را به دنیایی دگر می برد! چه لحظه ی زیبایی است. ربنا را که می گویم دیگر نمی دانم کجایم در آسمان یا زمین ؛ نزد خود یا خدا!

رکوع! … چه لحظه ی شیرینی است . تو را غرق در دریای معرفت می گرداند و تو می دانی که دگر بار مست معرفت الهی خواهی گشت.

شیرینی رکوع تلخی گناهان را به باد فراموشی می سپارد.

به سجده که می روی ، نزد خدا چون شید نورانی و چون ماه زیبا می شوی و گویی ستارگان را در جهنم حسد قرار می دهی.

نماز در آثار منظوم فارسی
ادبیات فارسی و با بیانی اختصاصی‌تر شعر فارسی از هنرهایی است که در طول تاریخ مخاطبان بسیاری را به خود اختصاص داده‌است. اندیشمندان و متفکران ایرانی، بی‌شک به کارآیی و تاثیر عمیق شیوۀ بیان ادبی آگاه بوده‌اند که توانسته‌اند احساسات و اندیشه‌های عمیق خود را نسبت به نماز به شکلی هنرمندانه و زیبا به مخاطبان عرضه کنند.

نماز در دیوان حافظ

“خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد               به آب دیده و خون جگر طهارت کرد[۳]”

در این بیت لسان الغیب درباره‌ کسی که از سر درد و با اشک چشم و خون جگر طهارت کرد، سخن می‌گوید که نماز و نیازش بسیار خوب است، یعنی کسی که با خلوص نیت و از سر صدق و بدون ریا و تظاهر نماز به جا آورد، طاعت و عبادتش برای خدا است نه برای دنیا.
نماز در ترانه های باباطاهر

“خوشا آنان که الله یارشان بی                          به حمد و قل هوالله کارشان بی

خوشا آنان که دایم در نمازند                           بهشت جاودان بازارشان بی”

خوشا به حال کسانی که خداوند یار و همدم ودوستشان است و بهشت جاوید را با عبادات و طاعات خود خریده‌اند و کارشان همواره عبادت و طاعت و ذکر و راز و نیاز است.[۴]

نماز در مثنوی

“آن منافق با موافق در نماز                                       از پی استیزه آید نی نماز

در نماز و روزه و حج و زکات                            با منافق مؤمنان در بردومات”

مولانا در داستان مرد بقال و طوطی قیاس تمثیلی دارد و می‌گوید جمله مردم عالم از همین قیاس‌های جز به کل گمراه شده‌اند. از کافران صحبت می‌کند که منافق با موافق راه حق در نماز هستند.

اما منافق به دنبال ستیزه کردن، به نماز می‌ایستد نه برای احساس نیاز به پروردگار. منافق و مؤمنان در مورد انجام امور دینی مثل نماز و روزه و حج و دادن زکات با یکدیگر در یک مسابقه برد و باخت در ستیزند.[۵]

نماز در شاهنامه فردوسی
در فرهنگ‌های لغت یکی از معانی که برای نماز (نماز بردن) آورده شده بود به معنی تعظیم و کرنش کردن و احترام گذاشتن است. فردوسی نماز بردن را به این معنی به کار برده است. ابیات زیر از شاهنامه مصداق این معنا می‎‌باشد:

“نخست آفرین کرد و بردش نماز                             زمانی همی گفت با خاک راز”

“همه پاک بردند پیشش نماز                       که کوتاه شد رنج‌های دراز”

“پیاده شد و برد پیشش نماز                        غمی گشته از رنج و راه دراز”

“نبود آن زمان رسم بانگ نماز                        به گوش چنان پروریده به ناز”


نتیجه:
ادبیات فارسی و با بیانی اختصاصی‌ تر شعر فارسی را می‌توان آیینه تمام نمای مسائل و اعتقادات دینی دانست و از آن جا که نماز نیز یکی از مهم‌ترین مسائل دینی و مذهبی ما مسلمانان است، 

غنای این آثار، گواه تجربه‌ها، ژرف‌اندیشی‌ها و تکاپوی فرزانگان ادب و عصاره روح بلند و حقیقت‌جوی آنان است. برگ برگ ادب و فرهنگ ایران زمین، جلوه‌گاه نمایش آثار منظوم و منثور فرهیختگان اندیشه وری چون مولانا، عطار، سعدی، حافظ، فردوسی، ناصر خسرو، سنایی، شهریار و … است
 

پی نوشت ها

1. عرفان اسلامی، ج 5، ص 14-17.
2. امام خمینی، اسرار نماز، ص3.
3 – دیوان حافظ، به تصحیح قزوینی – غنی به اهتمام ع. جربزه دار، چاپ پنجم ۷۴ و ششم ۱۳۷۷ – انتشارات اساطیر ص۱۶۳
۴ – ترانه‌های باباطاهر، مقدمه، تنظیم و شرح نعات شهرام رجب زاده، چاپ سوم ۱۳۷۵، چاپ شفق، انتشارات قدیانی ص ۳۱۴
۵ – مولوی، مولانا، جلال الدین محمد، شرح جامع مثنوی ( دفتر اول و دوم)، کریم زمانی، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۷

منبع:

بهشت وصال
https://hg1.tabaar.org/articles
https://qunoot.net/App/reads.item.php?showid=1337
** این مطلب در  تاریخ 1401/11/19 بروز رسانی شده است.
نسخه چاپی