الاهیات لیبرال
الاهیات لیبرال، الاهیاتی میان سنت و مدرنیته
چکیده
الهیات لیبرال به مکاتب الاهیاتی اطلاق می‌شود که موضع چپ گرایانه و غیر سنتی دارند. این دیدگاه ها درمورد تعالیم کتاب مقدس باعث شکل گیری نهضتی با عنوان الهیات لیبرال یا آزاد اندیش شد که با عوامل ماوراء طبیعی مسیحیت شدیدا مخالف بود، و فقط بر تعالیم عالی اخلاقی عیسی تکیه می کرد و از نظرطرفداران آن، عیسی یک معلم برجسته محبت و اخلاق بود، که فقط دنبال تعلیم اخلاق نبود بلکه دنبال ایجاد زندگی اخلاقی در همه بود. اندیشمندان در صدد حذف امور ماوراء طبیعی از تاریخ بودند و عیسی را به عنوان یک انسان زمینی و معمولی و سیاست مدار دینی معرفی کردند.

تعداد کلمات 1115 زمان تخمین مطالعه 6 دقیقه

الاهیات لیبرال
نویسنده: عارفه گودرزوند (دانشجوی دکتری مطالعات تطبیقی ادیان)
الاهیات لیبرال
از جمله اموری که بدون اثبات و به صورت بدیهی مورد قبول طرفداران الهیات لیبرال قرن نوزده بوده، این است که در مورد امور دینی به هیچ وجه نمی‌توان قضاوت های معتبر و عینی انجام داد و همچنین اعتقاد به مکاشفهِ عینی خدا ( به طوری که مصلحین کلیسا به آن اعتقاد داشتند ) در دنیای امروزی غیر ممکن است .
آیین پروتستان لیبرال کلاسیک، ریشه در آلمان در نیمه قرن نوزدهم و در بحبوحه این درک روزافزون دارد که ایمان و الهیات مسیحى، به یکسان، نیازمند بازسازى در پرتو دانش مدرن بشرى است. در انگلستان، اقبال روزافزون به نظریه چارلز داروین در باب انتخاب طبیعی (نظریه داروین در باب تکامل) شرایطى پدید آورد که در آن بعضى از عناصر الهیات سنتى مسیحیت (مانند آموزه آفرینش در هفت روز) روز به روز توجیه ناپذیرتر به نظر رسید.
ارزش بیش از حد قائل شدن برای تفکر مدرن و علم تجربی، و سعی در بازسازی ایمان مسیحی در پرتو معرفت حاصل از تفکر مدرن. الهیات لیبرال معتقد بود مسیحیت باید با حفظ هویت خود با تفکر جدید سازگار باشد. پس از نقد تاریخی کتاب مقدس مسیحیان دو گروه شدند: عده‌ای نقد تاریخی را به معنای نابودی کتاب مقدس دانستند و با نتایج آن مخالفت کردند که اکثر کاتولیک‌ها در این دسته بودند و اجازه  نقد تاریخی نمی‌دادند، و عده دیگری از مسیحیان هم به ایمان مسیحی پایبند بودند و هم به نتایج نقد تاریخی. لذا تفسیری از ایمان مسیحی ارائه دادند که با تفکر مدرن و نقد تاریخی و نتایج آن سازگاز باشد، که پروتستان‌ها و به خصوص لیبرال‌ها در این دسته می‌گنجیدند. بنا بر این پروتستان‌ها از نقد تاریخی ضربه سنگین‌تری خوردند و به همین خاطر تلاش بیشتری برای پیدا کردن راه حلی در جواب نقدهای تاریخی انجام دادند، اما کاتولیک‌ها که از آتوریته سنت و پاپ برخوردار بودند با قاطعیت نقد تاریخی را رد کردند و ضربه‌ای متوجه ایشان نشد و تلاشی چندانی هم برای پاسخ به آن نکردند.
آلبرشت ریچل «Albrecht Ritchel»
برجسته‌ترین الهیدان الهیات لیبرال آلبرشت ریچل متعلق به قرن نوزدهم می‌باشد. آثار مهم او عبارتند از: آموزه‌های مسیحی در باب نجات و آشتی «The Christian Doctrine of Justification and Reconciliation»، و تاریخ زهدگرایی «History of Pietism». هدف الهیات مسیحی از ابتدا این بود که رابطه خدا و انسان را که به واسطه گناه آدم به هم خورده بود اصلاح کند و آشتی مجدد میان آن دو بر قرار سازد، و لازمه آن اصلاح طبیعت گناه آلود انسان بود که در پارسایی او نمود پیدا می‌کرد. از نظر الهیات لیبرال پارسایی انسان در اخلاق او محقق می‌شود و بالاترین درجه ایمان ملکوت اخلاق است که از دین هم مهم‌تر است، و دین بدون اخلاق فایده‌ای ندارد.
ریچل وظیفه اصلی الهیات مسیحی را یافتن جوهره حقیقی مسیحیت و متمایز ساختن آن از تجلیات و اشکال ظاهری آن می‌دانست. چنانچه لوتر با استفاده از آن آیه کتاب مقدس که می‌گوید: «و علامت برای شما این است که طفلی در قنداقه پیچیده و در آخور خوابیده خواهید یافت» (لوقا2: 12)، بیان نمود که مسیح در آخور کلمات کتاب مقدس پنهان شده و باید او را از لابه‌لای آنها کشف کرد. تفسیر به معنای واضح کردن ابهامات موجود در کلمات و شرح و توضیح آنها است، اما تاویل یعنی بازگرداندن معنای ظاهری به معنای باطنی. از سوی دیگر نیازهای انسان با گذر زمان تغییر می‌کند و دین در یک برهه زمانی ظهور کرده تا به این نیازها پاسخ گوید. اگر دین مدعی جاودانگی است و همه انسان‌ها در همه‌دوران‌ها را به سوی خود دعوت می‌کند باید از برخی ظواهر دست بردارد و آنها را تاویل کند. چه بسا گزاره‌های دینی که نسخ شده و زمان عمل به آنها گذشته است و مسئله بشر امروزی نیست، و باید فهم جدیدی از آن ارائه داد که در عین حفظ اصل پیام و باطن آن، به دغدغه‌های امروز بشر پاسخ گو باشد. مثلاً اورشلیم موجود در عهد عتیق با اورشلیم موجود در مکاشفه یوحنا متفاوت است، عده‌ای اورشلیم را تاویل به ملکوت آسمان بردند، کاتولیک‌ها اورشلیم را کلیسا خوانده و گفتند: همان گونه که اورشلیم فرودگاه وحی در زمان انبیا بود، اکنون کلیسا است که از الهام روح القدس برخوردار است و امت مسیحی را به حقیقت راهنمایی می‌کند. اصلاح گران اولیه اورشلیم را فرد مومن دانستند که با بهره‌مندی از الهام روح القدس می‌تواند کتاب مقدس را به درستی تفسیر کند. این در حالی است که اورشلیم در تفسیر ظاهری تنها نام یک شهر است، اما مطرح شدن مسائل جدید وگذر زمان، بقای آموزه‌های دین را منوط به تاویل می‌کند، و لازمه تاویل این است که برای متن مقدس ساحت‌های جداگانه‌ای در نظر گرفته شود.

ویژگی‌های الهیات لیبرال
1. نفی باورهای سنتی مبتنی بر وحیانی بودن کتاب مقدس. اما خود این مطلب تفاسیر متعددی دارد. هارناک معتقد بود که خود این کتاب مقدس وحی نیست و مسیحیت را نمی‌توان از آن به دست آورد، بلکه باید به مسیحیت نخستین مراجعه نمود و دین را از حواریون و رسولان استنتاج کرد.
2. ارزش بیش از حد قائل شدن برای تفکر مدرن و علم تجربی، و سعی در بازسازی ایمان مسیحی در پرتو معرفت حاصل از تفکر مدرن. الهیات لیبرال معتقد بود مسیحیت باید با حفظ هویت خود با تفکر جدید سازگار باشد. پس از نقد تاریخی کتاب مقدس مسیحیان دو گروه شدند: عده‌ای نقد تاریخی را به معنای نابودی کتاب مقدس دانستند و با نتایج آن مخالفت کردند که اکثر کاتولیک‌ها در این دسته بودند و اجازه  نقد تاریخی نمی‌دادند، و عده دیگری از مسیحیان هم به ایمان مسیحی پایبند بودند و هم به نتایج نقد تاریخی. لذا تفسیری از ایمان مسیحی ارائه دادند که با تفکر مدرن و نقد تاریخی و نتایج آن سازگاز باشد، که پروتستان‌ها و به خصوص لیبرال‌ها در این دسته می‌گنجیدند. بنا بر این پروتستان‌ها از نقد تاریخی ضربه سنگین‌تری خوردند و به همین خاطر تلاش بیشتری برای پیدا کردن راه حلی در جواب نقدهای تاریخی انجام دادند، اما کاتولیک‌ها که از آتوریته سنت و پاپ برخوردار بودند با قاطعیت نقد تاریخی را رد کردند و ضربه‌ای متوجه ایشان نشد و تلاشی چندانی هم برای پاسخ به آن نکردند.
3. دادن حق آزادی به اندیشمندان مسیحی در انتقاد از باورهای سنتی، که مستلزم کنار رفتن آتوریته سنت و پاپ بود.
4. بنای الهیات بر بنیانی غیر از مرجعیت مطلق کتاب مقدس، مانند اخلاق یا احساس. البته کتاب مقدس از مرجعیت برخوردار بود اما نه تنها مرجع. کتاب مقدس هم آمده تا اصل بشارت را برساند و تک تک کلمات و عبارات آن از  اهمیت برخوردار نیست.
5. تاکید بر حضور خدا در همه چیز «درون بودگی» به جای تعالی خدا بر همه چیز «فرابودگی».
6. نفی الوهیت مسیح و در نتیجه تجسد او، و نگرش به عیسی به عنوان یک انسان آرمانی و الگو، و تفسیر اسطوره‌ای آن دسته از آیات کتاب مقدس که بر تجسد و الوهیت مسیح دلالت دارند.
7. اعتقاد به این باور که همه انسان‌ها فرزند خدا هستند.
8. تاکید بر جدایی میان کلیسا و دولت، علم و دین، و ایمان و فلسفه. لیبرال‌ها معتقد بودند ارزش‌ها را باید از دین گرفت و دانش را از علم، و نباید از دین انتظار داشت تا علم تجربی چون زمین شناسی، ستاره شناسی، و هوا شناسی به ما بیاموزد. اینها وظیفه علم است نه دین، و دین تنها در مدار مسائل ارزشی سخن می‌گوید.

منبع
درسنامه الهیات مسیحی، آلیستر مک گراث، مترجم بهروز حدادی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1384.
نسخه چاپی