در راه تشکیل ایالات متحده‌ی شرق (قسمت سوم)
ناسیونالیسم در کشورهای شرقی
 
چکیده:
در ادامه نفاق و خصومت میان اقوام خویشاند شرقی، طبقات حاکم محلی و مالکیت استعمارگران، مشترک المنافع اند و هر دو از استثمار مردم زحمتکش این سرزمینها سود می برند و با هم از کار، خون و جسم و جان این سرزمینها تغذیه میکنند و ادامه سلطه و حکومتشان ممکن می گردد.
 
تعداد کلمات: 2094 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه
در راه تشکیل ایالات متحده‌ی شرق (قسمت سوم)
نویسنده: شاپور رواسانی

 در تعالی و ترقی علمی و ادبی و فلسفی در سرزمینهای شرقی و ایجاد توسعه نهضتهای اجتماعی ضد ستم طبقاتی در جامعه بزرگ شرق، همه اقوام خویشاوند شرقی شرکت داشته اند. این گذشته درخشان است که ما را به هم پیوند می دهد و بر این گذشته باید تکیه کرد و ساخت. امروزه، هم استعمارگران و هم طرف حاکم استثمارگر در جوامع شرقی خواستار ادامه نفاق و دشمنی میان اقوام خویشاوند شرقی اند، چه این اقوام در درون محدوده ای با مرزهای نظامی - اداری - سیاسی تمرکز یافته باشند و چه خطوط مصنوعی به نام مرز که در قرون اخیر از جانب استعمارگران ساخته و کشیده شده آنان از یکدیگر جدا کرده باشد.

در ادامه نفاق و خصومت میان اقوام خویشاند شرقی، طبقات حاکم محلی و مالکیت استعمارگران، مشترک المنافع اند و هر دو از استثمار مردم زحمتکش این سرزمینها سود می برند و با هم از کار، خون و جسم و جان این سرزمینها تغذیه میکنند و ادامه سلطه و حکومتشان ممکن می گردد.

اساس نظریات ملت گرایی نژاد و پان بازی که در جامعه بزرگ شرق عرضه می شود . چنان که به اثبات رسیده - مطالبی است که فرضیه پردازان استعماری و شرق شناسان وابسته به سازمانهای ارتجاعی و امپریالیستی یا بی اطلاع درباره ساختار اجتماعی و به طور کلی تاریخ جوامع شرقی از دوران باستان تا کنون نوشته و منتشر کرده اند و بسیاری از روشنفکران جوامع مستعمراتی شرقی، این مطالب سست و تحریفات را به عنوان تاریخ کشور و جامعه خود باور کرده و به این استادان» ایمان آورده اند.

نظریه پردازان و سیاستمدارن کشورهای اروپایی که بنا به مصالح اقتصادی و اجتماعی پیدایش و رشد شیوه تولید سرمایه داری) واضع و سازنده فرضیه های نژادی و ملت گرایی نژادی بوده اند امروزه باز بنا به مقتضیات اقتصادی (وحدت اروپا) از این فرضیه ها فاصله گرفته و در رد و نفی آنها قلم فرسایی می فرمایند و دیگر سخنی از پان ژرمانیسم و پان اسلاویسم و... دیگر در میان نیست و تکیه ای بر منشأ «نژادی» تفاوتها و اختلافات «نژادی» میان بومیان اروپایی نمی شود. در محافل دانشگاهی و روشنفکری اروپای امروزی، ناسیونالیسم به عنوان یک فرضیه گمراه کننده و یک راه کج و غلط مطرح است (البته فقط برای خودشان) اما تبلیغ در میان مردم مستعمرات و به ویژه مردمان سرزمینهای جامعه بزرگ شرق براساس ملت گرایی نژادی در جهت پان سازی و پان بازی به صورت اقدامات و تبلیغات سیاسی و فرهنگی آشکار و پنهان ادامه دارد.
آیا با خروج از فضای غیر علمی و بدبینیهای «نژادی» که دشمن ساخته نمی توان صدها میلیارد دلاری را که در سرزمینهای شرقی صرف خرید اسلحه از کشورهای سرمایه داری استعماری گردید و وسیله کشتار زنان و مردان خویشاوند می شود به آبادانی این سرزمینها و رفع بلای فقر اختصاص داد؟
سالهاست که ما، در سرزمینهای جامعه بزرگ شرق به طور مشخص با پان بازیها، پان سازیها و ملت گراییهای نژادی تحت عناوین پان تورانیسم (پان تورکیسم)، پان عربیسم و همراه با ادعاهای توسعه ارضی روبرو هستیم.
منافع کشورهای سرمایه داری استعماری اقتضا کرده و می کند که ملت گرایی نژادی و پان بازی در سرزمینهای جامعه بزرگ شرق ادامه یابد تا بتوانند با فروش اسلحه، کالا، غارت منابع طبیعی و نیروی کار ارزان هر چه بیشتر و بهتر ساکنان این سرزمینها را استثمار کنند. کارگزاران استعمار سرمایه داری در سرزمینهای شرقی در این جنایات سهیم و شریکند و از آن سود می برند؛ اما جانبداران خیال پرداز پان سازیها و پان بازیها به این نکته توجه نمی کنند که دول سرمایه داری استعماری هرگز اجازه و امکان نخواهند داد که هیچ یک از این «پانها» به اهداف خود برسند زیرا در همه احوال با تشکیل یک دولت نیرومند - بر پایه هر پانی که می خواهد باشد . در منطقه ای که مهمترین ذخایر نفتی جهان در آن قرار دارد مخالفند. وظیفه پان بازیها و ملت گرایان نژادی در سرزمینهای شرقی تضعیف یکدیگر است. هدف استعمار سرمایه داری این بوده و هست که اقوام خویشاوند در سرزمینهای جامعه بزرگ شرق که دارای فرهنگ چند هزار ساله مشترکند نه فقط به فکر همکاری و اتحاد با یکدیگر نیفتند، بلکه هر یک به تنهایی به صورت طعمه سرمایه داری استعماری از ترس «رقیب» یا «دشمن»، از دامان و تله استعمار سرمایه داری خارج نشوند و مشتری دایمی اسلحه و به علت ضعف اقتصادی و به تبع آن عدم ثبات و تزلزل اجتماعی، دنباله رو سیاستهای دول سرمایه داری استعماری باقی بمانند. طبقات حاکم محلی نیز بازار ملت گرایی نژادی و پان بازی را گرم نگه می دارند و با طرح ادعاهای ارضی موسمی، اقوام خویشاوند را بر ضد یکدیگر تحریک می کنند.

به هیچ وجه نمی توان انکار کرد که گروهی از روشنفکران جوامع شرقی از روی خلوص نیت و با کمال صداقت و پاکی تحت تأثیر مطالب سست شرق شناسان استعماری و فرضیه های نژادی قرار داشته و به آنچه در طول سالیان دراز یاد گرفته و یاد داده اند ایمان دارند و از این نظریات دفاع میکنند. اما آیا زمان آن فرا نرسیده که با توجه به آنچه در جهان علم، سیاست و اقتصاد می گذرد چشمانمان را باز کنیم و از تار عنکبوت فرضیات غیر علمی و تخیلات شیرین اما واهی گذشته خارج شویم و به بهانه یا برای مبارزه با نوعی پان بازی نژادی یا فرهنگی دیگران» به دفاع و توجیه پان بازی نژادی و فرهنگی «خودمان» نپردازیم؟ آیا آن زمان فرا نرسیده که هویت فرهنگیمان، هویت فرهنگ شرقی مان را نه براساس آنچه «شرق شناسان استعماری آگاهانه در جهت خاص و معینی ارائه می کنند، نه براساس آنچه در کنفرانسهای شرق شناسی نمایشی عرضه می گردد، بلکه بر پایه بررسیهای علمی و دقیق خودمان روشن کنیم؟

آیا با خروج از فضای غیر علمی و بدبینیهای «نژادی» که دشمن ساخته نمی توان صدها میلیارد دلاری را که در سرزمینهای شرقی صرف خرید اسلحه از کشورهای سرمایه داری استعماری گردید و وسیله کشتار زنان و مردان خویشاوند می شود به آبادانی این سرزمینها و رفع بلای فقر اختصاص داد؟

   بیشتر بخوانید :  رابطه دین و اقتصاد

آیا می توان چنان در گذشته غرق شد که زمان حال و آینده را ندید؟ تعلق داشتن به یک جامعه فقیر که از مظالم طبقاتی و استعماری رنج می برد چه افتخاری می تواند داشته باشد؟ آیا زندگی کردن در گذشته، افیون توده های فقیر و محروم شرقی نیست که مصرف آن پیوسته تشویق می شود؟ پیشنهاد می شود روشنفکران مرفهی که با خلوص نیت و قلبی پاک از فرضیه های ملت گرایی نژادی و پان سازی در جوامع شرقی دفاع میکنند سری به محلات فقیرنشین، بیمارستانها و روستاهای کشور محل اقامت خود بزنند و از نزدیک ملاحظه کنند که اکثریت مردم سرزمینهای شرقی، خودمان و خویشاوندانمان، در چه شرایطی به سر می بریم و چگونه فقر اقتصادی حیات انسانها را به مخاطره افکنده و از تعالی فرهنگی آنان جلوگیری میکند.

در کنار افتخار کردن به مشعلدار فرهنگ جهان در گذشته بودن، مسئله فرهنگ در دهات و شهرها از دبستانها تا دانشگاهها و مجامع علمی در جوامع شرقی از شمال آفریقا تا بنگلادش و از آسیای مرکزی تا اقیانوس هند مورد بررسی قرار گیرد تا معلوم شود که در حال حاضر بر فرهنگ ما چه می گذرد، به کجا کشیده شده ایم، به کجا می رویم و چگونه مشعلی که ما اقوام شرقی از آن یاد می کنیم تحت شرایط سلطه فرهنگ استعماری و خودفروشیهای طبقات حاکم وابسته به استعمار در سرزمینهای ما به هیزمی نیم سوخته و چماقی برای کوبیدن بر سر برادران، خواهران و فرزندان استثمار شده و فقیرمان در خانه و کاشانه تاریخیمان مبدل شده است.

همراه با افتخار به وجود زنان و مردان بزرگ در عرصه علم و ادب و فلسفه در گذشته از خود بپرسیم امروزه بر سر مردان و زنان بزرگ جوامع شرقی در میدان علم و ادب و فلسفه چه می آید و چگونه استعدادهای شکوفای جامعه بزرگ شرق نابود یا دزدیده می شوند. آیا نمی توان به جای آنکه روابط فرهنگی میان سازمانهای فرهنگی و شخصیتهای علمی و فرهنگی جوامع شرقی با واسطه و از طریق مجامع باصطلاح علمی و فرهنگی کشورهای سرمایه داری استعماری انجام گیرد و ما همسایه دیوار به دیوار خودمان را در بادیه های دور جستجو کنیم، مستقیم و بلاواسطه با یکدیگر گفتگو نماییم تا بتوانیم فارغ از کنترل و دخالت و خرابکاری استعمارگران و کارگزاران آنها مشترکا به بررسی مسائل فرهنگی و علمی مورد علاقه و احتیاجمان بپردازیم؟

هنوز اطلاع فرهنگیان سرزمینهای شرقی از یکدیگر، از طریق سازمانهای فرهنگی، نشریات و کنفرانسهای نمایشی کشورهای سرمایه داری استعماری و به زبان استعمارگران صورت می گیرد. آیا امکان برقراری روابط مستقیم فرهنگی میان خویشاوندان با استفاده از زبانهای رایج در جامعه بزرگ شرق وجود ندارد؟

آیا نمی توان با تکیه بر وحدت و اشتراک فرهنگی چند هزار ساله اقوام شرقی و با نفی و رد ملت گرایی نژادی و پان بازی نژادی در جهت وحدت اقوام خویشاوند در شرق قدم برداشت؟ مراد از وحدت اقوام جامعه بزرگ شرق، تشکیل سازمان یا جلساتی از سران دول شرق نیست، بلکه آن است که میلیونها نفر ساکنان سرزمینهای جامعه بزرگ شرق از خواب غفلت که لالایی آن را سرمایه داران استعماری و کارگزاران محلی استعمار برایشان می خوانند بیدار شده و بیش از این قربانی سودجوییهای دزدان بین المللی که خویشاوندان چند هزار ساله را با خطوط مصنوعی و مرزهای فرهنگی و سیاسی از یکدیگر جدا کرده اند نشوند و جوانان ما با سلاحهای کشورهای سرمایه داری استعماری یکدیگر را به خاک و خون نکشند و حاصل کار و منابع طبیعی سرزمینهای شرقی به یغما نرود. گنجینه بزرگ و غنی تاریخ و فرهنگ جامعه بزرگ شرق، تاریخ مبارزات ضد ستم در این سرزمین بزرگ، همه عوامل وحدت اقوام شرقی را در بردارد. این گنجینه فرهنگی پویا را باید از تحریفات طبقاتی و استعماری پاک کرد و به مردم شرق عرضه نمود. روشنفکران متعهد و انقلابی همه اقوام شرقی باید برای احیای این هویت تاریخی و عرضه آن به توده مردم در جوامع شرقی پیشقدم و پیشتاز گردند.
همراه با افتخار به وجود زنان و مردان بزرگ در عرصه علم و ادب و فلسفه در گذشته از خود بپرسیم امروزه بر سر مردان و زنان بزرگ جوامع شرقی در میدان علم و ادب و فلسفه چه می آید و چگونه استعدادهای شکوفای جامعه بزرگ شرق نابود یا دزدیده می شوند. آیا نمی توان به جای آنکه روابط فرهنگی میان سازمانهای فرهنگی و شخصیتهای علمی و فرهنگی جوامع شرقی با واسطه و از طریق مجامع باصطلاح علمی و فرهنگی کشورهای سرمایه داری استعماری انجام گیرد و ما همسایه دیوار به دیوار خودمان را در بادیه های دور جستجو کنیم، مستقیم و بلاواسطه با یکدیگر گفتگو نماییم تا بتوانیم فارغ از کنترل و دخالت و خرابکاری استعمارگران و کارگزاران آنها مشترکا به بررسی مسائل فرهنگی و علمی مورد علاقه و احتیاجمان بپردازیم؟
آیا نمی توان برای آشنایی با خویشاوندان فرهنگی و قومی، نشستی با شرکت باستان شناسان، ادبا، علما و دانشمندان اقوام شرقی تشکیل داد تا درباره جنبه های مشترک فرهنگ شرق و راههای استقرار وحدت تبادل نظر کنند؟

همچنان که اثبات خویشاوندی یک نفر با یک خانواده و خاندان بزرگ به معنای نفی شخصیت و هویت فردی نیست و نمی تواند باشد، انگشت گذاشتن بر حقیقت تاریخی وحدت، خویشاوندی و اشتراک فرهنگی و قومی اقوام در جامعه بزرگ شرق هم نفی هویت هر یک از این اقوام نیست و نمی تواند باشد.

تکیه آگاهانه بر خویشاوندی قومی و فرهنگی، تضادی با حضور و وجود فرهنگهای محلی، ادیان و مذاهب مختلف، خط، زبانها و گویشهای مختلف و سنتهای متفاوت در جامعه بزرگ شرق ندارد زیرا با یک بررسی علمی می توان به درستی و روشنی نشان داد که در همه این زمینه ها جوامع شرقی پیوندها و اشتراکی تاریخی و چند هزار ساله دارند. آگاهی از این پیوندها خود سبب کشف ارزش واقعی همه این دستاوردها خواهد شد.

به نظر نگارنده، قدم اول در جوامع شرقی و در جامعه ما، به عنوان بخشی از جامعه بزرگ شرق، در راه تشکیل ایالات متحده شرق، ایجاد روابط فرهنگی مستقیم میان سازمانهای فرهنگی . مردمی و نیروهای اجتماعی وحدت جو ضد ستم یا مؤسساتی فرهنگی برای برنامه ریزی و متمرکز کردن فعالیتهای علمی در این زمینه است. هر قومی از اقوام خویشاوند در جامعه بزرگ شرق که خود را مشعلدار فرهنگ جامعه در دوران باستان دانسته یا میداند می تواند شایستگی خود را با پیشقدم شدن در راه تشکیل چنین مؤسساتی نشان دهد.

تشکیل چنین مؤسسات فرهنگی را نباید به سازمانهای بین المللی (با هر نام و عنوان) که زیر نظارت و نفوذ کشورهای سرمایه داری استعماری قرار دارند و ظاهرا بی طرف و غیر سیاسیند واگذار نمود یا به نحوی دخالت یا قیمومیت مستقیم یا غیر مستقیم آنها را پذیرفت؛ زیرا در این صورت مأموران و وابستگان این سازمانها که در پاره ای موارد خود از چهره های فرهنگی مستعمراتند، از امکانات مالی و فرهنگی برای منحرف کردن مؤسسات فرهنگی که برای رهایی مردم از نفوذ سلطه استعمار سرمایه داری در مستعمرات در جامعه بزرگ شرق تشکیل می شوند استفاده خواهند کرد و با به دست گرفتن رهبری مستقیم یا غیر مستقیم این مؤسسات آنها را به یک فرهنگ سرا برای مذاکرات بی پایان و بی ضرر تبدیل خواهند نمود. ولی اگر ما در راه وحدت قدم برداریم قطعی است که در آینده ای نه چندان دور ایالات متحده شرق تشکیل خواهد شد، زیرا حرکت در جهت احیای فرهنگ مشترک چند هزار ساله شرق، حرکتی است در راه تکامل تاریخی، رهایی میلیونها انسان فقیر از برادرکشی و ستمهای طبقاتی و استعماری و پاسداری ازحق حیات و حرمت انسانی در این بخش از جهان .
 
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)

   بیشتر بخوانید :
  اقتصاد اسلامی
  ویژگی های اقتصاد در جامعه اسوه ی اسلامی
   شرکتهای چندملیتی چه می‌خواهند؟

 
نسخه چاپی