افشای استثمار (قسمت سوم)
محتوای اجتماعی جامعه مدنی در یک جامعه مستعمراتی
 
چکیده:
در جوامع سرمایه داری، کلیسا نه فقط یک شریک فرهنگی و سیاسی است، بلکه شریک اقتصادی طبقه استعمارگر نیز هست. آنچه مورد ضدیت و مخالفت فئودالها، شاهان، شاهزادگان و سپس سرمایه داران و استعمارگران بوده و هست، دینی است که مخالف استثمار انسان از انسان، مخالف فئودالیسم و سرمایه داری، استثمار و استعمار باشد نه دینی که بی عدالتیهای اقتصادی و مظالم سیاسی طبقات حاکم را توجیه کند و رهبرانش درباره بی عدالتیها و فجایع سرمایه داری و استعمار سرمایه داری سکوت نمایند.
 
تعداد کلمات: 1136 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
افشای استثمار (قسمت سوم)
 نویسنده: شاپور رواسانی

 در جوامع سرمایه داری کلاسیک، دین به صورت ابزار ایدئولوژیک دولت و طبقه حاکم سرمایه دار، برای حفظ آرامش اجتماعی و سرگرمی توده های مردم در داخل و برای مشروعیت دادن و پنهان کردن مقاصد اقتصادی در خارج (مستعمرات) به کار گرفته شده است.
 
در جوامع سرمایه داری، کلیسا نه فقط یک شریک فرهنگی و سیاسی است، بلکه شریک اقتصادی طبقه استعمارگر نیز هست. آنچه مورد ضدیت و مخالفت فئودالها، شاهان، شاهزادگان و سپس سرمایه داران و استعمارگران بوده و هست، دینی است که مخالف استثمار انسان از انسان، مخالف فئودالیسم و سرمایه داری، استثمار و استعمار باشد نه دینی که بی عدالتیهای اقتصادی و مظالم سیاسی طبقات حاکم را توجیه کند و رهبرانش درباره بی عدالتیها و فجایع سرمایه داری و استعمار سرمایه داری سکوت نمایند.
 جامعه مدنی، جامعه سیاسی و جامعه اقتصادی در کشورهای سرمایه داری استعماری تا زمانی بر یکدیگر منطبق بوده و هماهنگ عمل میکنند که جامعه اقتصادی (سرمایه داری استعماری بتواند به حساب و خرج مردم مستعمرات و با غارت آنان آسایش مادی و رفاه نسبی عامه مردم را فراهم کند. با بروز بحران در جامعه اقتصادی، بحران در جامعه سیاسی و جامعه مدنی سرمایه داری به صورت جدا شدن آن دو از یکدیگر نیز بروز و ظهور خواهد کرد.
در جامعه سرمایه داری، دین در مخالفت و ضدیت با سیاست و اقتصاد قرار ندارد، بلکه در تمام این زمینه های با سرمایه داری به توافق رسیده است. از همان بدو پیدایش و رشد شیوه تولید سرمایه داری این نکته مشخص بود که دین را از سیاست نمی توان جدا کرد، زیرا دین پایه اعتقادات اجتماعی عامه مردم است و سیاست نمی تواند بر ضد اعتقادات دینی مردم باشد، مگر اینکه جهان بینی خاصی را به عنوان بدیل دین تبلیغ کند؛ اما ممکن است با واسطه سرمایه و ثروت دین را به شریک دولت مبدل نمود.
 
همکاری و معاضدت اربابان دین و سازمانهای دینی سرمایه دار و ثروتمند با طبقات حاکم را در همه سرزمینها و در همه زمینه های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی می توان نشان داد و جایی که دین و دولت یکی باشد سازمانهای دینی و رهبران مذهبی دیگر نقشی در جامعه مدنی ندارند و نمی توانند از حقوق افراد در برابر دولت و حکومت دفاع کنند، چون خود بخشی از دولت حکومت شده اند و با طبقات حاکم منافع مشترک یافته اند. در چنین نظامهایی دولت هم مدافع دین است چون تحت عنوان دین می تواند همه اقدامات خود را توجیه کند و مشروع جلوه دهد، و از آن مهمتر می تواند مخالفت با دولت را مخالفت با دین قلمداد نموده و همه حرکتها و اعتراضات اجتماعی و حتی دینی و اعتقادی ضد ستم مردم محروم و معترض را به نام دین سرکوب کند.
 
فردگرایی سرمایه داری نیز تاریخچه ای شبیه سکولاریزم دارد. در دوران مبارزه فرهنگی و سیاسی سرمایه داری در حال رشد با فئودالیسم و در دوره روشنگری اروپا، فردگرایی به منزله دفاع از حقوق و شخصیت فرد، در فکر و فعالیتهای اجتماعی و علمی و فرهنگی و زندگی خصوصی، در برابر سلطه و اختناق کلیسای کاتولیک مطرح گردید، اما با توسعه شیوه تولید سرمایه داری و تحت نفوذ اقتصاد سرمایه داری از پایه های اصلی خود منحرف شد و خصلت ارتجاعی یافت و نظریه ای برای مشروعیت فرهنگی و اجتماعی سرمایه شد. در این شیوه تولید فردگرایی به خصوص از جانب وابستگان طبقات سرمایه دار و حاکمان اقتصادی، به معنای تکیه بر منافع فردی در برابر منافع اجتماعی و ترجیح دادن خواستها و منافع فردی بر اصول اخلاقی و انسانی است. در مبارزه بی امان و همه جانبه و لذا وحشیانه همه با همه، فردگرایی سرمایه داری فکر راهنما و عذر سودجوییهای بی حد و مرز می باشد. فردگرایی سرمایه داری موجب ضعف جامعه مدنی در این جوامع است، زیرا هر کس خود را فقط ملزم به دفاع از حقوق خود می بیند و میداند در برابر لطمات و صدماتی که به دیگران می رسد بی تفاوت است.
 
در جوامع سرمایه داری تا زمانی که منافع اقتصادی فردی ۔ البته آنهم تا حدودی به تأمین گردد، نه فقط مخالفتی جدی با زورگوییها و غارتهای استعمار سرمایه داری در مورد مردم مستعمرات ابراز نمی شود، بلکه در این زمینه فرد جانبدار دولت و طبقه حاکم خودی است و تضادی میان جامعه مدنی و جامعه سیاسی و جامعه اقتصادی وجود ندارد.
 
شیوه تولید سرمایه داری با شرط مقدس و مشروع دانستن مالکیت و شیوه تولید سرمایه داری و در چارچوب آن، وجود طبقات مختلف در کنار هم و همکاری آنان را پذیرفته و سودجویی و بهره کشی دستجمعی را در همه اشکال آن، چه در داخل جوامع سرمایه داری و چه در مستعمرات، چه با مکانیسم بازار داخلی و جهانی و چه با زور و قهر و غلبه امری کاملا منطقی و مشروع می داند. تضادهای طبقاتی که در بدو پیدایش و رشد سرمایه داری موجب بروز اعتراضات و قیامهای اجتماعی شده و در جامعه مدنی منعکس می گردید، در دوران توسعه استعمار سرمایه داری و به برکت غارت مردم مستعمرات جای خود را به هماهنگی و همکاریطبقاتی داده و این روند اجتماعی موجب شده که جامعه مدنی بدان صورت که در مراحل اولیه رشد سرمایه داری وجود داشت معنا و مفهوم و محتوای اجتماعی و فرهنگی خود را از دست بدهد.

   بیشتر بخوانید :  نظریه جهانی شدن را چگونه بخوانیم

پلورالیسم (تعددگرایی) سیاسی متأثر از پلورالیسم فلسفی است که در تفاوت با وحدانیت و ثنویت بر این اعتقاد بنا شده که جهان از اشیا و مقولات قائم بالذات و مستقل از یکدیگر ساخته شده و براساس و اصول متعددی است. در پلورالیسم سیاسی وجود سازمانهای سیاسی و اجتماعی متعدد و مستقل از یکدیگر پذیرفته می شود تا گروههای شغلی یا اجتماعی که از افراد مشترک المنافع تشکیل شده اند بتوانند در چارچوب شیوه تولید و فرهنگ سرمایه داری از منافع و خواستهای خود دفاع کنند. در هر حال پایگاه و زمینه اصلی توافقات و اختلافات قبول مشروعیت طبقه حاکم سرمایه دار و نظام سرمایه داری از جانب کل جامعه است.
 
جامعه مدنی، جامعه سیاسی و جامعه اقتصادی در کشورهای سرمایه داری استعماری تا زمانی بر یکدیگر منطبق بوده و هماهنگ عمل میکنند که جامعه اقتصادی (سرمایه داری استعماری بتواند به حساب و خرج مردم مستعمرات و با غارت آنان آسایش مادی و رفاه نسبی عامه مردم را فراهم کند. با بروز بحران در جامعه اقتصادی، بحران در جامعه سیاسی و جامعه مدنی سرمایه داری به صورت جدا شدن آن دو از یکدیگر نیز بروز و ظهور خواهد کرد.
 
در نظریاتی که به عنوان بدیل و برای رفع تضاد میان کار و سرمایه و به طور کلی تضادهای جامعه سرمایه داری و در زمینه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی ارائه و به نام تئوریهای سوسیالیستی شناخته شده، مسئله جامعه مدنی به صورت دیگری بررسی می گردد.
 
مارکس در آثار خود از جامعه مدنی ذکری به میان نیاورده و به طور عمده و اساسی به کالبدشکافی طبقاتی و اقتصادی نظام سرمایه داری پرداخته، نه به توضیح و تشریح روبنای جامعه سرمایه داری (Die Bugerliche Gesellschaft). بر طبق نظریات وی، جامعه از دو بخش زیربنا شیوه تولید و روبنا که شامل سیاست، فلسفه، هنر، ادبیات، مذهب و... می شود تشکیل شده و زیربنا و روبنا با یکدیگر پیوستگی داشته و بر هم اثر متقابل دارند و آنچه صاحب نظران مارکسیست به عنوان جامعه مدنی مطرح کرده و می کنند در روبنا جا دارد.
 
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)

   بیشتر بخوانید :
  چه چیزی جای سرمایه‌داری را خواهد گرفت؟
  شرکتهای چندملیتی چه می‌خواهند؟
  تصور غلط دانش‌ورزی و فناوری جدید

 
نسخه چاپی