عشق عرفانی یا عشقهای روزنامه ای؟!

عشق عارف، با عشقهاى روزنامه ‏اى ما فوق‏ العاده متفاوت است.

چکیده
عشقهاى روزنامه‏ اى عشقهاى جنسى است. اما عشق عرفانی عشقى است که اولًا در انسان اوج مى‏ گیرد تا او به خدا مى‏ رسد و معشوق حقیقى عارف فقط خداست و بس. ثانیاً عشقى که عارف مى ‏گوید، منحصر به انسان نیست. عارف معتقد است که عشق در همه موجودات سریان دارد. 
تعداد کلمات: 1274/ تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه.

عشق عرفانی
 
نویسنده: حمید حنائی نژاد
کارشناسی ارشد تصوف و عرفان اسلامی


عارف معتقد است که عشق در همه موجودات سریان دارد. در کتب عرفانى و بعضى کتب فلسفىِ متمایل به عرفان (مثل اسفار) بابى تحت عنوان «فى سریان العشق فى جمیع الموجودات» وجود دارد؛ یعنى معتقدند عشق یک حقیقتى است که در تمام ذرات وجود جریان و سریان‏ دارد. در این هوا هم عشق‏ هست، در آن سنگ هم عشق هست، در آن ذرات اتمى هم عشق هست و اصلًا حقیقت، عشق است و آنچه غیر از عشق مى‏ بینى مجازى است بر روى این حقیقت.عشقى که عارف مى‏ گوید، با عشقهاى روزنامه ‏اى ما فوق‏ العاده متفاوت است. عشقهاى روزنامه ‏اى عشقهاى جنسى است. عشق عارف عشقى است که اولًا در انسان اوج مى‏ گیرد تا او به خدا مى‏ رسد و معشوق حقیقى عارف فقط خداست و بس. ثانیاً عشقى که عارف مى‏ گوید، منحصر به انسان نیست. عارف معتقد است که عشق در همه موجودات سریان دارد. در کتب عرفانى و بعضى کتب فلسفىِ متمایل به عرفان (مثل اسفار) بابى تحت عنوان «فى سریان العشق فى جمیع الموجودات» وجود دارد؛ یعنى معتقدند عشق یک حقیقتى است که در تمام ذرات وجود جریان و سریان‏ دارد. در این هوا هم عشق‏ هست، در آن سنگ هم عشق هست، در آن ذرات اتمى هم عشق هست و اصلًا حقیقت، عشق است و آنچه غیر از عشق مى‏ بینى مجازى است بر روى این حقیقت. مولوى‏ مى‏ گوید:
عشق بحرى، آسمان بر وى کفى‏            چون زلیخا در هواى یوسفى‏
عشق یک دریاست. همه آسمانها و زمین و همه عالم طبیعت از نظر عارف به منزله کفى است بر روى یک دریا که آن دریا «عشق» است. حافظ مى ‏گوید:
ما بدین در نه پى حشمت و جاه آمده ‏ایم‏           از بد حادثه اینجا به پناه آمده ‏ایم‏          
رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم‏                 تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ‏ایم‏
ببینید چقدر عالى مى‏ گوید! این بیت حافظ، ترجمه جمله‏ اى از اولین دعاى امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه است. بعد از اینکه خدا را حمد و ثنا مى‏ گوید، مى ‏فرماید: ابْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِداعاً وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلى مَشِیَّتِهِ اخْتِراعاً، ثُمَّ سَلَکَ بِهِمْ طَریقَ عِبادَتِهِ وَ بَعَثَهُمْ فى سَبیلِ مَحَبَّتِهِ .. یعنى خدا ابتدا عالم را از عدم آفرید، عالم را ابداع کرد، بعد مخلوقات را از راه محبت خود برانگیخت.(مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری(انسان کامل)، 1377ش، ج23، صص 197-198).


مُحال است که انسان غیر خدا را دوست داشته باشد.

محیى الدین مى‏ گوید: پیغمبران نیامده ‏اند که عشق خدا و عبادت خدا را به بندگان یاد دهند، این فطرىِ هر انسانى است، بلکه آمده ‏اند که راههاى کج و راست را نشان دهند؛ آمده‏ اند بگویند اى انسان! تو عاشق کمال مطلقى، خیال مى‏ کنى که پول براى تو کمال مطلق است، خیال مى‏ کنى که جاه براى تو کمال مطلق است، خیال مى‏ کنى که زن براى تو کمال مطلق است؛ تو چیزى غیر از کمال مطلق را نمى‏ خواهى ولى اشتباه مى‏ کنى!.به عقیده عارفان اصلًا محال است که انسان غیر خدا را دوست داشته باشد. در این زمینه، مولوى‏ شعرهایى دارد، مى‏ گوید:
جرعه‏ اى بر ریختى زان خفیه جام‏      بر زمین خاک من کأس الکرام‏
در مقام تمثیل ذکر مى‏ کند. مى‏ خواهد بگوید که جرعه‏ اى از عشق الهى بر روى خاک ریخته، و اگر انسان، موجود خاکى را دوست مى‏ دارد به اعتبار آن جرعه ‏اى است که روى خاک ریخته شده است.(مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری(نبرد حق و باطل، فطرت، توحید)، 1377ش، ج3، ص 523 با تلخیص). محیى الدین عربى مى‏ گوید: «ما احَبَ‏ أَحَدٌ غَیْرَ خالِقِهِ‏» هیچ انسانى غیر از خداى خودش را دوست نداشته است و هنوز در دنیا یک نفر پیدا نشده که غیر خدا را دوست داشته باشد. «وَ لکِنَّهُ تَعالَى احْتَجَبَ تَحْتَ اسْمِ زَیْنَبَ وَ سُعادَ وَ هِنْدٍ وَ غَیْرِ ذلِکَ» لکن خداى متعال در زیر این نامها پنهان شده است‏. مجنون خیال مى‏ کند که عاشق لیلى است؛ او از عمق فطرت و وجدان خودش بى‏ خبر است. لهذا محیى الدین مى‏ گوید: پیغمبران نیامده ‏اند که عشق خدا و عبادت خدا را به بندگان یاد دهند، این فطرىِ هر انسانى است، بلکه آمده ‏اند که راههاى کج و راست را نشان دهند؛ آمده‏ اند بگویند اى انسان! تو عاشق کمال مطلقى، خیال مى‏ کنى که پول براى تو کمال مطلق است، خیال مى‏ کنى که جاه براى تو کمال مطلق است، خیال مى‏ کنى که زن براى تو کمال مطلق است؛ تو چیزى غیر از کمال مطلق را نمى‏ خواهى ولى اشتباه مى‏ کنى؛ پیامبران آمده ‏اند که انسان را از اشتباه بیرون بیاورند. درد انسان آن درد خدایى است که اگر پرده‏ هاى اشتباه از جلو چشمش کنار رود و معشوق خود را پیدا کند، به صورت همان عبادتهاى عاشقانه ‏اى در مى‏ آید که‏ در على (ع) سراغ داریم.(مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری(انسان کامل)، 1377ش، صص 148-149).

بیشتر بخوانید: بحث‏هاى عرفانى درباره عشق با توجه خاصّ به آیات قرآنى در رساله «فی حقیقة العشق» سهروردی.


لطیف‏ترین بحث‏هاى عرفانى درباره عشق با توجه خاصّ به آیات قرآنى در رساله «فی حقیقة العشق» سهروردی.

یکی از شاهکارهاى نثر شیخ اشراق رساله «فى حقیقة العشق یا مؤنس العشّاق» است و متعلق به سلسله آثارى است در عرفان‏ به فارسى.یکی از شاهکارهاى نثر شیخ اشراق رساله «فى حقیقة العشق یا مؤنس العشّاق» است و متعلق به سلسله آثارى است در عرفان‏ به فارسى همچون «سوانح» غزّالى، «لوایح» عین القضاة همدانى و «لمعات» عراقى و «اشعّة اللمعات» جامى، که از عشق‏ به لسان خاصّ عرفانى سخن مى‏ گوید با آیه‏ «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ» آغاز شده و در دوازده فصل به تفسیر داستان حضرت یوسف (ع) مى‏ پردازد. حسن و عشق و حزن به صورت اشخاص در این داستان آمده و با تفسیر سرگذشت حضرت یوسف (ع) چنانکه در قرآن کریم آمده است لطیف‏ترین بحث‏هاى عرفانى درباره عشق با توجه خاصّ به آیات قرآنى و اشعار بدیع انجام گرفته است و در فصل ششم شرحى تمثیلى از ساختمان جهان چنانکه شیوه سهروردى است و در سایر رسائل عرفانى او نیز دیده مى‏ شود آمده است. بر عکس آنچه برخى ادّعا کرده ‏اند این رساله مبتنى بر «رسالة العشق» ابن سینا نیست و طرح و محتویات آن بنوعى دیگر است و رساله بیشتر متعلّق به سلسله کتب عرفانى است با برخى از مباحث حکمى که در دامن عرفان محض گنجانده شده است.(سهروردی، شهاب الدین، رسائل شیخ اشراق، 1375ش، مقدمه ج3، صص 51-52 با اندکی تلخیص و تصرف).
 

حکایت بایزید بسطامی و آتش عشق.

بایزید بسطامى رحمة اللّه علیه گوید در مناجات خویش: «الهى ان‏ ادخلتنى النار اخمدتها بنورک و ان ادخلتنى الجنة احرقتها بنارک‏.» گفت‏ اگر در دوزخم کنى، یک ذره از عرفان‏ جمال‏ تو پیدا کنم، تا دوزخ بر دوزخیان بر شکل فردوس برین شود. و اگر مرا در بهشت فرود آرى‏، یک شرر [1]  از آتشکده عشق‏ تو رها کنم‏، بهشت بر بهشتیان بر مثال دوزخ و سجین شود. گفتند: یا بایزید دوزخ مى‏ نخواهى‏، و با بهشت کى مستقرّ اهل سعادت است‏ مى نسازى‏ [دوزخ نمی خواهی و از طرفی با بهشتی هم که محل استقرار اهل سعادت است نمی سازی؟!]، پس چه مى‏ خواهى؟! گفت: در دنیا عشق او مى‏ خواهم، و در عقبى وصل او، دوزخیان را گو در دوزخ مى ‏سوزید، و بهشتیان را گو در بهشت‏ مى‏ نازید کى ما را از آتش دوزخ، آتش مهر او تمام است. و از نعمت بهشت، ما را وصال او تمام است‏.( طوسی، تاج الدین، قصه یوسف، 1382ش، ص 398).
 

ماهی و پروانه.

ماهى بر آب عاشق است و پروانه بر آتش اما در صدق عشق این دو عاشق تفاوت است.ماهى و پروانه هر دو عاشق‏ اند- ماهى بر آب عاشق است و پروانه بر آتش اما در صدق عشق این دو عاشق تفاوت است- ماهى در معنى عاشق جان خود است زیراکه آب غذاى اوست- هرگاه از آب جدا ماند بمیرد- اما پروانه هم در معنى و هم در صورت عاشق جانان خود است- اگرچه مى ‏داند که از قربت محبوب و وصلت معشوق سوخته خواهد شد، همچنان سوخته ‏وار خود را بر شمع مى‏ زند و جان را فداى دلدار مى‏ کند.(دهلوی، امیر حسن، رساله مخ المعانی، 2007م، ص 83).
 

عشق‏ مجازى‏ در واقع عشق به جسم نیست.

شبستری معتقد است عشق‏ مجازى‏ در واقع عشق به جسم نیست، بلکه به جهت حُسنى است که از ناحیت وجود در او تعبیه شده است. هر عشقى، عشق به حق است: «عشق مجازى که افراط محبت است جز از حسنى که در مظهر انسانى است، صورت نبندد؛ که آینه‏ى دل او جز به صورت حسن تام مستغرق نگردد.(موحد، صمد، مجموعه آثار شیخ محمود شبستری، 1371ش، ص 303).
 

پی نوشت:
[1].آتش.

منابع:
1- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم،1377ش.
2- سهروردی، شهاب الدین، رسائل شیخ اشراق، ایران، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، 1375ش.
3- طوسی، تاج الدین، قصه یوسف(الستین الجامع للطائف البساطین)، ایران، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، چاپ چهارم، 1382ش.
4- دهلوی، امیر حسن، رساله مخ المعانی، هندوستان، علیگر، انتشارات انستیتوی تحقیقات فارسی، چاپ اول، 2007م.
5- موحد، صمد، مجموعه آثار شیخ محمود شبستری، ایران، تهران، انتشارات طهوری، چاپ دوم، 1371ش.

 

نسخه چاپی