جدایی بینداز و حکومت کن
سیاست تفرقه انگیز استعمار
 
چکیده:
در زمینه غارتگری اقتصادی، گذشته از کوشش سنجیده و برنامه ریزی شده برای چنگ انداختن بر منابع طبیعی ، کوشش می شود با تقویت وایجاد بخش خصوصی - چه در بخش کشاورزی و صنایع و چه در بخش تجاری و مالی، طبقه ای به وجود آید یا نیرومند شود و رشد کند که همکار و شریک و در بسیاری از موارد و سرزمینها، نماینده و خدمتگزار سرمایه داران کشورهای سرمایه داری استعماری در کشور و جامعه خود باشد.
 
تعداد کلمات: 1367 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
جدایی بینداز و حکومت کن
نویسنده: شاپور رواسانی

با کمی توجه به تاریخ و چگونگی توسعه، نفوذ و سلطه امپریالیسم سرمایه داری بر بسیاری از سرزمینها در جهان می توان دریافت که استراتژی، تاکتیکها و برنامه های این روند از همان آغاز بر پایه دو اصل بوده است:
1. وحدت درونی و ساختاری اقتصاد، سیاست و فرهنگ و آثار متقابل اقدامات در این سه زمینه بر یکدیگر تعیین و اقدامات نظامی، تروریستی، جاسوسی و پلیسی به عنوان مکمل به کار برده می شود.
٢. در همه این زمینه ها اصل تفرقه بینداز و حکومت کن اجرا می شود.
هدف اصلی و اساسی از به کار بردن همه این برنامه ها در مستعمرات و کشورهایی که هنوز نتوانسته اند خود را از سلطه امپریالیزم سرمایه داری آزاد کنند، به دست آوردن، تثبیت و افزایش منافع اقتصادی است.
 
در زمینه غارتگری اقتصادی، گذشته از کوشش سنجیده و برنامه ریزی شده برای چنگ انداختن بر منابع طبیعی (نفت، گاز و ...) و سلطه کالایی، سرمایه ای و مالی و فنی چه به صورت مستقیم و چه زیر پوشش قراردادهای گوناگون با نامهای متفاوت، کوشش می شود با تقویت و در صورت لزوم ایجاد بخش خصوصی - چه در بخش کشاورزی و صنایع و چه در بخش تجاری و مالی، طبقه ای به وجود آید یا نیرومند شود و رشد کند که همکار و شریک و در بسیاری از موارد و سرزمینها، نماینده و خدمتگزار سرمایه داران کشورهای سرمایه داری استعماری در کشور و جامعه خود باشد. این طبقه پیوسته به استعمار سرمایه داری که از نظر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بخش و جزئی از نظام سرمایه داری استعماری جهانی به شمار می رود، در مستعمرات و در همه کشورهایی که هنوز نتوانسته اند خود را از سلطه اقتصادی امپریالیزم سرمایه داری آزاد کنند و از نظر اقتصادی مستقل به شمار نمی آیند، وجود و حضور دارد؛ این طبقه پایگاه اجتماعی - سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دول وابسته به امپریالیزم سرمایه داری در این جوامع است. وابستگان این طبقه در لایه های گوناگون سازمانهای دولتی و خصوصی حضور دارند و بر فرهنگ و سیاست جامعه ای که در آن زندگی میکنند مسلطند. در حقیقت از نظر اجتماعی و اقتصادی بدان تعلق اما در برابر مردمانش تعهدی ندارند، چنگ انداخته اند.
 
این طبقه پیوسته به استعمار سرمایه داری، با شهروندان جامعه ای که در آنجا زاده شده اند، تاریخ، زبان، دین و مذهب، قومیت و آداب و رسوم مشترک دارند، اما منافع طبقاتی ۔ اقتصادیشان با آنان یکسره متفاوت و حتی متضاد است و در عمل و در حقیقت نسبت به حق حیات و حرمت اکثریت افراد همان جامعه دشمنی می ورزند. وابستگان به این طبقه، اقتصاد جامعه را چه از نظر عملی و چه از نظر برنامه ریزی و هدایت تئوریک، بر حسب دستور و برنامه ها و منافع مشترک خود با دول و سازمانهای سرمایه داری استعماری پیش می برند و البته برای فریب توده های مردم بدان نام برنامه های ملی و محلی چند ساله می دهند.

   بیشتر بخوانید :  سازماندهی مردم زحمتکش و فقیر

واگذاری منابع طبیعی (نفت، گاز، آب، معادن و...) به سرمایه داران خارجی زیر پوشش قراردادهایی که گویا برای ایجاد کار برای بیکاران و جلب تکنولوژی از کشورهای خارجی بسته می شود (و متن این قراردادها اغلب برای آگاهی همگان منتشر نمی شود) جلب سرمایه های خارجی در همه رشته های اقتصادی، از کشاورزی، صنعت گرفته تا بانکداری و خدمات، فرار سرمایه چه به صورت پنهان و چه آشکار، سلطه کالاهای وارداتی خارجی (اعم از کشاورزی و صنعتی) به صورت قانونی، قاچاق یا قاچاق قانونی(!) بر تولیدات و سرمایه گذاریهای داخلی، افزایش وابستگیهای فنی و علمی، فرار مغزها در نتیجه فرار سرمایه ها و افزایش واردات خروج صنعتگران و روشنفکران در بیشتر رشته های فنی و علمی در نتیجه افزایش بیکاری و فقر عمومی، افزایش شکاف طبقاتی، فساد مالی، فساد اجتماعی، توسعه بازار حیات انسانی در نتیجه افزایش عرضه اندامهای بدن برای فروش به علت فقر، و... از ویژگیهای بارز کشورها و جوامعی است که امپریالیزیم سرمایه داری با واسطه گری طبقه حاکم پیوسته به استعمار ملی و محلی بر آنها سلطه دارد.
 طبقه پیوسته به استعمار سرمایه داری، با شهروندان جامعه ای که در آنجا زاده شده اند، تاریخ، زبان، دین و مذهب، قومیت و آداب و رسوم مشترک دارند، اما منافع طبقاتی ۔ اقتصادیشان با آنان یکسره متفاوت و حتی متضاد است و در عمل و در حقیقت نسبت به حق حیات و حرمت اکثریت افراد همان جامعه دشمنی می ورزند. وابستگان به این طبقه، اقتصاد جامعه را چه از نظر عملی و چه از نظر برنامه ریزی و هدایت تئوریک، بر حسب دستور و برنامه ها و منافع مشترک خود با دول و سازمانهای سرمایه داری استعماری پیش می برند و البته برای فریب توده های مردم بدان نام برنامه های ملی و محلی چند ساله می دهند.
در این کشورها، برنامه های اقتصادی خرد و کلان و چند ساله، تغییرات در آیین نامه ها و مقررات اقتصادی با توصیه های پنهان یا آشکار کشورهای سرمایه داری استعماری یا وابستگان به سازمانهای بین المللی که در عمل زیر نظارت سرمایه داران جهانی هستند، تنظیم و اجرا می شود. اندیشه راهنما در این برنامه، نظریات تئوری پردازان نظام سرمایه داری استعماری است. گفتنی است که در پاره ای از این جوامع زیر سلطه، آگاهی و شعور علمی اقتصاددانان وابسته به دولت و بخش خصوصی، از حد و سطح تئوریهای کهنه یا تازه نظریه پردازان اقتصاد سرمایه داری در جوامع سرمایه داری تجاوز نمی کند و این تئوریها با عناوین فریب دهنده در میان دانشجویان دانشگاهها نیز به گونه ای عرضه می شود که گویا از نظریه پردازان سرمایه داری اقتباس و رونویسی نشده است؟
 
در این جوامع شیوه تولید مسلط، شیوه تولید مستعمراتی است که از زمان ایجاد برقراری روابط بازرگانی، سیاسی و فرهنگی با کشورهای سرمایه داری استعماری پدید آمده و رشد یافته است. این جوامع دو قطبی اند: در یک سو اقلیتی ثروتمند، سرمایه دار، حاکم و فاسد و وابسته به سرمایه داری جهانی و در سوی دیگر اکثریت مردمان محروم و استعمار و استثمارزده قرار دارند؛ طبقه متوسط، ناتوان و پراکنده و در حال تجزیه است.
 
وجود و گسترش دشمنی و تضاد طبقاتی در چنین جوامعی، حاصل سلطه امپریالیزم سرمایه داری و رشد طبقه پیوسته به استعمار سرمایه داری است. طبقه حاکم که به علت تجاوزات و ستمهای اقتصادیش به کل جامعه، و به حق حیات و حرمت انسانی اکثریت شهروندان، نسبت به آنان دشمن و بیگانه شده اند و از محرومان و زحمتکشان، کارگران، کشاورزان، بیکاران، روشنفکران تهیدست و همه افراد، اقشار اجتماعی و گروههایی که قربانی همکاری و همدستی آنان با سرمایه داران و دول بیگانه شده اند و می شوند هراس دارند، برای نگهداشت داراییهای خود و حفظ مالکیت و حاکمیتشان، یا به اقدامات جنایی، پلیسی و سلب آزادیهای سیاسی و فرهنگی شهروندان برای جلوگیری از مطرح شدن خواستهایشان. یا به فریب توده ها یا تبلیغات و شعارهای رنگارنگ می پردازند. شکاف طبقاتی در این جوامع، ضامن سلطة امپریالیزم سرمایه داری بر این جوامع است. اقلیتی که از اکثریت می ترسد، به پشتیبان بیگانه پناه می برد و در کشورهایی که طبقه وابسته به نمایندگی دول استعماری قدرت را در دست دارد و حکومت می کند، نیاز و ضرورتی هم برای حضور نیروهای نظامی کشورهای سرمایه داری وجود ندارد. آنچه توده های محروم و اکثریت این جوامع را از امپریالیزم سرمایه داری جدا میکند خطوط و مرزهای جغرافیایی نیست، بلکه خطوط و مرزهای اجتماعی است که در درون این جوامع کشیده شده است؛ هر جا طبقه وابسته ثروتمند و حاکم حضور داشته باشد امپریالیزم سرمایه داری.هم حضور دارد.
 
نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد و تاریخ توسعه و سلطه امپریالیزم سرمایه داری آن را تأیید و تصدیق می کند، این است که طبقه پیوسته به استعمار حاکم با وجود حمایتها و کمکها و وعده های امپریالیزم سرمایه داری نمی تواند در جامعه و کشوری که در آن بسر می برد احساس امنیت کند و به این حمایتها و کمکها دلگرم باشد، زیرا با تغییراتی که در سازمان و ساختار اقتصاد جهانی و در نتیجه آن روابط قدرتهای اقتصادی و سیاسی با سرزمینهای زیر سلطه و طبقات پیوسته به استعمار رخ می دهد و در سایه دگرگون شدن نیازهای دول سرمایه داری استعماری، ترکیب اجتماعی و سیاسی طبقه پیوسته به استعمار نیز دستخوش تحول و دگرگونی می شود، دول سرمایه داری استعماری، برای حفظ منافع خود، از قربانی کردن همدستان و یاران قدیمی خود پروا ندارند و چه بسا برای برقراری روابط تازه با افراد و گروهای اجتماعی که در مستعمرات و کشورهای عقب نگهداشته شده توانسته اند اعتماد توده ها را به دست آورند، وارد معامله می شوند و خدمتگزاران پیشین را که دوران مصرفشان به پایان رسیده از میان برمی دارند و افراد و گروهی را در درون طبقه پیوسته به استعمار برای حفظ سلطه خود قربانی می کنند. به هر روی، نمی توان انکار کرد که بر اکثریت مردمان محروم در سرزمینهای زیر سلطه امپریالیزم سرمایه داری فقر و بر حاکمان و طبقات پیوسته به استعمار سرمایه داری در این سرزمینها ترس سایه افکن است.
 
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)

   بیشتر بخوانید :
   طبقه‌ی وابسته به استعمار
   جامعه مدنی چیست؟
  تشکیل طبقات غلط در اروپا

 
نسخه چاپی