نفوذ فرهنگ استعماری
میزان دخالت استعمار در فرهنگ جامعه
 
چکیده:
روشنفکر مجذوب فرهنگ استعماری در فکر فرار از جامعه خود است. همه نقشه ها و فعالیتها بر محور آزادی فرار به «دیار موعود» و «بهشت روی زمین» و سرزمین «آزادی و رفاه» می چرخد و برای انجام این آرزو اقدام به هر کار زننده و زشت، دزدی و ارتشاء و استثمار مردم محروم برای تأمین مخارج لازم، امری مشروع و بحق محسوب می شود.
 
تعداد کلمات: 1222 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
نفوذ فرهنگ استعماری
نویسنده: شاپور رواسانی
 
فردی یا گروهی که تحت نفوذ فرهنگ استعماری قرار دارد نمی تواند با ساختار طبقاتی تاریخ فرهنگ و سیاست جامعه خود و همچنین جوامع سرمایه داری استعماری برخوردی علمی - انتقادی داشته باشد. درباره علت یا علل بروز حوادث اجتماعی و سیاسی یا تغییرات اقتصادی، نقش و اهمیت و میزان دخالت هر یک از عوامل داخلی جامعه مستعمراتی و آنچه را از خارج وارد شده و می شود تعیین کند و از وجود نهضتهای اجتماعی، مترقی و شکوفایی های علمی و فرهنگی و این حقیت که در طول تاریخ در جوامع مستعمراتی جریانهای اجتماعی مترقی و عناصری با افکار روشن و انسانی بر ضد نظامهای ارتجاعی و استثمارگران و جباران فعالیت داشته اند و مبارزه کرده اند، بکلی بی اطلاع است و به علت این بی اطلاعی و بی خبری اصولا امکان ارزیابی این نهضتها و جریانهای فکری و آموختن از آنها را ندارد، چه رسد به زنده کردن آنها. مجذوب شدن نیز روی دیگر سکه عقده حقارت اجتماعی ناشی از سلطه فرهنگ استعماری است. در چنین حالتی تمامی شیوه ها رفتارها و ارزشهای جوامع سرمایه داری استعماری بدون کم و کاست و بدون ارزیابی علل و آثار آنها و بدون تفکیک عناصر منفی از عناصر سازنده، تجلیل و تقدیس می شود. روشنفکر مجذوب فرهنگ استعماری در فکر فرار از جامعه خود است. همه نقشه ها و فعالیتها بر محور آزادی فرار به «دیار موعود» و «بهشت روی زمین» و سرزمین «آزادی و رفاه» می چرخد و برای انجام این آرزو اقدام به هر کار زننده و زشت، دزدی و ارتشاء و استثمار مردم محروم برای تأمین مخارج لازم، امری مشروع و بحق محسوب می شود. افراد و گروههایی که چنین مجذوبند، اصولا تصوری در باب اصلاحات اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی که می توانند شرایط زندگی فردی و اجتماعی را در جامعه مستعمراتی به سود عامه مردم تغییر دهند ندارند.

   بیشتر بخوانید :  اقتصاد مقاومتی در برابر تحریم اقتصادی

تحت نفوذ فرهنگ استعماری، روشنفکر مجذوب خود را از خانواده، دوستان، جامعه ای که بدان تعلق دارد بالاتر و جدا می بیند و مانند کسی که به علت استعمال مواد مخدر حال و هوای خاصی برای خود ایجاد کرده باشد از این مرز «درونی» لذت می برد. چنین مجذوب بودن را می توان در سخنان و رفتار بسیاری از صاحبان مقامات مهم دولتی و اقتصادی در جوامع مستعمراتی نشان داد. نتیجه آنکه کوشش می شود با انتقال و تقلید از ظواهر جوامع سرمایه داری و با «خریدن» و «وارد کردن» پیشرفتهای فنی و ترجمه آثار ادبی و فلسفی، فضای مصنوعی خاصی در داخل جامعه مستعمراتی ایجاد شود. افراد و گروههای اجتماعی که تحت تأثیر فرهنگ استعماری، مجذوب جوامع سرمایه داری استعماریند، چه در رفتار و سخن گفتن، نوشتن و آداب اجتماعی، روابط فردی و خانوادگی و چه در برنامه ریزی برای اقتصاد جامعه مستعمراتی و سازماندهی اداری دولتی یا سیاسی، کاری جز تقلید و رونویسی ندارند و ازجزئیات وقایع و رویدادهای اجتماعی - سیاسی کشورهای سرمایه داری استعماری و حتی اوضاع جغرافیایی شهرها و دهات این کشورها مطلعند و شاید فلاسفه، نویسندگان و سیاستمداران و آخرین پیشرفتهای فنی این جوامع را بشناسند اما از جامعه مستعمراتی، از فرهنگ و تاریخ خود به گونه ای رقت بار بی اطلاعند و کوششی برای کسب معلومات در این زمینه نمی کنند..
سهل ترین راه وصول به این منظور آراستن و پیراستن ظاهر است چه در زمینه های فردی و چه در زمینه های اجتماعی. زمانی که رهبران دولتی اقتصادی و اجتماعی جوامع مستعمراتی دچار این بیماری باشند، بودجه کشور به جای آنکه صرف ساختن زیربنای اقتصادی، رفع مشکلات و تضادهای اساسی با هدف ریشه کن کردن فقر اقتصادی و فرهنگی در جامعه گردد، صرف ساختن عمارات مجلل برای پذیرایی از مهمانان خارجی می شود تا آبروی مملکت حفظ شود. در چنین جوامعی به جای ساختن مدرسه و بیمارستان، ایجاد مراکز تفریحی «مدرن» در شهرهای بزرگ برای یک اقلیت نازپرورده در دستور کار قرار میگیرد و به اسم توسعه و ترقی تحویل جامعه می گردد.
چنین افراد و گروههایی که به طور عمده در طبقات و اقشار متوسط و مرفه و ثروتمند جامعه اکثریت دارند، ابزار اعمال نظرات سیاسی و فرهنگی سیاستمداران جوامع سرمایه داری در مستعمراتند و به ساز آنان می رقصند و بدین بهانه خود را تافته جدا بافته می شمارند.
 
توسعه عقده حقارت فرهنگی - اجتماعی، به علت سلطه فرهنگ استعماری در جوامع مستعمراتی، از علل بروز توسعه عقد اجتماعی فرهنگی خودبزرگ بینی است. وابستگان، طبقات و اقشار مختلف و به ویژه روشنفکرانی که بدین عارضه دچارند، قادر نیستند نقاط ضعف و قوت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جوامع سرمایه داری و جوامع مستعمراتی را درک کنند و چون از واقعیات دورند جامعه خود را با چشم پوشی آگاهانه یا ناآگاهانه از بسیاری از نقایص، نارسایی ها و تضادها، بهترین، پیشرفته ترین، قوی و مقتدرترین جامعه جهانی و در عالم فرض و خیال، در گذشته نیز مشعلدار تمدن جهانی و مبتکر و مرکز پویایی همه علوم و فنون می دانند. این افراد و گروهها برای خود نیز نقش رهبری و زعامت در جامعه جهانی قائلند و با تحقیر دیگر اقوام و فرهنگها سعی در اثبات مقام والای خویش دارند و به علت ابتلا به عقد خودبزرگ بینی فرهنگی و اجتماعی، چنان در اندیشه حل مشکلات جهانی در قرن حاضر، قرون آینده و سرنوشت بشریتند و چنان در اوج فلک در پی تسخیر شمس و نظارت و دخالت در امر حرکات اجرام سماویند که نمی دانند در اندرون منزلشان چه می گذرد و چه بیگانه ای در حریم آنان ساکن است و بر سر خانواده اجتماعیشان چه می آید و چگونه فقر اقتصادی جامعه ای را که بدان تعلق دارند از درون ناتوان و بیمار کرده است و چگونه میلیونها انسان در چنگال بیماری و فقر اسیرند.
 
فرهنگ استعماری ترکیبی حساب شده از فرضیه های نژادی، شبه دین و مفاهیم تحریف شده است. نسبت این ترکیب و چگونگی به کار بردن آن در جوامع مستعمراتی، در یک جامعه مستعمراتی در دوره های مختلف و در رابطه با طبقات مختلف اجتماعی بر حسب شرایط تغیر می کند و متفاوت است:
الف۔ تبلیغ و ترویج فرضیه های نژادی از شیوه های مهم سلطه فرهنگ استعماری در جوامع مستعمراتی و زمینه اصلی رشد عقده حقارت و بزرگ بینی فرهنگی- اجتماعی در جوامع مستعمراتی است. آنان که مرعوبند بومیان جوامع سرمایه داری استعماری را «نژادی» بالا و والا، صاحب عزم و اراده و کلیه سجایای اخلاقی و استعدادهای فردی و ... دانسته و بدین جهت مطیع، پیرو و مقلد بودن خود و جامعه مستعمراتی و سلطه استعمارگران را امری طبیعی، بحق و عادی، و هر کوششی برای رهایی از فقر و ظلم استثمار و استعمار را به علت قدرت عظیم جوامع سرمایه داری و ضعف بی پایان جامعه خود بی فایده می دانند و می بینند و معتقدند که از اول چنین بوده و چنین هم خواهد ماند؛ و آنان که مجذوبند خود را از نظر «نژادی» و «خونی» وابسته و پیوسته به جوامع سرمایه داری و جدا از سایر اقوام و ساکنان سرزمینهای مستعمراتی می دانند، هدف مقدسشان این است که به هر قیمتی در همه شئون، شبیه جوامع سرمایه داری شوند و از آنان تقلید نمایند. سهل ترین راه وصول به این منظور آراستن و پیراستن ظاهر است چه در زمینه های فردی و چه در زمینه های اجتماعی. زمانی که رهبران دولتی اقتصادی و اجتماعی جوامع مستعمراتی دچار این بیماری باشند، بودجه کشور به جای آنکه صرف ساختن زیربنای اقتصادی، رفع مشکلات و تضادهای اساسی با هدف ریشه کن کردن فقر اقتصادی و فرهنگی در جامعه گردد، صرف ساختن عمارات مجلل برای پذیرایی از مهمانان خارجی می شود تا آبروی مملکت حفظ شود. در چنین جوامعی به جای ساختن مدرسه و بیمارستان، ایجاد مراکز تفریحی «مدرن» در شهرهای بزرگ برای یک اقلیت نازپرورده در دستور کار قرار میگیرد و به اسم توسعه و ترقی تحویل جامعه می گردد.
 
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)

   بیشتر بخوانید :
  فقر عامل تعیین کننده اجتماعی
  استعمار نوین استعمار اقتصادی
  طبقه زحمتکشان تهیدست

 
نسخه چاپی