شادی زمین در بهار عمر
 گلچینی از فرگرد سوم زند وندیداد
 
چکیده:
معروف است که آیین زرتشتی زندگانی و شادیهای آن را با خوش بینی می نگرد. این ایستار و اندیشه آزادگان و مردم خردمندی که نیاکان پرشکوه مایند، به تلاش و کوشندگی می انجامد و جلوه ای از آن در بخش یا فرگرد سوم از وندیداد - کتاب یا نسک نوزدهم از اوستای ساسانی و یکی از پنج کتاب اوستای موجود - پدیدار است. در فرگرد سوم وندیداد، در پرسش و پاسخ نمادین، که به زرتشت وهرمزد خدای منسوب است، پیامبر می پرسد که چه چیز بیشتر مایه شادی، یا به تعبیر زبان پهلوی در زند وندیداد، مایه «آسانی» زمین است.

تعداد کلمات: 1014کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
شادی زمین در بهار عمر
نویسنده: کتایون مزداپور
 
معروف است که آیین زرتشتی زندگانی و شادیهای آن را با خوش بینی می نگرد. این ایستار و اندیشه آزادگان و مردم خردمندی که نیاکان پرشکوه مایند، به تلاش و کوشندگی می انجامد و جلوه ای از آن در بخش یا فرگرد سوم از وندیداد - کتاب یا نسک نوزدهم از اوستای ساسانی و یکی از پنج کتاب اوستای موجود - پدیدار است. در فرگرد سوم وندیداد، در پرسش و پاسخ نمادین، که به زرتشت وهرمزد خدای منسوب است، پیامبر می پرسد که چه چیز بیشتر مایه شادی، یا به تعبیر زبان پهلوی در زند وندیداد، مایه «آسانی» زمین است. هرمزد پاسخ میگوید که نیایش کردن مردم پارسا، و خانه و زندگانی داشتن آنان، و نیز رونق کشاورزی و دامپروری موجب شادی و خشنودی زمین میگردد و کشاورز که غله میکارد، بیش از همه، زمین را خرم و شادمان می گرداند. کاشتن زمین و دادن خوراک به جهانیان شادی زمین است.
 
اندیشه ای که پشتوانه چنین تفکر و آیینی است، تصوری است با کهنگی بسیار و نیز مبتنی بر پندارهای است که خود از جمله جهانیهای فرهنگ بشری  است. چنین پندارهای در تقدیس، که نظائرش را در فرهنگهای گوناگون بشری با اشکال متنوع می شود یافت، شواهدش در ایران در طی زمان، جلوه هایی مختلف و کاربردهای گوناگون و معانی متفاوتی در متون یافته است. از چنین پنداره و معنای پنهانی در بنیاد آینهای نیایش، طبعا معانی و مفاهیمی با کاربردهای مختلف و معطوف به اهدافی متنوع حاصل می گردد و هر بار از آن بشکلی ویژه سود می جویند. از آن جمله است بیان و ارجگذاری سلسله مراتبی از مفاهیم دینی و واحدهای اجتماعی و ارزشهای سیاسی و کشوری. نیز ایجاد آشتی و وحدت میان اعضای گروه و همچنین گروههای ستایندگان و دوستان در سراسر جهان، همراه با پذیرفتن و بیان و اعلام رشته ای از سلسله مراتبی که قدرت در جامعه به خود میگیرد و گروههای اجتماعی و مناصب و مدارج را نظم می بخشد، از جمله هدفهایی است که در قالب چنین نیایشی میتوان به آن شکل داد و با تکرار و تلقین، آن را تثبیت و استوار کرد.

 بیشتر بخوانید :  جامعه شناسی،انسان شناسی،مردم شناسی

با گذر زمان، اشیایی که در برگزاری این مراسم بصورت نمادین جهان بزرگ و اجزای آن را بازنمون می کنند، در عمل صرفا ارزشی آیینی یافتند و بیشتر تهیه کردن آنها موضوعیت یافت تا معنای نمادین آنها. مثلا فراموش شد که نان موسوم به درون  نماد گیتی است و گوشودا ، یعنی فدیه گوشتی را که بر روی نان می گذارند، بسا چکاد کوه دائیتی قله بلندترین کوه اساطیری در میان جهان، می پنداشته اند . به رغم این گونه فراموشی، جوهر و معنای اصلی و سرشته در این آیینها برجای مانده است. مفهوم «همبهره» شدن و شراکت یافتن در هر ثواب و به اصطلاح «کرفه»، که آداب دینی را هم بویژه می رساند، صورت زنده و ثابت آن است. مردم همواره آرزوی «همبهره» شدن در ثواب دیگران را در دل و بر زبان داشته اند چنین است که پنداره ضرورت یگانگی و اتحاد در نیایش و نیز گویایی و رسایی این معنی بصورت ضمنی در نامها و واژه هایی که در کلام ذکر می شوند و بویژه پسندیدگی و ارزندگی وحدت داشتن و همراهی و همدستی با «نیکان و وهای هفت کشور زمین»، با گذشت سالیان معنای لغوی اصلی و نخستین «پیشکش کردن زوهر» را در واژۀ مرکب «همازور» تحت الشعاع قرار داده و برای آن معنایی ثانوی و عام و رایج آفریده است. از این روی، گرچه به کار نمی رود و در این ترکیب با zor (= زور و نیرو) یکی نیست، ولی این تصویر پذیرفته در نزد همگان پدید آمده است که «همازور» به معنای همزور و «هم نیرو» و «متحد» است. بویژه در نزد زرتشتیان ایرانی و ایرانی زبان، از جمله شادروان موبد رستم جمشیدی کلانتری، از آخرین بازماندگان روحانی موبدان شریف آباد در مزرعه کلانتر یزد این برابری مورد تصدیق و تأیید بود و طبیعی و روشن به نظر می رسید.
 امروزه رسم و شیوه «پرهیز نسا» در ایران از میان رفته است و نیز بسیاری دیگر از آموزشهای کهنه و فرسوده وندیداد، که غالبا دستورهای بهداشتی و پزشکی عهد باستان و پنداشته هایی وابسته و پیوسته به آن، یا احکام حقوقی و جزایی آن روزگار بوده، به فراموشی افتاده است. اما زیبایی و دلگشایی آن اندیشه روشن و پرجوش و خروش را هنوز بخوبی می توان دریافت و لمس کرد و پسندیدگی و دلپذیری وندیداد کهنسال و فرسوده را یکی در آن ارجمندی و حرمتی دید که با پیروی از فرمان گاهانی زرتشت برای حیات و رونق و شادابی آن قائل است و در حفاظت زندگان و زندگانی کوشندگی دارد.
بنا بر این نظرگاه، کوشش برای آبیاری و سرسبزی زمین «مینو» یا مثال افلاطونی و صورت ذهنی و روح زمین را خشنود می کند. کشتن «فشتر» یا جانور موذی نیز همچنان که برای زیستن آسان و خوش مردم سودمند است، مایه خشنودی و آسایش زمین هم هست. این مجموعه پنداشته و تصورات که اصطلاحات و تعابیر دیو و دروج نیز از آن جمله است و در بند هفتم توضیحی قدیمی برای آن می آید - نمایی از تفکر ایرانی کهن را درباره زندگانی و تلاش آدمی برای رونق و شکوفایی آن تصویر مینماید. بهمراه آن، شیوه های رفتار آیینی و سنتی و تصوراتی قدیمی را می بینیم که در قالب و پوشش فکری زمان خود تجلی می کند، مانند رسم نهادن «نسا» یا جس درگذشتگان بر سنگ و در فضای باز و در جای خورشید نگرش» و دخمه، و گناه شمردن به خاک سپردن آن.
 
امروزه این رسم و شیوه «پرهیز نسا» در ایران از میان رفته است و نیز بسیاری دیگر از آموزشهای کهنه و فرسوده وندیداد، که غالبا دستورهای بهداشتی و پزشکی عهد باستان و پنداشته هایی وابسته و پیوسته به آن، یا احکام حقوقی و جزایی آن روزگار بوده، به فراموشی افتاده است. اما زیبایی و دلگشایی آن اندیشه روشن و پرجوش و خروش را هنوز بخوبی می توان دریافت و لمس کرد و پسندیدگی و دلپذیری وندیداد کهنسال و فرسوده را یکی در آن ارجمندی و حرمتی دید که با پیروی از فرمان گاهانی زرتشت برای حیات و رونق و شادابی آن قائل است و در حفاظت زندگان و زندگانی کوشندگی دارد.
 
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)

بیشتر بخوانید :
  آغاز مردم شناسی
  انسان شناسی و کارکردگرایی
  انسان شناسی و اشاعه گرایی

نسخه چاپی