بنیاد دستنوشته های کهن (قسمت دوم)
دستنویسهای قدیمی سرمایه بزرگ فرهنگهای بشری است
 
چکیده:
موریانه، آفت بزرگ کتاب و کاغذ، بهمراهی حشرات دیگر، بنیان و ریشه دستنوشته های کهن را به تباهی کشاند. از آن جمله، بقایای خاک شده کتاب اوستایی را در یک جعبه مقوایی، اینک در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگاهداری میکنند.

تعداد کلمات: 1881 کلمه / تخمین زمان مطالعه:9 دقیقه

بنیاد دستنوشته های کهن (قسمت دوم)
نویسنده: کتایون مزداپور
 
کتابهای دستنویسهای قدیمی هر یکی از آنها سرمایه بزرگی در خاندانها به شمار می رفت و سخت عزیز و مغتنم بود و نیز مقدس. همین قداست دیرینه این اوراق عزیز در سنت جایگاهی شناخته و بلند داشته است. تداوم این سنت به آنجا انجامیده است که چون کهنه کتابی فرسوده بازنویسی می شد و دیگر قابلیت آن را نداشت که از آن سودی حاصل آید، به منظور آن که از بی حرمتی و اهانت محفوظ بماند و به اصطلاح زیر دست و پا نیفتد»، در هندوستان، آن را بر آبهای دریا رها می کردند و در ایران، در هیزمدان خانه یا آتشکده می نهادندش که خودبخود به آتش بپیوندد و در پاکی فنا گردد.
 
در یکی دو قرن اخیر، همه این مسائل بصورتی تازه، از سر نو طرح شد. در جریان متفاوت و مختلف در این راه پیش آمد که از یک جهت با یکدیگر پیوند دارند و از جهت دیگر، جدا از هم عمل کرده اند، ولی تأثیر متقابل بر یکدیگر داشته اند. از این دو، یکی تأثیر فرهنگ و تمدن و علم و دانش اروپایی و غربی و دستاوردهای آن است بر جامعه زرتشتی، چه در ایران و چه در هندوستان؛ و دیگری بازیابی و کشف فرهنگ و تاریخ و زبان، و در واقع، همین دستنوشته های کهن زرتشتی است توسط پژوهندگان اروپایی. این دو جریان تأثیر همه جانبه و تام بر حیات فرهنگی و اجتماعی جامعه زرتشتی داشته است و در ایران و هند، به شیوه هایی متفاوت نتایج آنها را می بینیم. یکی از این نتایج، مهاجرتهای مداوم و مختلف زرتشتیان به دیگر ممالک و پراکنده شدن آنان در سراسر جهان است.
 بواسطه آسیبهایی از این دست که بشدت دستنوشته های کهن را می فرساید، نیاز سخت به دادن علم و اطلاع به مردم و اقدام عاجل برای حفاظت بازمانده این میراث جلیل احساس می شود. مردم نخست باید ارزش این ارثیۂ گرانقدر را دریابند و بدانند که چه گنج گرانبهایی در گوشه رف و طاقچه دورافتاده خانه آنها خاک می خورد.
هنگامی که جامعه زرتشتی با مسأله تجدد روبرو شد، بسیاری از ابعاد دیرینه و سنتی زندگانی خود را در معرض دگرگونی و تغییر یافت. نکته جالب توجه آن است که در جامعه زرتشتی از طرف پیروان و معتقدان سرسخت سنتهای نیاکانی در برابر پذیرفتن رهاوردها و شیوه های مدرن زندگانی در دنیای امروزین، کمتر مقاومتی صورت گرفت و اصول جدید را کمابیش آسان پذیرفتند. این پذیرفتگی تا آن حد است که بویژه در شرایط اجتماعی جدیدی که پدید آمده بود، زرتشتیان حتی گاهی نقش مهم و حساسی را در انطباق جامعه بزرگتر و اکثریت مردم کشور خود با ارمغانهای تازه فرهنگ و تمدن مدرن بازی کردند. این دگرگونی اما به تحولی جدی در بافت سنتی جامعه منجر شد و به آن انجامید که موبدان و موبدزادگان دیگر نتوانستند با همان طرز و قدرت دیرین و پیشین به بازنگاری و نگاهداری میراث مکتوب زرتشتی ادامه دهند. در نتیجه، تکلیف دینی حفاظت دستنویسهای کهن شکلی دیگر به خود گرفت.
 
آن پدیده جدید دیگر، یعنی کشف شدن فرهنگ زرتشتی توسط پژوهندگان غربی، موجب شد که بسیاری از دستنویسهای کهن زرتشتی از ایران به هندوستان برود و از آن راه، برخی به کتابخانه های اروپایی راه برد و در آنجا از گزند زمانه در امان بماند. در خود ایران، این امر چندان سبب آن نشد که در نظرگاه کهن درباره دستنویسهایی که در خانه ها یا آتشکده ها بود و نسلهای جدید آن را به ارث برده بودند، تغییری پدید آید و برای نگاهداری آنها به شیوه های جدید توجهی اعمال گردد. عموما به این کهنه کتابها و اوراق فرسوده دیگر چندان توجهی نمی کردند و کمتر کسی در صدد آن برآمد که در گوشه و کنار خانه ها و انبارهای قدیمی و زیرزمینها به جستجوی آنها بپردازد و یا به فکر آن افتد که نگاهداری از آنها ضرورتی دارد.
 
شکاف و فاصله فرهنگی بزرگی که ایجاد شده بود، یکی ناشی از آن بود که سنت آموختن و خواندن و نوشتن به زبان کهنه پهلوی را دیگر فراموش کرده بودند و دیگر آن که دین دبیره یا خط اوستایی نیز سپس از یادها رفت. از سوی دیگر، موبدزادگان دیگر آن آموزشهای سنتی و دینی کهن و خانوادگی را کمتر می دیدند و شکل آموزش و پرورش و حیطه آن دستخوش دیگرگونی شده بود. در نتیجه، موبدزادگان برای دریافت آموزش دینی بیشتر می بایست رهسپار هندوستان گردند و برای آموختن اوستا و پهلوی به مدارس آن دیار بروند.
 
نتیجه و حاصل همه اینها فراموش گشتن و مهجور ماندن دستنوشته های کهن در خانه موبدان شد. تلاشهایی که در این بابت تاکنون انجام گرفته است، اثر چندان بارزی نداشته است. ما از دوره گردان و پیله ورانی خبر داریم که مرتبا از صد سال قبل به در خانه ها می رفتند و کتاب کهنه و مس کهنه و چیزهایی دیگر از این دست را مطالبه میکردند و احیانا می خریدند، اما اقدامی جدی برای حفاظت این آثار با روشهای جدید هرگز به عمل نیامده است و اگر هم کاری شد، نتیجه و اثر خوبی به بار نیاورده است. موریانه، آفت بزرگ کتاب و کاغذ، بهمراهی حشرات دیگر، بنیان و ریشه دستنوشته های کهن را به تباهی کشاند. از آن جمله، بقایای خاک شده کتاب اوستایی را در یک جعبه مقوایی، اینک در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگاهداری میکنند که متأسفانه هیچ جای آبادی ندارد و فقط از میان انبوه تکه های بهم چسبیده گل و کاغذ آن، واژه هایی اوستایی را می شود خواند و تأسف خورد. یکی دیگر از این نمونه های غمبار را، تندرست و پاینده باد، استاد عبدالحسین حائری، بازیابی کرد و نجات داد. به راهنمایی و هدایت استاد، اوراق این نسخه پازند را که بانوی خردمند و نیک اندیش، خرمن خانم پزشنی (خدابخشی) یافته و در پاکتی نایلونی گرد آورده و به کتابخانه مجلس شورای اسلامی بخشیده بود، مرمت کردند و اینک در آنجا محفوظ است.
 
بواسطه آسیبهایی از این دست که بشدت دستنوشته های کهن را می فرساید، نیاز سخت به دادن علم و اطلاع به مردم و اقدام عاجل برای حفاظت بازمانده این میراث جلیل احساس می شود. مردم نخست باید ارزش این ارثیۂ گرانقدر را دریابند و بدانند که چه گنج گرانبهایی در گوشه رف و طاقچه دورافتاده خانه آنها خاک می خورد.

  بیشتربخوانید :    هنر خوشنویسی دوره امپراتوری عثمانی

سپس باید آگاه گردند که از کدام راه و روشی از این گنجینه عزیز بهره گرفتن شایسته است. نام و آوازه دارندگان و حتی قیمت ریالی این گنجها از یک سری و از سوی دیگر روشهای حفاظت آنها، همه مطرح است. همانقدر که دارندگان این دستنویسها مسئولاند، عامه کسانی دیگر هم مسئولیت دارند و می باید با پرداخت قیمت و بهایی، که هرگز ارزش این دستنویسها را واقعا نشان نمی دهد و فقط می تواند نشانی از سپاسداری و عشق مردم باشد که به پاس نگاهداری و بازیابی این آثار عزیز تقدیم میگردد، رسمی نیکر پدید آورند و اسبابی بسازند برای رسیدن دستنویسهای کهن به کتابخانه های مجهز و مسئول.
 شکاف و فاصله فرهنگی بزرگی که ایجاد شده بود، یکی ناشی از آن بود که سنت آموختن و خواندن و نوشتن به زبان کهنه پهلوی را دیگر فراموش کرده بودند و دیگر آن که دین دبیره یا خط اوستایی نیز سپس از یادها رفت. از سوی دیگر، موبدزادگان دیگر آن آموزشهای سنتی و دینی کهن و خانوادگی را کمتر می دیدند و شکل آموزش و پرورش و حیطه آن دستخوش دیگرگونی شده بود. در نتیجه، موبدزادگان برای دریافت آموزش دینی بیشتر می بایست رهسپار هندوستان گردند و برای آموختن اوستا و پهلوی به مدارس آن دیار بروند.
هرگاه دستنوشته کهنسالی به کتابخانه مجهز و صاحب صلاحیتی سپرده شود و تکثیر گردد تا به دست پژوهندگان و علاقمندان برسد، آنگاه به امید دادار اورمزد، کار آن به سروسامان رسیده است؛ زیرا تنها از این طریق است که نخست دستنوشته محفوظ می ماند و دوم آن که برای بازخوانی و درک بهای آن، لوازم و مقدمات فراهم می آید.
 
در ایران بویژه شادروان استاد ماهیار نوابی برای انتشار دستنوشته های کهن و محفوظ داشتن آنها دست خیر یازید. آن بزرگوار، با همکاری و همیاری آقای دکتر فرهنگ مهر و دیگر مسئولان، در حدود پنجاه وهفت دستنویس را از هندوستان و دیگر ممالک به ایران آوردند و بصورت چاپ عکسی انتشار دادند. نیز استاد ماهیار نوابی نخستین کسی بود که فکر دنبال کردن این راه را مطرح کرد و در راه جامه عمل پوشاندن بر این تصور از طرق مختلف کوشید. در گفتگوهای متعدد و مفصل با استاد و تشویق آن شادروان بود که فکر بنیانگذاری مؤسسهای رسمی برای حفاظت و نشر این دستنوشته ها پاگرفت.
 
اینک بنیاد دستنوشته های کهن با این هدف تأسیس شده است و می کوشد در این جهت کاری انجام دهد. استادان گرانقدر و مسئولان دولتی با علاقمندی به یاوری ما شتافته اند و در مراحل مختلف معاضدت و هدایت فرموده اند. وزیر کاردان فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت، جناب آقای احمد مسجدجامعی، یکی از پشتیبانان این فکر و از نخستین کسانی است که ما را از این بابت هدایت و همراهی کرده است و تأسیس بنیاد دستنوشته های کهن همواره مرهون حمایت و مرحمت و سرپرستی ایشان است.
 
بنیاد دستنوشته های کهن در سال ۱۳۸۵ رسما به ثبت رسیده است. مدیرعامل آن آقای محمدرضا محمدی است و چند تن از ایرانیان فعال و علاقمند و چند تن از همکیشان در این بنیاد عضویت دارند. موبد مهربان فیروزگری عضویت افتخاری بنیاد را پذیرفته اند و نام بنده نیز برای ریاست هیئت مدیره آمده است. از دوستانی که برای تأسیس آن یاوری و حمایت کرده اند، از آقای حسن لطفی، وکیل دادگستری، و نیز دکتر فیروزه قندهاری باید نام برد که بنیاد مدیون ایشان است. همچنین بنیاد دستنوشته های کهن افتخار دارد که از حمایت علمی و همکاری و دانش روانشاد استاد ایرج افشار برخوردار باشد. در کتابخانه مجلس شورای اسلامی، که بنیانگذار آن شادروان ارباب کیخسرو شاهرخ است، اینک به همت و هدایت جناب استاد عبدالحسین حائری چند نسخه گرانبهای اوستا مرمت شده است و نگاهداری میشود.
 
در حال حاضر، بنیاد دستنوشته های کهن با یاری پژوهشکده زبانشناسی در میراث فرهنگی، با ریاست آقای دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور، در مجموعه متون باستانی آن سرگرم چاپ دو کتاب اوستا است که در کتابخانه شادروان ارباب جمشید سروشیان محفوظ بوده است. نخستین آنها خرده اوستایی است به خط ملابهروز اسکندر، عموی ارباب کیخسروشاهرخ، که در تاریخ ۱۲۲۶ یزدگردی برابر با ۱۲۷۳ هجری قمری در کرمان به کتابت در آمده است. دستنویس دیگر، برای مراسم پزشن نوشته شده است و نام کاتب، و تاریخ بر آن نیست. سومین دستنویس، که بنیاد آن را زیر چاپ دارد، قدیمی ترین یا یکی از قدیمی ترین نسخه های اوستای جهان و مورخ ۹۷۶ یزدگردی است. کاتب آن مویدی از کرمان است به نام فریدون مرزبان و این وندیداد را که همراه با یسنا و ویسپرد است در شرف آباد یزد به یادبود موبد جوان ناکامی به نام جمشید مرزبان ویراف نوشته است. سرمایه چاپ وندیداد فریدون مرزبان (اوستا ۹۷۶) را خاندان محترم ارباب شافریدون زرتشتی در اختیار بنیاد نهاده اند و کتاب به نام ارباب و همسرشان مهربانو خانم به چاپ خواهد رسید.
 
بنیاد دستنوشته های کهن در آغاز راه است. ما از همه دوستداران فرهنگ در سراسر جهان، بویژه همکیشان ارجمند و نیز فرهنگ دوستان ایرانی و مسئولان دولت ایران، می باید تقاضای کمک و یاری کنیم. در ایران، دستنوشته هایی که به فرهنگ ) زرتشتی باز می گردد، پراکنده در خانه ها و کتابخانه ها یافت می شود. از آن جمله، وندیدادی متعلق به آستان قدس رضوی است که خانم فاطمه جهانپور آن را شناسایی کرده است و وندیدادی که به ارث به شادروان موبد رستم اتابک و همسرش همایون خانم فریدون رسیده بود. در هندوستان، مسئولان محترم کتابخانه کاما سرگرم مرمت گنجینه بزرگ خویش اند.
 
با توجه به همه اینها، اینک نیاز کامل به همیاری و همکاری همگان هست تا بقایای دستنوشته های کهن بازیابی و بازسازی و حفاظت شود و در دسترس همگان قرار گیرد تا از تباه شدن و به فراموشی افتادن فرهنگی دیرپای و سرافراز پیشگیری به عمل آید و رنج آن بزرگان پیشین، که گنجی سرشار است، بصورت گنجینه ای بزرگ و غنی در فرهنگ بشری باز ماند.
 
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)

بیشتر بخوانید :
  داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم
  داستان های کوتاه و آموزنده
  سهروردی و اشراقیان
  پارسای پارسی

نسخه چاپی