آواز مرغ سروش
 نخستین سراینده سرودهای آسمانی زرتشت
 
چکیده:
مرغ سروش است این که در سیاهی شب سر زدن سپیده را از دور می بیند و مردم را از خواب بر می انگیزد تا راستی را بستایند، یا به تعبیری نیایش یزدان کنند، و به کار و کردار نیکو بپردازند.
 
تعداد کلمات:  998 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
آواز مرغ سروش
نویسنده: کتایون مزداپور

«سروش» در فرهنگ فارسی به معنای مطلق «فرشته، ملک» آمده است. ایزد سروش خود نخستین سراینده «گاهان پنجگانه»، سرودهای آسمانی زرتشت، خوانده شده است و نیز خروس، این پیامبر نور و روشنایی، مرغ او است. مرغ سروش است این که در سیاهی شب سر زدن سپیده را از دور می بیند و مردم را از خواب بر می انگیزد تا راستی را بستایند، یا به تعبیری نیایش یزدان کنند، و به کار و کردار نیکو بپردازند. در جهان سرشار و آکنده از اساطیری که با بانگ مرغ سروش از خواب بر می خیزد و روی به سوی آفتاب، خدواند را می ستاید، آواز گروه خروسان و پاسخ آواز، نوای همسرایی دلکش بامداد دهکده را می توان شنید که از ورای قرون و اعصار هنوز به گوش می رسد.
 
در پاره نوشتاری که ملاحظه خواهید فرمود (برگردان بندهای ۱۳ تا ۲۹، از فرگرد ۱۸ ژنو وندیداد) باور نهایی و اصلی در بیدار کردن مردم از خواب و هوشیار ساختن آنان در زنده داشتن آتش خانگی و دیگر آتشها سروش است که خروس را به بانگ زدن برمی انگیزد. وی از آن پس که نخست، آتش مردمانی چند، سالاران خاندانها و کشاورزان گله پرور را برای افروختن نوباره خویش به یاری فرا خواند و آنان به فریاد آتش برپای نخاستند. آنگاه جهانیان را همه هشدار می دهد و خروش می زند تا آتش را باز برافروزند به پذیره دیوان شب. این چنان شرکت همگان مردم در نیایشها و تکالیف دینی در باور نیاکانی ما راه رستگاری ( نهایی هستی است و جز اینجا، نمونه ای از آن را در اسطوره باران سازی ایزد تشتر بندهای ۲۰ تا ۳۱ تیریشت) می بینیم که نمازگزاری مردم (بند ۲۴) را باور در امر کیهانی باران کرداری می دانند. اراده مردان و زنان آشو، یعنی راستکار و پرهیزگار، در گزینش نیکی بر بدی است که پیروزی خیر هرمزدی را بر ش اهریمنی ضمانت می کند.

بیشتر بخوانید :  تحول انسان شناسی در قرن بیستم

این پنداشته که آتش نگاهبان جهانیان از گزند شب و دیوان شباهنگ است، باید از آسودگی و امنیتی برخاسته باشد که پرتو آتش به شبانان و مردم در بیرون از آبادی و در مقابله با هراس جانوران درنده و زیانگر تاریکی می بخشد. آنگاه تقابل نیکی و بدی در تفکر کهن ایرانی، که همه چیز را به دو بڼ نیک هرمزدی و بد اهریمنی بازگشت میدهد و بخش می کند، روز و خورشید را از آن نیکوان می شمارد و شب را به اهریمن و دیوانش می سپارد. ایزد مهر که نماد نور پیش از سر زدن خورشید است، و پس به همین دلیل، روشنایی پنهان و معنوی است، و ایزد بهرام که آتشان از آن اویند، ونیز سروش، از پاسبانانی اند که شب را از گزند دیوان نگاه می دارند. در پاره نوشتارهایی چون «درایش اهریمن»، همین پنداشته جدال ایزدان را در پاسداری از خفتگان می بینیم.

در فرگرد، یا بخش هجدهم وندیداد، از دیوانی که مردم را به گناهان و آلایشهای شبانه می آلایند و مقابله ایزدان با آنان سخن می رود. گرچه اینک دیگر اعتباری برای خیالات ذهن اسطوره پرداز در این قبیل گفتارها قائل نیستیم، تفکری را که در پس این سخنان هست و نتایج عملی آنها را کاملا پذیرفته و تازه و زنده مییابیم؛ توجه ویژه به پاکیزگی و کوشندگی برای یافتن دستاوردهای اقتصادی هر چه بیشتر و هر چه بهتر، و مسئولیت فردی و جمعی برای نگاهداری هر چه بیشتر و بهتر از آب و خاک و هوا و آتش، که سوزاننده همه سوختنیها است!
 «سروش» در فرهنگ فارسی به معنای مطلق «فرشته، ملک» آمده است. ایزد سروش خود نخستین سراینده «گاهان پنجگانه»، سرودهای آسمانی زرتشت، خوانده شده است و نیز خروس، این پیامبر نور و روشنایی، مرغ او است. مرغ سروش است این که در سیاهی شب سر زدن سپیده را از دور می بیند و مردم را از خواب بر می انگیزد تا راستی را بستایند، یا به تعبیری نیایش یزدان کنند، و به کار و کردار نیکو بپردازند. در جهان سرشار و آکنده از اساطیری که با بانگ مرغ سروش از خواب بر می خیزد و روی به سوی آفتاب، خدواند را می ستاید.
چنین است که وندیداد، خلاف ساده بینی سخت و خشک آن اندیشه درستی که حقا این کتاب را در برابر آموزشهای ساده و روشن و برتر زرتشت در گاهان، دارای دستورهای پیچیده و مقید به زمان و مکان به شمار می آورد و آن را ارج نمی نهد، باز هم می بینیم که احکامش در نهایت هدفی سودمند و نیکو را دنبال می کند. از این جهت است که این معدن غنی و سرشار «بایدها و نبایدهای کهن» را نمی توان سرسری گرفت و آن را سهل و آسان به دور افکند.
 
فزونتر آن که هنیکی زبان و سادگی فرمانهای آن، بھر کم در این چند بند کوتاه، چنان می نماید که گویی بهشت برین از این خانه چندان دور نیست و کنش روشن و مشارکت همگانی همه مردم جهان در سپیده دم هر بامداد است که راهی صریح به سوی رستگاری و گریزاندنی دیوانی برگزند میگشاید. جستجو در پی تندرستی و بهبودی و در نتیجه، شادی و شادکامی در زندگانی، به رغم غم و همه رنجهای آدم و عالم، صدای آواز مرغ سروش و پیام نوشنیده وندیداد است و به جان کوشیدن برای بخشیدن آن شادمانی به همه جهانیان بنیان و پیام نخستین و راستین گاهانی.
 
پرسش زرتشت پیامبر از هرمزد خدای و پاسخ وی را به اصطلاح «همپرسگی» می خوانند و در از گاهان با سرودهای آسمانی زرتشت سراغاز آن را می بینیم. بر این مبنای اصلی، پرسش و پاسخهای بسیاری در اوستای متأخر می آید که بیگمان از خود زرتشت نبوده و افزوده های جدیدتر متأخران بر کتاب دینی زرتشتی است. وندیداد خود سراسر همین گونه پرسش و پاسخ است و مفسران پهلوی نیز بر آن متن اوستایی کهنتر شرح بسیار افزوده اند. این نگارنده هنگام برگردان متن پهلوی به فارسی بر متن کهن افزوده است و در بسیاری از موارد منظور از این افزودگی روشن کردن مطلب بوده است برای اجتناب از توضیح و شرح در حاشیه، به همین روال، برای بی نیازی از مراجعه به یادداشتهای پینوشت، از تکرار توضیح و شرح برای واژه ها و عبارتهای همانند در این برگردان خودداری شد و به اوردن یادداشت برای موارد ضروری در نخستین بار اکتفا گردید.
 
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)

بیشتر بخوانید :
  انسان شناسی و فرهنگ گرایی
  کتابشناسی انسان شناسی عمومی
  شاخه‌های انسان شناسی

 
نسخه چاپی