نشان دست سبز بهاره (قسمت سوم)
نگاهی به قدیمی ترین مؤسسات «بنیاد فرهنگ ایران»
 
چکیده:
هرکس در باد بهار چیزی نوشته است، از سر شوقمندی و علاقه و دلبستگی نوشته است. این خواست بهار بود و هرگز دوست نمی داشت که برای او «جشن نامه»، و به وجه برتر، یادنامه ای بیجان و سرد انتشار یابد.

تعداد کلمات: 1013کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
نشان دست سبز بهاره (قسمت سوم)
نویسنده: کتایون مزداپور

بخش جدی و اصلی کار بهار در پژوهشگاه چنان که گذشت، پرورش پژوهشگر است. این هنری است سهل و ممتنع، و قدرتی می خواهد چندین جانبه و سرشار. درس دادن در سر کلاس خود کاری است مستلزم زحمات و علاقه بسیار؛ اما نظارت بر کارآموزی و پژوهش دانشجویی که آغاز به تحقیق می کند، هنری است که حوصله و دقت و فداکاری و نیز علاقه ای ویژه را می طلبد. خصیصه هایی درخشان چون فروتنی و صبوری، سعه صدر و گشاده دستی، تیزهوشی و احاطه بر مسائل علمی، آگاهی بر چگونگی و شیوه درست کار، ملاطفت و درک ارزش کار دیگران، در بهار این امکان را به او میداد که بتواند پژوهش را راهبری کند. اما نکته نهایی در چگونگی ارتباط او با دانشجویانش یکی طبیعت خاصی بود که بواسطه آن می توانست با تک تک افراد پیوند و رابطه صمیمانه و نزدیک و پر عطوفت برقرار سازد و این دوستی ابزاری بود برای ایجاد اعتماد و بخشیدن جرأت و توان کار به تازه کاران. دوم مسئولیتی اصیل و صمیمی بود که بهار بر دوش خود احساس می کرد و این بود که ارتباط او را با هر کس، دانشجو و دوست، همکار و همراهان، جهتی فرهنگی می داد؛ این بود که کار کردن با بهار سیاحت فرحناک و تفرجی در عالم هستی بود.
 
شمار همکاران پژوهشگاه که با وی از نزدیک کار کرده اند، یا چند واحد درس در دانشگاه با دکتر بهار گذرانیده اند، به مراتب کمتر از کسانی است که از مباحثه و مشاوره با وی بهره جسته اند یا صرفا با او دوست بوده اند. اینان یا در چارچوب کار اداری و درسی خویش با استاد به گفتگو نشسته اند، نظر او را خواسته اند و از راهنمایی و بینش درست و نظر صائب او ثمر برده اند یا به سادگی در دیداری دوستانه با او سخن گفته اند. همه او را ستوده اند و دوست داشته اند و دوست دارند؛ هرچه این ارتباط نزدیکتر بوده باشد، سپاسی ژرفتر نسبت به بهار احساس می شود. این است که شاید اگر دوستان همکار ما سخن بگویند، بسیار خواهید شنید که «بهار را در خواب دیده ام.»، «بهار را بارها به خواب می بینم...»، «جای او چه خالی است!» او مدتها بود که کمتر به پژوهشگاه سر میزد، زیرا که بیماری اجازه نمی داد که حتی دیدار غیررسمی خود را ادامه دهد و به کتابخانه یا دیدن دوستان و شاگردانش بیاید. اما خبر گرفتن از او و امید داشتن به بهبود او با ما بود، درست در همان روز که قول داده بود نزد ما بیاید و به قول خودش از همه تشکر کند، برای آخرین بار راهی بیمارستان شد و دیگر هرگز باز نگشت.

    بیشتر بخوانید : رویکردهای امروزی جامعه شناسی

اندوهی که در مرگ بهار بر چهره ها نشست و آه سردی که اشک گرم را همراه می شد، بویژه از این نظرگاه و لحاظ ممتاز بود که از کارهای بهار و تأثیر او بر وجهی از فرهنگ و پژوهشهای فرهنگی ایران مایه می گرفت. از این جهت، سخنهایی که در رثای او گفته شد، خوب است به یادگار بماند و نیز آیندگانی که در دیدار بهار با ما نبودند، باشد که آنها را بشنوند. خاطره هایی که به یادگار است از بهار چونان عصاره فرهنگی دیرنده و دیرپای و آزموده سخن می گوید که شرافت و عشق به انسانیت را با همه ارزشهای نیکوی درویشی و خصائل ستوده مردم افتاده و صادق را با اخلاص در می آمیزد و بهار این ستودگی را با شوق رویش و رویاندن جوانه های سبز دانش و خرد، و نیز سختکوشی و نظم و جدیتی همراه داشت که ارمغانی است از فرهنگ غربی و تألیفی درست و آموختنی از خصائص پسندیده خویش و بیگانه. از استادی بزرگ و وجود نازنینی سخن در میان است که اگر از دست رفت، ای کاش بتوان پیوسته پند و روش او را به یاد نگاه داشت.
 هرکس در باد بهار چیزی نوشته است، از سر شوقمندی و علاقه و دلبستگی نوشته است. این خواست بهار بود و هرگز دوست نمی داشت که برای او «جشن نامه»، و به وجه برتر، یادنامه ای بیجان و سرد انتشار یابد. بهار در خلق بسیاری از این مقاله ها نقشی و سهمی داشته است؛ برخی از نویسندگان آنها به او مدیون اند و سرورانی نیز به باد بهار مرحمت کرده اند که دوستدار وی بوده اند؛ با احترامی قلبی و ژرف، نیز چنانکه خودش می خواست، قریب به ده مقاله از این مجموعه از کسانی است که بار اول است دست به قلم می برند و یا نوشته ای یا مقاله ای از ایشان به چاپ می رسد.
هنگامی که ما نیز در پژوهشگاه، همانند بسیاری دیگر، اندوه درگذشت استاد بهار را رسما به سوگواری نشستیم، دوستان و همکاران بهار هر یک وجهی از ارزندگیهای وجود دلپذیر و پربار و روشنگرش را ترسیم نمودند. این «هر یک وجهی» از آن زندگی فعال و پر تحرک بود که آن را دوست داشته اند و ستوده اند؛ نازنینی که تا آخرین توان خویش را بر تخت بیمارستان بر آن گذرانید که صرف هدایت و ابداع کاری نو و خلق اثری تازه از راه سفارش دادن آنها به عیادت کنندگان و بخشیدن نیروی اقدام و عمل و شوق در ایشان شود. چون همه اشتیاق نمودند که باد بهار برای همگان بماند و کوشیدند تا مجموعه باد بهار فراهم آید، پس این خاطره های ماندنی در سرآغاز آن جای داده شد. نیز پژوهشگاه دین خود را به استاد بهار، با راهبری شوق فراهم آوردن این مجموعه، کوشید تا ادا کند. باوری و معاضدت مسئولان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این راه، شایان سپاسگزاری و قدردانی است.
 
هرکس در باد بهار چیزی نوشته است، از سر شوقمندی و علاقه و دلبستگی نوشته است. این خواست بهار بود و هرگز دوست نمی داشت که برای او «جشن نامه»، و به وجه برتر، یادنامه ای بیجان و سرد انتشار یابد. بهار در خلق بسیاری از این مقاله ها نقشی و سهمی داشته است؛ برخی از نویسندگان آنها به او مدیون اند و سرورانی نیز به باد بهار مرحمت کرده اند که دوستدار وی بوده اند؛ با احترامی قلبی و ژرف، نیز چنانکه خودش می خواست، قریب به ده مقاله از این مجموعه از کسانی است که بار اول است دست به قلم می برند و یا نوشته ای یا مقاله ای از ایشان به چاپ می رسد. یاد بهار اگر نقصان هم دارد، این هست که صمیمانه و پرشوق است و نیز این که بسیاری از دوستان میخواسته اند به یاد استاد بهار چیزی به نگارش در آورند، ولی این آرزو به فصلی دیگر محول گشته است. این برگ سبز مشتاقانه به یاد فرو افتادن آن «سایه گسترگیانی درخت» است که تکیه گاه بسیاری بود!
 
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)

    بیشتر بخوانید :
  نوروز از نگاه شریعت
  جشن نوروز از مظاهر و شعارهای شیعه
  نوروز در روایات شیعه و در کتاب التاج جاحظ بصرى

 
نسخه چاپی