آفرینش تاریخ علمی
تحقیق تاریخ افسانه‌ی یونان
 
چکیده:
تاریخ یونان افسانه نیست، تحقیق است؛ کوششی است برای یافتن پاسخ پرسشهای معین دربارهی اموری که انسان خود را در مورد آن نادان تشخیص می دهد. یزدان سالار نیست، انسان گرایانه است؛ امور مورد تحقیق دربارهی خدایان نیست، راجع به انسان است. به علاوه، اسطوره ای نیست.

تعداد کلمات: 1020 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
آفرینش تاریخ علمی
نویسنده: رابین جورج کلینگوود
ترجمه: علی اکبر مهدیان
 
کار مورخان یونانی که ما به تفصیل در آثار هرودوت و توسیدید، مورخان قرن پنجم، در اختیار داریم، ما را به دنیایی نو می برد. یونانیان به وضوح و با آگاهی کامل هم این را تشخیص دادند که تاریخ علم است یا می تواند علم باشد، و هم این را که باید به افعال آدمی بپردازند. تاریخ یونان افسانه نیست، تحقیق است؛ کوششی است برای یافتن پاسخ پرسشهای معین دربارهی اموری که انسان خود را در مورد آن نادان تشخیص می دهد. یزدان سالار نیست، انسان گرایانه است؛ امور مورد تحقیق دربارهی خدایان نیست، راجع به انسان است. به علاوه، اسطوره ای نیست. حوادثی که در آنها تفحص می شود حوادثی در گذشته ی بی تاریخ، در آغاز چیزها، نیست؛ حوادثی است که در گذشته‌ی مورخ یعنی چند سال قبل از آن اتفاق افتاده است.

  بیشتر بخوانید:  مکتب تاریخ نگاری ایران

منظور این نیست که افسانه، چه به صورت تاریخ یزدان سالار چه به صورت اسطوره، برای ذهن یونانی چیز غریبی بود. آثار هومر تحقیق نیست، افسانه و تا حد زیادی افسانه ی یزدان سالار است. خدایان در آثار هومر طوری ظاهر می شوند که در امور آدمی دخالت می کنند و طریقه ی دخالت شان با طریقهای که در تواریخ یزدان سالار خاور نزدیک ظاهر می شود، تفاوت زیادی ندارد. همین طور، هسیود نمونه ای از اسطوره به ما عرضه کرده است. این نیز به آن معنا نیست که این عناصر افسانه ای، اعم از یزدان سالار یا اسطوره ای، بر حسب مورد، یکسره حتی از آثار کلاسیک مورخان قرن پنجم رخت بربسته است. ف. م. کورنفورد در اثر خود توسیدید اسطوره شناس ( لندن، ۱۹۰۷) توجه را به وجود این گونه عناصر حتی در آثار پر مغز و علمی ترسیدید فرا می خواند. البته، او کاملا درست میگفت و عناصر افسانه ای مشابه به طور چشمگیر در هرودوت فراوان است، ولی چیزی که در مورد یونانیان قابل ذکر است این واقعیت نیست که فکر تاریخی آنان شامل پسماندهی عناصری بود که ما باید آنها را عناصر غیر تاریخی بخوانیم، بلکه این واقعیت است که دوش به دوش اینها، مشتمل بر عناصری است که ما آن را تاریخ میخوانیم.
کار مورخان یونانی که ما به تفصیل در آثار هرودوت و توسیدید، مورخان قرن پنجم، در اختیار داریم، ما را به دنیایی نو می برد. یونانیان به وضوح و با آگاهی کامل هم این را تشخیص دادند که تاریخ علم است یا می تواند علم باشد، و هم این را که باید به افعال آدمی بپردازند. تاریخ یونان افسانه نیست، تحقیق است؛ کوششی است برای یافتن پاسخ پرسشهای معین دربارهی اموری که انسان خود را در مورد آن نادان تشخیص می دهد. یزدان سالار نیست، انسان گرایانه است؛ امور مورد تحقیق دربارهی خدایان نیست، راجع به انسان است. به علاوه، اسطوره ای نیست. حوادثی که در آنها تفحص می شود حوادثی در گذشته ی بی تاریخ، در آغاز چیزها، نیست؛ حوادثی است که در گذشته‌ی مورخ یعنی چند سال قبل از آن اتفاق افتاده است.
چهار شرط تاریخ که من در مقدمه بر شمردم عبارت بودند از این که:
الف) علمی است یا با طرح پرسشها آغاز می شود، در حالی که نویسندهی افسانه با دانستن چیزی آغاز می کند و آنچه را می داند میگوید.
ب) انسانگراست یا از چیزهایی که به دست آدمیان در ازمنه ی معین در گذشته انجام شده است، می پرسد.
ج) تعقلی است، با پاسخ هایی را که به پرسش هایش می دهد بر زمینه هایی، یعنی توسل به مدرک، پایه گذاری می کند.
د) خویشتن نماست یا برای این وجود دارد که با گفتن این که انسان چه کرده است، به انسان بگوید که چیست.
 
شرطهای نخست، دوم و چهارم به وضوح در هرودوت نمایان اند: این واقعیت که تاریخ به عنوان علم یک اختراع یونانی بوده، از روی همان نام آن تا امروز مضبوط مانده است. هیستوری (تاریخ) کلمه ای یونانی است، به معنای سادهی تجسس و تفحص. هرودوت، که آن را در عنوان اثر خود به کار می برد، با این کار (به قول کژواسه، مورخ ادبیات یونانی) «یک انقلاب ادبی را نشان می زند». به گفتهی ها و و ولز ، نویسندگان پیشین علائم نگار " حکایات جاری بودند: «مورخ شروع به یافتن حقیقت میکند.» استفاده از این کلمه و مضامین آن است که هرودوت را به پدر تاریخ تبدیل می کند. تبدیل افسانہ نگاری به علم تاریخ، ذات ذهن یونانی نبود بکه اختراع قرن پنجم پیش از میلاد بود و هرودوت کسی بود که آن را اختراع کرد. به همان اندازه واضح است که تاریخ برای هرودوت انسان گرایانه و نیز از تاریخ اسطوره ای و یزدان سالار متمایز است. چنانکه در مقدمه ی اثرش میگوید، مقصودش توصیف کردارهای آدمیان است. هدف او، چنان که خود شرح می دهد، آن است که آیندگان این کردارها را از یاد نبرند. در این جا به چهارمین شرط من در مورد تاریخ می رسیم؛ یعنی به دانش انسان از انسان خدمت می کند. به خصوص هرودوت اشاره میکند که انسان را به سان یک عامل عاقل نشان میدهد؛ یعنی، وظیفه اش تا حدی پی بردن به آن چیزی است که انسانها کرده اند و تا حدی یافتن این که چرا چنان کرده اند. هرودوت توجه خود را به حوادث عریان محدود نمیکند؛ او این حوادث را به شیوه ای کاملا انسان گرایانه، یعنی به سان کردارهایی می بیند که آدمیان برای انجام آنها دلایلی داشته اند و مورخ با این دلایل سر و کار دارد.
 
این سه نکته در مقدمه ی توسیدید هم دیده می شود که آشکارا با نگاهی به مقدمه ی هرودوت نوشته شده است. البته توسیدید که به آتنی و نه به ایونیایی مینویسد، کلمه ی هیستوری را به کار نمی برد، ولی با الفاظ دیگر به آن اشاره می کند. او برای این که روشن کند علائم نگار نیست، بلکه پژوهشگری علمی است که به جای تکرار افسانه ها سوال می پرسد، با گفتن این که حوادث قبل از جنگ پلوپرنزی را به طور صحیح نمی توان قطعی کرد، از انتخاب موضوع خود دفاع می کند. او بر مقصود انسان گرایانه و عمل خویشتن نمایی تاریخ، با کلماتی که از روی سلف او نمونه برداری شده است، تأکید می ورزد و در یک طریق از هرودوت پیشی می گیرد، زیرا هرودوت از مدارک (سومین شرط یادشده در بالا) هیچ ذکری نمیکند و به عهده ی ما گذاشته می شود تا از کل آثارش به تصور او از این مدرک پی ببریم؛ ولی توسیدید علنا میگوید که پژوهش تاریخی بر مدرک استوار است؛ «هنگامی که در پرتو مدرک می نگرم.»
 
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)

  بیشتر بخوانید:
  تاریخ گرایی
  تاریخ قاجاریه
  سودمندی روان‌شناسی برای تاریخ

 
نسخه چاپی