یوحنای زرین دهان
 نگاهی به زندگانی کشیش یوحنای زرین دهان
 
چکیده:
او سال های بسیار در خارج از انطاکیه در غاری زندگی کرد و به سبب ریاضت کشی های افراطی، به سلامت خود آسیب جدی وارد ساخت. ضعف مزاج و بیماری، او را مجبور ساخت تا به انطاکیه بازگردد؛ یعنی به جایی که در آنجا نخست به منصب شماسی و سپس به مقام کشیشی منصوب شد.
 
تعداد کلمات: 1179 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
یوحنای زرین دهان
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان
 
یوحنای زرین دهان در اواسط قرن چهارم در انطاکیه چشم به جهان گشود. مادر مسیحی وی که در سن بیست سالگی بیوه شده بود، وظیفه تربیت و مراقبت از او را به تنهایی انجام داده بود. هنگامی که یوحنا بالغ شد، تعمید گرفت و مدت کوتاهی پس از تعمیدش به سلک راهبان درآمد. او سال های بسیار در خارج از انطاکیه در غاری زندگی کرد و به سبب ریاضت کشی های افراطی، به سلامت خود آسیب جدی وارد ساخت. ضعف مزاج و بیماری، او را مجبور ساخت تا به انطاکیه بازگردد؛ یعنی به جایی که در آنجا نخست به منصب شماسی و سپس به مقام شیخی (یا به اصطلاح امروزی به مقام کشیشی) منصوب شد. وی تحت نظر دیودور اهل طرسوس به تلمذ پرداخت و توسط او با جهان دانش و علوم مربوط به کتاب مقدس آشنا شد. در آن زمان، مکتب متفکران انطاکیه به جهت مخالفت با تفسیر تمثیلی کتاب مقدس مشهور بود. پیروان مکتب انطاکیه بر این موضوع تأکید می کردند که کتاب مقدس را باید بر مبنای معنای بدیهی و مسلم آن، یعنی بر مبنای آنچه معنای «تحت اللفظی» نامیده می شود تفسیر کرد. در این نوع تفسیر، جایی نیز برای نمونه شناسی در نظر گرفته می شد درک و معرفی مشابهت ها و تناظرهایی که بین عملکرد خدا نسبت به انسان در ادوار تاریخی مختلف وجود دارد) اما جایی برای تفسیرهای تخیلی و موهوم که معنای صریح و تاریخی متن را از نظر پنهان می ساخت، در نظر گرفته نمی شد. یوحنای زرین دهان این رویکرد و روش مکتب انطاکیه را به کار گرفت.

  بیشتر بخوانید :   تفتیش عقاید در مسیحیت

لقب «زرین دهان» برای نخستین بار در قرن ششم به او داده شد. این لقب بیانگر قابلیت بی مانند و شگرف او در موعظه بود. وی مرتب موعظه میکرد و معمولا با بررسی یک کتاب کامل از کتاب مقدس، مطالب مورد نظر خود را بیان می کرد. بعدها این موعظه ها، با عنوان تفاسیر انتشار یافت. وی همچنین در مورد بعضی موضوعات خاص نیز موعظه میکرد و تعدادی مقاله و رساله نیز به نگارش درآورده است. مشهورترین اثر از مجموعه این گروه از آثار او، کتاب مقام کشیشی است که کتابی کلاسیک در زمینه مراقبت شبانی به شمار می رود. تبحر یوحنای زرین دهان فقط در زمینه مباحث الاهیاتی نبود و در واقع، موعظه های او قبل از هر چیز موعظه هایی عملی و بنا کننده اند.
 
یوحنا به عنوان یک روحانی و واعظ، در انطاکیه بسیار موفق و سرآمد دیگران بود. وی سخنوری بسیار توانا و مجرب بود و موعظه های وی در بین مردم محبوبیت زیادی داشت. اما به او اجازه داده نشد تا در انطاکیه باقی بماند. در سال ۳۹۷ رقابت شدیدی بر سر انتخاب جانشین مقام اسقفی پایتخت امپراتوری، یعنی شهر قسطنطنیه، به وجود آمد. مقامهای حکومتی سعی کردند مشکل را با انتصاب یک شخص بی طرف حل کنند؛ بنابراین، یوحنا به این مقام منصوب گشت و در واقع، مجبور شد این مقام را بپذیرد. اسقفان اسکندریه نسبت به اهمیت حوزه اسقفی قسطنطنیه حسادت می ورزیدند. زیرا قبل از شورای قسطنطنیه در سال ۳۸۱ میلادی، اسقف نشین اسکندریه، دومین اسقف نشین مهم جهان مسیحیت تلقی می شد که پس از این تاریخ اسقف نشین قسطنطنیه جانشین آن شد. اسقف اسکندریه، تئوفیلوسکه امید داشت فردی از افراد خودش به این مقام انتخاب شود، مجبور شد با دست های خودش یوحنا را متبرک ساخته و به مقام اسقفی منصوب کند.
 لقب «زرین دهان» برای نخستین بار در قرن ششم به او داده شد. این لقب بیانگر قابلیت بی مانند و شگرف او در موعظه بود. وی مرتب موعظه میکرد و معمولا با بررسی یک کتاب کامل از کتاب مقدس، مطالب مورد نظر خود را بیان می کرد. بعدها این موعظه ها، با عنوان تفاسیر انتشار یافت. وی همچنین در مورد بعضی موضوعات خاص نیز موعظه میکرد و تعدادی مقاله و رساله نیز به نگارش درآورده است. مشهورترین اثر از مجموعه این گروه از آثار او، کتاب مقام کشیشی است که کتابی کلاسیک در زمینه مراقبت شبانی به شمار می رود. تبحر یوحنای زرین دهان فقط در زمینه مباحث الاهیاتی نبود و در واقع، موعظه های او قبل از هر چیز موعظه هایی عملی و بنا کننده اند.
بدین سان، یوحنا در شرایطی قرار گرفت که حتی برای زیرک ترین سیاستمداران نیز شرایطی بسیار خطرناک بود. وی شخصی بود عاری از هرگونه خدعه و فریبکاری، و بدون ترس و محافظه کاری موعظه میکرد و در پی این بود که ناراستی ها را تصحیح کند. به واسطه دسیسه ها و تهمتهای تئوفیلوس به تدریج روابط وی با دربار امپراتوری تیره گشت و بالاخره در سال ۴۰۳ به دلایل واهی تبعید شد، ولی پس از مدت کوتاهی مجددا به قسطنطنیه بازگشت. در سال ۴۰۷ وی به زور به منطقه ای دورافتاده تبعید شد و پس از مدت کوتاهی در نتیجه این امر درگذشت. در ابتدا، بین کلیسای شرق و غرب در مورد او اختلاف نظر وجود داشت، اما بالاخره همگان تقدس و عظمت او را تصدیق کردند. یک نویسنده معاصر در مورد او چنین می نویسد: «کسی که زندگی اش به واسطه دشمنانش از هم پاشید و نابود شد، اینک دیگر هیچ دشمنی ندارد.
 
یک فرد آزمند با یک فرد ثروتمند یکی نیست؛ فرد آزمند ثروتمند نیست. او طالب چیزهای بسیاری است و زمانی که فاقد این چیزهاست، نمی تواند ثروتمند باشد. فرد آزمند حافظ ثروت است، نه صاحب و مالک آن. برده آن است و نه ارباب آن. او حتی حاضر است بخشی از وجود خود را بدهد اما طلاهای خود را از دست ندهد... از آنجا که او این توانایی را ندارد که دارایی های خود را به دیگران بدهد یا آنها را بین نیازمندان تقسیم کند. پس چگونه می تواند این دارایی ها را از آن خود بداند؟ چگونه می توان این دارایی ها را از آن او دانست، در حالی که او نمی تواند آزادانه از آنها استفاده کند یا از آنها لذت برد؟ ثروتمند بودن نه به معنای زیاد داشتن، بلکه به معنای زیاد بخشیدن است... بیایید به جای اینکه خانه های خود را تزیین کنیم، روح های خود را تزیین نماییم. آیا شرم آور نیست که دیوارهای خانه مان را عبث و بیهوده با مرمر بپوشانیم و مسیح را بدون لباسی بر تن (در هیأت فقیران) نادیده بگیریم؟ منزل شما چه سودی برای شما به ارمغان خواهد آورد؟ آیا هنگامی که این جهان را ترک کنید آن را با خود به همراه خواهید برد؟ شما قادر نخواهید بود منزل خود را با خود ببرید، اما مطمئنا روح خود را با خودتان خواهید برد... ما منازل خود را بنا می کنیم تا در آنها زندگی کنیم، نه اینکه آنها را به ابزاری برای خودنمایی جاه طلبانه تبدیل نماییم. آنچه مازاد بر نیاز شماست، زائد و عبث است. مثلا سعی کنید کفشی را به پا کنید که خیلی بزرگ است! شما قادر نخواهید بود این کفش را تحمل کنید؛ زیرا این کفش مانع از راه رفتن شما خواهد شد. به همین شکل نیز منزلی بسیار بزرگ تر از آنچه مورد نیاز شماست، مانعی در راه رسیدن شما به آسمان است... شما نسبت به امور این دنیا حالت یک فرد مسافر و غریب را دارید. وطن اصلی شما در آسمان است. ثروت خود را بدانجا منتقل سازید... آیا می خواهید ثروتمند باشید؟ با خدا دوست باشید که در این صورت، از همه انسانهای دیگر ثروتمندتر خواهید بود!... تنها اشخاصی را می توان متمول و ثروتمند دانست که استفاده از ثروت و دارایی را خوار می شمارند و لذت بردن از آن را استهزاء میکنند. شخصی ثروت خود را به درستی مورد استفاده قرار می دهد که آن را هیچ می شمارد و به فقیران می بخشد. چنین شخصی هنگامی که از این ثروت چشم میپوشد صاحب آن می شود؛ زیرا حتی پس از مرگ خود نیز ثروتش را از دست نمی دهد، بلکه آن را مجددا به شکل کامل دریافت میکند. )خطابه هایی در باب منزلت اجتماعی ۱۴ : ۲ -۱۸)
 
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1393)

  بیشتر بخوانید :
  رنج و عمل نجات بخشی در مسیحیت
  نگاهی به سیر سلطه ی کلیسا در قرون وسطی
  الاهیات لیبرال

 
نسخه چاپی