آخرین پدر یونانی
یوحنای دمشقی و آموزه‌های مسیحی
 
چکیده:
 
یوحنا اغلب، آخرین فرد از پدران یونانی کلیسا خوانده می شود. بزرگترین دستاورد وی، جمع آوری تعالیم قبلی پدران کلیسا در یک مجموعه نظام مند و مدرن بود.
 
تعداد کلمات:  1016کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
آخرین پدر یونانی
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان
 
یوحنا در ربع چهارم قرن هفتم میلادی، در دمشق چشم به جهان گشود. سوریه در آن زمان، تحت حکومت مسلمانان قرار داشت و یوحنا نیز همچون پدرش مشغول خدمت در حکومت خلیفه مسلمین بود. وی بعدها خدمت حکومتی خود را ترک کرد و راهب شد. وی در اواسط قرن هشتم میلادی چشم از جهان فروبست.
 
یوحنا اغلب، آخرین فرد از پدران یونانی کلیسا خوانده می شود. بزرگترین دستاورد وی، جمع آوری تعالیم قبلی پدران کلیسا در یک مجموعه نظام مند و مدرن بود. وی هدف خود را در این مورد چنین بیان می کند:
من همچون یک زنبور عسل، هر آنچه را با حقیقت همخوانی دارد گردآوری کرده و حتی از نگارش های دشمنانمان نیز مدد جسته ام.. من نتیجه گیری های خود را به شما تقدیم نمیکنم، بلکه آنچه را در نتیجه تلاش برجسته ترین عالمان الاهی به وجود آمده در اختیار شما می گذارم. در واقع، من صرفا این نگارشها را جمع آوری و خلاصه کرده ام و تا آنجا که ممکن است آنها را در یک مجموعه گرد آورده ام. )دیالکتیک، مقدمه (

  بیشتر بخوانید :   نگاهی به سیر سلطه ی کلیسا در قرون وسطی

این نوشتار، در ابتدای مشهورترین اثر او، چشمه دانش آمده است. این اثر به سه بخش تقسیم می شود:
۱- دیالکتیک. بحثی است در مورد واژه ها و مفاهیم فلسفی، مخصوصا آنهایی که در بیان آموزه تثلیث و شخصیت عیسی مسیح به کار گرفته شده اند.
۲- شرح خلاصه بدعتها. خلاصه ای کوتاه از ۱۰۳ بدعت که عمدتا بر آثار اولیه اپیفانوس (مت ۴:۳) و تئودورت  متکی می باشد.
۳- شرح دقیق ایمان راست دینانه. خلاصه نظام مند تعلیم پدران یونانی کلیسا در صد فصل است (این اثر بعدها در چهار جلد تدوین شد). این اثر، خصوصا به آموزه تثلیث و شخصیت عیسی مسیح می پردازد. در مورد آموزۂ تثلیث، وی تعلیم پدران کاپادوکیایی را تشریح می کند و با تکیه بر اثر مهم دیگری به نام تثلیث اقدس که قبلا اشتباها به سیریل* نسبت داده می شد، توضیحات بیشتری در این زمینه می دهد. در مورد شخصیت عیسی مسیح، وی به تعلیم شورای کلسدونه استناد می کند و توضیحات تکمیلی ماکسیموس معترف  را نیز به آن می افزاید.
از آنجا که مسیح صاحب دو طبیعت بود، ما بر این باوریم که وی صاحب دو اراده طبیعی و دو عملکرد طبیعی است. اما از آنجا که در طبیعت وی دارای یک ذات است، ما بر این باوریم که همان یک شخصیت در هر دو طبیعت اراده میکند و عملکرد خود را آشکار می سازد. علاوه بر این، وی به شکل یک کلیت واحد و نه منقسم، اراده و عمل می نماید. زیرا وی در هر یک از دو طبیعت خود که اراده نماید و عمل کند، در عین حال با طبیعت دیگرش نیز ارتباطی نزدیک دارد. مقوله هایی که دارای یک ذات مشترک باشند، صاحب یک اراده و عمل نیز خواهند بود، در حالی که، مقوله هایی که ذاتشان با هم متفاوت باشند، اراده و عملکردهایی متفاوت نیز خواهند داشت. )شرح دقیق ایمان راست دینانه ۱۴ : ۳ (
شناخت از خدا چگونه ممکن است؟ گرگوریوس با استفاده از تمایزی سنتی که به دوران پدران کاپادوکیایی  باز می گردد، این معما را حل می کند. خدا در ذات خود شناخت ناپذیر است اما در عملکردهایش چنین نیست. ما نمی توانیم ذات او یا عمق وجود او را بشناسیم یا در آن شریک شویم، فقط می توانیم عملکرد او در مورد خودمان و یا فیضش را بشناسیم.
 
انسان می تواند در حیات خدا شریک شود و با توجه به اینکه در ذات خدا به هیچ وجه نمی توان شریک شد، بین ذات (که نمی توان در آن شریک شد) و کسانی که شریک هستی خدا هستند، عاملی وجود دارد که شریک شدن در وجود خدا را ممکن می سازد... خدا با تجلیات خود و فعالیت خلاقانه و عنایت آمیز خود، خویشتن را در برابر همه موجودات قرار می دهد. به عبارتی، ما باید خدایی را جستجو کنیم که به گونه ای بتوانیم در هستی او شریک شویم و هر یک از ما با شریک شدن در او، به شکلی بایسته وجود خودمان و بر اساس قیاس تشبیه، هستی و حیات بیابیم و به الوهیت برسیم. (سه نوشتار ۲۴ : ۲ : ۳ )
 از آنجا که مسیح صاحب دو طبیعت بود، ما بر این باوریم که وی صاحب دو اراده طبیعی و دو عملکرد طبیعی است. اما از آنجا که در طبیعت وی دارای یک ذات است، ما بر این باوریم که همان یک شخصیت در هر دو طبیعت اراده میکند و عملکرد خود را آشکار می سازد. علاوه بر این، وی به شکل یک کلیت واحد و نه منقسم، اراده و عمل می نماید. زیرا وی در هر یک از دو طبیعت خود که اراده نماید و عمل کند، در عین حال با طبیعت دیگرش نیز ارتباطی نزدیک دارد. مقوله هایی که دارای یک ذات مشترک باشند، صاحب یک اراده و عمل نیز خواهند بود، در حالی که، مقوله هایی که ذاتشان با هم متفاوت باشند، اراده و عملکردهایی متفاوت نیز خواهند داشت.
چنین مباحث و استدلال هایی در روشن کردن درک ما از عیسی مسیح و مشخص ساختن نظریات نادرستمان در مورد او، ارزشمندند. اما در عین حال، این خطر نیز وجود دارد که این گونه مباحث، شخصیتی از عیسی بسازند، جدا از آنچه در اناجیل به ما معرفی شده است و در نهایت به مباحثی انتزاعی و نامربوط تبدیل گردند. این اتهام مطرح شده که «کل الاهیات بیزانسی عملا می توانست بدون تکیه بر مسیح تاریخی اناجیل به وجود آید.» اگرچه بدون شک، این اتهام را ارزیابی مبالغه آمیزی می توان دانست، به خطری اشاره دارد که در بطن چنین اندیشه پردازی های پیچیده ای نهفته است.
 
یوحنا همچنین در بحث و جدل هایی که در مورد تصویرها و تمثال های مذهبی به وجود آمد، درگیر شد. وی با تمثال شکنان ۳ که کمر همت به شکستن تمثالها بسته بودند، مخالفت کرد و سه خطابه در دفاع از تمثال های مقدس به نگارش درآورد. وی در شورای هیریا  که در سال ۷۵۴ تشکیل شد و طرفدار نابودی تمثالها بود، ملعون خوانده شد؛ ولی دیدگاه های وی در شورای نیقیه به سال ۷۸۷ به دیدگاه غالب تبدیل شد.
 
در مورد مسئله تمثالها ما باید بررسی کنیم... نیت و انگیزه کسانی را که این تمثالها را به وجود آوردند. در واقع این تمثالها برای جلال خدا و مقدسین او، برای تشویق فضایل و نیکی ها، برای جلوگیری از ارتکاب شرارت، و نجات انسانها به وجود آمده اند. بنابراین، به این تمثالها باید به عنوان تصاویر، یادبودهای و وسایلی که حکم کتب را برای اشخاص بی سواد دارند، با احترام نگریست.
 
پس باید به این تمثالها با چشم و لب و دل خوشامد گفت، در برابر آنها، زانو زد و به آنها عشق ورزید؛ زیرا آنها به شباهت خدای مجسم، مادر او، و جمع مقدسین به وجود آمده اند. )در دفاع از تمثال های مقدس ۱۰ : ۳ (
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)

  بیشتر بخوانید :
  الاهیات لیبرال
  الاهیات امید
  آگوستین پدر الاهیات لاتین

 
نسخه چاپی