انتخاب هدف و رهایی از پوچی
انتخاب هدف و رهایی از پوچی
 
چکیده
این یک قاعده است که انسان به‌اندازه‌ای که صحیح فکر می‌کند، صحیح عمل می‌کند. طرز تفکر مؤمن است که سبب می‌شود از هر موقعیتی فرصت بسازد ؛ درواقع مؤمن ملازم با کوثر است نه کثرت و تکاثر؛ دغدغه‌اش زیاد بودن امکانات نیست. دغدغه‌اش استفاده صحیح از هر نعمتی است که خداوند به او داده است. این عقل است که بین زندگی زودگذر دنیایی و زندگی پایدار و ابدی قیامتی زندگی قیامتی را اساس انتخاب قرار می‌دهد و تنها در کنار انتخاب زندگی قیامتی ، زندگی در دنیا را ادامه می‌دهد.
اگر کسی انتخابش مطابق با حقیقت ابدی خودش نباشد و در جایی که باید در نظام آفرینش قرار نگیرد یاس و افسردگی او را فرا خواهد گرفت؛ زیرا جواب نیاز روحی خود را نداده است . روح او نیاز دارد تا ابدیت وسعت بگیرد.
تعداد کلمات 1000 زمان مطالعه6دقیقه
 
انتخاب هدف و رهایی از پوچی
رضیه برجیان


مقدمه

این یک قاعده است که انسان به‌اندازه‌ای که صحیح فکر می‌کند، صحیح عمل می‌کند. به همین جهت آن‌هایی که خیلی کار می‌کنند ولی کم فکر می‌کنند عملاً کارهایشان بر ضد اهدافی که دنبال می‌کنند، نتیجه می‌دهد؛ چون فکر نمی‌کنند چگونه در ابتدای کار راهکارهای رسیدن به نتیجه مطلوب را پیدا کنند. [1]
 
کار به‌تنهایی کارساز نیست و تفکر هم در کنار کردن نیاز است و خوب فکر کردن و خوب کار کردن با هم کارساز است این واقعیت یک واقعیت یک واقعیت مسلم زندگی ماست. احساس یاس  و ناامیدی هم بیش از آنکه مرتبط با دستاوردهای مادی ما در زندگی‌مان باشد، نتیجه نوع تفکر ماست. درواقع علت رسیدن به پوچی بودن یا نبودن امکانات نیست که بهره‌مندترین‌ها بیشتر به پوچی می‌رسند؛ دلیل آن هم این است که هرچه می‌خواهند هست و دیگر نمی‌توانند خود را فریب دهند که وقتی به فلان چیز رسیدیم دیگر به خواسته اصلی‌مان رسیده‌ایم و خوشبخت خواهیم بود.
 
این‌که می‌بینیم پیامبر اسلامﷺ می‌فرمایند «عجباً للمؤمن لایقضی اللّه علیه قضاءً إلا کان خیراً له»[2]هرچه را خداوند برای مؤمن، مقدّر فرماید، خیر او است. این ناشی از طرز تفکر مؤمن است که سبب می‌شود از هر موقعیتی فرصت بسازد ؛ درواقع مؤمن ملازم با کوثر است نه کثرت و تکاثر؛ دغدغه‌اش زیاد بودن امکانات نیست. دغدغه‌اش استفاده صحیح از هر نعمتی است که خداوند به او داده است؛ بنابراین شاکر است و نیمه پر لیوان را می‌بیند و درنتیجه این شکر عملی و لفظی است که به هم خیر کثیر می‌رسد و از پوچی رها می‌شود و هم افزایش نعمت‌های مادی و معنوی به او روی می‌آورند.[3]
 

وسعت روح انسان

انسان تا بی‌نهایت گسترده است و این بینهایت را جز بی‌نهایت راضی نمی‌کند ؛ چون اصل انسان بدن او نیست بلکه اصل انسان جان و روح اوست و روح او هم که همیشه زنده و جاودانه است و بعد از نابودی بدن باز موجود است؛ یعنی ما خودمان همان روح و جانمان باشیم تا ابدیت هستیم . حال اگر در جوانی انتخابی متناسب با ابدیت خود نداشتیم ، به جوانی و انسانیت  خود خیانت کرده‌ایم ؛ زیرا اصل انسانی به وسعت ابدیت است و همیشه هست.
 
این عقل است که بین زندگی زودگذر دنیایی و زندگی پایدار و ابدی قیامتی زندگی قیامتی را اساس انتخاب قرار می‌دهد و تنها در کنار انتخاب زندگی قیامتی ، زندگی در دنیا را ادامه می‌دهد. اگر کسی انتخابش مطابق با حقیقت ابدی خودش نباشد و در جایی که باید در نظام آفرینش قرار نگیرد یاس و افسردگی او را فرا خواهد گرفت؛ زیرا جواب نیاز روحی خود را نداده است . روح او نیاز دارد تا ابدیت وسعت بگیرد ولی او خود را مشغول چیزهای محدود و سطحی کرده است. این محدود و سطحی بودن هم در نسبت با ابدیت معنا می آید. البته منظور این نیست که نباید به سمت دنیا رفت و از آن بهره گرفت. درواقع مسئله آن است که انسان از دنیا بهره ببرد نه برده دنیا باشد . مطلبی که در روایتی از امیرالمؤمنین بدان با این تعبیر اشاره شده است که «زهد آن نیست که تو مالک چیزی نباشی بل آن است که چیزی مالک تو نباشد»[4] اگر کسی مالک دارائی‌های خود باشد ، در هر راهی که خواست خرج می‌کند و با از دست دادن آن‌ها غصه‌دار نمی‌شود. اما اگر کسی مملوک دارائی‌های خود باشد ، ذلیلانه برای حفظ آن‌ها تلاش می‌کند و اگر از دست او برود ، محزون می‌شود.[5] پس باید مالک بود نه مملوک.
  طرز تفکر مؤمن است که سبب می‌شود از هر موقعیتی فرصت بسازد ؛ درواقع مؤمن ملازم با کوثر است نه کثرت و تکاثر؛ دغدغه‌اش زیاد بودن امکانات نیست. دغدغه‌اش استفاده صحیح از هر نعمتی است که خداوند به او داده است؛ بنابراین شاکر است و نیمه پر لیوان را می‌بیند و درنتیجه این شکر عملی و لفظی است که به هم خیر کثیر می‌رسد و از پوچی رها می‌شود و هم افزایش نعمت‌های مادی و معنوی به او روی می‌آورند.
پس راه رهایی از یاس قرار دادن انتخاب و هدف اصلی متناسب با روح و حقیقت بی‌نهایت وجود انسان است. انسان اگر هدف اصلی‌اش را موفقیت در قیامت قرار دهد از پوچی رهایی می‌یابد و چون هر حادثه‌ای در این رویکرد با تکلیفی همراه است ، که انجام آن رسیدن به هدف اصلی را در پی دارد . مؤمن همیشه ملازم با خیر است و هر موقعیت برای او فرصتی است برای رسیدن به قرب الهی اگر انتخاب بزرگ انسان به وسعت روح ابدی‌اش بود و هدف اصلی او موفقیت در زندگی قیامتی شد ، حال اگر کنکور قبول شد می‌گوید الحمدلله و به‌راحتی فعالیت‌های دانشگاهی خود را ادامه می‌دهد بدون آنکه حرص بزند و یقیناً اضطراب‌هایی که بقیه دارند در او نیست چون این موفقیت‌ها را در کنار زندگی خود قرار داده است و اگر هم قبول نشد می‌داند که خدا بزرگ است و هرگز مأیوس نمی‌شود ؛ چون ضرری به هدف اصلی او وارد نشده است بلکه می‌داند خداوند راه دیگری را غیر از تحصیل در دانشگاه برای او پیش می‌آورد.[6]
 
اگر انسان به آسمان غیب نیاندیشد بدون آنکه بخواهد طعمه پوچی خواهد شد و سر و غم‌زده خواهد مرد.[7] اگر انسان به آسمان غیب نیاندیشد توسعه ، پیشرفت و مدرن شدن می‌شود مسئله اصلی او؛ مسئله اصلی‌ای که هیچ‌گاه او را ارضا نخواهد کرد و بدون آنکه بخواهد طعمه پوچی می‌شود. پوچی‌ای که از ندیدن وسعت روح انسانی و برای آن کار نکردن حاصل‌شده است نه از آباد نکردن دنیایی که مزرعه آخرت است. انسانی که خدای خویش را از یاد ببرد محکوم است به فراموشی خودش[8]؛ به نشناختن و نپرداختن به نیازهای اصلی خودش؛ محکوم است به بی‌حاصلی و نگرانی و تنگنا و فشار[9] و استرس.
 

پی نوشت
[1] ص13 جوان و انتخاب بزرگ
[2] تحف العقول صفحه 48
[3] اصول کافی باب شکر
[4] میزان الحکمة، محمد ری شهری، ج ٤ ، ص٢٩٩٠
[5] مصباح الهدی در نگرش و روش عرفانی اهل محبت و ولا،ص145
[6] جوان و انتخاب بزرگ،ص40-41
[7] کربلا مبارزه با پوچی ها،ص131
[8] «و لا تکونو کالذین نسوالله فانساهم انفسهم اولئک هم الفاسقون؛ از کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، در نتیجه خود را از یاد بردند و که اینان فاسقند» حشر آیه19.
[9] «من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا؛ کسی که از ذکر من روی برگرداند زندگانی اش در تنگنا و فشار خواهد بود» طه آیه124.
 
منابع
قرآن کریم.
تحف العقول فی مرات آل الرسول.
اصول کافی، شیخ کلینی.
میزان الحکمة، محمد ری شهری، ج ٤
مصباح الهدی در نگرش و روش عرفانی اهل محبت و ولا، ج1،مهدی طیب،سفینه،هشتم،1385.
جوان و انتخاب بزرگ، اصغر طاهرزاده، لب المیزان، چاپ سی و ششم،1391.
کربلا مبارزه با پوچی ها،ج2، اصغر طاهرزاده، لب المیزان،1382.

نسخه چاپی