نقش والدین در تربیت فرزند(بخش اول)
چکیده:
خانواده، نخستین و حساس‌ترین پایگاه تربیت است.از اولین تماس عاطفی مادر با فرزند که هنگام شیردادن برقرار می‌شود تا، روابط اندیشه‌ای افراد خانواده،همه و همه در نحوه تشکیل ساختار شخصیت کودک موثرند.خانواده پل ارتباط فرد با جامعه است.
تعداد کلمات:1200/ تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نقش والدین در تربیت فرزند(بخش اول)
نویسنده: کبری خدابخش
(هُوَالَّذی بَعَثَ فی الامیین رَسوُلاً مِنْهُمْ یَتْلوُا عَلْیهِم ایاتِه وَیُزَکیهِمْ وَیُعَلِمُهُمْ ا لّْکِتابَ وَا لْحِکْمِةِ وَاِ نْ کانوُا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبین)
(جمعه/2)

امیرمؤمنان على(علیه السلام)در وصیت نامه‌ى خود خطاب به فرزندش امام مجتبى(علیه السلام)مى‌نویسد:
(وَجَدْتُکَ بَعْضِى بَلْ وَجَدْتُکَ کُلِّى حَتّى کَأَنَّ شَیْئاً لَوْ أَصابَکَ أَصابَنِى وَ کَأَنَّ الْمَوْتَ لَوْ أَتاکَ أَتانِى فَعَنانِى مِنْ أَمْرِکَ ما یَعْنِینِى مِنْ أَمْرِ نَفْسِى)
(نامه /31 نهج البلاغه)
تو را جزیى از خود، بلکه همه‌ى وجود خود دیدم تا به آن جایى که اگر چیزى به تو ضرر برساند، مثل آن است که به من زیان رسانده و گویى اگر مرگ به سراغ تو بیاید، به سراغ من آمده بنابراین همان اهتمامى را که در اصلاح امور خود مى‌نمایم درباره‌ى تو دارم.

خانواده، نخستین و حساس‌ترین پایگاه تربیت است.از اولین تماس عاطفی مادر با فرزند که هنگام شیردادن برقرار می‌شود تا، روابط اندیشه‌ای افراد خانواده،همه و همه در نحوه تشکیل ساختار شخصیت کودک موثرند.خانواده پل ارتباط فرد با جامعه است. خانواده‌ای که جو معنوی و علمی در آن حاکم باشد و روابط میان اعضای آن محبت‌آمیز،عادلانه و بر اساس درک متقابل، نظم و وظیفه شناسی باشد،فرزندانی پرورش خواهدداد که علاوه برسعادت خود ضامن سعادت جامعه نیز خواهند بود.موضوع نقش‌پذیزی و تقلید کودک باید بسیار جدی گرفته شود،زیرا رفتار و گفتار اعضای خانواده و گرایشها و باورهای آنان در ضمیر صاف و بی‌غبار کودک منعکس می‌شود.(1)

تولد هر کودک در مقطع خاصی از تاریخچه زندگی زناشویی رخ می‌دهد، به عنوان مثال، فرزند اول ثمره عشق والدین و بچه سوم شاید نجات بخش زندگی زوج در حال فروپاشی است.
رابطه‌ای که شخص با فرزندانش ایجاد می‌کند، در اکثر موارد تحت تأثیر رابطه‌ای است که با همسر خود دارد. مثلا در دوره خوش و خرم عشق و عاشقی، مادر از این که می‌بیند چهره پسرش مو به مو به چهره پدر شباهت دارد به وجد می‌آید و دلباخته او می‌شود. کافی است زوج دچار مشکل شود تا این قبیل روابط زیرو رو شود. مادر از این که می‌بیند پسرش شبیه شوهری است که این همه او را اذیت می‌کند دل چرکین می‌شود و به همین دلیل نیز او را پس می‌زند.(2)

باید این اصل را بپذیریم که بچه‌ها دیدگاههای ما را یاد می‌گیرند و از طریق دیدگاههای ما زندگی می‌کنند. آنان متوجه می‌شوند ما چه تصوری نسبت به خود و چه تصوری نسبت به همسرمان داریم. اگر این تصوری که نسبت به همسرمان داریم حاکی از افکار و احساساتی معطوف به احترام باشد، آنها نیز می‌آموزند که به ما و به پدرشان و همه افراد جامعه در سطح دنیا احترام بگذارند. حتی اگر آن فرد افکار و رفتارش مطابق میل او نباشد. زیرا بچه‌ها عشق را از نگاه والدین می‌آموزند. اگر والدین نگاهی معطوف به عشق، علاقه و پذیرش بی‌قید و شرط نسبت به یکدیگر داشته باشند، فرزندان عشق، علاقه و پذیرش بدون قید و شرط را می‌آموزند - و آن را به عنوان رفتار شایع زندگی خود استنباط می‌کند. یعنی دست به نمونه برداری ادراکی می‌زنند و از طریق داده‌های این نمونه برداری تعمیم می‌دهند و می‌آموزند این رفتار را نسبت به انسانهای مهم زندگی خود (همسر آینده شان)داشته باشند.(3)

 

وقتی والدین بیش از اندازه به حرف زدن ادامه دهند، بچه‌ها دیگر گوش نمی‌کنند. محققان نشان داده‌اند که مغز انسان فقط می‌تواند در یک زمان چهار تکه اطلاعات یا ایده خاص در حافظه کوتاه‌مدت خود نگه دارد. این میزان برابر با 30 ثانیه یا دو جمله می‌باشد.


یکی از بزرگترین درس‌هایی که بعنوان والدین یاد می‌گیریم این است که بچه‌های کوچک به طور طبیعی برای نیازهایش ما همدلی و ملاحظه ندارند. آنها به مرور با بزرگ‌تر شدن احساس همدلی پیدا می‌کنند. به همین دلیل است که انتظار اینکه آنها خودشان را جای شما بگذارند و همه چیز را از دید شما نگاه کنند منطقی نیست.(4)

اتخاذ یک روش دقیق ما را راهنمایی می‌کند که چگونه در مورد مسایل و چالش‌های روز به روز تصمیم‌گیری کنیم. در گذشته اغلب والدین فرزندانشان را مستبدانه پرورش می‌دادند و این روش هنوز هم وجود دارد. والدین مستبد برای کنترل فرزندانشان متکی به تشویق و تنبیه هستند. پدر یا مادر تصمیم می‌گیرد که کدام رفتار قابل قبول است و کدام رفتار مطلوب نیست. اما کودکان برای رشد و یادگیری احتیاج به آزادی دارند. آنها نیاز دارند فرصت کافی در اختیارشان قرار داده شود که انتخاب کنند و محدودیتها و مسئولیتها را یاد بگیرند.(5)

پدر نقش حمایت کننده و سطح اتکای خوبی برای اعضای خانواده است و مادر نیز ضمن حفظ ارزشهای پدر، این موضوع را بپذیرد که در تمام ارکان زندگی برای موفقیت تک تک افراد خانواده می‌تواند بسیار مؤثرومفید باشد.

احترام به گرایشات و تمایلات ذاتی فرزند در تربیت آنها نقش بسزایی دارد البته مسلما پدر و مادری کردن برای فرزندی که از نظر شخصیتی کاملا با شما متفاوت است کار سخت و طاقت‌فرسایی است اما کلیدی که درهای رسیدن به یک هماهنگی و یکپارچگی با فرزندمان رابرای ما می‌گشاید، همیشه به شکل تعامل و گفتگوی دلسوزانه و بی‌ ریا می ‌باشد. شناخت و رابطه داشتن با فرزند یکه از نظر شخصیتی با ما هماهنگی کامل دارد کار ساده‌تری است. اما در حالتی که هماهنگی شخصیتی نباشد برای دستیابی به یک پایه و بنیاد مشترک تلاش بسیار زیادی لازم است. به عنوان یک پدر و مادر، باید خودمان را ملزم کنیم تا فراتر و متفاوت تر از خودمان بیندیشیم و فقط روی آنچه که به آن معتقدیم و یا آنچه مورد رضایت و پسند ماست متمرکز نشویم.(6)

برای ایجاد پل ارتباطی و پر کردن شکاف بین ما و فرزندمان باید سعی کنیم که خودمان را جای آنها بگذاریم و از دیدگاه و منظر آنها به دنیا نگاه کنیم، باید یادمان باشد که قبل از هرگونه واکنش کمی تامل کنیم ببینیم چرا فرزندمان رفتار خاصی دارد و یا چرا این توجیه و تفسیر خاص را دارد.

روابط خانوادگی موفق تنها از طریق شناخت و اشراف هوشمندانه آگاهی‌ها و دانستنی‌های فرزندانمان (علی‌رغم تمام پیچیدگی‌های شخصیتی‌شان) به وجود آید و نه از طریق توهین و بی‌احترامی به فرزندان، زمانی که منطبق بر خواسته‌های ما رفتار نمی‌کنند.(7)

شخصیت فرزندتان را بپذیرید، چه خجالتی باشد، چه اجتماعی، چه پرحرف یا فعال. شخصیت پایه بچه با گذر زمان ممکن است تغییر کند اما نه تا حد زیادی. سعی کنید از بروز موقعیت‌هایی که موجب بداخلاق شدن فرزندتان می‌شود جلوگیری کنید مثل وقت‌هایی که بیش از حد تحریک می‌شوند، خسته می‌شوند یا حوصله شان سر می‌رود.

پیش سایرین از فرزندتان انتقاد نکنید. رفتار کودکتان را بد توصیف کنید اما نه خودِ او را. وقتی شایسته‌اش است او را تحسین کنید. با محبت او را نوازش کنید. بچه‌ها به توجه و محبت والدینشان بیشتر از هر چیز دیگری نیاز دارند.(8)

برای کارهای مختلف مخصوصاً زمان خواب و غذا خوردن آنها قانون درست کنید. در صورت امکان اجازه بدهید فرزندتان انتخاب‌هایی برای خود داشته باشد. مثلاً می‌توانید از او بپرسید، "امشب می‌خواهید با لباس خواب قرمزت بخوابی یا آبیه؟"

شکل‌گیری شخصیت کودکان در سال‌هایی از زندگی صورت می‌گیرد که خود آن‌ها هیچ گونه دخالتی در آن ندارند؛ و زمانی که بزرگ می‌شوند و قدرت دخالت می‌یابند؛ دیگر امکان و فرصتی برای شکل دادن شخصیت نیست! پس نقش والدین در چگونگی تربیت فرزند، به منزلة یک امانت الهی، بسیار تعیین کننده و سرنوشت ساز است. (9-10)

 

پی نوشت:
1-     سیرة تربیتی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، سیدعلی حسینی زاده، پژوهشکدة حوزه و دانشگاه، قم، 1380.
2-    سه گفتار دربارة راهنمایی و تربیت فرزندان، شکوه نوابی نژاد،انجمن اولیا و مربیان، تهران، 1380.
3-     سلوک علوی، اسحاقی، سید حسینی، کتابخانۀ دیجیتال
4-    فرزند خوشبخت گلی از گلهای بهشت،  محسن کتابچی، چاپ دوم، هجرت، قم، پاییز 1387
5-     فرزند صالح، ستار پور ابراهیم،چاپ ششم، خرد آذین، قم، 1389    
6-     فرهنگ و تعلیم و تربیت اسلامی، محمدرضا امینی زاده، چاپ اول، در راه حق، قم، زمستان 1377
7-     فرزندان خوب تربیت کنیم،ژانت ووی تیتز، مترجم مهدی قراچه داغی، ناشر: اوحدی،دی، 1384
8-   فنون تربیت کودک، عبدالله شفیع آبادی، تهران، انتشارات چهر،  1379
9-   کلیدهای رویارویی با مشکلات رفتاری کودکان،الینور سیگل، لیندا سیگل، مترجم:مسعود حاجی زاده، ویراستار:سیامک افشارانتشاراتصابرین 11 تیر، 1393
10-     کودک از نظر وراثت و تربیت، محمد تقی فلسفی، ج 2، کتابخانۀ دیجیتال
11-    کودکان آیینۀ رفتار والدین، کلان قلی‌زاده، فرض‌الله، چاپ اول، معصومی، قم، پاییز 1377
12-   کلیدهای گفتن و شنیدن با کودکان و نوجوانان، الین مازلیش، آدل فیبر، مترجم زهرا جعفری، ناشر: موسسه انتشارات صابرین - 13 دی، 1393


 
نسخه چاپی