موعظه برای راهبه‌ها
عصر شکوفایی عرفان
 
چکیده:
در سنت عرفان مسیحی دو گرایش وجود داشت. بر گرایش نخست، رویکرد عقلانی و مبتنی بر تفکر و تعمق حاکم بود که تحت تأثیر فلسفه نوافلاطونی قرار داشت و برگرایش دیگر، رویکردی عملی تر حاکم بود که بر همانند شدن به مسیح تأکید می کرد.
 
تعداد کلمات: 1137 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
موعظه برای راهبه‌ها
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان
 
قرون چهاردهم و پانزدهم عصر شکوفایی عرفان بود. در این دوران، بسیاری از نویسندگان عارف و مشهور می زیستند که می توان از کاترین سینیایی، والتر هیلتون ، جولیان نوریچی ، ریچارد رول ، و هنری سوسوه نام برد. در سنت عرفان مسیحی دو گرایش وجود داشت. بر گرایش نخست، رویکرد عقلانی و مبتنی بر تفکر و تعمق حاکم بود که تحت تأثیر فلسفه نوافلاطونی قرار داشت و برگرایش دیگر، رویکردی عملی تر حاکم بود که بر همانند شدن به مسیح تأکید می کرد. نخستین رویکرد را می توان در آثار مایستر اکهارت ، (مت ۱۳۲۸) مشاهده کرد. وی معلمی مورد احترام و شناخته شده بود و برخی سخنانش را به دور از دوراندیشی و احتیاط بیان می کرد. برای مثال، می توان به تعلیم او در مورد وجود «شعله الهی» در روح انسان اشاره نمود. عرفان نوافلاطونی، همواره در معرض این خطر بود که به دامان فلسفه وحدت وجودی بغلتد که برای مثال، فلسفه جان اسکوتوس اریجنا نمونه ای بارز از این امر بود. در سال ۱۳۲۶ اکهارت نیز به بدعت گزاری متهم شد. اگرچه در مورد اشتیاق اکهارت برای ماندن در چارچوب باورهای راست دینانه شکی وجود نداشت، در سال ۱۳۲۹ بیست و هشت مورد از تعالیم او از سوی پاپ وقت محکوم شد. یازده مورد از این تعالیم «خطرناک»، و سیزده مورد دیگر «بدعت آمیز» ارزیابی شد. نفوذ و تأثیر افکار اکهارت توسط شاگردانش و خصوصا جان تائلر تداوم یافت.

  بیشتر بخوانید :   سورن کی‌یرکگارد و تفسیر او از رابطه انسان با خدا

جان تائلر در حدود سال ۱۳۰۰ میلادی در استراسبورگ چشم به جهان گشود. وی در سن نوجوانی، به سلک راهبان دومینیکن پیوست و تحت تأثیر تعالیم اکهارت قرار گرفت که در آن زمان، در استراسبورگ مشغول تعلیم بود. وی، بعدها در کولونی تحت نظر اکهارت به تحصیل خود ادامه داد. تائلر، خود به معلم روحانی برجسته ای تبدیل شد و به انتشار برخی از افکار اکهارت کمک کرد. اما وی با در نظر داشتن محکومیت استاد خود، محتاطانه تر عمل میکرد و تعالیم وی به جنبه های شبانی نیز توجه داشت. وی روی بعد عملی عرفان، تأکید میکرد و هدفش این بود که تعالیمش نه فقط در زندگی برخی اشخاص برگزیده روحانی، بلکه در زندگی همه مسیحیان عملی شود. در سالهای شیوع مرگ سیاه (۱۳۴۸-۱۳۴۹)، وی خود را وقف نگهداری از مریضان کرد که این کار، او را مشهورتر ساخت. وی در سال ۱۳۶۱ درگذشت. او قبل از آنکه یک نویسنده باشد، یک واعظ بود. تنها آثاری که از او بر جای مانده اند، موعظه های او هستند. این موعظه ها، برای راهبه ها ایراد شده و بعدها ثبت شده اند. عرفانی که در قرن سیزدهم و چهاردهم قبول عام یافت، عرفانی بود که از سوی تائلر تعلیم داده شده بود. تعالیم تائلر بر مکتب عرفانی راین لند (اثر معروف الهیات آلمانی در این مکتب به نگارش درآمد و مورد تحسین لوتر بود)، بر سنت عرفانی انگلستان، و نیز بر مکتب پرستش نوین که توماس آکمپیس مهم ترین نماینده آن است، تأثیر عمیقی بر جای گذاشت.
قرون چهاردهم و پانزدهم عصر شکوفایی عرفان بود. در این دوران، بسیاری از نویسندگان عارف و مشهور می زیستند که می توان از کاترین سینیایی، والتر هیلتون ، جولیان نوریچی ، ریچارد رول ، و هنری سوسوه نام برد. در سنت عرفان مسیحی دو گرایش وجود داشت. بر گرایش نخست، رویکرد عقلانی و مبتنی بر تفکر و تعمق حاکم بود که تحت تأثیر فلسفه نوافلاطونی قرار داشت و برگرایش دیگر، رویکردی عملی تر حاکم بود که بر همانند شدن به مسیح تأکید می کرد. نخستین رویکرد را می توان در آثار مایستر اکهارت ، (مت ۱۳۲۸) مشاهده کرد.  
 ما اینک برخی از نشانه های افتادگی و خاکساری حقیقی را بررسی میکنیم که همواره با فروتنی همراه است... کسی که صادقانه مشتاق خاکساری است، نباید از انجام دادن خدماتی که با نگرش دنیوی اعمالی پست و خوارکننده محسوب می شوند، خودداری کند. همانگونه که تنفر یک شخص از گناه، دلیل محکمی دال بر توبه فرد است، وقتی فردی حاضر است در همه موارد، پست ترین جا را اشغال نماید، نشانه توبه حقیقی اوست... شخصی که حقیقت توبه کرده، باید همواره آماده باشد تا اگر خطایی نسبت به کسی مرتکب می شود، این شخص هرکس که باشد، خطا را بپذیرد و برای دیگران بیشتر از خودش ارج و احترام قائل شود. شخصی که قلبی پر مهر دارد با چنین رفتاری به بهترین شکل می تواند خلق و خوی دیگران را تلطیف کند و قلوب آنان را لمس نماید و آنان را به سوی فروتنی سوق دهد. کسی که قلبی افتاده دارد نسبت به همه مهربان و با ملاطفت است و محبتش را بی دریغ نثار همگان میکند؛ یعنی اینکه، وی در محبت خود نسبت به دیگران تبعیض قائل نمی شود، به دوستانش بیشتر از غریبه ها محبت نمی کند و به خاطر خدا به همه چون همسایگانش نیکویی می کند. برای کسی که قلبی افتاده دارد، ضروری است که از همه چیز دست بشوید و همه چیز را ترک کند و تنها به خدای رحیم بپیوندد و با او یکی گردد. زیرا خدا نمی تواند با کسی که قلبی دنیوی دارد بپویندد یا در او ساکن شود... خدا ما را مساعدت نماید تا یاد بگیریم فروتن و افتاده دل باشیم. آمین. (موعظه در مورد متی ۲۹ : ۱۱ )
 
همانگونه که خداوند متبارکمان به سه طریق، یوحنای مقدس را به سوی خود جذب کرد، وی اکنون اشخاص بسیاری را که به ژرف ترین حقیقت رسیده اند، به سوی خود جذب می کند... مانند یوحنای مقدس، هر شخصی ابتدا خوانده می شود که جهان را ترک گوید. این امر، هنگامی به وقوع می پیوندد که پست ترین قوای فرد، تحت حاکمیت عقل برتر او قرار می گیرد تا فرد بیاموزد که خود را بشناسد و قدرت خرد راهنماگر خویش را آزادانه به کار گیرد. سپس خرد بر کلام.. غرایز... افکار... و اعمال او دقیقا نظارت می کند. نخستین گام در زندگی مسیحی این است که درون فرد، متحول گردد. ثانیا اگر شما می خواهید مانند یوحنای مقدس بر سینه مقدسن خداوندمان عیسی مسیح استراحت یابید، باید با تفکر و تعمق دائمی و اشتیاق آلود در صورت زیبای خداوندمان، به شباهت او تبدیل شوید. در مورد حلم و فروتنی مقدس او و محبت عمیق و آتشینی که وی نسبت به دوستان و دشمنان خود داشت؛ تعمق کنید. همچنین در مورد این تعمق کنید که او چگونه با اطاعت کامل، همه آن طرقی را که پدر وی از او خواسته بود ترک کند، ترک کرد. سپس نیکوکاری بی حد و مرزی را که وی نسبت به همه انسانها نشان می داد و نیز فقر متبارک او را به یاد آورید... اما اشخاص بسیاری وجود دارند که در زندگی روحانی پیشرفت زیادی داشته اند، اما در قلب خود چنین احساس می کنند که پیروزی هایی را که تاکنون به دست آورده اند، با توانایی خودشان کسب کرده اند، در حالی که آنان تا رسیدن به هدف، راه درازی در پیش دارند... گام بعدی این است؛ هنگامی که روح القدس به یوحنای مقدس بخشیده شد، آنگاه در آسمان به روی او باز شد. این اتفاق، برای برخی به شکل انقلابی ذهنی و برای عده ای به شکلی آرام و تدریجی صورت می گیرد... فرزندان، این واقعه ای نیست که در یک روز اتفاق بیفتد. دلسرد نشوید. این امر در طول زمان، تحقق یافته و مستلزم سادگی، پاکی، و تسلیم نفس است و این فضایل، کوتاه ترین طریق برای رسیدن به این هدف هستند. (موعظه در مورد یوحنا ۱۹ : ۲۰ )

منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)

  بیشتر بخوانید :
  شورای واتیکان اول
  الاهیات شلایرماخر
  الاهیات پنج گانه مارتین لوتر

 
نسخه چاپی