واکنش در برابر جنبش اصلاح دینی
اصلاح دینی و واکنش در برابر آن
 
چکیده:
لوتر و زوینگلی جنبش اصلاح دینی خود را با همکاری پادشاهان و حاکمان به پیش بردند. آنان نمی خواستند که رابطه بین کلیسا و حکومت قطع شود. هدف آنان این نبود که کلیسایی جدید تأسیس کنند؛ بلکه می خواستند کلیسای قدیمی را اصلاح نمایند.
 
تعداد کلمات: 1355 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
 
واکنش در برابر جنبش اصلاح دینی
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان

طلایه دار جنبش اصلاح دینی، مارتین لوتر بود. وی حاضر شد تا به تنهایی، در برابر قدرت کلیسای کاتولیک روم بایستد. پس از گذشت مدت زمان کوتاهی از مطرح شدن عقاید لوتر، عقاید او به شکلی گسترده در آلمان و سپس در شرق اروپا و کشورهای اسکاندیناوی انتشار یافت. اما عقاید لوتر تنها شکل پروتستانیسمه نبود. در زوریخ، زوینگلی همزمان با الوتر در مورد اصلاح دینی شروع به موعظه کرد. اگرچه وی تا اندازهای تحت تأثیر لوتر قرار داشت، متفکری مستقل به شمار می رفت و موضوع برخی از دیدگاههایش با لوتر همسان نبود. بنابراین، پس از گذشت مدت کوتاهی، پروتستانیسم به دو شاخه لوتری و اصلاح شده (یا شاخه پروتستانهای سوئیسی) تقسیم شد. زوینگلی هنگامی درگذشت که سن زیادی نداشت و جان کالون که فرانسوی بود، جانشین این متأله برجسته جنبش اصلاح شده گشت و پس از آن ایمان و الاهیات اصلاح شده، اغلب کالونیسم خوانده می شود.
 
لوتر و زوینگلی جنبش اصلاح دینی خود را با همکاری پادشاهان و حاکمان به پیش بردند. آنان نمی خواستند که رابطه بین کلیسا و حکومت قطع شود. هدف آنان این نبود که کلیسایی جدید تأسیس کنند؛ بلکه می خواستند کلیسای قدیمی را اصلاح نمایند. اگرچه آنان بسیاری از آموزه های کاتولیکی را اصلاح کردند، آرمان کلیسای دولتی، به معنای کلیسایی که همه شهروندان یک مملکت عضو آن باشند، در تفکر آنان باقی ماند. اصلاحگران تندروتر می خواستند در مقایسه با آنچه لوتر و زوینگلی انجام دادند، اصلاحات عمیق تر و ریشه ای تری انجام دهند. اندیشه های افراطی آنان، در زمینه های مختلف دیده می شد. برخی از آنان خردگرا بودند و آموزه های اساسی مسیحیت، چون تثلیث را زیر سؤال می بردند. برخی دیگر کتاب مقدس و همه آشکال ظاهری مسیحیت، را بی اهمیت می دانستند و بر اهمیت تکلم روح القدس در درون انسان تأکید می کردند و از این امر به عنوان نور درونی یاد می کردند. گروهی دیگر، انقلابیون بودند که عقیده داشتند نبرد نهایی که در کتاب مکاشفه شرح آن رفته، در آستانه وقوع است و دینداران واقعی باید با نیروی جبر و زور، ملکوت خدا را برقرار سازند. اما انجیلی ها ۲، بزرگ ترین و مهم ترین گروه از میان این گروه ها محسوب می شدند. آنان در پرتو کتاب مقدس، خواهان اصلاحاتی کامل و جامع بودند. آنان ایده کلیسای جامع دولتی و تعمید دادن کودکان را که نتیجه پذیرش ایدۀ نخست بود، نمی پذیرفتند. مخالفان، تعمید دادن کسانی را که در کودکی تعمید یافته بودند، محکوم می کردند و این عده را «آناباپتیست» یا «از نو تعمیددهندگان» می نامیدند. قبل از آن، تعمید مجدد خطایی بزرگ محسوب می شد، پس مخالفان با به کار بردن این برچسب، آنان را زیر سؤال می بردند. آناباپتیستها تحت آزار و جفای شدید قرار داشتند و بسیاری از آنان کشته شدند، اما آراء و افکار آنان نابود نشد و به تدریج بر میزان تأثیر و نفوذ آنان افزوده شد.

  بیشتر بخوانید :   تفتیش عقاید در مسیحیت

کلیسای کاتولیک در برابر رخداد اصلاح دینی، آمادگی لازم را نداشت، ولی به تدریج آمادگی لازم را برای رویارویی به دست آورد. شورای ترنت ۳ که در بحبوحه اوج گیری جنبش اصلاح دینی تشکیل شد، تعالیم کلیسای کاتولیک را با جهت گیری ضد پروتستانی تعریف کرد و برنامه ای برای ایجاد اصلاحات در کلیسای کاتولیک تدارک دید. یسوعی ها که ایگناتیوس الویولا * بنیانگذار آنان بود، در اصلاحاتی که در کلیسای کاتولیک به وقوع پیوست، نقش مهمی داشتند و در ضد حمله کلیسای کاتولیک علیه پروتستانها، نقشی محوری ایفا کردند. همچنین سنت روحانیت قرون وسطایی در کلیسای کاتولیک نابود نشده بود که وجود عرفای اسپانیایی چون خوان دلا کروث ؟ و ترزای آویلایی * گواهی بر این مدعاست.
 لوتر و زوینگلی جنبش اصلاح دینی خود را با همکاری پادشاهان و حاکمان به پیش بردند. آنان نمی خواستند که رابطه بین کلیسا و حکومت قطع شود. هدف آنان این نبود که کلیسایی جدید تأسیس کنند؛ بلکه می خواستند کلیسای قدیمی را اصلاح نمایند. اگرچه آنان بسیاری از آموزه های کاتولیکی را اصلاح کردند، آرمان کلیسای دولتی، به معنای کلیسایی که همه شهروندان یک مملکت عضو آن باشند، در تفکر آنان باقی ماند. اصلاحگران تندروتر می خواستند در مقایسه با آنچه لوتر و زوینگلی انجام دادند، اصلاحات عمیق تر و ریشه ای تری انجام دهند. اندیشه های افراطی آنان، در زمینه های مختلف دیده می شد.
پنجاه سال نخست جنبش اصلاح دینی، دوران طرح ایده ها و اندیشه های نوین بود؛ اما پس از گذشت مدت زمان کوتاهی، نیروهای خلاق و خودانگیخته دوران اولیه پدید آیی جنبش، در نظام های اعتقادی مشخص جای گرفتند. سه گرایش اصلی ( کاتولیسیسم رومی، لوتریسم، و کالونیسم) به تدریج توجه اصلی خود را به تعریف دقیق و پیچیده باورهای خود معطوف ساختند و انرژی و توان آنان عمدتأ صرف مناقشه ها و مناظره هایی با یکدیگر گشت. در میان این مباحث، مبحث رابطه بین فیض خدا و اراده آزاد انسانی، توجه بیشتری را به خود جلب کرده بود. پدیدآیی این آشکال نوین راست دینی باعث شد تا مخالفان و موافقانی نیز در برابر آنها صف آرایی کنند. نهضت پیتیستها ۴ یا زهدباوران که در قرن هفدهم به رهبری اسپنره به وجود آمد، از جنبش هایی بود که به جای بحث و مناظره در مورد موضوعات الاهیاتی بی اهمیت، بر اهمیت زندگی مسیحی عملی تأکید می کرد. قرن هجدهم، شاهد پدیدآیی و رشد خردگرایی نیز بود که رقیبی در کنار ایمان مسیحی محسوب می شد. برای برخی، پدیدآیی این نگرش، به معنای رواج خداناباوری بود، اما برای گروهی دیگر، پدیدآیی آن به معنای به وجود آوردن مذهبی بر اساس عقل بود و نه مکاشفه. مکتب دئیسم یا خداباوری عقلی، به عنوان مذهب عقل و در تقابل با خرافات مسیحیت سنتی مطرح شده بود. خردگرایی، با عنوان حمله به مسیحیت که خارج از کلیسا انجام می شد، بر تعالیم مسیحیت تأثیر محدودی بر جای گذاشت، اما باعث شد تا فرهنگ و وفاق نظر مسیحی، در اروپای غربی تضعیف شود. نیروی مخالف این گرایش، بیداری روحانی انجیلی بود که توسط برادران وسلی** و دیگران در انگلستان آغاز شد و در جهان انگلیسی زبان و نیز کشورهای دیگر انتشار یافت.
 
جنبش اصلاح دینی در جهان انگلیسی زبان، ویژگی های خاص خود را داشت. در مدت زمانی حدود ۲۵ سال، مذهب رسمی در انگلستان شش بار دچار تغییرات مهم شد:
۱- تا سال ۱۵۳۴ انگلستان کشوری بود پیرو آیین کاتولیک رومی.
۲-در سال ۱۵۳۴ هنری هشتم خود را پاپ انگلستان و «عالی ترین مرجع رهبری کلیسای انگلستان بر روی زمین» اعلام کرد. اما هنری، با وجود منسوخ کردن مرجعیت پاپ، بسیاری از تعالیم کاتولیکی را در کلیسای انگلستان حفظ کرد و این کلیسا در قرن شانزدهم یک کلیسای «آنگلو - کاتولیک» محسوب می شد.
۳- در سال ۱۵۴۹ نخستین کتاب دعای دوران زمامداری پادشاه ادوارد منتشر شد. این کتاب، بر اساس اصول آیین پروتستان و به زبان انگلیسی و با دقت فراوان به گونه ای تدوین شده بود که تا حد امکان باعث آزردگی خاطر کاتولیک های رومی نگردد.
۴- در سال ۱۵۵۲ دومین کتاب دعای دوران زمامداری پادشاه ادوارد منتشر شد. این کتاب دعا به شکلی صریح و بدون هیچ ملاحظه ای، بر اساس اصول آیین پروتستان تدوین شده بود.
۵- در زمان زمامداری مری۱ (۱۵۵۳- ۱۵۵۸) بار دیگر بازگشتی جزمی از کاتولیسیسم رومی صورت گرفت.
۶- در زمان آغاز زمامداری الیزابت ۲ در سال ۱۵۵۹، کتاب دعایی شبیه به آنچه در سال ۱۵۵۲ منتشر شده بود تدوین شد.
دوران زمامداری الیزابت، دوران مناقشات و مناظره هایی بود که پاک دینان به وجود آورده بودند. این گروه، خواهان شکلی تندروتر از پروتستانیسم بودند و در سال ۱۶۶۲ عقاید آنان به آیین رسمی و پذیرفته شده کشور تبدیل شد. پاک دینان، Via media یا «طریق میانی» نامیده می شدند. در آن زمان، الیزابت خواهان برقراری شکلی محافظه کارانه از پروتستانیسم بود. گروهی دیگر نیز، خواهان برقراری اصلاحات دینی تندروانه تر بودند و پاک دینان حد وسط این دو گروه محسوب می شدند. در واقع، پاک دینان را می توان حد فاصلی بین کالونیسم و لوتریسم دانست. بیانیه الاهیاتی سی و نه اصل، شکلی اعتدال یافته از کالونیسم محسوب می شد، اما حفظ سلسله مراتب اسقفی، برگزاری آیین ها، و دیگر آشکال مراسم کاتولیکی، منطبق با رویه محافظه کارانه لوتریها بود.
 
در نهایت، جنبش اصلاح دینی در انگلستان منجر به شکل گیری انگلیکانیسم شد که شاخه ای خاص از پروتستانیسم محسوب می شود و در مقایسه با کلیساهای اصلاح شده یا کالوینیستی و حتی کلیساهای لوتری، پذیرش بیشتری نسبت به تعالیم کاتولیکی دارد و با تسامح بیشتری با این تعالیم برخورد می کند. کلیساهای اسکاتلند در مقابل، به کلیساهای اصلاح شده و پرسبیتری تبدیل شدند و سرسختانه بر مواضع الاهیاتی خود پافشاری کردند. تلاش های به عمل آمده از سوی کلیسای انگلستان برای تحمیل اسقفهایی به این کلیساها، یا تحمیل کتاب دعای جمعی» به اسکاتلندیها، تنها باعث تقویت اعتقادات پر سبیتری یا کالوینیستی کلیساهای اسکاتلند .
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)

  بیشتر بخوانید :
  رنج و عمل نجات بخشی در مسیحیت
  نگاهی به سیر سلطه ی کلیسا در قرون وسطی
  الاهیات لیبرال

 
نسخه چاپی